🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
217 subscribers
10.3K photos
590 videos
108 files
3.01K links
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست
#امام_خامنه_ای
🌺شادی روح شهدا وسلامتی امام خامنه ای صلوات
!!این کانال هیچ صفحه ای دربرنامه های مجازی دیگر ندارد و متعلق به هیچ نهاد و موسسه ای نیست
ارتباط باخادم کانال:↙️↙️
@Ali_Faghiri
Download Telegram
#حدیث


🔻پیامبر اڪرم صلّی الله علیه و آله :

💢 #ڪفـاره_غیبـت اینست ڪه براے شخصی ڪه غیبـت او را ڪرده ای
آمـرزش بطلبـی.

📚 الامالی طوسی۱۹۲/۳۲۵


🕊ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان #فرمانده_من #قسمت_صدوچهل_ویکم 🌸_اره چ خبر ؟ چیکار می کنی حاج خانوم؟ _ سلامتی ! میگم میشه بیای خونه ی ما ... من تنهام . یعنی حسام و اقا اشکان هم اینجا ان . ولی من حوصلم سر رفته ... 🌸_ با کمال میل ... تا نیم ساعت دیگه اونجام . اگه بدونی تو این چند…
#داستان
#فرمانده_من
#قسمت_صدوچهل_ودوم

🌸 اصلا کلا عادت داره ما رو شدیدا درکاراش بذاره ، اها هر موقعم می پرسی مثلا کجا بودی؟ میگه سوریه ؟
لبخند ملیحی زد و گفت : فک کنم حسامم اینطور باشه نه.؟
سرمو به علامت مثبت تکون دادم ....

🌸 حسام یا اللهی گفت و وارد شد ... رو بهمون گفت : حاج خانوما حاضر شید بریم بیرون !
نگاهش کردمو گفتم : کجا ؟
دور از چشم سپیده چشمکی زد و گفت : دیگه دیگه ... دستاشو بهم کوبید و گفت : یاعلی زود باشید ما تو ماشین منتظریم ...

🌸سپیده از جا بلند شد و رو به من گفت : من حاضرم زود حاضر شو بریم ببینیم اینا چه آشی برامون پختن ...
لبخندی زدمو با عجله دوییدم تو اتاق . لباسام خوب بود . چادر مشکی سرم کردم و کیف دستیمو برداشتم . سوار ماشین شدیم ... تقریبا نیم ساعتی بود که تو راه بودیم . سپیده به شونه ی اشکان که رو صندلی شاگرد زده بود زد و گفت : اشی کجا میریم ؟

🌸_ خواهر گلم صبر داشته باش .... _ عه خب بگو دیگه !
حسام پیشدستی کرد و گفت : سپیده خانوم الاناست که برسیم متوجه میشید کجا اومدیم ...
سپیده پوفی کشید و رو به من گفت : من که سر از کار اینا در نمیارم

🌸حسام ماشینو متوقف کرد و پارکش کرد . از ماشین پیاده شدیم ... جای سرسبزی بود ... کمی اون طرف تر یه امامزاده بود ... سپیده با خوشحالی گفت : وای #امامزاده_علی_اکبر (ع)!!
متعجب نگاش کردم ... سپیده دستمو گرفت و با عجله شروع به حرکت کرد ...

🌸 اول وارد امامزاده شدیم و زیارت کردیم .. بعد منو به سمت حیاط هدایت کرد ... با دیدن #قبر_شهید_دهقان ، احساس شادی تموم وجودمو فرا گرفت ... با سپیده خودمونو به مزار رسوندیم و کنارش نشستیم ... حسام و اشکان هم به ما پیوستند ...

🌸وقتی نگاهم با نگاه آسمونی شهید دهقان تلاقی کرد ، احساس آرامش و حسرت وجودمو فرا گرفت ...
آرامش از بودن این شهدای با غیرت و حسرت از اینکه چقد از غافله عقبم .

🌸نگاهی به حسام و اشکان کردم . سرشون پایین بود و حالشون دگرگون ... دست روی سنگ قبر شهید کشیدم ... شروع به خوندن فاتحه کردم...


💠ادامه دارد.....

👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الہے دارد ⛔️🚫

منبع👇🏻

instagram:basij_shahid_hemat

🌹ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Ghadam Ghadm Ba ye Alam [BeepMusic.org]
Hossein Sib Sorkhi [BeepMusic.org]
🎵 #صوت

🚩به مناسبت ایام پیاده روی اربعین

#قدم قدم
با یه علم...🚩

🎤 #حسین_سیب_سرخی

دل #جاماندگان گرفته است، ارباب 😭


🌹ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
#نکته_عکس👆

📌اینایی که میبینید نه معتادن نه خلافکار نه..

👈اینا مردای باشرف بی ادعایی اند
که حتی گاهی خانواده هاشونم دیگه اونارو نمیخوان

#تلنگر
💚 #سلامتی_همه_جانبازان_صلوات

@Shahidegomnamm
🖇 #کلام_شهید

✾ ڪجا گـ🌺ـلهاے پرپر میفروشند؟
#شهـادت را مڪرر میفروشند؟🍂

#دلـم درحسرت پـ🕊ـرواز پوسید🥀
ڪجا بال #ڪبوتر 🍁میفروشند...

#شهید_عبدالحمید_دیالمه💐
#یادش_باصلوات

iD ➬ @Shahidegomnamm🕊
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#زندگی_به_سبڪ_شهدا🍃🌹

بوی #غریبی را
میتوان حس ڪرد
از #مزارهای شهیدان...
از #تابوتهایشان...
از #وصیت نامه هایشان..
نگذاریم این #غریبی بیشتر بشود.

#شهیدسیدحمید_طباطبایی_مهر🌷

iD ➬ @Shahidegomnamm🕊
#حا و #سین و #یا و #نون
"یعنےالفباے" #جنون
هرڪسے غیراز شما در #قلب
#نوڪر سرنگون
#سینه ے من راشڪافید
وببینید ازدلم
شعبه اے ازمرقد #ارباب
مےآید برون

#انا_مجنون_الحسین
#دلنوشته💔

iD ➬ @Shahidegomnamm🕊
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🥀 هر دلی از #سوز ما
#آگاه نیست

#غیر_را_در_خلوت_ما
#راه نیست🍂

حال بلبل ، از #دل_دیوانه پرس
قصه ی #دیوانه، از دیوانه پرس

#شهید_مرتضی_عطایی🌷
#شبتون_شهدایی🌙

iD ➬ @Shahidegomnamm🕊
🍃💞💞🍃

#تلاوت_روزانه_یک_صفحه
#ازکلام_وحی

❁ سوره الصافات
❁ جــزء 23
❁ صفحـہ 448
❁ آیہ 52 الی 76

🌹ڪانـال عهـدبـا شهـدا🌹
❥• @Shahidegomnamm🕊
┄┅✿❀🍃🌹🍃❀✿┅┄
🍃💞💞🍃

#تلاوت_روزانه_یک_صفحه
#ازکلام_وحی

❁ سوره الصافات
❁ جــزء 23
❁ صفحـہ 448
❁ آیہ 52 الی 76

🌹ڪانـال عهـدبـا شهـدا🌹
❥• @Shahidegomnamm🕊
┄┅✿❀🍃🌹🍃❀✿┅┄
#دلنوشته

🥀ای شهید
تو میان سجده هایت غرق خدا شدے
و #ذڪر وصال سر دادے
من اما
میان خواب هایم
#غـرق_دنیا شدم و
نمازصبح هایم را
#خواب ماندم😭
چقدر فاصله هست میان
من وتو
#التماس دستگیری😔

@Shahidegomnamm
Forwarded from عکس نگار
‍ ‍ ‍ 🔸 " در محضـــر شهیـــــد "...

#یه_روزمردم_دسته_دسته_میرن_زیارت


ابراهیم #کتابچه دعا را باز ڪرد و به همراه بچه‌ها #زیارت_عاشـورا خواندیم.

🍁بعد از آن در حالی ڪه با #حســـرت به #منـاطق تحت نفــوذ دشــمن نگاه می‌ڪـردم، گفتم:

🍁ابـــرام جـون این #جـــاده رو ببین ڪـه به ســــمت #مرز می‌ره. ببین چــــقدر راحــت عراقــی‌ها توے اون تــردد می‌ڪنن.

🍁بعد با حســـــرت گفتــــم:

🍁یعنی #می‌شه یه روزے مـردم ما راحـــت از این جاده‌ها رد بشــــن و به شـــهرهاے خودشون برن.


🍁ابـــراهیم ڪه انگـــــار #حواســـش به
حـرف‌هاے من نبــــود و با #نــــگاهش
داشـــت #دوردســــت‌ها رو می‌دیــــد،
لبخندے زد و گفت:

🍁چی می‌گی! #یه_روز_میاد ڪه از همین جــــاده #مردم خودمـــون دسته‌ دسته میرن #ڪـربلا رو زیـــــارت می‌ڪنن.

🍁در مســیر برگشت از بچه‌ها پرسیدم:
اسم اون پاسگاه مرزی رو می‌دونین؟

🍁یڪی از بچه‌ها گفت : #مرز_خســـروی.

🍁#بیست سال بعد به #سمت کربلا می‌رفتیم. نگاهم به همان ارتفاعی افتاد که ابراهیم بر فراز آن زیارت عاشــــورا خوانده بود.

🍁گوئی ابراهیم را می‌دیدم که ما را #بدرقه می‌کرد. آن ارتفاع درست روبروی منطقه مـرزی خســـــروے قرار داشــــت.

آن روز #اتوبوس‌ها از همان جاده به سمت مرز در حرکت بودند و از همان جاده #دسته‌دسته مـردم ما به زیـــــارت #ڪــــربلا می‌رفتند.


#شهید_ابراهیم_هادی 🕊
#علمدار_کمیل🚩
#سلام_بر_ابراهیم
#خاطره 🍁


🌹ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
📩 #کلام_شهید


📿در حد توانتان #نمازهایتان راسر وقت بخوانیدوقبل از شروع نماز از خداوند منان #توفیق حضور قلب وخضوع در نماز طلب کنید.

🥀 #شهید_سیدمجتبی_علمدار


🌹ڪانال عهـدبا شهـدا
💠 @Shahidegomnamm
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان #فرمانده_من #قسمت_صدوچهل_ودوم 🌸 اصلا کلا عادت داره ما رو شدیدا درکاراش بذاره ، اها هر موقعم می پرسی مثلا کجا بودی؟ میگه سوریه ؟ لبخند ملیحی زد و گفت : فک کنم حسامم اینطور باشه نه.؟ سرمو به علامت مثبت تکون دادم .... 🌸 حسام یا اللهی گفت و وارد شد ...…
#داستان
#فرمانده_من
#قسمت_صدوچهل_سوم

ساک دستی مشکیمو برداشتم و با عجله بردم تو حیاط و چپوندم تو صندوق عقب . حسام با لبخند نزدیکم شد و گفت : بریم؟
چشمکی نثارش کردمو گفتم : بزن بریم .

🍀دو ساعت بعد جاده کم کم سبز شد . طبیعتش محشر بود . حسام با سرعت رانندگی می کرد و اخم خفیفی چاشنی صورتش بود . دستمو از پنجره بردم بیرون و سرمو به دیواره ی ماشین تکیه دادم و ریه هامو پر از هوای پاک کردم ...

🍀 حسام دستشو روی دست چپم گذاشت و با لحن دلنشینش گفت : سرما نخوری !
سرمو به سمتش برگردوندم و گفتم : بخورمم تیمار دارم دیگه !
_ بر منکرش لعنت
سرعتشو بیشتر کرد . دستمو جلو بردم و ضبطو روشن کردم ... به رو به روم چشم دوختم .خوابم میومد . ساعت تازه هفت صبح بود . چشمامو بستم به دقیقه نکشید که خوابم برد .

🍀صدای بوق ممتد ماشینی باعث شد از خواب بپرم .سریع خودمو جمع و جور کردم و به حسام که با اخم غلیظی به جاده نگاه می کرد چشم دوختم .
_ رسیدیم ؟
_ یکم دیگه مونده فعلا که تو ترافیک گیر کردیم .
دستمو بردم جلوی صورتش و انگشت اشارمو گذاشتم رو خط اخمش . اخماشو از هم باز کرد و بهم چشم دوخت .

🍀 لبخندی بهش زدمو گفتم : آها ! حالا درست شد . حسام گشنت نیست ؟
جوابی از جانبش نشنیدم . از توی کیفم ظرف غذایی رو که توش کتلتای دیشبو گذاشته بودم دراوردم . با وسواس یه لقمه غذا گرفتمو بردم طرف حسام .

🍀 لبخند دندون نمایی زد و گفت : به به ...
بعد از اینکه کمی از لقمه رو خورد سرشو به علامت تاسف تکون دادو با جدیت گفت : واقعا که متاسفم!
ترس برم داشت . با دلهره گفتم : بدمزه شده ؟
خندیدو گفت : نه بابا ! میگم مثلا یه زمانی پلیس بودیم الان اینجور دارم قوانینو نقض می کنم .

🍀خندیدم . خواستم چیزی بگم که دیدم پلیس کنار جاده داره علامت میده . لبمو گاز گرفتمو به حسام نگاه کردم ... حسام خندش گرفت ... ماشینو نگه داشت . افسر از کنار شیشه اومد و گفت : داداش خوردن موقع رانندگی ممنوعه ؟


💠ادامه دارد....

👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الہے دارد ⛔️🚫

منبع👇🏻

instagram:basij_shahid_hemat


🌹ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM