This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گیردادن لباس شخصیها به #شاپرک_شجری_زاده یکی از #دختران_خیابان_انقلاب که
پس از ضرب و شتم وحشیانه فرزندش، شاپرک و پسرش توسط همین افراد بازداشت شدند.
@SepehrAzadi
پس از ضرب و شتم وحشیانه فرزندش، شاپرک و پسرش توسط همین افراد بازداشت شدند.
@SepehrAzadi
فراخوان: #شاپرک_شجری_زاده در زندان کاشان دچار تپش قلب شدید شده و حالش اصلا خوب نیست
شاپرک را به تهران منتقل نمیکنند در زندان کاشان هم امکان ملاقاتش با خانواده مهیا نیست. نسرین ستوده وکیل شاپرک است و برای دفاع از او دو بار راهی کاشان شده تمام اتهامات مطرح شده علیه شاپرک را رد کرده. شاپرک را تنها نگذاریم کاش مردم کاشان حمایت شان را نشان دهند. فردا جنبش#چهارشنبه_های_سفید یک ساله میشود. اسلحه شاپرک شال سفید او بود و دوربینش که هر چهارشنبه صدای اعتراضش به حجاب اجباری به مسالمت آمیزترین شکل ممکن بلند بود و کوتاه نمیآمد. حالا ما صدای شاپرک میشویم اسلحه آش را زمین نمیگذاریم.
فردا در تمام شهرهای ایران بدون حجاب اجباری به خیابان میآییم.
پویش #پیاده_روی_بدون_حجاب
https://t.iss.one/sepehrazadi/28693
@SepehrAzadi
شاپرک را به تهران منتقل نمیکنند در زندان کاشان هم امکان ملاقاتش با خانواده مهیا نیست. نسرین ستوده وکیل شاپرک است و برای دفاع از او دو بار راهی کاشان شده تمام اتهامات مطرح شده علیه شاپرک را رد کرده. شاپرک را تنها نگذاریم کاش مردم کاشان حمایت شان را نشان دهند. فردا جنبش#چهارشنبه_های_سفید یک ساله میشود. اسلحه شاپرک شال سفید او بود و دوربینش که هر چهارشنبه صدای اعتراضش به حجاب اجباری به مسالمت آمیزترین شکل ممکن بلند بود و کوتاه نمیآمد. حالا ما صدای شاپرک میشویم اسلحه آش را زمین نمیگذاریم.
فردا در تمام شهرهای ایران بدون حجاب اجباری به خیابان میآییم.
پویش #پیاده_روی_بدون_حجاب
https://t.iss.one/sepehrazadi/28693
@SepehrAzadi
Telegram
Azadi
🔴گزارشهای رسیده حاکی است که شاپرک شجریزاده، شامگاه سهشنبه ۱۸ اردیبهشت همراه با فرزند خردسالش در کاشان بازداشت شد
@SepehrAzadi
@SepehrAzadi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این زن شجاع در اتوبوس برای زنان از #شاپرک_شجری_زاده وکمپین اعتراض به حجاب اجباری میگوید که مورد حمله زنی دیگر قرار میگیرد اما بقیه زنان دفاع میکنند
@SepehrAzadi
@SepehrAzadi
دشنه به اختیار
خیلی وقت است اخبار مملکتم را که میشنوم فقط به نفرتی که از حاکمانش دارم افزوده میشود. نفرتی کهنسال از آخوندها و چپاولگرانی که به اسم دین، بختک زده اند روی زندگی ما و شیره ی حیات و جوانی و طراوت ما را میمکند .دچار عصبانیتی بی حد و مرز میشوم. می خواهم دشنه قدیمی پدربزرگ را بردارم و یک راست بروم آخوند کلاش مسجد محله را از گلو پاره کنم. یا فلان مسئول بی شرفی که مردم وطنم، بازیچه ی هوا و هوس و خرافات بیابانی اش شده اند را دنده به دنده جدا کنم. اخبار را که میشنوم دچار حزن و اندوه شرقی تمام ناشدنی ای میشوم که قرن هاست گَردش را روی خاک خسته ام گسترانیده است.دچار اندوه میشوم از اینکه مردم کشورم دیگر آب و خوراک و برقی ندارند که ملاهای دروغ گو بخواهند آن ها را مجانی کنند . مردمم دیگر سفره ای ندارند که بخواهند نفت را بر سر آن بیاورند. مردمم دیگر هوا ندارند. تورم،گرانی،آلودگی آب، تجاوز،اختلاس، دزدی و هزار و یک نوع بی کفایتی و وطن فروشی و خیانت، دلم را با درد خراش میدهد. اما خیلی وقت بود که اشکم در نیامده بود. خیلی وقت بود که اخبار،فقط آتش فشان درونم را گدازه میزد.اما فاجعه سرد و ناگهانی بود و خبر بسیار ساده. خشونتی محض و عریان و وحشی. فاشیسم اسلامی با قدرت تمام، انسانیت را دوباره له کرده بود. مردمک هایم کوچک شد و قلبم گرفت و چین و چروک صورتم در هم رفت. اشک های فشرده شده ام از چشم هایم بیرون زد و تا انتهای وجودم گُر گرفت. خبر بسیار ساده بود. دختری ۱۷ ساله را آورده بودند جلوی دوربینِ نجس صدا و سیما و او را تحقیر کرده بودند و اشکش را درآورده بودند. او هق هق میکرد و میگفت من کاری نکرده ام که بد باشد. انگار قاتلی گرفته بودند سریالی. جنایتکاری مخوف که کشور را به ورطه ی نابودی کشانده است. انگار دزد و کلاه بردار و متجاوز گرفته بودند. به راستی چه اندازه پستی و بیشرفی می خواهد که دختری جوان را به جرم فقط رقصیدن تا این اندازه تحقیر و خُرد کنند. اگر او را دستگیر و زندانی می کردند و شلاق میزدند تا این حد دردناک نبود. اینکه دختری دبیرستانی را مجبور کرده اند که جلوی دوربین و جلوی هموطنانش اظهار پشیمانی و ندامت کند و اشک های معصومانه اش روبروی گزارشگران کثیف صدا و سیما روان شود ، نهایت پستی و مریضی سیستم حاکم را نشان می دهد.
هنوز از فکر #مائده بیرون نیامده بودم که خبر ۲۰ سال زندانی #شاپرک_شجری_زاده از دختران انقلاب،باقی مانده رمقم را گرفت. ۲ سال حبس تعزیری و ۱۸ سال تعلیقی. یعنی ۲۴ ماه حبس و زندان حتمی . یعنی ۷۳۰ روز زندان فقط به جرم برداشتن روسری . یعنی ۷۳۰ روز ندیدن طلوع خورشید و مهتاب و دور بودن از خانواده و دوستان و جامعه و زندانی بودن در قفس تنگ و تاریک دیکتاتور. جرم چیست؟!! اعتراض. به شیوه ای مدنی و مدرن و به دور از خشونت. اما جواب؟! خشونتی حیوانی که ۷۳۰ روز از زندگی یک انسان شریف و پاک و معصوم را تباه میکند. زنی که فقط خواسته است به شیوه ای مدنی اعتراضش را به قانونی بدوی و عصر حجری نشان دهد.
همین دو اتفاق بیانگر نوع نگاه عقب افتاده و فاشیستی ای است که حاکمان وحشی و فاسد امروزه ی ایرانمان به زن و مردم و آزادی و عدالت دارند. نگاهی شوم که تا به حال در تاریخ هزاران ساله ی این مرز و بوم سابقه نداشته است.
گوشی را کنار میگذارم و اخبار را ول میکنم. تحمل خبر بد بعدی را ندارم. بغضم که روان شده است قطع نمیشود. در سرم آونگ میخورد که ما هم مثل این وحشیان مجرمیم. مجرم و گناهکار و شریک در جنایت. جرم ما هم مثل اخبارهایی که میشنویم بیرحمانه است. پذیرا بودن از جنایتکاران ظالم و متجاوزان زن و بچه و دوستان و هموطنانمان. جرم ما اگر بیشتر نباشد کمتر هم نیست. جرم ما تماشاچی بودن و دست زدن در هنگامه ی رقص آزادانه ی فاشیست است.
تنم میلرزد.../سوی چشمهایم مدام به طرف دشنه قدیمی خم میشود.../من و دشنه و گلویی که جر خورده.../عدالتی که جاری میگردد
#مائده_هژبری
#شاپرک_شجری_زاده
#آرش_ماهشید/تیر ۹۷/روزهایی که سقوط دیکتاتور را فریاد میکشد
@SepehrAzadi
خیلی وقت است اخبار مملکتم را که میشنوم فقط به نفرتی که از حاکمانش دارم افزوده میشود. نفرتی کهنسال از آخوندها و چپاولگرانی که به اسم دین، بختک زده اند روی زندگی ما و شیره ی حیات و جوانی و طراوت ما را میمکند .دچار عصبانیتی بی حد و مرز میشوم. می خواهم دشنه قدیمی پدربزرگ را بردارم و یک راست بروم آخوند کلاش مسجد محله را از گلو پاره کنم. یا فلان مسئول بی شرفی که مردم وطنم، بازیچه ی هوا و هوس و خرافات بیابانی اش شده اند را دنده به دنده جدا کنم. اخبار را که میشنوم دچار حزن و اندوه شرقی تمام ناشدنی ای میشوم که قرن هاست گَردش را روی خاک خسته ام گسترانیده است.دچار اندوه میشوم از اینکه مردم کشورم دیگر آب و خوراک و برقی ندارند که ملاهای دروغ گو بخواهند آن ها را مجانی کنند . مردمم دیگر سفره ای ندارند که بخواهند نفت را بر سر آن بیاورند. مردمم دیگر هوا ندارند. تورم،گرانی،آلودگی آب، تجاوز،اختلاس، دزدی و هزار و یک نوع بی کفایتی و وطن فروشی و خیانت، دلم را با درد خراش میدهد. اما خیلی وقت بود که اشکم در نیامده بود. خیلی وقت بود که اخبار،فقط آتش فشان درونم را گدازه میزد.اما فاجعه سرد و ناگهانی بود و خبر بسیار ساده. خشونتی محض و عریان و وحشی. فاشیسم اسلامی با قدرت تمام، انسانیت را دوباره له کرده بود. مردمک هایم کوچک شد و قلبم گرفت و چین و چروک صورتم در هم رفت. اشک های فشرده شده ام از چشم هایم بیرون زد و تا انتهای وجودم گُر گرفت. خبر بسیار ساده بود. دختری ۱۷ ساله را آورده بودند جلوی دوربینِ نجس صدا و سیما و او را تحقیر کرده بودند و اشکش را درآورده بودند. او هق هق میکرد و میگفت من کاری نکرده ام که بد باشد. انگار قاتلی گرفته بودند سریالی. جنایتکاری مخوف که کشور را به ورطه ی نابودی کشانده است. انگار دزد و کلاه بردار و متجاوز گرفته بودند. به راستی چه اندازه پستی و بیشرفی می خواهد که دختری جوان را به جرم فقط رقصیدن تا این اندازه تحقیر و خُرد کنند. اگر او را دستگیر و زندانی می کردند و شلاق میزدند تا این حد دردناک نبود. اینکه دختری دبیرستانی را مجبور کرده اند که جلوی دوربین و جلوی هموطنانش اظهار پشیمانی و ندامت کند و اشک های معصومانه اش روبروی گزارشگران کثیف صدا و سیما روان شود ، نهایت پستی و مریضی سیستم حاکم را نشان می دهد.
هنوز از فکر #مائده بیرون نیامده بودم که خبر ۲۰ سال زندانی #شاپرک_شجری_زاده از دختران انقلاب،باقی مانده رمقم را گرفت. ۲ سال حبس تعزیری و ۱۸ سال تعلیقی. یعنی ۲۴ ماه حبس و زندان حتمی . یعنی ۷۳۰ روز زندان فقط به جرم برداشتن روسری . یعنی ۷۳۰ روز ندیدن طلوع خورشید و مهتاب و دور بودن از خانواده و دوستان و جامعه و زندانی بودن در قفس تنگ و تاریک دیکتاتور. جرم چیست؟!! اعتراض. به شیوه ای مدنی و مدرن و به دور از خشونت. اما جواب؟! خشونتی حیوانی که ۷۳۰ روز از زندگی یک انسان شریف و پاک و معصوم را تباه میکند. زنی که فقط خواسته است به شیوه ای مدنی اعتراضش را به قانونی بدوی و عصر حجری نشان دهد.
همین دو اتفاق بیانگر نوع نگاه عقب افتاده و فاشیستی ای است که حاکمان وحشی و فاسد امروزه ی ایرانمان به زن و مردم و آزادی و عدالت دارند. نگاهی شوم که تا به حال در تاریخ هزاران ساله ی این مرز و بوم سابقه نداشته است.
گوشی را کنار میگذارم و اخبار را ول میکنم. تحمل خبر بد بعدی را ندارم. بغضم که روان شده است قطع نمیشود. در سرم آونگ میخورد که ما هم مثل این وحشیان مجرمیم. مجرم و گناهکار و شریک در جنایت. جرم ما هم مثل اخبارهایی که میشنویم بیرحمانه است. پذیرا بودن از جنایتکاران ظالم و متجاوزان زن و بچه و دوستان و هموطنانمان. جرم ما اگر بیشتر نباشد کمتر هم نیست. جرم ما تماشاچی بودن و دست زدن در هنگامه ی رقص آزادانه ی فاشیست است.
تنم میلرزد.../سوی چشمهایم مدام به طرف دشنه قدیمی خم میشود.../من و دشنه و گلویی که جر خورده.../عدالتی که جاری میگردد
#مائده_هژبری
#شاپرک_شجری_زاده
#آرش_ماهشید/تیر ۹۷/روزهایی که سقوط دیکتاتور را فریاد میکشد
@SepehrAzadi