📌 دعاي «روز بیست و چهارم» ماه مبارک رمضان



🔷 @shahidegomnamm🔷

‌ 🔷 @shahidegomnamm🔷


علیرضا می دانست که پدرش را دو روز آخر هفته می تواند ببیند، آن هم آخر شب. مصطفی که می رسید خانه با علیرضا یا کشتی می گرفت یا شمشیر بازی می کرد. همیشه بهش می گفت «...حمله کن، عقب نرو.» می گفت «...می خوام علیرضا مثل خودم جنگنده بشه. این بچه، توی آینده آدم بزرگی می شه.»
.....
توی این چند ماه بعد از شهادت مصطفی، علیرضا ده بار ازم نپرسیده بابا کجاست. توداری اش به خود مصطفی رفته.


يادگاران، جلد 22 كتاب شهيد مصطفي احمدي روشن ، ص 78

#سبک_زندگي_خانوادگي_شهدا

🔷 @shahidegomnamm🔷

🍁 #شهادت مقصد نیست
#راه است
#مقصد خداست
و شهـادت
#معقولترین راه برای رسیدن به #خداست
الهـی !
طی کردن ِ این راهـم #آرزوست

#دلنوشته

🌷کانال عهدباشهدا🌷
@shahidegomnamm

بزرگتریڹ گناه ما ،
ندیدڹ اشڪ هاے اوسٺ ؛
اشڪ ‌هایے ڪہ او ،
براے دیدڹ گناهاڹ ما مے ‌ریزد !

#اللهم_عجل_الولیک_الفرج
#شرمنده_ام_که_مدام_شرمنده_ام 😔✋🏻
#دلنوشته

🌷کانال عهدباشهدا🌷
@shahidegomnamm

❣جانم حُسِیْـــــ❣ـــــن

چه دیدید

که دم آخر

این چنین

لبخند میزنید...😊❤️

@shahidegomnamm

❤️ای که مرا خوانده ای ...
راه نشانم بده ...

🌹کانال عهدباشهدا 🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXetVvs7NM5AbyQ

🔴 شهد شیرین شهادت را
کسانی می چشند که ...
شهد شیرین گناه ، را نچشند !
#خیلی_سخت !
#گناه_نکردن_درد_دارد !

" اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک "
@shahidegomnamm

🔸 " در محضـــر شهیـــــد "...


با یہ عده طـــلبہ آمدند قم.
همہ شہــــید شدند الا محــــسن.

خواب امام حسیــــــن'ع' رو دیده بود.
آقــــــا بہش گفتہ بود:

"ڪارهات رو بڪن این بـــار دیگہ بار آخــــره "
یه ســـــربند داده بود به یڪےاز رفقاش،
گفتہ بود شہید ڪہ شدم ببندیدش به ســـــینہ ام.

آخه از آقا خواســـتم بےســــر شہید شم.

با چند تا از فرماندهان رفته بود توی دیدگـــــاه.
گلوله 120خورده بود وسطـــــــشون
جنـــــازه اش که اومد،ســـــر نداشت.
سربند رو بستیم به سیـــنه اش..
روی سربند نوشته بود ؛

"أنا زائر الحســــــین ع"😭

شہید محسن درودی

https://telegram.me/shahidegomnamm

‌ ‌ 🔷 @shahidegomnamm🔷

خواهرش بهش گفته بود

«آخه دختر رو که تا حالا قیافه ش رو ندیده ای، چه جوری می خوای بگیری؟🙄 شاید کچل باشه. 🤔»

گفته بود « اون کچله رو هم بالاخره یکی باید بگیره دیگه !😅😉»

یادگاران، جلد سه، کتاب شهید مهدی باکری، ص 7

#سبک_زندگي_خانوادگي_شهدا

🔷 @shahidegomnamm🔷

🍂من که...
حرفی نزدم از غم دوری تو، ولی....

🍂ای ڪاش بدانی که چه به روزم آورد...
#ولادتت_مبارک_ای_فدایی_زینب
#شهید_عباس_آسميه
ولادت : ١٠ / ٠٤ / ١٣٦٨
شهادت : ٢١ / ١٠ / ١٣٩٤
‌ 🔷 @shahidegomnamm🔷

‌ 🔷 @shahidegomnamm🔷

دو سه ماه بيشتر از عقدمان نگذشته بود که درگيري هاي بانه پيش آمد و حميد به بانه رفت...

از وقتي رفت دوستانم لحظه اي از کنارم نمي رفتند تا احساس دلتنگي نکنم اما نمي دانستند که دلتنگي به اين چيزها نيست...
شبها بالشم خيس مي شد از اشک هايم.

يک ماه طول کشيد...

بچه ها مي گفتند："تو اين يک ماه همه اش کنارت بوديم تا خبرهاي بانه به گوشَت نرسد."

وقتي حميد آمد گفت："نمي داني چقدر دلم تنگ شده بود!؟ از يک اندازه اي که مي گذرد، تحملش سخت مي شود..."

براي من هم سخت بود. حميد شده بود همه کسم. شيطنت من و مظلوميت او کنار هم خوب جواب مي داد...

شهيد حميد باکري
📚نيمه پنهان ماه، صص21-22


#سبک_زندگي_خانوادگي_شهدا

🔷 @shahidegomnamm🔷

داشت نفسهای آخرشو میکشید که رسیدم بالای سرش...

ازش پرسیدم،زنده ای؟
گفت،هنوز نه!

تازه فهمیدم اون کجاست و من کجا!
اون زنده بودن رو توی شهادت میدید ولی ماچی...

✅ @shahidegomnamm

‌ 🔷 @shahidegomnamm🔷


با این که بیشتر وقتش را صرف خدمت کرده بود، در خانه با خانمش تفاهم خوبی داشت. بارها از همسرش می پرسیدم: « داداش مرا کی می بینی ؟‌»
می خندید و می گفت: « اگر یک وقت یوسف را دیدید، سلام مرا هم به او برسانید.»
با این حال، محبت و تفاهم را در چهره خانمش می دیدم، حتی بعدها به تشویق یوسف رفت و دوره نظامی گری را طی کرد.

شهید یوسف کلاهدوز
کتاب هاله‌ای از نور، ص85

#سبک_زندگي_خانوادگي_شهدا

🔷 @shahidegomnamm🔷

🌹 بِسـْـمِ رَبِّــ الشُهــدا 🌹

من معتقدمـ راه حسیݩ راه خدایـے ست...
ھرڪس ڪه حسینـے ست...
مرامـش شھدایـے ست...

#عاشـقـاݩ_شـھـادت

#شعر

https://telegram.me/shahidegomnamm