Forwarded from عکس نگار
🌹#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
💠(قسمت ششم )
🍀علی تورجی (برادر شهید) این گونه روایت میکند:
🌸از مشهد که برگشت حال و روزش تغییر کرد نشاط عجیبی داشت😊، از بیشتر دوستان و آشنایان خداحافظی کرد و از همه حلالیت طلبید.
🌸قرار بود فردا با دوستانش عازم جبهه شود، همان روز رفتیم به #گلستان_شهدا، سر قبر شهید سید رحمان هاشمی. دیگر گریه نمیکرد.
دو تن دیگر از دوستانش در کنار رحمان آرمیده بودند، به #مزار آنها خیره شد؛ 🤔گویی چیزهایی میدید که ما از آنها بی خبر بودیم.
🌸رفت سراغ مسئول گلستان شهدا، از او خواست در
#کنار_سید_رحمان_کسی_را_دفن_نکند.
🌸ایشان هم گفت : من نمیتوانم قبر را نگه دارم؛ شاید فردا یک شهید آوردند و گفتند میخواهیم اینجا دفن کنیم.
🌸محمد نگاهی به صورت پیرمرد انداخت و گفت :
شما #فقط_یک_ماه اینجا را برای من #نگهدار.
همانطور هم شد و محمد در کنار سید رحمان دفن شد.😔
🌾کانال عهدباشهدا🌾
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
💠(قسمت ششم )
🍀علی تورجی (برادر شهید) این گونه روایت میکند:
🌸از مشهد که برگشت حال و روزش تغییر کرد نشاط عجیبی داشت😊، از بیشتر دوستان و آشنایان خداحافظی کرد و از همه حلالیت طلبید.
🌸قرار بود فردا با دوستانش عازم جبهه شود، همان روز رفتیم به #گلستان_شهدا، سر قبر شهید سید رحمان هاشمی. دیگر گریه نمیکرد.
دو تن دیگر از دوستانش در کنار رحمان آرمیده بودند، به #مزار آنها خیره شد؛ 🤔گویی چیزهایی میدید که ما از آنها بی خبر بودیم.
🌸رفت سراغ مسئول گلستان شهدا، از او خواست در
#کنار_سید_رحمان_کسی_را_دفن_نکند.
🌸ایشان هم گفت : من نمیتوانم قبر را نگه دارم؛ شاید فردا یک شهید آوردند و گفتند میخواهیم اینجا دفن کنیم.
🌸محمد نگاهی به صورت پیرمرد انداخت و گفت :
شما #فقط_یک_ماه اینجا را برای من #نگهدار.
همانطور هم شد و محمد در کنار سید رحمان دفن شد.😔
🌾کانال عهدباشهدا🌾
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw