This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دفاع جانانه ی یک مرد ایرانی از همسرش در برابر سه فضول که به نام امر به معروف در جاده ماسال در حق انتخاب یک زن دخالت کردند #دوربین_ما_اسلحه_ما
@SepehrAzadi
@SepehrAzadi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هم اینک/تجمع کارگران معترض و خشمگین گروه ملی فولاد اهواز جلوی فرمانداری این شهر
کارگر می میرد-ذلت نمی پذیرد
@SepehrAzadi
کارگر می میرد-ذلت نمی پذیرد
@SepehrAzadi
تحصن سراسری معلمان
استان آذربایجان شرقی به تحصن پیوست
🔴 نام شهر : جلفا
🔹نام مدرسه : چمران
تاریخ : 22 آبان
@SepehrAzadi
استان آذربایجان شرقی به تحصن پیوست
🔴 نام شهر : جلفا
🔹نام مدرسه : چمران
تاریخ : 22 آبان
@SepehrAzadi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
معلم معترض مشهدی در اولین روز از دور دوم تحصن سراسری معلمان ایران (سهشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۷): منِ معلم یکسوم خط فقر هم دستمزد نمیگیرم. ما با سیستمی مواجهیم که عمدا نسبت به آموزش و پرورش و معلم و دانشآموز ظلم میکند... اگر من معلم اینجا تحصن نکنم یعنی قبول کردم حقم از بقیه پایینتر است و از بقیه پستترم. ما اینجا نشستیم که به دانشآموزانمان درس حقجویی و حقگویی و حقخواهی بدهیم و در این راه موفق میشویم.
@SepehrAzadi
@SepehrAzadi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 وقتیکه احمقها بخود اجازه دخالت در حجاب دیگران می دهند
مردی با صدای بلند به ما می گوید شما لخت هستید؟ چقدر این ادبیات برای شما آشناست که به خودشان اجازه می دهند به خاطر نداشتن روسری به شما بگویند لخت؟ چقدر کوتاه آمدید؟ #دوربین_ما_اسلحه_ما
@SepehrAzadi
مردی با صدای بلند به ما می گوید شما لخت هستید؟ چقدر این ادبیات برای شما آشناست که به خودشان اجازه می دهند به خاطر نداشتن روسری به شما بگویند لخت؟ چقدر کوتاه آمدید؟ #دوربین_ما_اسلحه_ما
@SepehrAzadi
🔴 نام شهر : شیراز /ناحیه یک
🔹نام مدرسه : امام خمینی
تاریخ : 22 آبان
#تحصن_سراسری_معلمان
@SepehrAzadi
🔹نام مدرسه : امام خمینی
تاریخ : 22 آبان
#تحصن_سراسری_معلمان
@SepehrAzadi
🔴مرگ دختر جوان در پی سقوط آسانسور مسکن مهر خرم آباد!
مدیر کل استاندارد لرستان:
🔹روز گذشته بر اثر سقوط آسانسور مسکن مهر فرهنگیان خرمآباد در منطقه کمالوند متاسفانه یک دختر جوان فوت کرد.
آنهایی که با پراید کشته نمیشوند ، مسکن مهر قاتل شماره دو در کمین شان است
#حکومت_مرگ
@SepehrAzadi
مدیر کل استاندارد لرستان:
🔹روز گذشته بر اثر سقوط آسانسور مسکن مهر فرهنگیان خرمآباد در منطقه کمالوند متاسفانه یک دختر جوان فوت کرد.
آنهایی که با پراید کشته نمیشوند ، مسکن مهر قاتل شماره دو در کمین شان است
#حکومت_مرگ
@SepehrAzadi
🔴نور گمشده
بقلم: محمد نوری زاد:
من برای فهم خودم، و برای این که بهتر بفهمم، با چند نفر از روحانیان و حوزویان با سواد مکاتبه و گفتگو دارم. برای یکی از علمای روحانی نوشته بودم: لطفاً یک گوشه از تاریخ هزار و چهارصد ساله ی اسلام و تشیع را نشان ما بدهید که: در گوشه ای از دنیا یا در گوشه ای از خاورمیانه، مردمانی با بهره مندی از نورانیت اسلام و تشیع، برامده اند که: با ادب بوده اند و انسان بوده اند و اهل مدارا بوده اند و زیبا فکر می کرده اند و به حقوق هم و به حقوق دیگران احترام می نهاده اند و اهل خشونت و تبعیض نبوده اند و ...
خلاصه پاسخی که برای من نوشت این بود: آقای نوری زاد، اگر نمی توانیم مثل مردم فرانسه و سوییس و انگلستان (که به مراتبی از ادب و انسانیت و اصول انسانی دست یافته اند) به مجامع اسلامی ای اشاره کنیم که اینان خروجی قابل قبول اسلام و تشیع باشند، به این خاطر است که: اصل اسلام و تشیع، توسط مردمِ هر عصر فهمیده نشده. که اگر فهمیده می شد، حتما مردمی شایسته و فهیم و درستکار می پرورید. و این که: اسلام بذات خود ندارد عیبی، هر عیب که هست از مسلمانی ماست.
در پاسخ به این روحانی درسخوانده نوشتم: دوست گرامی، سپاس از این که به پرسش من بها دادید و پاسخ فرمودید. اما این پاسخ شما، در دل خود پرسش های چند بچندی دارد. یکی این که: می فرمایید: اسلام بذات خود ندارد عیبی، هرعیب که هست از مسلمانی ماست. بله؟ پس می فرمایید: ذات اسلام، چون الهی و وحیانی و آسمانی ست، یک ودیعه ی کاملا بی عیب و نقص است. و هرچه عیب هست، از مسلمانانی ست که هرکدام بفراخور حال خویش، برداشتی متفاوت از این ودیعه ی آسمانی و بی عیب و نفص داشته اند. بله؟
من با شما همراه می شوم و برای این که بتوانم به پرسش دوم دست یابم، با شما هم آواز می شوم که هرچه برده داری و کنیزداری و کشت و کشتار و دزدی و کافرکشی و مرتد کشی و زندیق کشی و منافق کشی بوده، همه وحیانی و آسمانی بوده. یعنی در ذات اینها نور بوده اما هر کس بنا به سلیقه اش از این نور شعله ای برگرفته و به بیراهه رفته. بله؟
دوهزار و دویست فرقه ی اسلامی داریم که یکی اش شیعه اثنی عشری ست. پس می فرمایید که همه ی آنها باطل اند و همین یکی نور را دریافته و به منبع نور فرو شده. و می فرمایید همین شیعه ی نورانی، باز نه که توسط شیعیان فهمیده نشده و مردمان شیعه، به اصل نور متمایل نبوده اند، پس با نگاه به شیعیان هر عصر، نمی شود آنان را ملاک کاشفان نور تلقی کردشان. بله؟
با این همزبانی، از دل تاریخ بیرون می زنیم و می آییم و می آییم و بقول شما بر گذشته ها صلوات می فرستیم و به اکنون می رسیم. پرسش دوم من از همین اکنون پای می گیرد. که: آیا جمهوری اسلامی ایران، همان تشیع و نور معهود است؟ یا اگر نه، تلاش که دارد به همان تشیع نورانی برسد؟
حتما پاسختان بلی است. که همین جمهوری اسلامی، در این چهل سال تلاش کرده که به منبع نور برسد. اکنون پرسش سوم که اصل سخن من بر گلیم همین سومی می نشیند: آیا شخصیت های شیعه ای چون خمینی و خامنه ای، در تراز بزرگان نور نوشِ شیعه رقم می خورند؟ یعنی این دو و مثلا آقای مکارم، ( به تناسب بضاعتشان) به منبع نور تشیع یا به تراشه هایی از نور اسلام و تشیع دست یافته اند؟ گستاخانه تر می پرسم: شما خودتان را در کدام تراز تشیع جای می دهید؟ که اگر نمره ی مردان شاخصِ نور نوشِ تشیع بیست باشد، شما از بیست، چه نمره ای به خمینی و خامنه ای و مکارم و خلخالی و منتظری و خودتان می دهید؟
شاید بپرسید: ای نوری زاد، شما خودت بخودت چند می دهی؟ می گویم: من به منبع نوری که خروجی اش خمینی و خامنه ای و خلخالی باشد جاهلم. صفر.
با احترام
@SepehrAzadi
بقلم: محمد نوری زاد:
من برای فهم خودم، و برای این که بهتر بفهمم، با چند نفر از روحانیان و حوزویان با سواد مکاتبه و گفتگو دارم. برای یکی از علمای روحانی نوشته بودم: لطفاً یک گوشه از تاریخ هزار و چهارصد ساله ی اسلام و تشیع را نشان ما بدهید که: در گوشه ای از دنیا یا در گوشه ای از خاورمیانه، مردمانی با بهره مندی از نورانیت اسلام و تشیع، برامده اند که: با ادب بوده اند و انسان بوده اند و اهل مدارا بوده اند و زیبا فکر می کرده اند و به حقوق هم و به حقوق دیگران احترام می نهاده اند و اهل خشونت و تبعیض نبوده اند و ...
خلاصه پاسخی که برای من نوشت این بود: آقای نوری زاد، اگر نمی توانیم مثل مردم فرانسه و سوییس و انگلستان (که به مراتبی از ادب و انسانیت و اصول انسانی دست یافته اند) به مجامع اسلامی ای اشاره کنیم که اینان خروجی قابل قبول اسلام و تشیع باشند، به این خاطر است که: اصل اسلام و تشیع، توسط مردمِ هر عصر فهمیده نشده. که اگر فهمیده می شد، حتما مردمی شایسته و فهیم و درستکار می پرورید. و این که: اسلام بذات خود ندارد عیبی، هر عیب که هست از مسلمانی ماست.
در پاسخ به این روحانی درسخوانده نوشتم: دوست گرامی، سپاس از این که به پرسش من بها دادید و پاسخ فرمودید. اما این پاسخ شما، در دل خود پرسش های چند بچندی دارد. یکی این که: می فرمایید: اسلام بذات خود ندارد عیبی، هرعیب که هست از مسلمانی ماست. بله؟ پس می فرمایید: ذات اسلام، چون الهی و وحیانی و آسمانی ست، یک ودیعه ی کاملا بی عیب و نقص است. و هرچه عیب هست، از مسلمانانی ست که هرکدام بفراخور حال خویش، برداشتی متفاوت از این ودیعه ی آسمانی و بی عیب و نفص داشته اند. بله؟
من با شما همراه می شوم و برای این که بتوانم به پرسش دوم دست یابم، با شما هم آواز می شوم که هرچه برده داری و کنیزداری و کشت و کشتار و دزدی و کافرکشی و مرتد کشی و زندیق کشی و منافق کشی بوده، همه وحیانی و آسمانی بوده. یعنی در ذات اینها نور بوده اما هر کس بنا به سلیقه اش از این نور شعله ای برگرفته و به بیراهه رفته. بله؟
دوهزار و دویست فرقه ی اسلامی داریم که یکی اش شیعه اثنی عشری ست. پس می فرمایید که همه ی آنها باطل اند و همین یکی نور را دریافته و به منبع نور فرو شده. و می فرمایید همین شیعه ی نورانی، باز نه که توسط شیعیان فهمیده نشده و مردمان شیعه، به اصل نور متمایل نبوده اند، پس با نگاه به شیعیان هر عصر، نمی شود آنان را ملاک کاشفان نور تلقی کردشان. بله؟
با این همزبانی، از دل تاریخ بیرون می زنیم و می آییم و می آییم و بقول شما بر گذشته ها صلوات می فرستیم و به اکنون می رسیم. پرسش دوم من از همین اکنون پای می گیرد. که: آیا جمهوری اسلامی ایران، همان تشیع و نور معهود است؟ یا اگر نه، تلاش که دارد به همان تشیع نورانی برسد؟
حتما پاسختان بلی است. که همین جمهوری اسلامی، در این چهل سال تلاش کرده که به منبع نور برسد. اکنون پرسش سوم که اصل سخن من بر گلیم همین سومی می نشیند: آیا شخصیت های شیعه ای چون خمینی و خامنه ای، در تراز بزرگان نور نوشِ شیعه رقم می خورند؟ یعنی این دو و مثلا آقای مکارم، ( به تناسب بضاعتشان) به منبع نور تشیع یا به تراشه هایی از نور اسلام و تشیع دست یافته اند؟ گستاخانه تر می پرسم: شما خودتان را در کدام تراز تشیع جای می دهید؟ که اگر نمره ی مردان شاخصِ نور نوشِ تشیع بیست باشد، شما از بیست، چه نمره ای به خمینی و خامنه ای و مکارم و خلخالی و منتظری و خودتان می دهید؟
شاید بپرسید: ای نوری زاد، شما خودت بخودت چند می دهی؟ می گویم: من به منبع نوری که خروجی اش خمینی و خامنه ای و خلخالی باشد جاهلم. صفر.
با احترام
@SepehrAzadi
استان قزوین به تحصن پیوست
تحصن سراسری، دبیرستان علامه زرآبادی مهرگان استان قزوین ۲۲ آبان ۹۷
#تحصن_سراسری_معلمان
@SepehrAzadi
تحصن سراسری، دبیرستان علامه زرآبادی مهرگان استان قزوین ۲۲ آبان ۹۷
#تحصن_سراسری_معلمان
@SepehrAzadi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 کارگران نیشکر هفت تپه در نهمین روز اعتصاب، اعتراض خود را به بیرون از شرکت کشیدند و دست به تجمع در مقابل فرمانداری شوش زدند.
اتحادیه آزاد کارگران ایران
@SepehrAzadi
اتحادیه آزاد کارگران ایران
@SepehrAzadi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تجمع کارگران مبارز گروه ملی فولاد اهواز مقابل دادگستری استان خوزستان
نه تهدید نه زندان- دیگه فایده ندارد.
@SepehrAzadi
نه تهدید نه زندان- دیگه فایده ندارد.
@SepehrAzadi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 کارگران نیشکر هفت تپه در نهمین روز اعتصاب و اعتراض خود به مقابل فرمانداری شوش رفتند
تجمع مقابل فرمانداری شوش با شعار " مرگ بر ستمگر، درود بر کارگر"
@SepehrAzadi
تجمع مقابل فرمانداری شوش با شعار " مرگ بر ستمگر، درود بر کارگر"
@SepehrAzadi
♨️ برکات جمهوری اسلامی و روحانیون را انکار نکنیم - بخش اول
اینروزها همه جا صحبت از غارت ایران توسط باند ولایت فقیه است، همه جا صحبت از خیانتهای این رژیم و بر باد دادن ثروتهای مادی و معنوی کشور توسط این فرقه تبهکار است. همه جا روحانیون در معرض لعنت هستند و دیوار نویسی ها می گویند که خواسته مردم ایران مرگ و نابودی برای این رژیم و سردمدارانش است. اما کمتر از برکات این رژیم سخن به میان می آید، نباید انصاف را کنار گذاشت، باید خدماتشان به جامعه ایران هم گفته شود. بگذارید از برکاتی که این رژیم و سردمدارانش از روز اول بنیانگذاری تا امروز برای مردم ایران داشته اند سخن به میان آوریم.
یکم : بنیانگذار جمهوری اسلامی تا قبل از پیروزی انقلاب مردم ایران از بام تا شام صحبت از آزادی عقاید، عدالت، آزادی احزاب، شکوفایی دانشگاه ها، رونق اقتصادی می کرد. دهل خوش صدای این پیرمرد عصبانی که در پستوهای ذهن شیعه زده اش نقشه ها برای ما داشت از دوردستها عجب شعفی در ما براه انداخته بود. فریب خوردیم و چندی نگذشت که رهبری را تصاحب کرد و بنیانهای قدرت خود را مستحکم ساخت. بازی عوض شد، نظامیان را اعدام کرد، اسلام را اجباری کرد، دانشگاه ها را به تعطیلی کشاند، احزاب را قلع و قمع کرد، سیاسیون را فوج فوج اعدام کرد و تنها اقتصاد باقی مانده بود که تکلیف آنرا هم با جمله اقتصاد مال خر است برای همه روشن کرد. چه برکتی شامل مردم ایران شد؟ مردم ایران فهمیدند که باید اعتقاداتشان را از پنجه های خونی ملا و ملازاده بیرون بکشند. فهمیدیم آواز دهل شنیدن از دور خوش است، این اولین موهبت بود.
دوم : جمهوری اسلامی آمد و در هر سازمان و اداره ای که بود گزینش به راه انداخت. می گفت می خواهد افراد مومن و خداشناس به کار بگیرد. نفهمیدیم که در تمام فرمها سوال اصلی پیرامون یک سنجش دور می خورد، میزان اعتقاد و التزام به ولایت مطلقه فقیه. کمی گه گذشت دیدیم مومنین و خداشناسان این رژیم یا دزد از آب در آمدند، یا رانت خوار، یا بدزد و در رو، یا جاسوس و یا کلاه بردار. دامنه این رسوایی تا آنجا ادامه داشت که رئیس سیستم به اصطلاح دادگستری این رژیم خود سارق از آب در آمد، دخترش جاسوس، رئیس بانک این رژیم بدزد و در رو، قاری اش لواط کار، وزیرش مهره دشمن و سردارش دکل دزد. کمدی تراژدی بود در نوع خودش. نمی دانستیم بر این مصیبت بخندیم یا بگرییم. این رژیم هم که رئیس این جماعت لااوبالی دریوزه بود و با فرمایشات گهر بار و توصیه های داهیانه اش خود دروغ را هم شرمنده کرده بود، کیسه دروغش که ته کشید و کفگیر به ته دیگ خورد، وقتی از او پرسیدند پس کی قرار است درست شود؟ شرم را بطور کامل بوسید و کنار و گذاشت و مردم را حواله نیم قرن بعد داد. چه برکتی شامل مردم ایران شد، فهمیدیم لباس دین خطرناک و بی حیاء است، طاعون است. باید جلوی دین فروشی و دین فروشان را گرفت و دست آنها را از قدرت و سیاست کوتاه کرد. اعتقاد به سکولاریزم دومین موهبت بود.
سوم : شاه را بدر کردیم. یک ملا انقلاب را دزدید و نام خود را نماینده امام زمان گذاشت، می گفت از آسمان آمده ام و اگر نمی باورید عکسم را در ماه ببینید. ذهن خرافه زده دوست دارد دروغ بشنود. خودمان پذیرفتیم که تحمیق شویم، چیزی نگفتیم و با خودمان قرار گذاشتیم انشاء الله خلیفه بهتر از شاه است. کمی که گذشت فهمیدیم چه غلطی کردیم. بعضی ها می گفتند چیزی تغییر نکرده و خر همان خر است تنها پالانش عوض شده است. ولی ای کاش اینطور بود. خدا پدر آن قبلی را بیامرزد، مروت داشت، انصاف داشت، غصه مملکت را می خورد، کارخانه می ساخت، ورزشگاه می ساخت، تاسیسات بپا می کرد، برای مملکت آبرو می خرید. هر چه می گذشت بدتر می شد و بی شرمی ها و خیانتهایی از ملاها و ملا زاده ها دیدیم که هزار رحمت بر شاهان وطن فروش و بی لیاقت قاجار. لااقل اگر آنها می دزدیدند، سیری داشتند، این دریوزگان که سیری ندارند، هر اندازه که می خوردند هار تر و گرسنه تر می شدند. فهمیدیم مبادا دیگر به ملا اعتماد کنیم. فهمیدیم کسی که لباس دین می پوشد، دندان مفت خوری و تن پروری تیز کرده. فهمیدیم این لباس باید غیر قانونی اعلام شود. این موهبت سوم بود.
ادامه در پست بعدی .....
مهدی محمدپور @ghanone_asasi
سه شنبه 22 آبان 1397
@SepehrAzadi
اینروزها همه جا صحبت از غارت ایران توسط باند ولایت فقیه است، همه جا صحبت از خیانتهای این رژیم و بر باد دادن ثروتهای مادی و معنوی کشور توسط این فرقه تبهکار است. همه جا روحانیون در معرض لعنت هستند و دیوار نویسی ها می گویند که خواسته مردم ایران مرگ و نابودی برای این رژیم و سردمدارانش است. اما کمتر از برکات این رژیم سخن به میان می آید، نباید انصاف را کنار گذاشت، باید خدماتشان به جامعه ایران هم گفته شود. بگذارید از برکاتی که این رژیم و سردمدارانش از روز اول بنیانگذاری تا امروز برای مردم ایران داشته اند سخن به میان آوریم.
یکم : بنیانگذار جمهوری اسلامی تا قبل از پیروزی انقلاب مردم ایران از بام تا شام صحبت از آزادی عقاید، عدالت، آزادی احزاب، شکوفایی دانشگاه ها، رونق اقتصادی می کرد. دهل خوش صدای این پیرمرد عصبانی که در پستوهای ذهن شیعه زده اش نقشه ها برای ما داشت از دوردستها عجب شعفی در ما براه انداخته بود. فریب خوردیم و چندی نگذشت که رهبری را تصاحب کرد و بنیانهای قدرت خود را مستحکم ساخت. بازی عوض شد، نظامیان را اعدام کرد، اسلام را اجباری کرد، دانشگاه ها را به تعطیلی کشاند، احزاب را قلع و قمع کرد، سیاسیون را فوج فوج اعدام کرد و تنها اقتصاد باقی مانده بود که تکلیف آنرا هم با جمله اقتصاد مال خر است برای همه روشن کرد. چه برکتی شامل مردم ایران شد؟ مردم ایران فهمیدند که باید اعتقاداتشان را از پنجه های خونی ملا و ملازاده بیرون بکشند. فهمیدیم آواز دهل شنیدن از دور خوش است، این اولین موهبت بود.
دوم : جمهوری اسلامی آمد و در هر سازمان و اداره ای که بود گزینش به راه انداخت. می گفت می خواهد افراد مومن و خداشناس به کار بگیرد. نفهمیدیم که در تمام فرمها سوال اصلی پیرامون یک سنجش دور می خورد، میزان اعتقاد و التزام به ولایت مطلقه فقیه. کمی گه گذشت دیدیم مومنین و خداشناسان این رژیم یا دزد از آب در آمدند، یا رانت خوار، یا بدزد و در رو، یا جاسوس و یا کلاه بردار. دامنه این رسوایی تا آنجا ادامه داشت که رئیس سیستم به اصطلاح دادگستری این رژیم خود سارق از آب در آمد، دخترش جاسوس، رئیس بانک این رژیم بدزد و در رو، قاری اش لواط کار، وزیرش مهره دشمن و سردارش دکل دزد. کمدی تراژدی بود در نوع خودش. نمی دانستیم بر این مصیبت بخندیم یا بگرییم. این رژیم هم که رئیس این جماعت لااوبالی دریوزه بود و با فرمایشات گهر بار و توصیه های داهیانه اش خود دروغ را هم شرمنده کرده بود، کیسه دروغش که ته کشید و کفگیر به ته دیگ خورد، وقتی از او پرسیدند پس کی قرار است درست شود؟ شرم را بطور کامل بوسید و کنار و گذاشت و مردم را حواله نیم قرن بعد داد. چه برکتی شامل مردم ایران شد، فهمیدیم لباس دین خطرناک و بی حیاء است، طاعون است. باید جلوی دین فروشی و دین فروشان را گرفت و دست آنها را از قدرت و سیاست کوتاه کرد. اعتقاد به سکولاریزم دومین موهبت بود.
سوم : شاه را بدر کردیم. یک ملا انقلاب را دزدید و نام خود را نماینده امام زمان گذاشت، می گفت از آسمان آمده ام و اگر نمی باورید عکسم را در ماه ببینید. ذهن خرافه زده دوست دارد دروغ بشنود. خودمان پذیرفتیم که تحمیق شویم، چیزی نگفتیم و با خودمان قرار گذاشتیم انشاء الله خلیفه بهتر از شاه است. کمی که گذشت فهمیدیم چه غلطی کردیم. بعضی ها می گفتند چیزی تغییر نکرده و خر همان خر است تنها پالانش عوض شده است. ولی ای کاش اینطور بود. خدا پدر آن قبلی را بیامرزد، مروت داشت، انصاف داشت، غصه مملکت را می خورد، کارخانه می ساخت، ورزشگاه می ساخت، تاسیسات بپا می کرد، برای مملکت آبرو می خرید. هر چه می گذشت بدتر می شد و بی شرمی ها و خیانتهایی از ملاها و ملا زاده ها دیدیم که هزار رحمت بر شاهان وطن فروش و بی لیاقت قاجار. لااقل اگر آنها می دزدیدند، سیری داشتند، این دریوزگان که سیری ندارند، هر اندازه که می خوردند هار تر و گرسنه تر می شدند. فهمیدیم مبادا دیگر به ملا اعتماد کنیم. فهمیدیم کسی که لباس دین می پوشد، دندان مفت خوری و تن پروری تیز کرده. فهمیدیم این لباس باید غیر قانونی اعلام شود. این موهبت سوم بود.
ادامه در پست بعدی .....
مهدی محمدپور @ghanone_asasi
سه شنبه 22 آبان 1397
@SepehrAzadi
♨️ برکات جمهوری اسلامی و روحانیون را انکار نکنیم - بخش دوم
چهارم : آن ملا دستور داد فلان حزب را ببرند، گرفتند بردند و چیزی نگفتیم چون ما از آن حزب نبودیم. هنوز از بردن آن قبلی ها نگذشته بود که نظامی ها را شروع کردند به گرفتن و بردن، ما نظامی نبودیم، چیزی نگفتیم، گور پدرشان، بردند که بردند. گشت راه انداختند و پسران و دختران را می گرفتند و می بردند. خبر که پخش شد، گفتیم مملکت اسلامی است، می خواستند درست بپوشند و درست راه بروند. با این توجیه باز هم چیزی نگفتیم. بردند اعدام کردند و گورهای جمعی خاوران راه انداختند، زبان به دهان گرفیم و نفس نکشیدیم و چیزی نگفتیم. سیخ درون سوراخ جنگ کرده بودند و جنگ راه رها نمی کردند و جوانها و بلکه نوجوانان را می بردند و شهید روی دست مردم می گذاشتند، ما جزء آنهایی که جوان داشتند نبودیم. چیزی نگفتیم. اموال مملکت را بردند لبنان و عراق و سوریه و ونزوئلا و چاد و کجا و کجا، چیزی نگفتیم. وقتی دیدند هی می برند و هی چیزی نمی گوییم این جماعت بی چشم و روی حرامزاده کار را به آنجا رساندن که تن فروش خانه رضوی راه انداختند و ناموسمان را بردند در پستوی لذت کشی و دستمالی همانهایی که جوانهایمان را در جنگ کشته بودند. تازه دوزاری مان جا افتاد که با چه پنجه های پرخونی طرفیم. خواستیم فریاد بزنیم دیدیم ما مانده ایم و خودمان. همه را برده اند، دیگر کسی نیست صدایمان را بشنود. چه برکتی شامل مردم ایران شد، فهمیدیم زبان برای فریاد است و مشت برای گره کردن. فهمیدیم نباید بی تفاوت باشیم والا گرگ درنده تر می شود. فهمیدیم وقتی به سراغ دیگری می آیند و چیزی نگوییم فردا به سراغ خودمان خواهند آمد. این موهبت چهارم بود.
پنجم : آمدند اسم سازی کردند. واژه ساختند و به مغز جامعه تزریق کردند. واژه های گروه اولشان، رسانه ملی،روحانیت مبارز، بسیجی فداکار، مسئولین دلسوز، خادمان جامعه و چه و چه بود. و با این حیله رسانه را در انحصار گرفتند، خود را دلسوز معرفی کردند و صندلی های اداره کشور را دومینو وار بلعیدند، اختیار ثروتهای کشور را از دستمان بدر کردند، پستهای کشور را به انحصار خودشان در آوردند. و چون واژه های دلسور و خادم و مبارز و ملی را از قبل ساخته بودند کسی جرات انکار و سرپیچی نداشت.
واژه های گروه دومشان، عامل نفوذی، خود فروخته ، عیادی شرق و غرب، مهره دشمن و چه و چه بود. و با این حیله هر کسی غیر خودشان را که ریزه انتقادی می کرد ترور شخصیتی کردند و با این حیله دلسوزان جامعه را حذف کردند، مردم را نسبت به طبقه آگاه جامعه بدبین کردند، مردم را نسبت به هر چیزی و هر کسی به غیر خودشان مشکوک کردند و چون گوش فلک از واژه های نفوذی و جاسوس و مهره پر بود کسی حقایق را نمی دید.
از این دو گروه واژه سازی توسط ماشین منحرف و مکار جمهوری اسلامی فهمیدیم به حرف نیست، به عمل است. فریب واژه و حرف را نباید خورد، واقعیت را باید دید. فهمیدیم باید رسانه در اختیار مردم باشد، فهمیدیم باید یکطرفه به قاضی نرفت. این موهبت پنجم بود.
پنج برکت از برکات نظام مقدس جمهوری اسلامی و روحانیت شیعه گفته شد، باور کنید یا نه، می توان تا شماره صد این لیست را جلو برد. اما مشت نمونه خروار است، سخن به درازا می رود. سرتان را درد نمی آورم. اینها برکاتی بود که جمهوری اسلامی و ولایت فقیه برای ما داشت. باید صد بار، هزار بار اینها را مرور کرد و از این برکاتی که عایدمان شد که همان حکایت توفیق اجباری است، درس عبرت گرفت. باید بر ملا شورید، باید حیله های ماموران اطلاعاتی شان را به باد توهین و فسخ گرفت. باید با اطلاع رسانی و تزریق اگاهی مکرشان را خنثی کرد. باید خودی های فریب خورده شان را که شیفته شان شده اند و باور کرده اند ریزه شرافتی در این فرقه تبه کار است از خواب بیدار کرد تا هر روز بیشتر و بیشتر از بدنه این نظام نامبارک و شوم ریزش کنند. باید شکستشان داد، باید آموخت که هر اندازه دغل کنند نیرومند تر، متحد تر و آگاه تر می شویم. باید بدانند که فهمیدیم اتحاد رمز پیروزی است و متحد شده ایم. باید بفهمند که حیله هایشان رو شده تا اعتماد به نفسشان خرد و خاکستر شود. باید از زندانیان سیاسیمان، از دختران شجاعمان، از شیر زنان غیورمان، از شهدای وطنمان شجاعانه و خشمگینانه دفاع کنیم.
این متن را به ندا آغا سلطان، نرگس محمدی، نسرین ستوده، ویدا موحد، فاطمه سمسار پور، فهیمه سلحشور، فاطمه رجب پور، پریسا کلی، مبینا احترامی و دیگر زنان و دختران مبارز تقدیم می کنم.
مهدی محمدپور
سه شنبه 22 آبان 1397
@SepehrAzadi
چهارم : آن ملا دستور داد فلان حزب را ببرند، گرفتند بردند و چیزی نگفتیم چون ما از آن حزب نبودیم. هنوز از بردن آن قبلی ها نگذشته بود که نظامی ها را شروع کردند به گرفتن و بردن، ما نظامی نبودیم، چیزی نگفتیم، گور پدرشان، بردند که بردند. گشت راه انداختند و پسران و دختران را می گرفتند و می بردند. خبر که پخش شد، گفتیم مملکت اسلامی است، می خواستند درست بپوشند و درست راه بروند. با این توجیه باز هم چیزی نگفتیم. بردند اعدام کردند و گورهای جمعی خاوران راه انداختند، زبان به دهان گرفیم و نفس نکشیدیم و چیزی نگفتیم. سیخ درون سوراخ جنگ کرده بودند و جنگ راه رها نمی کردند و جوانها و بلکه نوجوانان را می بردند و شهید روی دست مردم می گذاشتند، ما جزء آنهایی که جوان داشتند نبودیم. چیزی نگفتیم. اموال مملکت را بردند لبنان و عراق و سوریه و ونزوئلا و چاد و کجا و کجا، چیزی نگفتیم. وقتی دیدند هی می برند و هی چیزی نمی گوییم این جماعت بی چشم و روی حرامزاده کار را به آنجا رساندن که تن فروش خانه رضوی راه انداختند و ناموسمان را بردند در پستوی لذت کشی و دستمالی همانهایی که جوانهایمان را در جنگ کشته بودند. تازه دوزاری مان جا افتاد که با چه پنجه های پرخونی طرفیم. خواستیم فریاد بزنیم دیدیم ما مانده ایم و خودمان. همه را برده اند، دیگر کسی نیست صدایمان را بشنود. چه برکتی شامل مردم ایران شد، فهمیدیم زبان برای فریاد است و مشت برای گره کردن. فهمیدیم نباید بی تفاوت باشیم والا گرگ درنده تر می شود. فهمیدیم وقتی به سراغ دیگری می آیند و چیزی نگوییم فردا به سراغ خودمان خواهند آمد. این موهبت چهارم بود.
پنجم : آمدند اسم سازی کردند. واژه ساختند و به مغز جامعه تزریق کردند. واژه های گروه اولشان، رسانه ملی،روحانیت مبارز، بسیجی فداکار، مسئولین دلسوز، خادمان جامعه و چه و چه بود. و با این حیله رسانه را در انحصار گرفتند، خود را دلسوز معرفی کردند و صندلی های اداره کشور را دومینو وار بلعیدند، اختیار ثروتهای کشور را از دستمان بدر کردند، پستهای کشور را به انحصار خودشان در آوردند. و چون واژه های دلسور و خادم و مبارز و ملی را از قبل ساخته بودند کسی جرات انکار و سرپیچی نداشت.
واژه های گروه دومشان، عامل نفوذی، خود فروخته ، عیادی شرق و غرب، مهره دشمن و چه و چه بود. و با این حیله هر کسی غیر خودشان را که ریزه انتقادی می کرد ترور شخصیتی کردند و با این حیله دلسوزان جامعه را حذف کردند، مردم را نسبت به طبقه آگاه جامعه بدبین کردند، مردم را نسبت به هر چیزی و هر کسی به غیر خودشان مشکوک کردند و چون گوش فلک از واژه های نفوذی و جاسوس و مهره پر بود کسی حقایق را نمی دید.
از این دو گروه واژه سازی توسط ماشین منحرف و مکار جمهوری اسلامی فهمیدیم به حرف نیست، به عمل است. فریب واژه و حرف را نباید خورد، واقعیت را باید دید. فهمیدیم باید رسانه در اختیار مردم باشد، فهمیدیم باید یکطرفه به قاضی نرفت. این موهبت پنجم بود.
پنج برکت از برکات نظام مقدس جمهوری اسلامی و روحانیت شیعه گفته شد، باور کنید یا نه، می توان تا شماره صد این لیست را جلو برد. اما مشت نمونه خروار است، سخن به درازا می رود. سرتان را درد نمی آورم. اینها برکاتی بود که جمهوری اسلامی و ولایت فقیه برای ما داشت. باید صد بار، هزار بار اینها را مرور کرد و از این برکاتی که عایدمان شد که همان حکایت توفیق اجباری است، درس عبرت گرفت. باید بر ملا شورید، باید حیله های ماموران اطلاعاتی شان را به باد توهین و فسخ گرفت. باید با اطلاع رسانی و تزریق اگاهی مکرشان را خنثی کرد. باید خودی های فریب خورده شان را که شیفته شان شده اند و باور کرده اند ریزه شرافتی در این فرقه تبه کار است از خواب بیدار کرد تا هر روز بیشتر و بیشتر از بدنه این نظام نامبارک و شوم ریزش کنند. باید شکستشان داد، باید آموخت که هر اندازه دغل کنند نیرومند تر، متحد تر و آگاه تر می شویم. باید بدانند که فهمیدیم اتحاد رمز پیروزی است و متحد شده ایم. باید بفهمند که حیله هایشان رو شده تا اعتماد به نفسشان خرد و خاکستر شود. باید از زندانیان سیاسیمان، از دختران شجاعمان، از شیر زنان غیورمان، از شهدای وطنمان شجاعانه و خشمگینانه دفاع کنیم.
این متن را به ندا آغا سلطان، نرگس محمدی، نسرین ستوده، ویدا موحد، فاطمه سمسار پور، فهیمه سلحشور، فاطمه رجب پور، پریسا کلی، مبینا احترامی و دیگر زنان و دختران مبارز تقدیم می کنم.
مهدی محمدپور
سه شنبه 22 آبان 1397
@SepehrAzadi