🌙شب ها
در خانه خدا
را بکوب!
و دلت را به او بسپار❤️
تنها جایی است
که " ساعت کاری " ندارد👉
🔸و ورود برای #عموم_آزاد است🔸
#شبتون_گرم_از_نگاه_خدا✨
↪️ @shahidegomnamm
در خانه خدا
را بکوب!
و دلت را به او بسپار❤️
تنها جایی است
که " ساعت کاری " ندارد👉
🔸و ورود برای #عموم_آزاد است🔸
#شبتون_گرم_از_نگاه_خدا✨
↪️ @shahidegomnamm
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❣تو
تنھا حضور همیشہ حاضرے
ڪہ حتی
لحظہ اے رهایمان نڪردهاے❣
وما...سالھاسٺ
ڪہ بہ #غفلٺ از حضورٺ
خو گرفتهایم!😔
#سلام_تنها_حضور_غایب_زمین
💚یاصاحب الزمان💚
#دلنوشته❣
↪️ @Shahidegomnamm
تنھا حضور همیشہ حاضرے
ڪہ حتی
لحظہ اے رهایمان نڪردهاے❣
وما...سالھاسٺ
ڪہ بہ #غفلٺ از حضورٺ
خو گرفتهایم!😔
#سلام_تنها_حضور_غایب_زمین
💚یاصاحب الزمان💚
#دلنوشته❣
↪️ @Shahidegomnamm
هرروز،صبح زود🌤
بہ گوشم صداے توسٺ
"حَےّ عَلَے الحسین،وَ حَےّ عَلَے الحَرم"
با یڪ سلام✋
رو بہ شمارو بہ ڪربلا
جا مےدهم میان دلم یڪ بغل حرم✨
#دلنوشته
🌹کانال عهدباشهدا🌹
↪️ @shahidegomnamm
بہ گوشم صداے توسٺ
"حَےّ عَلَے الحسین،وَ حَےّ عَلَے الحَرم"
با یڪ سلام✋
رو بہ شمارو بہ ڪربلا
جا مےدهم میان دلم یڪ بغل حرم✨
#دلنوشته
🌹کانال عهدباشهدا🌹
↪️ @shahidegomnamm
❣پروردگارا
❣من برای رسیــدن به آرامش
❣تنهـا بـه تکـرار اسـم تو
❣بسنــده خــواهــم کـرد
🌸یا ارحم الراحمین🌸
روزتون به رنگ بهشت💖
#دلنوشته📝
🌹کانال عهدباشهدا🌹
↪️ @shahidegomnamm
❣من برای رسیــدن به آرامش
❣تنهـا بـه تکـرار اسـم تو
❣بسنــده خــواهــم کـرد
🌸یا ارحم الراحمین🌸
روزتون به رنگ بهشت💖
#دلنوشته📝
🌹کانال عهدباشهدا🌹
↪️ @shahidegomnamm
🍃🌸🍃🌸🍃
خورشید من🌤
نہ از شرق ،
بلڪه هـرصبح
از گوشه ے☄
چشم هـاے شما
طلوع میڪند ...🌤
#سلام_علیکم
#صحبتون_منور_به_نورشهدا✨
🌹کانال عهدباشهدا🌹
↪️ @shahidegomnamm
خورشید من🌤
نہ از شرق ،
بلڪه هـرصبح
از گوشه ے☄
چشم هـاے شما
طلوع میڪند ...🌤
#سلام_علیکم
#صحبتون_منور_به_نورشهدا✨
🌹کانال عهدباشهدا🌹
↪️ @shahidegomnamm
ஜ۩﷽۩ஜ▬▬
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه_ازکلام_وحی
🔸صفحه 132
🔹جزء 7
🔸سوره انعام
🔹آیه 36 الی 44
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌷کانال عهد با شهدا 🌷
@Shahidegomnamm 👆کلیک
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه_ازکلام_وحی
🔸صفحه 132
🔹جزء 7
🔸سوره انعام
🔹آیه 36 الی 44
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌷کانال عهد با شهدا 🌷
@Shahidegomnamm 👆کلیک
ஜ۩﷽۩ஜ▬▬
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه_ازکلام_وحی
🔸صفحه 132
🔹جزء 7
🔸سوره انعام
🔹آیه 36 الی 44
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌷کانال عهد با شهدا 🌷
@Shahidegomnamm 👆کلیک
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه_ازکلام_وحی
🔸صفحه 132
🔹جزء 7
🔸سوره انعام
🔹آیه 36 الی 44
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌷کانال عهد با شهدا 🌷
@Shahidegomnamm 👆کلیک
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان #فرمانده_من #قسمت_هشتاد_وسه اولا من ببخشید نیستم و مادرشم،دوما تو که از من نگران تری دختر خوش به حال حسام انقدر شیفته داره... از شرم سرمو انداختم زیر😓 مثل حسام حرف میزد. دوباره ادامه داد: مثل اینکه رفتن طرفای مرز کارشونم خیلی مهم و سری بوده که از…
#داستان
#فرمانده_من
#قسمت_هشتاد_وچهار
به پیشنهاد مادر حسام برای خوردن عصرونه رفتم توی حیاط رو تخت چوبی کنار حوض نشستم...
عصر بود و آواز گنجشکا حیاطو پرکرده بود...🐤
چند دقیقه بعد مامان با یه سینی چای و بابا هم با یه سینی بزرگ که توش خیار و گوجه و پنیر و ریحون و نون بود... 😋
اومدن و نشستن (منظورم از مامان و بابا،پدر و مادر حسامه خخخخخ)😌🙈
مشغول خوردن بودیم ومامان و بابای حسام از هر دری حرف میزدن به خاطر رفتار صمیمیشون مجذوبشون شده بودم..😍
سرمو که بالا آوردم دیدم محمد با یه لبخند دندون نما داره میاد سمتمون..🚶😬
اومدوکنارمون نشست یه برگه ی تا شده ای رو از جیبش دراورد و بازش کرد بعد با گوشیی که همراهش بود از رو برگه شماره گرفت.📱🗒
آروم انگشت اشارشو گذاشت روبینیش و گفت:هیسسس!!!!😶
دارم به حسام زنگ میزنم اگه قطع و وصل شد ساکت باشید تا کلمه " حـسـ❤️ـام" رو شنیدم ناخوداگاه تپش قلب شدیدی اومد سراغم... 😣
نگاه به پدر و مادرش کردم که خیلی مطیع آروم منتظر شنیدن صدای جگرگوششون بودن بعد چهار تا بوق گوشیو برداشت محمد بی مقدمه گفت : از کتلت به اسنک... 😄
_ اسنک اسنک به گوشم😎
این حرف محمد همانا واندازه نلبعکی شدن چشمای ما هم همانا... 😮😳
محمد زد زیر خنده ولی خیلی سریع خندشو خورد و گفت : بادمجون چطوره؟🍆😆
_ (مکث) بادمجووون؟؟؟؟(صدای خنده حسام) آفت نداره کتلت جان... 😅
محمد رو به ما لبخونی کرد:میگه حالش خوبه... 🙂
و به حرف زدن با حسام ادامه داد : اسنک جان ماهی هارواز آب گرفتید ؟؟؟ 🤔
_ الو؟؟؟؟صداتو ندارم
محمد( با صدای بلند)🗣 : مااااهیی هااااا روووو از آب گرفتید ؟؟؟
_اهان!آره بابا،تازه تازه😉
از حرف زدنشون خندم گرفته بود اینا دیگه کین... ☹️
صدا هی قطعووصل میشد
_ کتلت کتلت اسنک😎
محمد سریع جواب داد: اسنک اسنک بگوشم...🤓
_ کلااغا پنیرا رو بیارن برمیگردیم لونه
_ ان شاءالله یه لحظه گوشی...
گوشیو گرفت سمتم و آروم (طوریکه حسام نشنوه گفت) : زنداداش بیا باهاش حرف بزن روحیه بگیره.. 💞
با تردید گوشیو ازش گرفتم ،حسام هی اونور خط میگفت : کتلت کتلت ، اسنک
با صدایی که از ته چاه میومد گفتم : اسنک اسنک بگوشم ... 😇
به محمد که نگاه کردم دیدم داره باایما و اشاره میگه بلند حرف بزنم واسه همون بلند تر گفتم:اسنک اسنک بگوشم ...
تا چند لحظه صدایی از اونور خط نیومد اوپ اوپ قلبم داشت دیوونم میکرد بلاخره حسام جواب داد :جانان شمایی ؟؟؟😍
نمی تونستم حرف بزنم می ترسیدم به اسم صداش کنم(چون احتمال داشت خط ها کنترل بشه ) میدونستم اونم از قصد به اسم صدام نمیکنه... 😓
بنابراین در جوابش گفتم :
#ادامه_دارد...
🌹کانال عهدباشهدا🌹
╔══ೋღ
🌺ღೋ══╗
🌴 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw 🌴
╚══ೋღ
🌺ღೋ══╝
#فرمانده_من
#قسمت_هشتاد_وچهار
به پیشنهاد مادر حسام برای خوردن عصرونه رفتم توی حیاط رو تخت چوبی کنار حوض نشستم...
عصر بود و آواز گنجشکا حیاطو پرکرده بود...🐤
چند دقیقه بعد مامان با یه سینی چای و بابا هم با یه سینی بزرگ که توش خیار و گوجه و پنیر و ریحون و نون بود... 😋
اومدن و نشستن (منظورم از مامان و بابا،پدر و مادر حسامه خخخخخ)😌🙈
مشغول خوردن بودیم ومامان و بابای حسام از هر دری حرف میزدن به خاطر رفتار صمیمیشون مجذوبشون شده بودم..😍
سرمو که بالا آوردم دیدم محمد با یه لبخند دندون نما داره میاد سمتمون..🚶😬
اومدوکنارمون نشست یه برگه ی تا شده ای رو از جیبش دراورد و بازش کرد بعد با گوشیی که همراهش بود از رو برگه شماره گرفت.📱🗒
آروم انگشت اشارشو گذاشت روبینیش و گفت:هیسسس!!!!😶
دارم به حسام زنگ میزنم اگه قطع و وصل شد ساکت باشید تا کلمه " حـسـ❤️ـام" رو شنیدم ناخوداگاه تپش قلب شدیدی اومد سراغم... 😣
نگاه به پدر و مادرش کردم که خیلی مطیع آروم منتظر شنیدن صدای جگرگوششون بودن بعد چهار تا بوق گوشیو برداشت محمد بی مقدمه گفت : از کتلت به اسنک... 😄
_ اسنک اسنک به گوشم😎
این حرف محمد همانا واندازه نلبعکی شدن چشمای ما هم همانا... 😮😳
محمد زد زیر خنده ولی خیلی سریع خندشو خورد و گفت : بادمجون چطوره؟🍆😆
_ (مکث) بادمجووون؟؟؟؟(صدای خنده حسام) آفت نداره کتلت جان... 😅
محمد رو به ما لبخونی کرد:میگه حالش خوبه... 🙂
و به حرف زدن با حسام ادامه داد : اسنک جان ماهی هارواز آب گرفتید ؟؟؟ 🤔
_ الو؟؟؟؟صداتو ندارم
محمد( با صدای بلند)🗣 : مااااهیی هااااا روووو از آب گرفتید ؟؟؟
_اهان!آره بابا،تازه تازه😉
از حرف زدنشون خندم گرفته بود اینا دیگه کین... ☹️
صدا هی قطعووصل میشد
_ کتلت کتلت اسنک😎
محمد سریع جواب داد: اسنک اسنک بگوشم...🤓
_ کلااغا پنیرا رو بیارن برمیگردیم لونه
_ ان شاءالله یه لحظه گوشی...
گوشیو گرفت سمتم و آروم (طوریکه حسام نشنوه گفت) : زنداداش بیا باهاش حرف بزن روحیه بگیره.. 💞
با تردید گوشیو ازش گرفتم ،حسام هی اونور خط میگفت : کتلت کتلت ، اسنک
با صدایی که از ته چاه میومد گفتم : اسنک اسنک بگوشم ... 😇
به محمد که نگاه کردم دیدم داره باایما و اشاره میگه بلند حرف بزنم واسه همون بلند تر گفتم:اسنک اسنک بگوشم ...
تا چند لحظه صدایی از اونور خط نیومد اوپ اوپ قلبم داشت دیوونم میکرد بلاخره حسام جواب داد :جانان شمایی ؟؟؟😍
نمی تونستم حرف بزنم می ترسیدم به اسم صداش کنم(چون احتمال داشت خط ها کنترل بشه ) میدونستم اونم از قصد به اسم صدام نمیکنه... 😓
بنابراین در جوابش گفتم :
#ادامه_دارد...
🌹کانال عهدباشهدا🌹
╔══ೋღ
🌺ღೋ══╗
🌴 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw 🌴
╚══ೋღ
🌺ღೋ══╝
میلاد ِ مسیح گشته و شیرین است🎉
مریم، نِگه اش به خوشه ی پروین است✨
عیدی که به هر کوچه و منزل بینی✨
هر شاخه ی کاج، بسته بر آذین است 🎄
💐میلاد حضرت مسیح مبارک💐
💚 #مادر_شهید
↪️ @shahidegomnamm
مریم، نِگه اش به خوشه ی پروین است✨
عیدی که به هر کوچه و منزل بینی✨
هر شاخه ی کاج، بسته بر آذین است 🎄
💐میلاد حضرت مسیح مبارک💐
💚 #مادر_شهید
↪️ @shahidegomnamm
💢باور کنید که جنگ است وجنگ امروز بسی سخت تر ازدفاع هشت ساله, #دشمن باتمام قوااز زمین وآسمان درحال حمله به مرزهای #اعتقادی و #ایمانی ماست,حرکتی کنید.
#شهیدحامدکوچک_زاده
#وصيتنامه
↪️ @Shahidegomnamm
#شهیدحامدکوچک_زاده
#وصيتنامه
↪️ @Shahidegomnamm
🔸موقع اذان خیلے ها
مے رفتند وضو بگیرند
ولے حسن اذان و اقامہ اش را
مے گفت و
نمازش راشروع مے ڪرد
مے گفت:
حیف زمین خدا نیست
ڪہ آدم بدون وضو روش راہ برہ؟
#شهیدتهرانے_مقدم
#پیام_شهید
↪️ @Shahidegomnamm
مے رفتند وضو بگیرند
ولے حسن اذان و اقامہ اش را
مے گفت و
نمازش راشروع مے ڪرد
مے گفت:
حیف زمین خدا نیست
ڪہ آدم بدون وضو روش راہ برہ؟
#شهیدتهرانے_مقدم
#پیام_شهید
↪️ @Shahidegomnamm
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘
داستانی کوتاه و جالب از #حضرت_عیسی (ع)
🔵حضرت عیسی بن مریم علیه السلام با جمعی در جائی نشسته بود، مردی هیزم شکن از آن راه با خوشحالی و خوردن نان می گذشت،
حضرت عیسی علیه السلام به اطرافیان خود فرمود: شما تعجب ندارید از این که این مرد بیش از یک ساعت زنده نیست،
😳ولی آخر همان روز آن مرد را دیدند که با بسته ای هیزم می آید تعجب کردند و از حضرت علت نمردن او را پرسیدند. او بعد از احوالپرسی از مرد هیزم شکن، فرمود:
هیزمت را باز کن، وقتی که باز کرد مار سیاهی را در لای هیزم او دید، حضرت علیه السلام فرمود: این مار باید این مرد را بکشد ولی تو چه کردی که از این خطر عظیم نجات یافتی؟🤔
گفت: نان می خوردم فقیری از مقابل من گذشت، قدری به او دادم و او درباره من دعا کرد.🙏🙏
حضرت علیه السلام فرمود: در اثر همان دستگیری از مستمند خداوند این بلای ناگهانی را از تو برداشت و پنجاه سال دیگر زنده خواهی بود.
📚تفسیر نمونه، ج 3، ص 223
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ◀️
داستانی کوتاه و جالب از #حضرت_عیسی (ع)
🔵حضرت عیسی بن مریم علیه السلام با جمعی در جائی نشسته بود، مردی هیزم شکن از آن راه با خوشحالی و خوردن نان می گذشت،
حضرت عیسی علیه السلام به اطرافیان خود فرمود: شما تعجب ندارید از این که این مرد بیش از یک ساعت زنده نیست،
😳ولی آخر همان روز آن مرد را دیدند که با بسته ای هیزم می آید تعجب کردند و از حضرت علت نمردن او را پرسیدند. او بعد از احوالپرسی از مرد هیزم شکن، فرمود:
هیزمت را باز کن، وقتی که باز کرد مار سیاهی را در لای هیزم او دید، حضرت علیه السلام فرمود: این مار باید این مرد را بکشد ولی تو چه کردی که از این خطر عظیم نجات یافتی؟🤔
گفت: نان می خوردم فقیری از مقابل من گذشت، قدری به او دادم و او درباره من دعا کرد.🙏🙏
حضرت علیه السلام فرمود: در اثر همان دستگیری از مستمند خداوند این بلای ناگهانی را از تو برداشت و پنجاه سال دیگر زنده خواهی بود.
📚تفسیر نمونه، ج 3، ص 223
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ◀️
#شهیدانه✨
💚وقتی درونت #پاڪ باشد؛
خـدا چـهره ات را گیـرا میڪند
و این گیرایی نَ از زیبـایی است
نَ ازجـوانی؛
این گیرایی بخاطر #نور_ایمانی است
ڪه درظاهرهم نمایان میشود✨
#شهید_دهقان
↪️ @Shahidegomnamm
💚وقتی درونت #پاڪ باشد؛
خـدا چـهره ات را گیـرا میڪند
و این گیرایی نَ از زیبـایی است
نَ ازجـوانی؛
این گیرایی بخاطر #نور_ایمانی است
ڪه درظاهرهم نمایان میشود✨
#شهید_دهقان
↪️ @Shahidegomnamm
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #ذبـــح_نفــــــس
#کلیپ🎬
#فیلم روایتـــ شڪستـــن نفـــس و خـــاطــــره اے از
#شهید_ابراهیم_هادی 💐
👈 در راهــیان نـــور
🌹کانال عهدباشهدا🌹
↪️ @shahidegomnamm
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
#کلیپ🎬
#فیلم روایتـــ شڪستـــن نفـــس و خـــاطــــره اے از
#شهید_ابراهیم_هادی 💐
👈 در راهــیان نـــور
🌹کانال عهدباشهدا🌹
↪️ @shahidegomnamm
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
💥 #ساده_زیستی
✍هنگامی که حاج حسن آغاسی زاده سر #سفره_غذا می نشستند تا غذایی تناول کنند
اگر در آن #سفره_2_رقم غذا بود ایشان #ناراحت می شدند. و این ناراحتی خودشان را به یک نحوی به
پدر و مادرشان تفهیم می کردند که #یک_نوع_غذا_کافی_است.
#مهندس_شهیدحسن_آقاسیزادهشعرباف
#خاطره
📕منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹🕊
💥 #ساده_زیستی
✍هنگامی که حاج حسن آغاسی زاده سر #سفره_غذا می نشستند تا غذایی تناول کنند
اگر در آن #سفره_2_رقم غذا بود ایشان #ناراحت می شدند. و این ناراحتی خودشان را به یک نحوی به
پدر و مادرشان تفهیم می کردند که #یک_نوع_غذا_کافی_است.
#مهندس_شهیدحسن_آقاسیزادهشعرباف
#خاطره
📕منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
✨🕊🌹✨
❤️در هَر قُنـوت
ڪہ"رَبَنـاٰ آتـِنـٰا"خواندَمـ
✨خـُدا گـواه اَست
فـی"الدُنیـا الحَسَـنہ وَ فِےالآخِرَةِ حَسَنَة "ام
تـوبـودے🌹
#شهداگاهےنگاهے
#اللهم_الرزقنی_توفیق_شهادت
↪️ @shahidegomnamm
❤️در هَر قُنـوت
ڪہ"رَبَنـاٰ آتـِنـٰا"خواندَمـ
✨خـُدا گـواه اَست
فـی"الدُنیـا الحَسَـنہ وَ فِےالآخِرَةِ حَسَنَة "ام
تـوبـودے🌹
#شهداگاهےنگاهے
#اللهم_الرزقنی_توفیق_شهادت
↪️ @shahidegomnamm