#شهیدمدافع_حــرم_محمد_الله_دادی
نخستین سردارایرانی که در
#تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۲۸ همراه با
#شهیدجهاد_مغنیه به شهادت رسیدند
#سالروزآسمانی_شدنت_مبارک🕊
💐شادی روحشون صلوات💐
↪️ @shahidegomnamm ↩️
نخستین سردارایرانی که در
#تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۲۸ همراه با
#شهیدجهاد_مغنیه به شهادت رسیدند
#سالروزآسمانی_شدنت_مبارک🕊
💐شادی روحشون صلوات💐
↪️ @shahidegomnamm ↩️
✨شب آرامشش را از
✨خدا قرض ڪَرفتہ
✨ڪہ اینچنین آرام است
✨آرامشی
✨از جنس خدا
✨براے امشبتان خواستارم
🌛 #شـب_بخیـر_مهــربانان 🌜
🆔 @shahidegomnamm
✨خدا قرض ڪَرفتہ
✨ڪہ اینچنین آرام است
✨آرامشی
✨از جنس خدا
✨براے امشبتان خواستارم
🌛 #شـب_بخیـر_مهــربانان 🌜
🆔 @shahidegomnamm
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#مهـــدےجان💚
⚜تمام پنجره ها رو بہ آسمان باز است
ببار حضرٺ باران کہ فصل اعجاز است
⚜ڪجا قدم زده اےتا ببوسم آنجا را
ڪہ بوسہ براثر پایت عین پرواز است
#شعر
🌹کانال عهدباشهدا🌹
⚛ @shahidegomnamm ↩️
⚜تمام پنجره ها رو بہ آسمان باز است
ببار حضرٺ باران کہ فصل اعجاز است
⚜ڪجا قدم زده اےتا ببوسم آنجا را
ڪہ بوسہ براثر پایت عین پرواز است
#شعر
🌹کانال عهدباشهدا🌹
⚛ @shahidegomnamm ↩️
امروز
در آهنگ صبح🌤
شعـرے باید گفت
پُر از طلوع☀️
قصہ اے باید گفت
پُر از احساس 💓
و
ترانہ ای خواند
پُر از پرواز🕊
#صبحتان_متبرک_با_یاد_شهدا 🌷
#دلنوشته📝
🌹کانال عهدباشهدا🌹
⚛ @Shahidegomnamm ↩️
در آهنگ صبح🌤
شعـرے باید گفت
پُر از طلوع☀️
قصہ اے باید گفت
پُر از احساس 💓
و
ترانہ ای خواند
پُر از پرواز🕊
#صبحتان_متبرک_با_یاد_شهدا 🌷
#دلنوشته📝
🌹کانال عهدباشهدا🌹
⚛ @Shahidegomnamm ↩️
ஜ۩﷽۩ஜ▬▬
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه_ازکلام_وحی
🔸صفحه 156
🔹جزء 8
🔸سوره اعراف
🔹آیه 44 الی 51
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌷کانال عهد با شهدا 🌷
@Shahidegomnamm 👆کلیک
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه_ازکلام_وحی
🔸صفحه 156
🔹جزء 8
🔸سوره اعراف
🔹آیه 44 الی 51
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌷کانال عهد با شهدا 🌷
@Shahidegomnamm 👆کلیک
ஜ۩﷽۩ஜ▬▬
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه_ازکلام_وحی
🔸صفحه 156
🔹جزء 8
🔸سوره اعراف
🔹آیه 44 الی 51
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌷کانال عهد با شهدا 🌷
@Shahidegomnamm 👈کلیک
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه_ازکلام_وحی
🔸صفحه 156
🔹جزء 8
🔸سوره اعراف
🔹آیه 44 الی 51
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌷کانال عهد با شهدا 🌷
@Shahidegomnamm 👈کلیک
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان #فرمانده_من قسمت_صدوهشتم تو افکارم غرق بودم که با هم وارد خونه شدن با اونکه لبخند رو لب حسام بود اما تو چهرش یه غم خاصی موج میزد این چهرش نا خوداگاه قلبمو میفشرد...😞💔 رو به هممون یه سلام خشک وخالی داد و رفت تو اشپزخونه تا دستاشو بشوره. بر عکسه همیشه…
#داستان
#فرمانده_من
قسمت_صدونهم
🍃🌸هوالعشق🌸🍃
با قدم های اروم رفتم نزدیک غار🕸 ... فضای معنوی داشت.... بوی گلاب میومد👃...نزدیک تر رفتم..پنج تا مزار با مظلومیت خاصی کنار هم بودن😣 ... روشون پر از گلهای رز پرپر شده بود💐... و کنار هرکدومشون یه فانوس روشن بود💡.... این صحنه ناخوداگاه منو شیدا میکرد...شیدای این قطعه ی پاک😌...جلوتر رفتم طوری که تو چند قدمی حسام بودم روی هر مزاری باخط شکسته عبارت "شهید گمنام" حک شده بود ... از صدای قدمام حسام سرشو بالا اورد چشماش سرخ بودن نگاهش که به من افتاد متعجب تو چشمام نگاه کرد😳 ... انگار انتظارنداشت منو اینجا ببینه😶 ... ازجاش بلند شد ... تسبیح فیروزه ایش که رو پاش بود افتاد زمین ...قدش یه سرو گردن ازم بالاتر بود ... سرمو بالاترگرفتم وتو چشماش خیره شدم ... حسام : اینجا چیکار می کنی ؟؟🤔 ... انتظار همچین سوالیو ازش داشتم ... نفس عمیقی کشیدم وگفتم : اقاحسام معامله خوبی کردی ... زندگی با شهدا ... گریه ها ...حرفا... توجه ها برای شهدا ... اما یه جای کار میلنگه ... می دونی کجا ؟؟ برای دوستی با شهدا باید خلق و خوتم مثله افلاکیا باشه😠... چشمامو ریز کردم و دوباره ادامه دادم: باید احساساته شبندگیتو هم درک کنی🙁 ... بهش توجه کنی☹️ ... باعصبانیت برگشتم تا از اونجا برم که دستمو محکم گرفتو مانع رفتنم شد ... ابروهاشو تو هم کشیده بود ... نفس عصبی کشید و گفت : ازت توقع چنین حرفیو نداشتم😡 ...
حرفش باعث شد عصبانی تر بشم ...
_مگه دیگه انتظاریم ازم داری؟ ... حسام با خودت چیکار کردی؟ یه نگاه به خودت بکن ... چقدر لاغر شدی😩 ... کم حوصله شدی😤...صدام لرزید ولی بغضم نشکست😞 ... دوست نداشتم وقتی تو چشماش نگاه می کردم اشک بریزم😲 ... رو زمین نشستم و گوشه چادرمو گذاشتم رو چشمام الان دیگه می خواستم گریه کنم😓... دلم می خواست پیش این شهدای مظلوم یه عمر زار بزنم😭 ...دست حسام رو شونه هام جا خوش کرد👐 ... صداش باعث شد از اشک ریختن منصرف بشم " ... _ فاطمه جان ... می دونی ! خیلی شرمندام ... شرمنده خدا😔 ... شهدا ... همسرم ... پدر ومادرم ... وحتی برادرم ... از شرمندگی دیگه نمی تونم با کسی ارتباطات برقرار کنم... سرمو گرفتم بالا وتو چشماش خیره شدم👀 ... ادامه داد : زد رو سینش و گفت : فاطمه دیگه این جسم توان نداره خستس😖 ... تاکی باید شرمنده زینب کبری و سید علی باشم😓 ؟؟ گوش کن... عمق جمله هل من ناصرا ینصرنی اما حسین " ع " از سوریه به گوش می رسه😥... چند تا جوون رفتن؟ شهید محمدرضا دهقان 21ساله...شهید حامد جوانی 25 ساله.... چند تا شهید رفتن و از بچه هاشون دل کندن؟؟!!!
فاطمه یه نگاه به من بنداز! والله دیگه نمی تونم تو این شهر نفس بکشم..الودگی گناه داره ریه هامو از کار میندازه.... دلم میخواد رضایتو اول از تو چشمای تو بخونم...
گیج و مبهوت فقط بهش نگاه میکردم...چند دقیقه سکوت بینمون حکمفرما شد دهن باز کردم تا حرف هایی که داشت تو گلوم رسوب میشد و بزنم.... با صدای گرفته و التماس گونه گفتم: به جون چشات اگه بری☹️.......
نتونستم ادامه حرفمو بزنم...دوباره بغضم گرفته بود و راهه گلومو بسته بود🙁....
حسام: جان دلم...روزی نباشه که صدای "هل من ناصرا ینصرنی" اقا بیاد و کسی نباشه لبیک بگه.....
تپش قلب گرفته بودم حرفاش بوی غربت میداد...بوی تنهایی🙇...بوی دلتنگی...میدونستم اگه با درخواستش مخالفت کنم...یه عمر شرمنده اهل بیت میشم...همه اینارو میدونستم اما اون لحظه نمیتونستم دهن باز کنم و حرفی بزنم...میدونستم تا وقتی که فرزندان خمینی هستن عشقشون و جونشون و قطره قطره خونشون و فدای عمه ی سادات میکنن... میدونستم غیرت علویشون اجازه نمیده تا هیچ حرومزاده ای به حرم📿 دختر علی تجاوز کنه....من عشقو تو چشمای حسام می دیدم زجه ها و بی قراری هاشو دیده بودم💔💦...نباید نامردی میکردم و دلشو میشکوندم...این یه بار سنگینی بود که رو دوشم قرار گرفته بود باید ازش سربلند بیرون میومدم...نباید اخرتمو با یه حرف اشتباه تباه میکردم...
صدای حسام رشته افکارمو پاره کرد: میرم تا انتقام سیلی حضرت زهرا (س) رو بگیرم😠....
سکوت کرد...انگار منتظر جواب من بود... سرمو بالا گرفتم و با غرور گفتم : برو لبیک گوی علی.....☺️
#ادامه_دارد😐
#دفاع_از_حریم_عشق😇❤️
#لبیک_گوی_علی🙂
#انتقام_سیلی_مادر😓
ادامه دارد. ....
💠کانال عهدباشهدا💠
╔══ೋღ
🌺ღೋ══╗
🌴 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw 🌴
╚══ೋღ
🌺ღೋ══╝
#فرمانده_من
قسمت_صدونهم
🍃🌸هوالعشق🌸🍃
با قدم های اروم رفتم نزدیک غار🕸 ... فضای معنوی داشت.... بوی گلاب میومد👃...نزدیک تر رفتم..پنج تا مزار با مظلومیت خاصی کنار هم بودن😣 ... روشون پر از گلهای رز پرپر شده بود💐... و کنار هرکدومشون یه فانوس روشن بود💡.... این صحنه ناخوداگاه منو شیدا میکرد...شیدای این قطعه ی پاک😌...جلوتر رفتم طوری که تو چند قدمی حسام بودم روی هر مزاری باخط شکسته عبارت "شهید گمنام" حک شده بود ... از صدای قدمام حسام سرشو بالا اورد چشماش سرخ بودن نگاهش که به من افتاد متعجب تو چشمام نگاه کرد😳 ... انگار انتظارنداشت منو اینجا ببینه😶 ... ازجاش بلند شد ... تسبیح فیروزه ایش که رو پاش بود افتاد زمین ...قدش یه سرو گردن ازم بالاتر بود ... سرمو بالاترگرفتم وتو چشماش خیره شدم ... حسام : اینجا چیکار می کنی ؟؟🤔 ... انتظار همچین سوالیو ازش داشتم ... نفس عمیقی کشیدم وگفتم : اقاحسام معامله خوبی کردی ... زندگی با شهدا ... گریه ها ...حرفا... توجه ها برای شهدا ... اما یه جای کار میلنگه ... می دونی کجا ؟؟ برای دوستی با شهدا باید خلق و خوتم مثله افلاکیا باشه😠... چشمامو ریز کردم و دوباره ادامه دادم: باید احساساته شبندگیتو هم درک کنی🙁 ... بهش توجه کنی☹️ ... باعصبانیت برگشتم تا از اونجا برم که دستمو محکم گرفتو مانع رفتنم شد ... ابروهاشو تو هم کشیده بود ... نفس عصبی کشید و گفت : ازت توقع چنین حرفیو نداشتم😡 ...
حرفش باعث شد عصبانی تر بشم ...
_مگه دیگه انتظاریم ازم داری؟ ... حسام با خودت چیکار کردی؟ یه نگاه به خودت بکن ... چقدر لاغر شدی😩 ... کم حوصله شدی😤...صدام لرزید ولی بغضم نشکست😞 ... دوست نداشتم وقتی تو چشماش نگاه می کردم اشک بریزم😲 ... رو زمین نشستم و گوشه چادرمو گذاشتم رو چشمام الان دیگه می خواستم گریه کنم😓... دلم می خواست پیش این شهدای مظلوم یه عمر زار بزنم😭 ...دست حسام رو شونه هام جا خوش کرد👐 ... صداش باعث شد از اشک ریختن منصرف بشم " ... _ فاطمه جان ... می دونی ! خیلی شرمندام ... شرمنده خدا😔 ... شهدا ... همسرم ... پدر ومادرم ... وحتی برادرم ... از شرمندگی دیگه نمی تونم با کسی ارتباطات برقرار کنم... سرمو گرفتم بالا وتو چشماش خیره شدم👀 ... ادامه داد : زد رو سینش و گفت : فاطمه دیگه این جسم توان نداره خستس😖 ... تاکی باید شرمنده زینب کبری و سید علی باشم😓 ؟؟ گوش کن... عمق جمله هل من ناصرا ینصرنی اما حسین " ع " از سوریه به گوش می رسه😥... چند تا جوون رفتن؟ شهید محمدرضا دهقان 21ساله...شهید حامد جوانی 25 ساله.... چند تا شهید رفتن و از بچه هاشون دل کندن؟؟!!!
فاطمه یه نگاه به من بنداز! والله دیگه نمی تونم تو این شهر نفس بکشم..الودگی گناه داره ریه هامو از کار میندازه.... دلم میخواد رضایتو اول از تو چشمای تو بخونم...
گیج و مبهوت فقط بهش نگاه میکردم...چند دقیقه سکوت بینمون حکمفرما شد دهن باز کردم تا حرف هایی که داشت تو گلوم رسوب میشد و بزنم.... با صدای گرفته و التماس گونه گفتم: به جون چشات اگه بری☹️.......
نتونستم ادامه حرفمو بزنم...دوباره بغضم گرفته بود و راهه گلومو بسته بود🙁....
حسام: جان دلم...روزی نباشه که صدای "هل من ناصرا ینصرنی" اقا بیاد و کسی نباشه لبیک بگه.....
تپش قلب گرفته بودم حرفاش بوی غربت میداد...بوی تنهایی🙇...بوی دلتنگی...میدونستم اگه با درخواستش مخالفت کنم...یه عمر شرمنده اهل بیت میشم...همه اینارو میدونستم اما اون لحظه نمیتونستم دهن باز کنم و حرفی بزنم...میدونستم تا وقتی که فرزندان خمینی هستن عشقشون و جونشون و قطره قطره خونشون و فدای عمه ی سادات میکنن... میدونستم غیرت علویشون اجازه نمیده تا هیچ حرومزاده ای به حرم📿 دختر علی تجاوز کنه....من عشقو تو چشمای حسام می دیدم زجه ها و بی قراری هاشو دیده بودم💔💦...نباید نامردی میکردم و دلشو میشکوندم...این یه بار سنگینی بود که رو دوشم قرار گرفته بود باید ازش سربلند بیرون میومدم...نباید اخرتمو با یه حرف اشتباه تباه میکردم...
صدای حسام رشته افکارمو پاره کرد: میرم تا انتقام سیلی حضرت زهرا (س) رو بگیرم😠....
سکوت کرد...انگار منتظر جواب من بود... سرمو بالا گرفتم و با غرور گفتم : برو لبیک گوی علی.....☺️
#ادامه_دارد😐
#دفاع_از_حریم_عشق😇❤️
#لبیک_گوی_علی🙂
#انتقام_سیلی_مادر😓
ادامه دارد. ....
💠کانال عهدباشهدا💠
╔══ೋღ
🌺ღೋ══╗
🌴 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw 🌴
╚══ೋღ
🌺ღೋ══╝
۲۹ دی #سالروزشهادت
#شهیدمحمودرضا_بیضائی
از جبهه سوریه تعبیربه«خط مقدم نبردبین حق وباطل» کردو دردست نوشتهاش تاکیدکرده «این خاکریز نبایدفرو بریزد،نباید»
💐سالروزآسمانی شدنت مبارک💐
↪ @shahidegomnamm
#شهیدمحمودرضا_بیضائی
از جبهه سوریه تعبیربه«خط مقدم نبردبین حق وباطل» کردو دردست نوشتهاش تاکیدکرده «این خاکریز نبایدفرو بریزد،نباید»
💐سالروزآسمانی شدنت مبارک💐
↪ @shahidegomnamm
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
۲۹ دی #سالروزشهادت #شهیدمحمودرضا_بیضائی از جبهه سوریه تعبیربه«خط مقدم نبردبین حق وباطل» کردو دردست نوشتهاش تاکیدکرده «این خاکریز نبایدفرو بریزد،نباید» 💐سالروزآسمانی شدنت مبارک💐 ↪ @shahidegomnamm
زندگینامه کامل این شهید در قسمت معرفی شهدا قرار داده شده است با عنوان
#شهیدمدافع_حرم_محمودرضا_بیضایی
سرچ شود...کافی است روی اسم بزنید سپس با فلش هایی که در پایین یا بالای صفحه ظاهر میشود به این مطالب دسترسی داشته باشید
🌹کانال عهدباشهدا🌹
⚛ @shahidegomnamm ↩️
#شهیدمدافع_حرم_محمودرضا_بیضایی
سرچ شود...کافی است روی اسم بزنید سپس با فلش هایی که در پایین یا بالای صفحه ظاهر میشود به این مطالب دسترسی داشته باشید
🌹کانال عهدباشهدا🌹
⚛ @shahidegomnamm ↩️
📿اگر #نماز برات تکراری شد
بدون پشت در موندی
وگرنه دیدن #روی_دلبر
هر روز معنایی دارد!
#شهیدمدافع_حرم_سیدطباطبایی_مهر
#دلنوشته
#حی_علی_صلاه_العشق✨
🌹کانال عهدباشهدا🌹
↪️ @shahidegomnamm
بدون پشت در موندی
وگرنه دیدن #روی_دلبر
هر روز معنایی دارد!
#شهیدمدافع_حرم_سیدطباطبایی_مهر
#دلنوشته
#حی_علی_صلاه_العشق✨
🌹کانال عهدباشهدا🌹
↪️ @shahidegomnamm
⚜اين ها همـان #ابراهيــم_هایے هستنـد
که
از جانشـان گذشتـند و در #آتش نمرودي صـدام و صدام صفتان سوختند
تا ما
خليل شويم
چقدر در #ادامه دادن راهشان صادق بوديم؟👉
#دلنوشته📝
↪️ @shahidegomnamm ↩️
که
از جانشـان گذشتـند و در #آتش نمرودي صـدام و صدام صفتان سوختند
تا ما
خليل شويم
چقدر در #ادامه دادن راهشان صادق بوديم؟👉
#دلنوشته📝
↪️ @shahidegomnamm ↩️
#سالروزشهادت
اولین شهید مدافع حرم
#شهید_محرم_ترک
#تولد؛ 57/10/1
#شهادت؛ 90/10/29
💐سالروز آسمانی شدنت در ماه تولدت مبارک💐
↪️ @shahidegomnamm ↩️
اولین شهید مدافع حرم
#شهید_محرم_ترک
#تولد؛ 57/10/1
#شهادت؛ 90/10/29
💐سالروز آسمانی شدنت در ماه تولدت مبارک💐
↪️ @shahidegomnamm ↩️
⚜خواهرم
شمابا حجاب
برادرم
شمابابرداشتن سلاح
ازامام واسلام ڪه حاصل خون بهاۍشهیدان است دفاع ڪنید همچنان ڪه من باخونم نمےگذارم به ایران اسلامی تجاوزکند
#شہیدمحمدعلے_توانگر
#وصیتنامه
↪️ @shahidegomnamm
شمابا حجاب
برادرم
شمابابرداشتن سلاح
ازامام واسلام ڪه حاصل خون بهاۍشهیدان است دفاع ڪنید همچنان ڪه من باخونم نمےگذارم به ایران اسلامی تجاوزکند
#شہیدمحمدعلے_توانگر
#وصیتنامه
↪️ @shahidegomnamm
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
بسم رب العشق #قسمت_بیست_هفتم #علمـــــــدار_عشــــــق😍# بازم آقای کرمی منو رسوند سرکوچمون قرارشد فردا ساعت ۸ دانشگاه برای جمع آوری وسایل بازم من با چادر راهی دانشگاه شدم سه روز کلاس نداشتیم این سه روز ما همش دانشگاه بودیم استاد مرعشی هم اومده بودن کمکمون…
بسم رب العشق
#قسمت_بیست_هشتم
#علمـــــــدار_عشـــــق😍
سیدهادی رسید دانشگاه رو گوشیم میس انداخت
سوار ماشین شدم
سید هادی: عمه میشه شما رانندگی کنی
- باشه عزیزم
سیدهادی به عمه نرجس ات گفتی
هادی: آره عمه
به گوشی نرجس تک انداختم تابیاد پایین
منو نرجس و هادی تو حیاط رو تخت نشسته بودیم
- نرجس به آقامحسن چیزی گفتی
+ نه آجی نتونستم
آخه دیشب میگفت
داداش حسین بیاید
باهم کت وشلوارمون ست کنیم
- هادی جان کار خودته
تو برو بالا شروع کن از سوریه گفتن
منو نرجس هم میایم کمکت
بهش میگیم مجروح شده
بریم بیمارستان
اما میریم معراج الشهدا
دیگه اونجاهم پدر و مادرشون هست راحتر میشه
نرجس کی به مادرشوهرت و پدرشوهرت گفته
+ دایی آقامحسن
حاج سجاد
- وای چقدرسخته
هادی: پس من میرم
زود بیاید
منو تنها نذارید
نرجس : نه برو ماهم میایم
وارد اتاق شدیم
صدای هادی میومد
آره داداش
اوضاع سوریه
خیلی بده
خدا لعنت کنه این داعش
محسن : هادی نمیدونم چرا دلم از صبح بی قراره نگران حسین برادرمم
هادی : نگران نباش ان شاالله خیره
محسن : ان شاالله
ما داخل شدیم
- سلام
إه هادی تو کی اومدی
هادی : یه ربعی میشه
- داشتید از سوریه میگفتید
هادی : آره چطورمگه
- برادر دوستم که همرزم آقاسیدحسین مجروح شده تو بیمارستان
آقامحسن میاید بریم حالش بپرسیم
صدام لرزید از حال آقاحسین هم باخبر میشیم
یهو محسن ازجاش بلندشد
نرجس منو نگاه کن
👀👀حسین شهید شده
تو چشمای من نگاه کن بگو
+ محسن 😔😔😔😭😭 آره
محسن : برادر جوانم
نویسنده بانـــــــو.....ش
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸?
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ◀️
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#قسمت_بیست_هشتم
#علمـــــــدار_عشـــــق😍
سیدهادی رسید دانشگاه رو گوشیم میس انداخت
سوار ماشین شدم
سید هادی: عمه میشه شما رانندگی کنی
- باشه عزیزم
سیدهادی به عمه نرجس ات گفتی
هادی: آره عمه
به گوشی نرجس تک انداختم تابیاد پایین
منو نرجس و هادی تو حیاط رو تخت نشسته بودیم
- نرجس به آقامحسن چیزی گفتی
+ نه آجی نتونستم
آخه دیشب میگفت
داداش حسین بیاید
باهم کت وشلوارمون ست کنیم
- هادی جان کار خودته
تو برو بالا شروع کن از سوریه گفتن
منو نرجس هم میایم کمکت
بهش میگیم مجروح شده
بریم بیمارستان
اما میریم معراج الشهدا
دیگه اونجاهم پدر و مادرشون هست راحتر میشه
نرجس کی به مادرشوهرت و پدرشوهرت گفته
+ دایی آقامحسن
حاج سجاد
- وای چقدرسخته
هادی: پس من میرم
زود بیاید
منو تنها نذارید
نرجس : نه برو ماهم میایم
وارد اتاق شدیم
صدای هادی میومد
آره داداش
اوضاع سوریه
خیلی بده
خدا لعنت کنه این داعش
محسن : هادی نمیدونم چرا دلم از صبح بی قراره نگران حسین برادرمم
هادی : نگران نباش ان شاالله خیره
محسن : ان شاالله
ما داخل شدیم
- سلام
إه هادی تو کی اومدی
هادی : یه ربعی میشه
- داشتید از سوریه میگفتید
هادی : آره چطورمگه
- برادر دوستم که همرزم آقاسیدحسین مجروح شده تو بیمارستان
آقامحسن میاید بریم حالش بپرسیم
صدام لرزید از حال آقاحسین هم باخبر میشیم
یهو محسن ازجاش بلندشد
نرجس منو نگاه کن
👀👀حسین شهید شده
تو چشمای من نگاه کن بگو
+ محسن 😔😔😔😭😭 آره
محسن : برادر جوانم
نویسنده بانـــــــو.....ش
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸?
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ◀️
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
Forwarded from عکس نگار
😍 #عاشقانہ_شہدا 😍
احـمدآقـا فن بیـان بسیـارخوبے داشـت🙂وروزخـواستگارے هم
بیشـترایشان صحبت کردکہ دوسـاعت طول کشیـد😕
براے ایشـان ولایی بـودن همسـرآینده اش مهم بـود.☺️
مے گفت:ازلحـاظ مالے موقعیـت مناسبے ندارم وممـکن است زندگے مشترکماݧ بہ سختے جلـوبرودولے ان شاالله خداکمکمان مے کنـد😇
👈تاکیـدداشت هرکجاظلم بـاشدآرام نمے نشیـندوبراے دفـاع مے رود
کہ من هم ایـن شرط راقـبول کردم😊
من ولایے بـودݧ ایشـان رادوست داشتم😍
#و_همان_روز_کہ_او_را_دیدم_دلم_آرام_گرفت💚
#خاطره
#همسر_شهید_احمد_اعطایے
#شهید_احمد_عطایی
🌹کانال عهدباشهدا🌹
💞💞 @shahidegomnamm 💞💞
احـمدآقـا فن بیـان بسیـارخوبے داشـت🙂وروزخـواستگارے هم
بیشـترایشان صحبت کردکہ دوسـاعت طول کشیـد😕
براے ایشـان ولایی بـودن همسـرآینده اش مهم بـود.☺️
مے گفت:ازلحـاظ مالے موقعیـت مناسبے ندارم وممـکن است زندگے مشترکماݧ بہ سختے جلـوبرودولے ان شاالله خداکمکمان مے کنـد😇
👈تاکیـدداشت هرکجاظلم بـاشدآرام نمے نشیـندوبراے دفـاع مے رود
کہ من هم ایـن شرط راقـبول کردم😊
من ولایے بـودݧ ایشـان رادوست داشتم😍
#و_همان_روز_کہ_او_را_دیدم_دلم_آرام_گرفت💚
#خاطره
#همسر_شهید_احمد_اعطایے
#شهید_احمد_عطایی
🌹کانال عهدباشهدا🌹
💞💞 @shahidegomnamm 💞💞
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #کلیپ
🚩لحظه برافراشته شدن پرچم یا ابالفضل #توسط_شهید_بیضایی برگنبدحضرت زینب(س)
🔸این بیرق علمداره، هنوز رو زمین نیافتاده
۲۹ دی سالگردشهادت شهیدبیضایی💐
🌹کانال عهدباشهدا🌹
⚛ @shahidegomnamm ↩️
🚩لحظه برافراشته شدن پرچم یا ابالفضل #توسط_شهید_بیضایی برگنبدحضرت زینب(س)
🔸این بیرق علمداره، هنوز رو زمین نیافتاده
۲۹ دی سالگردشهادت شهیدبیضایی💐
🌹کانال عهدباشهدا🌹
⚛ @shahidegomnamm ↩️
🍃 #خاطره
😡 #غیبت_ممنوع
🙏👈با خوندن متن بالا بیاید مانند #شهید_محمد_گرامی
مانع غیبت درمجالسمون شویم‼️😍
🕊🕊شادی روحش صلوات🕊🕊
🌹کانال عهدباشهدا🌹
🆔 @shahidegomnamm 🌺
😡 #غیبت_ممنوع
🙏👈با خوندن متن بالا بیاید مانند #شهید_محمد_گرامی
مانع غیبت درمجالسمون شویم‼️😍
🕊🕊شادی روحش صلوات🕊🕊
🌹کانال عهدباشهدا🌹
🆔 @shahidegomnamm 🌺
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📽📽🎞🎞📽📽🎞🎞📽📽
#کلیپ
🌸🌸تقدیم به روح
#شهیدمحمودرضا_بیضایی 🌸🌸
💐💐۲۹ دی ماه ؛ سالگرد آسمانی شدنت مبارک اِی قهرمان💐💐
💞شادی روحش صلوات💞
🌹کانال عهدباشهدا🌹
🍂 @shahidegomnamm 🍂
#کلیپ
🌸🌸تقدیم به روح
#شهیدمحمودرضا_بیضایی 🌸🌸
💐💐۲۹ دی ماه ؛ سالگرد آسمانی شدنت مبارک اِی قهرمان💐💐
💞شادی روحش صلوات💞
🌹کانال عهدباشهدا🌹
🍂 @shahidegomnamm 🍂