❁﷽❁
#ٺصویر، رفت...
#صدا، رفت...
#هدفـ وراهت را اما نمےگذاریم از یادمان برود
#شهید_احمد_مشلب
🌷ڪانال عهـدبـا شهـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm
#ٺصویر، رفت...
#صدا، رفت...
#هدفـ وراهت را اما نمےگذاریم از یادمان برود
#شهید_احمد_مشلب
🌷ڪانال عهـدبـا شهـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm
#یـــازیـــنـــب_س❤️
گرچہ میخندم ولے
در عمق غمهاے دلم...
🍂🍃🍁🍂🍃🍁🍂🍃🍁
یاد یلدا هاے طولانے
عــمـــــه زیـــنـــبــم...
#دلنـوشتـہ❣
🌷ڪانال عهـدبـا شهـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm
گرچہ میخندم ولے
در عمق غمهاے دلم...
🍂🍃🍁🍂🍃🍁🍂🍃🍁
یاد یلدا هاے طولانے
عــمـــــه زیـــنـــبــم...
#دلنـوشتـہ❣
🌷ڪانال عهـدبـا شهـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm
🔵اگردوست شهیدداشتہ باشے
ڪم ڪم شبیهش میشوے
🔴آنقدرشبیہ ڪہ حتےظاهرت هم
مثل اومیشود
تاآنجاپیش خواهے رفت ڪہ
دوست شهیدت نمیگذاردبمیرے
آخرشهیدت میکند
#تلنگـر
🌷کانال عهـدباشهـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm
ڪم ڪم شبیهش میشوے
🔴آنقدرشبیہ ڪہ حتےظاهرت هم
مثل اومیشود
تاآنجاپیش خواهے رفت ڪہ
دوست شهیدت نمیگذاردبمیرے
آخرشهیدت میکند
#تلنگـر
🌷کانال عهـدباشهـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
بسم رب العشق #قسمت_دوم 😍 #علمدارعشق 😍 ساعت ۴:۱۵ صبح شد صدای الله اکبر اذان صبح تو فضا خانه پیچید از جا پاشدم و به سمت خواهر دوقلوم * نرجس* رفتم - آجی پاشو نمازه + باصدای خواب آلود😴😴 گفت باشه نرجس خواهرم طلبه است چندماهی هم هست با یه آقا طلبه ازدواج کرده…
بسم رب العشق
# قسمت_سوم
#علمـدار_عشـق
بانرجس نماز صبحمون خوندیم
و رفتید اتاقمون ساعت حدود ۵ بود
بدون اینکه متوجه بشم چشمام گرم شد و خوابم برد
یهو چشمام 👁👁بازکردم دیدم ساعت ۷:۳۰ صبحه
با سرعت از جا پاشدم و دویدم سمت پذیرایی
آقاجون در حال پوشیدن کتش رو به من کرد
آقاجون: بابا چقدر پریشانی تو 😳😳
- آقاجون میترسم
آقاجون : همش یه ربع مونده
من میرم حجره
اگه برادرت محمد بود تو حجره که میگم خودش بزنه منم رتبه ات بدونم
اگه نبود زنگ میزنم خونه
- باشه آقاجون
وای این یه ربع چرا نمیگذره
شروع کردم به روشن کردن لب تاپم
کد رهگیری و اسمم نرگس سادات موسوی تایپ کردم
بالاخره ساعت ۸ شد
سایت سنجش باز شد
رتبه ها تا ۵۰ رفت بالا ولی از خبری از اسم و رتبه من نبود
یهو چشمم خورد به اسمم نرگس سادات موسوی وای خدایااااا رتبه ام ۹۸
جا و مکان فراموش کردم
و ازهیجان زیاد همراه با گریه جیـــــــــغ بنفش و آبی و سرمه ای همزمان زدم
نرجس باوحشت دوید تو پذیرایی
مادرم هم همون طور
باهم چی شده نرگس
- مامان رتبه ام 😭😭😭
مامان :اشکال نداره عزیزم
سال بعد ان شاالله
نرجس بدو یه جرعه آب بیار
نویسنده:بانو....ش
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ◀️
# قسمت_سوم
#علمـدار_عشـق
بانرجس نماز صبحمون خوندیم
و رفتید اتاقمون ساعت حدود ۵ بود
بدون اینکه متوجه بشم چشمام گرم شد و خوابم برد
یهو چشمام 👁👁بازکردم دیدم ساعت ۷:۳۰ صبحه
با سرعت از جا پاشدم و دویدم سمت پذیرایی
آقاجون در حال پوشیدن کتش رو به من کرد
آقاجون: بابا چقدر پریشانی تو 😳😳
- آقاجون میترسم
آقاجون : همش یه ربع مونده
من میرم حجره
اگه برادرت محمد بود تو حجره که میگم خودش بزنه منم رتبه ات بدونم
اگه نبود زنگ میزنم خونه
- باشه آقاجون
وای این یه ربع چرا نمیگذره
شروع کردم به روشن کردن لب تاپم
کد رهگیری و اسمم نرگس سادات موسوی تایپ کردم
بالاخره ساعت ۸ شد
سایت سنجش باز شد
رتبه ها تا ۵۰ رفت بالا ولی از خبری از اسم و رتبه من نبود
یهو چشمم خورد به اسمم نرگس سادات موسوی وای خدایااااا رتبه ام ۹۸
جا و مکان فراموش کردم
و ازهیجان زیاد همراه با گریه جیـــــــــغ بنفش و آبی و سرمه ای همزمان زدم
نرجس باوحشت دوید تو پذیرایی
مادرم هم همون طور
باهم چی شده نرگس
- مامان رتبه ام 😭😭😭
مامان :اشکال نداره عزیزم
سال بعد ان شاالله
نرجس بدو یه جرعه آب بیار
نویسنده:بانو....ش
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ◀️
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
بسم رب العشق # قسمت_سوم #علمـدار_عشـق بانرجس نماز صبحمون خوندیم و رفتید اتاقمون ساعت حدود ۵ بود بدون اینکه متوجه بشم چشمام گرم شد و خوابم برد یهو چشمام 👁👁بازکردم دیدم ساعت ۷:۳۰ صبحه با سرعت از جا پاشدم و دویدم سمت پذیرایی آقاجون در حال پوشیدن…
بسم رب العشق
#قسمت_چهارم
#علمــدار_عشــق😍#
هنوز حرفم تموم نشده بودکه نرجس گفت : مسخره لوس زهه مون ترکید 😠😠
این چه وضع خالی کردن هیجانه 😠😠
گفتم صدهزار شده رتبه ات
مثل آدم بلد نیستی هیجانت خالی کنی 😡😡😡
الان امیرحسن - امیرحسین بیدارکردی بااین جیغت
منم متحیر ☹️☹️ خوب چیکار کنم چرا دعوام میکنی
نرجس : 😡😡
مامان : نرجس دخترمو دعوا کن بچه ام
نرجس : مامان خانم این همش ۵ دقیقه ازمن کوچکترها
مامان: باشه عزیزم تو دیگه متاهلی نباید لوس بشی
بعدهم تو لوس بشی همسرت نازت میکشه
اما تا نرگس مجرده من باید نازشو بخرم
منم باحالت لوس دویدم سمت مامان از گردنش آویزان شدم و لپهاشو دوتابوس گنده کردم 😘😘
همزمان بااین بحثا صدای دراومد
من رفتم در باز کردم
زن داداشم رقیه سادات بود
رقیه سادات دخترعموم هست و زن داداش کوچکم سیدمجتبی است و حودد دوسال و نیمه ازدواج کردن یه دوقلوی خیلی خوشگلم دارن
سیدامیرحسن - سیدامیرحسین
منو نرجس دعوتیم سمتش
سلام زن داداش
رقیه سادات: سلام دخترا
من امیرحسن بغل کردم
نرجس امیرحسین رو
من: جیگر عمه
نفس عمه
آقاسید کوچلوی خودم
رقیه سادات : نرگس صبح چرا جیغ زدی دختر؟
نرجس: 😡😡😡
من: چرا باز شبیه فلفل قرمزشدی
رومو کردم سمت رقیه سادات باهیجان
زنداداش
زنداداش
رقیه سادات : جانم عزیزم
- رتبه ام اومد
رقیه سادات : ای جانم
چند عزیزم ؟
- ۹۸
رقیه سادات رو به مامانم : مامان شام لازم شدا
مامان : حتما عزیزم
صدای زنگ ☎️☎️ تلفن خونه بلندشد
نرجس: نرگس تو بردار
حتما آقاجون هست
داداش محمد حجره نبوده
زنگ زده خونه رتبه ات بپرسه
من : الو بفرمایید
آقاجون : سلام بابا
خوبی دخترم ؟
من: سلام آقاجون
ممنونم
آقاجون : باباسیدمحمد هنوز نیومده حجره
رتبه ات چندشده دخترم؟
من: آقاجون خیلی خوب شده ۹۸
آقاجون : الحمدالله خداشکر
نرگس جان به مادرت بگو زنگ بزنه برای شب همه بچه ها شام بیان خونمون
فقط برنج بذاره
خورشت میگم بچه ها برن کباب سفارش بدن
من : چشم
آقاجون دیگه کاری ندارید
آقاجون : نه بابا برو
به مادرتم سلام برسون
من : چشم
خداحافظ
آقاجون : خداحافظ بابا
نویسنده: بانـــــــــو.... ش
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ◀️
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#قسمت_چهارم
#علمــدار_عشــق😍#
هنوز حرفم تموم نشده بودکه نرجس گفت : مسخره لوس زهه مون ترکید 😠😠
این چه وضع خالی کردن هیجانه 😠😠
گفتم صدهزار شده رتبه ات
مثل آدم بلد نیستی هیجانت خالی کنی 😡😡😡
الان امیرحسن - امیرحسین بیدارکردی بااین جیغت
منم متحیر ☹️☹️ خوب چیکار کنم چرا دعوام میکنی
نرجس : 😡😡
مامان : نرجس دخترمو دعوا کن بچه ام
نرجس : مامان خانم این همش ۵ دقیقه ازمن کوچکترها
مامان: باشه عزیزم تو دیگه متاهلی نباید لوس بشی
بعدهم تو لوس بشی همسرت نازت میکشه
اما تا نرگس مجرده من باید نازشو بخرم
منم باحالت لوس دویدم سمت مامان از گردنش آویزان شدم و لپهاشو دوتابوس گنده کردم 😘😘
همزمان بااین بحثا صدای دراومد
من رفتم در باز کردم
زن داداشم رقیه سادات بود
رقیه سادات دخترعموم هست و زن داداش کوچکم سیدمجتبی است و حودد دوسال و نیمه ازدواج کردن یه دوقلوی خیلی خوشگلم دارن
سیدامیرحسن - سیدامیرحسین
منو نرجس دعوتیم سمتش
سلام زن داداش
رقیه سادات: سلام دخترا
من امیرحسن بغل کردم
نرجس امیرحسین رو
من: جیگر عمه
نفس عمه
آقاسید کوچلوی خودم
رقیه سادات : نرگس صبح چرا جیغ زدی دختر؟
نرجس: 😡😡😡
من: چرا باز شبیه فلفل قرمزشدی
رومو کردم سمت رقیه سادات باهیجان
زنداداش
زنداداش
رقیه سادات : جانم عزیزم
- رتبه ام اومد
رقیه سادات : ای جانم
چند عزیزم ؟
- ۹۸
رقیه سادات رو به مامانم : مامان شام لازم شدا
مامان : حتما عزیزم
صدای زنگ ☎️☎️ تلفن خونه بلندشد
نرجس: نرگس تو بردار
حتما آقاجون هست
داداش محمد حجره نبوده
زنگ زده خونه رتبه ات بپرسه
من : الو بفرمایید
آقاجون : سلام بابا
خوبی دخترم ؟
من: سلام آقاجون
ممنونم
آقاجون : باباسیدمحمد هنوز نیومده حجره
رتبه ات چندشده دخترم؟
من: آقاجون خیلی خوب شده ۹۸
آقاجون : الحمدالله خداشکر
نرگس جان به مادرت بگو زنگ بزنه برای شب همه بچه ها شام بیان خونمون
فقط برنج بذاره
خورشت میگم بچه ها برن کباب سفارش بدن
من : چشم
آقاجون دیگه کاری ندارید
آقاجون : نه بابا برو
به مادرتم سلام برسون
من : چشم
خداحافظ
آقاجون : خداحافظ بابا
نویسنده: بانـــــــــو.... ش
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ◀️
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
❁ ﷽ اذان مغرب به افق تهران🌺❁
پیامبر اکرم(ص)
عَلَمُ الاسلامِ الصَّلاة
نماز، پرچم اسلام است.
📚نهج الفصاحه
#حی_علی_خیر_العمل
#التماس_دعا
🌷ڪانال عهـدبـاشهـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm
پیامبر اکرم(ص)
عَلَمُ الاسلامِ الصَّلاة
نماز، پرچم اسلام است.
📚نهج الفصاحه
#حی_علی_خیر_العمل
#التماس_دعا
🌷ڪانال عهـدبـاشهـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
🔶وقتي امشب #دورهم جمع ميشيد
🔶فراموش نکنيد يه.جمعي، #يکي توش نيست ...
🔶يه جمعي،به خاطر،جمع شدن توکنار خانوادت خودشوازجمع خانوادش کم کرده
🔶حلب ازاد شد با #خون شيرمرد هايي که يلداشون شاديه ناموساشونه
🔶تو دور همياتون ياد #مادران_شهداکه پسرش کنارش نیست و #همسران_شهدا که مرد خونشون نیست و #بچههاي_شهدا که پدری ندارندو بیاد #رزمندگان مدافع حرم بی بی زینب سلام الله علیها هم باشيد.
#یلداتون_مبارک💚
#دلنوشته
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹🕊
🔶وقتي امشب #دورهم جمع ميشيد
🔶فراموش نکنيد يه.جمعي، #يکي توش نيست ...
🔶يه جمعي،به خاطر،جمع شدن توکنار خانوادت خودشوازجمع خانوادش کم کرده
🔶حلب ازاد شد با #خون شيرمرد هايي که يلداشون شاديه ناموساشونه
🔶تو دور همياتون ياد #مادران_شهداکه پسرش کنارش نیست و #همسران_شهدا که مرد خونشون نیست و #بچههاي_شهدا که پدری ندارندو بیاد #رزمندگان مدافع حرم بی بی زینب سلام الله علیها هم باشيد.
#یلداتون_مبارک💚
#دلنوشته
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❁﷽❁
📽 #ڪلیپ
⏳ #زمان2.27
🍎اے ڪـاش
🍏فـال شـب یـلـداے هـمـہ ایـن بـشـود
🍎یـوسـف
🍏گـمـگـشـتـہ بـاز آیـدبہ ڪنـعان
غــم مـخـور...💔
#اللهـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج💖
#یلدا_مبارڪ🍉
🍃🌺 @shahidegomnamm
📽 #ڪلیپ
⏳ #زمان2.27
🍎اے ڪـاش
🍏فـال شـب یـلـداے هـمـہ ایـن بـشـود
🍎یـوسـف
🍏گـمـگـشـتـہ بـاز آیـدبہ ڪنـعان
غــم مـخـور...💔
#اللهـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج💖
#یلدا_مبارڪ🍉
🍃🌺 @shahidegomnamm
🍂يلداى آدم ها
هميشه اوّل دى نيست!
🍂هركس شبى بى يار
بنشيند شبش يلداست
#شهیدمدافع_حرم_سیدطباطبایی_مهر
#به_یادهمسران_شهدا
💐شادی روحشون صلوات💐
↪️ @shahidegomnamm ↩️
هميشه اوّل دى نيست!
🍂هركس شبى بى يار
بنشيند شبش يلداست
#شهیدمدافع_حرم_سیدطباطبایی_مهر
#به_یادهمسران_شهدا
💐شادی روحشون صلوات💐
↪️ @shahidegomnamm ↩️
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان #فرمانده_من #قسمت_هفتاد_ونه برگشتم تا دورو اطرافمو نگاه کنم یه تک درخت سرو🌲 یکم اونطرف تر توجهمو جلب کرد که دورشو گلهای شقایق قاب گرفته بودن🌺 ناخوداگاه به اون سمت کشیده شدم چند تا عکس از زوایای مختلف از اون قسمت انداختم📸 خیلی فضای متفاوتی داشت خواستم…
#داستان
#فرمانده_من
#قسمت_هشتاد
خودمم رفتم خونه...🏚
مثل اینکه مامان بابام برای خرید وسایلای نیمه شعبان خونه نبودن اخه همه ی چراغا خاموش بود خونه خیلی سوت و کور بود و این حالمو بدتر میکرد...😶😣
ناچار تو حیاط نشستمو به روبروم زل زدم به همونجایی که ازم خداحافظی کرد...😑✋
اشکی از گوشه ی چشمم چکید...😢
یاد حرفاش که میوفتدم قلبم فشرده میشد...
با اینکه دو روز از رفتنش می گذره ولی من عجیب دلتنگشم.... ❤️
نمی دونم چجوری باید این یک ماهو تحمل کنم... 😞
صدای اذان مغرب که از مسجد محلمون بلند شد توجهمو جلب کردو یه یاعلی گفتمو رفتم تا وضو بگیرم...💦
سر سجاده ی سفیدم نشسته بودم...📿💛
دعای هر لحظه ام سلامتیه رزمنده هایی بود که از خانواده هاشون دور بودن...
به قول حـــســ❤️ـــام: واقعا سخته دل کندن از جیگر گوشه ات...
از عشقت ...
از خانواده ات....😔
صبح با صدای مولودی خوانی که از حیاطمون پخش می شد بیدار شدم...😍☺️
نمیدونم چقدر خوابیده بودم یه نگاه به ساعت کردم ساعت نه صبح بود...🕘
پتومو کنار زدم و بعد از شستن دست و روم چادر سر کردم و رفتم تو حیاط...🚶
کله حیاطمون چراغونی بود ریسه های رنگی دو تادور حیاط زده شده بودن و چراغای رنگاو وارنگ به درختا وصل شده بودن...
🎈🎊🎉🎊🎉🎊
بوی اسفند و صدای صلوات همه جارو پر کرده بود.... 😍
واقعا حس و حال عجیبی داشت تولد امام و مهتدات بود...تولد کسی بود که با تمام وجود دوستش داری💚
بساط شیرینی و شربت به راه بود و مردم که چشمشون به خونمون میوفتاد نزدیک میومدن و پذیرایی می شدن...😋
چند تا از دوستای نظامی بابام گوشه ی حیاط وایستاده بودن و مشغول خوش و بش با بابا بودن...
خالمو ومامانم در تکاپو بودن و شربت اماده می کردن به مهمونا خوش امد میگفتن... ☺️
رفتم جلو مامانم که متوجه حضورم شد گفت: عه بیدار شدی دخترم؟؟ برو کمک عمت تو اشپزخونه شیرینی هارو بیارید
چشمی گفتم و وارد اشپز خونه شدم... کلا خانواده ی پر جمعیتی نبودیم و از دار دنیا یه عمه و خاله داشتم با این حساب خیلی برام عزیز بودن....💞
چون اختلاف سنیه عمم باهام زیاد نبود باهاش راحت تر بودم رو میز ناهارخوری نشسته بود و داشت شیرینی هارو میچید تو ظرف... 🍩
رفتم جلو و بهش سلام دادم عمه مریم بر گشت سمتم و باهام احوال پرسیه گرمی کرد... به چهره ی مهربون و بشاش لبخندی زدمو گفتم: عمه بده من شیرینی هارو بچینم😎
_نه عمه جان به تازه عروس که کار نمیگن...👰
_ وا یعنی چی؟ این قانونو دیگه کی تصویب کرده؟؟؟
_برادر حسام😉
با چشمای گرد بهش خیره شدم😮
#ادامه_دارد...
💠کانال عهدباشهدا💠
╔══ೋღ
🌺ღೋ══╗
🌴 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw 🌴
╚══ೋღ
🌺ღೋ══╝
#فرمانده_من
#قسمت_هشتاد
خودمم رفتم خونه...🏚
مثل اینکه مامان بابام برای خرید وسایلای نیمه شعبان خونه نبودن اخه همه ی چراغا خاموش بود خونه خیلی سوت و کور بود و این حالمو بدتر میکرد...😶😣
ناچار تو حیاط نشستمو به روبروم زل زدم به همونجایی که ازم خداحافظی کرد...😑✋
اشکی از گوشه ی چشمم چکید...😢
یاد حرفاش که میوفتدم قلبم فشرده میشد...
با اینکه دو روز از رفتنش می گذره ولی من عجیب دلتنگشم.... ❤️
نمی دونم چجوری باید این یک ماهو تحمل کنم... 😞
صدای اذان مغرب که از مسجد محلمون بلند شد توجهمو جلب کردو یه یاعلی گفتمو رفتم تا وضو بگیرم...💦
سر سجاده ی سفیدم نشسته بودم...📿💛
دعای هر لحظه ام سلامتیه رزمنده هایی بود که از خانواده هاشون دور بودن...
به قول حـــســ❤️ـــام: واقعا سخته دل کندن از جیگر گوشه ات...
از عشقت ...
از خانواده ات....😔
صبح با صدای مولودی خوانی که از حیاطمون پخش می شد بیدار شدم...😍☺️
نمیدونم چقدر خوابیده بودم یه نگاه به ساعت کردم ساعت نه صبح بود...🕘
پتومو کنار زدم و بعد از شستن دست و روم چادر سر کردم و رفتم تو حیاط...🚶
کله حیاطمون چراغونی بود ریسه های رنگی دو تادور حیاط زده شده بودن و چراغای رنگاو وارنگ به درختا وصل شده بودن...
🎈🎊🎉🎊🎉🎊
بوی اسفند و صدای صلوات همه جارو پر کرده بود.... 😍
واقعا حس و حال عجیبی داشت تولد امام و مهتدات بود...تولد کسی بود که با تمام وجود دوستش داری💚
بساط شیرینی و شربت به راه بود و مردم که چشمشون به خونمون میوفتاد نزدیک میومدن و پذیرایی می شدن...😋
چند تا از دوستای نظامی بابام گوشه ی حیاط وایستاده بودن و مشغول خوش و بش با بابا بودن...
خالمو ومامانم در تکاپو بودن و شربت اماده می کردن به مهمونا خوش امد میگفتن... ☺️
رفتم جلو مامانم که متوجه حضورم شد گفت: عه بیدار شدی دخترم؟؟ برو کمک عمت تو اشپزخونه شیرینی هارو بیارید
چشمی گفتم و وارد اشپز خونه شدم... کلا خانواده ی پر جمعیتی نبودیم و از دار دنیا یه عمه و خاله داشتم با این حساب خیلی برام عزیز بودن....💞
چون اختلاف سنیه عمم باهام زیاد نبود باهاش راحت تر بودم رو میز ناهارخوری نشسته بود و داشت شیرینی هارو میچید تو ظرف... 🍩
رفتم جلو و بهش سلام دادم عمه مریم بر گشت سمتم و باهام احوال پرسیه گرمی کرد... به چهره ی مهربون و بشاش لبخندی زدمو گفتم: عمه بده من شیرینی هارو بچینم😎
_نه عمه جان به تازه عروس که کار نمیگن...👰
_ وا یعنی چی؟ این قانونو دیگه کی تصویب کرده؟؟؟
_برادر حسام😉
با چشمای گرد بهش خیره شدم😮
#ادامه_دارد...
💠کانال عهدباشهدا💠
╔══ೋღ
🌺ღೋ══╗
🌴 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw 🌴
╚══ೋღ
🌺ღೋ══╝
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
#ازدواج💞
✍ازش گله کردم که چرا دیر به دیر سر
می زند. گفت «پیش #زن_های_دیگه ام. » گفتم «چی؟»⁉️⁉️
گفت «نمی دونستی #چهار_تا_زن دارم؟» دیدم شوخی می کند. چیزی نگفتم.
گفت «جدی می گم.
من اول با #سپاه ازدواج کردم،
بعد با #جبهه،
بعد با #شهادت،
آخرش هم با #تو. »
#شهیدمهدی_زین_الدین
#خاطره
📚یادگاران، جلد ده، کتاب شهید زین الدین، ص 70
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹🕊
#ازدواج💞
✍ازش گله کردم که چرا دیر به دیر سر
می زند. گفت «پیش #زن_های_دیگه ام. » گفتم «چی؟»⁉️⁉️
گفت «نمی دونستی #چهار_تا_زن دارم؟» دیدم شوخی می کند. چیزی نگفتم.
گفت «جدی می گم.
من اول با #سپاه ازدواج کردم،
بعد با #جبهه،
بعد با #شهادت،
آخرش هم با #تو. »
#شهیدمهدی_زین_الدین
#خاطره
📚یادگاران، جلد ده، کتاب شهید زین الدین، ص 70
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
💠اگر #عاشقانہ با ڪار پیش بیایے
بہ طور قطع بریدن و عمل زدگے و
خستگے برایت مفهومے پیدا نمیڪند.
#شهید_همت
#پیام_شهید
🌹کانال عهدباشهدا🌹
↪️ @shahidegomnamm
بہ طور قطع بریدن و عمل زدگے و
خستگے برایت مفهومے پیدا نمیڪند.
#شهید_همت
#پیام_شهید
🌹کانال عهدباشهدا🌹
↪️ @shahidegomnamm
🍁امشب شب یلداست..
🔶وقتی باآرامش خاطر کنار خانواده
مشغول خوردن هندوانه بودید...
یادتون باشه که این آرامش را
مدیون چه کسانی هستیم.
🌷 #یلدا_با_شهدا
🌹کانال عهدباشهدا🌹
↪️ @shahidegomnamm
🔶وقتی باآرامش خاطر کنار خانواده
مشغول خوردن هندوانه بودید...
یادتون باشه که این آرامش را
مدیون چه کسانی هستیم.
🌷 #یلدا_با_شهدا
🌹کانال عهدباشهدا🌹
↪️ @shahidegomnamm
🌺یک بار دگر آمد یلدای زمستانی
🌺یلداست ولی چشمم دلواپس و بارانی
🍀هرشب سحری دارد حتی شب طولانی
🍀یلدای تو ما را کشت ای یوسف کنعانی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شبتون_بخیر
🆔 @shahidegomnamm
🌺یلداست ولی چشمم دلواپس و بارانی
🍀هرشب سحری دارد حتی شب طولانی
🍀یلدای تو ما را کشت ای یوسف کنعانی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شبتون_بخیر
🆔 @shahidegomnamm
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ڪوچہ ها چشم انتظار
روے زیباے تواند
گوش خود خوابانده اند روے زمین
منتظر بر یڪ صداے پاے تو
#أللَّھُمَ_عـجِـلْ_لِوَلیِڪْ_ألْفَرَج 🌺🍃
#دلـنـوشتـہ❣
🌷ڪانال عهـدبـا شهـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm
روے زیباے تواند
گوش خود خوابانده اند روے زمین
منتظر بر یڪ صداے پاے تو
#أللَّھُمَ_عـجِـلْ_لِوَلیِڪْ_ألْفَرَج 🌺🍃
#دلـنـوشتـہ❣
🌷ڪانال عهـدبـا شهـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm
✠از تو برآید از دلم ،
هر نفس و تنفسم ...
من نروم ز ڪوے تو ،
تا ڪه شوم فناے تو ...
#مولانا
#صبحتان_معطر_به_عطر_شهدا
🌷ڪانال عهـدبـا شهـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm
هر نفس و تنفسم ...
من نروم ز ڪوے تو ،
تا ڪه شوم فناے تو ...
#مولانا
#صبحتان_معطر_به_عطر_شهدا
🌷ڪانال عهـدبـا شهـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm
امام صادق(ع)🔅
🌀ما(حضرات معصوم)همان ریسمان الهی هستیم🌀
که خداوندمیفرمایند:⬇️
⚜همگی به ریسمان الهی چنگ زنیدوپراکنده
نشوید⚜
📚بحارالانوار
#حـدیـث_روز🌺🍃
🌷ڪانال عهـدبـاشهـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm
🌀ما(حضرات معصوم)همان ریسمان الهی هستیم🌀
که خداوندمیفرمایند:⬇️
⚜همگی به ریسمان الهی چنگ زنیدوپراکنده
نشوید⚜
📚بحارالانوار
#حـدیـث_روز🌺🍃
🌷ڪانال عهـدبـاشهـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm
◉چو جَماݪِ او بتابَـــــد
چه بوَد #جماݪِ خوبـــان؟
◉ڪه رُخ چو آفتابـَش
بکُشد چراغهـــا را ...
#شهید_احمد_مشلب
🌷ڪانال عهـدبـا شهـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm
چه بوَد #جماݪِ خوبـــان؟
◉ڪه رُخ چو آفتابـَش
بکُشد چراغهـــا را ...
#شهید_احمد_مشلب
🌷ڪانال عهـدبـا شهـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm