شهرستان ادب
1.38K subscribers
4.46K photos
742 videos
15 files
2.08K links
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
ShahrestanAdab.com

ارتباط با مدیر کانال:
@ShahrestaneAdab

ایمیل شهرستان ادب:
[email protected]
Download Telegram
آیا اخوان شعر «هیچم و چیزی کم» را خطاب به مقام معظم رهبری سروده بود؟

«... مصداق يكی از همين جهل‌سازيها، دروغی است كه بنگاه‌های سخن‌پراكنی راديوفردا و صدای آمريكا و خبرگزاری سلطنتی انگليس (bbc) دربارۀ رابطۀ مهدی اخوان ثالث و آيت‌الله خامنه‌ای بافته‌اند؛ چنانكه در صفحۀ ويكی‌پديا نيز به عنوان خبری معتبر بازنشر يافته است و ده‌ها وب‌سايت ديگر نيز آن را طوطی‌وار تكرار كرده‌اند. اكنون اگر در موتورهای جستجوی مجازی نام اخوان و شعر نامی او، «هيچم و چيزی كم» را وارد كنيد، با انبوه صفحه‌هايی مشتمل بر اين دروغ فاحش روبرو خواهيد شد. طبق ادعای این تارنماها، در پاسخ به دعوت آیت‌الله خامنه‌ای از اخوان ثالث برای حضور در صحنه‌های فرهنگی و هنری انقلاب، اخوان به ایشان گفته است: «ما همیشه بر سلطه بوده‌ایم نه با سلطه» و در پی این پاسخ ناخوشايند، گروهی در خیابان به اخوان حمله کرده‌اند و سپس آیت‌الله خامنه‌ای او را در نمازجمعۀ تهران «هیچ» نامیده است و اخوان نیز در واکنش به این اهانت، اقدام به سرایش شعر «ما، من، ما» کرده است.
پیش از این مرتضی امیری اسفندقه در یادداشتی خواندنی پاسخ‌هایی مستدل به این اظهارات پریشان داده بود. به نحوی که تارنمای ویکی‌پدیا هم درصفحۀ مهدی اخوان ثالث ناگزیر شد پس از طرح ادعاهای پیشین متذکر شود که خبرگزاری فارس نظری مخالف با این قول دارد. اما حقیقت آن است که پیش از آنکه خبرگزاری فارس، استاد امیری اسفندقه یا هر کس دیگری بخواهد این دروغ را تکذیب کند، اخوان ثالث خود کذب بودن آن را بر ملا کرده است. شاعر «ما، من، ما» در کتاب «صدای بیداری» در شأن نزول این شعر توضيح داده است که بهتی ناگهانی و حیرتی شاعرانه در برابر عظمت طبیعت و زیبایی‌هایش زمینه‌ساز سرایش آن گشته است: «این آخرین شعری است که هنوز چاپ هم نشده است، همین امسال بعد از مدت‌ها که حال و حوصلۀ شعر گفتن نداشتم، یعنی بیمار بودم، یک درخت شلیل تو خانۀ ما هست شکوفه کرده بود و اینها، شکوفه‌های صورتی نظیر شکوفۀ هلو. شب اول فروردین، نه ششم، بله ششم بود، شب که شد، پشت شیشه، حالت شیشه طوری که منم اینجا نشستم روی تشک برقی و از این حرف‌ها، آن مثل آیینۀ سیاهی، منم هنوز پرده‌ها را نینداخته بودم. آنوقت چراغ سقف‌آویز ما هم افتاده بود. انگار توی همین شکوفه‌های هلو، تو درخت شلیل، خب گفت: حالتی رفت که محراب به فریاد آمد و واقعاً به نظر من هوش‌ربا بود. من دیدم در حاشیۀ این طبیعت عجیب و عظیم، ما چی هستیم؟ هیچ. از هیچ هم چیزی کمتر! آن‌وقت این شعر به خاطرم خطور کرد. این [شعر]سه قسمت دارد: اولیش سخنگو ماست، بعد من می‌شود، دوباره باز می‌گردد به ما.»[2]

جالب آنکه نسخۀ صوتی این گفته‌ها نیز با صدای مهدی اخوان ثالث موجود است و در دسترس همگان؛ طرفه آنكه اصل اين مصاحبه نيز در ابتدا با بنگاه سخن‌پراكنی ملكه، bbc انجام گرفته و ماجرا مصداق همان كم‌حافظه شدن دروغگوست. نکتۀ دیگر آن است که اساساً این شعر مربوط به اواخر حیات شاعر در فروردین 1369 است، در حالی که زمان آن گفتگو باز می‌گردد به ابتدای پیروزی انقلاب در سال 1358. چگونه ممكن است بين اين دو ماجرا بيش از ده سال فاصله باشد و شاعری چون اخوان با آن احوالاتِ به گفتۀ دوستش استاد شفیعی کدکنی، ناپایدار[3]، در پاسخ به ماجرایی در سال 58، شعری بسراید در سال 69 ؟! گذشته از این در یاد دارم یکی از فرزندان مرحوم مهدی اخوان ثالث پیش از این در گفتگویی شفاهی با یکی از دوستداران اخوان در شرح این ماجرا گفته بود آن روز حال پدر من خوش نبود و پس از بهبود از گفتۀ خود پیشیمان شد.[4] متأسفانه از متن این گفتگو سندی در دست نیست. اما به استناد آثار باقی‌مانده از مرحوم اخوان به روشنی می‌توان دریافت که توضیح فرزند ايشان در این باره صحیح است؛ چراكه شاعری که در پی حال ناخوش خود چنین سخنی را در پاسخ به دعوت دوست دیرین خویش گفته بود، بعدها هيچ‌گاه در برابر حوادثی که كشور و انقلاب درگير آن‌ها شد خاموش ننشست و بر جملۀ شعاری «بر سلطه بودن»[5] وقعی ننهاد. از آن جمله می‌توان به شعری اشاره کرد که به نظر می‌رسد در آستانۀ پیروزی انقلاب 57 و در کوران حوادث آن سروده شده است و ده ها شعر دیگر...»
https://goo.gl/gH1UrZ

ادامۀ یادداشت #محمدرضا_وحیدزاده را با موضوع «رفاقت رهبری و اخوان» در سالروز درگذشت #مهدی_اخوان_ثالث در سایت شهرستان ادب بخوانید:
https://shahrestanadab.com/Content/articleType/ArticleView/articleId/6231

@shahrestanadab
#مهدی_اخوان_ثالث، شاعر نامدار معاصر، 27 سال پیش در چنین روزی چشم از جهان فروبست؛ چهارم شهریورماه سال 1369. یاد این شاعر بزرگ را گرامی می‌داریم با بازخوانی شعر «چاووشی» که از نمونه‌های برجستۀ شعر نیمایی معاصر است.

https://goo.gl/qYVJ2j


به‌سان رهنوردانی که در افسانه‌ها گویند،
گرفته کولبارِ زادِ ره بر دوش،
فشرده چوبدست خیزران در مشت،
گهی پرگوی و گه خاموش،
در آن مهگون فضای خلوت افسانگیشان راه می‌پویند، ما هم راه خود را می‌کنیم آغاز.

سه ره پیداست...

نوشته بر سر هریک به سنگ اندر،

حدیثی که‌ش نمی‌خوانی بر آن دیگر.
نخستین: راه نوش و راحت و شادی.
به ننگ آغشته، اما رو به شهر و باغ و آبادی.
دو دیگر: راهِ نیمش ننگ، نیمش نام،
اگر سر بر کنی غوغا، وگر سر درکشی آرام.
سه دیگر: راه بی‌برگشت، بی‌فرجام.

من اینجا بس دلم تنگ است.
و هر سازی که می‌بینم بدآهنگ است.
بیا ره توشه برداریم،
قدم در راه بی‌برگشت بگذاریم؛
ببینیم آسمانِ «هر کجا» آیا همین رنگ است؟

تو دانی کاین سفر هرگز به‌سوی آسمانها نیست.
سوی بهرام، این جاویدِ خون‌آشام،
سوی ناهید، این بدبیوه گرگِ قحبة بی‌غم،
که می‌زد جام شومش را به جام حافظ و خیام؛
و می‌رقصید دست‌افشان و پاکوبان به‌سان دختر کولی،
و اکنون می‌زند با ساغر مک‌نیس یا نیما
و فردا نیز خواهد زد به جام هرکه بعد از ما؛
سوی اینها و آنها نیست.
به سوی پهندشتِ بی‌خداوندی‌ست،
که با هر جنبش نبضم
هزاران اخترش پژمرده و پرپر به خاک افتند.

بهل کاین آسمان پاک،
چراگاه کسانی چون مسیح و دیگران باشد:
که زشتانی چو من هرگز ندانند و ندانستند کآن خوبان
پدرْشان کیست؟
و یا سود و ثمرْشان چیست؟

بیا ره توشه برداریم.
قدم در راه بی‌برگشت بگذاریم.
به‌سوی سرزمینهایی که دیدارش،
به‌سان شعله‌ی آتش،
دواند در رگم خونِ نشیطِ زنده‌ی بیدار.
نه این خونی که دارم؛ پیر و سرد و تیره و بیمار.
چو کرم نیمه‌جانی بی‌سر و بی‌دم
که از دهلیزِ نقب‌آسای زهراندود رگهایم
کشاند خویشتن را، همچو مستان دست بر دیوار،
به سوی قلب من، این غرفة با پرده‌های تار.
و می‌پرسد صدایش ناله‌ای بی‌نور:

- «کسی اینجاست؟
هلا! من با شمایم، های! . . . می‌پرسم کسی اینجاست؟
کسی اینجا پیام آورد؟
نگاهی، یا که لبخندی؟
فشارِ گرم دستِ دوست‌مانندی؟»
و می‌بیند صدایی نیست، نور آشنایی نیست، حتی از نگاه مرده‌ای هم ردپایی نیست.

صدایی نیست الاّ پت پتِ رنجور شمعی در جوار مرگ.
ملول و با سحر نزدیک و دستش گرم کار مرگ،
وز آن‌سو می‌رود بیرون، به‌سوی غرفه‌ای دیگر،
به امّیدی که نوشد از هوای تازه‌ی آزاد،
ولی آنجا حدیث بنگ و افیون است – از اعطای درویشی که می‌خواند:
«جهان پیر است و بی‌بنیاد، ازین فرهادکش فریاد…»

وز آنجا می‌رود بیرون، به‌سوی جمله ساحل‌ها.
پس از گشتی کسالت‌بار،
بدان‌سان - باز می‌پرسد – سر اندر غرفه‌ی با پرده‌های تار:
- «کسی اینجاست؟»
و می‌بیند همان شمع و همان نجواست.
که می‌گوید بمان اینجا؟
که پرسی همچو آن پیر به‌دردآلوده‌ی مهجور:
خدایا «به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده‌ی خود را؟»

بیا ره توشه برداریم.
قدم در راه بی‌برگشت بگذاریم.
کجا؟ هرجا که پیش آید.
بدانجایی که می‌گویند خورشیدِ غروب ما،
زند بر پرده‌ی شبگیرشان تصویر.
بدان دستش گرفته رایتی زربفت و گوید: زود.
وزین دستش فتاده مشعلی خاموش و نالد: دیر.

کجا؟ هرجا که پیش آید.
به آنجایی که می‌گویند
چو گل روییده شهری روشن از دریای تردامان،
و در آن چشمه‌هایی هست،
که دایم روید و روید گل و برگ بلورین‌بال شعر از آن.
و می‌نوشد از آن مردی که می‌گوید:
«چرا بر خویشتن هموار باید کرد رنج آبیاری کردن باغی
کزآن گل کاغذین روید؟»

به آنجایی که می‌گویند روزی دختری بوده‌ست
که مرگش نیز (چون مرگ تاراس بولبا
نه چون مرگ من و تو) مرگ پاک دیگری بوده‌ست،
کجا؟ هرجا که اینجا نیست.
من اینجا از نوازش نیز چون آزار ترسانم.
ز سیلی‌زن، ز سیلی‌خور،
وزین تصویرِ بر دیوار ترسانم.
درین تصویر،
عُمر باسوط بی‌رحم خشایرشا،
زند دیوانه‌وار، امّا نه بر دریا؛
به گرده‌ی من، به رگهای فسرده‌ی من،
به زنده‌ی تو، به مرده‌ی من.

بیا تا راه بسپاریم.
به‌سوی سبزه‌زارانی که نه کس کشته نِدْروده
به‌سوی سرزمینهایی که در آن هرچه بینی بکر و دوشیزه‌ست
و نقش رنگ و رویش هم بدین‌سان از ازل بوده،
که چونین پاک و پاکیزه‌ست.

به سوی آفتاب شاد صحرایی،
که نگذارد تهی از خون گرم خویشتن جایی.
و ما بر بیکران سبز و مخمل‌گونة دریا،
می‌اندازیم زورقهای خود را چون کلِ بادام.
و مرغان سپیدِ بادبانها را می‌آموزیم،
که باد شرطه را آغوش بگشایند،
و می‌رانیم گاهی تند، گاه آرام.

بیا ای خسته‌خاطر دوست! ای مانند من دلکنده و غمگین!
من اینجا بس دلم تنگ است.
بیا ره توشه برداریم،
قدم در راه بی‌فرجام بگذاریم...

@shahrestanadab
کارگاه #عناصر_داستان
با حضور #سیدحسین_موسوی_نیا
هم‌اکنون در شهرستان ادب

@ShahrestanAdab
گزارش کلاس «شعر کودک»
با حضور #انسیه_موسویان و #کبری_بابایی
اردوی آموزشی دورۀ تکمیلی بانوان #آفتابگردان_ها

https://shahrestanadab.com/Content/ID/7282/

@Shahrestanadab
گزارش کلاس «شاعران و فعالیت در فضای مجازی»
با حضور #محمدرضا_اصنافی
اردوی آموزشی دورۀ تکمیلی بانوان #آفتابگردان_ها

https://shahrestanadab.com/Content/ID/7283/

@Shahrestanadab
با عرض تسلیت سالروز شهادت حضرت #امام_باقر علیه السلام شعری می‌خوانید از استاد حاج #علی_انسانی از شاعران پیشکسوت آیینی.

https://shahrestanadab.com/Content/ID/7290/

@Shahrestanadab
نخستین میزگرد #بوطیقا در شهرستان ادب

🔖خلاصه:
t.iss.one/shahrestanadab/2032

📖مشروح:
shahrestanadab.com/Content/ID/7293

📸گزارش تصویری:
shahrestanadab.com/Content/ID/7292

@ShahrestanAdab
📕 نخستین میزگرد ادبی #بوطیقا
با بررسی کتاب #ادبیات_در_مخاطره نوشته #تزوتان_تودوروف
با حضور ابراهیم اکبری دیزگاه، حسن صنوبری، محمدقائم خانی، محمدرضا وحیدزاده و بهاره ارشدریاحی در شهرستان ادب برگزار شد.


خلاصه جلسه:

✔️ #ابراهیم_اکبری_دیزگاه : «تودوروف معتقد است وقتی همه‌چیز را در قالب نظریه‌های ادبی ببریم و در آن افراط کنیم بعد از مدتی نویسنده دیگر به مخاطب کاری ندارد، فقط برای منتقد می‌نویسد تا منتقدان نوشته‌های او را تفسیر کنند. تودوروف این مخاطره را نوعی بیماری برای ادبیات در عصر حاضر می‌داند؛ بیماری افراط و تفریط.»

✔️ #حسن_صنوبری : «یکی از مهم‌ترین عللی که باعث شده این کتاب برای ما جذاب باشد، شباهت‌هایی است که بین سیر زندگی هنری تودوروف با وضعیت و سیر تطور ادبیات معاصر ایران وجود دارد. بعد از شکست تفکر کمونیستی در ایران گرایش واکنشی به سمت ادبیات به مثابه فرم به وجود آمد و گسترش پیدا کرد. همین وضعیتی که تودوروف در کتابش در مورد مدارس فرانسه نوشته در دانشگاه‌های ما به وجود آمد، چه بسا بدتر از آن وضعیت.»

✔️ #محمدقائم_خانی : «تودوورف در این کتاب نوعی بازخوانی روشنگری بر مبنای حقیقت و خیر انجام می‌دهد، با رویکردی بینابینی بین جریان مارکسیستی که کل‌گرا بود و جریان پست‌مدرن که صرفاً جزئی‌نگر بود. تودوروف به وضوح در فصل آخر می‌گوید به طور کلی از سیطره‌ی ابزار در ادبیات بیرون بیاییم. ما باید از نقد ادبی به عنوان ابزار در معنای واقعی کلمه استفاده کنیم؛ کمک‌کننده برای بیرون آوردن معنا از متن.»

✔️ #محمدرضا_وحیدزاده : «استدلال تودوروف را درباره‌ی لزوم فاصله گرفتن مدارس از فرم و ساختار به لحاظ منطقی نمی‌پذیرم. من مثل گذشته‌ی تودوروف معتقدم که کار مدارس و دانشگاه‌ها همین است؛ باید کمی به نگاه فرمالیست‌ها نزدیک شوند. در مقام و جایگاه آموزش ادبیات باید یاد بدهیم که ابزارهای دستیابی به متن و معنا چه هستند و این جز با فرم قابل دستیابی نیست.»

✔️ #بهاره_ارشدریاحی : «نگاه فرمالیست‌ها به ادبیات جزو ضروریات و نیاز زمانه‌شان بوده است. جنبش فرمالیست مدخلی بود برای عبور از دوره‌ی کلاسیک به دوران مدرن و پسامدرن. این کتاب توبه‌نامه‌ی تودوروف نیست. او دارد اعتراف می‌کند که نیاز زمانه عوض شده و نگاه فرمالیستی به ادبیات دیگر پاسخگوی این نیازها نیست. نگاه فرمالیستی در دوران معاصر منقضی شده است، ولی به این معنا نیست که این نگاه در دوره‌ی زمانی خودش اشتباه بوده است.»

🔗 متن مشروح این جلسه را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/7293

@ShahrestanAdab
کارگاه «نگاهی به داستان کوتاه ایران» برگزار می‌شود
با تدریس #مجید_قیصری
برای ثبت نام به سایت شهرستان ادب مراجعه کنید

https://shahrestanadab.com/Content/ID/7285/

@Shahrestanadab
Forwarded from KHAMENEI.IR
توصيه رهبرانقلاب به شعرا درباره دعای عرفه

🔻رهبرانقلاب: شما میتوانید مضامین دعای عرفه‌ی سیدالشهداء (سلام اللَّه علیه) را به شعر بیاورید. دعای عرفه‌ی امام حسین عاشقانه است.
🔹حضرت سجاد هم برای #روز_عرفه دعا دارند - در صحیفه‌ی سجادیه، دعای چهل و هفتم، دعای روز عرفه است - آن هم بسیار دعای پرمغز و پرمضمونی است؛ اما دعای امام حسین #عاشقانه است، یک چیز دیگر است.
🔺اگر چنانچه آشنا بشوید، انس پیدا کنید، دقت کنید، از یک فقره‌ی این دعا میتوانید یک قصیده، یک مجموعه، یک قطعه، یک غزلِ خیلی قشنگ از آب در بیاورید. ۹۰/۰۳/۲۵

☑️مطالب درباره رهبرانقلاب👇
https://telegram.me/joinchat/BVJQOTudY71xuff_eM03yg
شعری از #بیدل
در حال و هوای #عید_قربان

رسید عید و طربها دلیل دل‌ گردید
امید خلق به صد رنگ مشتعل گردید

زدند ساده‌دلان تیغ بر فسان هوس
که خون وعدهٔ قربانیان بحل گردید

من و شهید محبت دلی ‌که جز به رخت
به هر طرف نظر انداختم خجل ‌گردید

چسان به‌ کعبه توانم‌ کشید محمل جهد
که راهم از عرق انفعال گل گردید

ز سیرکسوت تسلیم چشم قربانی
هوس ز جامهٔ احرام منفعل‌گردید

به فکر خام جدایی دلیل فطرت‌کیست
کنون‌که دیده به دیدار متصل گردید

چو بیدل ازهوس سیر کعبه مستغنی ‌ست
کسی‌که‌گرد تو یعنی به دور دل‌گردید

@ShahrestanAdab
امروز با #بیدل
به مناسبت #عید_قربان
به قلم استاد #محمدکاظم_کاظمی

چو بیدل از هوس سیر کعبه مستغنی است‌
کسی که گِرد تو، یعنی به دور دل گردید

تقابل کعبه و دل در شعر فارسی بسیار سابقه دارد و در شعر بیدل هم بازها بیان شده است، از جمله در همین بیت، که از غزلی است به مناسبت عید قربان. به دیگر بیت‌های این غزل باز هم می‌رسیم، اما پیش از آن، بیت زیبای دیگری با همان کعبه و دل را بخوانیم.

سنگ راه خود شمارد کعبه و بتخانه را
هر که چون بیدل طواف گوشۀ دل‌ها کند

ولی بیدل به این مضمون قدیمی اکتفا نمی‌کند. در بیتی دیگر باز سخنی تازه می‌گوید:

ز سیر کسوتِ تسلیمِ چشمِ قربانی‌
هوس ز جامۀ احرام، منفعل گردید

می‌دانید که گوسفند قربانی، چشمش به سفیدی می‌گراید. انگار که پرچم تسلیم نشان داده است و تسلیم فرمان حق است. از طرفی منفعل شدن یعنی خجل شدن، خجالت کشیدن. شاعر می‌گوید که ما حاجیان که لباس سفید می‌پوشیم و انگار تسلیم شده‌ایم، بهتر است یک خرده خجالت بکشیم، چون شعار تسلیم به خدا را ما سر می‌دهیم، ولی آن که به راستی تسلیم تیغ می‌شود، آن گوسفند زبان‌بسته است.
این هم چند بیت دیگر از همین غزل:

رسید عید و طرب‌ها دلیل دل گردید
امید خلق‌، به صد رنگ مشتعل گردید
من و شهید محبّت دلی که جز به رُخَت‌
به هر طرف نظر انداختم‌، خجل گردید
چه‌سان به کعبه توانم کشید، محمل جهد؟
که راهم از عرق انفعال، گِل گردید

می‌گوید من آن قدر از گناهکاری خود شرمسارم که از عرق خجالت من، زمینِ مسیر گل شده است. حالا در این گل و شل چطور می‌توان به سمت کعبه به راه افتاد؟ زنجیر چرخ هم که قاعدتاً ندارم.

@mkazemkazemi
@ShahrestanAdab
Forwarded from رادیو شعر و داستان
داستان کوتاه #دیدار،
نوشته #سمیه_لندی_اصفهانی.
"به یاد شهدای فاجعه منا"
#عید_قربان.
#قصه_جمعه_ها.
...
📻رادیو شعر و داستان را روشن کنید:
@poemstoryradio
 #منا_منهای_بسیاران عنوان مجموعه شعری است که سال گذشته همزمان با سالروز شهادت مظلومانه حاجیان در فاجعه منا از سوی مؤسسه شهرستان ادب منتشر شد.
@ShahrestanAdab
#علی_محمد_مودب مثنوی بلندش دربارۀ شهید حججی را برای اولین‌بار در افتتاحیۀ دور پنجم کتاب‌وزندگی می‌خواند.

@Shahrestanadab
#ماریا_پیالارا در مقاله‌ای با عنوان Narrating Evil: A Postmetaphysical Theory of Reflective Judgment مسئلۀ شر را از دیدگاه روایت مورد بررسی قرار داده است. #محمد_حقانی_فضل عضو گروه پژوهشی ادیان، دانشگاه ادیان و مذاهب قم به ترجمۀ این مقاله از زبان انگلیسی پرداخته است. هدف نویسنده در این مقاله آن است که نشان دهد می‌توان «روایت» را در جهت رشد مسئولیت اخلاقی در افراد به کار گرفت.
https://goo.gl/MBb76S

ترجمۀ این مقاله را که برای نخستین بار در سایت شهرستان ادب منتشر می‌شود، با یکدیگر می‌خوانیم:

https://shahrestanadab.com/Content/ID/7300/

@shahrestanadab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شعرخوانی #عاطفه_جعفری به یاد شهدای مدافع حرم فاطمیون
تنها چندروز پیش از شهادت پسرخاله‌اش شهید #صادق_رسولی در سوریه

@Shahrestanadab
نخستین محفل شعرخوانی #ماه_شعر
ویژه شعرخوانی شاعران عضو دوره #آفتابگردان_ها
سه شنبه 14شهریور با حضور استاد #محمدعلی_بهمنی و #میلاد_عرفان_پور برگزار خواهد شد
@Aftab_Gardanha
@ShahrestanAdab
فراخوان شعر #انتصار
پویش شاعران در حمایت از مسلمانان مظلوم #میانمار

@ShahrestanAdab
شهرستان ادب
فراخوان شعر #انتصار پویش شاعران در حمایت از مسلمانان مظلوم #میانمار @ShahrestanAdab
فراخوان #انتصار شهرستان ادب برای حمایت شاعران از مسلمانان مظلوم #میانمار


شهرستان ادب: این روزها، بار دیگر صحبت از كشتار وحشیانه مسلمانان مظلوم میانمار دلهای بسیاری را لرزانده است، تلخ تر اینكه این نسل سوزی بی محابا، در برابر بی‌تفاوتی چشم‌های تماشا و خاموشی رسانه‌های مسموم جهانی اتفاق می‌افتد.
شاعران را خداوند متعال به «انتصار» (داد ستاندن) در برابر ظلم امر كرده است:
« وَالشُّعَرَاءُ یتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ (224) أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی كُلِّ وَادٍ یهِیمُونَ (225) وَأَنَّهُمْ یقُولُونَ مَا لَا یفْعَلُونَ (226) إِلَّا الَّذِینَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِیرًا وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُونَ (227) »
شاعران ما در بزنگاه ها اهل انتصار بوده اند. از حمایت از مظلومان فلسطین و لبنان تا حمایت از مردم مسلمان و مظوم سرزمین‌هایی چون سوریه، عراق، یمن، بحرین، عربستان و نیجریه، نمونه های آشكاری از این یاریرسانی‌های شاعرانه را شاهد بوده ایم. ظلمی كه به مسلمانان میانمار می شود نه تنها كم تر از آن موارد نیست بلكه نسبت به بعضی بی­رحمانهتر و خاموش‌تر است. این وظیفه‌ی شاعران مسلمان است كه در وسع خود فریادی باشند برای یاری مسلمانان میانمار. شهرستان ادب ضمن تسلیت فجایع دردناک و عظیمی که اخیرا در میانمار اتفاق افتاده و برای احیای دادخواهی و انتصار که رسالتی قرآنی بر دوش شاعران موحد است، از همه شاعران آزاده دعوت می کند در پویش سرایش شعر با نام « سرود انتصار» شرکت کنند و آثار خود را به نشانی ارسال بفرمایند.
لازم به ذکر است پنج سال پیش پس از اولین موج خشونت‌ها علیه مسلمانان مظلوم میانمار نیز این فراخوان توسط شهرستان ادب منتشر شد و در پی آن، شعرهای زیادی از شاعران در پرونده شعر انتصار شهرستان ادب منتشر شد که هماکنون قابل خواندن است.

گفتنی‌ست موج جدید خشونت ها در میانمار پس از حملات هماهنگ شبه نظامیان به مقرهای پلیس و یک پایگاه نظامی در استان راخین تشدید شده است. در درگیری های اخیر بیش از 400 نفر کشته شده اند که بر اساس ادعای نیروهای امنیتی میانمار، اکثر آنها شبه نظامیان بوده اند. ارتش میانمار مدعی است عملیات پاکسازی منطقه از شبه نظامیان و تروریست ها را آغاز کرده و به نیروهای امنیتی نیز دستور داده شده است تا مراقب غیرنظامیان باشند. ولی مسلمانان روهینگیا که به بنگلادش فرار کرده اند، از آتش سوزی و کشتار وسیع مسلمانان توسط نیروهای امنیتی میانمار خبر می دهند که هدف اصلی از این اقدامات مجبور کردن مسلمانان برای ترک استان راخین بوده است.
خشونت‌های قومی میان بوداییان که اکثریت جمعیت میانمار را تشکیل می‌دهند و اقلیت مسلمان روهینگیا ،تاکنون هزاران کشته بر جای گذاشته و ده‌ها هزار نفر ، خانه و کاشانه خود را از دست داده و آواره شده‌اند.این مردم چهار درصد کل جمعیت میانمار را تشکیل می‌دهند. مسلمانان روهینگیا و برخی از محققان معتقدند که آن‌ها بومی ایالت راخین بودند که بعد‌ها با بر هم زدن ترکیب جمعیتی در این منطقه، اکثریت از دست آن‌ها خارج شد.

شاعران می‌توانند آثار خود را به نشانی ایمیل شهرستان ادب، یا در قسمت کامنت‌های سایت شهرستان ادب، یا برای آیدی اینستاگرام یا تلگرام شهرستان ادب ارسال کنند. آی‌دی تلگرامی شهرستان ادب: @shahrestaneadab


@ShahrestanAdab