🍃ای کاش تو بودیُ دلم بودُ خدا بود
ای کاش دلم از همه غير از تو جدا بود
🍃تا فاصله مان کم شودُ زود بيایی
نذر دل من شاخه ای از باغ دعا بود
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شعر
🆔 @shahidegomnamm 👈
ای کاش دلم از همه غير از تو جدا بود
🍃تا فاصله مان کم شودُ زود بيایی
نذر دل من شاخه ای از باغ دعا بود
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شعر
🆔 @shahidegomnamm 👈
صبــــ🌤ـــح اس
و صبح بهـانہ است براے
بیدارے چشمــانم
نگاهـمان ڪنید ڪہ سخت
محتاج نگاهـتان هـستیم
#صبحتون_معطر_به_عطرشهدا
#دلنوشته
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈
و صبح بهـانہ است براے
بیدارے چشمــانم
نگاهـمان ڪنید ڪہ سخت
محتاج نگاهـتان هـستیم
#صبحتون_معطر_به_عطرشهدا
#دلنوشته
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈
💠 #حدیث_روز 💠
امام على(ع) :
سوخت آتش روز قيامت، هرتوانگرى است كه از بخشيدن مال خويش به تهی دستان بخل ورزد و نيز هر عالمى كه دين را به دنيا بفروشد
📚 عيون الحكم والمواعظ،ص503
🆔 @shahidegomnamm 👈
امام على(ع) :
سوخت آتش روز قيامت، هرتوانگرى است كه از بخشيدن مال خويش به تهی دستان بخل ورزد و نيز هر عالمى كه دين را به دنيا بفروشد
📚 عيون الحكم والمواعظ،ص503
🆔 @shahidegomnamm 👈
Forwarded from عکس نگار
🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨
💞 #ازدواج_به_سبک_شهدا
✍خرید عقدمان یک 💍حلقه ی نهصد
تومانی بود برای من. همین و بس.
بعد از عقد، رفتیم حرم.
بعدش گل زار شهدا.
شب هم شام خانه ی ما.
صبح زود مهدی برگشت جبهه.
#شهیدمهدی_زین_الدین
#خاطره
📔یادگاران،جلد ده،کتاب شهیدزین الدین،ص 15
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈
💞 #ازدواج_به_سبک_شهدا
✍خرید عقدمان یک 💍حلقه ی نهصد
تومانی بود برای من. همین و بس.
بعد از عقد، رفتیم حرم.
بعدش گل زار شهدا.
شب هم شام خانه ی ما.
صبح زود مهدی برگشت جبهه.
#شهیدمهدی_زین_الدین
#خاطره
📔یادگاران،جلد ده،کتاب شهیدزین الدین،ص 15
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈
🍃شلمچه خلاصه عشق است وقطعه ای ازبهشت
🍃شلمچه فرودگاه عشق وعروجگاه دل
🍃شلمچه قتلگاه مردان عاشقیست که بیقراروصال بودند
🍃شلمچه بازارعشقبازیست
🌷 #هم_اکنون شلمچه دعاگویتان هستیم
💖 @shahidegomnamm 👈
🍃شلمچه فرودگاه عشق وعروجگاه دل
🍃شلمچه قتلگاه مردان عاشقیست که بیقراروصال بودند
🍃شلمچه بازارعشقبازیست
🌷 #هم_اکنون شلمچه دعاگویتان هستیم
💖 @shahidegomnamm 👈
🍃یا رب دَم عید است، عطا بر همه ده
بر ماتم واندوه همه خاتمه ده
🍃پایان ِغم ِهمه، ظهور مهدیست!
تعجیل فرج، به مهدی فاطمه ده
❤️اللهـــــم ؏عــــــجل لولیـــــک الفـــرج❤️
#شعر
🆔 @shahidegomnamm
بر ماتم واندوه همه خاتمه ده
🍃پایان ِغم ِهمه، ظهور مهدیست!
تعجیل فرج، به مهدی فاطمه ده
❤️اللهـــــم ؏عــــــجل لولیـــــک الفـــرج❤️
#شعر
🆔 @shahidegomnamm
💟سالی که بهارش قدم فاطمه باشد
💟صدها برکت از کرم فاطمه باشد
💟امید که یک مژده ز صدها خبر خوش
💟پیغام فرج در حرم فاطمه باشد
#سال_نو_بر_شما_مبارک
🕊کانال عَهدباشُهَدا🕊
@shahidegomnamm
💟صدها برکت از کرم فاطمه باشد
💟امید که یک مژده ز صدها خبر خوش
💟پیغام فرج در حرم فاطمه باشد
#سال_نو_بر_شما_مبارک
🕊کانال عَهدباشُهَدا🕊
@shahidegomnamm
هفت سين جبهہ هاے جنگــ
ڪجائيد اےمردان خــدا
اے مردان بے ادعـــا
كہ امروزمان رامديون شماهستيم
🎉 #ســـال_نـــو_مـبارڪ 🎉
#دلنوشته
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈
ڪجائيد اےمردان خــدا
اے مردان بے ادعـــا
كہ امروزمان رامديون شماهستيم
🎉 #ســـال_نـــو_مـبارڪ 🎉
#دلنوشته
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈
روزعید لباس نو براے او خریده بودیم
اما او نپوشید
گفتم:همه لباس نو پوشیدند
تو چرا نمیپوشے؟
گفت:اگر من بپوشم آن بچهها ڪہ
فقیرهستند
غصه مےخورند
#شهیده_طیبہ_واعظے
#سیره_شهدا
#خاطره
🆔 @shahidegomnamm
اما او نپوشید
گفتم:همه لباس نو پوشیدند
تو چرا نمیپوشے؟
گفت:اگر من بپوشم آن بچهها ڪہ
فقیرهستند
غصه مےخورند
#شهیده_طیبہ_واعظے
#سیره_شهدا
#خاطره
🆔 @shahidegomnamm
💠آیت الله بهجت (ره):
برخی به دنبال ذکر های ویژه ای می گردند
که کسی نشنیده باشد.
همه چیز تابع نماز است.
باید سعی کنیم این نماز را حسابی درستش کنیم
#نماز_اول_وقت
#سخنان_بزرگان
🆔 @shahidegomnamm
برخی به دنبال ذکر های ویژه ای می گردند
که کسی نشنیده باشد.
همه چیز تابع نماز است.
باید سعی کنیم این نماز را حسابی درستش کنیم
#نماز_اول_وقت
#سخنان_بزرگان
🆔 @shahidegomnamm
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
بسم رب العشق #قسمت_هشتاد_یکم #علمدار_عشق روزها از پی هم میگذشتن و من همچنان کنار مرتضی تو بیمارستان بودم ازش دور نمیشدم چون طاقت دوری هم نداشتیم اگه نبودم غذا نمیخورد، و این براش خیلی ضرر داشت دیروز دکتر بهم گفت از سوریه بپرسم ازش تا تو خودش نگه…
بسم رب العشق
#قسمت_هشتاد_ودوم
#علمدار_عشق
یک ماهی میشد مرتضی تو بیمارستانه
رفتم نماز خونه نمازمو خوندم و برگشتم وارد اتاق شدم که خانم دکتر ارغوانی دیدم
-سلام خانم دکتر
~~سلام عزیزم
داشتم به آقامرتضی میگفتم که دیگه مرخصه
-إه چه عالیه
ممنونم بابت زحماتون
~~وظیفه ام بوده
به مرتضی کمک کردم لباساشو پوشید
سوار ماشین شدیم داشتم ماشینو روشن میکردم
که مرتضی گفت
سادات لطفا زنگ بزن مائده سادات و زینب سادات بیان خونه ما
تا هم امانتی هادی بهش بدم هم سفارشو
فقط بگو دم غروب بیاد
قبل از خونه هم برو مزار هادی
-چشم قربان
به سمت قزوین حرکت کردیم ورودی شهر ردکردیم ماشینو به سمت مزارشهدا کج کردم
میدونستم مرتضی میخاد الان تنها با هادی سایر همرزماش باشه
تو اون عملیات ۱۳۰نفر از سراسر کشور شهیدشدن
که ۱۰تاشون قزوینی بودن
یادمه تو اون هاله زمانی ما هرروز شهید داشتیم
البته من به خاطر مرتضی فقط تو مراسم برادرزاده جوانم حاضر شدم
نزدیک مزارشهدا که شدیم
به مرتضی گفتم
من میرم پیش شهیدم تو راحت باشی
+ممنونم
یهو باد وزید
همزمان که چادرم به بازی گرفت
ومن فکرمیکردم قشنگترین صحنه دنیاست
آستین خالی مرتضی تکون خود،
دلم خالی شد
چه ابوالفضلی شده
آستین خالی بوسیدم
گفتم بوی حضرت عباس میدی آقا
ازش دورشدم
یه نیم ساعت بعد
رفتم پیشش
چونـ ممکن بود هیجانی بشه
و این براش خیلی ضرر داشت
-آقا بریم خونه ؟
+بله بی زحمت برو خونه
الانا دیگه مهمون کوچولومون میرسه
وارد خونه مرتضی اینا شدیم
صدای زهرا و علی آقا بلندشد خوش اومدی فرمانده
مرتضی خندید گفت شرمنده اخوی من حاج حسین علمدار نیستم
خطات قاطی کرده برادر
بعد رو به زهرا گفت مجتبی کجاست؟
به مادر زنگ زدی کربلا رسیدن یا نجف اشرف هستن؟
زهرا:مادراینا که هنوز نجف اشراف هستن
مجتبی هم رفته سپاه ببینه با اعزامش به سوریه موافقت میشه
+صبح زنگ زدم به یکی از بچه ها گفت
به احتمال ۹۹درصد یه هفته دیگه بعنوان معاون تیم پزشکی اعزام بشه
-خب خداشکر
آقامجتبی هم داره به عشقش میرسه
مرتضی جان یه ذره استراحت کن تا سادات اینا بیان
+چشم فرمانده 😍😍
یه نیم ساعتی میگذشت
صدای زنگ در بلندشد
سلام عزیزعمه
زینب ماشاالله بزرگ شدی
@@(مائده سادات ): سلام عمه
آره دیگه دخترم الان ۲ماهه ۷روزشه
-بیا تو عزیزم
@@عمه آقا مرتضی کجاست؟
- تو اتاق الان صداش میکنم
در زدم وارد اتاق شد
- إه بیداری بیا سادات اینا اومدن همسری
+الان میام
مرتضی زینب سادات به سختی بغل گرفت
بعداز احوال پرسی نشست
+مائده خانم
من لایق شهادت نبودم
موندم تا عکسای رفقام و جای خالیشون دلم آتیش بزنه
هادی وقتی میخاست بره شناسایی منقطه مسکونی حمص
این انگشتر داد تا بدم به شما و گفت
هروقت ساداتش بزرگ شد اینو بدید بهش و بگید بابا خیلی دوست داشت
ازم خاست بهتون بگم مراقب چادرتون باشید
و زینبشو واقعا زینب تربیت کنید
مائده خانم هادی حتی لحظه آخرم به یاد شما بود
اینم انگشتر امانتی سیدهادی
با اجازتون
@@آقا مرتضی هادی من چطوری شهیدشد؟
چرا نذاشتن در تابوت باز کنم
+مثل سیدالشهدا 😔😔😔
چون تو اون تابوت فقط یه سر بود
برای همین اجازه ندادن
اومدم پشت مرتضی برام اتاق
که گفت لطفا تنهام بذار سادات
با زهرا به سمت مائده دویدیم
مائده انگشتر به سینه اش چسبونده بود
هادی خیلی بی انصاف
من انقدر بد بودم که حتی بهم اجازه ندادی لحظه آخر ببینمت
بی انصاف منو با یه بچه ۷تنها گذاشتی رفتی پیش عممون
هادی دلم برات تنگ شده
من میترسم نتونم زینب خوب بزرگ کنم
هادی دوماهه ندیدمت
نمیخای بیای خوابم بی معرفت
پاشد زینب سادات بغل کرد
-مائده کجا داری میری عزیز عمه 😭😭😭
@@میخام برم پیش هادی
باشه صبرکن خودم میبرمت تو حالت خوب نیست
زهراجان مراقب مرتضی باش
سر کوچه یه ماشین شبیه ماشین پسرعموم دیدم
-مائده اون ماشین پسرعمو بود
@@نمیدونم عمه
من حواسم نشد
مائده بردم مزارشهدا
وای که حرفای این دختر دل آتیش میزدا
دست میکشید رو مزار هادی میگفت
درد نداشتـ لحظه ای سرتو بریدن
مادرمون اومده بود پیشت
سرتو به دامن گرفته بود
-مائده پاشو بسه دختر
خودتو اذیت میکنی
ببین زینب ترسیده
بیا بریم خونه داداش اینا تو بذارم اونجا خیالم راحته
مائده گذاشتم خونه برادرم
خودم برگشتم خونه مرتضی اینا
زهرا با قیافه بهم ریخته در باز کرد
-زهرا چی شده
""زن عموت اینجا بود
به داداشم زخم زبون زد
داداش هم تا مجتبی اومد گفت منو برسون تهران
الان که به مجتبی زنگ زدم گفت خودش داره برمیگرده
داداش هم رفته اهواز
میدونم کجا رفته میرم دنبالش
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ◀️
🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🍃
#قسمت_هشتاد_ودوم
#علمدار_عشق
یک ماهی میشد مرتضی تو بیمارستانه
رفتم نماز خونه نمازمو خوندم و برگشتم وارد اتاق شدم که خانم دکتر ارغوانی دیدم
-سلام خانم دکتر
~~سلام عزیزم
داشتم به آقامرتضی میگفتم که دیگه مرخصه
-إه چه عالیه
ممنونم بابت زحماتون
~~وظیفه ام بوده
به مرتضی کمک کردم لباساشو پوشید
سوار ماشین شدیم داشتم ماشینو روشن میکردم
که مرتضی گفت
سادات لطفا زنگ بزن مائده سادات و زینب سادات بیان خونه ما
تا هم امانتی هادی بهش بدم هم سفارشو
فقط بگو دم غروب بیاد
قبل از خونه هم برو مزار هادی
-چشم قربان
به سمت قزوین حرکت کردیم ورودی شهر ردکردیم ماشینو به سمت مزارشهدا کج کردم
میدونستم مرتضی میخاد الان تنها با هادی سایر همرزماش باشه
تو اون عملیات ۱۳۰نفر از سراسر کشور شهیدشدن
که ۱۰تاشون قزوینی بودن
یادمه تو اون هاله زمانی ما هرروز شهید داشتیم
البته من به خاطر مرتضی فقط تو مراسم برادرزاده جوانم حاضر شدم
نزدیک مزارشهدا که شدیم
به مرتضی گفتم
من میرم پیش شهیدم تو راحت باشی
+ممنونم
یهو باد وزید
همزمان که چادرم به بازی گرفت
ومن فکرمیکردم قشنگترین صحنه دنیاست
آستین خالی مرتضی تکون خود،
دلم خالی شد
چه ابوالفضلی شده
آستین خالی بوسیدم
گفتم بوی حضرت عباس میدی آقا
ازش دورشدم
یه نیم ساعت بعد
رفتم پیشش
چونـ ممکن بود هیجانی بشه
و این براش خیلی ضرر داشت
-آقا بریم خونه ؟
+بله بی زحمت برو خونه
الانا دیگه مهمون کوچولومون میرسه
وارد خونه مرتضی اینا شدیم
صدای زهرا و علی آقا بلندشد خوش اومدی فرمانده
مرتضی خندید گفت شرمنده اخوی من حاج حسین علمدار نیستم
خطات قاطی کرده برادر
بعد رو به زهرا گفت مجتبی کجاست؟
به مادر زنگ زدی کربلا رسیدن یا نجف اشرف هستن؟
زهرا:مادراینا که هنوز نجف اشراف هستن
مجتبی هم رفته سپاه ببینه با اعزامش به سوریه موافقت میشه
+صبح زنگ زدم به یکی از بچه ها گفت
به احتمال ۹۹درصد یه هفته دیگه بعنوان معاون تیم پزشکی اعزام بشه
-خب خداشکر
آقامجتبی هم داره به عشقش میرسه
مرتضی جان یه ذره استراحت کن تا سادات اینا بیان
+چشم فرمانده 😍😍
یه نیم ساعتی میگذشت
صدای زنگ در بلندشد
سلام عزیزعمه
زینب ماشاالله بزرگ شدی
@@(مائده سادات ): سلام عمه
آره دیگه دخترم الان ۲ماهه ۷روزشه
-بیا تو عزیزم
@@عمه آقا مرتضی کجاست؟
- تو اتاق الان صداش میکنم
در زدم وارد اتاق شد
- إه بیداری بیا سادات اینا اومدن همسری
+الان میام
مرتضی زینب سادات به سختی بغل گرفت
بعداز احوال پرسی نشست
+مائده خانم
من لایق شهادت نبودم
موندم تا عکسای رفقام و جای خالیشون دلم آتیش بزنه
هادی وقتی میخاست بره شناسایی منقطه مسکونی حمص
این انگشتر داد تا بدم به شما و گفت
هروقت ساداتش بزرگ شد اینو بدید بهش و بگید بابا خیلی دوست داشت
ازم خاست بهتون بگم مراقب چادرتون باشید
و زینبشو واقعا زینب تربیت کنید
مائده خانم هادی حتی لحظه آخرم به یاد شما بود
اینم انگشتر امانتی سیدهادی
با اجازتون
@@آقا مرتضی هادی من چطوری شهیدشد؟
چرا نذاشتن در تابوت باز کنم
+مثل سیدالشهدا 😔😔😔
چون تو اون تابوت فقط یه سر بود
برای همین اجازه ندادن
اومدم پشت مرتضی برام اتاق
که گفت لطفا تنهام بذار سادات
با زهرا به سمت مائده دویدیم
مائده انگشتر به سینه اش چسبونده بود
هادی خیلی بی انصاف
من انقدر بد بودم که حتی بهم اجازه ندادی لحظه آخر ببینمت
بی انصاف منو با یه بچه ۷تنها گذاشتی رفتی پیش عممون
هادی دلم برات تنگ شده
من میترسم نتونم زینب خوب بزرگ کنم
هادی دوماهه ندیدمت
نمیخای بیای خوابم بی معرفت
پاشد زینب سادات بغل کرد
-مائده کجا داری میری عزیز عمه 😭😭😭
@@میخام برم پیش هادی
باشه صبرکن خودم میبرمت تو حالت خوب نیست
زهراجان مراقب مرتضی باش
سر کوچه یه ماشین شبیه ماشین پسرعموم دیدم
-مائده اون ماشین پسرعمو بود
@@نمیدونم عمه
من حواسم نشد
مائده بردم مزارشهدا
وای که حرفای این دختر دل آتیش میزدا
دست میکشید رو مزار هادی میگفت
درد نداشتـ لحظه ای سرتو بریدن
مادرمون اومده بود پیشت
سرتو به دامن گرفته بود
-مائده پاشو بسه دختر
خودتو اذیت میکنی
ببین زینب ترسیده
بیا بریم خونه داداش اینا تو بذارم اونجا خیالم راحته
مائده گذاشتم خونه برادرم
خودم برگشتم خونه مرتضی اینا
زهرا با قیافه بهم ریخته در باز کرد
-زهرا چی شده
""زن عموت اینجا بود
به داداشم زخم زبون زد
داداش هم تا مجتبی اومد گفت منو برسون تهران
الان که به مجتبی زنگ زدم گفت خودش داره برمیگرده
داداش هم رفته اهواز
میدونم کجا رفته میرم دنبالش
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ◀️
🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🍃
دوکوهه! السلام ای خانه ی عشق
www.aviny.com
#دو_کوهه_السلام_ای_خانه_ی_عشق
ب مناسبت این روزها
و اردوهای راهیان نور...✨
التماس دعا از همگی دوستان بزرگوار...
#پیشنهاد_دانلود
#صوت 🎵
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈
ب مناسبت این روزها
و اردوهای راهیان نور...✨
التماس دعا از همگی دوستان بزرگوار...
#پیشنهاد_دانلود
#صوت 🎵
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈
📃 #وصیتنامه
💠"بزرگترین آرزویم را شهادت مےدانم"
بر هر آرزویےکہ فکرڪردم از شهادت بزرگتر ندیدم بر هر زیبایےکہ نگریستم از شهــادت زیبـاتر نبود.
#شهـیدحمـید_نظری
🆔 @shahidegomnamm 👈
💠"بزرگترین آرزویم را شهادت مےدانم"
بر هر آرزویےکہ فکرڪردم از شهادت بزرگتر ندیدم بر هر زیبایےکہ نگریستم از شهــادت زیبـاتر نبود.
#شهـیدحمـید_نظری
🆔 @shahidegomnamm 👈
🎊سال جدیدم را به دعای خیر تو آغاز میکنم
ای #شهید برایمان دعاکن😍
💐 شهدای گمنام(معراج شهدا اهواز)
#سال_نو
🌹کانال عهدباشهدا👇
💖 @shahidegomnamm 💖
ای #شهید برایمان دعاکن😍
💐 شهدای گمنام(معراج شهدا اهواز)
#سال_نو
🌹کانال عهدباشهدا👇
💖 @shahidegomnamm 💖
💠وچه بسیارندفرزندانی که حسرت آغوش پدر را درلحظات سال جدیددارند😔
🌺لطفابه کسانی که منکرمظلومیت مدافعان حرم هستنداین عکس را ارسال کنید
💐شادی روح شهداصلوات💐
🌹کانال عهدباشهدا🌹
💖 @shahidegomnamm
🌺لطفابه کسانی که منکرمظلومیت مدافعان حرم هستنداین عکس را ارسال کنید
💐شادی روح شهداصلوات💐
🌹کانال عهدباشهدا🌹
💖 @shahidegomnamm
ஜ۩﷽۩ஜ▬▬
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه_ازکلام_وحی
🔸صفحه 218
🔹جزء 11
🔸سوره یونس
🔹آیه 79 الی 88
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌷کانال عهد با شهدا 🌷
@Shahidegomnamm 👆کلیک
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه_ازکلام_وحی
🔸صفحه 218
🔹جزء 11
🔸سوره یونس
🔹آیه 79 الی 88
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌷کانال عهد با شهدا 🌷
@Shahidegomnamm 👆کلیک
ஜ۩﷽۩ஜ▬▬
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه_ازکلام_وحی
🔸صفحه 218
🔹جزء 11
🔸سوره یونس
🔹آیه 79 الی 88
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌷کانال عهد با شهدا 🌷
@Shahidegomnamm 👈کلیک
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه_ازکلام_وحی
🔸صفحه 218
🔹جزء 11
🔸سوره یونس
🔹آیه 79 الی 88
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌷کانال عهد با شهدا 🌷
@Shahidegomnamm 👈کلیک
سائل و سینہ زنے،سیب،سحر،سوره فجر
سـوز دل بهر عـزای تو دمادم داریـم
هفـٺ سیڹ ڪرمٺ جــور همیشہ آقــا
ما فقط یڪ "سفر ڪرب و ُبلا" ڪم داریم
#السلام_علیک_یااباعبدالله_الحسین✋
#شعر
🆔 @shahidegomnamm
سـوز دل بهر عـزای تو دمادم داریـم
هفـٺ سیڹ ڪرمٺ جــور همیشہ آقــا
ما فقط یڪ "سفر ڪرب و ُبلا" ڪم داریم
#السلام_علیک_یااباعبدالله_الحسین✋
#شعر
🆔 @shahidegomnamm
🌤گفتهاند:
سحرخیز باش تا کامروا باشی؛
💚و کامِ من روا نمیشود،
بجز از رزقِ سفرۀ
شهدا...
#صبحتون_معطر_به_عطرشهدا
#دلنوشته
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈
سحرخیز باش تا کامروا باشی؛
💚و کامِ من روا نمیشود،
بجز از رزقِ سفرۀ
شهدا...
#صبحتون_معطر_به_عطرشهدا
#دلنوشته
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈