شهرستان ادب
1.37K subscribers
4.51K photos
767 videos
15 files
2.1K links
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
ShahrestanAdab.com

ارتباط با مدیر کانال:
@ShahrestaneAdab

ایمیل شهرستان ادب:
[email protected]
Download Telegram
شهرستان ادب
Photo
🔻ادبیات و مشکل معنای زندگی
(یادداشتی از محمدقائم خانی)

▪️«پرسش از معنای زندگی نقل محافل بسیاری از رشته‌های دانشگاهی و شاخه‌های فکری و هنری در قرن بیستم شده بود و حالا در قرن بیست و یکم به یکی از پرسش‌های بنیادین فلسفی تبدیل گشته است. اما تا قبل از جنگ جهانی این دغدغه، همه‌جایی و همه‌گیر نشده بود؛ هرچند نخبگان زیادی نسبت به آن هشدار داده بودند. در دورۀ روشنگری، خوشبینی بر اروپا سایه انداخته بود و به‌ویژه تا قبل از نظریۀ تکامل داروینی در قرن نوزده، اکثر بزرگان و مردم بدون احساس خلأ خاصی در زندگی، به آیندۀ روشن و درخشان اروپا امید داشتند. اکثر طبقات و صنوف درصدد برپایی بهشت زمینی بیکن بودند و هرکاری از دستشان برمی‌آمد، برای پیشرفت کاروان بشری دریغ نمی‌کردند. حتی افرادی چنان به پزشکی مدرن اعتقاد داشتند که اعلام می‌کردند به زودی، معضل مرگ بر طرف خواهد شد و نسلی از بشر به همراه همۀ فرزندان آینده‌اش تا ابد زنده خواهد ماند. اما این رویای شیرین در قرن بیستم با انتشار تصاویر جنگ جهانی کنار رفت و سیاهی پیش چشم همه نمودار گشت. از آن پس، آهسته‌آهسته لب‌ها به زمزمه باز شد که «ما اصلاً چرا زنده‌ایم و زندگی می‌کنیم؟» و معنی‌داری از قاموس زندگی بشری رخت بربست. امروز سؤال پرتکرار بسیاری در قرن بیست و یکم همان است که کامو تنها پرسش واقعاً فلسفی می‌خواند؛ "چرا باید به زندگی ادامه دهیم و با خودکشی، خودمان را از دست این پوچی فراگیر نجات ندهیم؟" ...»

متن کامل یادداشت #محمدقائم_خانی در پرونده #رمان_معناگرا را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9170

☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻#سنگ_یحیا ی #خسرو_عباسی_خودلان در «عصر اثر» نقد شد

▪️«...هر تحولی که در جامعه اتفاق می افتد، طبیعتا بر طیف های مختلفی از جامعه اثرمی گذارد. هنرمند به دلیل حساسیت و نیروی گیرنده ای که دارد، تاثیر آن اتفاق بر هنرمند بیشتر خواهد بود. ادبیات داستانی ما در دوران جنگ، واقعی نبود. ادبیاتی بود که قبل از اینکه واقعیت های داستانی را بیان کند، مسائل احساسی و اعتقادی را بیان می کرد. البته این را هم عرض کنم، یک مقداری از این قضیه به دلیل نیاز حماسی، لازم بود و طرف مثبت قضیه است. ما وقتی کمی از جنگ فاصله گرفتیم، هنر در جامعه نهادینه شده و ادبیات داستانی، به واقعیت های داستانی نزدیک تر شد و با داستان نویس ها و داستان های واقع بین تری مواجه شدیم. کارهایی مثل، کارهای آقای احمد دهقان، آقای بایرامی، آقای قیصری و حبیب احمدزاده. اینها کارهای شاخص ادبیات داستانی ما در آن دوره هستند.
اولین مسئله ای که در کار آقای خسرو عباسی مشهود است ، تجربه ی زیستن ست. این یک نکته ی مثبت در این مجموعه داستان بود که ما این تجربه را در همه داستان ها می بینیم...»


متن کامل سخنان #قباد_آذر_آیین ، #مجید_قیصری و #مجید_اسطیری در #عصر_اثر را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9185

☑️ @ShahrestanAdab
#انتشارات_شهرستان_ادب برگزار می کند:

مسابقه #چیلیک_بوک

انتخاب بهترین #عکس از کتاب های #شهرستان_ادب

اطلاعات بیشتر در:👇👇👇

@ShahrestanAdabPub
🔻#سلام_ماه ویژه متولدان خردادماد در شهرستان ادب

📃 گزارش مشروح
shahrestanadab.com/Content/ID/9188

📷گزارش تصویری
shahrestanadab.com/Content/ID/9187

☑️ @ShahrestanAdab
🔻دو کتاب #باغ_خرمالو (نوشته #هادی_حکیمیان) و #شاخ_دماغی_ها (نوشته #سیده_عذرا_موسوی) نامزد شانزدهمین جایزه قلم زرین در بخش #رمان_نوجوان شدند
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻 «آل مهتری» | داستان کوتاهی از #زینب_شریعت_مدار

(در این روزها که مردم مسلمان و مبارز #یمن، تنهاتر و مظلوم‌تر از هر زمانی هستند شما را به خواندن داستان کوتاهی از سرکارخانم دکتر زینب شریعت‌مدار -نویسنده و از فعالان حوزه ادبیات مقاومت- دعوت می‌کنیم. این داستان با گویش خاص اهالی بندرعباس -گویش بندری- نگاشته شده است و توضیح بعضی از واژگان دشوار بومی را در پینوشت خود دارد).


▪️« آل مهتری»

«...بوی آب ته لنج اینقدر اذیتُ می‌نَکِه که سیلی آفتاب توی سروکله‌ام. این چوکون ولی ووستادِه رَن و به حرفای فاضل گوشَ دادن. آفتاب سیخ بر وبر نگا اِکردَن تو چشمون‌مون اما فاضل دستاش بالا و پایین شِکِرد و دریا نشون چوکون شَداد و دو باره گپِ زدن.

خورشید که به کله‌اش شَزد، اینگار از دهنش اجوشید. ماشالاش بشه. نگاش اکردی، مصطفی بود به چشمونت. چوکون فاضل به بزرگتری قبول داشتند. خو اونم ادونست باشان چطور گپِ زَنه. فکر کنم ایشَ باز چی چیکای بایی تکرار اِکُن. کارش بود. چوکون جمع اکرد و عکس بایی و طیاره و دریا نشان شان شَداد.

حالا این چوکون از کدام حد بودند ندونم ولی چوب خشک بودند جلو فاضل. ووستاده و نشسته جم نخوردن.

از همین دور هم اشد دید که دوش فاضل از عرق گونه‌اش خیس اشده بود. موجا که آمد و شد اِکردن، صدای فاضل از گوشم می‌ربودند.
چوکون دستا سایه کرده بودن بالا صورتای سیاه شون که حالا سُرخَم شده بود.
گاه به گاهی کوچکترها نه، بزرگترها وول اخوردن یا با تکه چوبی که آب آورده بود ساحل یا از اجاق مسافرا مونده بود، نقشی رو شن ها اکشیدن. دختا با جوتی هاشان ور ارفتن و پسرها با سروکله خودشان یا بغل دستی‌شان.
نفهمیدم چطو شد که صدای فاضل یک مرتبه رفت بالا که : "هوی ! قادر! حواست به من بده بعد اگویی نگفتم . گوشت به من بده "...»


متن کامل این داستان را می‌توانید در سایت #شهرستان_ادب مطالعه کنید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9191

☑️ @ShahrestanAdab
🔻خبر و گزارش تصویری نخستین جلسه کارگاه #رمان_ایرانی_اسطوره_ایرانی در سایت شهرستان ادب منتشر شد:
shahrestanadab.com/Content/ID/9190

☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻ادبیات و مشکل معنای زندگی
(یادداشتی از مریم‌سادات حسینی)

▪️«آناکارنینا قصۀ عشق است و نیست. اواخر قرن نوزده است و قصه بین مسکو و پترزبورگ رفت‌وآمد می‌کند. روسیۀ قرن نوزده با غرب و مدرنیته آشنا شده ولی آن را دربست نپذیرفته است. رویارویی و گاه جدال بین نو و کهنه در قصه، به شکل‌های مختلف و در سطوح متفاوت ظاهر می‌شود. گاه میان بحث‌ها و مجادلات فلسفی و نیمه‌فلسفی شخصیت‌های رمان، گاه به شکل تفاوت فرهنگی بین پترزبورگ و مسکو و گاه در قالب درگیری شخصیِ زمین‌داری که می‌خواهد کشاورزی‌اش را مدرن کند و درعین‌حال روس باقی بماند. شاید بارزترین جلوۀ این رویارویی را در قالب دو قصۀ عشق رمان بشود دید.

تولستوی در آناکارنینا دو قصۀ عشق را در موازات هم پیش می‌برد. یکی پر شر و شور و نامتعارف و خارج از عرف و چارچوب و بدفرجام است، دیگری معقول و سنتی و اهلی و خوش‌فرجام. در همان فصل‌های نخست کتاب، وقتی هنوز ماجراها چندان بسط نیافتند، تولستوی اشاره‌ای گذرا به این دو نوع عشق دارد. جایی که لوین و استیوا در رستوران نشسته‌اند و دربارۀ عشق، زن و اخلاق گپ می‌زنند. تولستوی این دوگانه را از رسالۀ ضیافت افلاطون گرفته است و از زبان لوین به نام افلاطون هم اشاره می‌کند. استیوا از تراژدیِ گیرکردن بین دو زن می‌گوید. وقتی اخلاق، ایجاب می‌کند پیش زنی بمانی که دوستش نداری و دل، ایجاب می‌کند سمت زنی بروی که بودن با او اخلاقی نیست...»


متن کامل یادداشت خانم #مریم_سادات_حسینی را در پرونده #رمان_معناگرا ی سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9192

☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻«فصل تابستان رسیده بچه‎ها»
(شعری نوجوانانه از استاد مرتضی امیری‎اسفندقه)


▪️#مرتضی_امیری_اسفندقه را با قصیده‌هایش می‌شناسیم. شاخصۀ شکیلِ شعرهای این شاعر لحظاتِ حسّی فراوان، زبان عاطفی و روان و نگاه شاد و شفاف او به هستی‌ست. از «اسفندقه» در هر قالبی به جز سپید شعرهایی خواندنی منتشر شده است. از کتاب‌های او می‌توان به «بازوان مولایی»، «رستاخیز حرکات»، «قتیل قبله»، «چین کلاغ»، «کوار»، «ورمشور»، «دهلی ستاره بود» «ولی دوشنبه آه»، «دارم خجالت می‌کشم از اینکه انسانم» و «نِماشُم» اشاره کرد.

شعری که در ادامه می‌خوانید شعری‌ست از تابستانِ سالِ 1381. شاعر آموزگار ما در این چهارپاره به سه ماه تعطیلی تابستان نگاهی آموزگاری دارد و دانش‌آموزان را نیز به این نگاه توصیه می‌کند. این شعر به طور اختصاصی برای انتشار، در اختیار سایت شهرستان ادب قرارداده شده است.

▪️بچّه‌ها! سه‎مّاه تعطیلی رسید
مدرسه‌ها بچّه‌ها تعطیل شد
باز آمد فصل تابستان داغ
فصلِ باغ و میوه و زنبیل شد

باغ می‌خندد به رویِ باغبان
ابر، دستِ چشمه را رو می‌کند
رازهایِ غُنچه افشا می‌شود
کوچه‌ها را باد جارو می‌کند

خوش‌خوشک از راه آمد فصلِ گرم
نرم‌نرمک رفت فصل نوبهار
فصلِ تابستان شد و صحرا و دشت
فصلِ تابستان شد و دریاکنار

فصلِ تابستان رسیده بچّه‌ها
هر کسی کار خودش، بار خودش
کوچه‌ها بوی هیاهو می‌دهد
هر کسی آتش به انبار خودش

فصلِ تاب و فصلِ توپ و شانسی
فصلِ آلاسکا و فصل فالی است
دوره‌گردی‌هایِ من آغاز شد
سینیِ من باز امّا خالی است

فصلِ دوغ سرد، فصلِ بستنی
فصل آب حوض‌ها زیبا و زشت
ظهرِ داغ و کوچه‌هایِ دوردست
کوچه‌های تشنۀ یخ‌دربهشت

مدرسه‌ها بچّه‌ها! تعطیل شد
بچّه‌ها سه‌ماه تعطیلی رسید
ماه دیدار عموها، عمّه‌ها
ماه گردش‌های فامیلی رسید

بچّه‌ها دارید کم‌کم می‌روید
می‌روید و مدرسه جا مانده است
می‌روید و یک مدادِ ناتمام
در کلاس درس تنها مانده است

می‌روید و چهرۀ تخته سیاه
بی شما دارد که درهم می‌شود
میزهای مدرسه ساکت شدند
مدرسه دارد پر از غم می‌شود

بیدِ مجنونِ حیاطِ مدرسه
از تماشا جا نماند بچّه‌ها!
بچّه‌ها فرّاش پیر مدرسه
مدرسه! تنها نماند بچّه‌ها!

☑️ @ShahrestanAdab
Forwarded from مدرسه رمان
خواندن #آوازهای_روسی دور #میز_نقد مدرسه رمان!

دوشنبه 11 تیر، ساعت 18 با حضور #سید_احمد_مدقق ، #ابراهیم_اکبری_دیزگاه و #مهدی_زارع


به مدرسه رمان بپیوندید:
☑️ @mdrsroman
شهرستان ادب
Photo
🔻پرونده #ادبیات_و_فوتبال را در سایت شهرستان ادب بخوانید!

▪️در ادامه پرونده‌های موضوعی سایت شهرستان ادب، پرونده تخصصی «ادبیات و فوتبال» در این سایت گشوده شد

همزمان با روزهای داغ جام جهانی فوتبال 2018 و جلب توجه جامعه جهانی به این روی‌داد ورزشی، تحریریه سایت شهرستان ادب تصمیم به انتشار پرونده‌ای اختصاصی با موضوع فوتبال و ادبیات گرفته است.

در این پرونده سعی می‌کنیم جدا از انتشار شعرها و داستان‌های فوتبالی در ادبیات ایران و جهان از نسبت فوتبال و ادبیات سخن بگوییم. این شاید اولین‌باری است که پرونده‌ای با چنین موضوعی در نشریات مکتوب و الکترونیکی منتشر می‌شود. تاکنون در این پرونده داستانی از تیری ژونکه و شعرهایی از مرتضی امیری اسفندقه و مهدی جهاندار منتشر شده است

برای مطالعه مطالب این پرونده به صفحه اختصاصی پرونده ادبیات و فوتبال در سایت شهرستان ادب مراجعه کنید :
🔗 shahrestanadab.com/ادبیات-و-فوتبال

همچنین شما هم می‌توانید مطالب پیشنهادی خود را به یکی از ایمیل‌های شهرستان ادب به نشانی [email protected] و [email protected] بفرستید و یا برای آیدی شهرستان ادب بفرستید

☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻«یک رز به جای همه‌ی گل‌ها!»
(به مناسبت سال‌روز تولد #آنتوان_دوسنت_اگزوپری خالق #شازده_کوچولو)

▪️ «از میان همه کتاب‌های نوشته شده به زبان فرانسوی در قرن گذشته ، شازده کوچولو مطمئنا محبوبترین آنها در اغلب زبانهاست. محبوبیت شازده کوچولو شگفت‌آور است . از آن رو که معنا -– هدف و مقصود و مفهوم – این کتاب هنوز حتی بعد از 75 سال از اولین انتشارش به هیچ وجه شفاف نیست . در حقیقت ، با نگاه دوباره به اولین ریویوهای نوشته شده برای کتاب ، اولین نکته این است که نه تنها کتاب به عنوان یک اثر تمثیلی زیبا مورد استقبال خوانندگان قرار نگرفت ، بلکه مخاطبینش را سردرگم کرد. از میان اولین ریویونویس‌ها ، تنها پی.ال تراورز ابعاد یا اهمیت کتاب را به‌واقع دریافت.

همه طرح اصلی داستان را میدانند : هوانوردی در بیابان سقوط میکند و با اقبال بلندش نجات می‌یابد. با شخص جوان عجیبی رو به رو میشود که نه مرد است و نه پسر . طی زمان آشکار میشود که او از خانه‌ی منفردش در سیاره ای دور سفر کرده است جایی که تنها با گل رز محبوب‌ش زندگی میکند. گل رز زندگی را برایش تلخ میکند ؛ از دسته ای پرنده استفاده میکند تا او را به سیاره‌ی دیگری ببرند. چیزهایی هم روباه باهوش و هشیار و فرشته نحس مرگ ،مار، به او آموخته‌اند.

سال‌های زیاد – و خوانش های بسیاری – لازم بود تا خوانندگان بفهمند این کتاب ، نوعی داستان جنگی است...»

متن کامل این ریویوی نیویورکر (با ترجمهٔ #حسین_سامانی و #غزاله_شهبازی) را در سایت #شهرستان_ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9199

☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻«زمانی‌که یک اثر هنری بودم؛ هجویه‌ای بر انسان مدرن»
(یادداشتی از مهدی کفاش)

▪️«اریک امانوئل اشمیت مشخصات دنیای مدرن و انسانی که در آن می‌زید را می‌شناسد. او حتی ناامیدی و انتخاب مرگ را پایان انسان نمی‌داند. دنیای مدرن، قانون‌گذاری و تبعیت از قوانین را چارۀ بهره‌مندی یکسان انسان‌ها از آزادی می‌داند. اریک امانوئل اشمیت چشم‌اندازی از آینده در پیش چشم انسان می‌گشاید که در آن، همین قانون که برای جلوگیری ازعصیان‌گری و تضییع آزادی آمده بود، خود تبدیل به بزرگترین مانع بر سر راه آزادی فردی خواهد شد. «زمانی‌که یک اثر هنری بودم» اعتراضی به دنیای مدرنیته و دستاوردهای آن است. نگاه اومانیستی اشمیت در این اثر، برجسته و مشهود است. اشمیت به موقعیت انسان در دنیای معاصر اعتراض می‌کند. انسانی که اندک‌اندک تا حد یک شیء تنزل می‌یابد. او به تعریف آزادی انسان در دنیایی که داعیۀ آزادی انسان دارد هم اعتراض دارد.

او تفاوت هنر ناب و اصیل آنیبال که محاکاتی از نظام خلقت و آفرینش دقیق خداوند است را با هنر تصنعی و طغیان‌گر بر نظام خلقت زئوس پترلاما می‌نمایاند، هنری که سرکشی در مقابل خالق هستی است...»


متن کامل یادداشت آقای #مهدی_کفاش را در پرونده #رمان_معناگرا ی سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9193

☑️ @ShahrestanAdab