Forwarded from عکس نگار
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊🌹
#شهیدمدافع_حرم_محمد_زهره_وند
#قسمت_ششم
#ازدواج💞
#حجاب_برای_محمد_مهمترین_معیار_ازدواج_بود
✍همسر شهید زهره وند: زمانی که محمد برای خواستگاری💍 به منزل ما آمد #مهمترین_موضوعی که روی آن تاکید ویژه ای داشت رعایت #حجاب و #عفاف_فاطمی بود و به من گفتند که اصلی ترین معیار ازدواج برایشان زندگی در کنار زنی است که به حجاب پایبند بوده و الویت نخست آن باشد.
💞نخستین جلسه خواستگاری در رمضان سال 90 برگزار شد و خانواده ها برای آشنایی هرچه بیشتر با هم به گفتوگو نشستند که در نتیجه شهریور همان سال به عقد او در آمدم و پس از گذراندن دوماه از عقد در 23 آبان ماه شب عید غدیر با برگزاری #مراسمی_ساده و همراه با #مولودی_خوانی در یکی از سالن های غذا خوری محله و سپس آغاز یک زندگی ساده و بی آلایش در خانه ای که پدر در اختیارمان گذاشت راهی خانه او برای زندگی مشترک شدیم.💖
💞پس از ازدواجمان نیز گاهی اوقات در قالب شوخی و خنده اگر متوجه موردی در بحث #حجاب میشد آنرا به من یادآوری می کرد و این #امربه_معروف کردن اوبرایم #لذت_بخش بود.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🕊🌹
#شهیدمدافع_حرم_محمد_زهره_وند
#قسمت_ششم
#ازدواج💞
#حجاب_برای_محمد_مهمترین_معیار_ازدواج_بود
✍همسر شهید زهره وند: زمانی که محمد برای خواستگاری💍 به منزل ما آمد #مهمترین_موضوعی که روی آن تاکید ویژه ای داشت رعایت #حجاب و #عفاف_فاطمی بود و به من گفتند که اصلی ترین معیار ازدواج برایشان زندگی در کنار زنی است که به حجاب پایبند بوده و الویت نخست آن باشد.
💞نخستین جلسه خواستگاری در رمضان سال 90 برگزار شد و خانواده ها برای آشنایی هرچه بیشتر با هم به گفتوگو نشستند که در نتیجه شهریور همان سال به عقد او در آمدم و پس از گذراندن دوماه از عقد در 23 آبان ماه شب عید غدیر با برگزاری #مراسمی_ساده و همراه با #مولودی_خوانی در یکی از سالن های غذا خوری محله و سپس آغاز یک زندگی ساده و بی آلایش در خانه ای که پدر در اختیارمان گذاشت راهی خانه او برای زندگی مشترک شدیم.💖
💞پس از ازدواجمان نیز گاهی اوقات در قالب شوخی و خنده اگر متوجه موردی در بحث #حجاب میشد آنرا به من یادآوری می کرد و این #امربه_معروف کردن اوبرایم #لذت_بخش بود.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
حاشیه دیدار خانوادههای شهدای مدافع حرم با رهبر انقلاب اسلامی
#بخش_پنجم
✍خانم طیّبه مختاربند، #فرزند حمید مختاربند؛ سلام خانم، حال شما خوبه؟»
اسامی فرزندان شهدا به ترتیب سن نوشته شده است. فرزند بزرگ شهید حمید مختاربند میگوید که چهار فرزند دارد:
#دختر_پانزده سالهام خیلی دوست داشت که پیش شما بیاید. از من خواست از شما #بپرسم چه کار کنم که برای کشورم #مفید باشم؟
💠حالا همه به دقت به آقا نگاه میکنند:👇
- «خوب درس بخواند و در خودش این روحیهی پدربزرگ را تقویت کند. اینها فردا #شیرزنان آیندهی کشورند. کشور به این شیرزنان احتیاج دارد. خودش را بسازد.
💠آقا پس از احوالپرسی با سه فرزند دیگر شهید حمید مختاربند، میپرسند از #شهید_محمود #فرزندی باقی نمانده؟ که پدر و مادر میگویند #ازدواج_نکرده بود. حالا آقا به رسم همیشگی، #قرآنی را به والدین شهید و قرآن دیگری را به همسر شهید هدیه میکند.
💠معینرضا که اینبار متوجه این اتفاق جدید شده، روبهروی آقا ایستاده و با بهت نگاه میکند. یکنفر معینرضا را بغل میکند که ببرد که آقا با حالتی نیمهعصبانی میگوید: «اذیّتش نکن آقا؛ بذارید باشه همینجا... اصلاً بذاریدش همینجا» و به زمین نزدیک خودش اشاره میکند.
💠دختران خانوادهی مختاربند هم که برای گرفتن #یادگاری نزدیک میآیند، #عبای آقا را میبوسند. در همین بین معینرضا دوباره برمیگردد و شروع میکند با میکروفون جلوی رهبر بازی کردن!
💠در همین شلوغیها، #عروس_شهید_مختاربند از جایش بلند میشود و از آقا میپرسد: من چه کار بکنم؟ #وظیفهی من چیست؟ دارم درس میخوانم و هنوز بچه ندارم.
تا سؤال عروس شهید تمام شد، #آقا با #لحنی بسیار جدی و سریع جواب دادند:👇👇
💥«اوّلاً بچهدار بشوید؛ این یک. اینهایی که اول زندگی هی عقب میاندازند و میگویند حالا زود است، این #ناشکری است. این ناشکری باعث میشود که خداوند یک #جواب_سختی به آدم بدهد.
#عروس که هنوز ایستاده، میگوید: آخه من دارم #درسم را پیش میبرم!
«باشه، مشکلی نیست. من کسی را سراغ دارم که با چهار بچه درس میخواند و همهی دورههای کارشناسی و ارشد و دکتری را گذرانده. ثانیاً درستان را بخوانید. ثالثاً #زندگیتان را هرچقدر میتوانید #شیرین کنید. خدا انشاءالله شما را حفظتان کند. دیگر شما جوانها بهتر از دورهی جوانی ما میفهمید. انقلاب خیلی به امثال شماها احتیاج دارد.
💠فضای جلسه صمیمیتر شده و #خواهر_شهیدان نیز از جای خود بلند میشود و میگوید:
- من #دو_دختر دارم که #دوقلو هستند و خیلی دوست داشتند که شما رو ببینند. امسال #کنکور دارند و گفتند به آقا بگید برامون #دعا کنن.👇👇👇
💥«خدا انشاءالله به هر دویشان #شوهر خوب برساند و انشاءالله با همدیگر #عروس بشوند؛ این #بهترین_دعاست!
و جمع دوباره میخندند....
ادامه دارد.....
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹🕊
حاشیه دیدار خانوادههای شهدای مدافع حرم با رهبر انقلاب اسلامی
#بخش_پنجم
✍خانم طیّبه مختاربند، #فرزند حمید مختاربند؛ سلام خانم، حال شما خوبه؟»
اسامی فرزندان شهدا به ترتیب سن نوشته شده است. فرزند بزرگ شهید حمید مختاربند میگوید که چهار فرزند دارد:
#دختر_پانزده سالهام خیلی دوست داشت که پیش شما بیاید. از من خواست از شما #بپرسم چه کار کنم که برای کشورم #مفید باشم؟
💠حالا همه به دقت به آقا نگاه میکنند:👇
- «خوب درس بخواند و در خودش این روحیهی پدربزرگ را تقویت کند. اینها فردا #شیرزنان آیندهی کشورند. کشور به این شیرزنان احتیاج دارد. خودش را بسازد.
💠آقا پس از احوالپرسی با سه فرزند دیگر شهید حمید مختاربند، میپرسند از #شهید_محمود #فرزندی باقی نمانده؟ که پدر و مادر میگویند #ازدواج_نکرده بود. حالا آقا به رسم همیشگی، #قرآنی را به والدین شهید و قرآن دیگری را به همسر شهید هدیه میکند.
💠معینرضا که اینبار متوجه این اتفاق جدید شده، روبهروی آقا ایستاده و با بهت نگاه میکند. یکنفر معینرضا را بغل میکند که ببرد که آقا با حالتی نیمهعصبانی میگوید: «اذیّتش نکن آقا؛ بذارید باشه همینجا... اصلاً بذاریدش همینجا» و به زمین نزدیک خودش اشاره میکند.
💠دختران خانوادهی مختاربند هم که برای گرفتن #یادگاری نزدیک میآیند، #عبای آقا را میبوسند. در همین بین معینرضا دوباره برمیگردد و شروع میکند با میکروفون جلوی رهبر بازی کردن!
💠در همین شلوغیها، #عروس_شهید_مختاربند از جایش بلند میشود و از آقا میپرسد: من چه کار بکنم؟ #وظیفهی من چیست؟ دارم درس میخوانم و هنوز بچه ندارم.
تا سؤال عروس شهید تمام شد، #آقا با #لحنی بسیار جدی و سریع جواب دادند:👇👇
💥«اوّلاً بچهدار بشوید؛ این یک. اینهایی که اول زندگی هی عقب میاندازند و میگویند حالا زود است، این #ناشکری است. این ناشکری باعث میشود که خداوند یک #جواب_سختی به آدم بدهد.
#عروس که هنوز ایستاده، میگوید: آخه من دارم #درسم را پیش میبرم!
«باشه، مشکلی نیست. من کسی را سراغ دارم که با چهار بچه درس میخواند و همهی دورههای کارشناسی و ارشد و دکتری را گذرانده. ثانیاً درستان را بخوانید. ثالثاً #زندگیتان را هرچقدر میتوانید #شیرین کنید. خدا انشاءالله شما را حفظتان کند. دیگر شما جوانها بهتر از دورهی جوانی ما میفهمید. انقلاب خیلی به امثال شماها احتیاج دارد.
💠فضای جلسه صمیمیتر شده و #خواهر_شهیدان نیز از جای خود بلند میشود و میگوید:
- من #دو_دختر دارم که #دوقلو هستند و خیلی دوست داشتند که شما رو ببینند. امسال #کنکور دارند و گفتند به آقا بگید برامون #دعا کنن.👇👇👇
💥«خدا انشاءالله به هر دویشان #شوهر خوب برساند و انشاءالله با همدیگر #عروس بشوند؛ این #بهترین_دعاست!
و جمع دوباره میخندند....
ادامه دارد.....
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
#ازدواج💞
✍ازش گله کردم که چرا دیر به دیر سر
می زند. گفت «پیش #زن_های_دیگه ام. » گفتم «چی؟»⁉️⁉️
گفت «نمی دونستی #چهار_تا_زن دارم؟» دیدم شوخی می کند. چیزی نگفتم.
گفت «جدی می گم.
من اول با #سپاه ازدواج کردم،
بعد با #جبهه،
بعد با #شهادت،
آخرش هم با #تو. »
#شهیدمهدی_زین_الدین
#خاطره
📚یادگاران، جلد ده، کتاب شهید زین الدین، ص 70
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹🕊
#ازدواج💞
✍ازش گله کردم که چرا دیر به دیر سر
می زند. گفت «پیش #زن_های_دیگه ام. » گفتم «چی؟»⁉️⁉️
گفت «نمی دونستی #چهار_تا_زن دارم؟» دیدم شوخی می کند. چیزی نگفتم.
گفت «جدی می گم.
من اول با #سپاه ازدواج کردم،
بعد با #جبهه،
بعد با #شهادت،
آخرش هم با #تو. »
#شهیدمهدی_زین_الدین
#خاطره
📚یادگاران، جلد ده، کتاب شهید زین الدین، ص 70
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw