دل باخته
926 subscribers
2.87K photos
3.53K videos
22 files
545 links
این کانال در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و پیشبرد اهداف و آرمان های والای انقلاب اسلامی و پاسداری از حریم ولایت و رهبری فعالیت می کند.
بسیجی دل باخته حق و اهل ولایت است .

از وبلاگ دل باخته دیدن فرمائید
🅱 Pcdr.parsiblog.com
Download Telegram
💢 تکرار صحنه کربلا

خاطره ای بسیار زیبا و شنیدنی از اخلاص و ایثار رزمندگان دلاور لشگر ۳۱ عاشورا در عملیات #والفجر_چهار

🖌...لشگر ۳۱ عاشورا بعد از مرحله اول و دوم عملیات والفجر چهار در منطقه شیلر و کانیمانگا سازماندهی گردان‌های عمل کننده را از دست داد و باقی‌مانده نیروها به مقرشان در یک منطقه نیمه جنگی در نزدیکی خط برگشتند.

برای تکمیل عملیات باید مناطق شیخ گزنشین و مناطق پشت کانیمانگا تصرف می‌شد. از این رو برای ادامه عملیات باید نیروهای سالم مانده گردان‌ها سازماندهی مجدد می‌شدند.

سردار دلاور #شهید_مهدی_باکری به «حاج جواد صبور» معاون ستاد لشگر دستور فوری داد تا سازماندهی‌‎ نیروها را انجام دهد تا مرحله سوم عملیات هر چه سریعتر آغاز شود.

گردان حضرت علی اکبر نیز باید هر چه سریع‌تر سازماندهی می‌شد. فرمانده گردان علی اکبر لشگر عاشورا در این عملیات شهید بایرامعلی ورمزیاری بود که در مرحله اول از ناحیه کتف مجروح و به عقب منتقل و بازگشتش به گردان در این مرحله نامشخص بود.

بعداز ظهر بود که هواپیماهای دشمن شروع به بمباران مقر لشگر کردند و تا غروب خورشید مدام زیر بمب و موشک هواپیماها بودیم و بعد آن حاج جواد صبور به سمت ما آمد و گفت تمام نیروها را در محوطه جمع کنید. سریع بچه ها را به خط کرده و حاج جواد شروع به سخنرانی کرد اول علل سازماندهی مجدد نیروها را شرح داد و سپس از اهمیت ادامه عملیات گفت و نقش لشگر عاشورا را در این مرحله توضیح داد و در پایان هم دستور آقا مهدی باکری فرمانده لشگر عاشورا را به بچه ها ابلاغ کرده و اعلام نمود که به تک تک نیروها نیاز داریم.

با اتمام حرف های حاج جواد نیروها به دو دسته تقسیم شدند. نیروهایی که حاضر به ماندن و گذاشتن از جانشان برای دفاع از کشور بودند و نیروهای محدودی که از ادامه عملیات ناامید و ساز عقب نشینی می‌زدند. عده‌ای که قصد بازگشت به عقب را داشتند شروع به غر زدن کرده و خواستار تسریع در تسویه و برگشت هر چه سریع‌تر به عقبه شدند.

فضای سنگینی میان نیروها حاکم شد. حاج جواد در موقعیت بسیار سختی قرار داشت و مدام لبانش را بر هم می‎فشرد. برخورد تند و آزار دهنده نیروها و از سوی دیگر دستور آقای مهدی بر او فشار روحی وارد می‌کرد. دوباره مجبور به سخنرانی شده و ناراحت و بغض‌آلود دستور آقا مهدی باکری را تکرار کرد.

خورشید از بالای درختان نم نم پایین می‌رفت و سکوت عجیبی در منطقه حکم فرما شده بود. طیفی که بر تصمیم آقا مهدی ایمان و قصد ماندن داشتند با نگاه‌هایشان به عملکرد معترضان تأسف می خورند.

عقربه‌های ساعت به کندی حرکت می‌کرد و کم کم سیاهی شب منطقه را فرا می گرفت. آن شب حاضران در معرض امتحان سختی قرار داشتند. حاج صبور سخنانش را با این جمله به پایان رساند: عزیزان فکر کنید اینجا کربلاست و امشب شب عاشوراست. چراغ‌ها را خاموش می‌کنیم. هر کسی نمی‌خواهد بماند ، برود. اشک از چشمان نیروها سرازیر شد. در چشمان حاج صبور معصومیتی خاص همراه با ناامیدی موج می‌زد.

رزمندگان دلاور «جلیل هاشمی»، «مرحمت بالازاده» و «حبیب رنگیدن» نفرات اولی بودند که به پشتیبانی از حاج صبور برخاستند. نگاه‌ها در هم گره خورده بود تا اینکه چند نفر شروع کردند به گفتن شعار «ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند». غوغایی به پا شد. معترضان تاب نیاورده و شتابان به چادرهایشان رفتند. باقی نیروها را حاج جواد به خط کرد. برای تجدید روحیه چندتا شعار گفت و نیروها تکرار کردند. سپس نیروهای باقی مانده را سازماندهی کرده و بر زمین نشسته و خاک پای نیروها را بر صورتش کشید و برای دقایقی چشم به آسمان دوخت...

🌸 یاد باد یاد مردان مرد...

#دفاع_مقدس
#عمليات_والفجر_۴
#رزمندگان_اسلام
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
👍1