Forwarded from عکس نگار
#یڪ_سال از نبودنت گذشت
وتمام فصـول این یڪ سال
پاییز بود و بس ...
چہ زیبا ماجرای عشقت
بہ بانوی کربلا رابہ تصویرکشیدے
وجان نازنینت را درروز#تاسوعای حسینے
بر قاب حرم زینبے نقاشےڪردے ..
#سالروز_آسمانی شدنت مبارک
#شهید_مدافع_حرم_حجت_اصغری
#شهادت_تاسوعای۹۴
#نحوه_شهادت اصابت موشک از بالا
شهیدی که در روز #تاسوعای حسینی #دو_دست، و #سرش را تقدیم به عقیله بنی هاشم (س)کرد...
#دلنوشته
#گاهےنگاهےعلمدار😢
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
وتمام فصـول این یڪ سال
پاییز بود و بس ...
چہ زیبا ماجرای عشقت
بہ بانوی کربلا رابہ تصویرکشیدے
وجان نازنینت را درروز#تاسوعای حسینے
بر قاب حرم زینبے نقاشےڪردے ..
#سالروز_آسمانی شدنت مبارک
#شهید_مدافع_حرم_حجت_اصغری
#شهادت_تاسوعای۹۴
#نحوه_شهادت اصابت موشک از بالا
شهیدی که در روز #تاسوعای حسینی #دو_دست، و #سرش را تقدیم به عقیله بنی هاشم (س)کرد...
#دلنوشته
#گاهےنگاهےعلمدار😢
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊🌹
💥دوساعت دیگه شهیدمیشم...
🍀قبل از #عمليات_كربلاي_5 جمعي
از بچه هاي گروهان غواص الحديد
از گردان حمزه سيدالشهدا لشگر 7
ولي عصر (عج) مشغول شوخي و مزاح
با فرمانده بوديم كه ناگهان فرمانده گفت:
«بچه ها ديگر شوخي بس است، چند
لحظه اي اجازه بدهيد مي خواهم
#وصيتنامه بنويسم. من تا #دو_ساعت
ديگر #شهيد مي شوم، بگذاريد
برايتان چيزي به يادگار بگذارم».
نيم ساعتي از اين ماجرا نگذشته بود
كه #فرمان_حمله صادر شد و درست
زماني كه هنوز دو ساعت از آغاز
عمليات سپري نشده بود فرمانده
#شهيدجان_محمد_جاري به ملاقات
معشوق خويش رسيد و كربلايي شد.
#شهیدجان_محمد_جاری
#خاطره
راوي : پرويز پورحسيني
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🕊🌹
💥دوساعت دیگه شهیدمیشم...
🍀قبل از #عمليات_كربلاي_5 جمعي
از بچه هاي گروهان غواص الحديد
از گردان حمزه سيدالشهدا لشگر 7
ولي عصر (عج) مشغول شوخي و مزاح
با فرمانده بوديم كه ناگهان فرمانده گفت:
«بچه ها ديگر شوخي بس است، چند
لحظه اي اجازه بدهيد مي خواهم
#وصيتنامه بنويسم. من تا #دو_ساعت
ديگر #شهيد مي شوم، بگذاريد
برايتان چيزي به يادگار بگذارم».
نيم ساعتي از اين ماجرا نگذشته بود
كه #فرمان_حمله صادر شد و درست
زماني كه هنوز دو ساعت از آغاز
عمليات سپري نشده بود فرمانده
#شهيدجان_محمد_جاري به ملاقات
معشوق خويش رسيد و كربلايي شد.
#شهیدجان_محمد_جاری
#خاطره
راوي : پرويز پورحسيني
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
حاشیه دیدار خانوادههای شهدای مدافع حرم با رهبر انقلاب اسلامی
#بخش_پنجم
✍خانم طیّبه مختاربند، #فرزند حمید مختاربند؛ سلام خانم، حال شما خوبه؟»
اسامی فرزندان شهدا به ترتیب سن نوشته شده است. فرزند بزرگ شهید حمید مختاربند میگوید که چهار فرزند دارد:
#دختر_پانزده سالهام خیلی دوست داشت که پیش شما بیاید. از من خواست از شما #بپرسم چه کار کنم که برای کشورم #مفید باشم؟
💠حالا همه به دقت به آقا نگاه میکنند:👇
- «خوب درس بخواند و در خودش این روحیهی پدربزرگ را تقویت کند. اینها فردا #شیرزنان آیندهی کشورند. کشور به این شیرزنان احتیاج دارد. خودش را بسازد.
💠آقا پس از احوالپرسی با سه فرزند دیگر شهید حمید مختاربند، میپرسند از #شهید_محمود #فرزندی باقی نمانده؟ که پدر و مادر میگویند #ازدواج_نکرده بود. حالا آقا به رسم همیشگی، #قرآنی را به والدین شهید و قرآن دیگری را به همسر شهید هدیه میکند.
💠معینرضا که اینبار متوجه این اتفاق جدید شده، روبهروی آقا ایستاده و با بهت نگاه میکند. یکنفر معینرضا را بغل میکند که ببرد که آقا با حالتی نیمهعصبانی میگوید: «اذیّتش نکن آقا؛ بذارید باشه همینجا... اصلاً بذاریدش همینجا» و به زمین نزدیک خودش اشاره میکند.
💠دختران خانوادهی مختاربند هم که برای گرفتن #یادگاری نزدیک میآیند، #عبای آقا را میبوسند. در همین بین معینرضا دوباره برمیگردد و شروع میکند با میکروفون جلوی رهبر بازی کردن!
💠در همین شلوغیها، #عروس_شهید_مختاربند از جایش بلند میشود و از آقا میپرسد: من چه کار بکنم؟ #وظیفهی من چیست؟ دارم درس میخوانم و هنوز بچه ندارم.
تا سؤال عروس شهید تمام شد، #آقا با #لحنی بسیار جدی و سریع جواب دادند:👇👇
💥«اوّلاً بچهدار بشوید؛ این یک. اینهایی که اول زندگی هی عقب میاندازند و میگویند حالا زود است، این #ناشکری است. این ناشکری باعث میشود که خداوند یک #جواب_سختی به آدم بدهد.
#عروس که هنوز ایستاده، میگوید: آخه من دارم #درسم را پیش میبرم!
«باشه، مشکلی نیست. من کسی را سراغ دارم که با چهار بچه درس میخواند و همهی دورههای کارشناسی و ارشد و دکتری را گذرانده. ثانیاً درستان را بخوانید. ثالثاً #زندگیتان را هرچقدر میتوانید #شیرین کنید. خدا انشاءالله شما را حفظتان کند. دیگر شما جوانها بهتر از دورهی جوانی ما میفهمید. انقلاب خیلی به امثال شماها احتیاج دارد.
💠فضای جلسه صمیمیتر شده و #خواهر_شهیدان نیز از جای خود بلند میشود و میگوید:
- من #دو_دختر دارم که #دوقلو هستند و خیلی دوست داشتند که شما رو ببینند. امسال #کنکور دارند و گفتند به آقا بگید برامون #دعا کنن.👇👇👇
💥«خدا انشاءالله به هر دویشان #شوهر خوب برساند و انشاءالله با همدیگر #عروس بشوند؛ این #بهترین_دعاست!
و جمع دوباره میخندند....
ادامه دارد.....
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹🕊
حاشیه دیدار خانوادههای شهدای مدافع حرم با رهبر انقلاب اسلامی
#بخش_پنجم
✍خانم طیّبه مختاربند، #فرزند حمید مختاربند؛ سلام خانم، حال شما خوبه؟»
اسامی فرزندان شهدا به ترتیب سن نوشته شده است. فرزند بزرگ شهید حمید مختاربند میگوید که چهار فرزند دارد:
#دختر_پانزده سالهام خیلی دوست داشت که پیش شما بیاید. از من خواست از شما #بپرسم چه کار کنم که برای کشورم #مفید باشم؟
💠حالا همه به دقت به آقا نگاه میکنند:👇
- «خوب درس بخواند و در خودش این روحیهی پدربزرگ را تقویت کند. اینها فردا #شیرزنان آیندهی کشورند. کشور به این شیرزنان احتیاج دارد. خودش را بسازد.
💠آقا پس از احوالپرسی با سه فرزند دیگر شهید حمید مختاربند، میپرسند از #شهید_محمود #فرزندی باقی نمانده؟ که پدر و مادر میگویند #ازدواج_نکرده بود. حالا آقا به رسم همیشگی، #قرآنی را به والدین شهید و قرآن دیگری را به همسر شهید هدیه میکند.
💠معینرضا که اینبار متوجه این اتفاق جدید شده، روبهروی آقا ایستاده و با بهت نگاه میکند. یکنفر معینرضا را بغل میکند که ببرد که آقا با حالتی نیمهعصبانی میگوید: «اذیّتش نکن آقا؛ بذارید باشه همینجا... اصلاً بذاریدش همینجا» و به زمین نزدیک خودش اشاره میکند.
💠دختران خانوادهی مختاربند هم که برای گرفتن #یادگاری نزدیک میآیند، #عبای آقا را میبوسند. در همین بین معینرضا دوباره برمیگردد و شروع میکند با میکروفون جلوی رهبر بازی کردن!
💠در همین شلوغیها، #عروس_شهید_مختاربند از جایش بلند میشود و از آقا میپرسد: من چه کار بکنم؟ #وظیفهی من چیست؟ دارم درس میخوانم و هنوز بچه ندارم.
تا سؤال عروس شهید تمام شد، #آقا با #لحنی بسیار جدی و سریع جواب دادند:👇👇
💥«اوّلاً بچهدار بشوید؛ این یک. اینهایی که اول زندگی هی عقب میاندازند و میگویند حالا زود است، این #ناشکری است. این ناشکری باعث میشود که خداوند یک #جواب_سختی به آدم بدهد.
#عروس که هنوز ایستاده، میگوید: آخه من دارم #درسم را پیش میبرم!
«باشه، مشکلی نیست. من کسی را سراغ دارم که با چهار بچه درس میخواند و همهی دورههای کارشناسی و ارشد و دکتری را گذرانده. ثانیاً درستان را بخوانید. ثالثاً #زندگیتان را هرچقدر میتوانید #شیرین کنید. خدا انشاءالله شما را حفظتان کند. دیگر شما جوانها بهتر از دورهی جوانی ما میفهمید. انقلاب خیلی به امثال شماها احتیاج دارد.
💠فضای جلسه صمیمیتر شده و #خواهر_شهیدان نیز از جای خود بلند میشود و میگوید:
- من #دو_دختر دارم که #دوقلو هستند و خیلی دوست داشتند که شما رو ببینند. امسال #کنکور دارند و گفتند به آقا بگید برامون #دعا کنن.👇👇👇
💥«خدا انشاءالله به هر دویشان #شوهر خوب برساند و انشاءالله با همدیگر #عروس بشوند؛ این #بهترین_دعاست!
و جمع دوباره میخندند....
ادامه دارد.....
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw