🌷کانال عهدباشهدا🌷
@shahidegomnamm
#شهید_علی_غیوری_زاده
(قسمت سوم)
شجاعت وجسارت علی به حدي بود که اورا معيار شناخت شجاعان و اوج ايثار گري مي دانند .روزي به همراه جمعي از رزمندگان به جبهه عراقي ها در ميمک حمله مي کند .علي حاتميان يکي از همرزمان اودراين عمليات مي گويد : شهيد غيوري با اين که فرماندهي اين عمليات را به عهده داشت، به جاي ديگر رزمندگان مي گشت که شايد گلوله اي پيدا کند و به سمت عراقي ها شليک کند .اوازاينکه کارهاي پيش پا افتاده وخارج از حيطه فرماندهي را انجام دهد،ابايي نداشت ،خصلتي که تمام فرماندهان ايراني درطول دفاع مقدس از آن برخوردار بودند. بارها مجروح شد اما در والفجر 9 در دره لري مريوان شدت مجروحيتش به حدي بود که همه مي گفتند او شهيد شده است .هر جا عملياتي بود علي حضور داشت .او يا در کسوت فرمانده بود يا همراه قناسه اش دشمنان را شکار مي کرد. در عمليات کربلاي 10 روي ارتفاع با لوکاوه رفته بود ،شهيد بسطامي و فرمانده (سابق)لشکر11اميرالمومنين، سردار کرمي هم حضور داشتند .آن روز جنگ غيوري با هليکوپتر هاي عراقي با آرپي جي 7 ديدني بود .
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXesPLahuOSdckQ
🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨
@shahidegomnamm
#شهید_علی_غیوری_زاده
(قسمت سوم)
شجاعت وجسارت علی به حدي بود که اورا معيار شناخت شجاعان و اوج ايثار گري مي دانند .روزي به همراه جمعي از رزمندگان به جبهه عراقي ها در ميمک حمله مي کند .علي حاتميان يکي از همرزمان اودراين عمليات مي گويد : شهيد غيوري با اين که فرماندهي اين عمليات را به عهده داشت، به جاي ديگر رزمندگان مي گشت که شايد گلوله اي پيدا کند و به سمت عراقي ها شليک کند .اوازاينکه کارهاي پيش پا افتاده وخارج از حيطه فرماندهي را انجام دهد،ابايي نداشت ،خصلتي که تمام فرماندهان ايراني درطول دفاع مقدس از آن برخوردار بودند. بارها مجروح شد اما در والفجر 9 در دره لري مريوان شدت مجروحيتش به حدي بود که همه مي گفتند او شهيد شده است .هر جا عملياتي بود علي حضور داشت .او يا در کسوت فرمانده بود يا همراه قناسه اش دشمنان را شکار مي کرد. در عمليات کربلاي 10 روي ارتفاع با لوکاوه رفته بود ،شهيد بسطامي و فرمانده (سابق)لشکر11اميرالمومنين، سردار کرمي هم حضور داشتند .آن روز جنگ غيوري با هليکوپتر هاي عراقي با آرپي جي 7 ديدني بود .
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXesPLahuOSdckQ
🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨
🌷کانال عهدباشهدا🌷
@shahidegomnamm
#شهید_علی_غیوری_زاده
(قسمت چهارم)
در عمليات ماووت عراق فرمانده گردان بود،او قله سوق الجيشي دو قلو را تحويل گرفت .علي در آن عمليات شش نماز واجب را با يک وضو يعني از صبح تا صبح روز بعد با يک وضو خواند ،که در اين باره زبان زد دوستان است ،آن هم در عمليات ولحظات بحراني که اضطراب انسان با لاست .علي با قرآن و نماز خيلي مانوس بود .
او در مسئوليتهاي فرمانده گردان ،جانشين گردان ، نيروي اطلاعات و عمليات مشغول خدمت بود .درعمليات والفجر 3،والفجر 5، والفجر 9، والفجر 10 ،کربلاي 1 ،کربلاي 4 ،کربلاي 10 ،نصر 4 ،نصر 8،با مسئوليت هاي مختلف حضوري فعال داشت در هر جا که علي بود آرامش خاطر فرماندهان فراهم بود.
✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXesPLahuOSdckQ
🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨
@shahidegomnamm
#شهید_علی_غیوری_زاده
(قسمت چهارم)
در عمليات ماووت عراق فرمانده گردان بود،او قله سوق الجيشي دو قلو را تحويل گرفت .علي در آن عمليات شش نماز واجب را با يک وضو يعني از صبح تا صبح روز بعد با يک وضو خواند ،که در اين باره زبان زد دوستان است ،آن هم در عمليات ولحظات بحراني که اضطراب انسان با لاست .علي با قرآن و نماز خيلي مانوس بود .
او در مسئوليتهاي فرمانده گردان ،جانشين گردان ، نيروي اطلاعات و عمليات مشغول خدمت بود .درعمليات والفجر 3،والفجر 5، والفجر 9، والفجر 10 ،کربلاي 1 ،کربلاي 4 ،کربلاي 10 ،نصر 4 ،نصر 8،با مسئوليت هاي مختلف حضوري فعال داشت در هر جا که علي بود آرامش خاطر فرماندهان فراهم بود.
✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXesPLahuOSdckQ
🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨
🌷کانال عهدباشهدا🌷
@shahidegomnamm
#شهید_علی_غیوری_زاده
(قسمت پنجم)
یکی از همرزمانش می گوید عملیات ماووت ،شهید غیوری به شدت شیمیایی شده بود .او را به مقر بهداری آوردند که مسئولیت آن را به عهده داشتم .به ایشاه گفتم :شما به شدت مجروح شده اید و باید به بیمارستان کردستان منتقل شوید .اما شهید غیوری ،لبخندی زد و گفت :برای من ننگ است که تا پایان عملیات نباشم .رزمندگان را تنها بگذارم و به پشت خط بروم .عملیات خیلی گسترده است ،چگونه خدا از من راضی می شود که جهاد را رها کنم و عقب بر گردم .با عنایت خدا جراحات شیمیایی ،چندان شدت پیدا نکرد که او را از پا در آورد .اما مجروحیت هم داشت .حاج کرمی گفتند :چه کسی داوطلب می شود از تپه دو قلو که در منطقه ما ووت است ،محافظت کند .شهید غیوری با شجاعت این مسئولیت را پذیرفتند و در کوه گامو که منطقه مهمی بود ،مستقر گشتند .علی ،بایک تیر بار ،یک تنه ،شب را تا صبح ،با آن وضعیت جسمانی از تپه محافظت کردند .
🎇🍂🎇🍂🎇🍂🎇🍂🎇🍂
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXesPLahuOSdckQ
🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨
@shahidegomnamm
#شهید_علی_غیوری_زاده
(قسمت پنجم)
یکی از همرزمانش می گوید عملیات ماووت ،شهید غیوری به شدت شیمیایی شده بود .او را به مقر بهداری آوردند که مسئولیت آن را به عهده داشتم .به ایشاه گفتم :شما به شدت مجروح شده اید و باید به بیمارستان کردستان منتقل شوید .اما شهید غیوری ،لبخندی زد و گفت :برای من ننگ است که تا پایان عملیات نباشم .رزمندگان را تنها بگذارم و به پشت خط بروم .عملیات خیلی گسترده است ،چگونه خدا از من راضی می شود که جهاد را رها کنم و عقب بر گردم .با عنایت خدا جراحات شیمیایی ،چندان شدت پیدا نکرد که او را از پا در آورد .اما مجروحیت هم داشت .حاج کرمی گفتند :چه کسی داوطلب می شود از تپه دو قلو که در منطقه ما ووت است ،محافظت کند .شهید غیوری با شجاعت این مسئولیت را پذیرفتند و در کوه گامو که منطقه مهمی بود ،مستقر گشتند .علی ،بایک تیر بار ،یک تنه ،شب را تا صبح ،با آن وضعیت جسمانی از تپه محافظت کردند .
🎇🍂🎇🍂🎇🍂🎇🍂🎇🍂
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXesPLahuOSdckQ
🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨
🌷کانال عهدباشهدا🌷
@shahidegomnamm
#شهید_علی_غیوری_زاده
(قسمت ششم)
سال 1366 ،عملیات نصر 4 در منطقه کردستان ،ساعت 9 صبح نیروهای عراقی با ما وارد جنگ شدند .آقای غیوری فرمانده گردان بود و تقریبا بعد از 24 ساعت جنگ ،گردان خود را به پشت خط مقدم انتقال داد ودو دسته از گردان ما وارد خط اول شد .
دیدم که غیوری با گردان خود به پشت خط نرفته اند و خودش تنها در خط اول مانده و در گیر جنگ با عراقیها بود .از ایشان پرسیدم :چرا امروز صبح وقتی که گردان شما به پشت خط می رفت ،با آنها نرفتید ؟اینجا چکار می کنید ؟ایشان فرمودند :چون در این گردان مسئولیت ندارم ،می خواهم به عنوان یک نیروی ساده در گردان شما با عراقیها بجنگم.
⚪🌴⚪🌴⚪🌴⚪🌴⚪🌴
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXesPLahuOSdckQ
🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨
@shahidegomnamm
#شهید_علی_غیوری_زاده
(قسمت ششم)
سال 1366 ،عملیات نصر 4 در منطقه کردستان ،ساعت 9 صبح نیروهای عراقی با ما وارد جنگ شدند .آقای غیوری فرمانده گردان بود و تقریبا بعد از 24 ساعت جنگ ،گردان خود را به پشت خط مقدم انتقال داد ودو دسته از گردان ما وارد خط اول شد .
دیدم که غیوری با گردان خود به پشت خط نرفته اند و خودش تنها در خط اول مانده و در گیر جنگ با عراقیها بود .از ایشان پرسیدم :چرا امروز صبح وقتی که گردان شما به پشت خط می رفت ،با آنها نرفتید ؟اینجا چکار می کنید ؟ایشان فرمودند :چون در این گردان مسئولیت ندارم ،می خواهم به عنوان یک نیروی ساده در گردان شما با عراقیها بجنگم.
⚪🌴⚪🌴⚪🌴⚪🌴⚪🌴
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXesPLahuOSdckQ
🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨
🌷کانال عهدباشهدا🌷
@shahidegomnamm
#شهید_علی_غیوری_زاده
(قسمت هفتم)
حمله نیروهای عراقی تا نزدیکی ظهر روز بعد ادامه داشت .تعداد زیادی از بچه های ما شهید شده بودند .در نزدیکی های ظهر که عراقیها به ما تیر اندازی می کردند ،علی پرسید :به نظر شما وقت خواندن نماز رسیده یا نه؟به ایشان گفتم :آقای غیوری !والله من خودم را گم کرده ام ،نمی دانم که وقت نماز شده یا نه .
به این طرف و آن طرف نگاه کرد و از سایه درختی که در آن نزدیکی بودند ،تشخیص داد که اذان گفته شده است .
همراه ایشان یک قمقمه بود که مقداری آب داشت .با استفاده از آن وضو گرفت .شدیداَ متعجب شدم ،چون در آن هنگام نیروهای عراقی شدیداَ به طرف ما تیر اندازی می کردند ،بعد از وضو ،شروع به نماز خواندن کرد .در فاصله ده متری ایشان ،یکی از بچه ها در حال شلیک گلوله آرپی جی به طرف نیروهای عراقی به شهادت رسید .
از من پرسید :فکر می کنم اینجا سر و صدایی شد ،گفتم یکی از بچه ها کنار شما شهید شد و پیکرش تکه پاره شد .
بعد از اینکه نماز تمام شد ،از ما خداحافظی کرد و به طرف عراقی ها رفت ،به ایشان گفتم :آقای غیوری !کجامی روی ؟به من گفت :می خواهم کمین عراقیها را دور زده و با استتار در تنه یک درخت ،حساب آنها را برسم .
قناسه اش را بر داشت ،تک و تنها به سوی نیروهای عراقی رفت و در پشت سر عراقیها در ریشه درختی خود را استتار کرده بود .با قناسه ،یکی یکی نیروهای عراقی را از پا در می آورد .
وقتی که به دست نیروهای عراقی دستگیر شده بود م ،یکی از فرماندهان عراقی چند سوال از من کرد و یکی از سوالات آن فرمانده عراقی از من این بود :شما شخصی به نام علی غیوری نمی شناسید ؟گفتم :نه نمی شناسم .
علی نه فقط در بین نیروهای خودی ،از نظر شجاعت ،دلاوری، سازش نا پذیری و دینداری مثال زدنی بود ،بلکه در عراق نیز بر سر زبانهای نیروهای عراقی بود .اسرای عراقی می گفتند :علی غیوری کیست که در عراق دنبالش می گردند و سراغ او را می گیرند .
🌻🍀🌻🍀🌻🍀🌻🍀🌻🍀
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXesPLahuOSdckQ
🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨
@shahidegomnamm
#شهید_علی_غیوری_زاده
(قسمت هفتم)
حمله نیروهای عراقی تا نزدیکی ظهر روز بعد ادامه داشت .تعداد زیادی از بچه های ما شهید شده بودند .در نزدیکی های ظهر که عراقیها به ما تیر اندازی می کردند ،علی پرسید :به نظر شما وقت خواندن نماز رسیده یا نه؟به ایشان گفتم :آقای غیوری !والله من خودم را گم کرده ام ،نمی دانم که وقت نماز شده یا نه .
به این طرف و آن طرف نگاه کرد و از سایه درختی که در آن نزدیکی بودند ،تشخیص داد که اذان گفته شده است .
همراه ایشان یک قمقمه بود که مقداری آب داشت .با استفاده از آن وضو گرفت .شدیداَ متعجب شدم ،چون در آن هنگام نیروهای عراقی شدیداَ به طرف ما تیر اندازی می کردند ،بعد از وضو ،شروع به نماز خواندن کرد .در فاصله ده متری ایشان ،یکی از بچه ها در حال شلیک گلوله آرپی جی به طرف نیروهای عراقی به شهادت رسید .
از من پرسید :فکر می کنم اینجا سر و صدایی شد ،گفتم یکی از بچه ها کنار شما شهید شد و پیکرش تکه پاره شد .
بعد از اینکه نماز تمام شد ،از ما خداحافظی کرد و به طرف عراقی ها رفت ،به ایشان گفتم :آقای غیوری !کجامی روی ؟به من گفت :می خواهم کمین عراقیها را دور زده و با استتار در تنه یک درخت ،حساب آنها را برسم .
قناسه اش را بر داشت ،تک و تنها به سوی نیروهای عراقی رفت و در پشت سر عراقیها در ریشه درختی خود را استتار کرده بود .با قناسه ،یکی یکی نیروهای عراقی را از پا در می آورد .
وقتی که به دست نیروهای عراقی دستگیر شده بود م ،یکی از فرماندهان عراقی چند سوال از من کرد و یکی از سوالات آن فرمانده عراقی از من این بود :شما شخصی به نام علی غیوری نمی شناسید ؟گفتم :نه نمی شناسم .
علی نه فقط در بین نیروهای خودی ،از نظر شجاعت ،دلاوری، سازش نا پذیری و دینداری مثال زدنی بود ،بلکه در عراق نیز بر سر زبانهای نیروهای عراقی بود .اسرای عراقی می گفتند :علی غیوری کیست که در عراق دنبالش می گردند و سراغ او را می گیرند .
🌻🍀🌻🍀🌻🍀🌻🍀🌻🍀
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXesPLahuOSdckQ
🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨
🌷کانال عهدباشهدا🌷
@shahidegomnamm
#شهید_علی_غیوری_زاده
(قسمت هشتم)
در بيست ونه خرداد هزاروسيصدوشصت وهفت ارتش متجاوزعراق حمله شديدي رادرجبهه مهران آغاز کرد.آن زمان علی غیوری زاده فرمانده گردان شهید بهشتی در ارتفاعات منطقه قلاویزان مهران مستقر بود. دفع اين حمله ي دشمن مهمترين معبر را که براي حفاظت از مهران پيش بيني شده بود به علي و گردان تحت امر او دادند .يکي از همرزمانش از آن شب اينگونه مي گويد:شب قبل از عمليات ساعت 12 شب ما به گردان علي سر زديم. گفت: مگر تانکهاي عراقي از روي جسد من رد شوند تا اين معبر سقوط کند. کاملا مهياي شهادت بود در جواب شوخي يکي از دوستان گفت :من هم مي دانم اين بار کار خيلي سخت شده است. عمليات دشمن در مهران آغاز شد تا ساعت 4 صبح صداي يا حسين (ع) و لا حول و لا قوه... علي براي فرمانده لشگر اميدوار کننده بود.چند نفری که همراه ایشان بودیم فقط برای او مهمات می آوردیم و اسلحه ها را آماده می کردیم علی با قدرت تمام در پشت خاک ریز رجز می خواند، گاهی با نارنجک و گاهی رگبار می گرفت. یک لحظه بلند می شود تا تانک دشمن را بزند که گلوله تیر بار به او می خورد، افراد امدادگر او را تا حدود 60 متر عقبتر می برند اما خاک ریز سقوط میکند و به دست دشمن می افتد بچه ها نیز به ناچار جنازه علی را رها می کنند. آخرين پيام علي مقاومت بود .
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXesPLahuOSdckQ
🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨
@shahidegomnamm
#شهید_علی_غیوری_زاده
(قسمت هشتم)
در بيست ونه خرداد هزاروسيصدوشصت وهفت ارتش متجاوزعراق حمله شديدي رادرجبهه مهران آغاز کرد.آن زمان علی غیوری زاده فرمانده گردان شهید بهشتی در ارتفاعات منطقه قلاویزان مهران مستقر بود. دفع اين حمله ي دشمن مهمترين معبر را که براي حفاظت از مهران پيش بيني شده بود به علي و گردان تحت امر او دادند .يکي از همرزمانش از آن شب اينگونه مي گويد:شب قبل از عمليات ساعت 12 شب ما به گردان علي سر زديم. گفت: مگر تانکهاي عراقي از روي جسد من رد شوند تا اين معبر سقوط کند. کاملا مهياي شهادت بود در جواب شوخي يکي از دوستان گفت :من هم مي دانم اين بار کار خيلي سخت شده است. عمليات دشمن در مهران آغاز شد تا ساعت 4 صبح صداي يا حسين (ع) و لا حول و لا قوه... علي براي فرمانده لشگر اميدوار کننده بود.چند نفری که همراه ایشان بودیم فقط برای او مهمات می آوردیم و اسلحه ها را آماده می کردیم علی با قدرت تمام در پشت خاک ریز رجز می خواند، گاهی با نارنجک و گاهی رگبار می گرفت. یک لحظه بلند می شود تا تانک دشمن را بزند که گلوله تیر بار به او می خورد، افراد امدادگر او را تا حدود 60 متر عقبتر می برند اما خاک ریز سقوط میکند و به دست دشمن می افتد بچه ها نیز به ناچار جنازه علی را رها می کنند. آخرين پيام علي مقاومت بود .
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXesPLahuOSdckQ
🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨
🌷کانال عهدباشهدا🌷
@shahidegomnamm
#شهید_علی_غیوری_زاده
(قسمت نهم)
بعد اتمام جنگ در شب نیمه شعبان سال 78 ، گروه تفحص پیکر پاک او را پیدا می کنند . وقتي بعد از 12 سال و 4 ماه و 20 روز مردم خبر پيدا شدن جسدعلي را شنيدن به استقبالش رفتند . مردان و زنان ملکشاهي 50 کيلومتر پياده حرکت کردندتا به محلي که پيکر مقدس علي پيداشده بود رسيدند .جسد علي با کارت شناسايي و لباس هاي تير و ترکش خورده اش شهر به شهر گردانده شدودر جوار امام زاده حسن شهرستان مهران آرام می گیرد تابراي هميشه تاريخ سندي باشد بر افتخار سربلندي غرور ايرانيان
امروز سنگر شهيد غيوري در قرار گاه امير المومنين (ع)در مناطق عملياتي غرب کشور ماوا و مامن همرزمان و زيارتگاه عاشقان و آزادگان است.
🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXesPLahuOSdckQ
🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨
@shahidegomnamm
#شهید_علی_غیوری_زاده
(قسمت نهم)
بعد اتمام جنگ در شب نیمه شعبان سال 78 ، گروه تفحص پیکر پاک او را پیدا می کنند . وقتي بعد از 12 سال و 4 ماه و 20 روز مردم خبر پيدا شدن جسدعلي را شنيدن به استقبالش رفتند . مردان و زنان ملکشاهي 50 کيلومتر پياده حرکت کردندتا به محلي که پيکر مقدس علي پيداشده بود رسيدند .جسد علي با کارت شناسايي و لباس هاي تير و ترکش خورده اش شهر به شهر گردانده شدودر جوار امام زاده حسن شهرستان مهران آرام می گیرد تابراي هميشه تاريخ سندي باشد بر افتخار سربلندي غرور ايرانيان
امروز سنگر شهيد غيوري در قرار گاه امير المومنين (ع)در مناطق عملياتي غرب کشور ماوا و مامن همرزمان و زيارتگاه عاشقان و آزادگان است.
🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXesPLahuOSdckQ
🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨
🌷کانال عهدباشهدا🌷
@shahidegomnamm
#شهید_علی_غیوری_زاده
(قسمت دهم)
سنگ نوشته ی روی
مزارشهیدعلی غیوری زاده:
این غیوری زاده ی بی ادعاست
این بسیجی عاشق کرب و بلاست
قبر او بوی رفاقت می دهد
بوی دوران رفاقت می دهد
سال ها دور از وطن افتاده بود
چقدر این گل ، خدایا ساده بود
🔳🌺🔳🌺🔳🌺🔳🌺🔳🌺
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXesPLahuOSdckQ
🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨
@shahidegomnamm
#شهید_علی_غیوری_زاده
(قسمت دهم)
سنگ نوشته ی روی
مزارشهیدعلی غیوری زاده:
این غیوری زاده ی بی ادعاست
این بسیجی عاشق کرب و بلاست
قبر او بوی رفاقت می دهد
بوی دوران رفاقت می دهد
سال ها دور از وطن افتاده بود
چقدر این گل ، خدایا ساده بود
🔳🌺🔳🌺🔳🌺🔳🌺🔳🌺
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXesPLahuOSdckQ
🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨
🌷کانال عهدباشهدا🌷
@shahidegomnamm
#شهید_علی_غیوری_زاده
(قسمت یازدهم)
#بیرق_گنبد_امام_حسین_علیه_السلام_کفن_شهید_علی_غیوری_زاده
یکی از دوستان شهید علی می گفت:من یک حاجتی داشتم که از علی خواستم،گفتم خدایا این سرباز تو بوده با عشق هم برای تو رزمیده،12 سال و 4 ماه و 20 روز در صحرای مهران اونجا هم تنها بوده،من میخوام به این شهید متوسل بشم و مشکلم برطرف بشود.
من دوست دارم برم بقیع،دوست دارم یک سفر حج بروم،این سفر منو زودتر راه بنداز.
من وقتی این درد دل رو گفتم شب رفتم خونه،صبح که از خواب پا شدم خانمم به من گفت : دیشب که تو نبودی از حج و اوقاف زنگ زدن و گفتن به شما بگم که مسئله حجت حل شده است.
بعد از پیدا شدن پیکر مطهر شهید علی غیوری زاده،من پیش خودم گفتم باید کاری برای این شهید بکنم.
هرچه قدر فکر کردم که چکار کنم برای این شهید،فقط این به ذهنم رسید که من یک چیزی دارم که هدیه بدم به علی؛اون هم اولین بیرق سرخی که برفراز گنبد سید و سالار شهدا حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) بوده و بعد از جنگ وارد ایلام شده این پیش من بود.
الان این بیرق کفن شهید علی غیوری زاده است.
🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXesPLahuOSdckQ
🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨
@shahidegomnamm
#شهید_علی_غیوری_زاده
(قسمت یازدهم)
#بیرق_گنبد_امام_حسین_علیه_السلام_کفن_شهید_علی_غیوری_زاده
یکی از دوستان شهید علی می گفت:من یک حاجتی داشتم که از علی خواستم،گفتم خدایا این سرباز تو بوده با عشق هم برای تو رزمیده،12 سال و 4 ماه و 20 روز در صحرای مهران اونجا هم تنها بوده،من میخوام به این شهید متوسل بشم و مشکلم برطرف بشود.
من دوست دارم برم بقیع،دوست دارم یک سفر حج بروم،این سفر منو زودتر راه بنداز.
من وقتی این درد دل رو گفتم شب رفتم خونه،صبح که از خواب پا شدم خانمم به من گفت : دیشب که تو نبودی از حج و اوقاف زنگ زدن و گفتن به شما بگم که مسئله حجت حل شده است.
بعد از پیدا شدن پیکر مطهر شهید علی غیوری زاده،من پیش خودم گفتم باید کاری برای این شهید بکنم.
هرچه قدر فکر کردم که چکار کنم برای این شهید،فقط این به ذهنم رسید که من یک چیزی دارم که هدیه بدم به علی؛اون هم اولین بیرق سرخی که برفراز گنبد سید و سالار شهدا حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) بوده و بعد از جنگ وارد ایلام شده این پیش من بود.
الان این بیرق کفن شهید علی غیوری زاده است.
🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXesPLahuOSdckQ
🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨
🌷کانال عهدباشهدا🌷
@shahidegomnamm
#شهید_علی_غیوری_زاده
(قسمت دوازدهم)
#خاطرهای_از_همرزم_شهید_غیوری_زاده
📔علی دارای روح بزرگی بود
چند سال بعد از شهادت علی غیوری زاده یکروز با بچه های ملکشاهی هماهنگ کردم که برای دیدار پدر و مادر علی به منزل ایشان برویم. وقتی رفتیم دیدم که پدر و مادرشان بسیار پیر و سالخورده و از نظر اقتصادی بسیار ضعیف بودند. مادرش در فراق علی آنقدر گریه کرده بود که چشمانش را از دست داده بود. موقع رفتن کشان کشان خودش را به من رساند پایم را گرفت و من را قسم می داد که تو را به خدا اگر از علی خبری دارید به من بگویید. فراق علی برایم سخت است. نمی دانستم چه بگویم. هم دیدن این صحنه برایم سخت بود و هم از دیدن وضعیت سن و وضعیت ضعیف اقتصادی خانواده علی به روح بزرگش پی بردم. علی در جبهه آنقدر روحیه داشت و خنده رو و سرحال بود که هیچکس جز آنان که با علی و خانواده اش آشنا بودند به حقیقت زندگی او آگاه نبودند. هــرکس آن اخلاق و رفتار را از او می دید شاید فکر می کرد پدر و مادر علی قصرنشین هستند.
📒💥📒💥📒💥📒💥📒💥
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXesPLahuOSdckQ
🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨
@shahidegomnamm
#شهید_علی_غیوری_زاده
(قسمت دوازدهم)
#خاطرهای_از_همرزم_شهید_غیوری_زاده
📔علی دارای روح بزرگی بود
چند سال بعد از شهادت علی غیوری زاده یکروز با بچه های ملکشاهی هماهنگ کردم که برای دیدار پدر و مادر علی به منزل ایشان برویم. وقتی رفتیم دیدم که پدر و مادرشان بسیار پیر و سالخورده و از نظر اقتصادی بسیار ضعیف بودند. مادرش در فراق علی آنقدر گریه کرده بود که چشمانش را از دست داده بود. موقع رفتن کشان کشان خودش را به من رساند پایم را گرفت و من را قسم می داد که تو را به خدا اگر از علی خبری دارید به من بگویید. فراق علی برایم سخت است. نمی دانستم چه بگویم. هم دیدن این صحنه برایم سخت بود و هم از دیدن وضعیت سن و وضعیت ضعیف اقتصادی خانواده علی به روح بزرگش پی بردم. علی در جبهه آنقدر روحیه داشت و خنده رو و سرحال بود که هیچکس جز آنان که با علی و خانواده اش آشنا بودند به حقیقت زندگی او آگاه نبودند. هــرکس آن اخلاق و رفتار را از او می دید شاید فکر می کرد پدر و مادر علی قصرنشین هستند.
📒💥📒💥📒💥📒💥📒💥
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXesPLahuOSdckQ
🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨