🔸داستان کوتاه
♨️ بالاخره رفتم بهشت
نوبت من , قرار بود از روى پلى بگذرم , به باريکى مو و به تيزى لبه ى شمشير . خودم مى دانستم مى افتم و افتادم , پرونده ام بعد از من افتاد زمين , طورى ام نشد , پرونده را کسى برايم خواند , ٽواب خيلى کم دارى اما گناه هم خيلى ندارى , روزه و نمازى را که نخواندى خدا بخشيده , يک شاکى خصوصى دارى اگر او رضايت بدهد مى روى بهشت , شاکى ام از حال و روزم باخبر بود , مى دانست که اگر طلبش را ندادم بخاطر ندارى ام بوده نه چيز ديگرى ....
وقتى وارد بهشت شدم غروب بود , دنبال جايى مى گشتم براى خواب که ناگهان افتادم وسط قصرى که تمام ديوارهايش از طلا بود . منى که عمرى مستأجر و در به در بودم حالا صاحب کاخى شده ام بى سر و ته , در پوستم نمى گنجيدم . دلم مى خواست گلويى تازه کنم و خستگى ام در ايد , ميزى بزرگ پر از ميوه و نوشيدنى و خوردنى جلوى پايم سبز شد . منى که پول نداشتم اب معدنى بخورم حالا انواع نوشيدنى ها ... واى ..... واى چند نفر خدمه ى خانم , ناگهان يادم امد که بايد حورى باشند , چون همه زيبا و دلفريب بودند , اما من خجالت مى کشيدم به انها نگاه کنم , تا ان موقع چنين صحنه اى را نديده بودم , هيچ زنى را به غير از همسرم محرم و همدم نمى دانستم , نوشيدنى را فراموش کردم زدم بيرون از قصر , از ايوان قصر به قصرهاى همسايگان نظرى انداختم , شب شده بود اما مى شد داخل اتاق ها را ديد , به عمرم چنين چيزهايى را نديده بودم , از خودم خجالت کشيدم که بايستم و نگاه کنم , برگشتم داخل , رفتم توى اتاقى در را بستم و به جهنمى که افتاده بودم فکر مى کردم .
دلم براى کارم تنگ شده بود , کارى که خانه ى مردم را رنگ مى زدم , مزد مى گرفتم و خسته بر مى گشتم منزل و در کنار همسر و فرزندم سر سفره ى ساده با هم شام مى خورديم و ...
به همين فکر ها بودم که خوابم برده بود , صبح که بيدار شدم دوباره چشمم به خوراکى هاى رنگارنگ روى ميز و خدمه ها افتاد . زدم بيرون , از جلوى درب قصرم راهى مى گذشت , براه افتادم , انچه را که دوست نداشتم مى ديدم , همه مردها در حال خوشگذرانى بودند , کسى کار نمى کرد, از صداى خش خش جاروى رفتگر خبر نبود , رفتگر هم بغل يکى افتاده بود و .... بوى نان و نانوايى نمى امد , نانوا هم با چند حورى در حال خوش و بش بود , صداى راننده ى مسافر کش هم نمى امد , راننده کنار جويى از شراب دراز به دراز افتاده بود .
زير سايه ى درختان پر از جفت نر و ماده ى ادمها بود که فقط .....
در حقيقت همه داشتند اجر و مزد کارهاى خوبشان را مى گرفتند و حق شان بود اين خوشگذرانى ها ....
دلم مى خواست کمى گناه کنم تا مرا از بهشت بيرون کنند اما هرچه گشتم کارى که باعٽ گناه شود را پيدا نکردم , گريه و خنده در انجا ٽواب بود , چشم چرانى حقم بود , با جنس مخالف دوست شدن و ... عين عدالت بود .
چيزى براى دزدى پيدا نکردم , انچه مى ديدم مال خودم بود .
بچه ى روزنامه فروش و واکسى نديدم که سرش را کلاه بگذارم و گناهکار شوم , حتى بچه ها در حال خوشگذرانى بودند .
تيم هاى ورزشى مرد وزن قاطى بود ولى کسى ورزش نمى کرد , بخور و بخواب و ... رايج شده بود , تنها کارى که انسان نمى کرد کار کردن بود , همه چى مهيا , حتى هوا سرد هم نمى شد , گرم هم نمى شد , همه چى خوب بود الا حال من . بدم مى امد از اين بخور و بخواب ....
داشتم مى رفتم زير سايه ى درختى که استراحت کنم , صداى همسرم را شنيدم , وااااااااااى چقدر خوشحال شدم . صداى خودش بود , مى گفت بلند شو , ساعت ۶ است , اگر دير بلند شوى به موقع نمى رسى سرکارت ...
تا متوجه شدم که انچه را مى ديدم تماما خواب بوده گويا وارد بهشت شدم .
بهشت من اينجاست , همين خاک , همين هوا , همين وطن خودم
صبحانه را با همسر و فرزندم خوردم , ساک مخصوص نهارم را برداشتم که بروم سرکارم , موقع خداحافظى به همسرم گفتم :
هميشه برايم دعا کن که هرگز به بهشت نروم ...
@SepehrAzadi
♨️ بالاخره رفتم بهشت
نوبت من , قرار بود از روى پلى بگذرم , به باريکى مو و به تيزى لبه ى شمشير . خودم مى دانستم مى افتم و افتادم , پرونده ام بعد از من افتاد زمين , طورى ام نشد , پرونده را کسى برايم خواند , ٽواب خيلى کم دارى اما گناه هم خيلى ندارى , روزه و نمازى را که نخواندى خدا بخشيده , يک شاکى خصوصى دارى اگر او رضايت بدهد مى روى بهشت , شاکى ام از حال و روزم باخبر بود , مى دانست که اگر طلبش را ندادم بخاطر ندارى ام بوده نه چيز ديگرى ....
وقتى وارد بهشت شدم غروب بود , دنبال جايى مى گشتم براى خواب که ناگهان افتادم وسط قصرى که تمام ديوارهايش از طلا بود . منى که عمرى مستأجر و در به در بودم حالا صاحب کاخى شده ام بى سر و ته , در پوستم نمى گنجيدم . دلم مى خواست گلويى تازه کنم و خستگى ام در ايد , ميزى بزرگ پر از ميوه و نوشيدنى و خوردنى جلوى پايم سبز شد . منى که پول نداشتم اب معدنى بخورم حالا انواع نوشيدنى ها ... واى ..... واى چند نفر خدمه ى خانم , ناگهان يادم امد که بايد حورى باشند , چون همه زيبا و دلفريب بودند , اما من خجالت مى کشيدم به انها نگاه کنم , تا ان موقع چنين صحنه اى را نديده بودم , هيچ زنى را به غير از همسرم محرم و همدم نمى دانستم , نوشيدنى را فراموش کردم زدم بيرون از قصر , از ايوان قصر به قصرهاى همسايگان نظرى انداختم , شب شده بود اما مى شد داخل اتاق ها را ديد , به عمرم چنين چيزهايى را نديده بودم , از خودم خجالت کشيدم که بايستم و نگاه کنم , برگشتم داخل , رفتم توى اتاقى در را بستم و به جهنمى که افتاده بودم فکر مى کردم .
دلم براى کارم تنگ شده بود , کارى که خانه ى مردم را رنگ مى زدم , مزد مى گرفتم و خسته بر مى گشتم منزل و در کنار همسر و فرزندم سر سفره ى ساده با هم شام مى خورديم و ...
به همين فکر ها بودم که خوابم برده بود , صبح که بيدار شدم دوباره چشمم به خوراکى هاى رنگارنگ روى ميز و خدمه ها افتاد . زدم بيرون , از جلوى درب قصرم راهى مى گذشت , براه افتادم , انچه را که دوست نداشتم مى ديدم , همه مردها در حال خوشگذرانى بودند , کسى کار نمى کرد, از صداى خش خش جاروى رفتگر خبر نبود , رفتگر هم بغل يکى افتاده بود و .... بوى نان و نانوايى نمى امد , نانوا هم با چند حورى در حال خوش و بش بود , صداى راننده ى مسافر کش هم نمى امد , راننده کنار جويى از شراب دراز به دراز افتاده بود .
زير سايه ى درختان پر از جفت نر و ماده ى ادمها بود که فقط .....
در حقيقت همه داشتند اجر و مزد کارهاى خوبشان را مى گرفتند و حق شان بود اين خوشگذرانى ها ....
دلم مى خواست کمى گناه کنم تا مرا از بهشت بيرون کنند اما هرچه گشتم کارى که باعٽ گناه شود را پيدا نکردم , گريه و خنده در انجا ٽواب بود , چشم چرانى حقم بود , با جنس مخالف دوست شدن و ... عين عدالت بود .
چيزى براى دزدى پيدا نکردم , انچه مى ديدم مال خودم بود .
بچه ى روزنامه فروش و واکسى نديدم که سرش را کلاه بگذارم و گناهکار شوم , حتى بچه ها در حال خوشگذرانى بودند .
تيم هاى ورزشى مرد وزن قاطى بود ولى کسى ورزش نمى کرد , بخور و بخواب و ... رايج شده بود , تنها کارى که انسان نمى کرد کار کردن بود , همه چى مهيا , حتى هوا سرد هم نمى شد , گرم هم نمى شد , همه چى خوب بود الا حال من . بدم مى امد از اين بخور و بخواب ....
داشتم مى رفتم زير سايه ى درختى که استراحت کنم , صداى همسرم را شنيدم , وااااااااااى چقدر خوشحال شدم . صداى خودش بود , مى گفت بلند شو , ساعت ۶ است , اگر دير بلند شوى به موقع نمى رسى سرکارت ...
تا متوجه شدم که انچه را مى ديدم تماما خواب بوده گويا وارد بهشت شدم .
بهشت من اينجاست , همين خاک , همين هوا , همين وطن خودم
صبحانه را با همسر و فرزندم خوردم , ساک مخصوص نهارم را برداشتم که بروم سرکارم , موقع خداحافظى به همسرم گفتم :
هميشه برايم دعا کن که هرگز به بهشت نروم ...
@SepehrAzadi
#اندرحکایت_ایران_امروز
دو خلبان نابینا که هر دو عینکهای تیره به چشم داشتند، در کنار سایر خدمه پرواز به سمت هواپيما امدند،
زمانی که خلبانها وارد هواپیما شدند
زمزمههای توام با ترس وخنده درمیان مسافران شروع شده و همه منتظر بودند، یک نفر از راه برسد و اعلام كند دوربین مخفی بوده است.
اما در کمال تعجب و ترس آنها، هواپیما شروع به حرکت روی باند کرده و کم کم سرعت گرفت. هر لحظه بر ترس مسافران افزوده میشد چرا که میدیدند هواپیما با سرعت به سوی دریاچه کوچکی که در انتهای باند قرار دارد، میرود.
هواپیما همچنان به مسیر خود ادامه میداد و چرخهای آن به لبه دریاچه رسیده بود که مسافران از ترس شروع به جیغ و فریاد کردند.
در این لحظه هواپیما ناگهان از زمین برخاست و سپس همه چیز آرام آرام به حالت عادی بازگشته و آرامش در میان مسافران برقرار شد.
یکی از خلبانا به دیگری گفت:« میترسم یکی ازهمین روزا مسافرها چندثانیه دیرتر شروع به جیغ زدن کنند و ما نفهمیم کی باید از زمین بلند شیم، اونوقت کارهمهمون تمومه !»
شما اکنون و پس از خواندن این داستان کوتاه،
با شیوه مدیریت دولتی در ایران آشنا شدید...
شاد کام باشید ولی جیغ رو بزنید!
@SepehrAzadi
دو خلبان نابینا که هر دو عینکهای تیره به چشم داشتند، در کنار سایر خدمه پرواز به سمت هواپيما امدند،
زمانی که خلبانها وارد هواپیما شدند
زمزمههای توام با ترس وخنده درمیان مسافران شروع شده و همه منتظر بودند، یک نفر از راه برسد و اعلام كند دوربین مخفی بوده است.
اما در کمال تعجب و ترس آنها، هواپیما شروع به حرکت روی باند کرده و کم کم سرعت گرفت. هر لحظه بر ترس مسافران افزوده میشد چرا که میدیدند هواپیما با سرعت به سوی دریاچه کوچکی که در انتهای باند قرار دارد، میرود.
هواپیما همچنان به مسیر خود ادامه میداد و چرخهای آن به لبه دریاچه رسیده بود که مسافران از ترس شروع به جیغ و فریاد کردند.
در این لحظه هواپیما ناگهان از زمین برخاست و سپس همه چیز آرام آرام به حالت عادی بازگشته و آرامش در میان مسافران برقرار شد.
یکی از خلبانا به دیگری گفت:« میترسم یکی ازهمین روزا مسافرها چندثانیه دیرتر شروع به جیغ زدن کنند و ما نفهمیم کی باید از زمین بلند شیم، اونوقت کارهمهمون تمومه !»
شما اکنون و پس از خواندن این داستان کوتاه،
با شیوه مدیریت دولتی در ایران آشنا شدید...
شاد کام باشید ولی جیغ رو بزنید!
@SepehrAzadi
💢کارنامه جالب گزینه وزارت علوم‼️
🔺غلامی،رئیس فعلی دانشگاه همدان که با تعلیق وسرکوب دانشجویان منتقد، موجب نارضایی گسترده بوده،بعنوان #وزیر_علوم، معرفی میشود‼️
✅ #روحانی_به_کجا_میرود؟!
@SepehrAzadi
🔺غلامی،رئیس فعلی دانشگاه همدان که با تعلیق وسرکوب دانشجویان منتقد، موجب نارضایی گسترده بوده،بعنوان #وزیر_علوم، معرفی میشود‼️
✅ #روحانی_به_کجا_میرود؟!
@SepehrAzadi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امام خمینی: شما را به مقام انسانیت می رسانیم / خانه نخرید همه را خانه دار می کنیم
زندگی پشت دیوار، در چادر، جاده ساری ، پشت راه آهن
@SepehrAzadi
زندگی پشت دیوار، در چادر، جاده ساری ، پشت راه آهن
@SepehrAzadi
اعتراض مردم دیر به بیتوجهی مسئولان به جاده مرگ
در پی وقوع تصادفات خونین و پی در پی درجاده ساحلی شهرستان دیر به سمت بوشهر این محورامروزدراعتراض به وضعیت نامطلوب جاده توسط مردم بسته شد.
@SepehrAzadi
در پی وقوع تصادفات خونین و پی در پی درجاده ساحلی شهرستان دیر به سمت بوشهر این محورامروزدراعتراض به وضعیت نامطلوب جاده توسط مردم بسته شد.
@SepehrAzadi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♨️ تیکه انداختن حمید ماهی صفت به احمدی نژاد
این طنز می خواد بگه: حکومت ما پرازآدم هایی است که سوادخیلی هاشون ازسطح متوسط جامعه هم پایین تره.
@SepehrAzadi
این طنز می خواد بگه: حکومت ما پرازآدم هایی است که سوادخیلی هاشون ازسطح متوسط جامعه هم پایین تره.
@SepehrAzadi
♨️ تیکه انداختن حمید ماهی صفت به احمدی نژاد!
🔹شاید خیلی ها از حمید ماهی صفت خوششان نیاید و طرفدار احمدی نژاد باشند، اما در این طنزحقیقتی نهفته است که باید روی آن فکر کرد.
🔹حکومت ما پر از آدم هایی است که سواد خیلی از آنها از سطح متوسط جامعه هم پایین تر هستند، ولی بخاطر ژن خوبشان در سمت مدیر قرار گرفته اند. اینجا هم وقتی آقای ماهی صفت به محمود احمدی نژاد تیکه میندازد درواقع می خواهد بپرسد، چرا کشور ما باید رییس جمهوری داشته باشه که در دوران ریاست جمهوری ش مدعی شده بود یک دختر ۱۶ ساله دبیرستانی در زیرزمین خانه ا ش انرژی هسته ای کشف کرده؟!
🔹البته این فقط یک چشمه از اظهارات و درفشانی های آن رییس جمهور بود. احمدی نژاد یک نمونه است. سرلشگر بسیجی آقای فیروزآبادی که برای امام زمان نامه می نویسد یک نمونه دیگر! و یا مدیرانی که با مدارک دکترای جعلی بر مسند قدرت نشسته اند. آیا حضور امثال این افراد در حکومت توهین به شعور ملت نیست؟
@SepehrAzadi
🔹شاید خیلی ها از حمید ماهی صفت خوششان نیاید و طرفدار احمدی نژاد باشند، اما در این طنزحقیقتی نهفته است که باید روی آن فکر کرد.
🔹حکومت ما پر از آدم هایی است که سواد خیلی از آنها از سطح متوسط جامعه هم پایین تر هستند، ولی بخاطر ژن خوبشان در سمت مدیر قرار گرفته اند. اینجا هم وقتی آقای ماهی صفت به محمود احمدی نژاد تیکه میندازد درواقع می خواهد بپرسد، چرا کشور ما باید رییس جمهوری داشته باشه که در دوران ریاست جمهوری ش مدعی شده بود یک دختر ۱۶ ساله دبیرستانی در زیرزمین خانه ا ش انرژی هسته ای کشف کرده؟!
🔹البته این فقط یک چشمه از اظهارات و درفشانی های آن رییس جمهور بود. احمدی نژاد یک نمونه است. سرلشگر بسیجی آقای فیروزآبادی که برای امام زمان نامه می نویسد یک نمونه دیگر! و یا مدیرانی که با مدارک دکترای جعلی بر مسند قدرت نشسته اند. آیا حضور امثال این افراد در حکومت توهین به شعور ملت نیست؟
@SepehrAzadi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جنگ اسلحه های آلمانی با جنگ افزارهای آمریکایی در کردستان عراق
درهم شکستن زرەپوش آمریکایی در دست حشدالشعبی توسط نیروهای پیشمرگە با اسلحه آلمانی
@SepehrAzadi
درهم شکستن زرەپوش آمریکایی در دست حشدالشعبی توسط نیروهای پیشمرگە با اسلحه آلمانی
@SepehrAzadi
تجمع و اعتراض مردم همدان به دلیل حفاری غیراصولی خیابان توسط شهرداری که با
نداشتن راه عبوری برای خودرو باعث تعطیل شدن مغازه ها نیز شده است
@SepehrAzadi
نداشتن راه عبوری برای خودرو باعث تعطیل شدن مغازه ها نیز شده است
@SepehrAzadi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فرهاد پيربال/کردستان عراق:ما آريايي هستيم ما نژاد ايراني هستيم.اينوهمه ميدونن ما نمي خواهيم با اعراب باشيم. ما ايراني هستيم كردها همه ايراني هستند
@SepehrAzadi
@SepehrAzadi
فرهاد پیربال نویسنده، فیلسوف، خواننده، شاعر، نقاش و فعال سیاسی کردی در سال ۱۹۶۱ در شهر اربیل به دنیا آمد. وی تحصیلاتش را در زمینه ادبیات کردی در دانشگاه صلاح الدین اربیل به پایان رساند و سپس راهی دانشگاه سوربن فرانسه شد و تحصیلاتش را در زمینه ادبیات کردی و ایرانی ادامه داد. وی پس از بازگشت به کردستان عراق در سال ۱۹۹۴ بنیاد فرهنگی شرفخان بدلیسی را بنا نهاد.
@SepehrAzadi
@SepehrAzadi
💢 سرکوبگر دانشجویان، به عنوان وزیر علوم به مجلس معرفی شد‼️
🔳 صبح شنبه ۲۹مهرماه ۹۶، دکتر روحانی، رسما " رضا اردکانیان" را بعنوان وزیر پیشنهادی نیرو و #منصور_غلامی را بعنوان وزیر پیشنهادی علوم، برای اخذ رای اعتماد به مجلس معرفی کرد.
🔺 منصور غلامی، رئیس دانشگاه بوعلی همدان، ۶۴ساله و با مدرک دکترای باغبانی ، در حالی به عنوان سکاندار دانشگاههای کشور معرفی میشود که در بین اساتید و مدیران دانشگاههای ایران، صدها دانشمند نخبه مدیر و مدبر خبره و معتدل وجود دارد، که مورد تائید و حمایت جامعه دانشگاهی و دانشجویان نیز قرار دارند.
🔺از طرفی وی بدلیل عملکرد منفی خود که موجب صدور احکام #تعلیق، #اخراج و ایجاد خفقان در دانشگاه همدان شده بود، موجبات نارضایی شدید دانشجویان را فراهم کرده است.
🔺همچنین وی با همکاری با بسیج و حراست موجب پرونده سازی برای تعدادی از دانشجویان منتقد و فعالان دانشجویی شده بود که در نهایت منجر به #بازداشت بیسابقه تعدادی از دانشجویان توسط عوامل امنیتی شده بود!!
🔺عملکرد وی در دانشگاه همدان، بگونه ای بوده است که از سوی دانشجویان با لقب #سرکوبگر معروف شده بود!!
🔳 مجموعه رفتار و کارنامه وی که منجر به نارضایی گسترده دانشجویان و اساتید و اعضای هیات علمی دانشگاه بوعلی همدان شده، به گونه ای بوده است که دانشجویان با امضای تومارها و درخواست های متعدد خواهان برکناری وی از ریاست دانشگاه از سوی دولت روحانی شده بودند.
⭕️ اخیرا یک ویدیو نیز از نارضایی دانشجویان دانشگاه همدان از وی و درخواست برکناری وی از مقامات استانی به همراه افشاگری دانشجویان از عملکرد وی در ایجاد جو خفقان و سرکوب در دانشگاه منتشر شده است.
🔲 در چنین شرایطی که طوفان نارضایی از عملکرد غلامی و درخواست برکناری وی به عنوان یک خواسته کشوری جامعه دانشگاهی مطرح شده بود، خبر معرفی چنین فردی با چنین کارنامه منفی به عنوان #وزیر_علوم، از سوی دولت روحانی، موجب حیرت و نا امیدی جامعه دانشگاهی کشور از دولت تدبیر و امید شده است!!
#دانشگاه_تنهاست!!
#نه_به_غلامی
#سرکوبگر_دانشگاه_وزیر_علوم!!؟
#روحانی_به_کجا_میرود؟!
🔺لینک فیلم افشاگری یک دانشجو از سرکوب دانشجویان توسط دکتر غلامی ، وزیر علوم پیشنهادی!!
https://t.iss.one/sepehrazadi/17874
🆔 @SepehrAzadi
🔳 صبح شنبه ۲۹مهرماه ۹۶، دکتر روحانی، رسما " رضا اردکانیان" را بعنوان وزیر پیشنهادی نیرو و #منصور_غلامی را بعنوان وزیر پیشنهادی علوم، برای اخذ رای اعتماد به مجلس معرفی کرد.
🔺 منصور غلامی، رئیس دانشگاه بوعلی همدان، ۶۴ساله و با مدرک دکترای باغبانی ، در حالی به عنوان سکاندار دانشگاههای کشور معرفی میشود که در بین اساتید و مدیران دانشگاههای ایران، صدها دانشمند نخبه مدیر و مدبر خبره و معتدل وجود دارد، که مورد تائید و حمایت جامعه دانشگاهی و دانشجویان نیز قرار دارند.
🔺از طرفی وی بدلیل عملکرد منفی خود که موجب صدور احکام #تعلیق، #اخراج و ایجاد خفقان در دانشگاه همدان شده بود، موجبات نارضایی شدید دانشجویان را فراهم کرده است.
🔺همچنین وی با همکاری با بسیج و حراست موجب پرونده سازی برای تعدادی از دانشجویان منتقد و فعالان دانشجویی شده بود که در نهایت منجر به #بازداشت بیسابقه تعدادی از دانشجویان توسط عوامل امنیتی شده بود!!
🔺عملکرد وی در دانشگاه همدان، بگونه ای بوده است که از سوی دانشجویان با لقب #سرکوبگر معروف شده بود!!
🔳 مجموعه رفتار و کارنامه وی که منجر به نارضایی گسترده دانشجویان و اساتید و اعضای هیات علمی دانشگاه بوعلی همدان شده، به گونه ای بوده است که دانشجویان با امضای تومارها و درخواست های متعدد خواهان برکناری وی از ریاست دانشگاه از سوی دولت روحانی شده بودند.
⭕️ اخیرا یک ویدیو نیز از نارضایی دانشجویان دانشگاه همدان از وی و درخواست برکناری وی از مقامات استانی به همراه افشاگری دانشجویان از عملکرد وی در ایجاد جو خفقان و سرکوب در دانشگاه منتشر شده است.
🔲 در چنین شرایطی که طوفان نارضایی از عملکرد غلامی و درخواست برکناری وی به عنوان یک خواسته کشوری جامعه دانشگاهی مطرح شده بود، خبر معرفی چنین فردی با چنین کارنامه منفی به عنوان #وزیر_علوم، از سوی دولت روحانی، موجب حیرت و نا امیدی جامعه دانشگاهی کشور از دولت تدبیر و امید شده است!!
#دانشگاه_تنهاست!!
#نه_به_غلامی
#سرکوبگر_دانشگاه_وزیر_علوم!!؟
#روحانی_به_کجا_میرود؟!
🔺لینک فیلم افشاگری یک دانشجو از سرکوب دانشجویان توسط دکتر غلامی ، وزیر علوم پیشنهادی!!
https://t.iss.one/sepehrazadi/17874
🆔 @SepehrAzadi
Telegram
Azadi
💢افشاگری یک دانشجو
از سرکوب دانشجویان توسط #غلامی،گزینه #وزارت_علوم‼️
⭕️ غلامی، رئیس دانشگاه همدان باهمکاری بسیج،با پرونده سازی موجب تعلیق، سرکوب و #بازداشت گسترده دانشجویان منتقد شد.
@SepehrAzadi
از سرکوب دانشجویان توسط #غلامی،گزینه #وزارت_علوم‼️
⭕️ غلامی، رئیس دانشگاه همدان باهمکاری بسیج،با پرونده سازی موجب تعلیق، سرکوب و #بازداشت گسترده دانشجویان منتقد شد.
@SepehrAzadi
💎 فقر فرهنگی یعنی :
🍂 فقر فرهنگی یعنی اینکه فکر کنی چون خونت شمال شهر هست ، از بقیه باکلاس تری !! 🙈 😐
علی حسینی
@SepehrAzadi
🍂 فقر فرهنگی یعنی اینکه فکر کنی چون خونت شمال شهر هست ، از بقیه باکلاس تری !! 🙈 😐
علی حسینی
@SepehrAzadi
بنیاد شهید درواکنش به چادرزدن یک جانباز پلاکارد زده که آقای داخل چادر جانباز نمی باشد!
یعنی برایشان فقروتنگدستی مهم نیست،مهم اینه مثل حججی برای اسد خودتو فداکنی تا اینا به نون ونوایی برسن
@SepehrAzadi
یعنی برایشان فقروتنگدستی مهم نیست،مهم اینه مثل حججی برای اسد خودتو فداکنی تا اینا به نون ونوایی برسن
@SepehrAzadi
✅ الفبا، کانال دانشجویی دانشگاه همدان، خبر از رصد گروه های دانشجویی این دانشگاه توسط حراست دانشگاه داد‼️
❌ اعتراضات دانشجویان همدان، به معرفی منصور غلامی به عنوان وزیر علوم ادامه دارد.
@SepehrAzadi
❌ اعتراضات دانشجویان همدان، به معرفی منصور غلامی به عنوان وزیر علوم ادامه دارد.
@SepehrAzadi