This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #کربلایی
📽 فیلم ناب و دیدنی از خط مقدم ، نبرد جانانه رزمندگان اسلام با قشون عظیم تانکها و نفرات پیاده عراقی در دوران دفاع مقدس
🎙 #شهید_مرتضی_آوینی : راه قدس مرد جنگ می خواهد و مرد جنگ نيز كربلايی است و كربلايی ، مرد ميدان عشق است و از سختیها و مشقات و سرباختنها و جان دادنها نمی هراسد.
🌺 نامشان جاوید و یادشان گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_اسلام
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 فیلم ناب و دیدنی از خط مقدم ، نبرد جانانه رزمندگان اسلام با قشون عظیم تانکها و نفرات پیاده عراقی در دوران دفاع مقدس
🎙 #شهید_مرتضی_آوینی : راه قدس مرد جنگ می خواهد و مرد جنگ نيز كربلايی است و كربلايی ، مرد ميدان عشق است و از سختیها و مشقات و سرباختنها و جان دادنها نمی هراسد.
🌺 نامشان جاوید و یادشان گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_اسلام
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #ایستاده_در_میدان
📽 مقام معظم رهبری : شما را هیچی اینجا نیاورده ، مگر احساس تکلیف !
اینجا که چیزی نبود شما بیاید !
همه چی جای های دیگرست !
خوراک جای دیگست!
پول جای دیگست!
مقام جای دیگست!
نام و نشان جای دیگست!
اینجا خمپاره است ، گلوله توپ است ، آفتاب داغ....
🌺 کجایند مردان بی ادعا....
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_اسلام
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 مقام معظم رهبری : شما را هیچی اینجا نیاورده ، مگر احساس تکلیف !
اینجا که چیزی نبود شما بیاید !
همه چی جای های دیگرست !
خوراک جای دیگست!
پول جای دیگست!
مقام جای دیگست!
نام و نشان جای دیگست!
اینجا خمپاره است ، گلوله توپ است ، آفتاب داغ....
🌺 کجایند مردان بی ادعا....
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_اسلام
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #ماه_خدا
📽 در ماه نزول قرآن ، قلب و جانمان را با تلاوتی زیبا و شنیدنی از استاد مرحوم #راغب_مصطفی_غلوش صفا بخشیده و بهاری کنیم.
📚 آیاتی از سوره مبارکه شمس
👌 بسیار زیبا و شنیدنی ، تماشای این تلاوت کوتاه و بسیار قشنگ را از دست ندهید .
🙏 التماس دعا
#روزه
#ماه_رمضان
#مهمانی_خدا
#فصل_بندگی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 در ماه نزول قرآن ، قلب و جانمان را با تلاوتی زیبا و شنیدنی از استاد مرحوم #راغب_مصطفی_غلوش صفا بخشیده و بهاری کنیم.
📚 آیاتی از سوره مبارکه شمس
👌 بسیار زیبا و شنیدنی ، تماشای این تلاوت کوتاه و بسیار قشنگ را از دست ندهید .
🙏 التماس دعا
#روزه
#ماه_رمضان
#مهمانی_خدا
#فصل_بندگی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #ماه_خدا
📽 هر روز ماه مبارک رمضان یک آیه شریفه و یک شهید والامقام #استان_زنجان
📖 آیات مبارک روز سیزدهم ، آیه ۱۶ تا ۱۷ سوره مبارکه آل عمران :
آنان که می گویند : پروردگارا ! قطعاً ما ایمان آوردیم ، پس گناهانمان را بیامرز و ما را از عذاب آتش نگاه دار (۱۶) آنان که صبر کنندگان و راستگویان و فرمانبرداران و انفاق کنندگان و استغفار کنندگان در سحرهایند (۱۷)
📸 شهید والامقام امروز : مرغابی امام زمان (عج) ، سردار غواص #شهید_یوسف_قربانی ، شیرمرد زنجانی ، از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در جبهه های حق علیه باطل بود که دیماه ۱۳۶۵ در عملیات عاشورایی #کربلای_پنج در منطقه عملیاتی #شلمچه به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد .
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 هر روز ماه مبارک رمضان یک آیه شریفه و یک شهید والامقام #استان_زنجان
📖 آیات مبارک روز سیزدهم ، آیه ۱۶ تا ۱۷ سوره مبارکه آل عمران :
آنان که می گویند : پروردگارا ! قطعاً ما ایمان آوردیم ، پس گناهانمان را بیامرز و ما را از عذاب آتش نگاه دار (۱۶) آنان که صبر کنندگان و راستگویان و فرمانبرداران و انفاق کنندگان و استغفار کنندگان در سحرهایند (۱۷)
📸 شهید والامقام امروز : مرغابی امام زمان (عج) ، سردار غواص #شهید_یوسف_قربانی ، شیرمرد زنجانی ، از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در جبهه های حق علیه باطل بود که دیماه ۱۳۶۵ در عملیات عاشورایی #کربلای_پنج در منطقه عملیاتی #شلمچه به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد .
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #حماسه_بدر
⭕️ خاطراتی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر :
📌 #قسمت_۵۴
💠 روز پنجم / آخرین روز عملیات_ روستای حریبه ، سومین پاتک
🔹🔸 دشت صاف مقابل مان که تا اتوبان امتداد داشت، مملو از نیرو و تجهیزات زرهی بود و تانکها و نفربرها در چند ردیف افقی و عمودی در حال جلو آمدن بودند و پشت هر کدام هم کلی نیروی پیاده و کماندو در حال حرکت بودند. از سمت راست و منطقه کیسه ای (نعل اسبی) هم تعداد کثیری تانک و نفرات پیاده داشتند با سرعت به سمت سیل بند می آمدند و از سمت چپ و داخل نخلستان هم تعداد بیشماری کماندو عراقی با تاکتیک دشت بانی و قدم به قدم داشتن به انتهای نخلستان و ساحل رودخانه نزدیک می شدند.
اوضاع هیچ خوب نبود و لحظه به لحظه هم بدتر و بدتر می شد. هنوز خبری از گردان های پشتیبان و نیروهای تازه نفس و آتش پشتیبانی نبود و مدام هم از تعداد یاران و همسنگران کاسته می شد. نقطه به نقطه سیل بند و ساحل رودخانه دجله با صدها گلوله توپ و خمپاره و کاتیوشا و موشک و راکت شخم زده می شد و همه جا را دود و آتش و انفجار فرا گرفته بود. ترکش های ریز و درشت همچون نقل و نبات به سرمان می ریخت و رگبار مسلسل تانکها بصورت متناوب به تاج و دیواره بیرونی سیل بند می خوردند و با صدای رعب آور و شلاق گونه ای از بالای سرمان رد می شدند.
سردار حاج میرزاعلی رستم خانی فرمانده دلاور تیپ اول لشگر عاشورا با تنی چند از یاران و همرزمان به استقبال تانکها و نيروهای دشمن در سمت چپ و منطقه کیسه ای رفتند که این آخرین باری هم شد که برادر رستم خانی را دیدم. سردار باکری و یارانش هم در سمت راست و انتهای سیل بند با کماندوهای گارد در داخل نخلستان درگیر شده و ما هم حدود ۱۴ نفری پشت سیل بند با قشون اصلی تانک ها و نفرات پیاده دشمن مشغول پیکار شدیم. خلاصه درگيريها آغاز و لحظه به لحظه هم شديد و شديدتر شد تا اینکه حملات و فشار عراقی ها بقدری شدت و قدرت گرفت که کماندوهای عراقی موفق به تصرف کامل نخلستان و پیشروی به سمت سیل بند شدند. در کنار نخلستان و نقطه پایانی سیل بند درگيری ها به نبرد تن به تن کشیده و چند نفری از کماندوهای عراقی موفق به نفوذ به پشت دیواره بیرونی سیل بند شدند. ورود کماندوها به داخل سیل بند مساوی با سقوط تمام خط و قتل و عام حتمی همه رزمندگان بود و برای همین هم نبردی بسیار نزدیک و سانتی متری در انتهای سیل بند میان رزمندگان و کماندوهای عراقی آغاز و برادر باکری در یک عمل بسیار شجاعانه و شگفت انگیز ، تک و تنها به سمت کماندوهای عراقی یورش برده و با پرتاب پی در پی نارنجک آنان را مجبور به فرار از پشت دیواره سیل بند کردند. حرکت بی باکانه و عمل استشهادی فرمانده دلیر و غیرتمند لشگر و فرار بزدلانه کماندوهای ورزیده و آموزش دیده گارد ریاست جمهوری عراق ، توان و جان تازه ای به کالبد خسته و از رمق افتاده رزمندگان بخشیده و همگی بی پروا و با شور و هیجانی توصیف ناپذیر به قشون کماندوها در کنار نخلستان حمله و رگبار زنان و الله اکبر گویان آنان را تا میانه های نخلستان به عقب راندند.
فرمانده لشگری در کنار رزمندگان خود ، در خط اول نبرد ، همچون رزمنده ای ساده و خاکی ، مخلصانه و بی ادعا در حال پیکار و مقاومت بود. به راستی در کدامین روش ها و تاکتیک های نظامی ارتش های دنیا ، می توان این همه از خود گذشتگی و فداکاری و شهامت را از فرماندهان رده بالای نظامی به تماشا نشست ؟ فرمانده لشگری در میدان نبرد !؟ در خط مقدم درگیری !؟ آن هم درست میانه جنگ تن به تن ! فقط می توان گفت که او سربدار شیدایی بود که در مکتبی آیین پاکبازی و شجاعت و مردانگی را آموخته بود که معلم و پیشوایش مولا علی(ع) و سالار شهیدان امام حسین (ع) بودند که شهادت و مرگ سرخ را بهتر از هر زندگی ننگین و ذلت بار میدانستند.
با ناکامی و شکست کماندوهای عراقی و فرار مذبوحانه آنان از داخل نخلستان ، فوری سر و کله چند هلیکوپتر عراقی در بالای سرمان پیدا شده و بدلیل عدم وجود پدافند هوایی ، راحت و آسوده به سیل بند نزدیک و با مسلسل و توپ و راکت شروع به زدن سنگرها کردند. دقایق بسیار هولناک و دلهره آوری بود و هرچه هم زمان میگذشت ، بر حجم آتشباری و فشار و حملات نیروهای عراقی افزوده می شد و در مقابل اما مدام از نفرات ما کاسته و مهمات مان هم لحظه به لحظه کمتر و کمتر میشد...
🌀 #ادامه_دارد
🖍خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
⭕️ خاطراتی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر :
📌 #قسمت_۵۴
💠 روز پنجم / آخرین روز عملیات_ روستای حریبه ، سومین پاتک
🔹🔸 دشت صاف مقابل مان که تا اتوبان امتداد داشت، مملو از نیرو و تجهیزات زرهی بود و تانکها و نفربرها در چند ردیف افقی و عمودی در حال جلو آمدن بودند و پشت هر کدام هم کلی نیروی پیاده و کماندو در حال حرکت بودند. از سمت راست و منطقه کیسه ای (نعل اسبی) هم تعداد کثیری تانک و نفرات پیاده داشتند با سرعت به سمت سیل بند می آمدند و از سمت چپ و داخل نخلستان هم تعداد بیشماری کماندو عراقی با تاکتیک دشت بانی و قدم به قدم داشتن به انتهای نخلستان و ساحل رودخانه نزدیک می شدند.
اوضاع هیچ خوب نبود و لحظه به لحظه هم بدتر و بدتر می شد. هنوز خبری از گردان های پشتیبان و نیروهای تازه نفس و آتش پشتیبانی نبود و مدام هم از تعداد یاران و همسنگران کاسته می شد. نقطه به نقطه سیل بند و ساحل رودخانه دجله با صدها گلوله توپ و خمپاره و کاتیوشا و موشک و راکت شخم زده می شد و همه جا را دود و آتش و انفجار فرا گرفته بود. ترکش های ریز و درشت همچون نقل و نبات به سرمان می ریخت و رگبار مسلسل تانکها بصورت متناوب به تاج و دیواره بیرونی سیل بند می خوردند و با صدای رعب آور و شلاق گونه ای از بالای سرمان رد می شدند.
سردار حاج میرزاعلی رستم خانی فرمانده دلاور تیپ اول لشگر عاشورا با تنی چند از یاران و همرزمان به استقبال تانکها و نيروهای دشمن در سمت چپ و منطقه کیسه ای رفتند که این آخرین باری هم شد که برادر رستم خانی را دیدم. سردار باکری و یارانش هم در سمت راست و انتهای سیل بند با کماندوهای گارد در داخل نخلستان درگیر شده و ما هم حدود ۱۴ نفری پشت سیل بند با قشون اصلی تانک ها و نفرات پیاده دشمن مشغول پیکار شدیم. خلاصه درگيريها آغاز و لحظه به لحظه هم شديد و شديدتر شد تا اینکه حملات و فشار عراقی ها بقدری شدت و قدرت گرفت که کماندوهای عراقی موفق به تصرف کامل نخلستان و پیشروی به سمت سیل بند شدند. در کنار نخلستان و نقطه پایانی سیل بند درگيری ها به نبرد تن به تن کشیده و چند نفری از کماندوهای عراقی موفق به نفوذ به پشت دیواره بیرونی سیل بند شدند. ورود کماندوها به داخل سیل بند مساوی با سقوط تمام خط و قتل و عام حتمی همه رزمندگان بود و برای همین هم نبردی بسیار نزدیک و سانتی متری در انتهای سیل بند میان رزمندگان و کماندوهای عراقی آغاز و برادر باکری در یک عمل بسیار شجاعانه و شگفت انگیز ، تک و تنها به سمت کماندوهای عراقی یورش برده و با پرتاب پی در پی نارنجک آنان را مجبور به فرار از پشت دیواره سیل بند کردند. حرکت بی باکانه و عمل استشهادی فرمانده دلیر و غیرتمند لشگر و فرار بزدلانه کماندوهای ورزیده و آموزش دیده گارد ریاست جمهوری عراق ، توان و جان تازه ای به کالبد خسته و از رمق افتاده رزمندگان بخشیده و همگی بی پروا و با شور و هیجانی توصیف ناپذیر به قشون کماندوها در کنار نخلستان حمله و رگبار زنان و الله اکبر گویان آنان را تا میانه های نخلستان به عقب راندند.
فرمانده لشگری در کنار رزمندگان خود ، در خط اول نبرد ، همچون رزمنده ای ساده و خاکی ، مخلصانه و بی ادعا در حال پیکار و مقاومت بود. به راستی در کدامین روش ها و تاکتیک های نظامی ارتش های دنیا ، می توان این همه از خود گذشتگی و فداکاری و شهامت را از فرماندهان رده بالای نظامی به تماشا نشست ؟ فرمانده لشگری در میدان نبرد !؟ در خط مقدم درگیری !؟ آن هم درست میانه جنگ تن به تن ! فقط می توان گفت که او سربدار شیدایی بود که در مکتبی آیین پاکبازی و شجاعت و مردانگی را آموخته بود که معلم و پیشوایش مولا علی(ع) و سالار شهیدان امام حسین (ع) بودند که شهادت و مرگ سرخ را بهتر از هر زندگی ننگین و ذلت بار میدانستند.
با ناکامی و شکست کماندوهای عراقی و فرار مذبوحانه آنان از داخل نخلستان ، فوری سر و کله چند هلیکوپتر عراقی در بالای سرمان پیدا شده و بدلیل عدم وجود پدافند هوایی ، راحت و آسوده به سیل بند نزدیک و با مسلسل و توپ و راکت شروع به زدن سنگرها کردند. دقایق بسیار هولناک و دلهره آوری بود و هرچه هم زمان میگذشت ، بر حجم آتشباری و فشار و حملات نیروهای عراقی افزوده می شد و در مقابل اما مدام از نفرات ما کاسته و مهمات مان هم لحظه به لحظه کمتر و کمتر میشد...
🌀 #ادامه_دارد
🖍خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💢 #باتمیان_گون
💠 #قسمت_اول
📽 قسمت هایی کوتاه از مستند زیبا و دیدنی #باتمیان_گون (خورشید بی غروب ) روایتی شنیدنی از ساعات آخرین زندگانی و شرح ماجرای شهادت فرمانده دل ها ، سردار دلاور #شهید_مهدی_باکری فرمانده غیرتمند و مخلص لشکر ۳۱ عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر ( اسفند ماه ۱۳۶۳ ، آنسوی رودخانه دجله ، روستای حریبه عراق )
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
👌 بسیار عالی و تماشایی با صحنه های دیده نشده از منطقه عملیاتی بدر
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#سرداران_شهید
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💠 #قسمت_اول
📽 قسمت هایی کوتاه از مستند زیبا و دیدنی #باتمیان_گون (خورشید بی غروب ) روایتی شنیدنی از ساعات آخرین زندگانی و شرح ماجرای شهادت فرمانده دل ها ، سردار دلاور #شهید_مهدی_باکری فرمانده غیرتمند و مخلص لشکر ۳۱ عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر ( اسفند ماه ۱۳۶۳ ، آنسوی رودخانه دجله ، روستای حریبه عراق )
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
👌 بسیار عالی و تماشایی با صحنه های دیده نشده از منطقه عملیاتی بدر
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#سرداران_شهید
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #ماه_خدا
📽 هر روز ماه مبارک رمضان یک آیه شریفه و یک شهید والامقام #استان_زنجان
📖 آیات مبارک روز چهاردهم ، آیه ۴۸ سوره مبارکه بقره :
و از روزی پروا کنید که نه کسی از کسی عذابی را دفع می کند و نه از کسی شفاعتی می پذیرند و نه از کسی [ در برابر گناهانش ] فدیه و عوضی می گیرند و نه [ برای رهایی از آتش دوزخ ] یاری میشوند. (۴۸)
📸 شهید والامقام امروز : سردار دلاور #شهید_حمید_گیلک ، شیرمرد زنجانی ، از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در جبهه های حق علیه باطل بود که بهمن ماه ۱۳۶۴ در عملیات افتخارآفرین #والفجر_هشت در منطقه عملیاتی #اروندرود _ شهر بندری فاو عراق به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد .
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 هر روز ماه مبارک رمضان یک آیه شریفه و یک شهید والامقام #استان_زنجان
📖 آیات مبارک روز چهاردهم ، آیه ۴۸ سوره مبارکه بقره :
و از روزی پروا کنید که نه کسی از کسی عذابی را دفع می کند و نه از کسی شفاعتی می پذیرند و نه از کسی [ در برابر گناهانش ] فدیه و عوضی می گیرند و نه [ برای رهایی از آتش دوزخ ] یاری میشوند. (۴۸)
📸 شهید والامقام امروز : سردار دلاور #شهید_حمید_گیلک ، شیرمرد زنجانی ، از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در جبهه های حق علیه باطل بود که بهمن ماه ۱۳۶۴ در عملیات افتخارآفرین #والفجر_هشت در منطقه عملیاتی #اروندرود _ شهر بندری فاو عراق به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد .
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #حماسه_بدر
⭕️ خاطراتی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر :
📌 #قسمت_۵۵
💠 روز پنجم / آخرین روز عملیات_ روستای حریبه ، پاتک سوم
🔹🔸 فرمانده دلاور لشگر آقا مهدی باکری ، در داخل چاله ای کوچک در انتهای سیل بند ، یک قبضه خمپاره شصت مستقر و با دیده بانی یکی از همراهان خود مشغول زدن ستون تانکها و نيروهای پیاده در مقابل سیل بند و کماندوهای گارد در داخل نخلستان بود و در آن گرمای سوزان و طاقت فرسا و در زیر آتش بی امان دشمن و بارانی از تیر و ترکش لحظه ای آرام و قرار نمی گرفت و یکسره و بی وقفه در حال تلاش و فعالیت و نبرد با قشون دشمن بود.
پیشروی عراقیها از سمت راست و قسمت کیسه ای توسط سردار رستم خانی و یاران پاکبازش ناکام مانده و تانکها و نیروهای پیاده عراقی با انهدام چند دستگاه تانک مجبور به عقب نشینی شده و دیگر موفق به تصرف ساحل رودخانه و قسمت کیسه ای و محاصره سیل بند نشده بودند. اما قشون اصلی دشمن در سمت مقابل به هیچ عنوان دست بردار نبود و یکسره تانکها و نیروهای عراقی در حال حمله و پیشروی به سمت سیل بند بودند. در طرف راست و سمت نخلستان هم کماندوهای گارد در حال تلاش برای تصرف دوباره نخلستان و دست یابی به ساحل رودخانه بودند.
وضعیت خط اصلأ خوب نبود و دیگر کمتر سنگری پشت سیل بند به چشم می خورد که داخلش شهیدی غرقه در خون و پاره پاره نباشد. زخمی های بدحال و ناتوان به کنار قایق منتقل و آنانی هم که توانی داشتند و می توانستند راه بروند. خودشان به تنهائی عازم عقبه می شدند. کم کم مهمات سنگرها داشت به اتمام می رسید و هنوز هم خبری از گردان های پشتیبان و مهمات نبود .
گلوله های خمپاره شصت آقا مهدی به اتمام رسیده و به پشت سیل بند آمده و در کنار سایر رزمندگان مشغول زدن آر پی جی شدند. رفتار و حالات برادر باکری کاملآ تغییر کرده و انگاری دیگر در این دنیا نبودند و مست و شیدا در عالمی دیگر سیر می کردند. مدام زیر لب ذکر می گفتند و برای روحیه دادن و تشویق رزمندگان بلند بلند الله اکبر و یا حسین(ع) فریاد می زدند. دیگر خیلی با یاران حرف نمی زدند و به تماس های متوالی بیسیم ها هم اصلأ جواب نمی دادند و مدام هم به بیسیم چی ها می گفتند که بگوید : مهمات و نیرو بفرستند.
راستش نمی دانم در چه حال و هوا و چه عالمی بود ! اما هر کجا که بود ، آنچنان مشغول عشق و عشقبازی بود که دیگر هیچ توجه ای به انفجارات متعدد و باران گلوله ها و ترکش ها نمی کرد و بی پروا و دلیرانه به بالا و پایین سیل بند می دوید و ضمن تشویق رزمندگان ، عرق ریزان و نفس زنان به سمت قشون دشمن گلوله و موشک شلیک می کرد .
حالات روحانی و اعمال متهورانه آقا مهدی در آن لحظات آتش و خون خبر از دل بریدن از دنیا و پیوستن به یار می داد. او همچون پروانهای عاشق از برای سوختن ، جسم و جانش را در طبق اخلاص نهاده و با تمام وجود در پی گمشده خود يعقوب وار به دور شعله های سوزان شمع شهادت می گشت و از برای وصال و دیدار معشوق ازلی ثانيه شماری می کرد .
روحیات عرفانی برادر باکری و اعمال شجاعانه و بی باکانه ایشان در آن لحظات سخت و نفس گیر واقعاً دیدنی و تماشایی بود و رزمندگان خسته و بی رمق هم با مشاهده آن همه شهامت و شیدایی و ایثار ، آنچنانی سر شوق و هیجان می آمدند که با اقتدا به فرمانده دلاور لشگر یکی پس دیگری در داخل سنگر بپاخاسته و بدون ترس و هراس از تیر و ترکش ها و سیل انفجارات ، با روحیه بسیار بالا و ایمانی استوار و عزمی راسخ به نبرد با قشون دشمن ادامه می دادند .
خلاصه امیدوار به رسیدن مهمات و گردان های پشتیبان و دلگرم و خشنود از برای توفیق جنگیدند در کنار فرمانده محبوب و دلاور لشگر ، سرسختانه به پیکار و مقاومت ادامه دادیم تا اینکه در گرماگرم نبرد ، ناگهان متوجه حضور تعداد زیادی کماندو در کنار نخلستان و ساحل رودخانه شدیم. کماندوهای ورزیده و آموزش دیده گارد از شلوغی میدان نبرد و مشغولیت رزمندگان در پشت سیل بند استفاده و خیلی ساکت و بی سر و صدا جلو کشیده و با تصرف دوباره نخلستان تا ساحل رودخانه پیش آمده بودند.
وضعیت بسیار وخیم و خطرناکی بود. کماندوهای عراقی داشتند گام به گام به سیل بند نزدیک می شدند و بدبختانه فاصله آنچنانی هم با دیواره بیرونی آن نداشتند. با غافلگیری و شکست خط فقط چند قدمی فاصله داشتیم و با نگرانی شاهد و ناظر نفوذ کماندوها به داخل سیل بند بودیم که یکدفعه سردار باکری به همراه تنی چند از یاران و رزمندگان به سمت انتهای سیل بند حمله ور شدند و هنوز چند متری به دیواره سیل بند مانده بودند که یکدفعه سر و کله چند کماندو بر روی تاج سیل بند پیدا و نبردی بسیار نزدیک و تن به تن در انتهای سیل بند آغاز گردید..
🌀 #ادامه_دارد
🖍خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
⭕️ خاطراتی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر :
📌 #قسمت_۵۵
💠 روز پنجم / آخرین روز عملیات_ روستای حریبه ، پاتک سوم
🔹🔸 فرمانده دلاور لشگر آقا مهدی باکری ، در داخل چاله ای کوچک در انتهای سیل بند ، یک قبضه خمپاره شصت مستقر و با دیده بانی یکی از همراهان خود مشغول زدن ستون تانکها و نيروهای پیاده در مقابل سیل بند و کماندوهای گارد در داخل نخلستان بود و در آن گرمای سوزان و طاقت فرسا و در زیر آتش بی امان دشمن و بارانی از تیر و ترکش لحظه ای آرام و قرار نمی گرفت و یکسره و بی وقفه در حال تلاش و فعالیت و نبرد با قشون دشمن بود.
پیشروی عراقیها از سمت راست و قسمت کیسه ای توسط سردار رستم خانی و یاران پاکبازش ناکام مانده و تانکها و نیروهای پیاده عراقی با انهدام چند دستگاه تانک مجبور به عقب نشینی شده و دیگر موفق به تصرف ساحل رودخانه و قسمت کیسه ای و محاصره سیل بند نشده بودند. اما قشون اصلی دشمن در سمت مقابل به هیچ عنوان دست بردار نبود و یکسره تانکها و نیروهای عراقی در حال حمله و پیشروی به سمت سیل بند بودند. در طرف راست و سمت نخلستان هم کماندوهای گارد در حال تلاش برای تصرف دوباره نخلستان و دست یابی به ساحل رودخانه بودند.
وضعیت خط اصلأ خوب نبود و دیگر کمتر سنگری پشت سیل بند به چشم می خورد که داخلش شهیدی غرقه در خون و پاره پاره نباشد. زخمی های بدحال و ناتوان به کنار قایق منتقل و آنانی هم که توانی داشتند و می توانستند راه بروند. خودشان به تنهائی عازم عقبه می شدند. کم کم مهمات سنگرها داشت به اتمام می رسید و هنوز هم خبری از گردان های پشتیبان و مهمات نبود .
گلوله های خمپاره شصت آقا مهدی به اتمام رسیده و به پشت سیل بند آمده و در کنار سایر رزمندگان مشغول زدن آر پی جی شدند. رفتار و حالات برادر باکری کاملآ تغییر کرده و انگاری دیگر در این دنیا نبودند و مست و شیدا در عالمی دیگر سیر می کردند. مدام زیر لب ذکر می گفتند و برای روحیه دادن و تشویق رزمندگان بلند بلند الله اکبر و یا حسین(ع) فریاد می زدند. دیگر خیلی با یاران حرف نمی زدند و به تماس های متوالی بیسیم ها هم اصلأ جواب نمی دادند و مدام هم به بیسیم چی ها می گفتند که بگوید : مهمات و نیرو بفرستند.
راستش نمی دانم در چه حال و هوا و چه عالمی بود ! اما هر کجا که بود ، آنچنان مشغول عشق و عشقبازی بود که دیگر هیچ توجه ای به انفجارات متعدد و باران گلوله ها و ترکش ها نمی کرد و بی پروا و دلیرانه به بالا و پایین سیل بند می دوید و ضمن تشویق رزمندگان ، عرق ریزان و نفس زنان به سمت قشون دشمن گلوله و موشک شلیک می کرد .
حالات روحانی و اعمال متهورانه آقا مهدی در آن لحظات آتش و خون خبر از دل بریدن از دنیا و پیوستن به یار می داد. او همچون پروانهای عاشق از برای سوختن ، جسم و جانش را در طبق اخلاص نهاده و با تمام وجود در پی گمشده خود يعقوب وار به دور شعله های سوزان شمع شهادت می گشت و از برای وصال و دیدار معشوق ازلی ثانيه شماری می کرد .
روحیات عرفانی برادر باکری و اعمال شجاعانه و بی باکانه ایشان در آن لحظات سخت و نفس گیر واقعاً دیدنی و تماشایی بود و رزمندگان خسته و بی رمق هم با مشاهده آن همه شهامت و شیدایی و ایثار ، آنچنانی سر شوق و هیجان می آمدند که با اقتدا به فرمانده دلاور لشگر یکی پس دیگری در داخل سنگر بپاخاسته و بدون ترس و هراس از تیر و ترکش ها و سیل انفجارات ، با روحیه بسیار بالا و ایمانی استوار و عزمی راسخ به نبرد با قشون دشمن ادامه می دادند .
خلاصه امیدوار به رسیدن مهمات و گردان های پشتیبان و دلگرم و خشنود از برای توفیق جنگیدند در کنار فرمانده محبوب و دلاور لشگر ، سرسختانه به پیکار و مقاومت ادامه دادیم تا اینکه در گرماگرم نبرد ، ناگهان متوجه حضور تعداد زیادی کماندو در کنار نخلستان و ساحل رودخانه شدیم. کماندوهای ورزیده و آموزش دیده گارد از شلوغی میدان نبرد و مشغولیت رزمندگان در پشت سیل بند استفاده و خیلی ساکت و بی سر و صدا جلو کشیده و با تصرف دوباره نخلستان تا ساحل رودخانه پیش آمده بودند.
وضعیت بسیار وخیم و خطرناکی بود. کماندوهای عراقی داشتند گام به گام به سیل بند نزدیک می شدند و بدبختانه فاصله آنچنانی هم با دیواره بیرونی آن نداشتند. با غافلگیری و شکست خط فقط چند قدمی فاصله داشتیم و با نگرانی شاهد و ناظر نفوذ کماندوها به داخل سیل بند بودیم که یکدفعه سردار باکری به همراه تنی چند از یاران و رزمندگان به سمت انتهای سیل بند حمله ور شدند و هنوز چند متری به دیواره سیل بند مانده بودند که یکدفعه سر و کله چند کماندو بر روی تاج سیل بند پیدا و نبردی بسیار نزدیک و تن به تن در انتهای سیل بند آغاز گردید..
🌀 #ادامه_دارد
🖍خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💢 #باتمیان_گون
💠 #قسمت_دوم
📽 قسمت هایی کوتاه از مستند زیبا و دیدنی #باتمیان_گون (خورشید بی غروب ) روایتی شنیدنی از ساعات آخرین زندگانی و شرح ماجرای شهادت فرمانده دل ها ، سردار دلاور #شهید_مهدی_باکری فرمانده غیرتمند و مخلص لشکر ۳۱ عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر ( اسفند ماه ۱۳۶۳ ، آنسوی رودخانه دجله ، روستای حریبه عراق )
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
👌 بسیار عالی و تماشایی با صحنه های دیده نشده از منطقه عملیاتی بدر و مکالمات بیسیم فرماندهان در جریان عملیات
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#سرداران_شهید
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💠 #قسمت_دوم
📽 قسمت هایی کوتاه از مستند زیبا و دیدنی #باتمیان_گون (خورشید بی غروب ) روایتی شنیدنی از ساعات آخرین زندگانی و شرح ماجرای شهادت فرمانده دل ها ، سردار دلاور #شهید_مهدی_باکری فرمانده غیرتمند و مخلص لشکر ۳۱ عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر ( اسفند ماه ۱۳۶۳ ، آنسوی رودخانه دجله ، روستای حریبه عراق )
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
👌 بسیار عالی و تماشایی با صحنه های دیده نشده از منطقه عملیاتی بدر و مکالمات بیسیم فرماندهان در جریان عملیات
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#سرداران_شهید
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💢 #ماه_خدا
📽 در ماه نزول قرآن ، قلب و جانمان را با تلاوتی زیبا و شنیدنی از استاد مرحوم #راغب_مصطفی_غلوش صفا بخشیده و بهاری کنیم.
📚 آیات ۳۷ تا ۴۵ سوره مبارکه ق
🔸🔹 بی تردید در سرگذشت پیشینیان مایه پند و عبرتی است برای کسی که نیروی تعقّل دارد ، یا با تأمل و دقت [ به سرگذشت ها ] گوش فرا می دهد در حالی که حاضر به شنیدن و فراگیری شنیده های خود باشد. (۳۷)
👌 بسیار زیبا و شنیدنی ، تماشای این تلاوت کوتاه و بسیار قشنگ را از دست ندهید .
🙏 التماس دعا
#روزه
#ماه_رمضان
#مهمانی_خدا
#فصل_بندگی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 در ماه نزول قرآن ، قلب و جانمان را با تلاوتی زیبا و شنیدنی از استاد مرحوم #راغب_مصطفی_غلوش صفا بخشیده و بهاری کنیم.
📚 آیات ۳۷ تا ۴۵ سوره مبارکه ق
🔸🔹 بی تردید در سرگذشت پیشینیان مایه پند و عبرتی است برای کسی که نیروی تعقّل دارد ، یا با تأمل و دقت [ به سرگذشت ها ] گوش فرا می دهد در حالی که حاضر به شنیدن و فراگیری شنیده های خود باشد. (۳۷)
👌 بسیار زیبا و شنیدنی ، تماشای این تلاوت کوتاه و بسیار قشنگ را از دست ندهید .
🙏 التماس دعا
#روزه
#ماه_رمضان
#مهمانی_خدا
#فصل_بندگی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #نحن_المنتقمون
🔸🔹سردار به تو غبطه می خورم که با آن همه عظمت و جایگاه و شکوه هیچگاه به دنبال دانشگاه و مدرک دکترا و گرنت کارت و ... نبودی
هرگز دنبال نام و عنوان نبودی
هرگز به فکر عیش و نوش و استراحت نبودی
سردار این قدر خاکی بودی که بجز در مراسم رسمی درجه هایت را نصب نمی کردی ، لباس سبزت یا تنت نبود یا اگر بود همواره خاکی بود و گلی...
تو از افلاک بودی نه در خط املاک
اهل همت بودی نه اهل صحبت
مرد عمل بودی و نه مرد شعار
دارای مقام بودی نه صاحب عنوان و مقام
خوشا بحالت که همواره یار نظام بودی و نه مثل بعضی ها سربار نظام...
تو یار و مددکار مردم بودی و در مشکلات همیشه پشت و پناه مردم بودی...
هر جا که عازم بودی حتما آن جا لازم بودی ! چه در اهواز ، چه در حلب ، چه در بغداد و چه در دمشق و یا اربیل...
سردار تا بودی فکر می کردیم که تو فقط فتح الفتوح می کنی ! اما تشییع جنازه ات به ما فهماند که تو فتح القلوب کرده و می کنی...
سردار برای ما دعا کن که به دعایت سخت محتاجيم....
🌺 روحت شاد و یادت گرامی
😢 لعنت خدا بر آنانی که گرایت را به دشمن دادند...
#محور_مقاومت
#سردار_دلها
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
🔸🔹سردار به تو غبطه می خورم که با آن همه عظمت و جایگاه و شکوه هیچگاه به دنبال دانشگاه و مدرک دکترا و گرنت کارت و ... نبودی
هرگز دنبال نام و عنوان نبودی
هرگز به فکر عیش و نوش و استراحت نبودی
سردار این قدر خاکی بودی که بجز در مراسم رسمی درجه هایت را نصب نمی کردی ، لباس سبزت یا تنت نبود یا اگر بود همواره خاکی بود و گلی...
تو از افلاک بودی نه در خط املاک
اهل همت بودی نه اهل صحبت
مرد عمل بودی و نه مرد شعار
دارای مقام بودی نه صاحب عنوان و مقام
خوشا بحالت که همواره یار نظام بودی و نه مثل بعضی ها سربار نظام...
تو یار و مددکار مردم بودی و در مشکلات همیشه پشت و پناه مردم بودی...
هر جا که عازم بودی حتما آن جا لازم بودی ! چه در اهواز ، چه در حلب ، چه در بغداد و چه در دمشق و یا اربیل...
سردار تا بودی فکر می کردیم که تو فقط فتح الفتوح می کنی ! اما تشییع جنازه ات به ما فهماند که تو فتح القلوب کرده و می کنی...
سردار برای ما دعا کن که به دعایت سخت محتاجيم....
🌺 روحت شاد و یادت گرامی
😢 لعنت خدا بر آنانی که گرایت را به دشمن دادند...
#محور_مقاومت
#سردار_دلها
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #ماه_خدا
📽 هر روز ماه مبارک رمضان یک آیه شریفه و یک شهید والامقام #استان_زنجان
📖 آیات مبارک روز پانزدهم ، آیه ۱۱۲ سوره مبارکه توبه :
[ آن مؤمنان ، همان ] توبه کنندگان ، عبادت کنندگان ، سپاس گزاران ، روزه داران ، رکوع کنندگان ، سجده کنندگان ، فرمان دهندگان به معروف و بازدارندگان از منکر و پاسداران حدود و مقرّرات خدایند ؛ و مؤمنان را [ به رحمت و رضوان خدا ] مژده ده (۱۱۲)
📸 شهید والامقام امروز : سردار سرتیپ ، فرمانده خاکی و بی ادعا جبهه ها #شهید_میرزاعلی_رستمخانی ، شیرمرد زنجانی ، از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در جبهه های حق علیه باطل بود که اسفند ماه ۱۳۶۳ در عملیات عاشورایی #بدر در منطقه عملیاتی #شرق_دجله_عراق در کسوت فرمانده تیپ اول لشگر ۳۱ عاشورا به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد .
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 هر روز ماه مبارک رمضان یک آیه شریفه و یک شهید والامقام #استان_زنجان
📖 آیات مبارک روز پانزدهم ، آیه ۱۱۲ سوره مبارکه توبه :
[ آن مؤمنان ، همان ] توبه کنندگان ، عبادت کنندگان ، سپاس گزاران ، روزه داران ، رکوع کنندگان ، سجده کنندگان ، فرمان دهندگان به معروف و بازدارندگان از منکر و پاسداران حدود و مقرّرات خدایند ؛ و مؤمنان را [ به رحمت و رضوان خدا ] مژده ده (۱۱۲)
📸 شهید والامقام امروز : سردار سرتیپ ، فرمانده خاکی و بی ادعا جبهه ها #شهید_میرزاعلی_رستمخانی ، شیرمرد زنجانی ، از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در جبهه های حق علیه باطل بود که اسفند ماه ۱۳۶۳ در عملیات عاشورایی #بدر در منطقه عملیاتی #شرق_دجله_عراق در کسوت فرمانده تیپ اول لشگر ۳۱ عاشورا به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد .
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #حماسه_بدر
⭕️ خاطراتی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر :
📌 #قسمت_۵۶
💠 روز پنجم / آخرین روز عملیات_ روستای حریبه ، پاتک سوم ، مجروحیت فرمانده لشگر
🔹🔸 کماندوهای بالا آمده از دیواره سیل بند با دیدن رگبار گلوله های سردار باکری و یاران دلاورش و شنیدن فریادهای بلند و دشمن شکن الله اکبر آنان ، برای لحظه ای هم جرات و تاب مقاومت نیاورده و سراسیمه از تاج سیل بند پایین پریده و افتان و خیزان شروع به فرار کردند. آقا مهدی و همراهانش هم پشت سیل بند موضع گرفته و مشغول تیراندازی و نبرد با کماندوهای پنهان شده در گوشه و کنار نخلستان و ساحل رودخانه شدند.
حرکت شجاعانه و نبرد بی باکانه آقا مهدی و همراهان دلاوریش و فرار بزدلانه کماندوهای عراقی بقدری زیبا و روحیه بخش بود که رزمندگان را به شدت سر شوق و شور آورده و همگی دلاورانه برخاسته و بی پروا از باران تیر و ترکش ها ، با قامتی استوار و الله اکبر گویان شروع به شلیک موشک و تیراندازی به سمت تانکها و نیروهای عراقی در سمت مقابل سیل بند کردیم.
در سمت بالا و حوالی ورودی سیل بند مشغول شلیک آخرین موشک های آر پی جی بودم که یکدفعه دیدم قشون تانکها و نیروهای عراقی دوباره از سمت چپ منطقه دارند به سمت سیل بند می آیند. نمی دانم چه بلایی بر سر فرمانده دلاور تیپ اول لشگر برادر میرزاعلی رستم خانی و یاران پاکبازش آمده بود ! اما هر اتفاقی برایشان افتاده بود ، اینک قشون دشمن از خط دفاعی آنان گذشته و با سرعت در حال پیشروی به سمت سیل بند بود. در صورت دستیابی نیروهای عراقی به ساحل رودخانه و نخلستان قسمت کیسه ای ، تنها مسیر رفت و آمد به پل شناور هم قطع می شد و دیگر راهی برای فرار و عقب نشینی جز آب خروشان دجله برایمان باقی نمی ماند.
وضعیت بسیار حساس و خطرناکی بود و باید هر چه سریعتر از پیشروی قشون دشمن جلوگیری و مانع تصرف ساحل رودخانه در سمت چپ منطقه می شدیم. اما افسوس که نه دیگر نیروی برای اینکار باقی مانده بود و نه مهماتی برای پیکار ، در مجموع با برادر باکری و یارانش فقط ۱۴ یا ۱۵ نفری سالم و سرپا پشت سیل بند باقی مانده بودیم که اکثریت هم مهمات مان ته کشیده و دیگر چیزی برای ادامه نبرد نداشتیم. خلاصه با توجه به اوضاع و احوال موجود و شرایط حاکم بر میدان نبرد ، سقوط خط و اشغال سیل بند امری بسیار حتمی و قطعی می نمود و برای همین هم نم نم سایه شوم وحشت بر وجودم مستولی شده و دچار چنان اضطراب و دلهره ای شدم که ذهنم دیگر فقط درگیر اتفاقات آینده و مرور حوادث تلخ و ناگوار بعد از شکست شد. غرق افکار پریشان و مضطرب بودم و عرض رودخانه را برای فرار احتمالی بررسی می کردم که به ناگهان فریاد های بلند یا حسین (ع) و یا ابوالفضل (س) در پشت سیل بند طنین انداز شده و خبر تأسف بار مجروحیت برادر باکری همچون پتکی سنگین بر روح و جان خسته و از نفس افتاده رزمندگان فرود آمد.
اشک ریزان و سراسیمه خود را به انتهای سیل بند رسانیده و دیدم که جسم نحیف و نیمه جان فرمانده محبوب لشگر در دست یاران گریان و حسین گویانش در حال انتقال به سمت قایق است. تیر مستقیم عراقیها درست به پیشانی بلندش اصابت و باعث آسیب جدی به سر و جمجمه اش شده بود. شدت جراحت بحدی بود که کاملاً از هوش رفته و سر و صورت زیبا و خاک گرفته اش غرق در سرخی خون بود. در میان دیدگان اشکبار یاران و بهت عظیم رزمندگان ، پیکر زخم خورده برادر باکری و بقیه مجروحان به داخل قایق منتقل و سکاندار شتابان و باسرعت تمام به سمت ورودی جزیره مجنون حرکت کرد.
مجروحیت سردار باکری فرمانده مخلص و دلاور لشگر همچون بمبی قوی پشت سیل بند را به هم ریخته و اراده و روحیه رزمندگان را طوری در هم شکسته و نابود کرد که دیگر دل و دماغ جنگیدن برای کسی باقی نماند و همه سردرگم و بلاتکلیف منتظر شنیدن دستورات بعدی فرماندهان شدیم. وضعیتی بسیار بد و خوف ناک و دلهره آوری بود. نیروهای پیاده و کماندوهای عراقی از هر سمت و سوی به طرف سیل بند می آمدند و بقدری هم تانک و نفربر در حال نزدیک شدن به سیل بند بودند که واقعاً به شمارش نمی آمدند . هنوز هم خبری از یگانهای پشتیبان و مهمات و نیروهای تازه نفس نبود و فاصله آنچنانی هم با سقوط خط و ورود نیروهای دشمن به سیل بند نداشتیم. باید سریعاً چاره ای اندیشیده و از آن اوضاع وخیم و وحشتناک خود را نجات می دادیم...
🌀 #ادامه_دارد
🖍خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
⭕️ خاطراتی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر :
📌 #قسمت_۵۶
💠 روز پنجم / آخرین روز عملیات_ روستای حریبه ، پاتک سوم ، مجروحیت فرمانده لشگر
🔹🔸 کماندوهای بالا آمده از دیواره سیل بند با دیدن رگبار گلوله های سردار باکری و یاران دلاورش و شنیدن فریادهای بلند و دشمن شکن الله اکبر آنان ، برای لحظه ای هم جرات و تاب مقاومت نیاورده و سراسیمه از تاج سیل بند پایین پریده و افتان و خیزان شروع به فرار کردند. آقا مهدی و همراهانش هم پشت سیل بند موضع گرفته و مشغول تیراندازی و نبرد با کماندوهای پنهان شده در گوشه و کنار نخلستان و ساحل رودخانه شدند.
حرکت شجاعانه و نبرد بی باکانه آقا مهدی و همراهان دلاوریش و فرار بزدلانه کماندوهای عراقی بقدری زیبا و روحیه بخش بود که رزمندگان را به شدت سر شوق و شور آورده و همگی دلاورانه برخاسته و بی پروا از باران تیر و ترکش ها ، با قامتی استوار و الله اکبر گویان شروع به شلیک موشک و تیراندازی به سمت تانکها و نیروهای عراقی در سمت مقابل سیل بند کردیم.
در سمت بالا و حوالی ورودی سیل بند مشغول شلیک آخرین موشک های آر پی جی بودم که یکدفعه دیدم قشون تانکها و نیروهای عراقی دوباره از سمت چپ منطقه دارند به سمت سیل بند می آیند. نمی دانم چه بلایی بر سر فرمانده دلاور تیپ اول لشگر برادر میرزاعلی رستم خانی و یاران پاکبازش آمده بود ! اما هر اتفاقی برایشان افتاده بود ، اینک قشون دشمن از خط دفاعی آنان گذشته و با سرعت در حال پیشروی به سمت سیل بند بود. در صورت دستیابی نیروهای عراقی به ساحل رودخانه و نخلستان قسمت کیسه ای ، تنها مسیر رفت و آمد به پل شناور هم قطع می شد و دیگر راهی برای فرار و عقب نشینی جز آب خروشان دجله برایمان باقی نمی ماند.
وضعیت بسیار حساس و خطرناکی بود و باید هر چه سریعتر از پیشروی قشون دشمن جلوگیری و مانع تصرف ساحل رودخانه در سمت چپ منطقه می شدیم. اما افسوس که نه دیگر نیروی برای اینکار باقی مانده بود و نه مهماتی برای پیکار ، در مجموع با برادر باکری و یارانش فقط ۱۴ یا ۱۵ نفری سالم و سرپا پشت سیل بند باقی مانده بودیم که اکثریت هم مهمات مان ته کشیده و دیگر چیزی برای ادامه نبرد نداشتیم. خلاصه با توجه به اوضاع و احوال موجود و شرایط حاکم بر میدان نبرد ، سقوط خط و اشغال سیل بند امری بسیار حتمی و قطعی می نمود و برای همین هم نم نم سایه شوم وحشت بر وجودم مستولی شده و دچار چنان اضطراب و دلهره ای شدم که ذهنم دیگر فقط درگیر اتفاقات آینده و مرور حوادث تلخ و ناگوار بعد از شکست شد. غرق افکار پریشان و مضطرب بودم و عرض رودخانه را برای فرار احتمالی بررسی می کردم که به ناگهان فریاد های بلند یا حسین (ع) و یا ابوالفضل (س) در پشت سیل بند طنین انداز شده و خبر تأسف بار مجروحیت برادر باکری همچون پتکی سنگین بر روح و جان خسته و از نفس افتاده رزمندگان فرود آمد.
اشک ریزان و سراسیمه خود را به انتهای سیل بند رسانیده و دیدم که جسم نحیف و نیمه جان فرمانده محبوب لشگر در دست یاران گریان و حسین گویانش در حال انتقال به سمت قایق است. تیر مستقیم عراقیها درست به پیشانی بلندش اصابت و باعث آسیب جدی به سر و جمجمه اش شده بود. شدت جراحت بحدی بود که کاملاً از هوش رفته و سر و صورت زیبا و خاک گرفته اش غرق در سرخی خون بود. در میان دیدگان اشکبار یاران و بهت عظیم رزمندگان ، پیکر زخم خورده برادر باکری و بقیه مجروحان به داخل قایق منتقل و سکاندار شتابان و باسرعت تمام به سمت ورودی جزیره مجنون حرکت کرد.
مجروحیت سردار باکری فرمانده مخلص و دلاور لشگر همچون بمبی قوی پشت سیل بند را به هم ریخته و اراده و روحیه رزمندگان را طوری در هم شکسته و نابود کرد که دیگر دل و دماغ جنگیدن برای کسی باقی نماند و همه سردرگم و بلاتکلیف منتظر شنیدن دستورات بعدی فرماندهان شدیم. وضعیتی بسیار بد و خوف ناک و دلهره آوری بود. نیروهای پیاده و کماندوهای عراقی از هر سمت و سوی به طرف سیل بند می آمدند و بقدری هم تانک و نفربر در حال نزدیک شدن به سیل بند بودند که واقعاً به شمارش نمی آمدند . هنوز هم خبری از یگانهای پشتیبان و مهمات و نیروهای تازه نفس نبود و فاصله آنچنانی هم با سقوط خط و ورود نیروهای دشمن به سیل بند نداشتیم. باید سریعاً چاره ای اندیشیده و از آن اوضاع وخیم و وحشتناک خود را نجات می دادیم...
🌀 #ادامه_دارد
🖍خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💢 #باتمیان_گون
💠 #قسمت_سوم
📽 قسمت هایی کوتاه از مستند زیبا و دیدنی #باتمیان_گون (خورشید بی غروب ) روایتی شنیدنی از ساعات آخرین زندگانی و شرح ماجرای شهادت فرمانده دل ها ، سردار دلاور #شهید_مهدی_باکری فرمانده غیرتمند و مخلص لشکر ۳۱ عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر ( اسفند ماه ۱۳۶۳ ، آنسوی رودخانه دجله ، روستای حریبه عراق )
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
👌 بسیار عالی و تماشایی با صحنه های دیده نشده از منطقه عملیاتی بدر و مکالمات بیسیم فرماندهان در جریان عملیات
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#سرداران_شهید
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💠 #قسمت_سوم
📽 قسمت هایی کوتاه از مستند زیبا و دیدنی #باتمیان_گون (خورشید بی غروب ) روایتی شنیدنی از ساعات آخرین زندگانی و شرح ماجرای شهادت فرمانده دل ها ، سردار دلاور #شهید_مهدی_باکری فرمانده غیرتمند و مخلص لشکر ۳۱ عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر ( اسفند ماه ۱۳۶۳ ، آنسوی رودخانه دجله ، روستای حریبه عراق )
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
👌 بسیار عالی و تماشایی با صحنه های دیده نشده از منطقه عملیاتی بدر و مکالمات بیسیم فرماندهان در جریان عملیات
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#سرداران_شهید
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #ماه_خدا
📽 در ماه نزول قرآن ، قلب و جانمان را با تلاوتی زیبا و شنیدنی از استاد مرحوم #راغب_مصطفی_غلوش صفا بخشیده و بهاری کنیم.
📚 آیات ۴۳ تا ۴۸ سوره مبارکه احزاب
🔸🔹 اوست که با فرشتگان خود بر شما درود می فرستد تا شما را از تاریکی ها به سوی نور بیرون آورد، و او به مؤمنان مهربان است. (۴۳)
👌 بسیار زیبا و شنیدنی ، تماشای این تلاوت کوتاه و بسیار قشنگ را از دست ندهید .
🙏 التماس دعا
#روزه
#ماه_رمضان
#مهمانی_خدا
#فصل_بندگی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 در ماه نزول قرآن ، قلب و جانمان را با تلاوتی زیبا و شنیدنی از استاد مرحوم #راغب_مصطفی_غلوش صفا بخشیده و بهاری کنیم.
📚 آیات ۴۳ تا ۴۸ سوره مبارکه احزاب
🔸🔹 اوست که با فرشتگان خود بر شما درود می فرستد تا شما را از تاریکی ها به سوی نور بیرون آورد، و او به مؤمنان مهربان است. (۴۳)
👌 بسیار زیبا و شنیدنی ، تماشای این تلاوت کوتاه و بسیار قشنگ را از دست ندهید .
🙏 التماس دعا
#روزه
#ماه_رمضان
#مهمانی_خدا
#فصل_بندگی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #مرد_میدان
📽 سرود بسیار زیبا و شنیدنی با نوای دلنشین لری برای سپهبد شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
🔸🔹سال ها امنیت و آرامش این کشور به دست پر توان و جهاد خالصانه سردار سلیمانی برقرار شده بود و با وجود این بزرگمرد ایرانی بود که هیچ کس و ناکس را یارای نزدیک شدن به ایران نبود.
حاج قاسم سلیمانی ، دلیر مرد ایرانی بود که خارج از این مرز و بوم پیشه خود را نگهبانی از ناموس و خاک مقدس این وطن برگزیده بود.
موشک های پهباد آمریکایی همان نیزه های کوفیان پیمان شکن و بد کردار و سست ایمان بود که از دور دست ها به سمت و سوی عباس علمدار پرتاب شد.
میدان حاج قاسم میدان عشق است و این میدان مردان عاشق پیشه و دلباخته می طلبد . دشمنان داخلی و خارجی اگر مرد این میدان هستند ، باید وارد این گوی و میدان شوند و با میلیون ها میلیون سردار سلیمانی پیکار کنند.
آیا شایسته و بجا نیست که از برای این بزرگمرد حماسه آفرین و تاریخ ساز تمام قد به پا خواست و جان خود را نثار روح پاک و آرمان های مقدس او کرد!؟
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#محور_مقاومت
#سردار_دلها
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 سرود بسیار زیبا و شنیدنی با نوای دلنشین لری برای سپهبد شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
🔸🔹سال ها امنیت و آرامش این کشور به دست پر توان و جهاد خالصانه سردار سلیمانی برقرار شده بود و با وجود این بزرگمرد ایرانی بود که هیچ کس و ناکس را یارای نزدیک شدن به ایران نبود.
حاج قاسم سلیمانی ، دلیر مرد ایرانی بود که خارج از این مرز و بوم پیشه خود را نگهبانی از ناموس و خاک مقدس این وطن برگزیده بود.
موشک های پهباد آمریکایی همان نیزه های کوفیان پیمان شکن و بد کردار و سست ایمان بود که از دور دست ها به سمت و سوی عباس علمدار پرتاب شد.
میدان حاج قاسم میدان عشق است و این میدان مردان عاشق پیشه و دلباخته می طلبد . دشمنان داخلی و خارجی اگر مرد این میدان هستند ، باید وارد این گوی و میدان شوند و با میلیون ها میلیون سردار سلیمانی پیکار کنند.
آیا شایسته و بجا نیست که از برای این بزرگمرد حماسه آفرین و تاریخ ساز تمام قد به پا خواست و جان خود را نثار روح پاک و آرمان های مقدس او کرد!؟
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#محور_مقاومت
#سردار_دلها
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #ماه_خدا
📽 هر روز ماه مبارک رمضان یک آیه شریفه و یک شهید والامقام #استان_زنجان
📖 آیات مبارک روز شانزدهم ، آیه ۱۲۷ سوره مبارکه انعام :
برای آنان نزد پروردگارشان خانه سلامت و امن است و به پاداش کارهای پسندیده ای که همواره انجام می دادند یار و سرپرست آنان است. (۱۲۷)
📸 شهید والامقام امروز : بسیجی مخلص و دلاور #شهید_حمید_کاظمی ، شیرمرد زنجانی ، از رزمندگان سلحشور و حماسه ساز #استان_زنجان در جبهه های حق علیه باطل بود که بهمن ماه ۱۳۶۴ در عملیات افتخار آفرین #والفجر_هشت در منطقه عملیاتی #اروندرود فاو عراق به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد .
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 هر روز ماه مبارک رمضان یک آیه شریفه و یک شهید والامقام #استان_زنجان
📖 آیات مبارک روز شانزدهم ، آیه ۱۲۷ سوره مبارکه انعام :
برای آنان نزد پروردگارشان خانه سلامت و امن است و به پاداش کارهای پسندیده ای که همواره انجام می دادند یار و سرپرست آنان است. (۱۲۷)
📸 شهید والامقام امروز : بسیجی مخلص و دلاور #شهید_حمید_کاظمی ، شیرمرد زنجانی ، از رزمندگان سلحشور و حماسه ساز #استان_زنجان در جبهه های حق علیه باطل بود که بهمن ماه ۱۳۶۴ در عملیات افتخار آفرین #والفجر_هشت در منطقه عملیاتی #اروندرود فاو عراق به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد .
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #حماسه_بدر
⭕️ خاطراتی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر :
📌 #قسمت_۵۷
💠 روز پنجم / آخرین روز عملیات_ روستای حریبه ، شهادت فرمانده لشگر ، عقب نشینی
🔹🔸 فرماندهان و همراهان سردار باکری هم عیناً وضعیت اسفبار و نابرابر میدان نبرد را می دیدند و وخیمت اوضاع سیل بند را خوب درک می کردند و برای همین هم مدام با بیسیم ها صحبت و از فرماندهان قرارگاه کسب تکلیف می نمودند. با ترس و نگرانی و کلی استرس مشغول تماشای مکالمات فرماندهان بودم که یکدفعه یکی از یاران آقا مهدی شروع به یا حسین (ع) گفتن کرد و دو دستی برسر کوبیده و خیلی مضطرب و گریه کنان ، فریاد زد که قایق آقا مهدی را زدند. طبق گفته ها کمی جلوتر ، حوالی پل الصخره ، قایق را زده بودند و نیمی از آن کاملاً متلاشی و نیمی دیگر هم آتش گرفته و سوخته بود.
شهادت ناباورانه و مظلومانه برادر باکری و همراهان پاکبازش ، تمام خط را به ماتم سرایی پر غصه و سوزناک مبدل کرده و صدای گریه و زاری و آه و واویلای رزمندگان و یاران و همراهان آقا مهدی از گوشه گوشه سیل بند به آسمان بلند شد. آنقدر هم طول نکشید که فرمان عقب نشینی از سوی قرارگاه فرماندهی صادر و توسط یکی از فرماندهان لشگر ابلاغ و بنا به دستور برای حساس نشدن عراقی ها رزمندگان چندنفر چندنفر با فاصله زمانی چند دقیقه ایی از داخل سیل بند خارج و شتابان و با احتیاط به سمت قسمت کیسه ای و پل شناور حرکت کردند.
طبق صحبت های فرماندهان میدان ، خط پدافندی صفین ۳ در جناح چپ منطقه در اولین تک دشمن سقوط و تعداد کثیری تانک و نفربر زرهی وارد منطقه عملیاتی شده و هم اکنون هم مشغول پیشروی و انهدام و پاکسازی مواضع رزمندگان حاضر در منطقه بودند. خط صفین همان خط پرحادثه و خونباری بود که رزمندگان دلاور گردان حضرت حر (ره) استان زنجان چندین شبانه روز متوالی مقابل صدها دستگاه تانک و هزاران نیروی پیاده و کماندوی دشمن با کمترین امکانات و تجهیزات و بدون کوچکترین آتش پشتیبانی هوایی و زمینی ایستاده و دلاورانه حسرت یک قدم عقب نشینی و داغ شکست را بر دل سیاه و زنگار گرفته دشمن بعثی نشانده بودند.
با شنیدن نام خط صفین ناخودآگاه به یاد حرف های آن برادر ارتشی افتادم که شب هنگام ، موقع تحویل خط از کثرت موشک های تاو و مالیوتکا یگان خودش تعریف و از انهدام تمام تانکهای دشمن در اولین پاتک سخن می گفت و با کنایه به متلاشی شدن گردان و نفرات اندک مان با تکبر فراوان می گفت که با دست خالی که نمی شود به جنگ آهن و فولاد رفت ! اما حالا بر خلاف تمام آن سخنان ، تاب و تحمل اولین تک عراقیها را هم نیاورده و در اولین ساعات صبح کانال را تحویل دشمن داده و با آن همه نیرو و تجهیزات پیشرفته و مدرن فرار را بر قرار ترجیح داده بودند.
آری ! حقیقت آن روزها چیز دیگری بود! در میدان نبرد حرف اول را کثرت نیرو و امکانات و تجهیزات نظامی نمی زد. این ایمان استوار و اراده راسخ سربازان صادق و پاکباز پیرجماران بود که با عنایات و امدادهای خداوند متعال قوی ترین و مجهزترین یگان های عراقی را به زانو درآورده و در هم می شکست.
به همراه برادران دلاور مهدی حیدری و اصغر کاظمی از سیل بند خارج و با شتاب و احتیاط کامل به سوی قسمت کیسه ای راه افتادیم. همه جا مملو از تانک و نفربر و نفرات پياده و کماندوهای عراقی بود و از آسمان هم یکسره آتش و تیر و ترکش بود که به سرمان می بارید. تعداد زیادی تانک و نیروی عراقی از سمت اتوبان به سرعت در حال نزدیک شدن به ساحل رودخانه و منطقه کیسه ای بودند. فاصله آنچنانی مابین مان نبود و مسیرمان هم درست از مقابل دشت صافی می گذشت که کاملاً در دید عراقیها بود و آنان هم با رگبارهای بی وقفه و شلیک پی در پی موشک آر پی جی مانع از حرکت سریع مان می شدند. گلوله باران و آتشباران به حدی پرحجم و گسترده بود که در هر چند قدمی یکبار مجبور به خیززدن می شدیم و ترکش های ریز و درشت داغ و سفیرکشان از بالای سرمان رد می شدند.
با رسیدن به خندق بزرگ و ورود به آن ، از تیررس عراقیها خارج و با خیال راحت شروع به دویدن در طول خندق کردیم. به محل شهادت پیک دلاور گردان برادر پاسدار احد اسکندری رسیده و دیدیم که پیکر پاک و مطهرش همچنان کنار دیواره خندق است و متأسفانه به عقب منتقل نشده ! تصمیم به بردنش گرفتیم. اما همینکه خواستم بلندش کرده و حرکت کنیم ، عراقیها به ورودی خندق رسیده و داخل خندق را به گلوله و موشک بستند. لحظاتی با نیروهای عراقی تبادل آتش کرده و چاره ای جز فرار نیافتیم . با دیدگانی اشکبار و دنیایی از درد و شرمندگی ، بوسه ای به صورت زیبا و خاک آلوده برادر اسکندری زده و با هزاران آه و افسوس شروع به دویدن سمت خروجی خندق کردیم...
🌀 #ادامه_دارد
🖍خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
⭕️ خاطراتی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر :
📌 #قسمت_۵۷
💠 روز پنجم / آخرین روز عملیات_ روستای حریبه ، شهادت فرمانده لشگر ، عقب نشینی
🔹🔸 فرماندهان و همراهان سردار باکری هم عیناً وضعیت اسفبار و نابرابر میدان نبرد را می دیدند و وخیمت اوضاع سیل بند را خوب درک می کردند و برای همین هم مدام با بیسیم ها صحبت و از فرماندهان قرارگاه کسب تکلیف می نمودند. با ترس و نگرانی و کلی استرس مشغول تماشای مکالمات فرماندهان بودم که یکدفعه یکی از یاران آقا مهدی شروع به یا حسین (ع) گفتن کرد و دو دستی برسر کوبیده و خیلی مضطرب و گریه کنان ، فریاد زد که قایق آقا مهدی را زدند. طبق گفته ها کمی جلوتر ، حوالی پل الصخره ، قایق را زده بودند و نیمی از آن کاملاً متلاشی و نیمی دیگر هم آتش گرفته و سوخته بود.
شهادت ناباورانه و مظلومانه برادر باکری و همراهان پاکبازش ، تمام خط را به ماتم سرایی پر غصه و سوزناک مبدل کرده و صدای گریه و زاری و آه و واویلای رزمندگان و یاران و همراهان آقا مهدی از گوشه گوشه سیل بند به آسمان بلند شد. آنقدر هم طول نکشید که فرمان عقب نشینی از سوی قرارگاه فرماندهی صادر و توسط یکی از فرماندهان لشگر ابلاغ و بنا به دستور برای حساس نشدن عراقی ها رزمندگان چندنفر چندنفر با فاصله زمانی چند دقیقه ایی از داخل سیل بند خارج و شتابان و با احتیاط به سمت قسمت کیسه ای و پل شناور حرکت کردند.
طبق صحبت های فرماندهان میدان ، خط پدافندی صفین ۳ در جناح چپ منطقه در اولین تک دشمن سقوط و تعداد کثیری تانک و نفربر زرهی وارد منطقه عملیاتی شده و هم اکنون هم مشغول پیشروی و انهدام و پاکسازی مواضع رزمندگان حاضر در منطقه بودند. خط صفین همان خط پرحادثه و خونباری بود که رزمندگان دلاور گردان حضرت حر (ره) استان زنجان چندین شبانه روز متوالی مقابل صدها دستگاه تانک و هزاران نیروی پیاده و کماندوی دشمن با کمترین امکانات و تجهیزات و بدون کوچکترین آتش پشتیبانی هوایی و زمینی ایستاده و دلاورانه حسرت یک قدم عقب نشینی و داغ شکست را بر دل سیاه و زنگار گرفته دشمن بعثی نشانده بودند.
با شنیدن نام خط صفین ناخودآگاه به یاد حرف های آن برادر ارتشی افتادم که شب هنگام ، موقع تحویل خط از کثرت موشک های تاو و مالیوتکا یگان خودش تعریف و از انهدام تمام تانکهای دشمن در اولین پاتک سخن می گفت و با کنایه به متلاشی شدن گردان و نفرات اندک مان با تکبر فراوان می گفت که با دست خالی که نمی شود به جنگ آهن و فولاد رفت ! اما حالا بر خلاف تمام آن سخنان ، تاب و تحمل اولین تک عراقیها را هم نیاورده و در اولین ساعات صبح کانال را تحویل دشمن داده و با آن همه نیرو و تجهیزات پیشرفته و مدرن فرار را بر قرار ترجیح داده بودند.
آری ! حقیقت آن روزها چیز دیگری بود! در میدان نبرد حرف اول را کثرت نیرو و امکانات و تجهیزات نظامی نمی زد. این ایمان استوار و اراده راسخ سربازان صادق و پاکباز پیرجماران بود که با عنایات و امدادهای خداوند متعال قوی ترین و مجهزترین یگان های عراقی را به زانو درآورده و در هم می شکست.
به همراه برادران دلاور مهدی حیدری و اصغر کاظمی از سیل بند خارج و با شتاب و احتیاط کامل به سوی قسمت کیسه ای راه افتادیم. همه جا مملو از تانک و نفربر و نفرات پياده و کماندوهای عراقی بود و از آسمان هم یکسره آتش و تیر و ترکش بود که به سرمان می بارید. تعداد زیادی تانک و نیروی عراقی از سمت اتوبان به سرعت در حال نزدیک شدن به ساحل رودخانه و منطقه کیسه ای بودند. فاصله آنچنانی مابین مان نبود و مسیرمان هم درست از مقابل دشت صافی می گذشت که کاملاً در دید عراقیها بود و آنان هم با رگبارهای بی وقفه و شلیک پی در پی موشک آر پی جی مانع از حرکت سریع مان می شدند. گلوله باران و آتشباران به حدی پرحجم و گسترده بود که در هر چند قدمی یکبار مجبور به خیززدن می شدیم و ترکش های ریز و درشت داغ و سفیرکشان از بالای سرمان رد می شدند.
با رسیدن به خندق بزرگ و ورود به آن ، از تیررس عراقیها خارج و با خیال راحت شروع به دویدن در طول خندق کردیم. به محل شهادت پیک دلاور گردان برادر پاسدار احد اسکندری رسیده و دیدیم که پیکر پاک و مطهرش همچنان کنار دیواره خندق است و متأسفانه به عقب منتقل نشده ! تصمیم به بردنش گرفتیم. اما همینکه خواستم بلندش کرده و حرکت کنیم ، عراقیها به ورودی خندق رسیده و داخل خندق را به گلوله و موشک بستند. لحظاتی با نیروهای عراقی تبادل آتش کرده و چاره ای جز فرار نیافتیم . با دیدگانی اشکبار و دنیایی از درد و شرمندگی ، بوسه ای به صورت زیبا و خاک آلوده برادر اسکندری زده و با هزاران آه و افسوس شروع به دویدن سمت خروجی خندق کردیم...
🌀 #ادامه_دارد
🖍خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💢 #مرد_حماسه
📽 نماهنگی بسیار زیبا و دیدنی برای فرمانده خاکی و بی ادعای جبهه ها ، سردار دل ها #شهید_مهدی_باکری فرمانده محبوب و دوست داشتنی لشگر ۳۱ عاشورا
🔹🔸خواهم از دجله گلویی تر کنم
شرح بدر و وصف سرلشگر کنم
بر لب دجله گیاهی بوده ام
زیر پای باکری لب سوده ام
ای دل غافل خموشی تا به کی
درد دل را پرده پوشی تا به کی
دفتر خونین خود را باز کن
ماجرای عشق را آغاز کن
از دلاور مرد عاشورا بگو
قطره ای از وصف آن دریا بگو
کیست مهدی ، آنکه هنگام جهاد
سر به خنجر داد و بر ذلت نداد
کیست مهدی آنکه در روز نبرد
زخم خورد و پشت بر دشمن نکرد
باکری از ما و من بگذشته بود
پاک، سر تا پا خدایی گشته بود
آنکه با یاد خدا همراه بود
از خدا می گفت و با الله بود
با کلامش لشگری جان می گرفت
درس عشق و مشق عرفان می گرفت...
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
👌 بسیار عالی و تماشایی ، #حتما_ببینید
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#سرداران_شهید
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 نماهنگی بسیار زیبا و دیدنی برای فرمانده خاکی و بی ادعای جبهه ها ، سردار دل ها #شهید_مهدی_باکری فرمانده محبوب و دوست داشتنی لشگر ۳۱ عاشورا
🔹🔸خواهم از دجله گلویی تر کنم
شرح بدر و وصف سرلشگر کنم
بر لب دجله گیاهی بوده ام
زیر پای باکری لب سوده ام
ای دل غافل خموشی تا به کی
درد دل را پرده پوشی تا به کی
دفتر خونین خود را باز کن
ماجرای عشق را آغاز کن
از دلاور مرد عاشورا بگو
قطره ای از وصف آن دریا بگو
کیست مهدی ، آنکه هنگام جهاد
سر به خنجر داد و بر ذلت نداد
کیست مهدی آنکه در روز نبرد
زخم خورد و پشت بر دشمن نکرد
باکری از ما و من بگذشته بود
پاک، سر تا پا خدایی گشته بود
آنکه با یاد خدا همراه بود
از خدا می گفت و با الله بود
با کلامش لشگری جان می گرفت
درس عشق و مشق عرفان می گرفت...
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
👌 بسیار عالی و تماشایی ، #حتما_ببینید
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#سرداران_شهید
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #ماه_خدا
📽 در ماه نزول قرآن ، قلب و جانمان را با تلاوتی زیبا و شنیدنی از استاد مرحوم #راغب_مصطفی_غلوش صفا بخشیده و بهاری کنیم.
📚 آیات اول تا آخر سوره مبارکه تین
🔸🔹 سوگند به انجیر و زیتون (۱) و سوگند به طور سینا (۲) و سوگند به این [ مکه ] شهر امن (۳) که ما انسان را در نیکوترین نظم و اعتدال و ارزش آفریدیم. (۴) آن گاه او را [ به سبب گناهکاری ] به [ مرحله ] پست ترینِ پَستان بازگرداندیم. (۵) مگر آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، پس آنان را پاداشی بی منت و همیشگی است. (۶) [ ای انسان! ] پس چه چیزی تو را بعد [ از این همه دلایل ] به تکذیب دین و [ روز قیامت ]، وامی دارد؟ (۷) آیا خدا بهترین داوران نیست؟ (۸)
👌 بسیار زیبا و شنیدنی ، تماشای این تلاوت کوتاه و بسیار قشنگ را از دست ندهید .
🙏 التماس دعا
#روزه
#ماه_رمضان
#مهمانی_خدا
#فصل_بندگی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 در ماه نزول قرآن ، قلب و جانمان را با تلاوتی زیبا و شنیدنی از استاد مرحوم #راغب_مصطفی_غلوش صفا بخشیده و بهاری کنیم.
📚 آیات اول تا آخر سوره مبارکه تین
🔸🔹 سوگند به انجیر و زیتون (۱) و سوگند به طور سینا (۲) و سوگند به این [ مکه ] شهر امن (۳) که ما انسان را در نیکوترین نظم و اعتدال و ارزش آفریدیم. (۴) آن گاه او را [ به سبب گناهکاری ] به [ مرحله ] پست ترینِ پَستان بازگرداندیم. (۵) مگر آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، پس آنان را پاداشی بی منت و همیشگی است. (۶) [ ای انسان! ] پس چه چیزی تو را بعد [ از این همه دلایل ] به تکذیب دین و [ روز قیامت ]، وامی دارد؟ (۷) آیا خدا بهترین داوران نیست؟ (۸)
👌 بسیار زیبا و شنیدنی ، تماشای این تلاوت کوتاه و بسیار قشنگ را از دست ندهید .
🙏 التماس دعا
#روزه
#ماه_رمضان
#مهمانی_خدا
#فصل_بندگی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab