به مناسبت مراسم تقدیر از #کیومرث_عباسی_قصری، که امروز برگزار خواهد شد، دو غزل از این شاعر برجسته را برای شما به ارمغان آوردیم.
باز پیچیده مگر نام علی در گوشم؟
کز طرب پر شده تا پردهی آخر گوشم
تاب این حلقه کجا و تب این زخمه کجا
می تپد تندتر از نبض کبوتر گوشم
در شب نام گذاری چه به گوشم خواندند؟
که به روی احدی وا نکند در گوشم
جز به نام علی این قلعه نشد هرگز فتح
می کند فخر به خود چون درِ خیبر گوشم
تا کنون هر چه شنیده ست به جز نام علی
همه را کرده برون از در دیگر گوشم
گوش من یک صدف خالیِ بی گوهر بود
گشت با نام علی معدن گوهر گوشم
بعد از این نافه از این ناف به چین خواهد رفت
بس که چون نافهی چین گشته معطر گوشم
ز زمانی که شدم حلقه به گوش در او
نیست چون خضر، بدهکار سکندر گوشم
" قصری" از شوق غلامی شده یک پارچه گوش
قنبری کو که دو صد حلقه کند در گوشم
نه در چاهم نه در زندان، خجل از بودن خویشم
خودم هم یوسفم، هم قاصد پیراهن خویشم
ز دستم دشمنی هم بر نمیآید مگر با خود
برای دشمنانم دوست هستم، دشمن خویشم
تو هم جز دست بستن بر نیامد کاری از دستت
شکستی دستم و انداختی بر گردن خویشم
نه تنها رو به خورشیدم دری از غیب نگشودی
به مشتی گل نمودی ناامید از روزن خویشم
سزایم هر چه باشد خواری غربت نمیباشد
بسوزانم ولی در کورههای میهن خویشم
قناری جز غزلخوانی ندارد هیچ تقصیری
به جرم دیگری بیرون مکن از گلشن خویشم
اگر خوارم نمیخواهی چرا سرگشتهام داری
چو گردابی که گرداند چو خس پیرامن خویشم
چنان از یاد خویشم بردهای کایینه هم دیگر
نمیآرد به یاد خویشتن با دیدن خویشم
نماند از قصر شیرینم به جز نامی به جا«قصری»
مگر غربت به تلخی پرورد در دامن خویشم
@Shahrestanadab
باز پیچیده مگر نام علی در گوشم؟
کز طرب پر شده تا پردهی آخر گوشم
تاب این حلقه کجا و تب این زخمه کجا
می تپد تندتر از نبض کبوتر گوشم
در شب نام گذاری چه به گوشم خواندند؟
که به روی احدی وا نکند در گوشم
جز به نام علی این قلعه نشد هرگز فتح
می کند فخر به خود چون درِ خیبر گوشم
تا کنون هر چه شنیده ست به جز نام علی
همه را کرده برون از در دیگر گوشم
گوش من یک صدف خالیِ بی گوهر بود
گشت با نام علی معدن گوهر گوشم
بعد از این نافه از این ناف به چین خواهد رفت
بس که چون نافهی چین گشته معطر گوشم
ز زمانی که شدم حلقه به گوش در او
نیست چون خضر، بدهکار سکندر گوشم
" قصری" از شوق غلامی شده یک پارچه گوش
قنبری کو که دو صد حلقه کند در گوشم
نه در چاهم نه در زندان، خجل از بودن خویشم
خودم هم یوسفم، هم قاصد پیراهن خویشم
ز دستم دشمنی هم بر نمیآید مگر با خود
برای دشمنانم دوست هستم، دشمن خویشم
تو هم جز دست بستن بر نیامد کاری از دستت
شکستی دستم و انداختی بر گردن خویشم
نه تنها رو به خورشیدم دری از غیب نگشودی
به مشتی گل نمودی ناامید از روزن خویشم
سزایم هر چه باشد خواری غربت نمیباشد
بسوزانم ولی در کورههای میهن خویشم
قناری جز غزلخوانی ندارد هیچ تقصیری
به جرم دیگری بیرون مکن از گلشن خویشم
اگر خوارم نمیخواهی چرا سرگشتهام داری
چو گردابی که گرداند چو خس پیرامن خویشم
چنان از یاد خویشم بردهای کایینه هم دیگر
نمیآرد به یاد خویشتن با دیدن خویشم
نماند از قصر شیرینم به جز نامی به جا«قصری»
مگر غربت به تلخی پرورد در دامن خویشم
@Shahrestanadab
امروز، سوم خرداد، سالروز #آزادسازی_خرمشهر است. روز پرافتخار و شکوهمندی در تاریخ ایران، که همه را به شگفتی و شادمانی آورد. روزی که سربازان جوان و بی نام و نشانِ خمینی همۀ دشمنان ایران را مأیوس و همه دوستانِ ایران را امیدوار کردند.
زندهیاد #سیمین_بهبهانی از شاعران توانای سرزمینمان نیز از جمله هنرمندانی بود که آن زمان برای تحسین و ثبت این روز پر افتخار، شعری سروده بود. بهبهانی بر پیشانی شعر خود نوشته بود:
«به مدافعان دلیر خونین شهر و به همه شهرهای خونین وطنم»
بنویس! بنویس! بنویس: اسطورۀ پایداری
تاریخ! ای فصل روشن! زین روزگارانِ تاری
بنویس: ایثار جان بود، غوغای پیر و جوان بود
فرزند و زن، خانمان بود، از بیش و کم هر چه داری
بنویس: پرتاب سنگی، حتی ز طفلی به بازی
بنویس: زخم کلنگی، حتی ز پیری به یاری
بنویس: قنداق نوزاد، بر ریسمان تاب میخورد
با روز، با هفته، با ماه، بر بام بیانتظاری
بنویس: کز تن جدا بود، آن ترد، آن شاخۀ عاج
با دستبند طلایی، با ناخنانش، نگاری
بنویس: کآنجا عروسک، چون صاحبش غرق خون بود
این چشمهایش پر از خاک، آن شیشههایش غباری
بنویس: کآنجا کبوتر، پرواز را خوش نمیداشت
از بس که در اوج میتاخت رویینه باز شکاری
بنویس: کآن گربه در چشم، اندوه و وحشت به هم داشت
بیزار از جفتجویی، بی بهره از پختهخواری
نستوه! نستوه مردا! این شیر دل، این تکاور
بشکوه! بشکوه مرگا! این از وطن پاسداری
بنویس از آنان که گفتند: «یا مرگ یا سرفرازی»
مردانه تا مرگ رفتند، بنویس! بنویس! آری
@Shahrestanadab
زندهیاد #سیمین_بهبهانی از شاعران توانای سرزمینمان نیز از جمله هنرمندانی بود که آن زمان برای تحسین و ثبت این روز پر افتخار، شعری سروده بود. بهبهانی بر پیشانی شعر خود نوشته بود:
«به مدافعان دلیر خونین شهر و به همه شهرهای خونین وطنم»
بنویس! بنویس! بنویس: اسطورۀ پایداری
تاریخ! ای فصل روشن! زین روزگارانِ تاری
بنویس: ایثار جان بود، غوغای پیر و جوان بود
فرزند و زن، خانمان بود، از بیش و کم هر چه داری
بنویس: پرتاب سنگی، حتی ز طفلی به بازی
بنویس: زخم کلنگی، حتی ز پیری به یاری
بنویس: قنداق نوزاد، بر ریسمان تاب میخورد
با روز، با هفته، با ماه، بر بام بیانتظاری
بنویس: کز تن جدا بود، آن ترد، آن شاخۀ عاج
با دستبند طلایی، با ناخنانش، نگاری
بنویس: کآنجا عروسک، چون صاحبش غرق خون بود
این چشمهایش پر از خاک، آن شیشههایش غباری
بنویس: کآنجا کبوتر، پرواز را خوش نمیداشت
از بس که در اوج میتاخت رویینه باز شکاری
بنویس: کآن گربه در چشم، اندوه و وحشت به هم داشت
بیزار از جفتجویی، بی بهره از پختهخواری
نستوه! نستوه مردا! این شیر دل، این تکاور
بشکوه! بشکوه مرگا! این از وطن پاسداری
بنویس از آنان که گفتند: «یا مرگ یا سرفرازی»
مردانه تا مرگ رفتند، بنویس! بنویس! آری
@Shahrestanadab
مجموعه داستان #عطر_عربی با موضوع #مدافعان_حرم و به انتخاب زندهیاد #فیروز_زنوزی_جلالی توسط #انتشارات_شهرستان_ادب منتشر شد
@ShahrestanAdab
@ShahrestanAdabPub
@ShahrestanAdab
@ShahrestanAdabPub
Forwarded from رادیو شعر و داستان
آخرین دستخطهای مرحوم #فیروز_زنوزی_جلالی
در جریان داوری مجموعه داستان با موضوع #مدافعین_حرم
رادیو شعر و داستان:
@poemstoryradio
در جریان داوری مجموعه داستان با موضوع #مدافعین_حرم
رادیو شعر و داستان:
@poemstoryradio
Forwarded from انتشارات شهرستان ادب
به گزارش روابط عمومی شهرستان ادب: مجموعه داستان « #عطر_عربی»، که به زندگی و زمانه رزمندگان #مدافع_حرم میپردازد در انتشارات #شهرستان_ادب منتشر شد. این مجموعه، چهارمین مجموعه «قصه زمانه» شهرستان ادب و شامل چهارده #داستان_کوتاه به انتخاب #فیروز_زنوزی_جلالی است که در 228 صفحه منتشر شده و به بازار کتاب میآید.
نویسندگان این داستانهای خواندنی در عطر عربی، به زندگی مدافعان حرم در میدان جنگ و بیرون از میدان میپردازند. چگونگی حضور در میدان جنگ؛ مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی پیرامون این دفاع مقدس؛ تاثیرات حضور در جنگ بر زندگی خانوادههای رزمندگان مدافع حرم؛ مسائل محور مقاومت و به طور کلی زندگی و زمانه مدافعان حرم درونمایه اصلی این داستانهاست.
گفتنیست داستانهای «عطر عربی» را نویسندگان خوشفکر و توانمند مرتبط با موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب نوشتهاند. از میان پنجاه داستان کوتاه بررسیشده برای انتشار در عطر عربی، زندهیاد استاد فیروز زنوزی جلالی 14 داستان را برای این کتاب برگزیدهاند. نویسندگان این داستانهای برگزیده عبارتاند از آقایان و خانمها: حامد جلالی، پرستو علیعسگرنجاد، شروین وکیلی، امیرحسین روحنیا، زهره عارفی، نرگس روزبهانی، زهرا ثابتی، مهدی نورمحمدزاده، اعظم عظیمی، ابراهیم اکبری دیزگاه، مهدی کفاش، علیاصغر عزتیپاک، محمدقائم خانی و سیدحسین موسوینیا.
«عطر عربی» آخرین یادگار فیروز زنوزی جلالی، نویسنده نامدار تازه گذشته برای ادبیات داستانی ایران است. این مجموعه را این نویسنده برجسته، دو ماه پیش از فوت، در مقام دبیر مجموعه بازخوانی و تأیید کرد و برای چاپ به شهرستان ادب سپرد. «عطر عربی»، آخرین فعالیت جدی او در عرصه داستان قلمداد میشود. زنوزی جلالی که در سالهای پایانی عمر خویش با بیماری سختی دست و پنجه نرم میکرد پیش از آنکه توان خود را از دست بدهد این داستانها را با دشواری خوانده بود. زنوزی گفته بود: «این قصهها را با مشقت فراوان خواندم چون دیگر توانی نداشتم، اما چون کارها درباره مدافعان حرم بود بر خود فرض میدانستم که آنها را تصحیح کنم و زودتر به دست ناشر برسانم.» او به عهد خود وفا کرد و دو ماه پیش از فوت، کتاب را به شهرستان ادب سپرد. گفتنیست فیروز زنوزی جلالی، متولد 1329، درگذشته 5 اردیبهشت 1396، بابت نگارش قاعده بازی توانست جایزه معتبر جلال را به دست آورد.
خاطرنشان میشود سه مجموعه داستان کوتاه دیگر شهرستان ادب با عنوان «قصه زمانه» که پیش از این منتشر شده بود -به ترتیب زمانی انتشار- عبارتاند از: «میخواهد چشمانش باز باشد»، «پاییز آمریکایی» و «کجا بودی الیاس؟». از این میان، کجا بودی الیاس، واپسین مجموعه داستان قصه زمانه شهرستان ادب به موضوع شهیدان مظلوم غواص اختصاص داشت. این کتاب با انتخاب و دبیری استاد مجید قیصری منتشر و با استقبال مردم و منتقدان مواجه شده بود.
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان:
https://telegram.me/joinchat/EdcRYkFeXyEXM8LbUypQ-A
نویسندگان این داستانهای خواندنی در عطر عربی، به زندگی مدافعان حرم در میدان جنگ و بیرون از میدان میپردازند. چگونگی حضور در میدان جنگ؛ مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی پیرامون این دفاع مقدس؛ تاثیرات حضور در جنگ بر زندگی خانوادههای رزمندگان مدافع حرم؛ مسائل محور مقاومت و به طور کلی زندگی و زمانه مدافعان حرم درونمایه اصلی این داستانهاست.
گفتنیست داستانهای «عطر عربی» را نویسندگان خوشفکر و توانمند مرتبط با موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب نوشتهاند. از میان پنجاه داستان کوتاه بررسیشده برای انتشار در عطر عربی، زندهیاد استاد فیروز زنوزی جلالی 14 داستان را برای این کتاب برگزیدهاند. نویسندگان این داستانهای برگزیده عبارتاند از آقایان و خانمها: حامد جلالی، پرستو علیعسگرنجاد، شروین وکیلی، امیرحسین روحنیا، زهره عارفی، نرگس روزبهانی، زهرا ثابتی، مهدی نورمحمدزاده، اعظم عظیمی، ابراهیم اکبری دیزگاه، مهدی کفاش، علیاصغر عزتیپاک، محمدقائم خانی و سیدحسین موسوینیا.
«عطر عربی» آخرین یادگار فیروز زنوزی جلالی، نویسنده نامدار تازه گذشته برای ادبیات داستانی ایران است. این مجموعه را این نویسنده برجسته، دو ماه پیش از فوت، در مقام دبیر مجموعه بازخوانی و تأیید کرد و برای چاپ به شهرستان ادب سپرد. «عطر عربی»، آخرین فعالیت جدی او در عرصه داستان قلمداد میشود. زنوزی جلالی که در سالهای پایانی عمر خویش با بیماری سختی دست و پنجه نرم میکرد پیش از آنکه توان خود را از دست بدهد این داستانها را با دشواری خوانده بود. زنوزی گفته بود: «این قصهها را با مشقت فراوان خواندم چون دیگر توانی نداشتم، اما چون کارها درباره مدافعان حرم بود بر خود فرض میدانستم که آنها را تصحیح کنم و زودتر به دست ناشر برسانم.» او به عهد خود وفا کرد و دو ماه پیش از فوت، کتاب را به شهرستان ادب سپرد. گفتنیست فیروز زنوزی جلالی، متولد 1329، درگذشته 5 اردیبهشت 1396، بابت نگارش قاعده بازی توانست جایزه معتبر جلال را به دست آورد.
خاطرنشان میشود سه مجموعه داستان کوتاه دیگر شهرستان ادب با عنوان «قصه زمانه» که پیش از این منتشر شده بود -به ترتیب زمانی انتشار- عبارتاند از: «میخواهد چشمانش باز باشد»، «پاییز آمریکایی» و «کجا بودی الیاس؟». از این میان، کجا بودی الیاس، واپسین مجموعه داستان قصه زمانه شهرستان ادب به موضوع شهیدان مظلوم غواص اختصاص داشت. این کتاب با انتخاب و دبیری استاد مجید قیصری منتشر و با استقبال مردم و منتقدان مواجه شده بود.
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان:
https://telegram.me/joinchat/EdcRYkFeXyEXM8LbUypQ-A
شنبه آخرین مهلت ارسال داستان برای فراخوان #باغ_ملی است
گفتنیست تاکنون بیش از هفتاد عنوان داستان برای دبیرخانه ارسال شده است
صفحه ارسال اثر:
shahrestanadab.com/baghemelli
@ShahrestanAdab
گفتنیست تاکنون بیش از هفتاد عنوان داستان برای دبیرخانه ارسال شده است
صفحه ارسال اثر:
shahrestanadab.com/baghemelli
@ShahrestanAdab
با تبریک فرارسیدن ماه مبارک رمضان
ماه میهمانی خدا برای مسلمانان و موحدان
شما را به همراهی با پرونده #رمضانیه سایت شهرستان ادب دعوت میکنیم :
Shahrestanadab.com/پرونده-رمضانیه
@ShahrestanAdab
ماه میهمانی خدا برای مسلمانان و موحدان
شما را به همراهی با پرونده #رمضانیه سایت شهرستان ادب دعوت میکنیم :
Shahrestanadab.com/پرونده-رمضانیه
@ShahrestanAdab
شهرستان ادب
با تبریک فرارسیدن ماه مبارک رمضان ماه میهمانی خدا برای مسلمانان و موحدان شما را به همراهی با پرونده #رمضانیه سایت شهرستان ادب دعوت میکنیم : Shahrestanadab.com/پرونده-رمضانیه @ShahrestanAdab
#رمضانیه ای از #مولوی
آمد شهر صیام، سَنجقِ سلطان رسید
دست بدار از طعام مائدهی جان رسید
جان ز قطیعت برست، دستِ طبیعت ببست
قلبِ ضلالت شکست، لشکرِ ایمان رسید
لشکرِ والعادیات دست به یغما نهاد
ز آتشِ والموریات، نفس به افغان رسید
البقره راست بود موسی عمران نمود
مرده از او زنده شد چونک به قربان رسید
روزه چو قربان ماست زندگی جان ماست
تن همه قربان کنیم جان چو به مهمان رسید
صبر چو ابریست خوش، حکمت بارد از او
زانک چنین ماهِ صبر بود که قرآن رسید
نفس چو محتاج شد، روح به معراج شد
چون در زندان شکست جان بر جانان رسید
پردهی ظلمت درید، دل به فلک برپرید
چون ز ملک بود دل، باز بدیشان رسید
زود از این چاه تن، دست بزن در رسن
بر سر چاه آب گو یوسف کنعان رسید
عیسی چو از خر برست، گشت دعایش قبول
دست بشو کز فلک مائده و خوان رسید
دست و دهان را بشو، نه بخور و نه بگو
آن سخن و لقمه جو، کآن به خموشان رسید
Shahrestanadab.com/پرونده-رمضانیه
@ShahrestanAdab
آمد شهر صیام، سَنجقِ سلطان رسید
دست بدار از طعام مائدهی جان رسید
جان ز قطیعت برست، دستِ طبیعت ببست
قلبِ ضلالت شکست، لشکرِ ایمان رسید
لشکرِ والعادیات دست به یغما نهاد
ز آتشِ والموریات، نفس به افغان رسید
البقره راست بود موسی عمران نمود
مرده از او زنده شد چونک به قربان رسید
روزه چو قربان ماست زندگی جان ماست
تن همه قربان کنیم جان چو به مهمان رسید
صبر چو ابریست خوش، حکمت بارد از او
زانک چنین ماهِ صبر بود که قرآن رسید
نفس چو محتاج شد، روح به معراج شد
چون در زندان شکست جان بر جانان رسید
پردهی ظلمت درید، دل به فلک برپرید
چون ز ملک بود دل، باز بدیشان رسید
زود از این چاه تن، دست بزن در رسن
بر سر چاه آب گو یوسف کنعان رسید
عیسی چو از خر برست، گشت دعایش قبول
دست بشو کز فلک مائده و خوان رسید
دست و دهان را بشو، نه بخور و نه بگو
آن سخن و لقمه جو، کآن به خموشان رسید
Shahrestanadab.com/پرونده-رمضانیه
@ShahrestanAdab
Shahrestanadab
شهرستان ادب > پرونده ها > پرونده مناسبتی > رمضانیه
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
شعر - داستان - ادبیات
شعر - داستان - ادبیات
«تراژدی و حماسه در #کجا_بودی_الیاس »
یادداشتی از #علی_ششتمدی
https://shahrestanadab.com/Content/ID/7065
@ShahrestanAdab
یادداشتی از #علی_ششتمدی
https://shahrestanadab.com/Content/ID/7065
@ShahrestanAdab
شهرستان ادب
«تراژدی و حماسه در #کجا_بودی_الیاس » یادداشتی از #علی_ششتمدی https://shahrestanadab.com/Content/ID/7065 @ShahrestanAdab
کتاب «کجا بودی الیاس» اول از همه یک تصمیم بود. تصمیم بر انتشارِ یک واکنش! در واقع این بار ـ به عنوان یکی از معدود بارها ـ ادبیات داستانی، واکنشی طبیعی، حقیقی، ارزشمند و قابل احترام به یک مسئله تاریخی ـ با فاصله زمانی کم ـ نشان داد. «روایت» مهمترین راهکاری است که میتواند عمق مسئله بازگشت 175 غواص را به تصویر بکشد. تصویری که روحیه و فکرِ جمعیِ یک ملت را تحت تأثیر قرار داد.
واکنش نویسندگان مجموعه «کجا بودی الیاس» به این بازگشت پر از تراژدی و حماسه، به چند دلیل، خاص بود. اول؛ صرف زمانی معقول برای چاپ: نه آنقدر دیر که دیگر «واکنش» محسوب نشود و نه آنقدر سریع که «رفع مسئولیت» باشد...
دوم اینکه کتاب «کجا بودی الیاس» یک محصول بود. محصول اندیشه و تفکر جمعی یک ملت، در قامت و قاموس داستانهای نویسندگانِ مختلف. نویسندگانی از شهرها و نقاط مختلف کشور! اینجاست که ارزش «شهرستانی» بودنِ اعضای «شهرستان ادب» به وضوح آشکار میشود. داستانهای این مجموعه متعلق به یک محله خاص در تهران نیستند، بلکه عصارهای از احساس و تأملِ یک پهنه جغرافیایی و انسانی محسوب میشوند.
سوم، این کتاب، نمونهای از پرداخت مناسب به ارزشها بود. آسیب مهمی که در مورد داستانهای حوزه دفاع مقدس، دامنگیر شده، اسارت در دامن شعارها و ستایشها است. ادبیات داستانی با این رویکرد تاحدودی بیگانه است و معمولاً وقتی داستانی بخواهد با این شعارها و ستایشها، طراحی و نوشته شود، حاصل کار گیراییِ هنری ندارد. اما «کجا بودی الیاس» با رعایت و اهمیت دادن به فُرم هنری، «ارزش» را نیز در متن نگاه داشته و نمونه نسبتاً خوبی از تأثیرگذاریِ این روش و رویکردِ درست را به نمایش گذاشته است. البته این مسئله قابل تعمیم به تمام داستانهای مجموعه نیست و معدود داستانهایی هستند که دچار همان آسیبِ کلیشهپردازی و شعازدگی باقی ماندهاند که نمیتوان، قضاوت در مورد آنها را به کل مجموعه گسترش داد.
چهارم، نویسندههای این مجموعه هستند که ترکیبِ متفاوت و جذابی دارند. نویسندههایی، هر کدام از یک نقطه و یک شهر و دارای یک سری گرایشهای فکری و اجتماعی. نویسندگانی که کتابهایشان در بازارِ ضعیفِ این روزهای کتاب ـ به نسبت ـ بهتر و بیشتر خوانده میشود و در واقع، «اول» نویسنده بودهاند، بعد سراغ این سوژه خاص رفتهاند؛ نه اینکه اول تصمیم بگیرند این کار را انجام دهند، بعد به اجبار بروند سراغ نویسنده شدن و نویسندگی!
ادامه و متن کامل یادداشت آقای #علی_ششتمدی بر کتاب #کجا_بودی_الیاس را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
https://shahrestanadab.com/Content/ID/7065
@ShahrestanAdab
واکنش نویسندگان مجموعه «کجا بودی الیاس» به این بازگشت پر از تراژدی و حماسه، به چند دلیل، خاص بود. اول؛ صرف زمانی معقول برای چاپ: نه آنقدر دیر که دیگر «واکنش» محسوب نشود و نه آنقدر سریع که «رفع مسئولیت» باشد...
دوم اینکه کتاب «کجا بودی الیاس» یک محصول بود. محصول اندیشه و تفکر جمعی یک ملت، در قامت و قاموس داستانهای نویسندگانِ مختلف. نویسندگانی از شهرها و نقاط مختلف کشور! اینجاست که ارزش «شهرستانی» بودنِ اعضای «شهرستان ادب» به وضوح آشکار میشود. داستانهای این مجموعه متعلق به یک محله خاص در تهران نیستند، بلکه عصارهای از احساس و تأملِ یک پهنه جغرافیایی و انسانی محسوب میشوند.
سوم، این کتاب، نمونهای از پرداخت مناسب به ارزشها بود. آسیب مهمی که در مورد داستانهای حوزه دفاع مقدس، دامنگیر شده، اسارت در دامن شعارها و ستایشها است. ادبیات داستانی با این رویکرد تاحدودی بیگانه است و معمولاً وقتی داستانی بخواهد با این شعارها و ستایشها، طراحی و نوشته شود، حاصل کار گیراییِ هنری ندارد. اما «کجا بودی الیاس» با رعایت و اهمیت دادن به فُرم هنری، «ارزش» را نیز در متن نگاه داشته و نمونه نسبتاً خوبی از تأثیرگذاریِ این روش و رویکردِ درست را به نمایش گذاشته است. البته این مسئله قابل تعمیم به تمام داستانهای مجموعه نیست و معدود داستانهایی هستند که دچار همان آسیبِ کلیشهپردازی و شعازدگی باقی ماندهاند که نمیتوان، قضاوت در مورد آنها را به کل مجموعه گسترش داد.
چهارم، نویسندههای این مجموعه هستند که ترکیبِ متفاوت و جذابی دارند. نویسندههایی، هر کدام از یک نقطه و یک شهر و دارای یک سری گرایشهای فکری و اجتماعی. نویسندگانی که کتابهایشان در بازارِ ضعیفِ این روزهای کتاب ـ به نسبت ـ بهتر و بیشتر خوانده میشود و در واقع، «اول» نویسنده بودهاند، بعد سراغ این سوژه خاص رفتهاند؛ نه اینکه اول تصمیم بگیرند این کار را انجام دهند، بعد به اجبار بروند سراغ نویسنده شدن و نویسندگی!
ادامه و متن کامل یادداشت آقای #علی_ششتمدی بر کتاب #کجا_بودی_الیاس را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
https://shahrestanadab.com/Content/ID/7065
@ShahrestanAdab
Shahrestanadab
تراژدی و حماسه در «کجا بودی الیاس»
شهرستان ادب به نقل از تسنیم: کتاب «کجا بودی الیاس» اول از همه یک تصمیم بود. تصمیم بر انتشارِ یک واکنش! در واقع این بار ـ به عنوان یکی از معدود بارها ـ ادبیات داستانی، و...
شهرستان ادب
با تبریک فرارسیدن ماه مبارک رمضان ماه میهمانی خدا برای مسلمانان و موحدان شما را به همراهی با پرونده #رمضانیه سایت شهرستان ادب دعوت میکنیم : Shahrestanadab.com/پرونده-رمضانیه @ShahrestanAdab
#رمضانیه ای از #صائب شاعر بزرگ سبک هندی
برای روزههای تابستانی!
برقِ خاشاکِ گنه، روزهی تابستان است
دود این آتش جانسوز به از ریحان است
میتوان یافت ز سی پارهی ماه رمضان
آنچه ز اسرار الهی همه در قرآن است
هست در غنچهی لب بستهی این ماه، نهان
گلستانی که نسیمش نفس رحمان است
مشو از عزّت این مُهر الهی غافل
که دراین مُهر بسی گنج گهر پنهان است
ماهرویی که شب قدر بود یک خالش
در سراپردهی ماه رمضان پنهان است
میکند روزهی ماه رمضان عمر دراز
مدّ انعام دراین دفتر و این دیوان است
غفلت از تشنگی و گرسنگی کم گردد
که لب خشک بر این بند گران سوهان است
باش با قدّ دو تا حلقهی این در صائب
که مراد دو جهان در خم این چوگان است
Shahrestanadab.com/پرونده-رمضانیه
@ShahrestanAdab
برای روزههای تابستانی!
برقِ خاشاکِ گنه، روزهی تابستان است
دود این آتش جانسوز به از ریحان است
میتوان یافت ز سی پارهی ماه رمضان
آنچه ز اسرار الهی همه در قرآن است
هست در غنچهی لب بستهی این ماه، نهان
گلستانی که نسیمش نفس رحمان است
مشو از عزّت این مُهر الهی غافل
که دراین مُهر بسی گنج گهر پنهان است
ماهرویی که شب قدر بود یک خالش
در سراپردهی ماه رمضان پنهان است
میکند روزهی ماه رمضان عمر دراز
مدّ انعام دراین دفتر و این دیوان است
غفلت از تشنگی و گرسنگی کم گردد
که لب خشک بر این بند گران سوهان است
باش با قدّ دو تا حلقهی این در صائب
که مراد دو جهان در خم این چوگان است
Shahrestanadab.com/پرونده-رمضانیه
@ShahrestanAdab
Shahrestanadab
شهرستان ادب > پرونده ها > پرونده مناسبتی > رمضانیه
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
شعر - داستان - ادبیات
شعر - داستان - ادبیات
آهنگ #پشت_شیشه_های_دنیا ، تازه ترین اثر دفتر موسیقی موسسه شهرستان ادب منتشر شد.
خواننده: #فریدون_آسرایی
ترانه: #علی_محمد_مودب
موسیقی: #آرمان_مهربان
ضبط: #استودیو_آفتاب
@Shahrestanadab
خواننده: #فریدون_آسرایی
ترانه: #علی_محمد_مودب
موسیقی: #آرمان_مهربان
ضبط: #استودیو_آفتاب
@Shahrestanadab
Poshte Shishehaye Donya
Fereydoun
خواننده: #فریدون_آسرایی
ترانه: #علی_محمد_مودب
موسیقی: #آرمان_مهربان
ضبط: #استودیو_آفتاب
تهیه کننده: موسسه #شهرستان_ادب
@Shahrestanadab
ترانه: #علی_محمد_مودب
موسیقی: #آرمان_مهربان
ضبط: #استودیو_آفتاب
تهیه کننده: موسسه #شهرستان_ادب
@Shahrestanadab
بررسی داستان «صد مثلث» از #آرش_صادق_بیگی به قلم #امیرمحمد_واعظی | پرونده شهرستان ادب ویژه #جشنواره_خاتم
https://goo.gl/B41Cmm
@shahrestanadab
https://goo.gl/B41Cmm
@shahrestanadab
https://t.iss.one/shahrestanadab/1692
«اوج هنر نویسنده در این بوده که حیات یک مؤمن معمولی (نه یکی از ابدال حق!) را در میان تلاتم امواج حوادث تلخ و شیرین و کارهای سخت و آسان و اتفاقات مترقبه و غیر مترقبه به تصویر میکشد و حالات درونی و خوشی و الم او را در شخصیترین لایه ـکه همان روایت نفس و یا خاطرهنویسی استـ بیان میکند، آنهم بدون ایجاد ناگیرایی در متن یا سرگیجه و گنگی در مخاطب.»
ادامه یادداشت #امیرمحمد_واعظی بر داستان صدمثلث از #کتاب_خاتم را در آدرس زیر بخوانید:
https://goo.gl/B41Cmm
@shahrestanadab
«اوج هنر نویسنده در این بوده که حیات یک مؤمن معمولی (نه یکی از ابدال حق!) را در میان تلاتم امواج حوادث تلخ و شیرین و کارهای سخت و آسان و اتفاقات مترقبه و غیر مترقبه به تصویر میکشد و حالات درونی و خوشی و الم او را در شخصیترین لایه ـکه همان روایت نفس و یا خاطرهنویسی استـ بیان میکند، آنهم بدون ایجاد ناگیرایی در متن یا سرگیجه و گنگی در مخاطب.»
ادامه یادداشت #امیرمحمد_واعظی بر داستان صدمثلث از #کتاب_خاتم را در آدرس زیر بخوانید:
https://goo.gl/B41Cmm
@shahrestanadab
Telegram
شهرستان ادب
بررسی داستان «صد مثلث» از #آرش_صادق_بیگی به قلم #احمد_واعظی | پرونده شهرستان ادب ویژه #جشنواره_خاتم
https://goo.gl/B41Cmm
@shahrestanadab
https://goo.gl/B41Cmm
@shahrestanadab
شهرستان ادب
یادداشت #محمدقائم_خانی بر رمان #بی_کتابی نوشتهی #محمد_رضا_شرفی_خبوشان https://shahrestanadab.com/Content/ID/7072/ @Shahrestanadab
«بیکتابی اثری است نمایشی و هرچند که زبانآوریهای شگفتانگیزی دارد، راوی از مخاطب فاصله میگیرد و هیچ گاه نمیگذارد تصاویر متراکمش زیر آوار روایت نابود شود. بر عکس، زبان در کتاب شرفی خبوشان رسانه ای شده است برای انتقال هرچه کامل تر تصاویر خاص و بکر صد سال قبل. کتاب سراسر توصیف است و جای خالی تجویز، کاملا مشهود است. میرزایعقوب میرود و میآید و از زمین و زمان میگوید، یعنی به نمایش در میآورد، و کم به این درد و مرض میپردازد که چرا چنین داستانی را برای ما باز میگوید....... »
ادامه و متن کامل یادداشت آقای #محمدقائم_خانی بر رمان #بی_کتابی اثر #محمد_رضا_شرفی_خبوشان را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
https://shahrestanadab.com/Content/ID/7072/
@Shahrestanadab
ادامه و متن کامل یادداشت آقای #محمدقائم_خانی بر رمان #بی_کتابی اثر #محمد_رضا_شرفی_خبوشان را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
https://shahrestanadab.com/Content/ID/7072/
@Shahrestanadab
Shahrestanadab
یادداشت محمدقائم خانی بر رمان «بیکتابی»
شهرستان ادب به نقل از مهر: همزمان با انتشار دومین چاپ از رمان «بیکتابی» نوشته محمدرضا شرفی خبوشان، محمدقائم خانی از منتقدان ادبی جوان به همین مناسبت نگاهی به این ...
صد مثلث و ذهنِ دانشجوی فلسفه | معرفی مجموعه داستان خاتم به قلم #جمال_کدخداپور در پرونده شهرستان ادب ویژه #جشنواره_خاتم
shahrestanadab.com/Content/ID/7073
@shahrestanadab
shahrestanadab.com/Content/ID/7073
@shahrestanadab
شهرستان ادب
صد مثلث و ذهنِ دانشجوی فلسفه | معرفی مجموعه داستان خاتم به قلم #جمال_کدخداپور در پرونده شهرستان ادب ویژه #جشنواره_خاتم shahrestanadab.com/Content/ID/7073 @shahrestanadab
«صد مثلث به درستی، تصویری از بخش عمدهای از جامعۀ متمولِ محب اهل بیت را نشان میدهد که آنها چگونه به علم و غرب مینگرند. نگاه این افراد به ساینس و غرب، به همان اندازه مقدس است. این نگاه، بسیار مشابه بخشی از قشر روحانیون است که علم جدید و تمدن غرب را کاملأ سازگار با دین میدانند و حتی سعی میکنند که ملاحظۀ آن را در تفسیر از دین هم داشته باشند؛ اما آن قشر تلاش میکنند که گر چه خودشان عمدتأ در بازار به مال و مکنت رسیدهاند، اما فرزندانشان با علم به همین جایگاه برسند. لذا به هر اندازه که بتوانند سعی میکنند امکان بهرهمندی فرزندانشان را از این علم جدید، فراهم کنند و به درستی غرب که مهد این علم است ـشبیه نجف یا قم که مهد علم سنتی ما بوده استـ را برای ادامه تحصیل فرزندانشان انتخاب میکنند.»
ادامه نقد #جمال_کدخداپور بر داستان صدمثلث از مجموعه داستان خاتم را در پرونده شهرستان ادب ویژه #جشنواره_خاتم بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/7073
@shahrestanadab
ادامه نقد #جمال_کدخداپور بر داستان صدمثلث از مجموعه داستان خاتم را در پرونده شهرستان ادب ویژه #جشنواره_خاتم بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/7073
@shahrestanadab
Shahrestanadab
صد مثلث و ذهن یک دانشجوی فلسفه | جمال کدخداپور
شهرستان ادب: در ادامه پرونده شهرستان ادب ویژه جشنواره خاتم، نقد جمال کدخداپور را میخوانیم بر داستان صد مثلث از مجموعه داستان خاتم.
«صد مثلث» ر...
«صد مثلث» ر...
یادداشت #حسین_سامانی بر داستان هندی به قلم #یاسین_حجازی از مجموعه داستان #خاتم را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/7011
@shahrestanadab
shahrestanadab.com/Content/ID/7011
@shahrestanadab