💢دشمن بايد بداندو اين تجربہ را ڪسب ڪرده باشد ڪہ هر توطئہاے را ڪہ عليہ انقلاب طرحريزے ڪند،اُمت بيدارو آگاه با "پيروے از رهبر عزيز"آن را خنثےخواهد ڪرد
#شهیدمحمود_ڪاوه
#پیام_شهید
↪ @shahidegomnamm
#شهیدمحمود_ڪاوه
#پیام_شهید
↪ @shahidegomnamm
💠امروزتفحص درقلب تهران است
وچشم خانواده شهدای #آتش_نشان به دستان جستجوگران
هستندمادرانی که سالهاست چشم انتظار فرزندشان هستند
✅شادی ارواح شهدای تفحص صلوات
🌹کانال عهدباشهدا👇
❤ @shahidegomnamm
وچشم خانواده شهدای #آتش_نشان به دستان جستجوگران
هستندمادرانی که سالهاست چشم انتظار فرزندشان هستند
✅شادی ارواح شهدای تفحص صلوات
🌹کانال عهدباشهدا👇
❤ @shahidegomnamm
Forwarded from عکس نگار
🕊✨🕊✨🕊✨
🌷 #دمی_با_شهید
✍زمان هایی که گیج و سردرگم میشوم، #قلم دردست میگیرم تااز #واژه ها بنویسم.....
🍂درهمین اوضاع میفهمم پراز #حرفم اما کلمه ندارم،
واژه ندارم تاچیزی بگویم.....!
فکرش را بکن،می مانم و غرق میشوم در هجوم حرف هایی که #قادر نیستم چیزی از آن بگویم....!!!
من میشوم حقیر واژه ها....
در بند حرف ها...😔
🍂میخواهم از تو بگویم....
امّا....
چه بگویم؟؟؟
اصلا #کدامین را بگویم..؟؟؟؟
به #دلاوری_هایت که نگاه میکنم خودم هم میمانم،چه آسان #دل بُریدی و #آسمانی گشته ای....
🍂ازمیان واژه هایی که برای تو نوشته اند همه را پس میزنم تابتوانم به #خود وجودی تو برسم...
برسم به سوال های بی جوابی که ذهنم را بمباران میکنند...
من از #درک تو عاجزم اما تو میتوانی مرا بفهمی؟؟؟
سنگینی #سکوتم را....
اصلا میتوانی بفهمی چقدر برایم #سخت است!!!
میتوانی #خیسی گونه هایم را حس کنی...؟!!!!😢
اصلا میدانی ساعتها همچون #گمگشته ای در برابر عکس هایت مینشینم تا چیزی را پیدا میکنم....
هرنگاهت برایم حرف ها دارد!!!
#دلنوشته زیبا ارسالی توسط کاربربزرگوارکانال تقدیم به شهید مدافع حرم فرمانده گردان غلامان عباس
#شهیدمحمد_اسدی
#اسم_جهادی_غلام_عباس
🌹کانال عهدباشهدا🌹
⚛ @shahidegomnamm 👈
🌷 #دمی_با_شهید
✍زمان هایی که گیج و سردرگم میشوم، #قلم دردست میگیرم تااز #واژه ها بنویسم.....
🍂درهمین اوضاع میفهمم پراز #حرفم اما کلمه ندارم،
واژه ندارم تاچیزی بگویم.....!
فکرش را بکن،می مانم و غرق میشوم در هجوم حرف هایی که #قادر نیستم چیزی از آن بگویم....!!!
من میشوم حقیر واژه ها....
در بند حرف ها...😔
🍂میخواهم از تو بگویم....
امّا....
چه بگویم؟؟؟
اصلا #کدامین را بگویم..؟؟؟؟
به #دلاوری_هایت که نگاه میکنم خودم هم میمانم،چه آسان #دل بُریدی و #آسمانی گشته ای....
🍂ازمیان واژه هایی که برای تو نوشته اند همه را پس میزنم تابتوانم به #خود وجودی تو برسم...
برسم به سوال های بی جوابی که ذهنم را بمباران میکنند...
من از #درک تو عاجزم اما تو میتوانی مرا بفهمی؟؟؟
سنگینی #سکوتم را....
اصلا میتوانی بفهمی چقدر برایم #سخت است!!!
میتوانی #خیسی گونه هایم را حس کنی...؟!!!!😢
اصلا میدانی ساعتها همچون #گمگشته ای در برابر عکس هایت مینشینم تا چیزی را پیدا میکنم....
هرنگاهت برایم حرف ها دارد!!!
#دلنوشته زیبا ارسالی توسط کاربربزرگوارکانال تقدیم به شهید مدافع حرم فرمانده گردان غلامان عباس
#شهیدمحمد_اسدی
#اسم_جهادی_غلام_عباس
🌹کانال عهدباشهدا🌹
⚛ @shahidegomnamm 👈
در این شب آرام
ﺁﺭﺯﻭﯼ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ
ﺳـﻪ ﺗﺎ "س"
ﺳﻌــﺎﺩﺕ.. ﺳﻼﻣــﺖ.. ﺳﺮﺑﻠﻨــﺪﯼ
ﭼﻮﻥ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯿﻪ
شبتــون پرستــاره
خوابهـاتـون رویایــی
و به امیــد فردایی بهتــر
#شبتــون_بخیــر🌟🌙
☆
🍃🍂☆ @shahidegomnam
ﺁﺭﺯﻭﯼ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ
ﺳـﻪ ﺗﺎ "س"
ﺳﻌــﺎﺩﺕ.. ﺳﻼﻣــﺖ.. ﺳﺮﺑﻠﻨــﺪﯼ
ﭼﻮﻥ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯿﻪ
شبتــون پرستــاره
خوابهـاتـون رویایــی
و به امیــد فردایی بهتــر
#شبتــون_بخیــر🌟🌙
☆
🍃🍂☆ @shahidegomnam
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای دل شیدای ما گرم تمنای تو..
کی شود آخر عیان طلعت زیبای تو
گر چه نهانی ز چشم دل نبود نا امید..
می رسد آخر به هم چشم من و پای تو
🍃السلام علیک یا صاحب الزمان عج
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm
کی شود آخر عیان طلعت زیبای تو
گر چه نهانی ز چشم دل نبود نا امید..
می رسد آخر به هم چشم من و پای تو
🍃السلام علیک یا صاحب الزمان عج
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm
ஜ۩﷽۩ஜ▬▬
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه_ازکلام_وحی
🔸صفحه 161
🔹جزء 8
🔸سوره اعراف
🔹آیه 82 الی 87
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌷کانال عهد با شهدا 🌷
@Shahidegomnamm 👈کلیک
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه_ازکلام_وحی
🔸صفحه 161
🔹جزء 8
🔸سوره اعراف
🔹آیه 82 الی 87
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌷کانال عهد با شهدا 🌷
@Shahidegomnamm 👈کلیک
ஜ۩﷽۩ஜ▬▬
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه_ازکلام_وحی
🔸صفحه 161
🔹جزء 8
🔸سوره اعراف
🔹آیه 82 الی 87
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌷کانال عهد با شهدا 🌷
@Shahidegomnamm 👈کلیک
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه_ازکلام_وحی
🔸صفحه 161
🔹جزء 8
🔸سوره اعراف
🔹آیه 82 الی 87
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌷کانال عهد با شهدا 🌷
@Shahidegomnamm 👈کلیک
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان #فرمانده_من قسمت_صدوسیزدهم بخور بالام جان...😍 حرفش باعث شد چشمی بگم ... قاشقو از رو میز برداشتم و توشو پر از برنج کردم و اروم نزدیک لبم بردم بغضی که تو گلوم بود اجازه نمیداد غذا بخورم احساس میکردم هر ان ممکنه اشکام جاری بشه...😢 هر جوری بود گذاشتم…
#داستان
#فرمانده_من
#قسمت_صدوچهاردهم
با عجله وارد حیاط شدم از پشت شیشه های بخار گرفته ی در ورودی تصویر محوی معلوم بود...
با دستای لرزون درو باز کردم نگاهم اول از همه رو مامان حسام ثابت موند که ظرف میوه تو دستش بود...
با دیدنم لبخندی زد و گفت: خوش اومدی...بفرما تو🙂
با شک و تردید قدم برداشتم و درو پشت سرم بستم...
با خوشرویی سلام دادم و رو مبل نزدیک حسام نشستم...
با نگرانی که تو چهرم بود بهش نگاه کردم از سر اسودگی لبخندی بهم زد که نگران نباشم چشم چرخوندم و به بابای حسام نگاه کردم...عینک به چشمش زده بود و داشت دیوان حافظ میخوند...
همون لحظه سرشو بالا گرفت و گفت: خب حسام جان گفتی میخوای موضوع مهمیو بگی منو مادرت سراپا گوشیم...☺️
حسام به نشونه ی احترام دستشو رو سینش گذاشت و گفت: مخلصیم..
از جاش بلند شد چنگی به موهای اشفته اش زد و شمرده شمرده گفت: شرمندتونم...شرمنده ی اینکه پسر خوبی نبودم... حق فرزندیو خوب به جا نیاوردم اومدم دست و پاهاتونو ببوسم...😔
همون لحظه بابای حسام حرفشو قطع کرد و گفت: این حرفا چیه میزنی پسر؟منو مادرت هیچ نارضایتی ازت نداریم..برو سر اصل مطلب...🤔
حسام نفس عمیقی کشید و بعد یه نگاه به من کرد.. با بدبختی بزور لبخند زدم بهش تا حرفشو بزنه.... دوباره رو به مامان باباش کرد و گفت: عازمم...
مامانش نفس صداداری کشید و گفت: خب انشا الله ک خیره... اینم مثل همون ماموریتای قبلیته دیگه؟😢
دستمو گذاشتم رو صورتم تا ادامه ی صحنه ی جلومو نبینم...خدای من فکر میکردن حسام میخواد بره ماموریت...
حسام از سر کلافگی پوفی کشید و گفت: اخه ایندفعه با دفعه های دیگه فرق داره...
همه گنگ نگاهش میکردن...محمد هم که انگار تا اون لحظه داشت به حرفای حسام گوش میداد با سرعت خودشو به پذیرایی رسوند...🏃🏻
_ فرقش اینه که دیگه تو این میدون فرمانده دیگه من نیستم فرمانده همون علمدار کربلاست...فرقش اینه که مقصدف مقصد همیشگی نیست بوی سه ساله ی اباعبدالله میاد... فرقش اینه...مقصد دمشقه...دفاع از حرم بی بی...💚
اشکام صورتمو خیس کرده بود... دستمو از رو چشمم برداشتم مامان حسام سریع از جاش بلند شد...با درماندگی رو به گفت: فاطمه تو رضایت دادی؟ چرا حرفی نمیزنی؟😥
سیل اشکام مانع حرف زدنم میشد نفسم بند اومده بود... نمی تونستم تو اکسیژن اونجا تنفس کنم... مامان حسام: حاج اقا شما یه چیزی بگو...
بابای حسام با صدایی که توش ناراحتی موج میزد گفت: والله چی بگم حسام که دیگه بچه نیست...
خیر و صلاحشو خودش میدونه از اون گذشته حسام زن داره...
زندگیش از ما جداشده...اومده کسب اجازه کنه...😓
_یعنی چی؟چی داری میگی؟ یه عمر چشمم به در موند که حسام میره ماموریت کی برمیگرده؟ چی میخوره؟حالش چطوره؟بخدا دیگه توان ندارم...😞 دیگه تحمل اینهمه رنج و دلتنگیو ندارم...قلبم توانه انتظارو نداره برو فقط...😭
به اینجای حرفش که رسید سکوت کرد...صورتشو با دستاش پوشوند و شونه هاش شروع کردن به لرزیدن صدای هق هق مادرانش تنمو به لرزه انداخته بود...تحمل نداشتم ناراحتیه ماردشو ببینم...💔
حسام با دلخوری رفت سمت مادرش و دست گذاشت رو شونش و گفت: مامانم،مامان رعنا،عزیز دلم...جانه حسام سرتو بالا بگیر...بزن تو گوشم...اصلا اشتباه کردم قلبه مهربونتو اذیت کردم... اما قبلش حرفای منم بشنو...اگه یه روزی حضرت زینب ازت پرسید " رعنا " یه پسر داشتی اسمش حسام بود... پلیس بود...فوت و فن نظامی گریو از اب بود... چرا نفرستادیش بیاد از حرمم دفاع کنه؟؟؟ چه جوابی بهش میدی؟ اصلا میتونی سرتو بالا بگیری؟😔
مادرم ، دختر علی (ع) ،دختر مولامون جگرگوشه ی حضرت زهرا... حالا تصمیمه خودته یا بزن تو گوشم یا بگو یا علی (ع)
ادامه دارد....
#از_قول_نویسنده_ادامه_رو_از_دست_ندید
#یاعلی
💠کانال عهدباشهدا💠
╔══ೋღ
🌺ღೋ══╗
🌴 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw 🌴
╚══ೋღ
🌺ღೋ══╝
#فرمانده_من
#قسمت_صدوچهاردهم
با عجله وارد حیاط شدم از پشت شیشه های بخار گرفته ی در ورودی تصویر محوی معلوم بود...
با دستای لرزون درو باز کردم نگاهم اول از همه رو مامان حسام ثابت موند که ظرف میوه تو دستش بود...
با دیدنم لبخندی زد و گفت: خوش اومدی...بفرما تو🙂
با شک و تردید قدم برداشتم و درو پشت سرم بستم...
با خوشرویی سلام دادم و رو مبل نزدیک حسام نشستم...
با نگرانی که تو چهرم بود بهش نگاه کردم از سر اسودگی لبخندی بهم زد که نگران نباشم چشم چرخوندم و به بابای حسام نگاه کردم...عینک به چشمش زده بود و داشت دیوان حافظ میخوند...
همون لحظه سرشو بالا گرفت و گفت: خب حسام جان گفتی میخوای موضوع مهمیو بگی منو مادرت سراپا گوشیم...☺️
حسام به نشونه ی احترام دستشو رو سینش گذاشت و گفت: مخلصیم..
از جاش بلند شد چنگی به موهای اشفته اش زد و شمرده شمرده گفت: شرمندتونم...شرمنده ی اینکه پسر خوبی نبودم... حق فرزندیو خوب به جا نیاوردم اومدم دست و پاهاتونو ببوسم...😔
همون لحظه بابای حسام حرفشو قطع کرد و گفت: این حرفا چیه میزنی پسر؟منو مادرت هیچ نارضایتی ازت نداریم..برو سر اصل مطلب...🤔
حسام نفس عمیقی کشید و بعد یه نگاه به من کرد.. با بدبختی بزور لبخند زدم بهش تا حرفشو بزنه.... دوباره رو به مامان باباش کرد و گفت: عازمم...
مامانش نفس صداداری کشید و گفت: خب انشا الله ک خیره... اینم مثل همون ماموریتای قبلیته دیگه؟😢
دستمو گذاشتم رو صورتم تا ادامه ی صحنه ی جلومو نبینم...خدای من فکر میکردن حسام میخواد بره ماموریت...
حسام از سر کلافگی پوفی کشید و گفت: اخه ایندفعه با دفعه های دیگه فرق داره...
همه گنگ نگاهش میکردن...محمد هم که انگار تا اون لحظه داشت به حرفای حسام گوش میداد با سرعت خودشو به پذیرایی رسوند...🏃🏻
_ فرقش اینه که دیگه تو این میدون فرمانده دیگه من نیستم فرمانده همون علمدار کربلاست...فرقش اینه که مقصدف مقصد همیشگی نیست بوی سه ساله ی اباعبدالله میاد... فرقش اینه...مقصد دمشقه...دفاع از حرم بی بی...💚
اشکام صورتمو خیس کرده بود... دستمو از رو چشمم برداشتم مامان حسام سریع از جاش بلند شد...با درماندگی رو به گفت: فاطمه تو رضایت دادی؟ چرا حرفی نمیزنی؟😥
سیل اشکام مانع حرف زدنم میشد نفسم بند اومده بود... نمی تونستم تو اکسیژن اونجا تنفس کنم... مامان حسام: حاج اقا شما یه چیزی بگو...
بابای حسام با صدایی که توش ناراحتی موج میزد گفت: والله چی بگم حسام که دیگه بچه نیست...
خیر و صلاحشو خودش میدونه از اون گذشته حسام زن داره...
زندگیش از ما جداشده...اومده کسب اجازه کنه...😓
_یعنی چی؟چی داری میگی؟ یه عمر چشمم به در موند که حسام میره ماموریت کی برمیگرده؟ چی میخوره؟حالش چطوره؟بخدا دیگه توان ندارم...😞 دیگه تحمل اینهمه رنج و دلتنگیو ندارم...قلبم توانه انتظارو نداره برو فقط...😭
به اینجای حرفش که رسید سکوت کرد...صورتشو با دستاش پوشوند و شونه هاش شروع کردن به لرزیدن صدای هق هق مادرانش تنمو به لرزه انداخته بود...تحمل نداشتم ناراحتیه ماردشو ببینم...💔
حسام با دلخوری رفت سمت مادرش و دست گذاشت رو شونش و گفت: مامانم،مامان رعنا،عزیز دلم...جانه حسام سرتو بالا بگیر...بزن تو گوشم...اصلا اشتباه کردم قلبه مهربونتو اذیت کردم... اما قبلش حرفای منم بشنو...اگه یه روزی حضرت زینب ازت پرسید " رعنا " یه پسر داشتی اسمش حسام بود... پلیس بود...فوت و فن نظامی گریو از اب بود... چرا نفرستادیش بیاد از حرمم دفاع کنه؟؟؟ چه جوابی بهش میدی؟ اصلا میتونی سرتو بالا بگیری؟😔
مادرم ، دختر علی (ع) ،دختر مولامون جگرگوشه ی حضرت زهرا... حالا تصمیمه خودته یا بزن تو گوشم یا بگو یا علی (ع)
ادامه دارد....
#از_قول_نویسنده_ادامه_رو_از_دست_ندید
#یاعلی
💠کانال عهدباشهدا💠
╔══ೋღ
🌺ღೋ══╗
🌴 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw 🌴
╚══ೋღ
🌺ღೋ══╝
✍دلم نفس می خواهد؛
نفسی عمیق در هوایت که
قلبم را همانجا جا گذاشته ام.💓
دلم هوایی رها شدن در هوایت است
ای شهید🌷
#دلنوشته
#شهیدمدافع_حرم_سیدحمیدطباطبایی_مهر
🌹کانال عهدباشهدا🌹
⚛ @shahidegomnamm 👈
نفسی عمیق در هوایت که
قلبم را همانجا جا گذاشته ام.💓
دلم هوایی رها شدن در هوایت است
ای شهید🌷
#دلنوشته
#شهیدمدافع_حرم_سیدحمیدطباطبایی_مهر
🌹کانال عهدباشهدا🌹
⚛ @shahidegomnamm 👈
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎼 #موزیک_ویدیو #قهرمانان_وطن
🎤 با صدای #سیدامیرحسینی
❣پیش کشی تقدیم به #شهدای_آتش_نشان و شهید #بهنام_میرزاخانی
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ◀️
🎤 با صدای #سیدامیرحسینی
❣پیش کشی تقدیم به #شهدای_آتش_نشان و شهید #بهنام_میرزاخانی
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ◀️
Forwarded from عکس نگار
بسم الله الرحمن الرحیم
(پیام تسلیت از طرف همسران شهدا مدافع به همسران شهدا آتش نشان)
🏴 رهبر انقلاب: شهامت و فداکاری آتشنشانان دل را از تحسین و تمجید و نیز از نگرانی و اندوه، آکنده میسازد.
خبر تلخ و دلخراش شهادت جمعی از آتش نشانان غیور کشورمان قلب هایمان را مالامال از اندوه نمود.
نه آتش نشان بهتر بگوییم جانفشانانی که برای حفظ جان هموطنان ،بی باک و نترس به دل آتش زدند زیر آوار ساختمان پلاسکو ماندند اما اجازه ندادند به هموطنانشان آسیبی برسد.
کودکانشان چشم انتظار ماندند و همسرانشان بی تکیه گاه اما نگذاشتند خانواده کسبه و مردم حاضر در صحنه عزادار شوند.
شنیده ایم یکی از این شهدای بزرگوار آرزوی شهادت در دفاع از حرم را داشته و این نشان می دهد که جوانان ما برای دفاع حد و مرز نمیشناسند و هر کجا صدای کمک خواهی به گوششان برسد از جان می گذرند چه بیرون از مرزها در دمشق ، حلب، سامرا و.... چه در چهارراه استانبول و ساختمان پلاسکو ...با دلی دریایی به آتش و خطر می زنند.
همسران بزرگوار و داغدار شهدای آتش نشان بی شک لحظاتی که بر شما و دیگر بازماندگان این واقعه تلخ گذشت روزی هم برما گذشته و هیچ گاه از خاطرمان بیرون نخواهد رفت .ثانیه به ثانیه درد شما را با تمام وجود درک می کنیم .ما تلخی بی خبری را می دانیم غم فراق سنگین و جانکاه است....اما ایمان داریم عزیزانمان عاقبت بخیر شدند و در وصف اجر شهدای شما همین بس که پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
هرکس جلو هجوم آب و آتش را بگیرد و جمعی از مسلمانان را نجات دهد بهشت بر او واجب می شود.
ما همسران شهدا به همسری این مردان بزرگ مفتخریم و به داشتن این مردان مرد بر خود می بالیم.
پیام تسلیت ما همسران شهدای مدافع حرم را پذیرا باشید. از خداوند متعال برای شما،فرزندان، مادران ، پدران و دیگر بازماندگان این شهدای عزیز صبر و اجر جمیل را خواستاریم.
ومن الله توفیق
از طرف همسران شهدای مدافع حرم
#دمشق
#پلاسکو
#همسران_شهداء
#مدافعان_حرم
#آتش_نشانان
#تسلیت
🌹کانال عهدباشهدا👇
🌸🌺 @shahidegomnamm 🌺🌸
(پیام تسلیت از طرف همسران شهدا مدافع به همسران شهدا آتش نشان)
🏴 رهبر انقلاب: شهامت و فداکاری آتشنشانان دل را از تحسین و تمجید و نیز از نگرانی و اندوه، آکنده میسازد.
خبر تلخ و دلخراش شهادت جمعی از آتش نشانان غیور کشورمان قلب هایمان را مالامال از اندوه نمود.
نه آتش نشان بهتر بگوییم جانفشانانی که برای حفظ جان هموطنان ،بی باک و نترس به دل آتش زدند زیر آوار ساختمان پلاسکو ماندند اما اجازه ندادند به هموطنانشان آسیبی برسد.
کودکانشان چشم انتظار ماندند و همسرانشان بی تکیه گاه اما نگذاشتند خانواده کسبه و مردم حاضر در صحنه عزادار شوند.
شنیده ایم یکی از این شهدای بزرگوار آرزوی شهادت در دفاع از حرم را داشته و این نشان می دهد که جوانان ما برای دفاع حد و مرز نمیشناسند و هر کجا صدای کمک خواهی به گوششان برسد از جان می گذرند چه بیرون از مرزها در دمشق ، حلب، سامرا و.... چه در چهارراه استانبول و ساختمان پلاسکو ...با دلی دریایی به آتش و خطر می زنند.
همسران بزرگوار و داغدار شهدای آتش نشان بی شک لحظاتی که بر شما و دیگر بازماندگان این واقعه تلخ گذشت روزی هم برما گذشته و هیچ گاه از خاطرمان بیرون نخواهد رفت .ثانیه به ثانیه درد شما را با تمام وجود درک می کنیم .ما تلخی بی خبری را می دانیم غم فراق سنگین و جانکاه است....اما ایمان داریم عزیزانمان عاقبت بخیر شدند و در وصف اجر شهدای شما همین بس که پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
هرکس جلو هجوم آب و آتش را بگیرد و جمعی از مسلمانان را نجات دهد بهشت بر او واجب می شود.
ما همسران شهدا به همسری این مردان بزرگ مفتخریم و به داشتن این مردان مرد بر خود می بالیم.
پیام تسلیت ما همسران شهدای مدافع حرم را پذیرا باشید. از خداوند متعال برای شما،فرزندان، مادران ، پدران و دیگر بازماندگان این شهدای عزیز صبر و اجر جمیل را خواستاریم.
ومن الله توفیق
از طرف همسران شهدای مدافع حرم
#دمشق
#پلاسکو
#همسران_شهداء
#مدافعان_حرم
#آتش_نشانان
#تسلیت
🌹کانال عهدباشهدا👇
🌸🌺 @shahidegomnamm 🌺🌸
📿ارتباط با خدا زمان و مکان ندارد.
👈حتی در شرایط سخت . . .
✨عالم محضر خداست ...
#دلنوشته
#نماز_اول_وقت📿
#التماس_دعا
🌹کانال عهدباشهدا🌹
⚛ @shahidegomnamm ↩️👈
👈حتی در شرایط سخت . . .
✨عالم محضر خداست ...
#دلنوشته
#نماز_اول_وقت📿
#التماس_دعا
🌹کانال عهدباشهدا🌹
⚛ @shahidegomnamm ↩️👈
Forwarded from عکس نگار
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊🌹
با عرض سلام و وقت بخیر خدمت بزرگواران
‼️ #معرفی_شهدا‼️
🌸هفته ی بیست و نهم🌸
🌷 کانال عهدباشهدا 🌷
📢📢📢📢📢
در🌹کانال عهدباشهدا🌹طی چهار روز
( روزهای دوشنبه-سه شنبه-چهار شنبه -پنجشنبه)
راس ساعت 4
یک شهید عزیز رو خدمتتون معرفی می کنیم، امیدواریم مورد پسندتان واقع شود.
‼️ در ضمن هر کدام از شما عزیزان میتوانید
زندگینامه ی شهید خانواده ی خودتان یا محلتان را همراه با عکسهایی از آن شهید برای ما به آیدی زیر ارسال کنید تا درون کانال قرار بدهیم.
@Ali_Faghiri
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
🕊🌹
با عرض سلام و وقت بخیر خدمت بزرگواران
‼️ #معرفی_شهدا‼️
🌸هفته ی بیست و نهم🌸
🌷 کانال عهدباشهدا 🌷
📢📢📢📢📢
در🌹کانال عهدباشهدا🌹طی چهار روز
( روزهای دوشنبه-سه شنبه-چهار شنبه -پنجشنبه)
راس ساعت 4
یک شهید عزیز رو خدمتتون معرفی می کنیم، امیدواریم مورد پسندتان واقع شود.
‼️ در ضمن هر کدام از شما عزیزان میتوانید
زندگینامه ی شهید خانواده ی خودتان یا محلتان را همراه با عکسهایی از آن شهید برای ما به آیدی زیر ارسال کنید تا درون کانال قرار بدهیم.
@Ali_Faghiri
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
💢دشمنان نمےدانند و نمےفهمند کہ مابرای #شهادت مسابقہ مےدهیم و وابستگے نداریم و #اعتقاد ما این است کہ از سوی خدا آمدہ ایم و بہ سوی او مےرویم ...
#شهیدحاج_حسین_همدانی
#وصیتنامه
⚛ @Shahidegomnamm ↩️👈
#شهیدحاج_حسین_همدانی
#وصیتنامه
⚛ @Shahidegomnamm ↩️👈
🍀معرفی بخش اول از شهید این هفته
لطفا با ما همراه باشید.
باتشکر🙏
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌷✨🍃🍀🌷✨🍃🍀🌷✨🍃
لطفا با ما همراه باشید.
باتشکر🙏
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌷✨🍃🍀🌷✨🍃🍀🌷✨🍃
Forwarded from عکس نگار
🕊✨🕊✨🕊✨
✍فرقی نمیکند فرزند #دهه اول انقلاب باشی یا دهه سوم زمان که میگذارد انگار #عطش_عشق به وطن و حفظ ارزشهای اسلامی جان تازهای به خود میگیرد وقتی میبینی #جوانی بیست و چند سالهای آرزوی دنیوی ندارد, به راحتی پشت به دنیا میکند و از زن و فرزند و مادر و پدر دل کند و عزم رفتن میکند 🔸به قول سید شهیدان اهل قلم، #مرتضی_آوینی " زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است. سلامت تن زیباست، اما پرندهی عشق، تن را قفسی میبیند که در باغ نهاده باشند ".🔸 به روایت دیگر « با شهادت زمان اجل هیچکس جلوتر نمیافتد!» به کلامی ساده «اگر #شهید_نشویم، میمیریم! راه دیگری وجود ندارد».
#دلنوشته
🍃به یاد #شهیدمدافع_حرم_هاشم_دهقانی_نیا🍃
🕊کانال عهدباشهدا🕊
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
✍فرقی نمیکند فرزند #دهه اول انقلاب باشی یا دهه سوم زمان که میگذارد انگار #عطش_عشق به وطن و حفظ ارزشهای اسلامی جان تازهای به خود میگیرد وقتی میبینی #جوانی بیست و چند سالهای آرزوی دنیوی ندارد, به راحتی پشت به دنیا میکند و از زن و فرزند و مادر و پدر دل کند و عزم رفتن میکند 🔸به قول سید شهیدان اهل قلم، #مرتضی_آوینی " زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است. سلامت تن زیباست، اما پرندهی عشق، تن را قفسی میبیند که در باغ نهاده باشند ".🔸 به روایت دیگر « با شهادت زمان اجل هیچکس جلوتر نمیافتد!» به کلامی ساده «اگر #شهید_نشویم، میمیریم! راه دیگری وجود ندارد».
#دلنوشته
🍃به یاد #شهیدمدافع_حرم_هاشم_دهقانی_نیا🍃
🕊کانال عهدباشهدا🕊
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
#شهیدمدافع_حرم_هاشم_دهقانی_نیا
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🔽🔽🔽🔽🔽🔽🔽
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🔽🔽🔽🔽🔽🔽🔽