🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
218 subscribers
10.3K photos
590 videos
108 files
3.01K links
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست
#امام_خامنه_ای
🌺شادی روح شهدا وسلامتی امام خامنه ای صلوات
!!این کانال هیچ صفحه ای دربرنامه های مجازی دیگر ندارد و متعلق به هیچ نهاد و موسسه ای نیست
ارتباط باخادم کانال:↙️↙️
@Ali_Faghiri
Download Telegram
به نظرم مهدی یک خصلت ویژه‌ای داشت که آن هم موجب شهادتش شد و آن علاقه و محبت خاصش به اهل بیت(ع) بود...

پدر شــ‌هید #مــ‌هدی_صابری

«شــ‌هید مہدے صابرے
🌺🌺🌺
@shahidegomnamm
🌺🌺🌺
اصلا "جمعه"ها را بايد
از روزهای هفته حذف كرد...
جمعه يک اشتباه محاسباتی بود...
جمعه را بايد صبوری كرد...
بايد جان كَند...
بايد زد روی دور تند، سريع ازش گذشت...

عاشقترين آدمِ دنيا هم كه باشی
"جمعه" را برنميتابی...

امروز خیلی ''جمعه" بود...

🌺🌺🌺
@shahidegomnamm
🌺🌺🌺
#داستان 📚

#قسمت_سی_و_هشتم .

#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن



خانم جان خودت یه کاری بکن منم عروستون بشم 😢😢
.
قرآن رو اروم باز کردم😕
سوره نور اومد😔
شروع کردم به خوندن معنیش تا رسیدم به ایه 26 سوره
فک کنم جواب من همین آیه بود 😢
.
لخَْبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَ الطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ أُوْلَئکَ مُبرََّءُونَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ(26)
.
زنان ناپاک شایسته مردانى بدین وصفند و مردان زشتکار و ناپاک نیز شایسته زنانى بدین صفتند و (بالعکس) زنان پاکیزه نیکو لا یق مردانى چنین و مردان پاکیزه نیکو لایق زنانى همین گونه‏اند، و این پاکیزگان از سخنان بهتانى که ناپاکان درباره آنان گویند منزهند و بر ایشان آمرزش و رزق نیکوست.
.
.
ولی خدایا؟!
من جزو زنان نا پاکم یا زنان پاک😢😢
خودت که میدونی ته دل چیزی نیست😔😔
اگه قبلا کاری هم کردم از روی ندونستم بوده😔
.
.
اخر هفته شد و استرس تمام وجودمو فرا گرفته بود😟..دفعه ی قبل دوست داشتم زودتر شب بشه و آقا سید اینا بیان ولی الان واقعا میترسیدم😢...بدنم داغ شده بود...😢
.
خلاصه شب شد و زنگ خونه صدا خورد😯
.
-خدایا خودت کمکم کن 😔
.
از لای در اشپزخونه نگاه میکردمشون....بازم مثل دفعه اول پدر و مادرش اومدن تو وپشت سرشون آقا سید و زهرا.
.
میدیدم بابام خیلی سرد تحویلشون گرفت
چند دقیقه ی اول به سکوت و گذشت و هیشکی چیزی نمیگفت.
از استرس داشتم میمردم 😔
سید هم سرش رو پایین انداخته بود و اروم با تسبیح عقیقش داشت ذکر میگفت 😔
شاید اونم استرس داشت😢
همه تو حال خودشون بودن که صدای پدر سید سکوت رو شکست:
خب آقای تهرانی...امر کرده بودید خدمت برسیم...ما سرا پا گوشیم .
-بزارید دخترمم بیاد بعد حرفامو میگم...
.
مامانم رو کرد سمت اشپزخانه و گفت ریحانه جان...بیا دخترم
.
پاهام سست شده بود انگار..چادرمو سرم کردم و اروم رفتم بیرون و بعد از گفتن یه سلام اروم یه گوشه ای نشستم...😔
.
مامانم بلند شد پذیرایی کنه که بابام گفت بشین...برای پذیرایی وقت هست...

-خب...اقای علوی...من نه قصد ازار و اذیت شما رو دارم و نه قصد جسارت...
من روز اول که اومدید فکر میکردم قضیه یه خواستگاری ساده هست ولی هرچی بیشتر جلو رفتیم با حرف هایی که آقا پسر شما زدن و حرکتهای دخترم فهمیدم قضیه فجیع تر از این حرفهاست😡
.
میدونم این دوتا قبلا حرفهاشونو باهم زدن...اما رسمه که شب خواستگاری هم باهم صحبت کنن
منم مشکلی ندارم...
ولی بعد از اینکه من حرفهامو زدم..
من با ازدواج اینها مشکلی ندارم...
فقط...
.
حق گرفتن عروسی و جشن رسمی ندارن..چون دوست ندارم کسی داماد تهرانی بزرگ رو اینجوری ببینه...خرج عروسیشونو هم میدم به خودشون.
اقا سید سرش رو پایین انداخته بود و هیچی نمیگفت😔
.
دخترم قدمش روی چشم ما و هروقت خواست میتونه بیاد و مادر و پدرشو ببینه ولی این اقا حق اومدن به اینجا رو نداره😐 و ما هم خونشون نمیایم
.
و جایی هم حق نداره خودشو به عنوان داماد من معرفی کنه
.
حالا اگه شرایط من رو قبول دارین برین تو اتاق صحبت کنین😐
.
بغضم گرفته بود😢اخه ارزوی هر دختریه که لباس عروسی بپوشه و دوستاش تو عروسیش باشن.
اشکام کم کم داشت جاری میشد...😢😢
یه نگاه با بغض به سید کردم و اونم اروم سرشو بالا اورد😢😢
.
#ادامه_دارد
.



#سید_مهدی_بنی_هاشمی


💠کانال عهد با شهدا💠
╔══ೋღ
🌺ღೋ══╗
🌴 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw 🌴
╚══ೋღ
🌺ღೋ══╝
💕امشب بشیر از جانب حی تعالی آمده
گوید که یاسینی دگر از صلب طاها آمده

یا کوثری از دامن ام‌ابیها آمده
چارم علی در مجمع اولاد زهرا آمده

#شعر

💕میلاد امام هادی علیه السلام مبارک

🌷 @shahidegomnamm 🌷
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دلـم گـرم خـداونـدۍسـت ڪہ با
دسـتان من گنـدم بـراۍ یاڪریم ِ
خانه میریزد

دلـم گـرم است، مـیدانـم بدون
لـطف او تنـہـاۍ تنـہـایـم

بـرایـت خـدا را آرزو دارم🌹

#شـبتون_بخیر

🌺 @shahidegomnamm
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
️صبحمان را با یاد شهدا شروع میکنیم
چه صبح مبارکی ست‌..

چند لقمه نان توکل،کمی چای محبت،سفره ای به وسعت نگاه خدا

ﺳﻼﻡ ﺻﺒﺤﺘﻮﻥ ﺷﻬﺪاﻳﻲ

#دلنوشته

🌷کانال عهدباشهدا
🌷 @shahidegomnamm
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍃هیچ نمی گویم فقط
خیره می شوم به #لبخندت
و #خاطراتی که پی در پی
از خیالم می گذرند
وتنها در #خیالاتم است که
با تو ای
#رفیق سال های حماسه و عشق
کمی #آرام می شوم🍃

#سردار_شهید_سیدحمید_طباطبایی_مهر
#شهید_مدافع_حرم
#دلنوشته

🌷کانال عهدباشهدا🌷

https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌸📗🌸📗🌸📗🌸📗🌸📗
▬▬▬ஜ۩﷽۩ஜ▬▬
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه_از_کلام_وحی
🔸صفحه 39
🔹جزء 2
🔸سوره بقره
🔹آیات 238 الی 245

💠کانال عهد با شهدا 💠
@Shahidegomnamm 👈کلیــک
▬▬▬ஜ۩﷽۩ஜ▬▬
#ترجمه
🔸صفحه 39
🔹جزء 2
🔸سوره بقره
🔹آیات 238 الی 245

💠کانال عهد با شهدا 💠
@Shahidegomnamm 👈کلیــک
🌸دهيد مژده كه جان جهان رسيد از راه
كريم ِ دست وَ دل بازمان رسيد از راه

دوباره موسم شاديِ شيعيان آمد
پدر بزرگ امام زمان رسيد از راه🌸

میلاد امام علی النقی علیه السلام مبارک

#شعر

@shahidegomnamm
#داستان 📚

#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن .

#قسمت_سی_و_نهم
.
.
.
.

بغضم گرفته بود😢اخه ارزوی هر دختریه که لباس عروسی بپوشه و دوستاش تو عروسیش باشن.
اشکام کم کم داشت جاری میشد...😢😢
.
با بغض یه نگاه به اقا سید کردم و اونم اروم سرشو بالا اورد😢😢
سکوت عجیبی جمع رو فرا گرفته بود
در ظاهر تصمیم سختی بود
ولی من انتخابمو کردم😔
.
(در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن/شرط اول قدم آن است که مجنون باشی)
.
یه لحظه باز با سید چشم تو چشم شدم😢
.
چشمامو آروم به نشونه تایید بستم و باز کردم
که یعنی من راضیم
لبخند کمرنگی توی صورت سید پیدا شد
فهمیدم اونم مشکلی نداره
.
همون دیقه سید روکرد به بابام و گفت پس اگه اجازه بدید ما بریم اتاق حرفامونو بزنیم😊
.
همه شوکه شدن😐...این حرف یعنی که اقا سید شرطها رو قبول کرده.
.
بابام رو کرد سمت من و پرسید:دخترم تو نظرت چیه؟!😯
.
هیچی نگفتم و فقط سرم رو پایین انداختم 😔
.
که مادر سید گفت خوب پس به سلامتی فک کنم مبارکه 😊
.
بابام هم گفت: گفتم که عمق فاجعه بیشتر از این حرفهاست 😑
.
مامانم اتاق رو به زهرا نشون داد و زهرا هم اروم ویلچر سید رو به سمت اتاق هل داد...منم پشت سرشون رفتم😞
.
وارد اتاق که شدیم زهرا گفت: خب ریحانه خانم اینم آقا سید ما😌...نه چک زدیم نه چونه بالاخره اومد توی اتاق شما 😂😂
.
یه لبخند ریزی زدم و سید با یه چشم غره زهرا رو نگاه کرد😑 و گفت خوب زهرا خانم فک کنم دیگه شما بیرون باشین بهتره 😐
.
بله بله...یادم نبود دوتا گل نوشکفته حرفهای خصوصی دارن 😂😂
.
-لا اله الاالله😐😐
.
-باشه بابا الان میرم بیرون😉...خوب حرفاتونو بزنینا...جایی هم کمک خواستین صدام بزنین تقلب برسونم😄😄 و زهرا بیرون رفت
.

.
هم من سرم پایین بود هم اقا سید😕😕
.
اروم با صدای گرفته و ضعیفم گفتم:
-آقا سید خیلی معذرت میخوام ازتون به خاطر رفتار پدرم😔
.
-خواهش میکنم ریحانه خانم..این چه حرفیه...بالاخره پدرن و نگران شما ...ان شاالله که همه چیز درست میشه...فقط الان که از دستشون دلخورید مواظب باشین حرفی نزنین که دلش بشکنه و احترامشون حفظ نشه...
.
-نمیدونم چی بگم 😔راستیتش فکر میکردم از وقتی که دیگه به قول خودم به خدا نزدیک شدم باید دیگه دنیام قشنگ و راحت میشد ولی هر روز سخت تر از دیروز شد 😔
.
اقا سید یه لبخند آرامش بخشی زد و سرش رو پایین انداخت و شروع کرد به بازی کردن با تسبیح قشنگ عقیقش و اروم این بیت رو خوند : (پاکان زجور فلک بیشتر کشند/گندم چو پاک گشت خورد زخم آسیاب)
ریحانه خانم نگران نباشین...شما با خدا باشین خدا هم همیشه با شماست...اگه گاهی هم امتحاناتی میکنه به خاطر اینه که ببینه حواستون بهش هست..میخواد ببینه واقعا دوستش دارین یا فقط ادعایین...مطمئن باشین اگه بهش ثابت بشه دوستش دارین یه کاری میکنه که صد برابر شیرین تر از قبل هست 😊😊
.
-حرفهاش بهش ارامش میداد...نمیدونستم چی بگم..فقط گوش میکردم.
.
.
#ادامه_دارد

#سید_مهدی_بنی_هاشمی



💠کانال عهد با شهدا💠
╔══ೋღ
🌺ღೋ══╗
🌴 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw 🌴
╚══ೋღ
🌺ღೋ══╝
سلام به همه اعضای دوستداشتنی کانالمون😊
ان شاالله قسمت آخر #داستان امشب داخل کانال گذاشته میشه.
منتظر نظرات و پیشنهاداتتون درمورد داستان هستیم.
داستان بعدی ان شاالله از فردا صبح شروع میشه.اگه داستانی مدنظرتون هست که مایلید داخل کانال گذاشته بشه خوشحال میشیم به ما معرفی کنید.
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
@ali_faghiri

منتظر نظرات سازنده تون هستیم 😊🌹
Forwarded from اتچ بات
‍ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ﷽
_ ﺳﻼﻡ ﺣﺎﺝ ﺧﺎﻧﻮﻡ
+ بِسْمِ اللهِ الرحمان...
_ ﭼﺮﺍ ﺗﻨﻬﺎ نشستے ﻣـادﺭ؟🤔
+ﯾـﺲ ﻭﺍﻟﻘﺮآن …
_ﯾڪ ﻣﺎﺩﺭے ﺗﻮ ﺳﻦ ﺷﻤﺎ ﭼﺮﺍ تنها ﺑﺎﯾﺪ ﺑﯿﺎﺩ ﺍﯾﻨﺠﺎ؟😕
+ اِنَّڪَ لَمِنَ المُرسَلین…
_ ﭘﺴﺮ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﻗﻊ ﻫﺎ ﻋﺼﺎے ﺩﺳﺖ ﺑﺎﺷﻪ؟🙁
+ﺗَنزیل العَزیز الرحیـم...
_ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎشے ﻭ ﻧﯿﻮﻣﺪﻩ ﺑﺎﺷہ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺣﺎﺷﺎ ﺑﻪ ﻏﯿﺮﺗﺶ !😒
+لَقَد حَـقَّ القول …
_ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺁﺩﻡ ﭘﺴﺮ ﺑﺰﺭﮒ کنہ ﻭ …😔
+ﻻ ﺍِﻟﻪ ﺍِﻻ ﺍﻟﻠﻪ … ﺍﮔﺮ ﮔﺬﺍشتی یک ﺳﻮﺭﻩ ﺑﺨﻮﻧﻢ ... ﺧﺴﺘﻪ ﻧﻤﯿﺸﯽ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﻣﻨﻮ ﺍﺫﯾّﺖ ﻣﯿﮑﻨﯽ !؟😠
_ﺍﯼ ﻗﺮﺑﻮﻥ ﻋﺼﺒﺎنے ﺷﺪﻧﺖ ﺑﺮﻡ ﻣﻦ ! 😍😋
ﯾﮏ ﻫﻔﺘﺲ ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﺑﯿﺎے ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﯽ ﺑﺮﺍﻡ ,
ﺍﮔﺮ ﯾﮑﯽ ﻫﻢ ﺯﯾﺮ
ﮔﻮﺷﻢ ﺑﺰﻧﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﻋﺎﻟﯽ ﻣﯿﺸﻪ !😍🙈
+ ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﻬٺ ﻣﯿﺮﺳﯿﺪ ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﮐﻨﻢ ﺑﺎﻫﺎﺕ😠
_ ﻗﺮﺑﻮﻥ ﺩﺳﺘﺎﺕ ﺑﺸﻢ ﮐﻪ ﭘﯿﻨﻪ ﺑﺴﺘﻪ … ﺻﺪﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﻣـﺎ ﺁﺏ ﻧﺮﯾﺰ ﺭﻭ ﺍﯾﻦ ﺳﻨﮓ💦
+بیخـود😒 ,ﺍﻭﻥ ﻣﻮﻗﺶ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺫﺍﺷﺘﻢ ﺍﺯ ﺯﯾﺮ ﻟﯿـفم فرار ڪنے😏
_ ﺁﺥ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺩﻟﻢ لک ﺯﺩﻩ ﺑﺮﺍ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ …😢
+ﭘﺲ ﮐﯽ ﻣﻨﻢ ﻣﯿﺒﺮے؟🙁
_ ﻗﺮﺑﻮﻧﺖ ﺑﺮﻡ ﻣﻦ ,❤️
ﺩﻧﺒﺎﻝ ﮐﺎﺭﺍﺗﻢ , ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻦ ﻣﺜﻞ ﺑﺎﺑﺎ …
+ﺩﯾﮕﻪ ﺳﺨﺖ ﺷﺪﻩ , ﺗﻮﺍﻥ ﻧﺪﺍﺭﻡ 😔
ﮐﻞ ﻫﻔﺘﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﻢ💤 ﮐﻪ ﻧـا ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ﺭﻭ ﺑﯿﺎﻡ ﭘﯿﺸﺖ
ﺧﻮﻧﻪ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﺷﻤﺎ ﺩﻭﺗﺎ ﺻﻔﺎ ﻧﺪﺍﺭﻩ …🏡
_ﺩﻧﺒﺎﻝ ﮐﺎﺭﺍﺗﻢ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺟﻮﻥ ,
ﺗـُﻮ ﻧﻤﯿﺮﻡ ﺗﺎ ﺷﻤﺎ ﻧﯿﺎﯼ …😆
ﺣﺎﻻ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺮ ﺑﯽ ﻏﯿﺮﺗﺖ ڪﺠﺎﺱ ﮐﻤﮑﺖ ﮐﻨﻪ ؟!😅😁
+ﺑﺮ ﺷﯿـﻄﻮﻥ ﻟﻌﻨﺖ ﺑﺮﻭ ﺗﺎ ﺑﻠﻨﺪ ﻧﺸﺪﻡ …😠


#علی_اکبرها
#ام_لیلاهای_ایران

💠کانال عهد با شهدا💠
╔══ೋღ
🌺ღೋ══╗
🌴 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw 🌴
╚══ೋღ
🌺ღೋ══╝
🌹سرشان در اين كانال ها رفــــت...

👥تا ما سرمان...

⚠️در هر کانــ🔞ــالی نرود...

اما....

#دلنوشته
🌺🌺🌺
@shahidegomnamm
🌺🌺🌺
نام :شهید محمد حلاجیان
نام پدر: قربان
تاریخ تولد: 1347/6/10
تاریخ شهادت : 65/4/12
محل شهادت: مهران
گلزار شهید : بهشت زینبیه(رامسر)
شغل شهید : بسیجی
❤️ @shahidegomnamm ❤️
هرگز
دمی زِ یاد تو
غافـل نبوده ایم

یا گفته ایم
نام تـو را
یا شنیـده ایم...

#شهید_مدافع_حرم_حجت_اصغری
#گاهے_نگاهے_علمدار😔
#دلنوشته

🌷 @shahidegomnamm 🌷