#صبحـے ڪہ در آن
خنـده ے #دلـدار نباشـد
بهتـر بـود آن #دیـده
ڪہ #بیـدار نبـاشـد
#شهیدرسول_خلیلی🍃🌹
#صبحتون_شهدایی🌤
ID ➣ @Shahidegomnamm
خنـده ے #دلـدار نباشـد
بهتـر بـود آن #دیـده
ڪہ #بیـدار نبـاشـد
#شهیدرسول_خلیلی🍃🌹
#صبحتون_شهدایی🌤
ID ➣ @Shahidegomnamm
🌤🍃
🍃
🖇 #حدیث_روز
✾ امام علی (؏) میفرمایند:↯↯
بیچاره #آدمیزاد!
✾ اسیر #گرسنگی، #زمین خورده
#سیری، آماج #گزندها، و جانشین #مردگان است.
#غررالحڪم_حدیث۱۰۰۹۶📜✒️
ID ➣ @Shahidegomnamm
🍃
🖇 #حدیث_روز
✾ امام علی (؏) میفرمایند:↯↯
بیچاره #آدمیزاد!
✾ اسیر #گرسنگی، #زمین خورده
#سیری، آماج #گزندها، و جانشین #مردگان است.
#غررالحڪم_حدیث۱۰۰۹۶📜✒️
ID ➣ @Shahidegomnamm
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#انالله_وانا_الیه_راجعون
#درگذشت جانگداز جمعی
از عزیزان #هم_وطن دراثر
#وقوع_زلزله را #تسلیت عرض
نموده وبرای #بازماندگان
#صبروشڪیبایی مسئلت مینماییم.
روحشان شاد با ذڪر #صلوات.
ID ➣ @Shahidegomnamm
#درگذشت جانگداز جمعی
از عزیزان #هم_وطن دراثر
#وقوع_زلزله را #تسلیت عرض
نموده وبرای #بازماندگان
#صبروشڪیبایی مسئلت مینماییم.
روحشان شاد با ذڪر #صلوات.
ID ➣ @Shahidegomnamm
Forwarded from عکس نگار
🔸 در محضـــــر شهیــــــد....
📔 #خاطره
💖 #مــادر_آن_دنیـا_را_برایت_آبـادمـےکنـم
✍روزهاے قبل از رفتنتش گوشه اے از اتاق نشسته بود، از من پرسید: «مامان از #دنیا چه چیزی میخواهی؟»
🍁گفتم: «خواسته خاصی ندارم و و دنیا را با تـو مےخواهم و دنیاے بدون تو برایم معنایی ندارد»،
🍁گفت: «زمانی ڪه من #نبودم چه ڪسی را داشتی؟» گفتم: «خدا را داشتم» ڪه در جوابم گفت:👌«خدا همان خداست، هیچ فرقـے ندارد، من هم ڪه نباشم #خدا را دارے.» ناراحت شدم و گفتم: «از این حرفها نزن.»
🍁بعد از این حرفم، مصطفی گفت: «مامان سعی ڪن #دل_بڪنی و #ببخشی تا دل نڪنی به معرفت نمیرسی، از دنیا و #تعلقاتش بگذر.
🍁 #برای_هرڪسی یڪ روز، روز عاشورا است، یعنی روزی ڪه امام حسین نداے "هل من ناصر" را داد و ڪسانی ڪه رفتند و با امام ماندند، #شهید و رستگار شدند، ولی ڪسانی ڪه نرفتند چه چیزی از آنها ماند، تا دنیا باقیست، #لعنت میشوند.»
🍁در جواب حرفهایش با خنده گفتم: « #مگر_توصداے "هل من ناصر" شنیدے» ڪه جوابم داد: «دوست دارے چه چیزی از من بشنوی؟»
🍁گفت: «مامان مے خواهم یڪ مژده بدهم، اگر از تـه قلـب #راضـی شوے ڪه به سوریه بروم، #آن_دنیـا_را_برایت_آباد_میڪنم و دنیاے زیبایی برایـت مےسازم ڪه در خواب هم نمیتوانی ببینی»
🥀 #شهیدمدافع_حرم_سیدمصطفی_موسوی
🌼 #تـولــد: ۷۴/۸/۱۸
🕊 #شهـادت: ۹۴/۸/۲۱
✨ #یادش_با_صلوات
🕊ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
📔 #خاطره
💖 #مــادر_آن_دنیـا_را_برایت_آبـادمـےکنـم
✍روزهاے قبل از رفتنتش گوشه اے از اتاق نشسته بود، از من پرسید: «مامان از #دنیا چه چیزی میخواهی؟»
🍁گفتم: «خواسته خاصی ندارم و و دنیا را با تـو مےخواهم و دنیاے بدون تو برایم معنایی ندارد»،
🍁گفت: «زمانی ڪه من #نبودم چه ڪسی را داشتی؟» گفتم: «خدا را داشتم» ڪه در جوابم گفت:👌«خدا همان خداست، هیچ فرقـے ندارد، من هم ڪه نباشم #خدا را دارے.» ناراحت شدم و گفتم: «از این حرفها نزن.»
🍁بعد از این حرفم، مصطفی گفت: «مامان سعی ڪن #دل_بڪنی و #ببخشی تا دل نڪنی به معرفت نمیرسی، از دنیا و #تعلقاتش بگذر.
🍁 #برای_هرڪسی یڪ روز، روز عاشورا است، یعنی روزی ڪه امام حسین نداے "هل من ناصر" را داد و ڪسانی ڪه رفتند و با امام ماندند، #شهید و رستگار شدند، ولی ڪسانی ڪه نرفتند چه چیزی از آنها ماند، تا دنیا باقیست، #لعنت میشوند.»
🍁در جواب حرفهایش با خنده گفتم: « #مگر_توصداے "هل من ناصر" شنیدے» ڪه جوابم داد: «دوست دارے چه چیزی از من بشنوی؟»
🍁گفت: «مامان مے خواهم یڪ مژده بدهم، اگر از تـه قلـب #راضـی شوے ڪه به سوریه بروم، #آن_دنیـا_را_برایت_آباد_میڪنم و دنیاے زیبایی برایـت مےسازم ڪه در خواب هم نمیتوانی ببینی»
🥀 #شهیدمدافع_حرم_سیدمصطفی_موسوی
🌼 #تـولــد: ۷۴/۸/۱۸
🕊 #شهـادت: ۹۴/۸/۲۱
✨ #یادش_با_صلوات
🕊ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
🖇 #سیره_شهید
میگفـت: 📜
#خـدا راحـت وصـل می ڪند
مـاهستیـم ڪه #سیم مـان
گیـر دارد🍂 و نمـی توانیـم
#ارتبـاط بـرقـرار ڪنیم.🥀
#شهیدسیدحمید_طباطبایی_مهر🍃🌹
#مدافع_آل_الله🚩
ID ➣ @Shahidegomnamm🕊
میگفـت: 📜
#خـدا راحـت وصـل می ڪند
مـاهستیـم ڪه #سیم مـان
گیـر دارد🍂 و نمـی توانیـم
#ارتبـاط بـرقـرار ڪنیم.🥀
#شهیدسیدحمید_طباطبایی_مهر🍃🌹
#مدافع_آل_الله🚩
ID ➣ @Shahidegomnamm🕊
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان #فرمانده_من #قسمت_صدوچهل_وهفتم 🌿یادمه بچه که بودم روز مادر یه سال شمال بودیم و من پول نداشتم واسه مامانم چیزی بخرم اومدم ساحل از این صدفا جمع کردم و با کلی دردسر ازشون گردنبند درست کردم مامانم هنوزم دارتشون... 🌿 با لبخند به حرفش ادامه داد:چه روزگاری…
#داستان
#فرمانده_من
#قسمت_صدوچهل_وهشتم
✍سفره شامو پهن کردم حسام با عجله از حیاط همونطور که چند تا سیخ جوجه دستش بود وارد شد گذاشتشون لای نون و با صدای بشاشی گفت:بفرمایید پیشنهاد سراشپز یه تیکه از جوجه رو برداشتم
و گذاشتم تو دهنم برق تحسین از نگاهم پیدا بود
💞_پسندیدی؟حاج خانم
_معلومه که اره..عالیه اقای کلک این توانایی هاتو رو نکرده بودیا...
_ای بابا انقدم که خوب نشده تعریف میکنی..
همونطور که مشغول لقمه گرفتن بودم گفتم :ول یمزه اش فوق العاده است..
💞با صدای اذان صبح که از گوشیم بلند میشد بیدار شدم...سر چرخوندم تا حسامو بیدار کنم اما جاش خالی بود سرجام نیمه خیز شدم و دور اطرافمو نگاه کردم حسام تو حیاط سجاده اشو پهن کرده بودم و مشغول دعا کردن بود ...
💞به حالش غبطه می خوردم... همین که لیاقت نداشتم پشت سرش نماز شب بخونم...وضو گرفتم و رفتم تو حیاط
_صبح بخیر اقا حسام...
با شنیدن صدام برگشت وگفت: عه کی بیدار شدی؟ صبح شما هم بخیر.. تازه می خواستم بیام بیدارت کنم واسه نماز صبح...
💞_ما که لیاقت نماز شب خوندنو با شما نداریم وگرنه اون موقع بیدارم می کردی
_آخه دلم نیومد بیدارت کنم... و گرنه شما روسر من جاداری...
💞بدون اینکه جوابشو بدم قامت بستم و نمازمو خوندم ساعت شیش صبح بود که تمام وسایلمونو جمع کرده بودیم صاحب خونه ام اومده بود تا خونه رو تحویل بگیره...
💞آخرین نگاهمو به خونه انداختم و خارج شدم..حسام مشغول حرف زدن با صاحب سوئیت بود...که با دیدنم گفت:مخلصیم حاجی و کلید و داد دستش..
رفتیم سمت ماشینو و سوار شدیم.. حسام بسم الله گفت و حرکت کرد
💠ادامه دارد...
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الہے دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🌹ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
#فرمانده_من
#قسمت_صدوچهل_وهشتم
✍سفره شامو پهن کردم حسام با عجله از حیاط همونطور که چند تا سیخ جوجه دستش بود وارد شد گذاشتشون لای نون و با صدای بشاشی گفت:بفرمایید پیشنهاد سراشپز یه تیکه از جوجه رو برداشتم
و گذاشتم تو دهنم برق تحسین از نگاهم پیدا بود
💞_پسندیدی؟حاج خانم
_معلومه که اره..عالیه اقای کلک این توانایی هاتو رو نکرده بودیا...
_ای بابا انقدم که خوب نشده تعریف میکنی..
همونطور که مشغول لقمه گرفتن بودم گفتم :ول یمزه اش فوق العاده است..
💞با صدای اذان صبح که از گوشیم بلند میشد بیدار شدم...سر چرخوندم تا حسامو بیدار کنم اما جاش خالی بود سرجام نیمه خیز شدم و دور اطرافمو نگاه کردم حسام تو حیاط سجاده اشو پهن کرده بودم و مشغول دعا کردن بود ...
💞به حالش غبطه می خوردم... همین که لیاقت نداشتم پشت سرش نماز شب بخونم...وضو گرفتم و رفتم تو حیاط
_صبح بخیر اقا حسام...
با شنیدن صدام برگشت وگفت: عه کی بیدار شدی؟ صبح شما هم بخیر.. تازه می خواستم بیام بیدارت کنم واسه نماز صبح...
💞_ما که لیاقت نماز شب خوندنو با شما نداریم وگرنه اون موقع بیدارم می کردی
_آخه دلم نیومد بیدارت کنم... و گرنه شما روسر من جاداری...
💞بدون اینکه جوابشو بدم قامت بستم و نمازمو خوندم ساعت شیش صبح بود که تمام وسایلمونو جمع کرده بودیم صاحب خونه ام اومده بود تا خونه رو تحویل بگیره...
💞آخرین نگاهمو به خونه انداختم و خارج شدم..حسام مشغول حرف زدن با صاحب سوئیت بود...که با دیدنم گفت:مخلصیم حاجی و کلید و داد دستش..
رفتیم سمت ماشینو و سوار شدیم.. حسام بسم الله گفت و حرکت کرد
💠ادامه دارد...
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الہے دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🌹ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
💌 #دلنوشته
🍂دنیـا زده شده ایم
گیـر افتــادهایم میـانِ
زَرق و برقِ این زمینِ خاڪے
و شما چہ آسودهِ خـاطر گذشتید ...
#گاهی_نگاهمان_ڪنید🙏
#مردان_بیادعا✨
🕊ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
🍂دنیـا زده شده ایم
گیـر افتــادهایم میـانِ
زَرق و برقِ این زمینِ خاڪے
و شما چہ آسودهِ خـاطر گذشتید ...
#گاهی_نگاهمان_ڪنید🙏
#مردان_بیادعا✨
🕊ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #کلیپ
🍁روضه حضرت رقیه(س) بانوای #شهیدخبرنگار_مدافع_حرم
#شهید_محسن_خزایی ...😭
🥀 #سالروز_شهادت🕊
#یادش_با_صلوات ✨
🕊ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
🍁روضه حضرت رقیه(س) بانوای #شهیدخبرنگار_مدافع_حرم
#شهید_محسن_خزایی ...😭
🥀 #سالروز_شهادت🕊
#یادش_با_صلوات ✨
🕊ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
📩 #کلام_شهید
💢اگر نمی توانید در جبهه باشید، لااقل با #عمل خود، از ڪشور دفاع ڪنید، خون آنهایی را ڪه برای مملکت زحمت کشیدند، #پایمال نکنید.
#شهید_هدایت_نورمحمدی💐
💠 @Shahidegomnamm
💢اگر نمی توانید در جبهه باشید، لااقل با #عمل خود، از ڪشور دفاع ڪنید، خون آنهایی را ڪه برای مملکت زحمت کشیدند، #پایمال نکنید.
#شهید_هدایت_نورمحمدی💐
💠 @Shahidegomnamm
🍁 #دلنوشته
🍁 شبـــــ
تفاوتـــــ نڪنـد
بـر دݪ هجـــراݩ زدگاݩ.. !
💫بـه خـــــوݩ شهیداݩ
اݪهـــــے اݪعفـــــو...
#اللهم_الرزقنا_توفیق_الشهاده
#شبتون_شهدایی✨
💠 @Shahidegomnamm 👈
🍁 شبـــــ
تفاوتـــــ نڪنـد
بـر دݪ هجـــراݩ زدگاݩ.. !
💫بـه خـــــوݩ شهیداݩ
اݪهـــــے اݪعفـــــو...
#اللهم_الرزقنا_توفیق_الشهاده
#شبتون_شهدایی✨
💠 @Shahidegomnamm 👈
🍃💞﷽💞🍃
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه
#ازکلام_وحی
❁ سوره ص
❁ جــزء 23
❁ صفحـہ 456
❁ آیہ 43 الی 61
🌹ڪانـال عهـدبـا شهـدا🌹
@Shahidegomnamm
┄┅✿❀🍃🌹🍃❀✿┅┄
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه
#ازکلام_وحی
❁ سوره ص
❁ جــزء 23
❁ صفحـہ 456
❁ آیہ 43 الی 61
🌹ڪانـال عهـدبـا شهـدا🌹
@Shahidegomnamm
┄┅✿❀🍃🌹🍃❀✿┅┄
🍃💞﷽💞🍃
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه
#ازکلام_وحی
❁ سوره ص
❁ جــزء 23
❁ صفحـہ 456
❁ آیہ 43 الی 61
🌹ڪانـال عهـدبـا شهـدا🌹
@Shahidegomnamm
┄┅✿❀🍃🌹🍃❀✿┅┄
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه
#ازکلام_وحی
❁ سوره ص
❁ جــزء 23
❁ صفحـہ 456
❁ آیہ 43 الی 61
🌹ڪانـال عهـدبـا شهـدا🌹
@Shahidegomnamm
┄┅✿❀🍃🌹🍃❀✿┅┄
📩 #دلنوشته
🍀گاهی صفاے دلتـان
برای دلِ زنگار دیده ے ما
قابل درڪ نیست!
🍀به راستے ڪه چقدر،
بین ما و شما فاصله هاست
#شهدا_گاهـے_نگاهے 🙏
#روزتون_شهدایی✨
🌹ڪانال عهـدبا شهـدا
💠 @Shahidegomnamm
🍀گاهی صفاے دلتـان
برای دلِ زنگار دیده ے ما
قابل درڪ نیست!
🍀به راستے ڪه چقدر،
بین ما و شما فاصله هاست
#شهدا_گاهـے_نگاهے 🙏
#روزتون_شهدایی✨
🌹ڪانال عهـدبا شهـدا
💠 @Shahidegomnamm
Forwarded from عکس نگار
🌼 #زندگی_به_سبک_شهدا
🍀بعضے از #بیمارای آسایشگاه طورے بودن که هیچکس حتے طاقت دیدنشون رو نداشت، چه برسه بہ اینکہ ازشون نگهداری ڪنه،
🍀ولے صدیقه مےرفت اونا رو مےشست و #ڪاراشون رو انجام مےداد و اصلاً هم از این کار #ناراحت نمےشد.
🍀کلاً آدم پر دل و جرأتی بود، واسه همین #هیچ_وقت دنبال کارای ڪوچیک و راحت نمیرفت.
🍀همیشہ #آخر_هفتهها یا تو آسایشگاه کهریزڪ #پیداش مےکردیم یا تو بیمارستان معلولین ذهنے نارمک.
🌹 #شهیده_صدیقه_رودباری
🍁 #خاطره
📗مجله امتداد،ش30،ص36
💠 #امام_صادق_عليہ_السلام
هر كہ يك بيمار مسلمان را #عيادت ڪند خدا هميشہ با او #هفتاد هزار فرشتہ گمارد تا در بند او درآيند و تا قيامت تسبيح و تقديس و تهليل و تڪبير گويند و نيمےاز نمازشان براےعيادت كننده بيمار باشد.
📚الکافی، ج3،ص120
🕊ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
🍀بعضے از #بیمارای آسایشگاه طورے بودن که هیچکس حتے طاقت دیدنشون رو نداشت، چه برسه بہ اینکہ ازشون نگهداری ڪنه،
🍀ولے صدیقه مےرفت اونا رو مےشست و #ڪاراشون رو انجام مےداد و اصلاً هم از این کار #ناراحت نمےشد.
🍀کلاً آدم پر دل و جرأتی بود، واسه همین #هیچ_وقت دنبال کارای ڪوچیک و راحت نمیرفت.
🍀همیشہ #آخر_هفتهها یا تو آسایشگاه کهریزڪ #پیداش مےکردیم یا تو بیمارستان معلولین ذهنے نارمک.
🌹 #شهیده_صدیقه_رودباری
🍁 #خاطره
📗مجله امتداد،ش30،ص36
💠 #امام_صادق_عليہ_السلام
هر كہ يك بيمار مسلمان را #عيادت ڪند خدا هميشہ با او #هفتاد هزار فرشتہ گمارد تا در بند او درآيند و تا قيامت تسبيح و تقديس و تهليل و تڪبير گويند و نيمےاز نمازشان براےعيادت كننده بيمار باشد.
📚الکافی، ج3،ص120
🕊ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
🌼آیت الله مجتهدے :
👈اگر دنيا و آخرت مے خواهيد،اگر رزق و روزے می خواهيد و در يڪ ڪلام اگر همه چيز مے خواهيد،
📿 #نمـاز_اول_وقت_بخوانيد
#التماس_دعاےشھادت🕊
#سخنان_بزرگان 🍀
💠 @Shahidegomnamm 👈
👈اگر دنيا و آخرت مے خواهيد،اگر رزق و روزے می خواهيد و در يڪ ڪلام اگر همه چيز مے خواهيد،
📿 #نمـاز_اول_وقت_بخوانيد
#التماس_دعاےشھادت🕊
#سخنان_بزرگان 🍀
💠 @Shahidegomnamm 👈
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان #فرمانده_من #قسمت_صدوچهل_وهشتم ✍سفره شامو پهن کردم حسام با عجله از حیاط همونطور که چند تا سیخ جوجه دستش بود وارد شد گذاشتشون لای نون و با صدای بشاشی گفت:بفرمایید پیشنهاد سراشپز یه تیکه از جوجه رو برداشتم و گذاشتم تو دهنم برق تحسین از نگاهم پیدا بود…
#داستان
#فرمانده_من
#قسمت_صدوچهل_ونهم
بسم رب الشهدا
✍دو هفته ای از رفتن حسام می گذشت ... دوباره همه چیز مثل سابق شده بود ... من بودم و دلتنگی
شب بود و من توی خونه تنها بودم وارد اتاق شدم و از روی میز ، قرانو برداشتم
🍃شروع کردم به تلاوت آیه های قرآن به جونم می نشست و روایت های عاشقانه ی خدا به معبودش ، آلودگی ها رو از تنم می شست آروم آروم آرامش می گرفتم و غصه هامو فراموش می کردم سوره ی صافاتو که تموم کردم قرآنو بستم و بوسیدمش از جا بلند شدم تا قرآنو سر جاش بذارم .
🍃نزدیک تخت گل سرم روی زمین افتاد ... خم شدم رو زمین و دستمو کشیدم رو فرش اما نبود . دستمو بردم زیر تخت . یه شی مربعی شکل رو لمس کردم . محکم تو دستم نگهش داشتم و آوردمش بیرون ... اتاق تاریک بود . برقشو روشن کردم و رو تخت نشستم ...
🍃 دستمو باز کردم ... یه دفترچه ی کوچیک بود و روش نوشته بود : #چند_قدم_تا_آسمان...
صفحه ی اولشو باز کردم ...با خط خوشی نوشته بود : #اقرار_نامه برای معبود بخشنده ام ...
برای تو که ستارالعیوبی ... برای تو ای غفار الذنوب ... تمام فراز های جوشن کبیر را خوانده ام و با همه ی صفات زیبایت خطابت کرده ام ...
🍃بار الها ! بنده ی گناهکارت صد بار توبه کرده و توبه شکسته ... این بار با دل شکسته آمده تا اقرار به همه گناهانش کند و برای همیشه در آغوش الهی ات فرو رود ... آمده از نفسش بگذرد تا به عشقش برسد و به وجه تو نظر کند ... می خواهد از شهوت به #شهادت برسد ...
🍃چند صفحه جلو تر رفتم ... بالای صفحه نوشته شده بود : #قدم_اول
وقتی در تاریکی شب ، در کنار دریا می ایستم ، امواج خروشان دریا به سمتم هجوم می آوردند ... دریا هیبت وعظمتی دارد که مرا می ترساند ... مادر ، چنین عظمتی دارد . #شیعه باید بداند که اینقدر در برابر #مادر_سادات کوچک است ...
💠ادامــه دارد.....
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الہے دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🌹ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
#فرمانده_من
#قسمت_صدوچهل_ونهم
بسم رب الشهدا
✍دو هفته ای از رفتن حسام می گذشت ... دوباره همه چیز مثل سابق شده بود ... من بودم و دلتنگی
شب بود و من توی خونه تنها بودم وارد اتاق شدم و از روی میز ، قرانو برداشتم
🍃شروع کردم به تلاوت آیه های قرآن به جونم می نشست و روایت های عاشقانه ی خدا به معبودش ، آلودگی ها رو از تنم می شست آروم آروم آرامش می گرفتم و غصه هامو فراموش می کردم سوره ی صافاتو که تموم کردم قرآنو بستم و بوسیدمش از جا بلند شدم تا قرآنو سر جاش بذارم .
🍃نزدیک تخت گل سرم روی زمین افتاد ... خم شدم رو زمین و دستمو کشیدم رو فرش اما نبود . دستمو بردم زیر تخت . یه شی مربعی شکل رو لمس کردم . محکم تو دستم نگهش داشتم و آوردمش بیرون ... اتاق تاریک بود . برقشو روشن کردم و رو تخت نشستم ...
🍃 دستمو باز کردم ... یه دفترچه ی کوچیک بود و روش نوشته بود : #چند_قدم_تا_آسمان...
صفحه ی اولشو باز کردم ...با خط خوشی نوشته بود : #اقرار_نامه برای معبود بخشنده ام ...
برای تو که ستارالعیوبی ... برای تو ای غفار الذنوب ... تمام فراز های جوشن کبیر را خوانده ام و با همه ی صفات زیبایت خطابت کرده ام ...
🍃بار الها ! بنده ی گناهکارت صد بار توبه کرده و توبه شکسته ... این بار با دل شکسته آمده تا اقرار به همه گناهانش کند و برای همیشه در آغوش الهی ات فرو رود ... آمده از نفسش بگذرد تا به عشقش برسد و به وجه تو نظر کند ... می خواهد از شهوت به #شهادت برسد ...
🍃چند صفحه جلو تر رفتم ... بالای صفحه نوشته شده بود : #قدم_اول
وقتی در تاریکی شب ، در کنار دریا می ایستم ، امواج خروشان دریا به سمتم هجوم می آوردند ... دریا هیبت وعظمتی دارد که مرا می ترساند ... مادر ، چنین عظمتی دارد . #شیعه باید بداند که اینقدر در برابر #مادر_سادات کوچک است ...
💠ادامــه دارد.....
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الہے دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🌹ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
🍁 #دلنوشته
🍁این نگاهِ نگـرانـت
ثبـت شده براے این روزهایِ
بیخیالیِ مـن ...
🍁و مـنِ سراپا تقصیـر چیزے جز #شرمندگے در ڪولہ بارم ندارم
#شهدا_شرمنده_ایم😔
🕊ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
🍁این نگاهِ نگـرانـت
ثبـت شده براے این روزهایِ
بیخیالیِ مـن ...
🍁و مـنِ سراپا تقصیـر چیزے جز #شرمندگے در ڪولہ بارم ندارم
#شهدا_شرمنده_ایم😔
🕊ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm