🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
210 subscribers
10.3K photos
590 videos
108 files
3.01K links
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست
#امام_خامنه_ای
🌺شادی روح شهدا وسلامتی امام خامنه ای صلوات
!!این کانال هیچ صفحه ای دربرنامه های مجازی دیگر ندارد و متعلق به هیچ نهاد و موسسه ای نیست
ارتباط باخادم کانال:↙️↙️
@Ali_Faghiri
Download Telegram
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان #فرمانده_من #قسمت_هشتاد_ویک با چشمای گرد بهش خیره شدم،همون لحظه بابا وارد آشپزخانه شد ، مثل اینکه حرفامونو میشنید😰 رو به عمه خندید و گفت: عه مریم سربه سرش نذار... عمه مریم نگاهی بهم کرد و گفت: وای فاطمه نبودی، همسر جانت همچین درباره ی حقوق زن ها…
#داستان
#فرمانده_من
#قسمت_هشتاد_ودو


از وقتی که رفته ،🚶🏻
انگار یه غمه خیلی بزرگ رو دلم❤️ مونده
تا به حال تااین حد به کسی وابسته نبودم😔 و دوستش نداشتم....
اون با اومدنش تمام روح جسمه منو به خودش در گیر کرده .....
ماموریت یه چیزه عادی😕 تو شغل حسامه

ولی انگار برای من خیلی غیره منتظره اس😞....
همش استرس😣 داشتم و کلافه بودم 😒
سر میز ناهار نمی تونستم چیزی بخورم نگران بودم😔 یه وقت نکنه غذای خوب نخوره🍝
فردای روزه🌄 نیمه شعبان به اصرار مامانم و دعوت مامان حسام برای اولین بار تنهایی🙍🏻 رفتم خونه حسامینا…
سوار ماشین 🚘بابا شدم،
سر راه یه جعبه شیرینی 🍰خریدم و با توجه به ادرسی که مادر حسام به مامانم داده بود
خونشونو پیدا کردم یه خونه نسبتا قدیمی بود اروم در زدم بعد از مدتی محمد👦🏻 داداش حسام درو باز کرد …
پسر خوبی🤔 به نظر میومد با احترام بهم سلام کرد منم با خوشرویی😊 جوابشو دادم

رفت کنار و وارد حیاط شدم حیاطشون مثل ما خیلی با صفا و بزرگ😇 بود فقط واسه ما یکم همه چیزش مصنوعی بود😐 اما واسه اینا خیلی دوست داشتنی تر بود

یه حوض لاجوردی وسط حیاط بود و درختای سیب🍎 و زرد الو و البالو 🍒فضا رو پر کرده بودن اینجا بجای چمن کاریه حیاط ما گلای رز🌹 و نرگس داشت و بجای درخت بید مجنون درختای سرسبز گردو فضارو پر کرده بود... با اشتیاق رفتم😌 سمت خونه، مادر حسام باچادر اومد بیرون یه لبخند😊 دندون نما روی لبش بود..

اومد نزدیکم و مهربون باهام احوالپرسی کرد و اروم منو کشید تو اغوشش.😍..
و گفت:
_ به به نونوار کردی... خونمونو عروس😇 گلم.. زیارت قبولل....بفرمایید خونه ی خودتونه
_ متشکرمم....ان شاالله قسمته شما هم بشه🙂
کمی عقب تر ازش وارد خونشون شدم...خونه ی بزرگی بود ولی نه😐 به بزرگی خونه ی ما... همه چیز ساده و دوست داشتنی بود خیلی زندگیشون به دلم نشسته🙂 بود...چشم👀 چرخوندم که با لبخند پدرانه👨🏻 ی بابای حسام مواجه شدم...
_ به به دختر گلم... دلمون تنگ شده بود...
رفتم جلو و باهاش روبوسی کردم
_زیارتت قبول باشه
_ممنون..ان شاالله با هم

_با اشاره ی دست گفت بشینم...
با اینکه اولین بارم اومده بودم ولی اصلا احساس خجالت و رودروایستی نداشتم😐
خیلی ساده و صمیمی بودن...🙂😊
چادرمو از سرم در اوردم...حواسم بود داداشش هست و لباس پوشیده ای تنم بود...
بعد از چند دقیقه مامان حسام با چایی☕️ و میوه
🍎🍏
اومد کنارم نشست ...

چون نمی تونستم با حسام حرف بزنم😞
و
چیزی از عملیاتشون نمیدونستم 🤔😐بی صبرانه منتظربودم تا از مادرش سوالامو بپرسم...
🙂

رو کردم بهش و گفتم: بببخشید شما می دونید حسام کی برمیگرده🙁؟؟؟اصلا کجاست؟
چی میخوره؟
کجا میخوابه؟
جاش خوبه؟؟؟
بعد از حرفم شروع کرد به جواب دادن:

#ادامه_دارد...

💠کانال عهدباشهدا💠
╔══ೋღ
🌺ღೋ══╗
🌴 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw 🌴
╚══ೋღ
🌺ღೋ══╝
لحظه ها را متوسل به دعاییم بیا
سالیانے ست ڪه دلتنگ شماییم بیا😔

آسمان خواهش یڪ جرعه نگاهت دارد
نه ڪه ما فاطمه هم چشم به راهت دارد

🌹اللهم عجل لولیڪ الفرج🌹

#شعر

↪️ @shahidegomnamm ↩️
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
#فرمانده_گمنام🍂

🔶فرمانده گروهان تکاوران
لشگر ۲۳نیروهای ویژه هوابرد
ارتش جمهوری اسلامی ایران

🔹متولد : ملایر همدان

🔸فارغ التحصیل دانشڪده افسرے
حضرت امام علی (علیه السلام)

🔹 قهرمان رشته ڪشتی

🔸 #شهادتـ فروردین ۶۷
مریوان، عملیات بیت المقدس ۵

در #تصرف ارتفاعات ڪله قندے درحالےکه پیشاپیش نیروهایش بود مورد #اصابت_تیرمستقیم دشمن قرارگرفت ولی #فریاد_زد و نگذاشت #بہ_خاطر_خودش نیروهایش #عقب نشینے ڪنند و عملیات به دستور او ادامه پیدا ڪرد،متاسفانه پس از پایان عملیات، #پیڪر مطهـرش #پیدا_نشد.
وتا به امروز #گمنام و بے نشان است ...

#شهید_جاویدالاثر_ایرج_آبگون
#شهدای_ارتش
#یادش_گرامےباد

🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
کانال عهدباشهدا@shahidegomnamm.pdf
9.2 MB
🌺🌸🌻🌺🌸🌻🌺🌸🌻🌺
#فایل_PDF

🌸زندگینامه ی مختصر از
#شهید_عباس_کریمی

🕊شادی روحشون صلوات🕊
(ساخته شده درکانال عهدباشهدا)
🌹کانال عهدباشهدا🌹
❤️ @shahidegomnamm ❤️
☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️
📌 #شیعه و #سنی دوعضو از #اسلامند ، ھرکسی سعی در #اختلاف افکنی بین آنان دارد، 👌قطعا عامل استکبار است.

#شہیدعارف_حسینی
#پیام_شهید
#نماز_اول_وقت
#التماس_دعا

↪️ @shahidegomnamm ↩️
وقتے نگاهت بہ من دوختہ شده
مگر میتوان دست از پاخطا ڪرد؟
تو هم شهیــدے
هم شــاهــدے
و هم تمام جان منے

#دلـنوشتـہ
#شهید_مدافع_حرم_پژمان_توفیقے

🌷ڪانال عهـدبـاشهـ🕊ـدا🌷

🆔 @shahidegomnamm
🌷ای شهید
💚در هوایت بی قرارم
🙏هوامو داشته باش

#شهدا_گاهی_نگاهی
#دلنوشته

🌹کانال عهدباشهدا🌹

↪️ @shahidegomnamm
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
با سلام خدمت اعضای محترم کانال عهدباشهدا
از دوستانی که علاقه مند به فعالیت در کانال هستند
تقاضا به همکاری می شود

شرایط؛🔰

1⃣_آشنایی کامل به تلگرام
2⃣_داشتن زمان آزاد برای فعالیت
3⃣_تا حدودی آشنا به کار کانال

لطفا به آیدی زیر پیام ارسال کنید

@Ali_Faghiri

🌹کانال عهدباشهدا🌹

↪️ @shahidegomnamm
بسم رب العشق
#قسمت_هفتم
#علمـدار_عشق


با نرجس رفتیم سرمزارشهید عباس بابایی‌
شهید بابایی از شهدای معروف استان قزوین بود
از خلبان های نیروی هوایی که تو عیدقربان سال ۶۶ شهید میشن
همیشه دلم میخاد تو یه ستاد یا مرکز کشوری کار کنم که شهدای شهرم به تمام ایران معرفی کنم

از مزارشهدا خارج شدیم به سمت ایستگاه خط واحد
حرکت 🚶🚶 کردیم
منتظر بودیم 🚌 اتوبوس شرکت واحد بیاد سوار بشیم بریم خونه
که تلفن همراه 📱 نرجس زنگ خورد
و اسم یاربهشتی روی گوشیش طنین انداز شد
نرجس اسم همسرش یاربهشتی تو گوشیش سیو کرده بود
- چه زود دلتنگت شد
نرجس بامشت زد رو بازومو گفت خجالت بکش بچه پرو 👊

یه ربعی حرف زدنشون طول کشید

تاقطع کرد گفت
نرگس جونی
- 🙄🙄🙄😳😳😳چه بامحبت شدی یهو تو
چی شد ؟
نرجس : خواهری جونم شرمنده اماباید تنها بری خونه
- چرااااا 😢😢😢
نرجس: آقامحسن میاد دنبالم تا بریم یه هدیه بخریم
- من فدات بشم
اما نرجس جان نمیخاد شما هدیه بخری
نرجس: چرا عزیزم
- آخه مگه آقاسید چقدر حقوق میگره که هدیه هم بخرید
نرجس : آخی من فدات بشم که انقدر دلسوزی
اما عزیزم فراموش نکن
باباجواد ( پدرشوهرم) به سیدمحسن یه حجره فرش داده
از اونجا هم زندگی ما تامین میشه تو نگران نباش

- در هرصورت من راضی نیستم خودتون ب زحمت بندازید
شما الان میخاید برید سر خونه زندگیتون
نرجس : ای جان چه خواهر دلسوزی
ما نگران نباش عزیزم

- باشه پس من برم
إه اتوبوس 🚌 هم که اومد
نرجس : باشه پس به مامان بگو من ناهار هم با سیدمحسن 🍕🍕 میخورم
- باشه عزیزم
خوش بگذره
فعلا
نرجس : فعلا

تا برسم خونه یه نیم ساعتی طول کشید

زنگ در زدم
مامان آیفون برداشت : کیه
مامان منم باز کن

رفتم تو

مامان : نرجس کجاست
- هیچی بابا
داشتیم از مزارشهدا برمیگشتیم که سیدمحسن زنگ زد بهش که برن ناهار و هدیه بخرن
گفت به شماهم بگم
مامان : باشه
نرگس دخترم بیا ناهار بخوریم که از چندساعت دیگه خواهر و برادرات میان
- چشم

ناهار خوردیم تموم شد
من رفتم تو اتاقم
یه سارافون دو تیکه بلند با یه روسری بلند درآوردم با چادر رنگی

این چادر سر کردن منم یه ماجرای داره

چندماه پیش که نرجس سادات و سیدمحسن تازه عقد💍 کرده بودن یه چندروز بعداز عقدشون اومدن خونه
منم مثل همیشه یه سارافون دوتیکه بلند با یه روسری بلند مدل لبنانی سر کرده بودم
اما سیدمحسن انگار با پوششم راحت نبود
چون علاوه بر اینکه سرش بلند نکرد منو ببینه که هیچ
سرش بلند نکرد زنش نرجس سادات ببینه
آخرسرم نرجس صدا کرد رفتن بیرون
با اصرار مادرم قبول کرد برای شام برگرده
اوناکه رفتن من سراغ چادری که مادرم همزمان برای منو نرجس سادات دوخته بود گرفتم
ازاون به بعد من پیش هرسه دامادمون چادر سر کردم
اگه پیش بقیه سرنمیکردم نه اینکه اونا نامحرم ندونم نه من و نرجس سادات همسن وحتی کوچکتر از خواهرزاده هامون بودیم
نرجس سادات از دوم دبیرستان چادر علاوه بر بیرون تو خونه هم سر کرد
اما من تازه دارم سرش میکنم

نویسنده بانــــــو.... ش
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ◀️
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
بسم رب العشق #قسمت_هفتم #علمـدار_عشق با نرجس رفتیم سرمزارشهید عباس بابایی‌ شهید بابایی از شهدای معروف استان قزوین بود از خلبان های نیروی هوایی که تو عیدقربان سال ۶۶ شهید میشن همیشه دلم میخاد تو یه ستاد یا مرکز کشوری کار کنم که شهدای شهرم به تمام ایران…
بسم رب العشق
#قسمت_هشتم
😍#علمـــــــدار_عشــــــق😍#



صدای زنگ در بلندشد من باچادر جلوی در وایستادم
چون بقول مامان میزبان اصلی این مهمونی منم
اولین گروه مهمونامون داداشم آقاسیدعلی با دامادش و عروسش بود
بعدش آقاسیدمجتبی باخانوادش دوهفته بود برادرزاده ام سیدهادی عقد کرده بود
سیدهادی چهارسالی از منو و نرجس سادات بزرگتر بود
پسر خیلی مذهبی بود
عمه فدای قد وقامتش بره
خانمشم همسن ما بود یه دختر خیلی مومن و محجبه
سیدهادی: سلام عمه خانم
چقدر چادربهت میاد
عمه کوچلوی من
بعد رو به دختری که کنارش بود اشاره کرد
عمه جان ایشان مائده سادات خانمم
بعدرو به من کرد و گفت مائده جان ایشان هم عمه دانشمندم که زمان عقدمون مشغول درس خوندن بود

من: خوشبختم عزیزم
ان شاالله به پای هم پیر بشید
مائده باگونه های سرخ شده ☺️☺️ ممنونم عمه جون
موفقیتون بهتون تبریک میگم
ان شاالله پله های ترقی پشت سرهم طی کنید
- ممنون مچکرم عزیزم
بفرمایید داخل

مهمونامون تا ساعت ۲۰ کامل شد

آقاجون : بچه ها امشب بخاطر موفقیت خواهرتون نرگس سادات دورهم جمع شدیم
منو و مادرتون خیلی بهش افتخار میکنیم
یه هدیه کوچکم براش خریدیم بعد سوئیچ یه ماشین گرفت سمتم

- ممنونم آقاجون
چرا زحمت کشیدید

آقاجون: مبارکت باشه باباجان


داداش سیدعلی: نرگس جان خواهرم ماهم موفقیتت بهت تبریک میگیم
این کارت هدیه قابلت نداره

هرکس برام هدیه خریده بود

سفره غذا پهن شد

داداش سیدمحمد: نرگس جان انتخاب رشته تون کی هست ؟

- ۴۸ ساعت دیگه شروع میشه

داداش محمد: خب حالا میخای
چه رشته های انتخاب
کنی؟
- داداش اول که فیزیک کوانتوم
بعدش رشته های دیگه

بعد رفتن مهمونا
من با یه سری وسایل که برام آورده بودند
رفتم به اتاقمون

نرجس سادات : اووووم چقدر کادو نرگس کادوی ما کو ؟
گلا تو پذیرایی
سبدگل شماهم تو پذیرایی هستش
دست همتون درد نکنه
خیلی به زحمت افتادید
سبدگل شماهم خیلی خوشگل بود
ازطرف منم از آقامحسن تشکر کن

نرجس سادات : قابلت نداره عزیزم
ان شاالله کادوی عروسیت

- ممنون آجی

این دو روز همه ذهنم درگیر انتخاب رشته بود
ساعت ۸ صبح انتخاب رشته از همین لحظه شروع میشه

۱. فیزیک کوانتوم - دانشگاه بین الملل امام خمینی- قزوین
۲.مهندسی هوا و فضا - دانشگاه بین الملل امام خمینی - قزوین
۳. مهندسی صنایع فنی امام حسین - دانشگاه امام حسین - تهران


همین سه تا رشته انتخاب کردم

نام نویسنده :بانو.....ش

💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ◀️
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
انجام تکلیف درفرهنگ شما،
شب و روز و زمستان و تابستان نمی‌شناخت.
سختی‌ها را با دل و جان پذیرا می‌شدید تا به وظیفه‌ای که #ولی_امر بر عهده‌تان گذاشته بود عمل کنید

🌹کانال عهدباشهدا🌹

@shahidegomnamm
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
#خواستگاری_شهدا💍

توی جلسه #خواستگاری، رو کرد به دختر و گفت: #همسر من باید کسی باشد با همه ی دشواری های زندگی من بسازه.من نه از نظر #مادی وضع بالایی دارم ونه #امکان رسیدگی بیش از حد به خانواده ام را دارم؛ممکن است بروم #جبهه. #معلول یا #شهید شوم.این ها را می گویم تا اگر شما پذیرفتید،در #قیامت چیزی بر عهده ام نباشد.

🍃آدمی نیستم که این جا بمانم. #جبهه_ای هستم و اگر قرار باشد به جبهه بروم و بجنگم،شما باید #پشت_جبهه ها #لباس های پر خون رزمندگان را بشویید."

🍃داشت #حرفش را می زد که صدای #اذان بلند شد.عذر خواهی کرد و گفت:من اگه #نمازم را اول وقت نخوانم،تا آخر شب #حالم_گرفته است.

#شهید_محمد_گرامی
#خاطره

🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from اتچ بات
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
🌹کانال عهدباشهدا🌹
↪️ @shahidegomnamm

#صوت🎵🎵
#روایتگری🎙
#راوی،گمنام👇👇

🔶روایتی شنیدنی از زندگی طلبه ی #شهید_نادر_هندیجانی

#_عمامه_ی_خاکی

زن افغانی با بچه 12 سالش اومد در خونه، شوهرش تو #جنگ افغانستان کشته شده بود...نادر وقتی دید تو خونه #هیچی نداریم #فرش_خونه رو جمع کرد و #هدیه داد بهش

ماه آذر بود و موقع #پرداخت شهریه...شهریه رو #پس_داد و گفت:این پول #امام_زمانه واسه ی طلابی که درس می خونن من این ماه به خاطر مشکلی که داشتم #کلاس نرفتم و درسی هم نگرفتم پس #حق من نیست....👇👇
📌گر یک نفرشان روز #قیامت
بپرسد #خون من چه شد؟
#جوابشان را چه میدهی؟
تنها شرمنده ایم کافی نیست
مواظب اعمالمان باشیم....👉
پیرو راه شهدا باشیم👉

🌹کانال عهدباشهدا🌹

↪️ @shahidegomnamm
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
23 ربیع الاول
🌷 #ورود_حضرت_معصومه(سلام الله علیها) به شهر مقدس #قم (201 ق)🌷

يك سال پس از سفر تبعيد گونه‏ اي امام رضا(علیه السّلام) به شهر مرو، حضرت معصومه، خواهر آن امام، به همراه عده ‏اي از برادران خود براي ديدار برادر و تجديد عهد با امام زمان خويش راهي ديار غربت شد.
در مسير راه به شهر ساوه رسيدند ولي در آنجا عده ‏اي از مخالفين اهل بيت با مأموران حكومتي همراهي نموده و با همراهان حضرت به نبرد و جنگ پرداختند كه عده ‏اي از همراهان حضرت در اين حادثه غم‏انگيز به شهادت رسيدند.
حضرت در حالي كه از غم و حُزن اين واقعه، بسيار مريض بود با احساس ناامني در شهر ساوه فرمود: مرا به شهر قم ببريد، زيرا از پدرم شنيدم كه فرمود، شهر قم، مركز شيعيان ما مي‏باشد.
سپس به طرف قم حركت نمود. بزرگان قم وقتي از اين خبر مسرت بخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند و حضرت معصومه(سلام الله علیها) در حالي وارد شهر گرديد كه شور و احساسات مردم قم، پذيراي وجود شريف آن عزيز بود. آن بزرگوار هفده روز در شهر ولايت و امامت به سر برد و سپس جان به جان آفرين تسليم كرد.

🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
📝هر روز در دفترم
مینویسم
#شهادت...
#شهادت...
#شهادت...
تا فراموش نکنم
آرزوی بزرگ زندگیم را...❤️

#اللهم_ارزقنا_توفیق_شهادت
#دلنوشته

🌹کانال عهدباشهدا🌹

↪️ @shahidegomnamm
فقط يڪ بار
فرصت‌ زندگي كردن هست

حواست باشد
به اين روزهايي كه ديگر بر نمي گردند!

حواست باشد
به ڪوتاهيِ زندگي

#شب_بخير🍁

🆔 @shahidegomnamm
قرارعاشقی آرامشم خداست
www.saeedpourandi.com
@shahidegomnamm
💟┄┄┄┅┅❅✾❅┅┅┄┄┄💟

قرار عاشقی امشب
مهمان ما باشید

🌷کانال عهدبا شهدا🌷