This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فریب خوردگان سال 57 با شعار مرگ بر شاه
هم ایران در آتش سوخت هم چندین نسل سوختند
و هم منطقه به آتش کشیده شد
@SepehrAzadi
هم ایران در آتش سوخت هم چندین نسل سوختند
و هم منطقه به آتش کشیده شد
@SepehrAzadi
💢 نماینده هاچقدر کتاب میخوانند و آخرین کتابی که خوانده اند چه بوده است؟
🔺 یکی می گوید: قرآن می خواند دیگری نامه های امام...... 🤔
@SepehrAzadi
🔺 یکی می گوید: قرآن می خواند دیگری نامه های امام...... 🤔
@SepehrAzadi
🔴 عکس پرنس چارلز را در دیداری از مردم زلزله زده بم با تصاویر رهبر و رییس جمهور در کرمانشاه مقایسه کنید
پرنس چارلز در بم ۹ فوریه ۲۰۰۴
@SepehrAzadi
پرنس چارلز در بم ۹ فوریه ۲۰۰۴
@SepehrAzadi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 رهبر:هرجا در مواجهه با استکبار به حضور ما احتیاج باشد، کمک میکنیم و ازگفتنش ابایی نداریم
❌خوب بود رهبر در مواجهه باکفر و استکبار داخلی که همان فقر و گرسنگی و بی عدالتیست بپا میخیزید
@SepehrAzadi
❌خوب بود رهبر در مواجهه باکفر و استکبار داخلی که همان فقر و گرسنگی و بی عدالتیست بپا میخیزید
@SepehrAzadi
🔴 مدرسه ای در جنوب کرمان ،شهرستان قلعه گنج
❌ ولی کمک رسانی به سوریه و بازسازی شهرهای سوریه در اولویت کاری حکومت و سپاه قرار گرفت
@SepehrAzadi
❌ ولی کمک رسانی به سوریه و بازسازی شهرهای سوریه در اولویت کاری حکومت و سپاه قرار گرفت
@SepehrAzadi
🔴 قسمت دوم گزارش سفر صادق زیباکلام به مناطق زلزله زده: شرح جلسات
۲آذر۱۳۹۶
🔹دیدار با افراد دستاندرکار کمکرسانی و مسئولین از همان بدو ورودمان پنجشنبهشب آغاز شد. دیدار بعدی روز بعدش با بزرگان و فعالین کورد در جوانرود بود که سخنرانی هم داشتم. بهواسطه کمرم که بدتر میشد لیلا برایم بلیت گرفت که جمعه آخر شب با طیاره برگردم تهران؛ اما دیدم نمیشود خیلی کار مانده. جمعهشب در حدود ۱۲شب بود که بازگشتیم به کرمانشاه. دوستان در راه برنامهریزی کردند که با یکNGO فعال در زمینههای فرهنگی – اجتماعی به نام «مهرگان» جلسه داشته باشیم. البته آنها پیشنهادشان برای شنبه بود اما من میخواستم قبل از دیدارهای شنبه آنها را ببینم. تا نزدیک ۲بامداد گفتگوها طول کشید. شنبه ۸صبح اولین ملاقاتم با فرماندهان ارتش امیر سرتیپ جواد ملایی و معاونشان امیر سرتیپ گودرز احمدوند بود. ارتش از همان ابتدای حضور پیدا میکند و مسئولیت کمکرسانی به شهرها ازجمله سرپل به ارتش و روستاها به سپاه محول میشود. تمام مدت که جلسه داشتیم آن دو علیرغم میلشان مجبور به مکالمه با تلفن بودند. ظاهراً آقایان هادی ساعی، آرش میراسماعیلی و تکواندوکاران یک کاروان مرکب از سی چهل کامیون از تهران آورده بودند و گویا برخی از ارگانها میخواستند کمکها را خودشان توزیع کنند. از آقای ساعی تلفنی پرسیدم که آیا با نهادی یا مسئولی در منطقه قبل از حرکت تماس داشتید در خصوص نیازها؟ و پاسخی را که انتظار داشتم شنیدم: خیر. جناب امیر حیدری فرمانده نیروی زمینی تماس گرفتند و من یکی دو پرسش داشتم تقاضا کردم با ایشان صحبت کنم که موافقت کردند.
🔹 بهاتفاق امرای ارتش رفتیم به هلالاحمر. جاهایی که معمولاً من را راه نمیدادند حالا با اسکورت نظامی جلویم خبردار ایستاده بودند. من هم با عصا و کمردرد دولادولا سلام نظامی میدادم؛ عین فیلمهای چارلی چاپلین شده بودم. آقای دکتر محمدی مدیرعامل جمعیت بهعلاوه تمامی روسای هلالاحمر استانهای دیگر حضور داشتند. آن جلسه نزدیک به سه ساعت به دراز کشید و آنجا بود که من متوجه شدم اولاً هلالاحمر از همه ارگانهای دیگر حرفهایتر و باتجربهتر هستند؛ ثانیاً از لحظه نخست حاضر بودهاند، ثالثاً برخلاف برخی نهادهای دیگر خیلی هم به فکر تبلیغات و بهرهبرداری سیاسی نیستند. درعینحال هم متوجه شدم که اشکالات کار کجاست و چرا اگر بازهم فردا زلزله دیگری اتفاق بیفتاد همان آش وهمان کاسه بینظمیها تکرار خواهد شد. ازآنجا رفتم «دیزل آباد» مرکز تولید کانکس. کلی اطلاعات در مورد انواع کانکس جمعآوری کردم. البته تلفنی، از طریق تلگرام و اینترنت هم کلی اطلاعات در مورد کانکس پیدا کرده بودم. جلسه چهارمم با آقای دکتر مقداد پیرصاحب استاد بهداشت محیطزیست و تمهیدات زیستمحیطی بازسازی روستاها بود. جلسه پنجم با آقای دکتر فریاد رازیانی از مدیران دولتی کرمانشاه بود که میخواست من کمک کنم در سرپل ذهاب یک کارگاه بزرگ تولید کانکس ایجاد کنیم. بعد از گوش دادن به جزییات طرحشان، به ایشان گفتم دویست سال پیش آدام اسمیت گفت «دولت کانکس ساز خوبی نیست». اگر دست من بود کانکسها را از آلمان وارد میکردم.
🔹 شنبهشب قبل از بازگشت به تهران یک تلفن ناشناس به من گفت آقای زیباکلام خودتان هستید؟ گفتم بله. گفت آقای پرویز فتاح رئیس کمیته امداد امام میخواهند با شما صحبت کنند؛ باورم نمیشد. وقتی آقای فتاح گفتند «تلفن زدم ازتان تشکر کنم» احساس کردم چقدر درد پشتم یکدفعه کم شد. ساعت از ۸شب گذشته بود که سارا و لیلا جلو، من هم عقب ماشین در حال تنظیم یادداشتهایم به سمت تهران به راه افتادیم. روز یکشنبه صبح هم یک جلسه با یک NGO دیگر به نام «مهر گیتی» که خیرین مدرسهساز هستند داشتم. آنان از همه گروههایی که تابهحال دیده بودم منظمتر و دستکم آمار درستی از وضعیت مدارس مناطق زلزلهزده داشتند. جمعاً ۸۱مدرسه آسیبدیدهاند که نیاز به بازسازی و یا تعمیرات دارند. بنیاد برکت تقبل نموده که ۲۵مدرسه بزرگ مناطق شهری را بازسازی نماید؛ ۱۰مدرسه را خیرین محلی متکفل شدهاند و ۴۵تای باقیمانده را هم «مهر گیتی» متکفل شده. آخرین ملاقاتم با آقای دکتر محمدجواد گرامی مدیر فروش شرکت بزرگ «ماموت» بود که ازجمله انواع کانکس تولید میکنند. با توجه به اینکه بهواسطه درد کمرم واقعاً بریده بودم، آقای گرامی لطف کردند و آمدند منزل. حُسنی که دیدار ایشان داشت روشن شدن تکلیف کانکس بود. ایشان اظهار داشتند که قرارگاه «خاتمالانبیاء» دارد با ماموت قرارداد خرید ۴۰۰۰کانکس را منعقد مینماید.
در بخش سوم جمعبندی و پیشنهادات را به محضرتان ایفاد میدارم.
ایام به کام باد
صادق زیباکلام: دوم آذر یکهزار و سیصد و نود و شش
@SepehrAzadi
۲آذر۱۳۹۶
🔹دیدار با افراد دستاندرکار کمکرسانی و مسئولین از همان بدو ورودمان پنجشنبهشب آغاز شد. دیدار بعدی روز بعدش با بزرگان و فعالین کورد در جوانرود بود که سخنرانی هم داشتم. بهواسطه کمرم که بدتر میشد لیلا برایم بلیت گرفت که جمعه آخر شب با طیاره برگردم تهران؛ اما دیدم نمیشود خیلی کار مانده. جمعهشب در حدود ۱۲شب بود که بازگشتیم به کرمانشاه. دوستان در راه برنامهریزی کردند که با یکNGO فعال در زمینههای فرهنگی – اجتماعی به نام «مهرگان» جلسه داشته باشیم. البته آنها پیشنهادشان برای شنبه بود اما من میخواستم قبل از دیدارهای شنبه آنها را ببینم. تا نزدیک ۲بامداد گفتگوها طول کشید. شنبه ۸صبح اولین ملاقاتم با فرماندهان ارتش امیر سرتیپ جواد ملایی و معاونشان امیر سرتیپ گودرز احمدوند بود. ارتش از همان ابتدای حضور پیدا میکند و مسئولیت کمکرسانی به شهرها ازجمله سرپل به ارتش و روستاها به سپاه محول میشود. تمام مدت که جلسه داشتیم آن دو علیرغم میلشان مجبور به مکالمه با تلفن بودند. ظاهراً آقایان هادی ساعی، آرش میراسماعیلی و تکواندوکاران یک کاروان مرکب از سی چهل کامیون از تهران آورده بودند و گویا برخی از ارگانها میخواستند کمکها را خودشان توزیع کنند. از آقای ساعی تلفنی پرسیدم که آیا با نهادی یا مسئولی در منطقه قبل از حرکت تماس داشتید در خصوص نیازها؟ و پاسخی را که انتظار داشتم شنیدم: خیر. جناب امیر حیدری فرمانده نیروی زمینی تماس گرفتند و من یکی دو پرسش داشتم تقاضا کردم با ایشان صحبت کنم که موافقت کردند.
🔹 بهاتفاق امرای ارتش رفتیم به هلالاحمر. جاهایی که معمولاً من را راه نمیدادند حالا با اسکورت نظامی جلویم خبردار ایستاده بودند. من هم با عصا و کمردرد دولادولا سلام نظامی میدادم؛ عین فیلمهای چارلی چاپلین شده بودم. آقای دکتر محمدی مدیرعامل جمعیت بهعلاوه تمامی روسای هلالاحمر استانهای دیگر حضور داشتند. آن جلسه نزدیک به سه ساعت به دراز کشید و آنجا بود که من متوجه شدم اولاً هلالاحمر از همه ارگانهای دیگر حرفهایتر و باتجربهتر هستند؛ ثانیاً از لحظه نخست حاضر بودهاند، ثالثاً برخلاف برخی نهادهای دیگر خیلی هم به فکر تبلیغات و بهرهبرداری سیاسی نیستند. درعینحال هم متوجه شدم که اشکالات کار کجاست و چرا اگر بازهم فردا زلزله دیگری اتفاق بیفتاد همان آش وهمان کاسه بینظمیها تکرار خواهد شد. ازآنجا رفتم «دیزل آباد» مرکز تولید کانکس. کلی اطلاعات در مورد انواع کانکس جمعآوری کردم. البته تلفنی، از طریق تلگرام و اینترنت هم کلی اطلاعات در مورد کانکس پیدا کرده بودم. جلسه چهارمم با آقای دکتر مقداد پیرصاحب استاد بهداشت محیطزیست و تمهیدات زیستمحیطی بازسازی روستاها بود. جلسه پنجم با آقای دکتر فریاد رازیانی از مدیران دولتی کرمانشاه بود که میخواست من کمک کنم در سرپل ذهاب یک کارگاه بزرگ تولید کانکس ایجاد کنیم. بعد از گوش دادن به جزییات طرحشان، به ایشان گفتم دویست سال پیش آدام اسمیت گفت «دولت کانکس ساز خوبی نیست». اگر دست من بود کانکسها را از آلمان وارد میکردم.
🔹 شنبهشب قبل از بازگشت به تهران یک تلفن ناشناس به من گفت آقای زیباکلام خودتان هستید؟ گفتم بله. گفت آقای پرویز فتاح رئیس کمیته امداد امام میخواهند با شما صحبت کنند؛ باورم نمیشد. وقتی آقای فتاح گفتند «تلفن زدم ازتان تشکر کنم» احساس کردم چقدر درد پشتم یکدفعه کم شد. ساعت از ۸شب گذشته بود که سارا و لیلا جلو، من هم عقب ماشین در حال تنظیم یادداشتهایم به سمت تهران به راه افتادیم. روز یکشنبه صبح هم یک جلسه با یک NGO دیگر به نام «مهر گیتی» که خیرین مدرسهساز هستند داشتم. آنان از همه گروههایی که تابهحال دیده بودم منظمتر و دستکم آمار درستی از وضعیت مدارس مناطق زلزلهزده داشتند. جمعاً ۸۱مدرسه آسیبدیدهاند که نیاز به بازسازی و یا تعمیرات دارند. بنیاد برکت تقبل نموده که ۲۵مدرسه بزرگ مناطق شهری را بازسازی نماید؛ ۱۰مدرسه را خیرین محلی متکفل شدهاند و ۴۵تای باقیمانده را هم «مهر گیتی» متکفل شده. آخرین ملاقاتم با آقای دکتر محمدجواد گرامی مدیر فروش شرکت بزرگ «ماموت» بود که ازجمله انواع کانکس تولید میکنند. با توجه به اینکه بهواسطه درد کمرم واقعاً بریده بودم، آقای گرامی لطف کردند و آمدند منزل. حُسنی که دیدار ایشان داشت روشن شدن تکلیف کانکس بود. ایشان اظهار داشتند که قرارگاه «خاتمالانبیاء» دارد با ماموت قرارداد خرید ۴۰۰۰کانکس را منعقد مینماید.
در بخش سوم جمعبندی و پیشنهادات را به محضرتان ایفاد میدارم.
ایام به کام باد
صادق زیباکلام: دوم آذر یکهزار و سیصد و نود و شش
@SepehrAzadi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 گویا کم کم همه مردم ایران باید بست نشین شوند تا...
«بستنشینی دانشجویان دانشگاه صنعت نفت که به «بی کفایتی و بدعهدی» مدیریت دانشگاه معترضند، به خصوص مساله جذب مستقیم در وزارت نفت
@SepehrAzadi
«بستنشینی دانشجویان دانشگاه صنعت نفت که به «بی کفایتی و بدعهدی» مدیریت دانشگاه معترضند، به خصوص مساله جذب مستقیم در وزارت نفت
@SepehrAzadi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
قول حجت الاسلام علوی کیا مسئول نهاد رهبری دانشگاه صنعت نفت در دیماه ۹۴ که اگر مشکلات دانشجویان حل نشود، استفا میدهد. حال بعد از گذشت ۲ سال وقت آن رسیده که ایشان استعفا دهند
@SepehrAzadi
@SepehrAzadi
🔴 تحصن دانشجویان در دانشگاه صنعت نفت
🔹 داستان از این قراره که دانشجویان دانشگاه نفت برای حق بورسیه شان در دیماه 94 تحصن کردند و این تحصن تقریبا دو هفته طول کشید، طوریکه کم کم این موضوع برای برای مسئولان دانشگاه مسئله ساز میشد. همان زمان حاج آقا علوی کیا مسئول نهاد رهبری این دانشگاه، به جمع متحصنین آمده و قسم جلاله خورد که بورسیه ها درست شده و وزیر قول داده مثل گذشته عمل کند. و اگر درست نشد من و هیات رییسه استعفا میدهیم.
🔹حال بعد از گذشت نزدیکه به ۲ سال هنوز تغییری ایجاد نشده و دانشجویان دوباره تحصن کرده اند و باید هیات رییسه و حاج آقای علوی کیا که قسم جلاله خورده اند استعفا بدهند.
@SepehrAzadi
🔹 داستان از این قراره که دانشجویان دانشگاه نفت برای حق بورسیه شان در دیماه 94 تحصن کردند و این تحصن تقریبا دو هفته طول کشید، طوریکه کم کم این موضوع برای برای مسئولان دانشگاه مسئله ساز میشد. همان زمان حاج آقا علوی کیا مسئول نهاد رهبری این دانشگاه، به جمع متحصنین آمده و قسم جلاله خورد که بورسیه ها درست شده و وزیر قول داده مثل گذشته عمل کند. و اگر درست نشد من و هیات رییسه استعفا میدهیم.
🔹حال بعد از گذشت نزدیکه به ۲ سال هنوز تغییری ایجاد نشده و دانشجویان دوباره تحصن کرده اند و باید هیات رییسه و حاج آقای علوی کیا که قسم جلاله خورده اند استعفا بدهند.
@SepehrAzadi
اولویت های جمهوری اسلامی نه درکرمانشاه،نه دربلوچستان وکرمان ونه درسایرمناطق محروم ایران، بلکه درآنسوی مرزها در یمن و سوریه با ثروتی که بمردم محروم ایران تعلق دارد
روزنامه جام جم ٩٦/٩/١
@SepehrAzadi
روزنامه جام جم ٩٦/٩/١
@SepehrAzadi