سلام . مردا معمولا کلی نگر هستن بعضی از اقایون چطور به ریزه کاریها اهمیت میدن
خوبه اقایون بیان کنن مام متوجه بشیم
خوبه اقایون بیان کنن مام متوجه بشیم
سلام
واقعا روزه گرفتنشون کار درستی نبوده
اما یک نکته ای که باید گفت خانواده پسرها خیلی دیگه به ظاهر زندگی خانواده دخترها توجه میکنن مثلا اگه لوازم زندگیشون ساده باشه دیگه چشمشونو رو بقیه خوبی ها میبندن
و الکی در ذهن خودشون میگردن دنبال ایراد که مثلا ما ب خاطر این موضوع رد کردیم ولی دلیل اصلیشون ظاهر زندگی اوناست ( البته شلخته و کثیف بودن فرق داره با ساده بودن اینو هم قبول دارم )
من خودم ی خواستگار داشتم که
جلسه اول بیرون قرار گذاشتیم جلسه دوم منزل ، جلسه دیگه دوباره بیرون
(لازم ب ذکر بگم در این بیرون رفتنا چیزی خریداری نشد حتی یک اب معدنی )
تو جلسه سوم ما باهم ب توافق رسیدیم خود آقا پسر گفتن که ب نظرم ما از نظر اعتقادی و.... متناسب همدیگه هستیم قرار شد جلسه رسمی تر بشه و هم مشاوره بریم
خواهرشون چون شهرستان زندگی میکردن گفتن یک جلسه هم ایشون بیان عروس ببینند بعدا همه باهم بیاین
بعدش همه چیز تمام شد
خود آقا پسر با ناراحتی ب من گفتن که خانواده میگن این ازدواج ب صلاح نیست وقتی دلیلو ازشون پرسیدم گفت که خانوادشون گفتن ما از نظر فرهنگی بهم نمی خوریم از ظاهر زندگیمون معلومه
ما که خونمونو مخفی نکردیم جلسه دوم آقا پسر و مادرشون دیده بودن میتونستن همون جلسه دوم تموم کنن
یا مورد بوده برای یکی از دوستانم که اومدن اول بسم الله پرسیدن خونه برای خودتونه ؟ چقدر پول اجاره میدید ؟
واقعا وضعیت مالی پدر دختر خانم یا وضعیت خونه زندگیشون مهمتر از خود دختره ؟
خانواده بعضی از آقایون خیلی رفتاراشون جالبه
همه چیزو ساده میخوان ، بیرون رفتن نباید خرید کنن ، مهریه کم ، خرج و خرید کم اما نوبت ب خانواده دختر می رسه همه چیز باید در سطح عالی باشه وضعیت زندگیشون ، پذیراییشون ، جهاز و..... جالبترش اینه که خودشونم مذهبی میدونن 😏
واقعا روزه گرفتنشون کار درستی نبوده
اما یک نکته ای که باید گفت خانواده پسرها خیلی دیگه به ظاهر زندگی خانواده دخترها توجه میکنن مثلا اگه لوازم زندگیشون ساده باشه دیگه چشمشونو رو بقیه خوبی ها میبندن
و الکی در ذهن خودشون میگردن دنبال ایراد که مثلا ما ب خاطر این موضوع رد کردیم ولی دلیل اصلیشون ظاهر زندگی اوناست ( البته شلخته و کثیف بودن فرق داره با ساده بودن اینو هم قبول دارم )
من خودم ی خواستگار داشتم که
جلسه اول بیرون قرار گذاشتیم جلسه دوم منزل ، جلسه دیگه دوباره بیرون
(لازم ب ذکر بگم در این بیرون رفتنا چیزی خریداری نشد حتی یک اب معدنی )
تو جلسه سوم ما باهم ب توافق رسیدیم خود آقا پسر گفتن که ب نظرم ما از نظر اعتقادی و.... متناسب همدیگه هستیم قرار شد جلسه رسمی تر بشه و هم مشاوره بریم
خواهرشون چون شهرستان زندگی میکردن گفتن یک جلسه هم ایشون بیان عروس ببینند بعدا همه باهم بیاین
بعدش همه چیز تمام شد
خود آقا پسر با ناراحتی ب من گفتن که خانواده میگن این ازدواج ب صلاح نیست وقتی دلیلو ازشون پرسیدم گفت که خانوادشون گفتن ما از نظر فرهنگی بهم نمی خوریم از ظاهر زندگیمون معلومه
ما که خونمونو مخفی نکردیم جلسه دوم آقا پسر و مادرشون دیده بودن میتونستن همون جلسه دوم تموم کنن
یا مورد بوده برای یکی از دوستانم که اومدن اول بسم الله پرسیدن خونه برای خودتونه ؟ چقدر پول اجاره میدید ؟
واقعا وضعیت مالی پدر دختر خانم یا وضعیت خونه زندگیشون مهمتر از خود دختره ؟
خانواده بعضی از آقایون خیلی رفتاراشون جالبه
همه چیزو ساده میخوان ، بیرون رفتن نباید خرید کنن ، مهریه کم ، خرج و خرید کم اما نوبت ب خانواده دختر می رسه همه چیز باید در سطح عالی باشه وضعیت زندگیشون ، پذیراییشون ، جهاز و..... جالبترش اینه که خودشونم مذهبی میدونن 😏
سلام خانم جمولی
ممنون از زحمات شما و همکارانتون
سال نو مبارک
من عضو کانالم، اما مساله ای که عرض میکنم مربوط به برادرمه که عضو کانال نیستن.
به نظرم تناسب اعتقادی و فرهنگی مهمتر از این جزئیاته چون ریزه کاری های مربوط به آداب پذیرایی غالبا به مرور قابل تغییرن ولی فرهنگ جزء لاینفک هر خانواده ایه و به ندرت تغییر پذیره. این مساله رو باید در نظر گرفت که شاید وضعیت اقتصادی اون خانواده کفاف تعویض زود هنگام رویه مبل رو نمیده و یا شاید جایی از مبلمان تخریب شده و خواستن به اون شکل به محیط پذیرایی شون ظاهر شکیل بدن.
ما از بچگی ساکن شمال تهران هستیم و همیشه بهترین زندگی رو تجربه کردیم. پارسال خانواده ای به ما معرفی شدن که ساکن جنوب شرق تهران بودن. تا اینجاش نکته بدی نداشت. اما وقتی آدرس دادن و رفتیم که دختر خانم رو ببینیم، منزلشون در اون کوچه خودنمایی میکرد. خونه ای یک طبقه با ظاهر سیمانی و زنگ بلبلی. بازم تا اینجاش مشکلی نبود. اما وقتی وارد منزل شدیم کثیفی و کهنگی مبل ها بسیار به چشم میامد که واقعا تو ذوقمون خورد. اما اصلا به برادرم واکنشی نشون ندادیم. دختر خانم شیک و موقر و با حیا بود و نشون میداد از نظر
پوشش و آراستگی کاملا به سبک پوشش و حجاب فاطمی نزدیکه و شبیه خودمونه.
برادرم دو-سه جلسه با دختر خانم صحبت کردن و نهایتا قسمت نشد و جواب دختر خانم منفی بود. چیزی که اون موقع به برادرم گفتم این بود که اعتقادات، شعور اجتماعی، تحصیلات فرد و خانواده و سطح فرهنگی شون(ادب صحبت کردن، طرز پذیرایی، سبک ارتباطات با اعضای خانواده، رعایت حریم ها، باورهای اجتماعی و...) شون مثل ماست و بقیه موارد رو بایستی در گفتگو و معاشرت ها و آشنایی ثانویه سنجید. وضعیت اقتصادی شون بد نبود اما مجال ساخت و تغییر منزل یا تغییر مبلمان و... رو پیدا نکرده بودن و این نباید ملاک ما برای انتخاب قرار میگرفت.
به نظرم اگر بخواهیم در این موارد اینقدرررررر دقیق باشیم، شاید از این نقطه رضایت به دست بیاریم ولی در شروع زندگی از نقاط دیگه ای امتحان بشیم که تحملش بسیار سخت تر و غیرقابل تحمل تره. واقعا وجود رویه نایلونی مبلمان یا روفرشی ملاک بد یا خوب بودن اون خانواده و زیربنای یک ازدواج نیست ولی اگر اون ملاک رو داشته باشن شاید یک امتیاز باشه. در کل من معتقدم باید کلیت یک شخص رو سنجید چون هیچکس کاملا مطابق با خواسته ما نیست. من میتونم دخترخانم و آقا پسرهایی رو به شما معرفی کنم که بعد از ازدواج حتی از خانواده همسرشون هم جلوتر رفتن و سبک چیدمان و پذیرایی مزلشون درس آموز بقیه شده.
با طرح نظر برادرمون یاد روایتی از پیامبر اکرم(ص) افتادم که عین اون رو مینویسم:
"هر کس زنی را صرفا برای جمالش انتخاب کند، از او بهره ای نبیند و کسی که زنی را برای مالش برگزیند، خداوند وی را به آن ثروت واگذار کند. پس بر شما لازم است در انتخاب همسر متوجه جهات دینی او باشید"
این روایت مثالی از تمرکز بر یک مساله غیر زیربنایی هست.
🍃🌺با این چند کلام خواستم خدمت برادرمون عرض کنم مراقب باشیم به چیزی که ملاک ارزش گذاری نیست واگذار نشیم.🌺🍃
ممنون از زحمات شما و همکارانتون
سال نو مبارک
من عضو کانالم، اما مساله ای که عرض میکنم مربوط به برادرمه که عضو کانال نیستن.
به نظرم تناسب اعتقادی و فرهنگی مهمتر از این جزئیاته چون ریزه کاری های مربوط به آداب پذیرایی غالبا به مرور قابل تغییرن ولی فرهنگ جزء لاینفک هر خانواده ایه و به ندرت تغییر پذیره. این مساله رو باید در نظر گرفت که شاید وضعیت اقتصادی اون خانواده کفاف تعویض زود هنگام رویه مبل رو نمیده و یا شاید جایی از مبلمان تخریب شده و خواستن به اون شکل به محیط پذیرایی شون ظاهر شکیل بدن.
ما از بچگی ساکن شمال تهران هستیم و همیشه بهترین زندگی رو تجربه کردیم. پارسال خانواده ای به ما معرفی شدن که ساکن جنوب شرق تهران بودن. تا اینجاش نکته بدی نداشت. اما وقتی آدرس دادن و رفتیم که دختر خانم رو ببینیم، منزلشون در اون کوچه خودنمایی میکرد. خونه ای یک طبقه با ظاهر سیمانی و زنگ بلبلی. بازم تا اینجاش مشکلی نبود. اما وقتی وارد منزل شدیم کثیفی و کهنگی مبل ها بسیار به چشم میامد که واقعا تو ذوقمون خورد. اما اصلا به برادرم واکنشی نشون ندادیم. دختر خانم شیک و موقر و با حیا بود و نشون میداد از نظر
پوشش و آراستگی کاملا به سبک پوشش و حجاب فاطمی نزدیکه و شبیه خودمونه.
برادرم دو-سه جلسه با دختر خانم صحبت کردن و نهایتا قسمت نشد و جواب دختر خانم منفی بود. چیزی که اون موقع به برادرم گفتم این بود که اعتقادات، شعور اجتماعی، تحصیلات فرد و خانواده و سطح فرهنگی شون(ادب صحبت کردن، طرز پذیرایی، سبک ارتباطات با اعضای خانواده، رعایت حریم ها، باورهای اجتماعی و...) شون مثل ماست و بقیه موارد رو بایستی در گفتگو و معاشرت ها و آشنایی ثانویه سنجید. وضعیت اقتصادی شون بد نبود اما مجال ساخت و تغییر منزل یا تغییر مبلمان و... رو پیدا نکرده بودن و این نباید ملاک ما برای انتخاب قرار میگرفت.
به نظرم اگر بخواهیم در این موارد اینقدرررررر دقیق باشیم، شاید از این نقطه رضایت به دست بیاریم ولی در شروع زندگی از نقاط دیگه ای امتحان بشیم که تحملش بسیار سخت تر و غیرقابل تحمل تره. واقعا وجود رویه نایلونی مبلمان یا روفرشی ملاک بد یا خوب بودن اون خانواده و زیربنای یک ازدواج نیست ولی اگر اون ملاک رو داشته باشن شاید یک امتیاز باشه. در کل من معتقدم باید کلیت یک شخص رو سنجید چون هیچکس کاملا مطابق با خواسته ما نیست. من میتونم دخترخانم و آقا پسرهایی رو به شما معرفی کنم که بعد از ازدواج حتی از خانواده همسرشون هم جلوتر رفتن و سبک چیدمان و پذیرایی مزلشون درس آموز بقیه شده.
با طرح نظر برادرمون یاد روایتی از پیامبر اکرم(ص) افتادم که عین اون رو مینویسم:
"هر کس زنی را صرفا برای جمالش انتخاب کند، از او بهره ای نبیند و کسی که زنی را برای مالش برگزیند، خداوند وی را به آن ثروت واگذار کند. پس بر شما لازم است در انتخاب همسر متوجه جهات دینی او باشید"
این روایت مثالی از تمرکز بر یک مساله غیر زیربنایی هست.
🍃🌺با این چند کلام خواستم خدمت برادرمون عرض کنم مراقب باشیم به چیزی که ملاک ارزش گذاری نیست واگذار نشیم.🌺🍃
باسلام
برای جلسه اول نباید کسی قضاوت کنه یا ناراحت بشه
در مورد این روزه داری و کاور مبل که ایشون بهش برخورده تا حدودی درسته اما اگر بی توجهی ادامه پیدا کنه نه برای جلسه اول !
باید به هر دو خانواده حق داد چون روش آشنایی بدون معرف و شناخت اولیه هست خانواده دختر حق داره زندگی عادی خودشو داشته باشه و نمیتونه برای جلسه اول هر خواستگار تصادفی بدون شناختی زحمتی متحمل بشه و زندگی عادیشو مختل کنه و متقابلا خانواده پسر هم حق داره برای جلسه اول گل یا شیرینی نگیره و کلی هزینه در این شرایط نکنه چرا که موردی را بر اساس چهار کلام پروفایل انتخاب کرده و هنوز ظاهر همو حتی ندیدن! و امکان اینکه جلسه اول بهم بخوره بالاست
برای همین بهترین حالت دیدار جلسه اول با این روش آشنایی اینترنتی در پارک نزدیک به منزل هردوطرف به همراه یک نماینده والد یا ... از هر طرف هست
برای جلسه اول نباید کسی قضاوت کنه یا ناراحت بشه
در مورد این روزه داری و کاور مبل که ایشون بهش برخورده تا حدودی درسته اما اگر بی توجهی ادامه پیدا کنه نه برای جلسه اول !
باید به هر دو خانواده حق داد چون روش آشنایی بدون معرف و شناخت اولیه هست خانواده دختر حق داره زندگی عادی خودشو داشته باشه و نمیتونه برای جلسه اول هر خواستگار تصادفی بدون شناختی زحمتی متحمل بشه و زندگی عادیشو مختل کنه و متقابلا خانواده پسر هم حق داره برای جلسه اول گل یا شیرینی نگیره و کلی هزینه در این شرایط نکنه چرا که موردی را بر اساس چهار کلام پروفایل انتخاب کرده و هنوز ظاهر همو حتی ندیدن! و امکان اینکه جلسه اول بهم بخوره بالاست
برای همین بهترین حالت دیدار جلسه اول با این روش آشنایی اینترنتی در پارک نزدیک به منزل هردوطرف به همراه یک نماینده والد یا ... از هر طرف هست
سلام خانم جمولی
عید مبارک
موردی از کانون معرفی شدند و وقتی وارد منزل ایشون شدیم عروس خانواده که حجابشون هم مناسب نبود حضور داشتند
وقتی پدر و مادر دختر حضور دارند در جلسه اول آشنایی، واقعا چه لزومی به حضور خواهر ، زن دایی ، زن برادر یا خاله هست که بعضا هم با دختر خانم اشتباه گرفته میشه و مقایسه میکنن
دیده شده بلند شدن به پذیرایی و از پسر سوال میکنن چطوری با ایشون آشنا شدی؟ شغلت چیه؟ درآمدت چقدره؟ میخوای کجا خونه بگیری و ...
عید مبارک
موردی از کانون معرفی شدند و وقتی وارد منزل ایشون شدیم عروس خانواده که حجابشون هم مناسب نبود حضور داشتند
وقتی پدر و مادر دختر حضور دارند در جلسه اول آشنایی، واقعا چه لزومی به حضور خواهر ، زن دایی ، زن برادر یا خاله هست که بعضا هم با دختر خانم اشتباه گرفته میشه و مقایسه میکنن
دیده شده بلند شدن به پذیرایی و از پسر سوال میکنن چطوری با ایشون آشنا شدی؟ شغلت چیه؟ درآمدت چقدره؟ میخوای کجا خونه بگیری و ...
سلام
دوستم برای برادرشوهرشون اومدن خواستگاری
با این که وضعیت مالی خوبی دارند ولی حتی یک جعبه شکلات یا یک شاخه گل هم نیاوردن . البته این هم بگم که کلا اولین بار بود این دوستم به خونه ی ما هم میومد ولی کلا دست خالی بودن. اون وقت ماه رمضون بود ولی ما وسایل کامل پذیرایی از مهمان هم آماده کرده بودیم تا اگر کسی روزه نیست استفاده کنه .
دوستم برای برادرشوهرشون اومدن خواستگاری
با این که وضعیت مالی خوبی دارند ولی حتی یک جعبه شکلات یا یک شاخه گل هم نیاوردن . البته این هم بگم که کلا اولین بار بود این دوستم به خونه ی ما هم میومد ولی کلا دست خالی بودن. اون وقت ماه رمضون بود ولی ما وسایل کامل پذیرایی از مهمان هم آماده کرده بودیم تا اگر کسی روزه نیست استفاده کنه .
سلام روز بخیر عید رو تبریک میگم خدمتتون💐
در مورد پیامی که گذاشتین با مورد اول دومش موافقم که حداقل اداب مهمانداری باید رعایت بشه در مراسم خواستگاری از طرف میزبان و به تبع همین انتظار از خواستگار به عنوان مهمان وجود داره که متقابلا یک سری اداب رو رعایت کنن
برای خود بنده برعکس این قضيه پیش اومده که خواستگار تشریف اوردن منزل ما و موقع پذیرایی گفتن که ما روزه قضا گرفتیم و البته زمان و مناسبت خاصی هم نبود که بگیم به خاطر ثوابش روزه دار هستن
در مورد پذیرایی در مکان صحبت اقا و خانم که ایشون مطرح کردن خیلی ها شاید همون پذیرایی کلی و ابتدای جلسه رو کافی بدونن و ان شاا... این اقا که این مورد براشون مهم بوده در مقابل خودشون هم از اون دست افرادی هستن که دست خالی رفتن منزل خانم رو درست نمیدونن
در مورد پیامی که گذاشتین با مورد اول دومش موافقم که حداقل اداب مهمانداری باید رعایت بشه در مراسم خواستگاری از طرف میزبان و به تبع همین انتظار از خواستگار به عنوان مهمان وجود داره که متقابلا یک سری اداب رو رعایت کنن
برای خود بنده برعکس این قضيه پیش اومده که خواستگار تشریف اوردن منزل ما و موقع پذیرایی گفتن که ما روزه قضا گرفتیم و البته زمان و مناسبت خاصی هم نبود که بگیم به خاطر ثوابش روزه دار هستن
در مورد پذیرایی در مکان صحبت اقا و خانم که ایشون مطرح کردن خیلی ها شاید همون پذیرایی کلی و ابتدای جلسه رو کافی بدونن و ان شاا... این اقا که این مورد براشون مهم بوده در مقابل خودشون هم از اون دست افرادی هستن که دست خالی رفتن منزل خانم رو درست نمیدونن
سلام خوبید در خصوص پیام آخر کانال خواستم نظری بدم.
به نظر من خانواده آقا پسر زیادی حساس بودن به کاور مبل.الان دیگه کاورای مبل ژله ای شده و نمای بدی نداره که این خانوم اینقدر حساس شدن و دلخور که بخوان مطرحش کنن در کانال.من با روزه بودن خانواده دختر اصلا موافق نیستم ولی اینکه بگن چرا کاور مبل برنداشتن بنظرم حساسیت بیجا هست.خیلی چیزای دیگه باید براشون مهم تر باشه مثل اخلاق و رفتار و....نمیدونم چرا همه اینقدر حساس و نکته بین شدن.همینه که ما جوانها بلاتکلیف موندیم بخاطر یه عده خانواده که فقط ظواهر براشون مهمه نه اخلاق.وهمین هم باعث طلاق و اختلاف میشه در آینده
به نظر من خانواده آقا پسر زیادی حساس بودن به کاور مبل.الان دیگه کاورای مبل ژله ای شده و نمای بدی نداره که این خانوم اینقدر حساس شدن و دلخور که بخوان مطرحش کنن در کانال.من با روزه بودن خانواده دختر اصلا موافق نیستم ولی اینکه بگن چرا کاور مبل برنداشتن بنظرم حساسیت بیجا هست.خیلی چیزای دیگه باید براشون مهم تر باشه مثل اخلاق و رفتار و....نمیدونم چرا همه اینقدر حساس و نکته بین شدن.همینه که ما جوانها بلاتکلیف موندیم بخاطر یه عده خانواده که فقط ظواهر براشون مهمه نه اخلاق.وهمین هم باعث طلاق و اختلاف میشه در آینده
سلام خانم جمولی سال پربرکت و همراه با آرامش رو براتون ارزومندم .دررابطه با موردی که در کانال گذاشتید میخواستم بگم کاور مبل این پلاستیکی ها معمولا جداکردنشون خیلی سخت هست اگر مبل سلطنتی باشه معمولا جدا نمیکنند .شایدم من اشتباه میکنم نمیدونم 😀
خانم جمولی عزیز یه نکته ای که باید به این اقا عرض کنم اینه که این کاور مبل که گفتید برای مبلمان سلطنتی هست و اصلا قابلیت اینکه بخوان در بیارن رو نداره چون کاملا فیکس دوختع شده پس بهتر بود این رو مورد ضعف برای خانواده دختر نمیدونستن
ماهم وقتی خواستگار میاد درنمیاریم این که نشانه بی احترامی نیس حتی بارها که رفتیم بازدید خانواده اقا پسررو هم پس بدیم دیدیم مبلمان کاور داشته که فقط بخاطر دوخت این نوع کاور هاس😊
ماهم وقتی خواستگار میاد درنمیاریم این که نشانه بی احترامی نیس حتی بارها که رفتیم بازدید خانواده اقا پسررو هم پس بدیم دیدیم مبلمان کاور داشته که فقط بخاطر دوخت این نوع کاور هاس😊
سلام من یه خاطره دارم
برای برادرم به همراه مادرم رفتیم متزل دختر خانمی برای خواستگاری
پله های ورودی به منزل انقدر کثیف و خاکی بودن که نگو گفتیم خب پله های حیاط زود به زود کثیف میشه شاید فرصت نکردن یه دستی به حیاط و پله ها بکشن
وارد منزلشون شدیم و نشستیم میزی که روبروی ما گذاشته بودن برای پذیرایی کاملا گردوخاک نشسته بود روش حتی یه دستمال روی میز نکشیده بودن که گرد و خاکش گرفته بشه
خلاصه به خودمون گفتیم اگر مهمون دارن اوضاعشون اینه مهمون نداشته باشن دیگه چحوریه
خلاصه که خورد تو ذوقمون و گفتیم خب احتمالا دختر هم به همین شکل خانه داری و مهمانداری خواهد کرد ما واقعا به تمیزی اهمیت میدیم
برای برادرم به همراه مادرم رفتیم متزل دختر خانمی برای خواستگاری
پله های ورودی به منزل انقدر کثیف و خاکی بودن که نگو گفتیم خب پله های حیاط زود به زود کثیف میشه شاید فرصت نکردن یه دستی به حیاط و پله ها بکشن
وارد منزلشون شدیم و نشستیم میزی که روبروی ما گذاشته بودن برای پذیرایی کاملا گردوخاک نشسته بود روش حتی یه دستمال روی میز نکشیده بودن که گرد و خاکش گرفته بشه
خلاصه به خودمون گفتیم اگر مهمون دارن اوضاعشون اینه مهمون نداشته باشن دیگه چحوریه
خلاصه که خورد تو ذوقمون و گفتیم خب احتمالا دختر هم به همین شکل خانه داری و مهمانداری خواهد کرد ما واقعا به تمیزی اهمیت میدیم
سلام
چند روزی بود مادرم زنگ زده بود برای آشنایی و قرار گذاشته بود، روز موعد هم تماس گرفتیم و هماهنگ کرد تا فراموش نکرده باشن. از اونجایی که من خیلی برام مهمه سر وقت برسم، چند دقیقه قبلش رسیدیم. ماشین رو یکم عقب تر از خونه دوطبقه شون پارک کردم. همون اول کاری دیدم برادر متاهل دختر خانوم که طبقه بالایشون بودن، با زیرشلواری و طوری که هیکلش هم بیرون بود! داشت در خونشون رو رنگ می زد. من از سر خجالت رفتم دور زدم که دیگه مجبور نشم اون چند دقیقه رو پارک کنم و این صحنه رو ببینم!
بعدشم که زمانش رسید رفتیم داخل یه سلامی هم به برادر دختر خانوم دادیم کلا سرش رو هم بالا نکرد و به زور جواب داد.
رفتیم داخل نشستیم، مادر دختر خانوم و خودشون منزل بودن. مادرش تازه بعد از اینکه ما نشستیم بلند شد رفت آب تو سماور ریخت که بجوشه!
خلاصه ما یه جعبه شیرینی گرفته بودیم و دادیم به صاحبخونه. ایشون هم شیرینی رو اورد و خلاصه جلسه به سکوت گذشت. هر چی مادر من بحث باز می کرد، مادر دختر خانوم کوتاه جواب می داد. خلاصه چند دقیقه ای گذشت تا آب جوشید! و چای هم اوردن و ما خوردیم.
بعدش مادرم گفت پسرم و دختر خانوم برن صحبت کنن که ایشون به اشاره و کنایه به مادرشون می گفت نه! خلاصه از مادر من اصرار و از دختر خانوم و مادرشون انکار :)
بعدش که من دیدم اینطوریه به مادرم اشاره کردم که بریم. ما که داشتیم تصمیم می گرفتیم بریم، مادر دختر خانوم رفت میوه آورد! چون می دونست ما داریم می ریم :)
خلاصه سرتون رو درد نیارم. فرداش واسطه که فامیل دخترخانوم هم می شده زنگ زده بود و مادر من هم خلاصه گفته بود که دختر خانوم خودش صحبت نکردم و ما هم اومدیم. ایشون هم گفته بود مادر دختره گفته حالا اینا یه بار دیگه بیان و تلاش کنن شاید مهرش به دل دخترم افتاد و خواست صحبت کنه!
چند روزی بود مادرم زنگ زده بود برای آشنایی و قرار گذاشته بود، روز موعد هم تماس گرفتیم و هماهنگ کرد تا فراموش نکرده باشن. از اونجایی که من خیلی برام مهمه سر وقت برسم، چند دقیقه قبلش رسیدیم. ماشین رو یکم عقب تر از خونه دوطبقه شون پارک کردم. همون اول کاری دیدم برادر متاهل دختر خانوم که طبقه بالایشون بودن، با زیرشلواری و طوری که هیکلش هم بیرون بود! داشت در خونشون رو رنگ می زد. من از سر خجالت رفتم دور زدم که دیگه مجبور نشم اون چند دقیقه رو پارک کنم و این صحنه رو ببینم!
بعدشم که زمانش رسید رفتیم داخل یه سلامی هم به برادر دختر خانوم دادیم کلا سرش رو هم بالا نکرد و به زور جواب داد.
رفتیم داخل نشستیم، مادر دختر خانوم و خودشون منزل بودن. مادرش تازه بعد از اینکه ما نشستیم بلند شد رفت آب تو سماور ریخت که بجوشه!
خلاصه ما یه جعبه شیرینی گرفته بودیم و دادیم به صاحبخونه. ایشون هم شیرینی رو اورد و خلاصه جلسه به سکوت گذشت. هر چی مادر من بحث باز می کرد، مادر دختر خانوم کوتاه جواب می داد. خلاصه چند دقیقه ای گذشت تا آب جوشید! و چای هم اوردن و ما خوردیم.
بعدش مادرم گفت پسرم و دختر خانوم برن صحبت کنن که ایشون به اشاره و کنایه به مادرشون می گفت نه! خلاصه از مادر من اصرار و از دختر خانوم و مادرشون انکار :)
بعدش که من دیدم اینطوریه به مادرم اشاره کردم که بریم. ما که داشتیم تصمیم می گرفتیم بریم، مادر دختر خانوم رفت میوه آورد! چون می دونست ما داریم می ریم :)
خلاصه سرتون رو درد نیارم. فرداش واسطه که فامیل دخترخانوم هم می شده زنگ زده بود و مادر من هم خلاصه گفته بود که دختر خانوم خودش صحبت نکردم و ما هم اومدیم. ایشون هم گفته بود مادر دختره گفته حالا اینا یه بار دیگه بیان و تلاش کنن شاید مهرش به دل دخترم افتاد و خواست صحبت کنه!
سلام عزیزم،عیدتون مبارک
در رابطه با مورد آخر، ما خودمون هیچوقت همچین کارهایی حتی با مهمون نزدیکتر هم نمیکنیم چ برسه ب خواستگار
اما شاید اون خانواده هم دلیلشون کرونا بوده و از ترس کرونا این کارهارو کرده بودند
طبق تجربه ب این نتیجه رسیدم ک اگه موردی خوبه قبل ازینکه تصمیم بگیرم و جواب منفی بدم بهتره ک از طرف مقابل این ابهامهارو با سوال کردن رفع کنم
در رابطه با مورد آخر، ما خودمون هیچوقت همچین کارهایی حتی با مهمون نزدیکتر هم نمیکنیم چ برسه ب خواستگار
اما شاید اون خانواده هم دلیلشون کرونا بوده و از ترس کرونا این کارهارو کرده بودند
طبق تجربه ب این نتیجه رسیدم ک اگه موردی خوبه قبل ازینکه تصمیم بگیرم و جواب منفی بدم بهتره ک از طرف مقابل این ابهامهارو با سوال کردن رفع کنم
ســلــام خــانــم جــمــولــی گــرامــی و همــڪــاری زحــمــت ڪــش بــاتــبــریــک اعــیــاد شــعــبــانــیــه و عــیــد نــو روز
راجــع ب اون پــیــام
وقــتــی مــا اصــل رها ڪــردیــم و ب جــزعــیــات اهمــیــت مــیــدم.نــتــیــجــه خــوبــی نــداره
تــوی ایــن جــامــعــه وهشــتــنــاک خــانــواده روزه دار یــه گــوهر نــایــابــه
شــمــا احــتــمــال بــده ک مــبــل ســواره یــا خــراب شــده،انــقدجــزعــیــات هســت ک داره ازدواج ب تــأخــیــر مــیــنــدازه
حــیــف بــوده وقــتــی دخــتــر و خــانــواده خــوب ســاده بــوده و رد ڪــردیــد
الــبــتــه بــایــد در نــظــر بــگــیــریــم ک هر ڪــســی از روابــط اجــتــمــاعــی خــوب ی تــعــریــف مــخــتــص خــودشــو داره
بــزرگــتــرها بــجــای راهنــمــای دقــیــق نــبــایــد ب تــحــریــفــات دامــن بــزنــنــد
قــراره ی زنــدگــی آرام و خــدای تــشــڪــیــل بــشــه
نــمــیــخــواد ک بــا مــدل رو مــبــلــی خــانــواده دخــتــر زنــدگــی ڪــنــه
قــدیــمــی تــرا بــرا خــوشــبــخــتــی دخــتــر پــســراشــون روزه نــذر مــیــڪــردنــ
الــبــتــه بــایــدم یــادمــون بــره چــون مــا امــروزی هســتــیــم روشــن فــڪــر،مــمــنــونــبــا ارزوی ســالــی پــر ازنــیــڪــویــ
راجــع ب اون پــیــام
وقــتــی مــا اصــل رها ڪــردیــم و ب جــزعــیــات اهمــیــت مــیــدم.نــتــیــجــه خــوبــی نــداره
تــوی ایــن جــامــعــه وهشــتــنــاک خــانــواده روزه دار یــه گــوهر نــایــابــه
شــمــا احــتــمــال بــده ک مــبــل ســواره یــا خــراب شــده،انــقدجــزعــیــات هســت ک داره ازدواج ب تــأخــیــر مــیــنــدازه
حــیــف بــوده وقــتــی دخــتــر و خــانــواده خــوب ســاده بــوده و رد ڪــردیــد
الــبــتــه بــایــد در نــظــر بــگــیــریــم ک هر ڪــســی از روابــط اجــتــمــاعــی خــوب ی تــعــریــف مــخــتــص خــودشــو داره
بــزرگــتــرها بــجــای راهنــمــای دقــیــق نــبــایــد ب تــحــریــفــات دامــن بــزنــنــد
قــراره ی زنــدگــی آرام و خــدای تــشــڪــیــل بــشــه
نــمــیــخــواد ک بــا مــدل رو مــبــلــی خــانــواده دخــتــر زنــدگــی ڪــنــه
قــدیــمــی تــرا بــرا خــوشــبــخــتــی دخــتــر پــســراشــون روزه نــذر مــیــڪــردنــ
الــبــتــه بــایــدم یــادمــون بــره چــون مــا امــروزی هســتــیــم روشــن فــڪــر،مــمــنــونــبــا ارزوی ســالــی پــر ازنــیــڪــویــ
یه بنده خدایی رو معرفی کردن و برای آشنایی اولیه. شماره مادرشون رو به من دادن و گفتن زنگ بزنم با دختره صحبت کنم.
زنگ زدم و اولش مادرش یه سلام و علیکی کرد و گوشی رو داد به دخترش. قشنگ مشخص بود دختره برای اینکه الکی به خانواده اش القا کنه من می خوام ولی مورد جور نمی شه داره صحبت می کنه!
سلام و علیک که کردم به رسم ادب گفتم زمانی خوبی برای صحبت هست؟ ایشون هم گفت وسط کارم (کامپیوتر) بودم سیستمم هنگ کرده یه ربع طول می کشه درست بشه :)
یعنی اگر سیستمم هنگ نمی کرد باهات صحبت نمی کردم :))
خلاصه من هرچی می پرسیدم جواب سر بالا می داد بعدش هم که گفتم شما سوالتون رو بپرسید و گفت سوالی ندارم :)
این خاطره رو گفتم که دختران و پسران در نظر داشته باشن که اینها حق الناسه! درسته به قول خودتون! شما دهن دوست و فامیل رو با اینکار می بندید ولی دهن دوست و فامیل ما باز می شه ^_^ همشون به ما می گن چرا سخت گیری می کنی و چرا دخترها رو رد می کنی. دیگه جزئیات رو که نمی دونن. البته برعکس هم هست که پسرها از اینکارها می کنن.
زیاد دیدم دخترها از این ناراحت هستند که چرا بعضی از پسرها جلسه اول می خوان غیر رسمی آشنا بشن. من به شما خانوم های محترم واقعا حق می دم و دلایلتون هم کاملا قبوله ولی خواستم اشاره کنم که الزاما پسرها همشون قصدشون بی احترامی یا کوچک شمردن شما نیست بلکه یه زمان هایی اینکارو می کنن که جلسه اول اگر نشد حتی خانوادشون هم خبردار نشن که حواشی ایجاد نشه :)
البته قصدم از این صحبت تبین بود نه ترویج آشنایی غیر رسمی
زنگ زدم و اولش مادرش یه سلام و علیکی کرد و گوشی رو داد به دخترش. قشنگ مشخص بود دختره برای اینکه الکی به خانواده اش القا کنه من می خوام ولی مورد جور نمی شه داره صحبت می کنه!
سلام و علیک که کردم به رسم ادب گفتم زمانی خوبی برای صحبت هست؟ ایشون هم گفت وسط کارم (کامپیوتر) بودم سیستمم هنگ کرده یه ربع طول می کشه درست بشه :)
یعنی اگر سیستمم هنگ نمی کرد باهات صحبت نمی کردم :))
خلاصه من هرچی می پرسیدم جواب سر بالا می داد بعدش هم که گفتم شما سوالتون رو بپرسید و گفت سوالی ندارم :)
این خاطره رو گفتم که دختران و پسران در نظر داشته باشن که اینها حق الناسه! درسته به قول خودتون! شما دهن دوست و فامیل رو با اینکار می بندید ولی دهن دوست و فامیل ما باز می شه ^_^ همشون به ما می گن چرا سخت گیری می کنی و چرا دخترها رو رد می کنی. دیگه جزئیات رو که نمی دونن. البته برعکس هم هست که پسرها از اینکارها می کنن.
زیاد دیدم دخترها از این ناراحت هستند که چرا بعضی از پسرها جلسه اول می خوان غیر رسمی آشنا بشن. من به شما خانوم های محترم واقعا حق می دم و دلایلتون هم کاملا قبوله ولی خواستم اشاره کنم که الزاما پسرها همشون قصدشون بی احترامی یا کوچک شمردن شما نیست بلکه یه زمان هایی اینکارو می کنن که جلسه اول اگر نشد حتی خانوادشون هم خبردار نشن که حواشی ایجاد نشه :)
البته قصدم از این صحبت تبین بود نه ترویج آشنایی غیر رسمی
در مورد تجربه بد این آقا در خواستگاری، باید بگم از نظر من دختر واقعا این رفتار زشت بوده و به نوعی توهین رفتاری محسوب می شود،
و اگر من جای این آقا بودم اصلا برای گفتگو به اتاق نمی رفتم و کلا جلسه را ترک می کردیم.
باتشکر
و اگر من جای این آقا بودم اصلا برای گفتگو به اتاق نمی رفتم و کلا جلسه را ترک می کردیم.
باتشکر
سلام وقت بخیر
خب درباره آداب خواستگاری که گفتند کاور مبل درنیاورده بودند میخواستم بگم که شما فکر کنید هرهفته بخواید کاور مبل دربیاورید واقعا کار سختیه. و اینکه بنظر من کاور شفاف میکشن که دیگه برندارند.
اگر هم روزه بودند میتوانستند بعد اذان مهمان دعوت کنند.
خب درباره آداب خواستگاری که گفتند کاور مبل درنیاورده بودند میخواستم بگم که شما فکر کنید هرهفته بخواید کاور مبل دربیاورید واقعا کار سختیه. و اینکه بنظر من کاور شفاف میکشن که دیگه برندارند.
اگر هم روزه بودند میتوانستند بعد اذان مهمان دعوت کنند.
با سلام
آنچه که «ظواهر ساده» نامیده شده، در اصل نکات بسیار بسیار مهمی از سبک زندگی و نحوه منش و نگرش افراد است.
وقتی افراد به نکات و آداب ساده که انجامش برای آنها هیچ مشکل مادی و معنوی ایجاد نمیکند، در چهارچوب اصول شرعی و اخلاقی است و جزء آداب خرافی یا مندرآوری محسوب نمیشود، توجه نمیکنند، یعنی انسانهای «باری به هر جهت» هستند و نظم، برنامه و آداب صحیحِ نظامند در رفتار، گفتار و زندگی خودشان ندارند. بینظمی و بیبرنامگی در رفتار و گفتار موجب آزردگی اطرافیان و آسیب به اجتماع میشود.
چگونه میشود از دختری که نیاز به یک دستمالکاغذی ساده یا یک لیوان آب مختصر را پیشبینی نکرده، یا برای کشیدن روکش پلاستیکی مبل به خودش زحمت نداده، انتظار داشت که مادر شایستهای باشد، نیازهای فرزندش را پیشبینی کند و برای آن چاره بیندیشد؟ نیازهای همسرش را درک کند و به علایق او احترام بگذارد؟ در جهت بهبود وضعیت محله و شهری که در آن زندگی میکند، تلاش کند و نسبت به خانواده و جامعه دغدغهمند باشد و ....؟؟!!
این نوع افراد معمولا انسانهای راحتطلب و خودخواهی هستند.
تجربه شخصی بنده نشان داده که اغماض در برابر این نکات، موجب انتخاب نامناسب و آسیب جدی به زندگی مشترک خواهد شد مگر آنکه فرد مقابل (خواستگار) هم همین سبک زندگی را داشته باشد. در این صورت گرچه این دو نفر برای هم مناسب هستند ولی قطعا در محیط کار، دانشگاه، جامعه و شهر، به وظایف و تکالیف خودشان آنچنان که شایسته است، عمل نمیکنند.
متأسفانه در سالهای اخیر نگاه اکثر مردم به ازدواج و زندگی مشترک، یک نگاه خودخواهانه، راحتطلبانه و صرفا مادی شده. سنتهای نادرستِ مادی افزایش یافته و پررنگ شده ولی سنتهای نیکو که در چهارچوب نکات اخلاقی است و نشان از فرهیختگی افراد دارد، مورد بیمهری واقع شده. همین سبک رفتار موجب کاهش ازدواج و افزایش طلاق شده.
ممنون
آنچه که «ظواهر ساده» نامیده شده، در اصل نکات بسیار بسیار مهمی از سبک زندگی و نحوه منش و نگرش افراد است.
وقتی افراد به نکات و آداب ساده که انجامش برای آنها هیچ مشکل مادی و معنوی ایجاد نمیکند، در چهارچوب اصول شرعی و اخلاقی است و جزء آداب خرافی یا مندرآوری محسوب نمیشود، توجه نمیکنند، یعنی انسانهای «باری به هر جهت» هستند و نظم، برنامه و آداب صحیحِ نظامند در رفتار، گفتار و زندگی خودشان ندارند. بینظمی و بیبرنامگی در رفتار و گفتار موجب آزردگی اطرافیان و آسیب به اجتماع میشود.
چگونه میشود از دختری که نیاز به یک دستمالکاغذی ساده یا یک لیوان آب مختصر را پیشبینی نکرده، یا برای کشیدن روکش پلاستیکی مبل به خودش زحمت نداده، انتظار داشت که مادر شایستهای باشد، نیازهای فرزندش را پیشبینی کند و برای آن چاره بیندیشد؟ نیازهای همسرش را درک کند و به علایق او احترام بگذارد؟ در جهت بهبود وضعیت محله و شهری که در آن زندگی میکند، تلاش کند و نسبت به خانواده و جامعه دغدغهمند باشد و ....؟؟!!
این نوع افراد معمولا انسانهای راحتطلب و خودخواهی هستند.
تجربه شخصی بنده نشان داده که اغماض در برابر این نکات، موجب انتخاب نامناسب و آسیب جدی به زندگی مشترک خواهد شد مگر آنکه فرد مقابل (خواستگار) هم همین سبک زندگی را داشته باشد. در این صورت گرچه این دو نفر برای هم مناسب هستند ولی قطعا در محیط کار، دانشگاه، جامعه و شهر، به وظایف و تکالیف خودشان آنچنان که شایسته است، عمل نمیکنند.
متأسفانه در سالهای اخیر نگاه اکثر مردم به ازدواج و زندگی مشترک، یک نگاه خودخواهانه، راحتطلبانه و صرفا مادی شده. سنتهای نادرستِ مادی افزایش یافته و پررنگ شده ولی سنتهای نیکو که در چهارچوب نکات اخلاقی است و نشان از فرهیختگی افراد دارد، مورد بیمهری واقع شده. همین سبک رفتار موجب کاهش ازدواج و افزایش طلاق شده.
ممنون
بنده دختری را میشناسم که در جلسات مهم خواستگاری، مسابقه ورزشی میدیدند یا بحث سیاسی میکردند (در سیاست خودشان را صاحب عقل میدانستند).
پدر دختر در جلسات خواستگاری برای اینکه دیگران جلوی پایش بلند شوند، نه اینکه خودش جلوی مهمان بایستد، دیرتر از مهمان به سالن پذیرایی میآمد.
خواستگار را ۱۵ دقیقه پشت در نگه میداشتند چون در وقت معینشده هنوز آماده نبودند.
زنگ در را تعمیر نمیکردند و خواستگار با تلفن زدن، حضورش را اعلام میکرد.
در خواستگاریها کولر خانه را تعمیر نکرده بودند و حتی به خودشان زحمت نداده بودند که یک پنکه کرایه کنند.
سینی میوه را آنقدر پر میکردند که میوهها دایما از آن میریخت و اسباب زحمت جمع میشد ......
اینها بخش کوچکی از بیآدابی و بیفرهنگی این دختر و خانوادهاش بود.
جالب اینکه آنها توقعات مادی نابجای بسیاری داشتند. به هیچ آدابی پایبند نبودند ولی آدابی برای خودشان ساخته بودند که در راستای راحتطلبیها و خودخواهیهایشان بود و موجب آزردگی دیگران میشد.
در آخر هم کارش به طلاق رسید و در جریان طلاق هم از هیچ مردمآزاری و خطایی دریغ نکرد و آخرت خودش را تباه کرد.
پدر دختر در جلسات خواستگاری برای اینکه دیگران جلوی پایش بلند شوند، نه اینکه خودش جلوی مهمان بایستد، دیرتر از مهمان به سالن پذیرایی میآمد.
خواستگار را ۱۵ دقیقه پشت در نگه میداشتند چون در وقت معینشده هنوز آماده نبودند.
زنگ در را تعمیر نمیکردند و خواستگار با تلفن زدن، حضورش را اعلام میکرد.
در خواستگاریها کولر خانه را تعمیر نکرده بودند و حتی به خودشان زحمت نداده بودند که یک پنکه کرایه کنند.
سینی میوه را آنقدر پر میکردند که میوهها دایما از آن میریخت و اسباب زحمت جمع میشد ......
اینها بخش کوچکی از بیآدابی و بیفرهنگی این دختر و خانوادهاش بود.
جالب اینکه آنها توقعات مادی نابجای بسیاری داشتند. به هیچ آدابی پایبند نبودند ولی آدابی برای خودشان ساخته بودند که در راستای راحتطلبیها و خودخواهیهایشان بود و موجب آزردگی دیگران میشد.
در آخر هم کارش به طلاق رسید و در جریان طلاق هم از هیچ مردمآزاری و خطایی دریغ نکرد و آخرت خودش را تباه کرد.
سلام ، عیدتون مبارک
یک مورد برای خواستگاری معرفی کردند و ما هم خونه دختر خانم رفتیم ، نکته قابل توجه این بود که کاور مبل رو برنداشته بودن
واقعاً برام سوال شد که دقیقاً چه کسی باید بیاد که این کاور لامصب رو براش بردارن؟!
دیگه از خواستگار رودرواسی تر نداریم که
مورد دوم: خواستگاری خونه خانواده ای رفتیم بعد با اینکه میدونستن ممکنه دختر و پسر تو اتاق صحبت کنن وقتی اتاق رفتیم به قدری شلخته بودن و شلوار کردی برادر خانم اونور به شکل ناجوری آویزون بود و درب های کمد دیواری تا نصفه باز و شلخته بود که تو ذوقم خورد
مرتب بودن و نظم ظاهری نشان شخصیت شماست خیلی مهمه رعایت بشه.
یک مورد برای خواستگاری معرفی کردند و ما هم خونه دختر خانم رفتیم ، نکته قابل توجه این بود که کاور مبل رو برنداشته بودن
واقعاً برام سوال شد که دقیقاً چه کسی باید بیاد که این کاور لامصب رو براش بردارن؟!
دیگه از خواستگار رودرواسی تر نداریم که
مورد دوم: خواستگاری خونه خانواده ای رفتیم بعد با اینکه میدونستن ممکنه دختر و پسر تو اتاق صحبت کنن وقتی اتاق رفتیم به قدری شلخته بودن و شلوار کردی برادر خانم اونور به شکل ناجوری آویزون بود و درب های کمد دیواری تا نصفه باز و شلخته بود که تو ذوقم خورد
مرتب بودن و نظم ظاهری نشان شخصیت شماست خیلی مهمه رعایت بشه.
با عرض سلام و تبریک سال جدید و آرزوی مزدوج شدن همه ی مجردای کانال، برای من چند بار پیش آمده که با مادرم رفتیم منزل دختر خانم،زمانی که قرار شده بریم دو نفری صحبت کنیم،دختر خانم چون به هر دلیلی در نگاه اول خوششون نیومده، سریعا جمله ی: ( خوب شما اگر سوالی دارید بفرمایید) رو به کار میبرن،یا خمیازه میکشن، این از نظر بنده این معنی رو میده که نظرم منفیه و سوالی هم ندارم که بپرسم.
من هم وقتی متوجه این موضوع میشم طبیعتا صحبت رو ادامه نمیدم و از اتاق بیرون میایم.و معمولا زیر ۳،۴ دقیقه بوده... و این موضوع ناراحت کننده ست که وقت و انرژی خودمو مادرم بنده ی خدا گرفته میشه و به این شکل برمیگردیم خونه مون.
هیچ اشکالی نداره که نپسندیدن، ولی آداب رو رعایت کنن. حداقل 10دقیقه به احترام خانواده ها صحبت از روی میل داشته باشن چیزی ازشون کم نمیشه و مطمئنا جای دیگه، شخص دیگه ای این برخورد رو باهاشون نمیکنه
ممنون میشم اطلاع بدین
من هم وقتی متوجه این موضوع میشم طبیعتا صحبت رو ادامه نمیدم و از اتاق بیرون میایم.و معمولا زیر ۳،۴ دقیقه بوده... و این موضوع ناراحت کننده ست که وقت و انرژی خودمو مادرم بنده ی خدا گرفته میشه و به این شکل برمیگردیم خونه مون.
هیچ اشکالی نداره که نپسندیدن، ولی آداب رو رعایت کنن. حداقل 10دقیقه به احترام خانواده ها صحبت از روی میل داشته باشن چیزی ازشون کم نمیشه و مطمئنا جای دیگه، شخص دیگه ای این برخورد رو باهاشون نمیکنه
ممنون میشم اطلاع بدین