بـــه يادشـــهـــدای گـــمـــنـــامـــی کـــه لـــب تـــشـــنـــه روزه خـــودرابـــاشـــربـــت شـــهـــادت افـــطـــار نـــمـــودنـــد..

#تفکر
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm
🌷🌷🌷🌷🌷🌷

گفـــــتند دواے دلـــ چــاڪ آوردند
دیدم که درون چـــــفیه ، خاڪ آوردند
من منتظـــر پیـــڪر پاڪش بودم
ای واے....از او فقـــط پـــلاڪ آوردند...
#شعر
🌷کانال عهدباشهدا🌷
@shahidegomnamm

  ‌ 🌷کانال عهدباشهدا🌷
@shahidegomnamm

#خاطره
#سبک_زندگی_خانوادگی_شهدا

سر ظهر 📿نماز را که خواندیم از 🕌مسجد آمدم بیرون و راه افتادم طرف آسایشگاه، بین راه چشمم افتاد به یک تویوتا.

داشتند 🍲غذا میدادند چند تا بسیجی هم توی صف ایستاده بودند. مابین آنها یکدفعه👁 چشمم افتاد به او

یک آن خیال کردم 🤔اشتباه دیدم دقیق تر نگاه کردم با خودم گفتم شاید من اشتباه شنیدم که فرمانده گردان شده

رفتم جلو احوالش را که پرسیدم گفتم: شما چرا وایسادی تو ی 👬صف غذا ، مگه فرمانده گردان...

بقیه حرفم را نتوانستم بگویم. 🙁خنده از لبهاش رفت، گفت: مگه فرمانده با بسیجی های دیگه فرقی میکنه که باید بدون صف غذا بگیره؟

یاد حدیثی افتادم:✨(من تواضع لله رفعه الله)✨ پیش خودم گفتم الکی نیست برونسی این قدر توی جبهه پر آوازه شده

بعدا فهمیدم بسیجی ها خیلی مانع این کارش شده بودند ولی از پس او بر نیامده بودند.

#خاطره ای از شهید عبدالحسین برونسی

به نقل از همرزم شهید

🌷کانال عهدباشهدا🌷

https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXesPLahuOSdckQ
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾

  ‌ 🌷کانال عهدباشهدا🌷
@shahidegomnamm

#خاطره

💼دانشجو بود و جوان، آمده بود خط، داشتم موقعيت منطقه را برايش مي گفتم که برگشت و گفت: «ببخشيد، حمام کجاست؟»

گفتم: حمام را مي خواهي چه کار؟ گفت: مي خواهم غسل🌹 شهادت کنم.

با لبخند گفتم: دير اومدي زود هم مي خواي بري.

باشه! آن گوشه را مي بيني آنجا حمام صحرايي است. بعدش دوباره بيا اينجا.

دقايقي بعد آمد. لباس تميز بسيجي به تن داشت و يک❇️ چفيه خوشگل به گردن.

چند قدم مانده بود که به من برسد يک💣 گلوله توپ زير پايش فرود آمد..

🌷کانال عهدباشهدا🌷

https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXesPLahuOSdckQ
🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨

  ‌ #شهدا_ی_غواص
❤️#رازهای نگفته شده از کشف شهدای غواص❤️
📽📽📽قسمت پنجم(5)📽📽📽

📢📢پرده پنجم :ابوفلوس

رفتم🚶🚶 سراغ برادر حامی 🤗و وقتی پیداش کردم 🙄دیدم 👀داره گریه میکنه😭😭....
گفتم :حاجی چیشده😱😱؟؟چرا اینجوری گریه میکنی😳؟؟

گفت: لباسی 👕که روز آخر بهش دادم زرد بود😥....
هنوز وداع در کربلای4 یادم نرفته😣....
باهم ازلشکر 25کربلا عازم🏃🏃 شدیم...
باهم زدیم به خط🔫⚔ ولی من برگشتم 🤕و اون موند....😶
حالا خودم پیداش کردم🙁...این همون لباسه😰.بعداز29سال هنوز یادمه...این همون لباسی که خودم قبل عملیات بهش دادم وتنش کردم😭😭😭

برادر حامی دستان بسته 🙏 همرزمش را باز کرد😔
بالاخره بعد از 29سال دستان بسته اش باز شد...😭😭
کار ⛏⛏رادر منطقه ی ابوفلوس ادامه دادیم و175شهید دیگر پیداشد😍😍
95شهید هم ازمناطق دیگر پیدا شد😇
وحالا این 270شهیدعزیز قراراست به میهن عزیزمان برگردند....🤗🤗

📌📌ادامه ی اسرار🔐🔐کشف شهدای غواص در کانال عهدباشهدا....
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXesPLahuOSdckQ
🌸💐🌻🌸💐🌻🌸💐🌻

بابت تاخیردر ارائه ی این قسمت ازبزرگواران پوزش میطلبم...
التماس دعا

میشود در قنوتت سهمی از دعا نصیب قلب بیمارم شود؟
میشــود نصــــیبی از عشقبازی با معـــــبودت، رنگ نمازهــــای ریایی ام را تغییـــر دهد؟
نگــــاهم کن
دیگر از چشمان خودم هم افتادهـ ام
@shahidegomnamm

خدايا
دراین روزهای
ماه مبارک رمضان دلمان را
درجویباررحمتت چنان
شستشو ده...
ڪہ
هرجانفرت هست دوستی،
هرجا ياس هست امید،
وهرکجازخمے هست
درمان جایش رابگیرد..
الهی آمین

🌷کانال عهدباشهدا🌷
@shahidegomnamm

آخرین قسمت از طرح معرفی شهید هفته👇👇👇👇

‌ 🌷کانال عهدباشهدا🌷
@shahidegomnamm

#سردارهور_شهید_علی_هاشمی
#سبک_زندگی_خانوادگی_شهدا

( قسمت سیزدهم )

#خاطره ای از مادر شهید علی هاشمی

علی از همان👦 دوران کودکی متفاوت بود زمانی که به🏢 مدرسه می رفت 2 شیفت بودند. از ساعت 7 تا 12 بعد از ظهر، مسیر دور بود. به او💵 پول می دادم که با ماشین برود اما او پولش را ⚱پس انداز می کرد و بعد از من می پرسید مادر خرجی دارید یا نه؟ اگر 💵پول نداری من بهت می دم. می گفت من 🚶پیاده تا مدرسه می روم و پولم را پس انداز می کنم. یه روزی یکی از همسایه ها که شوهرش بیکار بود از من پول خواست علی پرسید مامان چه می خواد؟ گفتم 5 ریال پول قرض می خواد من که ندارم. علی 1 تومان از جیبش درآورد و گفت: 5 ریال را بده به زن همسایه و باقی آن را هم خودت برای خرج منزل بردار. در 🌧روزهای بارانی هم پیاده می رفت و می گفت: این پول لازم می آید همیشه دستش به کمک بود بسیار مهربان و رئوف بود.

📘🍂📘🍂📘🍂📘🍂📘🍂

🌷کانال عهدباشهدا🌷

https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXesPLahuOSdckQ
🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨

‌ 🌷کانال عهدباشهدا🌷
@shahidegomnamm

#سردارهور_شهید_علی_هاشمی
#سبک_زندگی_خانوادگی_شهدا

( قسمت چهاردهم )

#خاطره ای از خواهر شهید علی هاشمی

بعد از مفقود شدن حاجی من رفتم توی اتاق آنقدر😢 گریه کردم تا سه چهار روز من فقط گریه می کردم طوری که از بچه هام 😔خجالت می کشیدم من خیلی به علی وابسته بودم همش می گفتم خدایا کمکم کن. زندگی رو برا شوهر و بچه هام زهر کرده بودم. یه روز دیگه خودش اومد توی 💭خوابم خوابیده بودم روی زمین بعد از 📿نماز صبح بود، با یک دشداشه سفید همین جوری که بغلش کرده بودم همدیگر رو می بوسیدیم و 😢گریه می کردیم قربون محاسنش برم تمام ریش هاش از گریه خیس شده بود 💧اشک های من هی می چکید روی آنها گفتمش: حاجی بلند شوگفت: (( من نمی توانم بلند شوم)) گفتم چرا؟ گفت:(( من کمرم شکسته)) گفتم برای چی قربونت برم گفت: (( من از اشک های توکمرم شکسته)) گفتم: دیدی که فلانی چی میگه؟ میگه تو شهید شدی. 💫گفت: (( دیگه باید راضی باشی به رضای خدا))💫 قشنگ این رو بهم گفت وقتی از خواب پریدم همینجوری 😢گریه می کردم. برای شوهرم تعریف کردم گفت:(( دیگه می خوای چه جوری باهات حرف بزنه که قبول کنی؟ )) از اون موقع تا حالا سعی کردم دیگه با خودم کنار بیام.

📒🍁📒🍁📒🍁📒🍁📒🍁

🌷کانال عهدباشهدا🌷

https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXesPLahuOSdckQ
🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨

‌ ‌ 🌷کانال عهدباشهدا🌷
@shahidegomnamm

#سردارهور_شهید_علی_هاشمی
#سبک_زندگی_خانوادگی_شهدا

( قسمت پانزدهم )

#خاطره ای از همسر شهید علی هاشمی

شب خواستگاری مادرش گفت: که ما فردا شب برای صحبت های آخر می آئیم. فردا شب که شد ساعت 8 شب آمدند. حاج علی مثل شب قبل با لباس فرم سپاه از منطقه آمده بود و من با ایشان توی اتاقی نشستیم و با هم صحبت کردیم البته بیشتر او صحبت می کرد. خوب بخاطر دارم که گفت: هدف از ازدواج این است که سنت پیامبر و دستور اسلام را اجرا کنم در روش زندگی ما باید حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) را الگوی خودمان قرار دهیم و شرایط زندگی من این گونه است ممکن است یک روز در کنار شما باشم و شاید تا آخر عمر نباشم و به این مسئله تاکید داشت و اینکه مرد انقلابم و زندگیم دست خودم نیست. کتاب ازدواج در اسلام را بمن داد تا مطالعه کنم و گفت: اگر با این شرایط من راضی هستی بسم ا... و اگر هم نه مشکلی نیست واقعا تمام حقایق خودش را برای من گفت.

📙🌿📙🌿📙🌿📙🌿📙🌿

🌷کانال عهدباشهدا🌷

https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXesPLahuOSdckQ
🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨

‌ ‌ 🌷کانال عهدباشهدا🌷
@shahidegomnamm

#سردارهور_شهید_علی_هاشمی

( قسمت شانزدهم )

#خاطره ای از خواهر شهید علی هاشمی

حاج علي چند شب قبل از مفقوديت خود عکسش را به عکاسي برده و به تعداد خواهرانش چاپ و قاب گرفته و هر شب به خانه يکي از خواهران مي رفته و يکي از قاب عکس‌ها را به عنوان يادگاري به آنها مي‌داد و در آخر خواهر حاج علي با چشماني اشک آلود گفت : ما به داشتن چنين برادري افتخار مي کنيم و آرزو مي کنيم که هميشه روحش شاد باشد و از ما راضي باشد."

📒🍁📒🍁📒🍁📒🍁📒🍁

🌷کانال عهدباشهدا🌷

https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXesPLahuOSdckQ
🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨

📔کتاب «گمشده من» برگرفته از📝 خاطرات سردار محسن رضایی درباره سردار شهید علی هاشمی، فرمانده سری‌ترین قرارگاه اطلاعات جنگ (نصرت)
#معرفی_کتاب
🌷کانال عهدباشهدا🌷
@shahidegomnamm

‌ ‌ 🌷کانال عهدباشهدا🌷
@shahidegomnamm

#سردارهور_شهید_علی_هاشمی
#شعر

💠«عاشقانه باز امشب می‌زند نی زار، زار
می‌زند از دست این دنیای ناهنجار، جار
لشکر نیزار پیش قامتش صف بسته‌اند
عشق خود را می‌زند در محضر سردار، دار
یادگار خیبر است و نصرت و بدر است و هور
کس ندارد یادگار از این گل بی‌خار، خار
هر چه می‌خواهی بگو ای هور با سردار هور
می‌رود دیگر از این نی‌زار با اغیار، یار...»💠

🎆🌋🎆🌋🎆🌋🎆🌋🎆🌋

🌷کانال عهدباشهدا🌷

https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXesPLahuOSdckQ
🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨

#سردارهور_شهید_علی_هاشمی

قسمتی از #وصیتنامه_شهید_علی_هاشمی

(قسمت هفدهم )

📜ما این لباس سبز را برای پایبندی انقلاب پوشیده ایم و باید با خونمان سرخ گردد.

🌷کانال عهدباشهدا🌷
@shahidegomnamm

#سردارهور_شهید_علی_هاشمی

🌷روحش شاد و یادش همواره گرامی باد🌷

✨اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم✨

🍃پایان معرفی شهید این هفته 🍃

🌷کانال عهدباشهدا🌷
@shahidegomnamm

🌸🌸برای سلامتی وحاجت رواشدن بزرگواری که زحمت معرفی شهید هفته رو کشیدن صلواتی عنایت بفرمایید🌸🌸

🎬 قطعه ای زیبا
از فیلم خداحافظ رفیق
#کلیپ
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXesPLahuOSdckQ

#روزه یعنے عطش #روضہ لبہاے حسین

هر ڪہ دارد طلب خون خدا بسم الله

رحمٺ واسعہ اینجاسٺ #سر ڪوے حبیب

هر ڪہ دارد #هوس ڪرب وبلا و بسم الله


🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm
🌷🌷🌷🌷🌷🌷

  ‌ ‌ 🌷کانال عهدباشهدا🌷
@shahidegomnamm


‌ خـون ریـزی شدیدی داشٺ
داخـل اتاق عمـل،دڪتر اشاره ڪرد ڪه
چـادرم رو در بیارم تا راحـٺ تر
مجـروح رو جـا به جـا ڪنم ،
گوشہ ے چـادرم رو گرفٺ و بریده بریده گفٺ:
من دارم مـیرم تا تو چادرٺ رو درنیاری ...
#چـادرم تو مُشتش بود ڪه #شهید شد ...

#شهید_آخر_شهیدت_میکند
#حسینی_هایی_که_رفتند
#زینبی_هایی_که_ماندند

🌷کانال عهدباشهدا🌷

https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXesPLahuOSdckQ
🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨