شهرستان ادب
1.42K subscribers
4.39K photos
729 videos
14 files
2.07K links
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
ShahrestanAdab.com

ارتباط با مدیر کانال:
@ShahrestaneAdab

ایمیل شهرستان ادب:
[email protected]
Download Telegram
شاعران بسیاری با زبان شعر، احساسات و اندیشه‌های خود را بیان کرده‌ و با #شهید_حججی در سنگر شعر،همراه شده‌اند. تعدادی از این اشعار را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
goo.gl/hT2Lr5

@shahrestanadab
"از سر گذشت"
چهارمین شب از #شب_های_شعر_مقاومت
ویژه گرامیداشت حماسه #شهید_محسن_حججی
امشب در حسینیه معراج شهدای تهران برگزار میشود
@ShahrestanAdab
🔻با خبر شدیم جناب آقای منصور عباسی هفشجانی از مدافعان حرم و از بستگان نزدیک دکتر #محمدرضا_ترکی (شاعر و استاد دانشگاه تهران)، چندی پیش در منطقه البوکمال به دست تک‌تیراندازان تکفیری به فیض شهادت نائل شدند.

موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب و مجموعه شاعران و نویسندگان همراه با این موسسه شهادت این بزرگ‌مرد ایثارگر را به دکتر ترکی عزیز و خانواده محترم عباسی تبریک و تسلیت می‌گویند.

گفتنی‌ست مراسم هفتم این شهید بزرگوار فردا از ساعت 15 در مسجد حجت ابن الحسن تهران برگزار می‌شود

goo.gl/HoF1qY

#شهید_منصور_عباسی_هفشجانی
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
☑️ @ShahrestanAdab
🔻با گرامی‌داشت سالروز شهادت دانشمند فرزانه، عارف مجاهد و سردار پرافتخار اسلام، شهید دکتر مصطفی چمران با هم نمونه‌ای کوتاه از روایت و نثر نیایشی ایشان را مرور می‌کنیم. این متن از کتاب «کردستان» نوشته #شهید_چمران انتخاب شده است.

▪️نیایش در نبرد
خدایا تو به من قدرت و امکان دادی تا محال را ممکن کنم، در سخت ترین معرکه‌ها مرا پیروز کردي، آنچه را که تصور نمي‌كردم به وجود آوردی و آن پیروزی را که انتظار نداشتم نصیبم نمودی.

رگبار گلوله از هر طرف بر من می‌بارید و نمي‌دانم چگونه زنده ماندم. به سرعت مي‌رفتم و شهادت را استقبال می‌کردم. ناگهان برادرم داود در برابرم به خاک شهادت افتاد و برادر دیگرم مجروح نقش بر زمین شد و با دست به من اشاره می‌کرد در حالي‌كه در يک هليكوپتر كوچك جت رنجر بر بالاي سرش پرواز می‌کردم. فورا دور زدم و بر زمین نشستم و به سرعت به سوي داود دویدم. رگبار گلوله می‌بارید، اصغر فرمانده شجاع با فريادي سخت و دل‌خراش مرا بر حذر می‌داشت، رستمی فرمانده بی‎باک که در پشت سنگر خود را مخفی کرده بود فریاد زد که چرا بی‌پروا به سوی مرگ می‌روی؟ و دیگری نهیب زد که خود را حفاظت كنم، و دیگری و دیگری هر يک مرا باز می‌داشتند، ولی من دیوانه‌وار به پیش می‌رفتم و رگبار گلوله بر من می‌بارید و در اطرافم بر خاک مي‌نشست، تا بالاخره به شهید رسیدم بر او خم شدم، و ادای احترام کردم و بعد مجروح را بلند کردم و به كمک دوستی دیگر او را به هليكوپتر گذاشته، روانه کردیم.

اي خداي بزرگ تو به من آن شجاعت را دادی که سینه سپر کنم و به استقبال شهادت بروم و آنچنان در دل توطئه گران ایجاد رعب و وحشت کنم که به محض شنیدن اسم من مثل مور و ملخ بگریزند و از رودررویی با من بپرهیزند.

☑️ @ShahrestanAdab
▪️تمدید و اضافه شدن قالب سپید به بخش رقابتی سومین کنگره سراسری #قلم_های_بیدار

✔️با 10 برگزیده زیر 27 سال

✔️در دو قالب #غزل_ترانه و #شعر_سپید

✔️با موضوع #شهید_محسن_حججی

✔️تا چهارم آذر

☑️ @ShahrestanAdab