#داستان 📚
#قسمت_بیست_و_هشتم
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
بهم نگاه کرد و با چشمهای قرمز پر از اشکش گفت:
.
-چرا؟!😢
.
-چی چرا؟؟😯😯
.
-شما دعا کردید که شهید نشم؟!😢
.
سرم رو پایین انداختم😔
.
-وقتی تیر خوردم و خون زیادی ازم میرفت یه جا دیگه حس کردم هیچ دردی ندارم...حس کردم سبک شدم...جایی افتاده بودم که هیچکس پیدام نمیکرد...هیچکس...چشمام بسته بود...تو خیالم داشتم به سمت یه باغی حرکت میکردم😊...اما در باغ بسته بود😔...از توی باغ صدای خنده های اشنایی میومد😢...صدای خنده سید ابراهیم😢...صدای خنده سید محمد😢...صدای خنده محمدرضا😢...خواستم برم تو که یه نفر دستم رو گرفت.
نگاش کردم و گفت شما نمیتونی بری😢
گفتم چرا؟؟😯
گفت امام رضا فرمان داده هنوز وقتش نشده و برگردونینش😔😢
.
یهو از اون حالت پریدم و بیرون اومدم
.دیدم تو امبولانسم و پیدام کردن😢😢
شما از امام رضا خواستید شهید نشم؟!😢
اخه من تو مشهد کلی از اقا التماس کردم شهادتم رو بهم بده😢😢
اونوقت...
.
-اشک تو چشمام حلقه بسته بود 😢نمیدونستم چی جوابشو بدم و گفتم
- آقا سید فکر نمیکردم اینقدر نامرد باشی😐
میخواستی بری و خودت به عشقت برسی ولی من رو با یه عمر حسرت تنها بزاری؟! این رسمشه؟؟😔
.
-الانم که برگشتم هم فرقی نداره😐
.خواهر
اون نامه..اون حرفها همه رو فراموش کنین...
من دیگه اون اقا سید نیستم...😔
.
-چی فرق کرده توی شما؟! ایمانتون؟!غیرتتون؟! سوادتون؟؟ درکتون؟! چی فرق کرده؟!😯😐
.
-نمی بینید؟؟😐
من دیگه حتی نمیتونم سر پای خودم وایسم😔
حتی نمیتونم دو رکعت نماز ایستاده بخونم😢
نمیتونم رانندگی کنم 😔
برای کوچیک ترین چیزها باید به جایی تکیه کنم اونوقت از من میخواین مرد زندگی و تکیه گاه باشم؟!
.
-این چیزها برای من باید مهم باشه که نیست.نظر شما هم برای خودتون😐
.
-لازم نیست کسی بهم ترحم کنه😑
.
-میخواید اسمش رو بزارید ترحم یا هرچیز دیگه ولی برای من فقط یه اسم داره 😊
عین
شین
قاف...
.
-لااله الا الله😐
به نظرم شما فقط دارید احساسی حرف میزنید
.
-اتفاقا هیچ موقع اینقدر عاقل نبودم☺
.
با بلند شدن صدای ما، زهرا و مادر سید اومدن توی اطاق و مادر وقتی بعد اومدن اولین بار صدای پسرش رو شنید از شدت گریه بغلش کرد...من هم اروم اروم اطاق رو ترک کردم و اومدم تو پذیرایی خونشون.
.
بعد یه ربع مادر سید وزهرا هم اومدن بیرون و در اطاق رو بستن.
.
مادر سید: زهرا جان این خانم تو بسیج چیکاره ان😯
.
زهراگفت:
این خانم..
این خانم..
همون کسی هستن که...
.
#ادامه_دارد .
#سید_مهدی_بنی_هاشمی .
💠کانال عهد با شهدا💠
╔══ೋღ
🌺ღೋ══╗
🌴 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw 🌴
╚══ೋღ
🌺ღೋ══╝
#قسمت_بیست_و_هشتم
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
بهم نگاه کرد و با چشمهای قرمز پر از اشکش گفت:
.
-چرا؟!😢
.
-چی چرا؟؟😯😯
.
-شما دعا کردید که شهید نشم؟!😢
.
سرم رو پایین انداختم😔
.
-وقتی تیر خوردم و خون زیادی ازم میرفت یه جا دیگه حس کردم هیچ دردی ندارم...حس کردم سبک شدم...جایی افتاده بودم که هیچکس پیدام نمیکرد...هیچکس...چشمام بسته بود...تو خیالم داشتم به سمت یه باغی حرکت میکردم😊...اما در باغ بسته بود😔...از توی باغ صدای خنده های اشنایی میومد😢...صدای خنده سید ابراهیم😢...صدای خنده سید محمد😢...صدای خنده محمدرضا😢...خواستم برم تو که یه نفر دستم رو گرفت.
نگاش کردم و گفت شما نمیتونی بری😢
گفتم چرا؟؟😯
گفت امام رضا فرمان داده هنوز وقتش نشده و برگردونینش😔😢
.
یهو از اون حالت پریدم و بیرون اومدم
.دیدم تو امبولانسم و پیدام کردن😢😢
شما از امام رضا خواستید شهید نشم؟!😢
اخه من تو مشهد کلی از اقا التماس کردم شهادتم رو بهم بده😢😢
اونوقت...
.
-اشک تو چشمام حلقه بسته بود 😢نمیدونستم چی جوابشو بدم و گفتم
- آقا سید فکر نمیکردم اینقدر نامرد باشی😐
میخواستی بری و خودت به عشقت برسی ولی من رو با یه عمر حسرت تنها بزاری؟! این رسمشه؟؟😔
.
-الانم که برگشتم هم فرقی نداره😐
.خواهر
اون نامه..اون حرفها همه رو فراموش کنین...
من دیگه اون اقا سید نیستم...😔
.
-چی فرق کرده توی شما؟! ایمانتون؟!غیرتتون؟! سوادتون؟؟ درکتون؟! چی فرق کرده؟!😯😐
.
-نمی بینید؟؟😐
من دیگه حتی نمیتونم سر پای خودم وایسم😔
حتی نمیتونم دو رکعت نماز ایستاده بخونم😢
نمیتونم رانندگی کنم 😔
برای کوچیک ترین چیزها باید به جایی تکیه کنم اونوقت از من میخواین مرد زندگی و تکیه گاه باشم؟!
.
-این چیزها برای من باید مهم باشه که نیست.نظر شما هم برای خودتون😐
.
-لازم نیست کسی بهم ترحم کنه😑
.
-میخواید اسمش رو بزارید ترحم یا هرچیز دیگه ولی برای من فقط یه اسم داره 😊
عین
شین
قاف...
.
-لااله الا الله😐
به نظرم شما فقط دارید احساسی حرف میزنید
.
-اتفاقا هیچ موقع اینقدر عاقل نبودم☺
.
با بلند شدن صدای ما، زهرا و مادر سید اومدن توی اطاق و مادر وقتی بعد اومدن اولین بار صدای پسرش رو شنید از شدت گریه بغلش کرد...من هم اروم اروم اطاق رو ترک کردم و اومدم تو پذیرایی خونشون.
.
بعد یه ربع مادر سید وزهرا هم اومدن بیرون و در اطاق رو بستن.
.
مادر سید: زهرا جان این خانم تو بسیج چیکاره ان😯
.
زهراگفت:
این خانم..
این خانم..
همون کسی هستن که...
.
#ادامه_دارد .
#سید_مهدی_بنی_هاشمی .
💠کانال عهد با شهدا💠
╔══ೋღ
🌺ღೋ══╗
🌴 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw 🌴
╚══ೋღ
🌺ღೋ══╝
ir.appbook.doayeArafe-1.apk
12.3 MB
📇 نرم افزار دعاے روز عرفہ
#متن و #صوت📜🎤
باصدای #سید_مهدی_میرداماد
#التماس_دعا🙏🏻
💠کانال عهدباشهدا💠
@shahidegomnamm
#متن و #صوت📜🎤
باصدای #سید_مهدی_میرداماد
#التماس_دعا🙏🏻
💠کانال عهدباشهدا💠
@shahidegomnamm
ـــــــــــــــ❀﷽❀ــــــــــــ
💠 امام خامنهای:
✏️ [روز عرفه] روز دعا و ذکر و تضرع و ابتهال و راز و نیاز است؛ بخصوص شما جوانها قدر این روزهای بزرگ و این ساعات باارزش را بدانید.
همین رابطهی با خداست که سینهها و دلها را منشرح میکند؛ راه را برای انسان باز میکند؛ عزم و اخلاص به انسان میدهد؛ به کارها برکت میبخشد؛ توفیق الهی را بر سر انسان سایهگستر میکند و نتیجهی آن، پیشرفت در خط اصیل ارزشهای اسلامی است. این روزها و این ساعات باارزش را هرگز از دست ندهید.
📆۱۳۸۴/۱۰/۱۹
#امام_خامنه_ای
#روز_عرفه
🌹 کانال عهدباشهدا🌹
❤️❤️ https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw ❤️❤️
💠 امام خامنهای:
✏️ [روز عرفه] روز دعا و ذکر و تضرع و ابتهال و راز و نیاز است؛ بخصوص شما جوانها قدر این روزهای بزرگ و این ساعات باارزش را بدانید.
همین رابطهی با خداست که سینهها و دلها را منشرح میکند؛ راه را برای انسان باز میکند؛ عزم و اخلاص به انسان میدهد؛ به کارها برکت میبخشد؛ توفیق الهی را بر سر انسان سایهگستر میکند و نتیجهی آن، پیشرفت در خط اصیل ارزشهای اسلامی است. این روزها و این ساعات باارزش را هرگز از دست ندهید.
📆۱۳۸۴/۱۰/۱۹
#امام_خامنه_ای
#روز_عرفه
🌹 کانال عهدباشهدا🌹
❤️❤️ https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw ❤️❤️
#شهدای_عرفه
سردار سرلشكر پاسدار #احمد_كاظمي فرماندهي نيروي زميني سپاه
سرتيپ پاسدار #سعيد_مهتدي جعفري فرماندهي لشكر 27 محمد رسولالله
سرتيپ پاسدار #سعيد_سليماني معاون عمليات نيروي زميني سپاه
سرتيپ پاسدار #نبيالله_شاه_مرادي معاون اطلاعات نيروي زميني سپاه
سرتيپ پاسدار خلبان #عباس_كربندي مجرد فرماندهي پايگاه هوايي قدر نيروي هوايي سپاه و خلبان يكم پرواز
سرتيپ پاسدار #غلامرضا_يزداني فرماندهي توپخانهي نيروي زميني سپاه
سرتيپ پاسدار #صفدر_رشادي معاون طرح و برنامهي نيروي زميني سپاه
سرتيپ پاسدار خلبان #احمد_الهامي_نژاد
فرماندهي دانشكدهي پروازي نيروي هوايي سپاه و كمك خلبان
سرتيپ دوم پاسدار #حميد_آذين_پور رييس دفتر فرماندهي نيروي زميني سپاه
سرهنگ پاسدار #مرتضي_بصيري مهندس پرواز
پاسدار #محسن_اسدي افسر همراه فرماندهي شهيد نيروي زميني سپاه
#شهادت ۸۴/۱۰/۱۹ ارومیہ
سانحہ سقوط هواپیما درحین ماموریت
مصادف با ایام #عـرفہ
🌺"یادشان گرامے ، راهشان پر رهرو "🌺
✨اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم✨
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌷✨💠🌷✨💠🌷✨💠🌷
سردار سرلشكر پاسدار #احمد_كاظمي فرماندهي نيروي زميني سپاه
سرتيپ پاسدار #سعيد_مهتدي جعفري فرماندهي لشكر 27 محمد رسولالله
سرتيپ پاسدار #سعيد_سليماني معاون عمليات نيروي زميني سپاه
سرتيپ پاسدار #نبيالله_شاه_مرادي معاون اطلاعات نيروي زميني سپاه
سرتيپ پاسدار خلبان #عباس_كربندي مجرد فرماندهي پايگاه هوايي قدر نيروي هوايي سپاه و خلبان يكم پرواز
سرتيپ پاسدار #غلامرضا_يزداني فرماندهي توپخانهي نيروي زميني سپاه
سرتيپ پاسدار #صفدر_رشادي معاون طرح و برنامهي نيروي زميني سپاه
سرتيپ پاسدار خلبان #احمد_الهامي_نژاد
فرماندهي دانشكدهي پروازي نيروي هوايي سپاه و كمك خلبان
سرتيپ دوم پاسدار #حميد_آذين_پور رييس دفتر فرماندهي نيروي زميني سپاه
سرهنگ پاسدار #مرتضي_بصيري مهندس پرواز
پاسدار #محسن_اسدي افسر همراه فرماندهي شهيد نيروي زميني سپاه
#شهادت ۸۴/۱۰/۱۹ ارومیہ
سانحہ سقوط هواپیما درحین ماموریت
مصادف با ایام #عـرفہ
🌺"یادشان گرامے ، راهشان پر رهرو "🌺
✨اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم✨
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌷✨💠🌷✨💠🌷✨💠🌷
ای مردترین مردتوازراه بیا
ای وارث خانواده ی ماه بیا
#روز_عرفه دعای مردم اینست
مردیم دگربقیه الله بیا😔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#دلنوشته
#شعر
#عرفه
🌷 @shahidegomnamm 🌷
ای وارث خانواده ی ماه بیا
#روز_عرفه دعای مردم اینست
مردیم دگربقیه الله بیا😔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#دلنوشته
#شعر
#عرفه
🌷 @shahidegomnamm 🌷
میگفت :
"دنیا را رها کنید،دنیا را ول کنید همه چیز را در آخرت پیدا کنید و #رضای_خدا رابر رضای مخلوق ارجحیت دهید."
#شهید_احمد_کاظمی
#وصيتنامه
🌷کانال عهدباشهدا
🌷 @shahidegomnamm
"دنیا را رها کنید،دنیا را ول کنید همه چیز را در آخرت پیدا کنید و #رضای_خدا رابر رضای مخلوق ارجحیت دهید."
#شهید_احمد_کاظمی
#وصيتنامه
🌷کانال عهدباشهدا
🌷 @shahidegomnamm
به یاد دارم که برادر سید احمد رحیمی قبل از آخرین اعزامش به جبهه در میدان امام بیرجند با توجه به جو آن زمان اعلام کرد🗣 که من از همه ی کسانی که پشت سر من #تهمت و یا حرفی زده اند #راضی هستم.ایشان به مسئله ی #ولایت خیلی معتقد بود و از افرادی که تهمت و افترا به او زده بودند به شرط اینکه دست از کارشان بردارند و در خط ولایت قرار بگیرند و از انقلاب دفاع کنند راضی می شد.
👈ایشان در ادامه ی سخنرانیش نیز گفت:خدا لعنت کند آن کسانی را که از خون شهدا نردبانی برای رسیدن به پست و مقام برای خودشان بسازند. 👉
#شهید_سیداحمد_رحیمی
#خاطره
📚منبع: اطلاعات دريافتي از كنگره سرداران و شهدای استانهاي خراسان
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
💠✨🌷💠✨🌷💠✨🌷💠
👈ایشان در ادامه ی سخنرانیش نیز گفت:خدا لعنت کند آن کسانی را که از خون شهدا نردبانی برای رسیدن به پست و مقام برای خودشان بسازند. 👉
#شهید_سیداحمد_رحیمی
#خاطره
📚منبع: اطلاعات دريافتي از كنگره سرداران و شهدای استانهاي خراسان
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
💠✨🌷💠✨🌷💠✨🌷💠
Forwarded from اتچ بات
❁﷽❁
عید #قربان اسٺ اےیاران گل افشانے ڪنید
در مناے دل وقوف از حج روحانے ڪنید
تا نیفتاده اسٺ جان در پنجۀ گرگ هوا
گوسفند نفس را گیرید و قربانے ڪنید
#عيد_سعيدقربان🐏
#عيدبندگے_مبارڪباد🎉
💠کانال عهد با شهدا💠
@shahidegomnamm
عید #قربان اسٺ اےیاران گل افشانے ڪنید
در مناے دل وقوف از حج روحانے ڪنید
تا نیفتاده اسٺ جان در پنجۀ گرگ هوا
گوسفند نفس را گیرید و قربانے ڪنید
#عيد_سعيدقربان🐏
#عيدبندگے_مبارڪباد🎉
💠کانال عهد با شهدا💠
@shahidegomnamm
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#داستان 📚
#قسمت_بیست_و_نهم
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
مادر سید: زهرا جان این خانم تو بسیج چیکاره ان؟!😯
.
زهرا: خاله جان این خانم
این خانم همون کسی هستن که محمد مهدی به خاطرش دوبار رفتنش عقب افتاده بود☺
.
-اونکه میگفت به خاطر کامل نبودن مدارکشه😯
.
-دیگه دیگه 😆
.
صورتم از خجالت سرخ شده بود و سرم رو پایین انداختم😶دوست داشتم میتونستم همون دقیقه برم بیرون ولی فضا خیلی سنگین بود😕
.
مادر سید گفت دخترم خیلی ممنونم ازت که اومدی..پسرم از اونروز که اومده بود یک کلمه با ما حرف نزد ولی با دیدن شما حالش عوض شد☺معلومه شما با بقیه براش فرق داری☺
.
زهرا: خاله جون حتی با من😐😉
.
-حتی با تو زهرا جان 😄
.
دخترم تو این مدت که خبر برنگشتنش رو به ما دادن یه چشمم اشک بود یه چشمم خون😢میگفتن حتی جنازش هم بر نمیگرده😢باور کرده بودم که پسرم شهید شده😔ولی خدا رو شکر که برگشت🙏
.
-خدا رو شکر🙏
.
.
یک ماه از این ماجرا گذشت و من چندبار دیگه رفتم عیادت آقا سید و اون هم کم کم داشت با شرایط جدیدش عادت میکرد و روحیش بهتر میشد ولی همچنان میگفت که من برم پی زندگی خودم😐
.
-خانم تهرانی بازم میگم اون حرفهایی که توی نامه زدم رو فراموش کنید 😔
من قبل رفتنم فقط دوتا گزینه برا خودم تصور میکردم😕
اینکه یا شهید میشم
یا سالم برمیگردم
اصلا این گزینه تو ذهنم نبود...😔
شما هم دخترید و با کلی ارزو
ارزو دارید با نامزدتون تو خیابون قدم بزنید😕
با هم کوه برید 😕
با هم بدویید 😕
ولی من..😔
بهتره بیشتر از این اینجا نمونید😔
.
-نه این حرفها نیست😑بگید نظرتون درباره من عوض شده.بگید قبل رفتن فقط احساسی یه نامه نوشتید و هیچ حسی به من نداشتید.😐
.
-نه اینجور نیست😯
لا اله الا الله😐
.
-من میرم و شما تنها بمونید توی پیله خودتون... ولی آقای فرمانده...
این رو بدونید هیچ وقت با احساسات یه دختر جنگ نکنید😐
و فقط به کسی از عشق حرف بزنید که واقعا حسی دارید😔
.
-خواهرم شما شرایط من رو درک نمیکنین😕
.
-من حرفهام رو زدم
خداحافظ😐
و از اتاق اومدم بیرون و به سمت خونه رفتم
.
.
یک هفته بعدش صبح تازه بیدار شده بودم و رو تختم دراز کشیده بودم.نور افتاب از لای پرده ی اتاق داشت روی صورتم میزد.فکر هزار جا میرفت.که مامان اروم در اتاق رو زد و اومد تو
.
-ریحانه؟؟ بیداری؟؟😯
.
-اره مامان😴
.
-ریحانه تو کلاستون به جز این پسره احسان بازم کسی...؟!😯
.
-چی؟! 😯نه فک نکنم..چطور مگه؟؟😕
.
-اخه یه خانمی الان زنگ زد و اجازه خواستگاری میخواست
میگفت پسرش هم دانشگاهیتونه😐
.
-چی؟! خواستگاری؟!😐کی بود؟
.
-فک کنم گفت خانم علوی😐
.
#ادامه_دارد
#سید_مهدی_بنی_هاشمی
💠کانال عهد با شهدا💠
╔══ೋღ
🌺ღೋ══╗
🌴 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw 🌴
╚══ೋღ
🌺ღೋ══╝
#قسمت_بیست_و_نهم
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
مادر سید: زهرا جان این خانم تو بسیج چیکاره ان؟!😯
.
زهرا: خاله جان این خانم
این خانم همون کسی هستن که محمد مهدی به خاطرش دوبار رفتنش عقب افتاده بود☺
.
-اونکه میگفت به خاطر کامل نبودن مدارکشه😯
.
-دیگه دیگه 😆
.
صورتم از خجالت سرخ شده بود و سرم رو پایین انداختم😶دوست داشتم میتونستم همون دقیقه برم بیرون ولی فضا خیلی سنگین بود😕
.
مادر سید گفت دخترم خیلی ممنونم ازت که اومدی..پسرم از اونروز که اومده بود یک کلمه با ما حرف نزد ولی با دیدن شما حالش عوض شد☺معلومه شما با بقیه براش فرق داری☺
.
زهرا: خاله جون حتی با من😐😉
.
-حتی با تو زهرا جان 😄
.
دخترم تو این مدت که خبر برنگشتنش رو به ما دادن یه چشمم اشک بود یه چشمم خون😢میگفتن حتی جنازش هم بر نمیگرده😢باور کرده بودم که پسرم شهید شده😔ولی خدا رو شکر که برگشت🙏
.
-خدا رو شکر🙏
.
.
یک ماه از این ماجرا گذشت و من چندبار دیگه رفتم عیادت آقا سید و اون هم کم کم داشت با شرایط جدیدش عادت میکرد و روحیش بهتر میشد ولی همچنان میگفت که من برم پی زندگی خودم😐
.
-خانم تهرانی بازم میگم اون حرفهایی که توی نامه زدم رو فراموش کنید 😔
من قبل رفتنم فقط دوتا گزینه برا خودم تصور میکردم😕
اینکه یا شهید میشم
یا سالم برمیگردم
اصلا این گزینه تو ذهنم نبود...😔
شما هم دخترید و با کلی ارزو
ارزو دارید با نامزدتون تو خیابون قدم بزنید😕
با هم کوه برید 😕
با هم بدویید 😕
ولی من..😔
بهتره بیشتر از این اینجا نمونید😔
.
-نه این حرفها نیست😑بگید نظرتون درباره من عوض شده.بگید قبل رفتن فقط احساسی یه نامه نوشتید و هیچ حسی به من نداشتید.😐
.
-نه اینجور نیست😯
لا اله الا الله😐
.
-من میرم و شما تنها بمونید توی پیله خودتون... ولی آقای فرمانده...
این رو بدونید هیچ وقت با احساسات یه دختر جنگ نکنید😐
و فقط به کسی از عشق حرف بزنید که واقعا حسی دارید😔
.
-خواهرم شما شرایط من رو درک نمیکنین😕
.
-من حرفهام رو زدم
خداحافظ😐
و از اتاق اومدم بیرون و به سمت خونه رفتم
.
.
یک هفته بعدش صبح تازه بیدار شده بودم و رو تختم دراز کشیده بودم.نور افتاب از لای پرده ی اتاق داشت روی صورتم میزد.فکر هزار جا میرفت.که مامان اروم در اتاق رو زد و اومد تو
.
-ریحانه؟؟ بیداری؟؟😯
.
-اره مامان😴
.
-ریحانه تو کلاستون به جز این پسره احسان بازم کسی...؟!😯
.
-چی؟! 😯نه فک نکنم..چطور مگه؟؟😕
.
-اخه یه خانمی الان زنگ زد و اجازه خواستگاری میخواست
میگفت پسرش هم دانشگاهیتونه😐
.
-چی؟! خواستگاری؟!😐کی بود؟
.
-فک کنم گفت خانم علوی😐
.
#ادامه_دارد
#سید_مهدی_بنی_هاشمی
💠کانال عهد با شهدا💠
╔══ೋღ
🌺ღೋ══╗
🌴 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw 🌴
╚══ೋღ
🌺ღೋ══╝
خدای ❤️ بزرگ
باز شب اومد..
ادعا نمیکنیم که دائم الذکریم
اما ادعا میکنیم که با ذکر تو ❤️ آروم میشیم
💝 أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب💝
شبتون سرشار از آرامش 🙏
@shahidegomnamm
باز شب اومد..
ادعا نمیکنیم که دائم الذکریم
اما ادعا میکنیم که با ذکر تو ❤️ آروم میشیم
💝 أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب💝
شبتون سرشار از آرامش 🙏
@shahidegomnamm
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عید قربان است امروز
جان ما قربان روی ماهت آقا
گر بیایی جان دهیم در پیش پایت
یابن الزهرا
عیدی خود از خدا
تنها ظهورت را بخواهیم
أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج
@shahidegomnamm
جان ما قربان روی ماهت آقا
گر بیایی جان دهیم در پیش پایت
یابن الزهرا
عیدی خود از خدا
تنها ظهورت را بخواهیم
أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج
@shahidegomnamm
هرصبح،
آغازیست دوباره
برای آموختن، وبالیدن!
آغازی برای تکاندن غباراز دل،
ونشاندن غنچه های
محبت وعشق!
پس شروع دوباره زندگی
برتومبارک
🍃صبح عالی متعالی🍃
@shahidegomnamm
آغازیست دوباره
برای آموختن، وبالیدن!
آغازی برای تکاندن غباراز دل،
ونشاندن غنچه های
محبت وعشق!
پس شروع دوباره زندگی
برتومبارک
🍃صبح عالی متعالی🍃
@shahidegomnamm
عید قربان
با نماز و عبادتش
با ذکر و دعایش
با قربانى و صدقات و احسانش
بسترى براى جارى ساختن
مفهوم عبودیت و بندگیست
این عید بندگی
بر شمامسلمانان مبارک باد
@shahidegomnamm
با نماز و عبادتش
با ذکر و دعایش
با قربانى و صدقات و احسانش
بسترى براى جارى ساختن
مفهوم عبودیت و بندگیست
این عید بندگی
بر شمامسلمانان مبارک باد
@shahidegomnamm
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▬▬▬ஜ۩﷽۩ஜ▬▬
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه_از_کلام_وحی
🔸صفحه 34
🔹جزء 2
🔸سوره بقره
🔹آیات 216 الی 219
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
💠کانال عهد با شهدا 💠
@Shahidegomnamm 👈کلیــک
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه_از_کلام_وحی
🔸صفحه 34
🔹جزء 2
🔸سوره بقره
🔹آیات 216 الی 219
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
💠کانال عهد با شهدا 💠
@Shahidegomnamm 👈کلیــک
▬▬▬ஜ۩﷽۩ஜ▬▬
#ترجمه
🔸صفحه 34
🔹جزء 2
🔸سوره بقره
🔹آیات 216 الی 219
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
💠کانال عهد با شهدا 💠
@Shahidegomnamm 👈کلیــک
#ترجمه
🔸صفحه 34
🔹جزء 2
🔸سوره بقره
🔹آیات 216 الی 219
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
💠کانال عهد با شهدا 💠
@Shahidegomnamm 👈کلیــک