🍁 #دلنوشته
🌤صبـــــح باور
عشـــق
استـــــ
🌼در
لبخند
آسمانی
شُــما . . .
#روزتون_شهدایی ✨
🌹ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
🌤صبـــــح باور
عشـــق
استـــــ
🌼در
لبخند
آسمانی
شُــما . . .
#روزتون_شهدایی ✨
🌹ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
📩 #پیام_شهید
🍁همیشه میگفت:
بعد از #توکل به خداوند،
#توسل به حضرات معصومین "علیهم السلام" خصوصا #حضرت_زهرا(س)
حلال مشکلات است
🥀 #شهیدابراهیم_هادی
🌹ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
🍁همیشه میگفت:
بعد از #توکل به خداوند،
#توسل به حضرات معصومین "علیهم السلام" خصوصا #حضرت_زهرا(س)
حلال مشکلات است
🥀 #شهیدابراهیم_هادی
🌹ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
Forwarded from عکس نگار
•●❥ 🖤 ❥●•
🍁 #خاطرات
✍با بروبچ #دانشـگاه رفته بودیم #مسافرت..
مسیرو گم کردیم،ماشین خراب شد..
ڪوله هامونو برداشتیم و 4 تایی پای
پیاده گز ڪردیم سمت نوری که از دور نمایان بود..
🌾رسیدیم به یه #روستـا..
خسته بودیم؛ گوشی ها آنتن نمیداد!
به ناچار به یڪی از خونه ها #پناه بردیم
لاے در باز بود،به رسم ادب در زدیم..
#صداے نحیفی به گوش رسید..
#اومــدی_عــزیــز_مـــادر..❣
🍂همو نگاه ڪردیم..!!
بیژن جواب داد؛ببخشید ما #مسافریم
جایی رو نداریم ڪه شب بمونیم
میشه یه #اتاق به ما بدید؟
گفت:بفرمایید! #مهمان حبیب خداست پسرم!
🍂وارد حیاط شدیم؛یه خونه #ڪاهگلی ساده اما دوست داشتنی..
#سـر و #وضـع ما رو ڪه دید ڪمی #جـا_خـورد انـگار..😳
#موهاے افشون و #شلوار جین کوتاه و پاره..
#پسرها هم #ابـروی برداشته و #خالڪوبی
روی دست و شلوار فاق ڪوتاه!
🍂رفتیم توی یڪی از اتاقڪ ها..
_از #تهران میاید؟
بله.
_خب دخترا اسمتون چیه؟
فاطمه و نرجس
_به به چه اسمهای قشنگی..اسم #شوهراتون چیه؟
خنده ای ڪردم و #گفتـم_شـوهـر⁉️
_ #مـگـه اینایی ڪه تو حیاط اند #شوهرتون_نیستن❓
🍂گفتم:بیژن #نامزد فاطمه ست
من و داریوش با هم #دوستیم..
حرفی نزد..❗️❗️
🍂انگار #واژه دوست براش #بیگانه بود!
مثل یڪ ڪدبانوی تمام عیار
یه سفره ی قشنگ برامون باز ڪرد با
ظروف سفالی،دوغ وپنیر؛ڪره و غذای محلے..
🍂چشمم افتاد به #پـوتینـی ڪه گوشه خونه بود
گفتم مادر این پوتینا #چرا اینجاست!؟
گفت پوتینای #پسـرمـه..
شما ڪه ڪلون درو زدید #فڪر_ڪردم_برگشته..
مگه #ڪجا رفته؟
_ #جبـهـه دخترم
جبهه⁉️
🍂_آره،سالها پیش هم سن و سال شما ها بود ڪه رفت..
مثل داریوش رشید..
مثل بیژن چشم و ابرو مشکی..
رفت ڪه به #نامـوسـش؛به #خاڪ_وطنش تجاوز نشه!
🍂این #پوتینا رو با یه #پلاڪ برام آوردن
میگن #شهید شده...
اما من #باور_نمےڪنم؛خودش بهم گفت #برمیگرده..
🍂پوتیناش رو گذاشتم آماده..
آخه گفته بود با همین #پوتینا سر سفره #عقد میشنه..
یڪی رو براش نشون ڪرده بودم
مثل فاطمه چشم قهوه ای..
مثل نرجس چارشونه..
مـن #چشـامـو دوختـم به #در..
#هنـــوزم_منـتــظـــرم..
مـنـتـظــر...😔
🍀 #فاطمه_قاف
🌸 #حجاب_حیا
💔 #مادران_چشم_براه
👌 #تا_ابد_مدیون_خون_شهدا_هستیم
🌹ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
🍁 #خاطرات
✍با بروبچ #دانشـگاه رفته بودیم #مسافرت..
مسیرو گم کردیم،ماشین خراب شد..
ڪوله هامونو برداشتیم و 4 تایی پای
پیاده گز ڪردیم سمت نوری که از دور نمایان بود..
🌾رسیدیم به یه #روستـا..
خسته بودیم؛ گوشی ها آنتن نمیداد!
به ناچار به یڪی از خونه ها #پناه بردیم
لاے در باز بود،به رسم ادب در زدیم..
#صداے نحیفی به گوش رسید..
#اومــدی_عــزیــز_مـــادر..❣
🍂همو نگاه ڪردیم..!!
بیژن جواب داد؛ببخشید ما #مسافریم
جایی رو نداریم ڪه شب بمونیم
میشه یه #اتاق به ما بدید؟
گفت:بفرمایید! #مهمان حبیب خداست پسرم!
🍂وارد حیاط شدیم؛یه خونه #ڪاهگلی ساده اما دوست داشتنی..
#سـر و #وضـع ما رو ڪه دید ڪمی #جـا_خـورد انـگار..😳
#موهاے افشون و #شلوار جین کوتاه و پاره..
#پسرها هم #ابـروی برداشته و #خالڪوبی
روی دست و شلوار فاق ڪوتاه!
🍂رفتیم توی یڪی از اتاقڪ ها..
_از #تهران میاید؟
بله.
_خب دخترا اسمتون چیه؟
فاطمه و نرجس
_به به چه اسمهای قشنگی..اسم #شوهراتون چیه؟
خنده ای ڪردم و #گفتـم_شـوهـر⁉️
_ #مـگـه اینایی ڪه تو حیاط اند #شوهرتون_نیستن❓
🍂گفتم:بیژن #نامزد فاطمه ست
من و داریوش با هم #دوستیم..
حرفی نزد..❗️❗️
🍂انگار #واژه دوست براش #بیگانه بود!
مثل یڪ ڪدبانوی تمام عیار
یه سفره ی قشنگ برامون باز ڪرد با
ظروف سفالی،دوغ وپنیر؛ڪره و غذای محلے..
🍂چشمم افتاد به #پـوتینـی ڪه گوشه خونه بود
گفتم مادر این پوتینا #چرا اینجاست!؟
گفت پوتینای #پسـرمـه..
شما ڪه ڪلون درو زدید #فڪر_ڪردم_برگشته..
مگه #ڪجا رفته؟
_ #جبـهـه دخترم
جبهه⁉️
🍂_آره،سالها پیش هم سن و سال شما ها بود ڪه رفت..
مثل داریوش رشید..
مثل بیژن چشم و ابرو مشکی..
رفت ڪه به #نامـوسـش؛به #خاڪ_وطنش تجاوز نشه!
🍂این #پوتینا رو با یه #پلاڪ برام آوردن
میگن #شهید شده...
اما من #باور_نمےڪنم؛خودش بهم گفت #برمیگرده..
🍂پوتیناش رو گذاشتم آماده..
آخه گفته بود با همین #پوتینا سر سفره #عقد میشنه..
یڪی رو براش نشون ڪرده بودم
مثل فاطمه چشم قهوه ای..
مثل نرجس چارشونه..
مـن #چشـامـو دوختـم به #در..
#هنـــوزم_منـتــظـــرم..
مـنـتـظــر...😔
🍀 #فاطمه_قاف
🌸 #حجاب_حیا
💔 #مادران_چشم_براه
👌 #تا_ابد_مدیون_خون_شهدا_هستیم
🌹ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
📎یازدهم آبان
🥀 #سالروز_شهادت_حر_انقلاب
#شهید_طیب_حاج_رضایی
گرامی باد.🕊
🥀 #شهادت؛به جرم دفاع از امام خمینی
💐 شادی روحشون صلوات 💐
🌹ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
🥀 #سالروز_شهادت_حر_انقلاب
#شهید_طیب_حاج_رضایی
گرامی باد.🕊
🥀 #شهادت؛به جرم دفاع از امام خمینی
💐 شادی روحشون صلوات 💐
🌹ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎞 #کلیپ
🍁سفره شام غریبان حضرت رقیه سلام الله علیها کنارضریح منور حضرت
🔶باحضورخانواده شهدای مدافع حرم
🌹ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
🍁سفره شام غریبان حضرت رقیه سلام الله علیها کنارضریح منور حضرت
🔶باحضورخانواده شهدای مدافع حرم
🌹ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان #فرمانده_من #قسمت_صدوسی_ونهم ✍دم غروب بود و اسمون رو به تاریکی می رفت...چیز زیادی تا خونه ی مامان رعنایینا نمونده بود...از سر خیابونشون یه جعبه شیرینی خریدیم و ده دقیقه ای چلوی درشون رسیدیم... 🌼حسام با ذوق خاصی دکمه زنگو فشار داد و بی اختیار لبخندی😊…
#داستان
#فرمانده_من
#قسمت_صدوچهل
🌼نزدیکای در رسیدم . دوباره تکرار کردم : بله.
صدای حسامو شنیدم... _منم فاطمه .
نفس عمیقی کشیدم و درو باز کردم . لبخندی زدمو گفتم... _چ عجب ... تشریف فرما شدین حاج آقا ! بابا نمیگی ادم دلش تنگ میشه میذاری میری ؟
لبخندمو پر رنگ تر کردمو نگاش کردم .حسام لبشو گاز گرفت و با اشاره ی چشم و ابرو به بغل دستش اشاره کرد ...
🌼با دیدن اشکان که کنار حسام ایستاده بود مثل حسام ، بی اختیار لبمو گاز گرفتم . چادرمو کشیدم جلو و با دستپاچگی گفتم : سلام آقا اشکان . خوبید؟ خانواده خوبن؟ خوش اومدین ...
🌼اب دهنمو قورت دادم ... تنم گر گرفته بود ... حسام خجالت زده سرشو انداخت پایین .. اشکانم سرشو انداخته بود پایین و یکم سرخ شده بود ... از جلوی در رفتم کنار و گفتم : بفرمایید تو ...
اشکان به حسام نگاه کرد و بعد رو به من گفت : نه زنداداش مزاحم نمیشم ...
اخم خفیفی کردمو گفتم : تعارف می کنید اقا اشکان ؟ بیاید تو یه چایی درخدمتتون باشیم ...
🌼حسام دستشو گذاشت پشت اشکان و گفت : بیا تو داداش !
بدون اینکه حرف دیگه ای بزنم با عجله رفتم توی خونه . وارد آشپزخونه شدم . ...پوفی کشیدم و کتری رو پر از آب کردم . گذاشتم بجوشه ...حسام وارد آشپزخونه شد ... پقی زد زیر خنده . اخم کردم و گفتم : هیس . زشته ! الان می فهمه ... حسام از شدت خنده رفته بود رکوع ... با عصبانیت گفتم : حسااااام ، آبروم رفت . چرا میخندی؟ اصن چرا نمیگی اشکانم باهاته؟
🌼تقریبا تو حالت سجده بود ... کنارش نشستم
_حسام زشته مهمونو تنها گذاشتی .
خودمم از خندش خندم گرفت . سرشو بالا آورد . از شدت خنده سرخ شده بود ....
با صدایی که توش رگه های از خنده موج میزد گفت : فاطمه قیافت دیدنی بود ... ضربه ای به سینش زدمو گفتم : مسخره ...!
🌼از جا بلند شد . گلوشو صاف کرد . دستی به صورتش کشید و رفت بیرون
بعد از رفتن حسام ، میوه ها رو شستم و تو ظرف چیدم . ظرفو برداشتم و وارد پذیرایی شدم . حسام و اشکان دو تایی کنار هم نشسته بودن و مشغول بررسی یه کاغذی بودن . نخواستم تو کارش دخالت کنم . ظرف میوه رو گذاشتم رو میز.خونه تمیز بود و خیالم از بابت غذا راحت بود .
🌼رفتم تو ی اتاق و شماره ی سپیده رو گرفتم . بعد از چند تا بوق برداشت ... با صدای شادی گفتم : سلام سپیده ،
_ به سلام . رفیق فابریکم . چطوری؟؟؟
_ من خوبم . تو خوبی ؟
💠ادامه دارد.....
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الہے دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🌹ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
#فرمانده_من
#قسمت_صدوچهل
🌼نزدیکای در رسیدم . دوباره تکرار کردم : بله.
صدای حسامو شنیدم... _منم فاطمه .
نفس عمیقی کشیدم و درو باز کردم . لبخندی زدمو گفتم... _چ عجب ... تشریف فرما شدین حاج آقا ! بابا نمیگی ادم دلش تنگ میشه میذاری میری ؟
لبخندمو پر رنگ تر کردمو نگاش کردم .حسام لبشو گاز گرفت و با اشاره ی چشم و ابرو به بغل دستش اشاره کرد ...
🌼با دیدن اشکان که کنار حسام ایستاده بود مثل حسام ، بی اختیار لبمو گاز گرفتم . چادرمو کشیدم جلو و با دستپاچگی گفتم : سلام آقا اشکان . خوبید؟ خانواده خوبن؟ خوش اومدین ...
🌼اب دهنمو قورت دادم ... تنم گر گرفته بود ... حسام خجالت زده سرشو انداخت پایین .. اشکانم سرشو انداخته بود پایین و یکم سرخ شده بود ... از جلوی در رفتم کنار و گفتم : بفرمایید تو ...
اشکان به حسام نگاه کرد و بعد رو به من گفت : نه زنداداش مزاحم نمیشم ...
اخم خفیفی کردمو گفتم : تعارف می کنید اقا اشکان ؟ بیاید تو یه چایی درخدمتتون باشیم ...
🌼حسام دستشو گذاشت پشت اشکان و گفت : بیا تو داداش !
بدون اینکه حرف دیگه ای بزنم با عجله رفتم توی خونه . وارد آشپزخونه شدم . ...پوفی کشیدم و کتری رو پر از آب کردم . گذاشتم بجوشه ...حسام وارد آشپزخونه شد ... پقی زد زیر خنده . اخم کردم و گفتم : هیس . زشته ! الان می فهمه ... حسام از شدت خنده رفته بود رکوع ... با عصبانیت گفتم : حسااااام ، آبروم رفت . چرا میخندی؟ اصن چرا نمیگی اشکانم باهاته؟
🌼تقریبا تو حالت سجده بود ... کنارش نشستم
_حسام زشته مهمونو تنها گذاشتی .
خودمم از خندش خندم گرفت . سرشو بالا آورد . از شدت خنده سرخ شده بود ....
با صدایی که توش رگه های از خنده موج میزد گفت : فاطمه قیافت دیدنی بود ... ضربه ای به سینش زدمو گفتم : مسخره ...!
🌼از جا بلند شد . گلوشو صاف کرد . دستی به صورتش کشید و رفت بیرون
بعد از رفتن حسام ، میوه ها رو شستم و تو ظرف چیدم . ظرفو برداشتم و وارد پذیرایی شدم . حسام و اشکان دو تایی کنار هم نشسته بودن و مشغول بررسی یه کاغذی بودن . نخواستم تو کارش دخالت کنم . ظرف میوه رو گذاشتم رو میز.خونه تمیز بود و خیالم از بابت غذا راحت بود .
🌼رفتم تو ی اتاق و شماره ی سپیده رو گرفتم . بعد از چند تا بوق برداشت ... با صدای شادی گفتم : سلام سپیده ،
_ به سلام . رفیق فابریکم . چطوری؟؟؟
_ من خوبم . تو خوبی ؟
💠ادامه دارد.....
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الہے دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🌹ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
🍁 #دلنوشته
🍁امروز من
دوباره بہ #سـراغ تو آمدم
اینجا #دلم
#بہ_یادتو از غصہ ها جداست
🍃راهے قشنگ آمده ام
اے #حضور سبز
تنہا #پلاڪِ ماندهٔ تو،
#یادگار ماستــ.
#پنجشنبہ_های_دلتنگے
@Shahidegomnamm
🍁امروز من
دوباره بہ #سـراغ تو آمدم
اینجا #دلم
#بہ_یادتو از غصہ ها جداست
🍃راهے قشنگ آمده ام
اے #حضور سبز
تنہا #پلاڪِ ماندهٔ تو،
#یادگار ماستــ.
#پنجشنبہ_های_دلتنگے
@Shahidegomnamm
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
KarbalaSkanMap.jpg
5.7 MB
📢📢 #اطلاعیه
💠 #نقشه با کیفیت محل دقیق اسکان موکب های ایرانی در شهر کربلا
✅به زائران اربعین که اسکان ندارند برسانید
🕌هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله...
☘ @Shahidegomnamm 👈
💠 #نقشه با کیفیت محل دقیق اسکان موکب های ایرانی در شهر کربلا
✅به زائران اربعین که اسکان ندارند برسانید
🕌هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله...
☘ @Shahidegomnamm 👈
#حدیث_روز📜
#امام_صادق(ع) می فرمایند:↯
❈ #انار را با #پیه آن بخورید
❈ چرا ڪه #معده را #پاڪیزه
❈ میسازد،
❈ و #ذهن را افزون میڪند.
📚ڪافی، جلد۶ ، صفحه۳۵۴
حدیث۱۲
°•🌸🍃 @Shahidegomnamm
#امام_صادق(ع) می فرمایند:↯
❈ #انار را با #پیه آن بخورید
❈ چرا ڪه #معده را #پاڪیزه
❈ میسازد،
❈ و #ذهن را افزون میڪند.
📚ڪافی، جلد۶ ، صفحه۳۵۴
حدیث۱۲
°•🌸🍃 @Shahidegomnamm
🖇 #کلام_شهید
ای #شهید🕊
این روزها
عجیب نیازمند
#نگاه هایتان شده ایم!🥀
نگاه از #قاب چشم
مردانی ڪه #چشم هایشان
#خدا را منعڪس می ڪند
#شهید_جعفر_ناوی_پور💕
#یادش_باصلوات💐
°•🌸🍃 @Shahidegomnamm
ای #شهید🕊
این روزها
عجیب نیازمند
#نگاه هایتان شده ایم!🥀
نگاه از #قاب چشم
مردانی ڪه #چشم هایشان
#خدا را منعڪس می ڪند
#شهید_جعفر_ناوی_پور💕
#یادش_باصلوات💐
°•🌸🍃 @Shahidegomnamm
✾ #عشـق ♡ مـے بـازمـ
ڪہ غیـر از #بـاختـن
در #عشـق ♡
نیستــ
✾ در #نبـردے این
چـنین هــر ڪس بـہ
#خاڪ افتـاد 🍂 بـرد
#بـاز_پنجشـنبـہ🕊
#ویاد_شهـدا_بـاصلـوات🍃🌹
#دلنـوشتـہ💔♡
°•🌸🍃 @Shahidegomnamm
ڪہ غیـر از #بـاختـن
در #عشـق ♡
نیستــ
✾ در #نبـردے این
چـنین هــر ڪس بـہ
#خاڪ افتـاد 🍂 بـرد
#بـاز_پنجشـنبـہ🕊
#ویاد_شهـدا_بـاصلـوات🍃🌹
#دلنـوشتـہ💔♡
°•🌸🍃 @Shahidegomnamm
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#شهادت
فنا شدن انسان براےنیل به
سرچشمه نور ونزدیڪ شدن
به هستی مطلق است
#شهادت
عشق وصال محبوب ومعشوق
در زیباترین شڪل است.
#شهید_قربانی
#شهید_یزدانی
#شهید_میردوستی
#سالروزشهادت
°•🌸🍃 @Shahidegomnamm
فنا شدن انسان براےنیل به
سرچشمه نور ونزدیڪ شدن
به هستی مطلق است
#شهادت
عشق وصال محبوب ومعشوق
در زیباترین شڪل است.
#شهید_قربانی
#شهید_یزدانی
#شهید_میردوستی
#سالروزشهادت
°•🌸🍃 @Shahidegomnamm
4_337464127431640205.pdf
1.5 MB
📚 #کتاب :
👿 #شیطان_پرستی
♻️ #فایل_PDF
📝 #نویسنده :
#فاطمه_عسگری_دهکردی
🍀کانال عهدباشهدا🍀
🦋 @Shahidegomnamm 🦋
👿 #شیطان_پرستی
♻️ #فایل_PDF
📝 #نویسنده :
#فاطمه_عسگری_دهکردی
🍀کانال عهدباشهدا🍀
🦋 @Shahidegomnamm 🦋
🌼🍃🌼
🍃🌼
🌼
پسر شوق پریدن را 🌹
میان بال و پر حس ڪرد 🕊
پسر میرفت و مادر❤️باز هم
میشد غزلخوانش💌
#شهید_روحانی_محمدمهدی_مالامیری
#شبتون_شهدایی 🌙
🔹
💠 @shahidegomnamm
🔹
🍃🌼
🌼
پسر شوق پریدن را 🌹
میان بال و پر حس ڪرد 🕊
پسر میرفت و مادر❤️باز هم
میشد غزلخوانش💌
#شهید_روحانی_محمدمهدی_مالامیری
#شبتون_شهدایی 🌙
🔹
💠 @shahidegomnamm
🔹
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍃💞﷽💞🍃
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه
#ازکلام_وحی
❁ سوره یس
❁ جــزء 23
❁ صفحـہ 445
❁ آیہ 71 الی 83
🌹ڪانـال عهـدبـا شهـدا🌹
❥• @Shahidegomnamm🕊
┄┅✿❀🍃🌹🍃❀✿┅┄
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه
#ازکلام_وحی
❁ سوره یس
❁ جــزء 23
❁ صفحـہ 445
❁ آیہ 71 الی 83
🌹ڪانـال عهـدبـا شهـدا🌹
❥• @Shahidegomnamm🕊
┄┅✿❀🍃🌹🍃❀✿┅┄
🍃💞﷽💞🍃
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه
#ازکلام_وحی
❁ سوره یس
❁ جــزء 23
❁ صفحـہ 445
❁ آیہ 71 الی 83
🌹ڪانـال عهـدبـا شهـدا🌹
❥• @Shahidegomnamm🕊
┄┅✿❀🍃🌹🍃❀✿┅┄
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه
#ازکلام_وحی
❁ سوره یس
❁ جــزء 23
❁ صفحـہ 445
❁ آیہ 71 الی 83
🌹ڪانـال عهـدبـا شهـدا🌹
❥• @Shahidegomnamm🕊
┄┅✿❀🍃🌹🍃❀✿┅┄
🍁 #دلنوشته
❣نمےدانم #عاشـق شما هستم
یا عاشـق صبـح بہ خیـرهایتان
هر چہ هست
امـروز عاشـق تر از دیـروزم
#شهیدمدافع_حرم
#سردارطباطبایی_مهر 💐
#روزتون_شهدایی✨
🌹ڪانال عهـدبا شهـدا
💠 @Shahidegomnamm
❣نمےدانم #عاشـق شما هستم
یا عاشـق صبـح بہ خیـرهایتان
هر چہ هست
امـروز عاشـق تر از دیـروزم
#شهیدمدافع_حرم
#سردارطباطبایی_مهر 💐
#روزتون_شهدایی✨
🌹ڪانال عهـدبا شهـدا
💠 @Shahidegomnamm