🌷باز آینه و آب و سینی چای و نبات
🌷باز پنج شنبه و یاد شهدا با صلوات....
✨اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم✨
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊 @shahidegomnamm 👈
🌷باز پنج شنبه و یاد شهدا با صلوات....
✨اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم✨
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊 @shahidegomnamm 👈
دائم تو مسیر مزار شهدا موندم😔
رفتن رفقا دونهدونه و جاموندم😭
حرفای زیادیه تودل واموندم😔
💐شادی روح شهداصلوات💐
عصرپنجشنبه
#مزارشهدا #بهشت_زهرا (س) تهران
🌹ڪانال عهدباشهدا🌹
🆔 @shahidegomnamm 👈
رفتن رفقا دونهدونه و جاموندم😭
حرفای زیادیه تودل واموندم😔
💐شادی روح شهداصلوات💐
عصرپنجشنبه
#مزارشهدا #بهشت_زهرا (س) تهران
🌹ڪانال عهدباشهدا🌹
🆔 @shahidegomnamm 👈
مادرست دیگر..
دلش برای پسرش تنگ میشود😔
میشود پنجشنبه بیاید وبه دیدار دسته گلش نیاید؟!😥
مادرشهیدمدافع حرم #هادی_زاهد
درحال گریه و درد دل کردن بافرزندش
🌷شادی روح شهید صلوات🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈👈
دلش برای پسرش تنگ میشود😔
میشود پنجشنبه بیاید وبه دیدار دسته گلش نیاید؟!😥
مادرشهیدمدافع حرم #هادی_زاهد
درحال گریه و درد دل کردن بافرزندش
🌷شادی روح شهید صلوات🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈👈
#یک_شهید_در_یک_نگاه
#شهید_ایوب_آئین
🔶محل شهادت:منطقه عملیاتی جزیره مجنون
🔶تاریخ شهادت:۱۳۶۶/۶/۱۴
🌸شادی روحش صلوات🌸
🕊کانال عَهدباشُهَدا🕊
🆔 @shahidegomnamm 👈👈
#شهید_ایوب_آئین
🔶محل شهادت:منطقه عملیاتی جزیره مجنون
🔶تاریخ شهادت:۱۳۶۶/۶/۱۴
🌸شادی روحش صلوات🌸
🕊کانال عَهدباشُهَدا🕊
🆔 @shahidegomnamm 👈👈
#سالروزعملیات_والفجر9 گرامی باد
🔸زمان:5 اسفند 64
🔸رمز ؛«يا الله- يا الله يا الله»
🔸ساعت ؛23:45
🔸مکان؛ شرق سلیمانیه عراق
💐شادی روح شهدای این عملیات صلوات💐
🆔 @shahidegomnamm 👈
🔸زمان:5 اسفند 64
🔸رمز ؛«يا الله- يا الله يا الله»
🔸ساعت ؛23:45
🔸مکان؛ شرق سلیمانیه عراق
💐شادی روح شهدای این عملیات صلوات💐
🆔 @shahidegomnamm 👈
🍂همچو مهتاب
که از خاطر شب می گذرد
هر شب آهسته
ز آفاق دلم می گذری ای پدر. . .🍂
🌹شادی روحش صلوات🌹
آقامحمدهادی فرزند #شهید_مهدی_نوروزی
🌺 #شبــــتون_شهــــدایی 🌺
🆔 @shahidegomnamm 👈
که از خاطر شب می گذرد
هر شب آهسته
ز آفاق دلم می گذری ای پدر. . .🍂
🌹شادی روحش صلوات🌹
آقامحمدهادی فرزند #شهید_مهدی_نوروزی
🌺 #شبــــتون_شهــــدایی 🌺
🆔 @shahidegomnamm 👈
ஜ۩﷽۩ஜ▬▬
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه_ازکلام_وحی
🔸صفحه 193
🔹جزء 10
🔸سوره توبه
🔹آیه 37 الی 40
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌷کانال عهد با شهدا 🌷
@Shahidegomnamm 👈کلیک
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه_ازکلام_وحی
🔸صفحه 193
🔹جزء 10
🔸سوره توبه
🔹آیه 37 الی 40
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌷کانال عهد با شهدا 🌷
@Shahidegomnamm 👈کلیک
ஜ۩﷽۩ஜ▬▬
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه_ازکلام_وحی
🔸صفحه 193
🔹جزء 10
🔸سوره توبه
🔹آیه 37 الی 40
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌷کانال عهد با شهدا 🌷
@Shahidegomnamm 👈کلیک
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه_ازکلام_وحی
🔸صفحه 193
🔹جزء 10
🔸سوره توبه
🔹آیه 37 الی 40
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌷کانال عهد با شهدا 🌷
@Shahidegomnamm 👈کلیک
💚 #یاصاحب_الزمان 💚
روزهای هفته را باعشق توسرمیکنم
تابه جمعه میرسم احساس دیگرمیکنم
حس دیدارتودرمن جمعه غوغامیکند
جمعه هاچشمان خودراحلقه بردرمیکنم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شعر
🆔 @shahidegomnamm 👈
روزهای هفته را باعشق توسرمیکنم
تابه جمعه میرسم احساس دیگرمیکنم
حس دیدارتودرمن جمعه غوغامیکند
جمعه هاچشمان خودراحلقه بردرمیکنم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شعر
🆔 @shahidegomnamm 👈
درود بر اشک و لبخند
خدا گونه ات ....
و سوگند به لحظه لحظه
شهادتت ، که راهت را
ادامه می دهیم ای شهید✌️
#صبحتون_به_زیبایی_لبخند_شهدا✨
#دلنوشته
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈
خدا گونه ات ....
و سوگند به لحظه لحظه
شهادتت ، که راهت را
ادامه می دهیم ای شهید✌️
#صبحتون_به_زیبایی_لبخند_شهدا✨
#دلنوشته
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان #فرمانده_من #قسمت_صدوسی_ودوم _اطلاعاتت ناقصه خواهر اطلاعاتی ... حسام همون دیشب اومدو رفت ... _عه عه عه امان ازین منابع بی وژدان ... یه لحظه گوشی ( صدای سپیده با داد : اشکااااننننن ... چرا اطلاعات ناقص میدییییییی ؟؟؟؟) عذر میخوام . رسیدگی شد خندیدمو…
#داستان
#فرمانده_من
#قسمت_صدوسی_وسوم
دسته گلو تو دستم جابه جا كردم و وارد ساختمون شدم...از پله ها بالا رفتم...سپیده جلوی در با لبخند وایستاده بود...نزدیكش رفتم...وبا هاش روبوسی كردم...كفشامو دراوردم و وارد خونه شدم...دسته گلو سمت مامانش گرفتم وبا هم احوالپرسی كردیم...صدای اشكان باعث شد به سمت صدا برگردم
اشكان: سلام ...خوش اومدید
نگاهم با دسته باند پیچی شدش تلاقی كرد...یادم رفت سلام بدم...قلبم فشرده شد...یاد حسام افتادم...چند لحظه به همین منوال تو فكر بودم كه سپیده گفت: نمی خوای بشینی خانم خانما...؟
از فكر بیرون اومدم...
_ سلام اقا اشكان...واقعا بخاطر مجروحیتتون متاسفم...ان شاالله زودتر خوب بشید...
سپیده: بادمجون بم افت نداره...داداش اشكان حالا حالا ها به ازارعیل بله نمیگه...
مامانش زد تو صورتش و گفت : اوا خاك عالم این حرفا چیه سپیده...من حالا میخوام اشكانو زن بدم...
اشكان خندید گفت: مامان تازه كجاشو دیدی چند بار تا مرز شهادت رفتم سایه دو سه تا حوریم دیدم اما دم به تله ندادم...
_ داداش تو خودت تله ای در ضمن من ابن كوالا میخوام..
خندم گرفته بود...
مامان سپیده: میبینی تو رو خدا فاطمه جان ما هر روز از این بساطا داریم...
_خیلی خوبه ك تازه دلتونم باز میشه...
سپیده همونجور ك مشغول خوردن چاییش بود گفت: راستی حسام كی برمیگرده...
شونه هامو انداختم بالا و گفتم: نمیدونم...ولی میاد همین روزا...
اشكان: اره خیالتون راحت..زیاددل نگرون نباشیداز خونه ی سپیده اینا كه اومدم...یه امیدی تو قلبم ایجاد شده بود...از این خوشحال بودم كه حسام چند روز دیگه برمیگرده
اون روز...به مامان وبابا سر زدم و حتی خونه ی مامان رعنایینا هم رفتم و درباره ی اومدن حسام بهشون توضیح دادم...همه خوشحال بودیم اما این خوشحالی خیلی طول نكشیددروزها پشت سر هم گذشت وحسام نیومد...انتظار برای من دشوار تر شده بود می ترسیدم چند روز به چند ماه برسه و من از غم دوریحسام بمیرم حس میكردم دارم پیر میشم منزوی شده بودم و دیگه حتی درباره ی دلتنگی هام با كسی حرف نمی زدم...گریه نمی كردم... وبغض هامو غصه هامو تو خودم می ریختم حالم مثل مادری بود كه می خواست شماره ی پسرشو بگیره و سواد نداره!با اینكه همه نگرانم بودن ولی من نمی تونستم با شرایط كنار بیام به جایی رسیده بودم كه از خودم بدم میومد...گاهی وقتا با عكس حسام دعوا میكردم
غروب جمعه بود... دلگیرترین ساعات هفته...ومن از اینهمه بغض و غم و غصه به تنگ اومده بودم...به سمت كمد لباسام رفتم برف اروم اروم روی زمین می شست... بخاری رو شمع بود...هوای خونه سرد بود...رطوبت از گوشه های پنجره نفوذ كرده بود...صدای چك چك ازار دهنده ی اب منو به خودش جلب كرد...از سقف خونه اب میچكید...دسته ی كمد و رها كردمو رفتم از اشپزخونه یه كاسه اوردم و گذاشتم جایی كه اب می چكید دوباره سمت كمد رفتم و درشو باز كردم...خودش بود...
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الہے دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊 @shahidegomnamm 👈
#فرمانده_من
#قسمت_صدوسی_وسوم
دسته گلو تو دستم جابه جا كردم و وارد ساختمون شدم...از پله ها بالا رفتم...سپیده جلوی در با لبخند وایستاده بود...نزدیكش رفتم...وبا هاش روبوسی كردم...كفشامو دراوردم و وارد خونه شدم...دسته گلو سمت مامانش گرفتم وبا هم احوالپرسی كردیم...صدای اشكان باعث شد به سمت صدا برگردم
اشكان: سلام ...خوش اومدید
نگاهم با دسته باند پیچی شدش تلاقی كرد...یادم رفت سلام بدم...قلبم فشرده شد...یاد حسام افتادم...چند لحظه به همین منوال تو فكر بودم كه سپیده گفت: نمی خوای بشینی خانم خانما...؟
از فكر بیرون اومدم...
_ سلام اقا اشكان...واقعا بخاطر مجروحیتتون متاسفم...ان شاالله زودتر خوب بشید...
سپیده: بادمجون بم افت نداره...داداش اشكان حالا حالا ها به ازارعیل بله نمیگه...
مامانش زد تو صورتش و گفت : اوا خاك عالم این حرفا چیه سپیده...من حالا میخوام اشكانو زن بدم...
اشكان خندید گفت: مامان تازه كجاشو دیدی چند بار تا مرز شهادت رفتم سایه دو سه تا حوریم دیدم اما دم به تله ندادم...
_ داداش تو خودت تله ای در ضمن من ابن كوالا میخوام..
خندم گرفته بود...
مامان سپیده: میبینی تو رو خدا فاطمه جان ما هر روز از این بساطا داریم...
_خیلی خوبه ك تازه دلتونم باز میشه...
سپیده همونجور ك مشغول خوردن چاییش بود گفت: راستی حسام كی برمیگرده...
شونه هامو انداختم بالا و گفتم: نمیدونم...ولی میاد همین روزا...
اشكان: اره خیالتون راحت..زیاددل نگرون نباشیداز خونه ی سپیده اینا كه اومدم...یه امیدی تو قلبم ایجاد شده بود...از این خوشحال بودم كه حسام چند روز دیگه برمیگرده
اون روز...به مامان وبابا سر زدم و حتی خونه ی مامان رعنایینا هم رفتم و درباره ی اومدن حسام بهشون توضیح دادم...همه خوشحال بودیم اما این خوشحالی خیلی طول نكشیددروزها پشت سر هم گذشت وحسام نیومد...انتظار برای من دشوار تر شده بود می ترسیدم چند روز به چند ماه برسه و من از غم دوریحسام بمیرم حس میكردم دارم پیر میشم منزوی شده بودم و دیگه حتی درباره ی دلتنگی هام با كسی حرف نمی زدم...گریه نمی كردم... وبغض هامو غصه هامو تو خودم می ریختم حالم مثل مادری بود كه می خواست شماره ی پسرشو بگیره و سواد نداره!با اینكه همه نگرانم بودن ولی من نمی تونستم با شرایط كنار بیام به جایی رسیده بودم كه از خودم بدم میومد...گاهی وقتا با عكس حسام دعوا میكردم
غروب جمعه بود... دلگیرترین ساعات هفته...ومن از اینهمه بغض و غم و غصه به تنگ اومده بودم...به سمت كمد لباسام رفتم برف اروم اروم روی زمین می شست... بخاری رو شمع بود...هوای خونه سرد بود...رطوبت از گوشه های پنجره نفوذ كرده بود...صدای چك چك ازار دهنده ی اب منو به خودش جلب كرد...از سقف خونه اب میچكید...دسته ی كمد و رها كردمو رفتم از اشپزخونه یه كاسه اوردم و گذاشتم جایی كه اب می چكید دوباره سمت كمد رفتم و درشو باز كردم...خودش بود...
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الہے دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊 @shahidegomnamm 👈
زمین
حقیر بود براے داشتنتـ..
آسمــان
به تو بیشتر مےآیــد
💐سالروزآسمانــے شدنتــ مبارڪ💐
#شهیدحمــیدباکری
🔸تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۱۲/۰۶
🔹محل شهادت:جزیره مجنون
🔹مزار شهید:جاویدالاثر
@shahidegomnamm
حقیر بود براے داشتنتـ..
آسمــان
به تو بیشتر مےآیــد
💐سالروزآسمانــے شدنتــ مبارڪ💐
#شهیدحمــیدباکری
🔸تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۱۲/۰۶
🔹محل شهادت:جزیره مجنون
🔹مزار شهید:جاویدالاثر
@shahidegomnamm
چہ ڪسے حال دلت را میفهمد مادر...
وقتے پسرت را با قد رعنا بدرقہ ڪردے و
حالا جسم تڪہ تڪہ اش را در آغوش میگیرے...
#دلنوشته
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊 @shahidegomnamm 👈
وقتے پسرت را با قد رعنا بدرقہ ڪردے و
حالا جسم تڪہ تڪہ اش را در آغوش میگیرے...
#دلنوشته
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊 @shahidegomnamm 👈
Forwarded from عکس نگار
🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨
#دلنوشته_ای_برای_شهید_مدافع_حرم_سردار___سید_حمید_طباطبایی_مهر_به_مناسبت_چهارمین_سالگرد_شهادتش
✍گوشی ام پر شده از عکسهای شما
به عکسهایتان خیره میشوم
آخر من شما را همچون #پدری مهربان دوست دارم...
🔹مگر نه این است که شما برای #آرامش_و_امنیت این ملت و این #آب_و_خاک با #جانتان به معامله با خدا رفتید؟؟؟
🔹مگر نه این است که از خانه و #همسر و #فرزندانتان گذشتید،سالها درمیدان جهاد مبارزه کردید تا مبادا دشمن از خدا
بی خبر نگاه چپ به #ناموستان بکند؟!!
🔹پس حق دارم شما را #پدر خطاب کنم
چون اگر شما فقط به فکر آرامش همسر و فرزندان خویش بودید
#جان_بر_کف راهی میدان نبرد
نمی شدید...
🔹 #پدر_جان شما و تمام #شهدا بر گردن همه ما حق دارید...
کاش قدردان #خون شما باشیم و دیگر نگوییم
#شهدا_شرمنده_ایم
اما....
#شهدا_شرمنده_ایم😔
#دختر_شما_از_تبریز
#بنت_الهدی
#دلنوشته
🍃ارسالی از اعضای بزرگوار کانال🍃
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊🆔 @shahidegomnamm 👈
#دلنوشته_ای_برای_شهید_مدافع_حرم_سردار___سید_حمید_طباطبایی_مهر_به_مناسبت_چهارمین_سالگرد_شهادتش
✍گوشی ام پر شده از عکسهای شما
به عکسهایتان خیره میشوم
آخر من شما را همچون #پدری مهربان دوست دارم...
🔹مگر نه این است که شما برای #آرامش_و_امنیت این ملت و این #آب_و_خاک با #جانتان به معامله با خدا رفتید؟؟؟
🔹مگر نه این است که از خانه و #همسر و #فرزندانتان گذشتید،سالها درمیدان جهاد مبارزه کردید تا مبادا دشمن از خدا
بی خبر نگاه چپ به #ناموستان بکند؟!!
🔹پس حق دارم شما را #پدر خطاب کنم
چون اگر شما فقط به فکر آرامش همسر و فرزندان خویش بودید
#جان_بر_کف راهی میدان نبرد
نمی شدید...
🔹 #پدر_جان شما و تمام #شهدا بر گردن همه ما حق دارید...
کاش قدردان #خون شما باشیم و دیگر نگوییم
#شهدا_شرمنده_ایم
اما....
#شهدا_شرمنده_ایم😔
#دختر_شما_از_تبریز
#بنت_الهدی
#دلنوشته
🍃ارسالی از اعضای بزرگوار کانال🍃
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊🆔 @shahidegomnamm 👈
💠همسر شهید مدافع حرم :
به خاطر شهادت همسرم گریه نمےکنم
ولے به خاطر وضعیت حجاب جامعہ
ناراحتم و گریه مےکنم..😔
#شهید_مدافع_حرم_مسلم_خیزاب
#حجاب
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊 @shahidegomnamm 👈
به خاطر شهادت همسرم گریه نمےکنم
ولے به خاطر وضعیت حجاب جامعہ
ناراحتم و گریه مےکنم..😔
#شهید_مدافع_حرم_مسلم_خیزاب
#حجاب
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊 @shahidegomnamm 👈
Forwarded from عکس نگار
😍دلت میخواد باشهدا دوست شی؟؟😍
💞🍃توکانال همه چی ازشهدا هست...🍃💞
📸 عکس 📸
📽کلیپ های شهدا ؛تفحص و....📽
📜زندگینامه های کامل شهدا📜
❤️داستانای عاشقانه اززندگی شهدا❤️
😞😋😊خاطرات😭😥😄
💞دلنوشته های همسران شهدا💞
🎶مداحی و موزیک برای شهدا🎶
🌺برنامه اندرویدی #شهید_ابراهیم_هادی
‼️امکان دسترسی آسان توسط فهرست‼️
یادم رفت بگم🙈توی کانالمون خیلی ازخانواده های شهدا هم حضور دارن
‼️👈پس با ضربه زدن روی لینک مسیر زندگیتو به سمت بهشت تغییر بده😊
🌹🌹کانال عهدباشهدا🌹🌹
╔══ೋღ
❤ღೋ══╗
🎀 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
╚══ೋღ
❤ღೋ══╝
💞🍃توکانال همه چی ازشهدا هست...🍃💞
📸 عکس 📸
📽کلیپ های شهدا ؛تفحص و....📽
📜زندگینامه های کامل شهدا📜
❤️داستانای عاشقانه اززندگی شهدا❤️
😞😋😊خاطرات😭😥😄
💞دلنوشته های همسران شهدا💞
🎶مداحی و موزیک برای شهدا🎶
🌺برنامه اندرویدی #شهید_ابراهیم_هادی
‼️امکان دسترسی آسان توسط فهرست‼️
یادم رفت بگم🙈توی کانالمون خیلی ازخانواده های شهدا هم حضور دارن
‼️👈پس با ضربه زدن روی لینک مسیر زندگیتو به سمت بهشت تغییر بده😊
🌹🌹کانال عهدباشهدا🌹🌹
╔══ೋღ
❤ღೋ══╗
🎀 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
╚══ೋღ
❤ღೋ══╝
#شهید_آوینی :
ما از
#سوختن نمی ترسیم که چون پروانه ها
#عاشق نوریم
وهرجاکه نور #ولایت است گرد آن حلقه می زنیم
#پیام_شهید
🌸سلامتی رهبر عزیزمون صلوات🌸
🍃🌹کانال عهدباشهدا👇🍃
❤️ @shahidegomnamm ❤️
ما از
#سوختن نمی ترسیم که چون پروانه ها
#عاشق نوریم
وهرجاکه نور #ولایت است گرد آن حلقه می زنیم
#پیام_شهید
🌸سلامتی رهبر عزیزمون صلوات🌸
🍃🌹کانال عهدباشهدا👇🍃
❤️ @shahidegomnamm ❤️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎞🎥🎞🎥🎞🎥
#کلیپ
چگونگی جبهه رفتن شهیدحمیدباکری
از زبان همسرشون
۶اسفند #سالگرد شهادت
#شهید_حمید_باکری
💐شادی روحش صلوات💐
🆔 @shahidegomnamm ✌️
#کلیپ
چگونگی جبهه رفتن شهیدحمیدباکری
از زبان همسرشون
۶اسفند #سالگرد شهادت
#شهید_حمید_باکری
💐شادی روحش صلوات💐
🆔 @shahidegomnamm ✌️