Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
حاشیه دیدار خانوادههای شهدای مدافع حرم با رهبر انقلاب اسلامی
#بخش_یازدهم
✍دیگر معلوم است که اواخر این جلسهی دو ساعته نزدیک است:
🌼خانوادهی گرامی #شهید_حمیدرضا_فاطمی_اطهر؛ #پدر_شهید، آقای عبدالرضای مُمبِنی.
آقا از #پدر میپرسد «چرا فامیلها فرق داره؟» پدر میگوید بچهها عوض کردند و من تنها کسی هستم که فامیلیام هنوز مُمبِنی هست و شاید هم عوض کنم. آقا میگوید: «نه، چرا عوض کنید؟ بگذارید باشه.» و پدر میگوید که این نام یک قوم است. در حین همین گفتوگو، #کودکی جلو میآید و #روبهروی آقا میایستد:
- میشه یه چی بهت بگم؟
-بگو!
- میشه یه #یادگاری بهم بدی؟
- «چشم! یه یادگاری هم به ایشون بدین!
جمعیت میخندند؛ وقتی #آقا به #کودکان انگشتر میدهد، همیشه به مسئولان جلسه تأکید میکند که دقت کنند #انگشتر، اندازهی دست بچهها باشد؛ اینبار هم با همان دقت پیگیر بودند.
🌼 #شهید_اطهر در سن 37سالگی به #شهادت رسیده؛ #مادر_!شهید عنوان میکند:
- حمیدرضا خیلی #دوست داشت از نزدیک #شما رو #زیارت کنه ولی نتونست.
- خدا انشاءالله نصیب ما کنه که از نزدیک #شهید شما رو در قیامت زیارت کنیم.
🌼پس از احوالپرسی با #همسر_شهید اطهر، نوبت به اهدای قرآنها و یادگاریها میرسد؛ #فاطمه، #دختر_نوجوان_شهید جلو میآید و به آقا میگوید:
- میشه یه #انگشتر از توی #جیبتون بدین؟!
- «از کجا #فهمیدین که توی جیبم انگشتر هست؟»
- دیدم از دور که داشتین میدادین به بقیه!
-این انگشتر هم خدمت شما! دیگه هم تو جیبم انگشتر نیست، تموم شد!
آقا و دختر و جمعیت با هم میخندند.
🌼 #پسر_کوچکتر_شهید اطهر هم جلو میآید؛ میگویند #مداح است و کلاس ششمی؛ از آقا میپرسد:
- اگر #امام_خمینی بود، #شما ازش چی میخواستین؟
آقا #دست_پسر را میگیرد و به #دیوار روبهرویش نگاه میکند؛ همگی گوشهایشان را تیز میکنند که آقا چه جوابی میخواهد بدهد. آقا بعد از کمی تأمّل میگوید:
- «فرق میکنه؛ اگر در سنّ شما بودم یه چیز میخواستم؛ اگر حالا بودم یه چیز دیگه میخواستم.
- حالا فکر کنین تو سنّ من بودین!
- «بهترین چیز #دعاست؛ ازش میخواستم که برام دعا کنه که بتونم #مثل امام خمینی حرکت کنم. این بهترین چیزه.»
🌼پسر که گویا انتظار چنین جوابی را نداشته، کمی سرش را پایین میاندازد! آقا با خنده ادامه میدهد: «حالا اگه انگشتر هم بخوای میدیم بهتون، حرفی نداریم!» و دوباره همه میخندند.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹🕊
حاشیه دیدار خانوادههای شهدای مدافع حرم با رهبر انقلاب اسلامی
#بخش_یازدهم
✍دیگر معلوم است که اواخر این جلسهی دو ساعته نزدیک است:
🌼خانوادهی گرامی #شهید_حمیدرضا_فاطمی_اطهر؛ #پدر_شهید، آقای عبدالرضای مُمبِنی.
آقا از #پدر میپرسد «چرا فامیلها فرق داره؟» پدر میگوید بچهها عوض کردند و من تنها کسی هستم که فامیلیام هنوز مُمبِنی هست و شاید هم عوض کنم. آقا میگوید: «نه، چرا عوض کنید؟ بگذارید باشه.» و پدر میگوید که این نام یک قوم است. در حین همین گفتوگو، #کودکی جلو میآید و #روبهروی آقا میایستد:
- میشه یه چی بهت بگم؟
-بگو!
- میشه یه #یادگاری بهم بدی؟
- «چشم! یه یادگاری هم به ایشون بدین!
جمعیت میخندند؛ وقتی #آقا به #کودکان انگشتر میدهد، همیشه به مسئولان جلسه تأکید میکند که دقت کنند #انگشتر، اندازهی دست بچهها باشد؛ اینبار هم با همان دقت پیگیر بودند.
🌼 #شهید_اطهر در سن 37سالگی به #شهادت رسیده؛ #مادر_!شهید عنوان میکند:
- حمیدرضا خیلی #دوست داشت از نزدیک #شما رو #زیارت کنه ولی نتونست.
- خدا انشاءالله نصیب ما کنه که از نزدیک #شهید شما رو در قیامت زیارت کنیم.
🌼پس از احوالپرسی با #همسر_شهید اطهر، نوبت به اهدای قرآنها و یادگاریها میرسد؛ #فاطمه، #دختر_نوجوان_شهید جلو میآید و به آقا میگوید:
- میشه یه #انگشتر از توی #جیبتون بدین؟!
- «از کجا #فهمیدین که توی جیبم انگشتر هست؟»
- دیدم از دور که داشتین میدادین به بقیه!
-این انگشتر هم خدمت شما! دیگه هم تو جیبم انگشتر نیست، تموم شد!
آقا و دختر و جمعیت با هم میخندند.
🌼 #پسر_کوچکتر_شهید اطهر هم جلو میآید؛ میگویند #مداح است و کلاس ششمی؛ از آقا میپرسد:
- اگر #امام_خمینی بود، #شما ازش چی میخواستین؟
آقا #دست_پسر را میگیرد و به #دیوار روبهرویش نگاه میکند؛ همگی گوشهایشان را تیز میکنند که آقا چه جوابی میخواهد بدهد. آقا بعد از کمی تأمّل میگوید:
- «فرق میکنه؛ اگر در سنّ شما بودم یه چیز میخواستم؛ اگر حالا بودم یه چیز دیگه میخواستم.
- حالا فکر کنین تو سنّ من بودین!
- «بهترین چیز #دعاست؛ ازش میخواستم که برام دعا کنه که بتونم #مثل امام خمینی حرکت کنم. این بهترین چیزه.»
🌼پسر که گویا انتظار چنین جوابی را نداشته، کمی سرش را پایین میاندازد! آقا با خنده ادامه میدهد: «حالا اگه انگشتر هم بخوای میدیم بهتون، حرفی نداریم!» و دوباره همه میخندند.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
حاشیه دیدار خانوادههای شهدای مدافع حرم با رهبر انقلاب اسلامی
#بخش_آخر
✍نوبت به #آخرین خانوادهی شهید میرسد:
«خانوادهی گرامی #شهید_علیرضا_قنواتی؛ #مادر از دنیا رفتن؛ #پدر بهعلت کسالت نیومدن؛ #همسر_شهید، خانم مریم آزادی؛ حال شما چطوره خانم؟ شهید چند سال داشتند؟»
- 53 سال حاج آقا
🔷آقا اسم #فرزندان_شهید را میآورند؛ پسر جوانی جلو میآید و میگوید حاج آقا ببخشید من تازه از #کربلا آمدهام، سرما خوردم و برای همین با شما روبوسی نمیکنم. آقا میپرسد:
- «شما چهکار میکنید؟»
- والّا چندبار میخواستیم #بریم_اونور دیگه.
- «کجا میخواستی بری؟»
- بالاخره ما رو اصلاً درست کردن برای اینکه بریم این #تکفیریها رو بزنیم؛ ولی حاج آقا ما رو #برگردوندن.
- «کی شما رو برگردونده؟»
- ایشون ما رو برگردوندن.
-ایشون از بستگان هستن؟
- نه، ایشون #مسئول_اعزام هستن.
مسئول اعزام که در انتهای #مجلس نشسته میگوید که #ایشان_فرزند_شهید هستند و #حاج_قاسم_سلیمانی دستور دادهاند که فرزندان شهدا اعزام نشوند.
🔷آقا این را که میشنود، میگوید: «خیلی خب؛ نروید... نروید... شما اینجا باشید برای نظام کار کنین.
🔷 #دختر_شهید قنواتی نیز جلو میآید و چند #نامه و #عکس به آقا هدیه میکند؛ نمیتواند گریهی خودش را کنترل کند؛ بهسختی خود را جمع میکند و به آقا میگوید که برایش #دعا کند. از آقا #یادگاری نیز میخواهد:
-اگر میشه این انگشتر دستتون رو هم به من بدید.
-انگشترهام رو که دادم دیگه؛ توی #دستم دیگه #انگشتری ندارم!
-خب انگشترهای اون یکی دستتون هم هست!
-نه، اینا دیگه برای هدیه نیست!
و به انگشترهای دیگر راضی میشود و مینشیند.
🔷حالا دیگر #دقایق_پایانی_دیدار است. هر کسی از گوشهای #تقاضای_یادگاری و #چفیه و #انگشتر میکند. گویا دیگر انگشترها و چفیهها تمام شده و مابقی افراد باید بعد از خروج آقا منتظر گرفتن هدایا باشند. #آقا دارد #روی_قاب_عکس_شهدایی که از طرف خانوادههای شهدا داده شده، چیزی #مینویسند به رسم یادگاری. پیرامون آقا کمکم #شلوغ میشود. آقا بالاخره بعد از یک ساعت و چهل و پنج دقیقه از روی صندلی خود بلند شده و از اتاق خارج میشوند. جمعیت #صلواتی میفرستند. همه شاداب و خندانند. گویا دیگر #دلتنگیهایشان پایان یافته باشد. به مجاهدتها میاندیشند؛ به بزرگ کردن این بچههای کوچک که جلوی رهبرشان ساعاتی بازی کردند، دراز کشیدند، دویدند و بزرگ شدند.
🔷آن دورترها هم -نه خیلی دورتر- انتهای #روضه، جور دیگری میشود. برای رأس و نیزه که نمیشود کاری کرد جز اشک؛ اما دست آتش از #دامن_حرم دور است و دیگر سنگ به پیشانی گنبد نمینشیند. از #جانها_سپری ساخته شده و سلام نظامی معینرضاها را پدران و پدربزرگها رو به گنبد و بارگاه میدهند؛ آنقدر محکم و مخلص که #کبوترها دوباره برگردند به #صحن و سرای #دختر_علی.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹🕊
حاشیه دیدار خانوادههای شهدای مدافع حرم با رهبر انقلاب اسلامی
#بخش_آخر
✍نوبت به #آخرین خانوادهی شهید میرسد:
«خانوادهی گرامی #شهید_علیرضا_قنواتی؛ #مادر از دنیا رفتن؛ #پدر بهعلت کسالت نیومدن؛ #همسر_شهید، خانم مریم آزادی؛ حال شما چطوره خانم؟ شهید چند سال داشتند؟»
- 53 سال حاج آقا
🔷آقا اسم #فرزندان_شهید را میآورند؛ پسر جوانی جلو میآید و میگوید حاج آقا ببخشید من تازه از #کربلا آمدهام، سرما خوردم و برای همین با شما روبوسی نمیکنم. آقا میپرسد:
- «شما چهکار میکنید؟»
- والّا چندبار میخواستیم #بریم_اونور دیگه.
- «کجا میخواستی بری؟»
- بالاخره ما رو اصلاً درست کردن برای اینکه بریم این #تکفیریها رو بزنیم؛ ولی حاج آقا ما رو #برگردوندن.
- «کی شما رو برگردونده؟»
- ایشون ما رو برگردوندن.
-ایشون از بستگان هستن؟
- نه، ایشون #مسئول_اعزام هستن.
مسئول اعزام که در انتهای #مجلس نشسته میگوید که #ایشان_فرزند_شهید هستند و #حاج_قاسم_سلیمانی دستور دادهاند که فرزندان شهدا اعزام نشوند.
🔷آقا این را که میشنود، میگوید: «خیلی خب؛ نروید... نروید... شما اینجا باشید برای نظام کار کنین.
🔷 #دختر_شهید قنواتی نیز جلو میآید و چند #نامه و #عکس به آقا هدیه میکند؛ نمیتواند گریهی خودش را کنترل کند؛ بهسختی خود را جمع میکند و به آقا میگوید که برایش #دعا کند. از آقا #یادگاری نیز میخواهد:
-اگر میشه این انگشتر دستتون رو هم به من بدید.
-انگشترهام رو که دادم دیگه؛ توی #دستم دیگه #انگشتری ندارم!
-خب انگشترهای اون یکی دستتون هم هست!
-نه، اینا دیگه برای هدیه نیست!
و به انگشترهای دیگر راضی میشود و مینشیند.
🔷حالا دیگر #دقایق_پایانی_دیدار است. هر کسی از گوشهای #تقاضای_یادگاری و #چفیه و #انگشتر میکند. گویا دیگر انگشترها و چفیهها تمام شده و مابقی افراد باید بعد از خروج آقا منتظر گرفتن هدایا باشند. #آقا دارد #روی_قاب_عکس_شهدایی که از طرف خانوادههای شهدا داده شده، چیزی #مینویسند به رسم یادگاری. پیرامون آقا کمکم #شلوغ میشود. آقا بالاخره بعد از یک ساعت و چهل و پنج دقیقه از روی صندلی خود بلند شده و از اتاق خارج میشوند. جمعیت #صلواتی میفرستند. همه شاداب و خندانند. گویا دیگر #دلتنگیهایشان پایان یافته باشد. به مجاهدتها میاندیشند؛ به بزرگ کردن این بچههای کوچک که جلوی رهبرشان ساعاتی بازی کردند، دراز کشیدند، دویدند و بزرگ شدند.
🔷آن دورترها هم -نه خیلی دورتر- انتهای #روضه، جور دیگری میشود. برای رأس و نیزه که نمیشود کاری کرد جز اشک؛ اما دست آتش از #دامن_حرم دور است و دیگر سنگ به پیشانی گنبد نمینشیند. از #جانها_سپری ساخته شده و سلام نظامی معینرضاها را پدران و پدربزرگها رو به گنبد و بارگاه میدهند؛ آنقدر محکم و مخلص که #کبوترها دوباره برگردند به #صحن و سرای #دختر_علی.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
#خواستگاری_شهدا💍
✍توی جلسه #خواستگاری، رو کرد به دختر و گفت: #همسر من باید کسی باشد با همه ی دشواری های زندگی من بسازه.من نه از نظر #مادی وضع بالایی دارم ونه #امکان رسیدگی بیش از حد به خانواده ام را دارم؛ممکن است بروم #جبهه. #معلول یا #شهید شوم.این ها را می گویم تا اگر شما پذیرفتید،در #قیامت چیزی بر عهده ام نباشد.
🍃آدمی نیستم که این جا بمانم. #جبهه_ای هستم و اگر قرار باشد به جبهه بروم و بجنگم،شما باید #پشت_جبهه ها #لباس های پر خون رزمندگان را بشویید."
🍃داشت #حرفش را می زد که صدای #اذان بلند شد.عذر خواهی کرد و گفت:من اگه #نمازم را اول وقت نخوانم،تا آخر شب #حالم_گرفته است.
#شهید_محمد_گرامی
#خاطره
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹🕊
#خواستگاری_شهدا💍
✍توی جلسه #خواستگاری، رو کرد به دختر و گفت: #همسر من باید کسی باشد با همه ی دشواری های زندگی من بسازه.من نه از نظر #مادی وضع بالایی دارم ونه #امکان رسیدگی بیش از حد به خانواده ام را دارم؛ممکن است بروم #جبهه. #معلول یا #شهید شوم.این ها را می گویم تا اگر شما پذیرفتید،در #قیامت چیزی بر عهده ام نباشد.
🍃آدمی نیستم که این جا بمانم. #جبهه_ای هستم و اگر قرار باشد به جبهه بروم و بجنگم،شما باید #پشت_جبهه ها #لباس های پر خون رزمندگان را بشویید."
🍃داشت #حرفش را می زد که صدای #اذان بلند شد.عذر خواهی کرد و گفت:من اگه #نمازم را اول وقت نخوانم،تا آخر شب #حالم_گرفته است.
#شهید_محمد_گرامی
#خاطره
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊✨🌹🕊✨🌹🕊
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_سردار_سیدحمیدتقوی_فر
#قسمت_سی
✍در حاشیه #دیدارهای روزانه ،چند دقیقه ای #خانواده شهید سید تقوی فر به حضور #رهبر انقلاب مشرف شدند .
به نقل از #همسر_شهید ، حضرت آیت الله خامنه ای #خطاب به خانواده شهید تقوی فر فرمودند :
💠درجه ی شهادت پدرتان کم درجه ای نیست . انشاءالله با اولیاءالله محشور می شوند و #شفیع شما هم می شوند .
🗓جمعه 19 دی ماه 1393
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_سردار_سیدحمیدتقوی_فر
#قسمت_سی
✍در حاشیه #دیدارهای روزانه ،چند دقیقه ای #خانواده شهید سید تقوی فر به حضور #رهبر انقلاب مشرف شدند .
به نقل از #همسر_شهید ، حضرت آیت الله خامنه ای #خطاب به خانواده شهید تقوی فر فرمودند :
💠درجه ی شهادت پدرتان کم درجه ای نیست . انشاءالله با اولیاءالله محشور می شوند و #شفیع شما هم می شوند .
🗓جمعه 19 دی ماه 1393
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
به گلزار #شهدا که رسیدی😍
آهسته قدم بردار
اینجاقرارگاه همسرانی است
که هرروز
دلتنگی و❤️عشق❤️همسرانه شان را
کنارتربت مردخانه شان آورده اند
🌺اینجاقطعه ای ازبهشت است🌺
#همسر_شهید
💞 @shahidegomnamm 💞
آهسته قدم بردار
اینجاقرارگاه همسرانی است
که هرروز
دلتنگی و❤️عشق❤️همسرانه شان را
کنارتربت مردخانه شان آورده اند
🌺اینجاقطعه ای ازبهشت است🌺
#همسر_شهید
💞 @shahidegomnamm 💞
Forwarded from عکس نگار
با سلام و درود بیکران به پیشگاه منجی عالم بشیریت و ساحت مقدس حضرت صاحب الامر (عج)
و با سلام و درود فراوان به روح بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی حضرت آیت الله امام خمینی (ره) و شهدای گلگون کفن اسلام از صدر تاکنون.
من حقیر بعنوان بندهای از بندگان خداوند بر خود میبالم که لباس سبز شهدا را بر تن خود دارم و در این کسوت #مقدس پاسداری در راه دفاع از ارزشهای اسلام ناب محمدی (ص) پا نهادهام.
امروز #حسین زمان یاری دهنده میخواهد و بدا به حال کسانی که ندای هل #من_ناصر_ینصرنی حسین زمان خود را بشنوند و به یاری او نشتابند. اینان همان #کوفیان زمانه هستند که در منجلاب #فساد و تباهی غرق شدهاند و #برق_دنیا و مادیات آنان را کور کرده است. خداوند متعال نیز این توفیق را شامل حال من کرده که در این راه قدم برداشته و در راه حفظ اسلام فریضه #جهاد را انجام دهم پس:
پدر و مادر عزیزم از شما عاجزانه میخواهم که بعد از شهادت من، ناله و شیون نکنید و به خدا #توکل کنید و بدانید که #شهدا_زندهاند و همیشه در پیش شما خواهم ماند.
#همسر عزیز و وفادارم، از تو میخواهم که مرا #حلال کنی و در تمامی سختیهاو مشکلات زندگی، تنها به خدا توکل کنی و #صبر_زینبی را پیشه خود سازی و همواره در جهت تربیت فرزند دلبندمان بکوشی و بدان که من همیشه در کنارت هستم و با تو زندگی میکنم.
از فرزند عزیزم #ستایش جان هم میخواهم که همواره در جهت حفظ شئونات اسلامی کوشا باشد و در راه تحصیل علم و دانش ذرهای فروگذار نباشد تا بتواند در سنگر علم و دانش برای آینده خود و کشور عزیزمان مثمر ثمر باشد.
در پایان از همگی درخواست میکنم که #ولی_فقیه و نائب بر حق آقا #امام_زمان (عج) را تنها نگذارند و در همه حال حامی و پشتیبان او باشند تا اسلام ضربه نخورد و این عَلَم به دست صاحب اصلی خود برسد #انشاء_الله.
#وصیت_نامه
#شهید_عبدالله_قربانی
🌹کانال عهد با شهدا🌹
@shahidegomnamm
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
و با سلام و درود فراوان به روح بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی حضرت آیت الله امام خمینی (ره) و شهدای گلگون کفن اسلام از صدر تاکنون.
من حقیر بعنوان بندهای از بندگان خداوند بر خود میبالم که لباس سبز شهدا را بر تن خود دارم و در این کسوت #مقدس پاسداری در راه دفاع از ارزشهای اسلام ناب محمدی (ص) پا نهادهام.
امروز #حسین زمان یاری دهنده میخواهد و بدا به حال کسانی که ندای هل #من_ناصر_ینصرنی حسین زمان خود را بشنوند و به یاری او نشتابند. اینان همان #کوفیان زمانه هستند که در منجلاب #فساد و تباهی غرق شدهاند و #برق_دنیا و مادیات آنان را کور کرده است. خداوند متعال نیز این توفیق را شامل حال من کرده که در این راه قدم برداشته و در راه حفظ اسلام فریضه #جهاد را انجام دهم پس:
پدر و مادر عزیزم از شما عاجزانه میخواهم که بعد از شهادت من، ناله و شیون نکنید و به خدا #توکل کنید و بدانید که #شهدا_زندهاند و همیشه در پیش شما خواهم ماند.
#همسر عزیز و وفادارم، از تو میخواهم که مرا #حلال کنی و در تمامی سختیهاو مشکلات زندگی، تنها به خدا توکل کنی و #صبر_زینبی را پیشه خود سازی و همواره در جهت تربیت فرزند دلبندمان بکوشی و بدان که من همیشه در کنارت هستم و با تو زندگی میکنم.
از فرزند عزیزم #ستایش جان هم میخواهم که همواره در جهت حفظ شئونات اسلامی کوشا باشد و در راه تحصیل علم و دانش ذرهای فروگذار نباشد تا بتواند در سنگر علم و دانش برای آینده خود و کشور عزیزمان مثمر ثمر باشد.
در پایان از همگی درخواست میکنم که #ولی_فقیه و نائب بر حق آقا #امام_زمان (عج) را تنها نگذارند و در همه حال حامی و پشتیبان او باشند تا اسلام ضربه نخورد و این عَلَم به دست صاحب اصلی خود برسد #انشاء_الله.
#وصیت_نامه
#شهید_عبدالله_قربانی
🌹کانال عهد با شهدا🌹
@shahidegomnamm
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
💛قرار یک #زندگی_الهی این است؛
❣یکی بشود: #شهید
❣و دیگری #همسر_شهید!
همسفربه بهشت
اما...
انتظار همیشه واژه ی ، دلتنگ کنندهِ
همسفران است😔
#به_یادهمسران_شهدا
#دلنوشته📝
⚛ @shahidegomnamm ↩️
❣یکی بشود: #شهید
❣و دیگری #همسر_شهید!
همسفربه بهشت
اما...
انتظار همیشه واژه ی ، دلتنگ کنندهِ
همسفران است😔
#به_یادهمسران_شهدا
#دلنوشته📝
⚛ @shahidegomnamm ↩️
Forwarded from عکس نگار
🕊✨🕊✨🕊✨
#شهیدمدافع_حرم_محمودرضا_بیضایی
#قسمت_بیست_وهشتم
#خاطرات
🍀خاطره ای از زبان برادر شهید؛
✍تهران که بود، با ماشین خیلی این طرف و آن طرف میرفت؛ بقول #همسر معززش، بیشتر #عمرش توی ماشینش گذشته بود! گاهی که با هم بودیم نگرانش میشدم؛ دیده بودم که #پشت_فرمان، گوشیش چقدر #زنگ میخورد؛ همهاش هم تماسهای کاری.
🔹چند باری خیلی #جدی به او گفتم پشت فرمان اینقدر با تلفن صحبت نکن؛ #خطرناک است! ولی بخاطر #ضرورتهای کاری انگار نمیشد؛ گاهی هم خیلی #خسته و بیخواب بود اما #ساعتهای زیادی پشت فرمان مینشست؛ با این همه، #دقت رانندگیش خیلی خوب بود، خیلی.
🍀من هیچوقت توی ماشینش #احساس خطر نکردم؛ همیشه #کمربندش بسته بود و با سرعت معقول میراند؛ لااقل دفعاتی را که با هم بودیم اینطور بود! یکی از #همرزمانش میگوید: «من بستن کمربند را از محمودرضا یاد گرفتم؛ توی #سوریه هم که رانندگی میکرد، تا مینشست کمربند را میبست؛ یکبار در سوریه به من گفت: 💥محسن! میدانی چقدر #مواظب بودهام که #با_تصادف_نمیرم؟!»💥
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
#شهیدمدافع_حرم_محمودرضا_بیضایی
#قسمت_بیست_وهشتم
#خاطرات
🍀خاطره ای از زبان برادر شهید؛
✍تهران که بود، با ماشین خیلی این طرف و آن طرف میرفت؛ بقول #همسر معززش، بیشتر #عمرش توی ماشینش گذشته بود! گاهی که با هم بودیم نگرانش میشدم؛ دیده بودم که #پشت_فرمان، گوشیش چقدر #زنگ میخورد؛ همهاش هم تماسهای کاری.
🔹چند باری خیلی #جدی به او گفتم پشت فرمان اینقدر با تلفن صحبت نکن؛ #خطرناک است! ولی بخاطر #ضرورتهای کاری انگار نمیشد؛ گاهی هم خیلی #خسته و بیخواب بود اما #ساعتهای زیادی پشت فرمان مینشست؛ با این همه، #دقت رانندگیش خیلی خوب بود، خیلی.
🍀من هیچوقت توی ماشینش #احساس خطر نکردم؛ همیشه #کمربندش بسته بود و با سرعت معقول میراند؛ لااقل دفعاتی را که با هم بودیم اینطور بود! یکی از #همرزمانش میگوید: «من بستن کمربند را از محمودرضا یاد گرفتم؛ توی #سوریه هم که رانندگی میکرد، تا مینشست کمربند را میبست؛ یکبار در سوریه به من گفت: 💥محسن! میدانی چقدر #مواظب بودهام که #با_تصادف_نمیرم؟!»💥
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🕊✨🕊✨🕊✨
#شهیدمدافع_حرم_محمودرضا_بیضایی
#قسمت_سی_ودوم
#خاطرات
🔷خاطره ای از زبان برادر شهید؛
💥 #چفیه_آقا
✍وقتی #پیکرش را داخل #قبر گذاشتم، از طرف #همسر معززش گفتند محمودرضا #سفارش کرده #چفیهای که از #آقا گرفته با او #دفن شود،
جا خوردم😳 نمیدانستم از #آقا_چفیه گرفته، رفتند چفیه را از داخل ماشین آوردند، مانده بودم با پیکرش چه بگویم،
همیشه در #ارادت به آقا خودم را بالاتر از او میدانستم، چفیه را که روی #پیکرش گذاشتم فهمیدم به گرد پایش هم نرسیدهام😔
در این چند وقت، یادم هست یکبار چند سال پیش گفت #شیعیان در بعضی از #کشورها #بدون_وضو_تصویر_آقا را #مس نمیکنند و گفت ما اینجا از شیعیان #عقب افتادهایم.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
#شهیدمدافع_حرم_محمودرضا_بیضایی
#قسمت_سی_ودوم
#خاطرات
🔷خاطره ای از زبان برادر شهید؛
💥 #چفیه_آقا
✍وقتی #پیکرش را داخل #قبر گذاشتم، از طرف #همسر معززش گفتند محمودرضا #سفارش کرده #چفیهای که از #آقا گرفته با او #دفن شود،
جا خوردم😳 نمیدانستم از #آقا_چفیه گرفته، رفتند چفیه را از داخل ماشین آوردند، مانده بودم با پیکرش چه بگویم،
همیشه در #ارادت به آقا خودم را بالاتر از او میدانستم، چفیه را که روی #پیکرش گذاشتم فهمیدم به گرد پایش هم نرسیدهام😔
در این چند وقت، یادم هست یکبار چند سال پیش گفت #شیعیان در بعضی از #کشورها #بدون_وضو_تصویر_آقا را #مس نمیکنند و گفت ما اینجا از شیعیان #عقب افتادهایم.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
😍 #عاشقانہ_شہدا 😍
احـمدآقـا فن بیـان بسیـارخوبے داشـت🙂وروزخـواستگارے هم
بیشـترایشان صحبت کردکہ دوسـاعت طول کشیـد😕
براے ایشـان ولایی بـودن همسـرآینده اش مهم بـود.☺️
مے گفت:ازلحـاظ مالے موقعیـت مناسبے ندارم وممـکن است زندگے مشترکماݧ بہ سختے جلـوبرودولے ان شاالله خداکمکمان مے کنـد😇
👈تاکیـدداشت هرکجاظلم بـاشدآرام نمے نشیـندوبراے دفـاع مے رود
کہ من هم ایـن شرط راقـبول کردم😊
من ولایے بـودݧ ایشـان رادوست داشتم😍
#و_همان_روز_کہ_او_را_دیدم_دلم_آرام_گرفت💚
#خاطره
#همسر_شهید_احمد_اعطایے
#شهید_احمد_عطایی
🌹کانال عهدباشهدا🌹
💞💞 @shahidegomnamm 💞💞
احـمدآقـا فن بیـان بسیـارخوبے داشـت🙂وروزخـواستگارے هم
بیشـترایشان صحبت کردکہ دوسـاعت طول کشیـد😕
براے ایشـان ولایی بـودن همسـرآینده اش مهم بـود.☺️
مے گفت:ازلحـاظ مالے موقعیـت مناسبے ندارم وممـکن است زندگے مشترکماݧ بہ سختے جلـوبرودولے ان شاالله خداکمکمان مے کنـد😇
👈تاکیـدداشت هرکجاظلم بـاشدآرام نمے نشیـندوبراے دفـاع مے رود
کہ من هم ایـن شرط راقـبول کردم😊
من ولایے بـودݧ ایشـان رادوست داشتم😍
#و_همان_روز_کہ_او_را_دیدم_دلم_آرام_گرفت💚
#خاطره
#همسر_شهید_احمد_اعطایے
#شهید_احمد_عطایی
🌹کانال عهدباشهدا🌹
💞💞 @shahidegomnamm 💞💞