🌷کانال عهدباشهدا🌷
@shahidegomnamm
با عرض سلام و وقت بخیر خدمت بزرگواران
‼️طرح هفتگی #معرفی_شهدا‼️
🌸هفته ی بیست و یکم🌸
🌷 کانال عهدباشهدا 🌷
📢📢📢📢📢📢📢📢📢📢📢
در 🌹کانال عهدباشهدا🌹طی سه روز
( روزهای دوشنبه-سه شنبه-چهار شنبه )
راس ساعت 4 تا حدود 15دقیقه
یک شهید عزیز رو خدمتتون معرفی می کنیم، امیدواریم مورد پسندتان واقع شود.
‼️ در ضمن هر کدام از شما عزیزان میتوانید
زندگینامه ی شهید خانواده ی خودتان یا محلتان را همراه با عکسهایی از آن شهید برای ما به آیدی زیر ارسال کنید تا درون کانال قرار بدهیم.
@Ali_Faghiri
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
@shahidegomnamm
با عرض سلام و وقت بخیر خدمت بزرگواران
‼️طرح هفتگی #معرفی_شهدا‼️
🌸هفته ی بیست و یکم🌸
🌷 کانال عهدباشهدا 🌷
📢📢📢📢📢📢📢📢📢📢📢
در 🌹کانال عهدباشهدا🌹طی سه روز
( روزهای دوشنبه-سه شنبه-چهار شنبه )
راس ساعت 4 تا حدود 15دقیقه
یک شهید عزیز رو خدمتتون معرفی می کنیم، امیدواریم مورد پسندتان واقع شود.
‼️ در ضمن هر کدام از شما عزیزان میتوانید
زندگینامه ی شهید خانواده ی خودتان یا محلتان را همراه با عکسهایی از آن شهید برای ما به آیدی زیر ارسال کنید تا درون کانال قرار بدهیم.
@Ali_Faghiri
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
رهبرم واسطه ی اجابت حاجات است
رهبرم جان مرا چشمه ی الهامات است
چشم های او هزار و یک کرامت دارد
#سید_علی_خامنه_ای_سلاله_ی_سادات است
#حضرٺ_دلبــر
#شعر
🌷 @shahidegomnamm 🌷
رهبرم جان مرا چشمه ی الهامات است
چشم های او هزار و یک کرامت دارد
#سید_علی_خامنه_ای_سلاله_ی_سادات است
#حضرٺ_دلبــر
#شعر
🌷 @shahidegomnamm 🌷
-سالهای زیادی است که از #صفوف_اعزام_رزمندگان با سربندهای سرخ، چفیههای سفید و بوی عطر صفایشان میگذرد اما ما و بسیاری دیگر که اهل همین خاکریزها و معبرها و تردد در میان مناطق عملیاتی هستیم، شنیدهایم که 🌸شهید موحددانش گفته است: «شهید عزادار نمیخواهد بلکه رهرو میخواهد.»🌸 رهروی نیز جز با جستجو، تفحص و شناخت به دست نمیآید. همان طور که برای #بچههای_تفحص هیچ لحظهای دلنشینتر و زیباتر از #دیدن_برق_پلاک_شهدا میان تلهای خاک و #رؤیت_گلهای_لاله_روییده بر پیشانی شهدا نبود. امروز هم برای نگارندگان عرصه ایثار و شهدا هیچ چیزی لذتبخشتر از #تفحص_سرداران_و_شهدای_غریب در روستاها و شهرستانهای کوچک و کمنام و نشان نیست تا نام و یاد شهیدی را اگرچه سالها از خاموشی و شهادتش گذشته باشد، دوباره در اذهان جاری سازند و خود و خوانندگانشان را لحظاتی مهمان یاد یاسها و خاطرهها سازند.
🍃به یاد #شهید_ذبیح_الله_عالی 🍃
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🍃به یاد #شهید_ذبیح_الله_عالی 🍃
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
#شهید_ذبیح_الله_عالی
🍃الهی منتی بگذار در گمنامی بمیرم
🍃بی جهت نبود که او را #ذبیح_الله نام نهادند
💠فرمانده شهید ذبیح الله عالی ،همان کسی است که به گفته ی همرزمانش آنچنان با #قرآن مأنوس بود که در سخت ترین شرایط جنگی هم حتی آن را از خود دور نمی کرد و هر کسی اینگونه بود،بدانید #بی_سر_وارد_محشر خواهد شد.
💠وخواست #خداوند این بود که اورا به #قربانگاه ببرد
💠همان قربانگاهی که #حسین ،(ذبیح الله) را به آنجا کشاند و حدیث شریف قدسی مصداق روشن این قانون خدشه ناپذیر حضرت رب الارباب است:
✨مَن طَلَبَنی وَجَدَنی وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتُهُ وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ وَ مَن قَتَلتُهُ فَعَلی دِیَتُه وَ مَن عَلی دِیَتُه وَ اَنَا دِیَتُه.....✨
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🍃الهی منتی بگذار در گمنامی بمیرم
🍃بی جهت نبود که او را #ذبیح_الله نام نهادند
💠فرمانده شهید ذبیح الله عالی ،همان کسی است که به گفته ی همرزمانش آنچنان با #قرآن مأنوس بود که در سخت ترین شرایط جنگی هم حتی آن را از خود دور نمی کرد و هر کسی اینگونه بود،بدانید #بی_سر_وارد_محشر خواهد شد.
💠وخواست #خداوند این بود که اورا به #قربانگاه ببرد
💠همان قربانگاهی که #حسین ،(ذبیح الله) را به آنجا کشاند و حدیث شریف قدسی مصداق روشن این قانون خدشه ناپذیر حضرت رب الارباب است:
✨مَن طَلَبَنی وَجَدَنی وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتُهُ وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ وَ مَن قَتَلتُهُ فَعَلی دِیَتُه وَ مَن عَلی دِیَتُه وَ اَنَا دِیَتُه.....✨
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹#شهید_ذبیح_الله_عالی
💠(قسمت اول )
🍀درتابستان گرم سال 1332 ،درروستای کردکلا بخش جویبار در خانواده ای کشاورز متولد شد😂.چون پدرش قبل از تولد او فوت کرده بود،مادر نام پدرش ذبیح الله را براونهاد.مادرش زنی مومنه بود وبا کشاورزی مخارج زندگی را تأمین می کرد.
🍀او تحصیلات ابتدائی را در روستای محل تولد خودگذراند و پس از آن برای تحصیلات به قائم شهر مهاجرت کرد.
🍀در کنار تحصیل به ورزش کشتی محلی علاقه بسیار داشت. دارای روحیة پهلوانی و منش مردانگی بود. مدتی بعد از اخذ دیپلم📜 با "سمیه واگذاری” که برادرانش از پهلوانان کشتی بودند و با ذبیح اللّه دوستی و رفت و آمد خانوادگی داشتند در سال 1355 💞ازدواج کرد.
اولین فرزند آنها "زینب” در سال 1356 متولد شد و او از داشتن فرزند دختر بسیار خوشحال بود.😊
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌷✨🌸🌷✨🌸🌷✨🌸🌷✨🌸
💠(قسمت اول )
🍀درتابستان گرم سال 1332 ،درروستای کردکلا بخش جویبار در خانواده ای کشاورز متولد شد😂.چون پدرش قبل از تولد او فوت کرده بود،مادر نام پدرش ذبیح الله را براونهاد.مادرش زنی مومنه بود وبا کشاورزی مخارج زندگی را تأمین می کرد.
🍀او تحصیلات ابتدائی را در روستای محل تولد خودگذراند و پس از آن برای تحصیلات به قائم شهر مهاجرت کرد.
🍀در کنار تحصیل به ورزش کشتی محلی علاقه بسیار داشت. دارای روحیة پهلوانی و منش مردانگی بود. مدتی بعد از اخذ دیپلم📜 با "سمیه واگذاری” که برادرانش از پهلوانان کشتی بودند و با ذبیح اللّه دوستی و رفت و آمد خانوادگی داشتند در سال 1355 💞ازدواج کرد.
اولین فرزند آنها "زینب” در سال 1356 متولد شد و او از داشتن فرزند دختر بسیار خوشحال بود.😊
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌷✨🌸🌷✨🌸🌷✨🌸🌷✨🌸
🌹#شهید_ذبیح_الله_عالی
💠(قسمت دوم )
از همان دوران جوانی، فردی پر شور☺️ و طرفدار محرومان بود و با همه با تواضع و احترام رفتار می کرد. از آزار مردم پرهیز داشت و از افراد بی قید و بند و لاابالی 😠متنفر بود. سعی می کرد سختیها و مشکلات را متحمل شود و مشکلات دیگران را حل کند. به خاطر همین روحیه بود که با آغاز مبارزات مردم ایرن علیه رژیم طاغوت فعالانه در مبارزات، راهپیماییها✊ و پخش اعلامیه های📄 حضرت امام (ره) شرکت کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کنار شرکت در مجالس مذهبی در انجمن اسلامی محل فعالیت داشت و 🍃با هزینة خود برای محل مسجدی بنا نهاد.🍃
دومین دختر او صفیه در سال 1358 و اولین فرزند پسر او علیرضا در سال 1359 متولد شد.
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
💠(قسمت دوم )
از همان دوران جوانی، فردی پر شور☺️ و طرفدار محرومان بود و با همه با تواضع و احترام رفتار می کرد. از آزار مردم پرهیز داشت و از افراد بی قید و بند و لاابالی 😠متنفر بود. سعی می کرد سختیها و مشکلات را متحمل شود و مشکلات دیگران را حل کند. به خاطر همین روحیه بود که با آغاز مبارزات مردم ایرن علیه رژیم طاغوت فعالانه در مبارزات، راهپیماییها✊ و پخش اعلامیه های📄 حضرت امام (ره) شرکت کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کنار شرکت در مجالس مذهبی در انجمن اسلامی محل فعالیت داشت و 🍃با هزینة خود برای محل مسجدی بنا نهاد.🍃
دومین دختر او صفیه در سال 1358 و اولین فرزند پسر او علیرضا در سال 1359 متولد شد.
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹#شهید_ذبیح_الله_عالی
💠(قسمت سوم )
☘با آغاز 💥تجاوز عراق به ایران در آخرین روز شهریور 1359 هنوز یک ماه نگذشته بود که شهید عالی با عضویت در بسیج نیروهای مردمی برای آموزش نظامے به 🏳پادگان امام حسین (ع) تهران رفت و پس از پانزده روز آموزش به جبهه هاے سرپل ذهاب و غرب کشور اعزام شد.
☘وے برای دومین بار در 5 فروردین 1360 از طرف بسیج قائمشهر به جبهه اعزام و در پاوه مشغول فعالیت شد.
☘در تاریخ ششم مرداد ماه بر اثر 💥اصابت ترکش خمپاره از ناحیه شکم به شدت مجروح شد و روده های وی بر اثر عمل جراحے کوتاه گردید.
☘11روز پس از بهبود نسبے از این جراحت در تاریخ 26 مهر 1360 به عضویت رسمی سپاه پاسداران ساری درآمد.
و با تشکیل یک گروه ضربت در ⚡️عملیاتهای مختلف درون شهری علیه منافقین به فعالیت پرداخت..
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
💠(قسمت سوم )
☘با آغاز 💥تجاوز عراق به ایران در آخرین روز شهریور 1359 هنوز یک ماه نگذشته بود که شهید عالی با عضویت در بسیج نیروهای مردمی برای آموزش نظامے به 🏳پادگان امام حسین (ع) تهران رفت و پس از پانزده روز آموزش به جبهه هاے سرپل ذهاب و غرب کشور اعزام شد.
☘وے برای دومین بار در 5 فروردین 1360 از طرف بسیج قائمشهر به جبهه اعزام و در پاوه مشغول فعالیت شد.
☘در تاریخ ششم مرداد ماه بر اثر 💥اصابت ترکش خمپاره از ناحیه شکم به شدت مجروح شد و روده های وی بر اثر عمل جراحے کوتاه گردید.
☘11روز پس از بهبود نسبے از این جراحت در تاریخ 26 مهر 1360 به عضویت رسمی سپاه پاسداران ساری درآمد.
و با تشکیل یک گروه ضربت در ⚡️عملیاتهای مختلف درون شهری علیه منافقین به فعالیت پرداخت..
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹#شهید_ذبیح_الله_عالی
💠(قسمت چهارم )
🌴برای بار سوم در 10 اسفند 1360 به جبهه جنگ تحمیلی عازم شد و به عنوان جانشین گردان در منطقه عملیاتی مریوان تا 15 اردیبهشت 1361 انجام وظیفه می کرد
🌴شهید عالے پس از اتمام دوره آموزش به ساری بازگشت و در 15 آبان 1361 به عنوان مسئول دسته گروهان جنگلی سپاه پاسداران منطقه 3 ساری منصوب و شروع به کار کرد. اما اشتیاق حضور در جبهه های جنگ سبب شد که کار در پشت جبهه را رها کند و برای چهارمین بار در تاریخ 16 آبان 1361 عازم جبهه شود. این بار به عنوان فرمانده گردان مسلم عقیل (ع) لشکر 25 کربلا منصوب شد.
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
💠(قسمت چهارم )
🌴برای بار سوم در 10 اسفند 1360 به جبهه جنگ تحمیلی عازم شد و به عنوان جانشین گردان در منطقه عملیاتی مریوان تا 15 اردیبهشت 1361 انجام وظیفه می کرد
🌴شهید عالے پس از اتمام دوره آموزش به ساری بازگشت و در 15 آبان 1361 به عنوان مسئول دسته گروهان جنگلی سپاه پاسداران منطقه 3 ساری منصوب و شروع به کار کرد. اما اشتیاق حضور در جبهه های جنگ سبب شد که کار در پشت جبهه را رها کند و برای چهارمین بار در تاریخ 16 آبان 1361 عازم جبهه شود. این بار به عنوان فرمانده گردان مسلم عقیل (ع) لشکر 25 کربلا منصوب شد.
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹#شهید_ذبیح_الله_عالی
💠(قسمت پنجم )
او نسبت به جا ماندن 🌹پیکرهای شهدا در منطقه عملیاتی حساسیت زیادی داشت و چنانچه جنازه ای در خط مقدم می ماند از هیچ تلاشی برای باز گرداندن آن دریغ نمی کرد. در #عملیات_محرم پیکر مطهر چند تن از شهدا در خطوط عملیاتی باقی ماند. او 🌙هر شب برای تخلیه آن ها به خط مقدم می رفت تا اینکه عراقی ها با کم شدن تعداد پیکرهای شهدا به موضوع پی بردند🤔 و آن ناحیه را تحت مراقبت بیشتری قرار دادند. در یکی از شبها که عالی به خطوط تماس با دشمن رفته بود با 🔫شلیک گلوله فراوان سربازان دشمن مواجه شد و از ناحیه دست مورد اصابت گلوله قرار گرفت و مجروح شد.😔
🍀در سال 1362 صاحب دو پسر دو قلو به نامهای(روح اللّه) و (محمد باقر،ملی پوش کشتی) شد. در این زمان در حالی که همسر و فرزنداشن به حضور و حمایت او به شدت نیاز داشتند بار دیگر به مناطق عملیاتی رفت تا در عملیات پیش بینی شده حضور داشته باشد.
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
💠(قسمت پنجم )
او نسبت به جا ماندن 🌹پیکرهای شهدا در منطقه عملیاتی حساسیت زیادی داشت و چنانچه جنازه ای در خط مقدم می ماند از هیچ تلاشی برای باز گرداندن آن دریغ نمی کرد. در #عملیات_محرم پیکر مطهر چند تن از شهدا در خطوط عملیاتی باقی ماند. او 🌙هر شب برای تخلیه آن ها به خط مقدم می رفت تا اینکه عراقی ها با کم شدن تعداد پیکرهای شهدا به موضوع پی بردند🤔 و آن ناحیه را تحت مراقبت بیشتری قرار دادند. در یکی از شبها که عالی به خطوط تماس با دشمن رفته بود با 🔫شلیک گلوله فراوان سربازان دشمن مواجه شد و از ناحیه دست مورد اصابت گلوله قرار گرفت و مجروح شد.😔
🍀در سال 1362 صاحب دو پسر دو قلو به نامهای(روح اللّه) و (محمد باقر،ملی پوش کشتی) شد. در این زمان در حالی که همسر و فرزنداشن به حضور و حمایت او به شدت نیاز داشتند بار دیگر به مناطق عملیاتی رفت تا در عملیات پیش بینی شده حضور داشته باشد.
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹#شهید_ذبیح_الله_عالی
💠(قسمت ششم )
✨در جبهه به انجام مراسم مذهبی بیشترین توجه را داشت و به همین خاطر #اولین_اقدامش در منطقه در #بنا_کردن مکانی برای #نمازخانه بود. همواره در بر پا کردن نماز جماعت، دعای توسل و کمیل پیش قدم می شد.
✨در جبهه هیچ ترسی به خود راه نمی داد و #شجاعانه در خطوط مقدم جبهه فعالیت می کرد. دیگران را به #صبر و #استقامت و رعایت اصول نظامی در میدان نبرد سفارش می کرد و رعایت نکردن اصول نظامی را به هیچ وجه برنمی تافت. سعی وافر داشت که رفتار ✨حضرت علی (ع)✨ را بر خورد با زیردستان و رزمندگان الگو خود قرار دهد.
🍃 به همین علت زمانی که سر یک بسیجی به خاطر عدم رعایت اصول نظامی داد کشید بعد از چند لحظه به شدت گریه کرد و هنگامی که علت گریه سوال شد، گفت: «من با این عمل دستور حضرت علی (ع) را اجرا نکردم»🍃
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
💠(قسمت ششم )
✨در جبهه به انجام مراسم مذهبی بیشترین توجه را داشت و به همین خاطر #اولین_اقدامش در منطقه در #بنا_کردن مکانی برای #نمازخانه بود. همواره در بر پا کردن نماز جماعت، دعای توسل و کمیل پیش قدم می شد.
✨در جبهه هیچ ترسی به خود راه نمی داد و #شجاعانه در خطوط مقدم جبهه فعالیت می کرد. دیگران را به #صبر و #استقامت و رعایت اصول نظامی در میدان نبرد سفارش می کرد و رعایت نکردن اصول نظامی را به هیچ وجه برنمی تافت. سعی وافر داشت که رفتار ✨حضرت علی (ع)✨ را بر خورد با زیردستان و رزمندگان الگو خود قرار دهد.
🍃 به همین علت زمانی که سر یک بسیجی به خاطر عدم رعایت اصول نظامی داد کشید بعد از چند لحظه به شدت گریه کرد و هنگامی که علت گریه سوال شد، گفت: «من با این عمل دستور حضرت علی (ع) را اجرا نکردم»🍃
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹#شهید_ذبیح_الله_عالی
💠(قسمت هفتم )
🍃محمد علی بیاتی از همرزمان شهید:
شهید بزرگوار ذبیح الله عالی دارای #خصوصیات_اخلاقی منحصر بفردی بوده که بنده کمتر با آن مواجه شدم. ایشان کمتر می خوابید😑 و بیشتر وقت خود را به سرکشی از نیروها می پرداخت. البته این سرکشی ها بیشتر به هنگام شب 🌙و نیمه های شب برمی گردد.
🔸در جنگیدن هم من ندیدیم که ایشان برای خمپاره خیز برود و معتقد بود که هر چه سهمیه باشد خدا می دهد.🔸
💠به عنوان مثال یا نمونه برایتان بگویم: بنده آن زمان بعنوان مسئول دسته در یکی از گروهان های گردان مشغول انجام وظیفه بودم. چون نیروهای لشکر خود را برای #عملیات_والفجر6 آماده می کردند و اجتماع نیروهای اعزامی از مازندران به حدی بود که تا چشم کار می کرد پر از نیرو بود. بگذریم و برگردیم به گردان خودمان که فرماندهی گردان به عهده شهید عالی و تقی خادمیان و ایوب عبادی هم بعنوان مسئول در گردان بودند. یکی از روزها نیروی بسیجی به من مراجعه کرد و گفت🤔 آقای بیاتی دیشب یک نفر به چادر ما آمد و ظرف شام ما را شست و سرجای خودش گذاشت چون 💦آب آشامیدنی را که تانکرهای آب می آوردند ظرف نیم یا یک ساعت تمام می شد و خادمان چادرها یا همان شهردارها ظرف های شام را برای صبح می گذاشتند.
💠چند وقتی از این ماجرا گذشت نیروی دیگری آمد و گفت 🤔آقای بیاتی دیشب یک نفر پوتین های ما را واکس زد و به کنار گذاشت. 👌بالاخره پس از جستجوی زیاد متوجه حضور ناگهانی👀 شهید عالی در دور و بر چادر خودمان شدیم و ایشان هم با #اخلاص و #تواضع زیاد کلمه (هیس) را بکار برد تا دیگر نیروها که خواب بودند متوجه حضور ایشان نشوند.
💠گویا شهید بزرگوار از اینکه تا چند روز دیگر در این دنیای فانی زنده نیست کاملاً آگاه بوده و به دنبال ره توشه ای برای آخرت خود.
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
💠(قسمت هفتم )
🍃محمد علی بیاتی از همرزمان شهید:
شهید بزرگوار ذبیح الله عالی دارای #خصوصیات_اخلاقی منحصر بفردی بوده که بنده کمتر با آن مواجه شدم. ایشان کمتر می خوابید😑 و بیشتر وقت خود را به سرکشی از نیروها می پرداخت. البته این سرکشی ها بیشتر به هنگام شب 🌙و نیمه های شب برمی گردد.
🔸در جنگیدن هم من ندیدیم که ایشان برای خمپاره خیز برود و معتقد بود که هر چه سهمیه باشد خدا می دهد.🔸
💠به عنوان مثال یا نمونه برایتان بگویم: بنده آن زمان بعنوان مسئول دسته در یکی از گروهان های گردان مشغول انجام وظیفه بودم. چون نیروهای لشکر خود را برای #عملیات_والفجر6 آماده می کردند و اجتماع نیروهای اعزامی از مازندران به حدی بود که تا چشم کار می کرد پر از نیرو بود. بگذریم و برگردیم به گردان خودمان که فرماندهی گردان به عهده شهید عالی و تقی خادمیان و ایوب عبادی هم بعنوان مسئول در گردان بودند. یکی از روزها نیروی بسیجی به من مراجعه کرد و گفت🤔 آقای بیاتی دیشب یک نفر به چادر ما آمد و ظرف شام ما را شست و سرجای خودش گذاشت چون 💦آب آشامیدنی را که تانکرهای آب می آوردند ظرف نیم یا یک ساعت تمام می شد و خادمان چادرها یا همان شهردارها ظرف های شام را برای صبح می گذاشتند.
💠چند وقتی از این ماجرا گذشت نیروی دیگری آمد و گفت 🤔آقای بیاتی دیشب یک نفر پوتین های ما را واکس زد و به کنار گذاشت. 👌بالاخره پس از جستجوی زیاد متوجه حضور ناگهانی👀 شهید عالی در دور و بر چادر خودمان شدیم و ایشان هم با #اخلاص و #تواضع زیاد کلمه (هیس) را بکار برد تا دیگر نیروها که خواب بودند متوجه حضور ایشان نشوند.
💠گویا شهید بزرگوار از اینکه تا چند روز دیگر در این دنیای فانی زنده نیست کاملاً آگاه بوده و به دنبال ره توشه ای برای آخرت خود.
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
گم میشوم میان دلتنگے هایم
و محـــو نگـاهــت!
ڪہ مشــتاقانہ پـرواز را....
بہ انتـظار نشـستہ اے.....
#دلنوشته
🌷کانال عهدباشهدا
🌷 @shahidegomnamm
و محـــو نگـاهــت!
ڪہ مشــتاقانہ پـرواز را....
بہ انتـظار نشـستہ اے.....
#دلنوشته
🌷کانال عهدباشهدا
🌷 @shahidegomnamm
🍃🍁🍃قرارگاه عاشقی🍃🍁🍃
▪️❣13نفس مانده تا شنیدن گامهایحسین(ع)❣▪️
ان شاءالله #میخوانیم_زیارت_عاشورای_تورا آقاجان
اول به نیت
⬅سلامتی و ظهور آخرین ذخیره ی خدا
و بعد به نیت اینکه
⬅خدا قدرت دهد برای با اخلاص در راهش کار کردن
🌛ان شاءالله🌜
.
.
.
در سرخی غروب نشسته سپیده ات
جان بر لبم ز عمر پایان رسیده ات
اخر دل عموی تورا پاره پاره کرد
آوای ناله های بریده بریده ات
#یا_قاسم_بن_حسن
#دلتنگ_روضه_ام
#دلتنگ_یک_نگاه
.
.
.
🌺🌺🌺
@shahidegomnamm
🌺🌺🌺
▪️❣13نفس مانده تا شنیدن گامهایحسین(ع)❣▪️
ان شاءالله #میخوانیم_زیارت_عاشورای_تورا آقاجان
اول به نیت
⬅سلامتی و ظهور آخرین ذخیره ی خدا
و بعد به نیت اینکه
⬅خدا قدرت دهد برای با اخلاص در راهش کار کردن
🌛ان شاءالله🌜
.
.
.
در سرخی غروب نشسته سپیده ات
جان بر لبم ز عمر پایان رسیده ات
اخر دل عموی تورا پاره پاره کرد
آوای ناله های بریده بریده ات
#یا_قاسم_بن_حسن
#دلتنگ_روضه_ام
#دلتنگ_یک_نگاه
.
.
.
🌺🌺🌺
@shahidegomnamm
🌺🌺🌺
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌸غدیریام سقیفهای نیستم
🌸در پی هر بی پدری نیستم
🌸شکرخداچون علوی مذهبم
🌸شکرخدامن عمری نیستم
💐عیدولایت وامامت برشمامحبان اهلبیت(ع)مبارک باد💐
#عید_غدیر
🌹کانالعهدباشهدا🌹
❤️ @shahidegomnamm ❤️
🌸در پی هر بی پدری نیستم
🌸شکرخداچون علوی مذهبم
🌸شکرخدامن عمری نیستم
💐عیدولایت وامامت برشمامحبان اهلبیت(ع)مبارک باد💐
#عید_غدیر
🌹کانالعهدباشهدا🌹
❤️ @shahidegomnamm ❤️
#داستان 📚
#فرمانده_من
#قسمت_سوم
چشمامو اروم روی هم فشردمو گفتم :یاحیدر💚
علی از نتیجه ی عملیات با خبر نبود بخاطر حاله بدی که داشت تو عملیات اصلی هم نتونست شرکت کنه،دکتر شایان مشغول عوض کردن پانسمان یکی از بچه ها بود که تا متوجه حضور من شد دست از کار کشید با سرعت رفتم کنارش و اشاره کردم تا به کارش ادامه بده
_فرمانده...خدا بد نده؟
_خدا که هیچ موقع بد نمیده قربونش برم هر کارش مصلحته و حکمتی داره... شما کار بچه هارو انجام بده به موقعش سر منم میرسی
_اطاعت یدونه فرمانده که بیشتر نداریم
سرمو اروم تکون دادمو بهش لبخند زدم طولی نکشید که این لبخند جاشو به درد دادو چشمام سیاهی رفت جلوی دهنمو گرفتم و ودستمو تکیه دادم به دیوار و زیر لبم گفتم،یا زهرا😓
دکتر شایان به طرفم نیم خیز شدو بازومو گرفتـــ
با تحڪم مانع کارش شدم
_چیکار میکنے حسام؟ حالت اصلا خوب نیستـــ حد اقل اجازه بده ببینم چتــ شده😥
_گفتم که اول کار بقیه😞
_اخر سر این لجبازیات من پیر میشم😣
حالم اصلا مساعد نبود تکیمو زدم به دیوار و منتظر دکتر شدم انقد پانسمانو با عجله می بست که واقعا باورم شده بود که ادم مهمی ام...
هی خدایا می بینی،شاهدی؟؟ بزرگی شده به چهار تا درجه.
این مهمه که ادم پیش خدا چهار تا درجه داشته باشه نه پیش خلق الله.
همیشه این موقعیتم تو این جور مواقع اذیتم میکرد،دیگه بدنم حس نداشت ...
بازم همون حالتی بهم دست داده بود که تو بیابون داشتم،بدنم به رعشه افتاده بود رو کف درمونگاه زانو زدم
زیر لب ذکر لا اله الا الله و می گفتم ارامش عجیبی بهم میداد❤️
دیگه متوجه اطرافم نبودم که با سر خوردم زمین.
چشمامو که باز کردم نور خورشید وسط صورتم بود رو تخت تو درمونگاه دراز کشیده بودم از جام پاشدم سرممو گرفتم تو دستم خواستم از اتاق خارج بشم که اشکان جلوم سبز شد😑
_کجا فرمانده؟حال و روزتو دیدی؟بشین سرجاتــــــ اینجور مواقع دیگه من فرمانده ام😠
_نه اشکان امروز خیلی کار داریم، بچه ها هنوز اعزام نشدن.
خیلی کلافه بودم،بشدت فشار عصبی بدی روم بود.
_مگه من رفیقت نیستم؟
_این چه حرفیه میزنی؟معلومه که هستی
_بچه هارو اعزام کردم..اخه حالت خیلی بد بود نباید به خودت فشار بیاری😕
ارامشی تو چشماش بود که منو به خنده وا میداشت😌
این بشر همیشه تو مواقع سختی کمک حالمه #عاشقتم_رفیق😍
_پسر تو کی اینکارارو کردی؟
یه لبخند بی جونی زود وگفت:
_شما بی هوش بودی برادر....میگم حسام بچه ها که اعزام شدن بیا ما هم برگردیم حالت خوب نیست اصلا.
_چقد تو عجله داری پسر مجروحامون موندن هنوز😔
_پع، داداشه مارو باش مثل اینکه کلا تو اغما رفتیا،برادر خنگ خودم میگم اعزام شدن تکرار کن اع ز ا م ش د ن...😕
چشمامو از تعجب درشت کردمو گفتم:نهههههههههه میگم یدفعه ای تو میشدی فرمانده دیگه بابا دست مریزاد😮
میگم اشکان به این دکتر شایان بگو بید سرمو منو از دستم در بیاره دیگه تموم شده از یه جا نشستن خوشم نمیاد
از فضای خفه ی در مونگاه که بیرون اومدم چشمم خورد به اتاق فرماندهی با جدیت قدم برمیداشتم بچه ها همیشه میگفتن عاشق همین جدیتتیم وارد اتاق شدم لباسای نظامیمو تنم کردم همیشه وقتی لباس چریکی می پوشیدم احساس خوبی بهم دست میداد...
به ریشام دست کشیدم دیگه خیلی بلند شده بودن، هرموقع از عملیات میخواستم برگردم این ریختی میشدم وسایلمو جمع کردم من باتک تک این روزا خاطره داشتم،عاشق کارم بودم چون اعتقاد داشتم،مثل دو تابال واسه رسیدن به اروزی ابدیمه...
وسایلامو که جمع کردم کلاهمو گذاشتم رو سرم و رو به عکس، اقا وایستادم و احترام نظامی گذاشتم و زیر لب اما محکم گفتم:الله اکبر پاینده رهبر..
#منتظر_اتفاقای_جدید_باشید.😍
#بهترین_داستانی_که_تو_عمرم_خوندم
#یا_حیدر 💚
#ادامه_دارد
💠کانال عهد با شهدا💠
╔══ೋღ
🌺ღೋ══╗
🌴 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw 🌴
╚══ೋღ
🌺ღೋ══╝
#فرمانده_من
#قسمت_سوم
چشمامو اروم روی هم فشردمو گفتم :یاحیدر💚
علی از نتیجه ی عملیات با خبر نبود بخاطر حاله بدی که داشت تو عملیات اصلی هم نتونست شرکت کنه،دکتر شایان مشغول عوض کردن پانسمان یکی از بچه ها بود که تا متوجه حضور من شد دست از کار کشید با سرعت رفتم کنارش و اشاره کردم تا به کارش ادامه بده
_فرمانده...خدا بد نده؟
_خدا که هیچ موقع بد نمیده قربونش برم هر کارش مصلحته و حکمتی داره... شما کار بچه هارو انجام بده به موقعش سر منم میرسی
_اطاعت یدونه فرمانده که بیشتر نداریم
سرمو اروم تکون دادمو بهش لبخند زدم طولی نکشید که این لبخند جاشو به درد دادو چشمام سیاهی رفت جلوی دهنمو گرفتم و ودستمو تکیه دادم به دیوار و زیر لبم گفتم،یا زهرا😓
دکتر شایان به طرفم نیم خیز شدو بازومو گرفتـــ
با تحڪم مانع کارش شدم
_چیکار میکنے حسام؟ حالت اصلا خوب نیستـــ حد اقل اجازه بده ببینم چتــ شده😥
_گفتم که اول کار بقیه😞
_اخر سر این لجبازیات من پیر میشم😣
حالم اصلا مساعد نبود تکیمو زدم به دیوار و منتظر دکتر شدم انقد پانسمانو با عجله می بست که واقعا باورم شده بود که ادم مهمی ام...
هی خدایا می بینی،شاهدی؟؟ بزرگی شده به چهار تا درجه.
این مهمه که ادم پیش خدا چهار تا درجه داشته باشه نه پیش خلق الله.
همیشه این موقعیتم تو این جور مواقع اذیتم میکرد،دیگه بدنم حس نداشت ...
بازم همون حالتی بهم دست داده بود که تو بیابون داشتم،بدنم به رعشه افتاده بود رو کف درمونگاه زانو زدم
زیر لب ذکر لا اله الا الله و می گفتم ارامش عجیبی بهم میداد❤️
دیگه متوجه اطرافم نبودم که با سر خوردم زمین.
چشمامو که باز کردم نور خورشید وسط صورتم بود رو تخت تو درمونگاه دراز کشیده بودم از جام پاشدم سرممو گرفتم تو دستم خواستم از اتاق خارج بشم که اشکان جلوم سبز شد😑
_کجا فرمانده؟حال و روزتو دیدی؟بشین سرجاتــــــ اینجور مواقع دیگه من فرمانده ام😠
_نه اشکان امروز خیلی کار داریم، بچه ها هنوز اعزام نشدن.
خیلی کلافه بودم،بشدت فشار عصبی بدی روم بود.
_مگه من رفیقت نیستم؟
_این چه حرفیه میزنی؟معلومه که هستی
_بچه هارو اعزام کردم..اخه حالت خیلی بد بود نباید به خودت فشار بیاری😕
ارامشی تو چشماش بود که منو به خنده وا میداشت😌
این بشر همیشه تو مواقع سختی کمک حالمه #عاشقتم_رفیق😍
_پسر تو کی اینکارارو کردی؟
یه لبخند بی جونی زود وگفت:
_شما بی هوش بودی برادر....میگم حسام بچه ها که اعزام شدن بیا ما هم برگردیم حالت خوب نیست اصلا.
_چقد تو عجله داری پسر مجروحامون موندن هنوز😔
_پع، داداشه مارو باش مثل اینکه کلا تو اغما رفتیا،برادر خنگ خودم میگم اعزام شدن تکرار کن اع ز ا م ش د ن...😕
چشمامو از تعجب درشت کردمو گفتم:نهههههههههه میگم یدفعه ای تو میشدی فرمانده دیگه بابا دست مریزاد😮
میگم اشکان به این دکتر شایان بگو بید سرمو منو از دستم در بیاره دیگه تموم شده از یه جا نشستن خوشم نمیاد
از فضای خفه ی در مونگاه که بیرون اومدم چشمم خورد به اتاق فرماندهی با جدیت قدم برمیداشتم بچه ها همیشه میگفتن عاشق همین جدیتتیم وارد اتاق شدم لباسای نظامیمو تنم کردم همیشه وقتی لباس چریکی می پوشیدم احساس خوبی بهم دست میداد...
به ریشام دست کشیدم دیگه خیلی بلند شده بودن، هرموقع از عملیات میخواستم برگردم این ریختی میشدم وسایلمو جمع کردم من باتک تک این روزا خاطره داشتم،عاشق کارم بودم چون اعتقاد داشتم،مثل دو تابال واسه رسیدن به اروزی ابدیمه...
وسایلامو که جمع کردم کلاهمو گذاشتم رو سرم و رو به عکس، اقا وایستادم و احترام نظامی گذاشتم و زیر لب اما محکم گفتم:الله اکبر پاینده رهبر..
#منتظر_اتفاقای_جدید_باشید.😍
#بهترین_داستانی_که_تو_عمرم_خوندم
#یا_حیدر 💚
#ادامه_دارد
💠کانال عهد با شهدا💠
╔══ೋღ
🌺ღೋ══╗
🌴 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw 🌴
╚══ೋღ
🌺ღೋ══╝
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#نماهنگ_زیبای_عید_غدیر
امیدِ خدا به ما نویدی بدهد🍃
در عید غدیر اجر مزیدی بدهد🍂
از برکت ذکر یاعلی و صلوات🍃
حق با فرجش بر همه عیدی بدهد🍂
عید سعید غدیر خم مبارک باد🍃
@shahidegomnamm
امیدِ خدا به ما نویدی بدهد🍃
در عید غدیر اجر مزیدی بدهد🍂
از برکت ذکر یاعلی و صلوات🍃
حق با فرجش بر همه عیدی بدهد🍂
عید سعید غدیر خم مبارک باد🍃
@shahidegomnamm
#دلنـــــوشتـــــه
🔹بیا دو باره پاک کن
زجاده ها غبار را...
🔸به عاشقان نوید
ده رسیدن بهار را...
🔹تمام لحظه های
من فدای یک نگاه تو...
🔸بیا و پاک کن زدل
، حدیث انتظار را...
@shahidegomnamm
🔹بیا دو باره پاک کن
زجاده ها غبار را...
🔸به عاشقان نوید
ده رسیدن بهار را...
🔹تمام لحظه های
من فدای یک نگاه تو...
🔸بیا و پاک کن زدل
، حدیث انتظار را...
@shahidegomnamm
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چه زیباخالقی دارم ...
دلم گرم است ومیدانم
که فردا باز خورشیدی
میان آسمان، چون نور میآید
شبی میخواندم با مهر
سحرمیراندم با ناز
چه بخشنده خدای عاشقی دارم.
#شبتون_پر_از_آرامش
@shahidegomnamm
دلم گرم است ومیدانم
که فردا باز خورشیدی
میان آسمان، چون نور میآید
شبی میخواندم با مهر
سحرمیراندم با ناز
چه بخشنده خدای عاشقی دارم.
#شبتون_پر_از_آرامش
@shahidegomnamm