This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #ماه_خدا
📽 هر روز ماه مبارک رمضان یک آیه شریفه و یک شهید والامقام #استان_زنجان
📖 آیات مبارک روز بیست و دوم ، آیات شریفه سوره مبارکه قدر :
ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم. (۱) تو چه می دانی شب قدر چیست؟ (۲) شب قدر، بهتر از هزار ماه است. (۳) فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان برای [تقدیر و تنظیم] هر کاری نازل می شوند. (۴) این شب تا برآمدن سپیده دم [سراسر] سلام و رحمت است. (۵)
📸 شهید والامقام امروز : شیرمرد زنجانی بسیجی دلاور #شهید_رضا_بهمنی از رزمندگان سلحشور و حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس بود که اسفند ماه ۱۳۶۶ در عملیات #والفجر_ده در منطقه عملیاتی #حلبچه عراق به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد.
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 هر روز ماه مبارک رمضان یک آیه شریفه و یک شهید والامقام #استان_زنجان
📖 آیات مبارک روز بیست و دوم ، آیات شریفه سوره مبارکه قدر :
ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم. (۱) تو چه می دانی شب قدر چیست؟ (۲) شب قدر، بهتر از هزار ماه است. (۳) فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان برای [تقدیر و تنظیم] هر کاری نازل می شوند. (۴) این شب تا برآمدن سپیده دم [سراسر] سلام و رحمت است. (۵)
📸 شهید والامقام امروز : شیرمرد زنجانی بسیجی دلاور #شهید_رضا_بهمنی از رزمندگان سلحشور و حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس بود که اسفند ماه ۱۳۶۶ در عملیات #والفجر_ده در منطقه عملیاتی #حلبچه عراق به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد.
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #حماسه_بدر
⭕️ خاطراتی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر :
📌 #قسمت_۶۲
💠 روز پنجم / آخرین روز عملیات_ عقب نشینی
🔹🔸 نمی دانم چقدر بیهوش بودم اما زمانی که به هوش آمدم ، با تعجب دیدم که بچهها دورم حلقه زده و دارند به صورتم آب می پاشند و مدام هم صدایم می کنند. چشمهایم را باز کردنی ، برادر یوسف قربانی خنده کنان داد زد : بابا ! زنده شد و بقیه هم زدن زیر خنده و با خوشحالی کمکم کردند که از کف زمین بلند شوم. شادمان برخاسته و با تک تک شأن روبوسی کرده و سپس آبی به سر و صورت زده و در گوشه ای از سنگر نشسته و مشغول گپ و گفتگو با دوستان دلاور شدم.
برادران سید داود طاهری و یوسف قربانی نمی دانم از کجا یک گونی پر از کمپوت گیر آورده و کنار دستشان گذاشته بودند و پی در پی هم کمپوت ها را سوراخ و یک نفسه آب شأن را سر می کشیدند و قوطی شأن را بیرون سنگر پرت می کردند. خنده کنان به یوسف گفتم : چه خبره ! مگه دارید، خودکشی می کنید !؟ خنده نازی کرده و گفت : حرف نزن ! فقط تند تند آب کمپوت ها را سر بکش که حیف است اینهمه کمپوت خوردنی و خوشمزه صحیح و سالم به دست عراقی های نامرد بیفته ! دلاورمرد شیردل ، بقدری از دست نیروهای دشمن شاکی و شکار بود که از دلش نمی آمد ، چندتا کمپوت ناقابل و ناچیز را هم سالم برای شأن به یادگار بزاره ! خلاصه هرچه توانستیم از آب کمپوت ها خورده و بقیه را هم درب و داغون کرده و شتابان به سمت دژ خندق راه افتادیم.
چند متری از مقر فاصله نگرفته بودیم که یک تویوتا گرد و خاک کنان از سمت چپ منطقه نزدیک و بی اعتنا به دست تکان دادن و فریادهای بلندمان ، گازش را گرفت و شتابان دور شد. ماشین یکی از فرماندهان ارتشی بود که از خطوط دفاعی در حال عقب نشینی بود و آنقدر هم عجله داشت که هیچ توجه ای به التماس های چند رزمنده خسته و بی رمق نکرده و در کمال بی تفاوتی رفته و پشت سرش را هم نگاه نکرد.
مسیر بسیار طولانی و با پای پیاده یک ساعتی باید راه می رفتیم تا به دژ خندق و اسکله قایق ها می رسیدیم. همگی یک هفته ای بود که یکسره جنگیده و بی خوابی کشیده بودیم و اینک واقعاً خسته و بی رمق بودیم و توان درست راه رفتن را هم نداشتیم. مدام پاهایمان بی اختیار به اینطرف و آنطرف کج می شد و با کله روی زمین میخوردیم. چند کیلومتری را افتان و خیزان طی کردیم تا اینکه دوباره از سمت چپ منطقه سر و کله یک وسیله نقلیه پدیدار شد. حسابی درمانده و بی توان بودیم و طی ۱۴ یا ۱۵ کیلومتر دیگر با آن وضعیت واقعاً دشوار و یک شکنجه روحی و جسمی بود و واسه همین تصمیم به توقف ماشین به هر نحو ممکن گرفته و برای اینکه دوباره از دستمان فرار نکنه ، در مسیر پخش شده و قرار شد که با پریدن جلوی ماشین و یا حتی اگر شده با تیراندازی هوایی راننده را مجبور به توقف ماشین کنیم. خلاصه در اطراف جاده نشسته و همینکه ماشین رسید، یک به یک برخاسته و با فریاد و تکان دادن دست ، جلوش پریده و از راننده خواستیم که ماشین را نگاه دارد. بازم تویوتای ارتش بود و یک سرگرد پلنگی پوش هم کنار دست راننده نشسته بود. راننده بیچاره با دیدن عمل دیوانه وار مان ، چنان وحشت کرده و هراسان شد که سراسیمه با ترمز شدیدی ماشین را نگاه داشت و سرگرد ارتشی هم سرش را از پنجره در آورده و داد زد که شما مگه دیوانه شدید !؟ راننده هم از پنجره دیگر سرش را در آورده و خنده کنان گفت : البته قربان که اینها دیوانه هستند ، وگرنه با این سن و سال کم و با این حال و روز خراب اینجا زیر این همه آتیش و توپ و گلوله چکار می کردند. بعد هم خنده کنان ازمون خواست که سریع پشت ماشین سوار شویم.
شادمان پشت تویوتا پریده و راننده هم با سرعت به سمت جاده خندق شروع به حرکت کرد ، مسیر پر از آمبولانس ها و تویوتاهایی بود که از صبح ، مورد اصابت موشک و راکت هواپیماهای عراقی قرار گرفته و در حال سوختن و انفجار بودند. منطقه یکپارچه انفجار و آتش و دود و خاکستر بود و هرچه هم به دژ خندق نزدیک می شدیم بر حجم و وسعت انفجارات افزوده می شد. توپخانه های دور زن دشمن ، بطور متناوب در حال گلوله باران عقبه بودند و گلوله های خمسه خمسه بصورت دسته دسته روی جاده خاکی و اطراف آن ریخته می شدند ، خلاصه در میان انبوه انفجارات و باران ترکش ها به دژ خندق رسیده و همزمان هم سر و کله دهها هواپیمای عراقی بر فراز آسمان پیدا شده و از چندین جهت شروع به بمباران و موشک باران دژ کردند. دیگر حرکت ماشین به صلاح نبود و هر لحظه هم امکان داشت که هدف موشک یکی از هواپیماها قرار بگیریم. واسه همین هم راننده ، سراسیمه ماشین را به کنار دیواره دژ هدایت و همگی پائین پرده و شتابان در کنار دیواره خاکی دژ پناه گرفتیم...
🌀 #ادامه_دارد
🖍خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
⭕️ خاطراتی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر :
📌 #قسمت_۶۲
💠 روز پنجم / آخرین روز عملیات_ عقب نشینی
🔹🔸 نمی دانم چقدر بیهوش بودم اما زمانی که به هوش آمدم ، با تعجب دیدم که بچهها دورم حلقه زده و دارند به صورتم آب می پاشند و مدام هم صدایم می کنند. چشمهایم را باز کردنی ، برادر یوسف قربانی خنده کنان داد زد : بابا ! زنده شد و بقیه هم زدن زیر خنده و با خوشحالی کمکم کردند که از کف زمین بلند شوم. شادمان برخاسته و با تک تک شأن روبوسی کرده و سپس آبی به سر و صورت زده و در گوشه ای از سنگر نشسته و مشغول گپ و گفتگو با دوستان دلاور شدم.
برادران سید داود طاهری و یوسف قربانی نمی دانم از کجا یک گونی پر از کمپوت گیر آورده و کنار دستشان گذاشته بودند و پی در پی هم کمپوت ها را سوراخ و یک نفسه آب شأن را سر می کشیدند و قوطی شأن را بیرون سنگر پرت می کردند. خنده کنان به یوسف گفتم : چه خبره ! مگه دارید، خودکشی می کنید !؟ خنده نازی کرده و گفت : حرف نزن ! فقط تند تند آب کمپوت ها را سر بکش که حیف است اینهمه کمپوت خوردنی و خوشمزه صحیح و سالم به دست عراقی های نامرد بیفته ! دلاورمرد شیردل ، بقدری از دست نیروهای دشمن شاکی و شکار بود که از دلش نمی آمد ، چندتا کمپوت ناقابل و ناچیز را هم سالم برای شأن به یادگار بزاره ! خلاصه هرچه توانستیم از آب کمپوت ها خورده و بقیه را هم درب و داغون کرده و شتابان به سمت دژ خندق راه افتادیم.
چند متری از مقر فاصله نگرفته بودیم که یک تویوتا گرد و خاک کنان از سمت چپ منطقه نزدیک و بی اعتنا به دست تکان دادن و فریادهای بلندمان ، گازش را گرفت و شتابان دور شد. ماشین یکی از فرماندهان ارتشی بود که از خطوط دفاعی در حال عقب نشینی بود و آنقدر هم عجله داشت که هیچ توجه ای به التماس های چند رزمنده خسته و بی رمق نکرده و در کمال بی تفاوتی رفته و پشت سرش را هم نگاه نکرد.
مسیر بسیار طولانی و با پای پیاده یک ساعتی باید راه می رفتیم تا به دژ خندق و اسکله قایق ها می رسیدیم. همگی یک هفته ای بود که یکسره جنگیده و بی خوابی کشیده بودیم و اینک واقعاً خسته و بی رمق بودیم و توان درست راه رفتن را هم نداشتیم. مدام پاهایمان بی اختیار به اینطرف و آنطرف کج می شد و با کله روی زمین میخوردیم. چند کیلومتری را افتان و خیزان طی کردیم تا اینکه دوباره از سمت چپ منطقه سر و کله یک وسیله نقلیه پدیدار شد. حسابی درمانده و بی توان بودیم و طی ۱۴ یا ۱۵ کیلومتر دیگر با آن وضعیت واقعاً دشوار و یک شکنجه روحی و جسمی بود و واسه همین تصمیم به توقف ماشین به هر نحو ممکن گرفته و برای اینکه دوباره از دستمان فرار نکنه ، در مسیر پخش شده و قرار شد که با پریدن جلوی ماشین و یا حتی اگر شده با تیراندازی هوایی راننده را مجبور به توقف ماشین کنیم. خلاصه در اطراف جاده نشسته و همینکه ماشین رسید، یک به یک برخاسته و با فریاد و تکان دادن دست ، جلوش پریده و از راننده خواستیم که ماشین را نگاه دارد. بازم تویوتای ارتش بود و یک سرگرد پلنگی پوش هم کنار دست راننده نشسته بود. راننده بیچاره با دیدن عمل دیوانه وار مان ، چنان وحشت کرده و هراسان شد که سراسیمه با ترمز شدیدی ماشین را نگاه داشت و سرگرد ارتشی هم سرش را از پنجره در آورده و داد زد که شما مگه دیوانه شدید !؟ راننده هم از پنجره دیگر سرش را در آورده و خنده کنان گفت : البته قربان که اینها دیوانه هستند ، وگرنه با این سن و سال کم و با این حال و روز خراب اینجا زیر این همه آتیش و توپ و گلوله چکار می کردند. بعد هم خنده کنان ازمون خواست که سریع پشت ماشین سوار شویم.
شادمان پشت تویوتا پریده و راننده هم با سرعت به سمت جاده خندق شروع به حرکت کرد ، مسیر پر از آمبولانس ها و تویوتاهایی بود که از صبح ، مورد اصابت موشک و راکت هواپیماهای عراقی قرار گرفته و در حال سوختن و انفجار بودند. منطقه یکپارچه انفجار و آتش و دود و خاکستر بود و هرچه هم به دژ خندق نزدیک می شدیم بر حجم و وسعت انفجارات افزوده می شد. توپخانه های دور زن دشمن ، بطور متناوب در حال گلوله باران عقبه بودند و گلوله های خمسه خمسه بصورت دسته دسته روی جاده خاکی و اطراف آن ریخته می شدند ، خلاصه در میان انبوه انفجارات و باران ترکش ها به دژ خندق رسیده و همزمان هم سر و کله دهها هواپیمای عراقی بر فراز آسمان پیدا شده و از چندین جهت شروع به بمباران و موشک باران دژ کردند. دیگر حرکت ماشین به صلاح نبود و هر لحظه هم امکان داشت که هدف موشک یکی از هواپیماها قرار بگیریم. واسه همین هم راننده ، سراسیمه ماشین را به کنار دیواره دژ هدایت و همگی پائین پرده و شتابان در کنار دیواره خاکی دژ پناه گرفتیم...
🌀 #ادامه_دارد
🖍خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #یاد_ایام
📽 فیلمی کوتاه و تماشایی از دعای کمیل و عزاداری رزمندگان دلاور #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس
🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد...
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 فیلمی کوتاه و تماشایی از دعای کمیل و عزاداری رزمندگان دلاور #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس
🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد...
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #ماه_خدا
📽 در ماه نزول قرآن و در شب مبارک قدر ، شب رقم خوردن سرنوشت ها ، قلب و جانمان را با تلاوتی زیبا و شنیدنی از استاد مرحوم #راغب_مصطفی_غلوش صفا بخشیده و بهاری کنیم.
📚 آیات اول تا آخر سوره مبارکه قدر
👌 بسیار زیبا و شنیدنی ، تماشای این تلاوت عالی و بی نظیر را از دست ندهید .
🤲 به قداست زیباترین واژهها که از آسمان می بارند آرزو میکنم در این شبهای مبارک زیباترینها را از دستان خدا هدیه بگیرید…
🙏 التماس دعا
#روزه
#ماه_رمضان
#مهمانی_خدا
#فصل_بندگی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 در ماه نزول قرآن و در شب مبارک قدر ، شب رقم خوردن سرنوشت ها ، قلب و جانمان را با تلاوتی زیبا و شنیدنی از استاد مرحوم #راغب_مصطفی_غلوش صفا بخشیده و بهاری کنیم.
📚 آیات اول تا آخر سوره مبارکه قدر
👌 بسیار زیبا و شنیدنی ، تماشای این تلاوت عالی و بی نظیر را از دست ندهید .
🤲 به قداست زیباترین واژهها که از آسمان می بارند آرزو میکنم در این شبهای مبارک زیباترینها را از دستان خدا هدیه بگیرید…
🙏 التماس دعا
#روزه
#ماه_رمضان
#مهمانی_خدا
#فصل_بندگی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #ماه_خدا
📽 هر روز ماه مبارک رمضان یک آیه شریفه و یک شهید والامقام #استان_زنجان
📖 آیات مبارک روز بیست و سوم ، آیات ۲۱ و ۲۲ سوره مبارکه حدید :
سبقت جویید به آمرزشی از سوی پروردگارتان و بهشتی که پهنایش چون پهنای آسمان و زمین است ، برای کسانی که به خدا و پیامبرانش ایمان آورده اند ، آماده شده است ؛ این فضل خداست که آن را به هرکس بخواهد عطا میکند و خدا دارای فضل بزرگ است. (۲۱) هیچ گزند و آسیبی در زمین و در وجود خودتان روی نمی دهد مگر پیش از آنکه آن را به وجود آوردیم در کتابی [چون لوح محفوظ] ثبت است ، بی تردید این [ تقدیر حوادث و فرمان قطعی به پدید آمدنش ] بر خدا آسان است. (۲۲)
📸 شهید والامقام امروز : شیرمرد زنجانی بسیجی مخلص و دلاور #شهید_رحیم_رحیمی از رزمندگان سلحشور و حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس بود که اردیبهشت ماه ۱۳۶۳ در عملیات عاشورایی #خیبر در منطقه عملیاتی #جزایر_مجنون عراق به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد.
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 هر روز ماه مبارک رمضان یک آیه شریفه و یک شهید والامقام #استان_زنجان
📖 آیات مبارک روز بیست و سوم ، آیات ۲۱ و ۲۲ سوره مبارکه حدید :
سبقت جویید به آمرزشی از سوی پروردگارتان و بهشتی که پهنایش چون پهنای آسمان و زمین است ، برای کسانی که به خدا و پیامبرانش ایمان آورده اند ، آماده شده است ؛ این فضل خداست که آن را به هرکس بخواهد عطا میکند و خدا دارای فضل بزرگ است. (۲۱) هیچ گزند و آسیبی در زمین و در وجود خودتان روی نمی دهد مگر پیش از آنکه آن را به وجود آوردیم در کتابی [چون لوح محفوظ] ثبت است ، بی تردید این [ تقدیر حوادث و فرمان قطعی به پدید آمدنش ] بر خدا آسان است. (۲۲)
📸 شهید والامقام امروز : شیرمرد زنجانی بسیجی مخلص و دلاور #شهید_رحیم_رحیمی از رزمندگان سلحشور و حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس بود که اردیبهشت ماه ۱۳۶۳ در عملیات عاشورایی #خیبر در منطقه عملیاتی #جزایر_مجنون عراق به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد.
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #حماسه_بدر
⭕️ خاطراتی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر :
📌 #قسمت_۶۳
💠 روز پنجم / آخرین روز عملیات_ عقب نشینی_ دژ خندق
🔹🔸 خوش قدم بودیم و نرسیده یکی از هواپیماهای عراقی مورد اصابت رگبار پدافند هوایی مستقر در روی جاده خندق قرار گرفته و شعله کشان و دودکنان در اطراف رودخانه دجله سقوط کرد. بقیه هواپیماها هم با دیدن این صحنه سریع فرار را بر قرار ترجیح داده و فضای منطقه را ترک کردند. با برادران ارتشی روبوسی و خداحافظی گرمی کرده و برای یافتن قایقی جهت بازگشت به عقب ، به سمت اسکله قایق ها حرکت کردیم .
جاده خاکی و اطراف دژ بسیار شلوغ و پرهمهمه بود و همه در حال تلاش و فعالیت بودند ، تکاوران ارتشی که صبح در حوالی رودخانه دجله در حال ایجاد خط و احداث سنگر بودند. حالا در چندمتری دیواره دژ مشغول حفر زمین و ساخت جان پناه و سنگر بودند و به نظر می آمد که مشغول ایجاد دیواره دفاعی از برای حفاظت از دژ و جاده خاکی می باشند. اینطرف دژ و در داخل آبهای جزایر مجنون و ورودی آبراه ها هم ترافیک سنگینی بود و قایق های بسیاری با عجله و شتاب در حال رفت و آمد و انتقال نفرات و جابجایی تجهیزات مختلف به عقبه بودند. حوالی اسکله هم تعداد زیادی شهید و مجروح کنار هم چیده شده بودند که به نوبت توسط برادران حمل مجروح به داخل قایق ها منتقل می شدند.
به اسکله رسیده و شتابان به دنبال قایقی برای سوارشدن گشتیم. اما به هر کدام سر زدیم ، بدبختانه سکاندار اجازه ورود به داخل قایق را نداده و همه گفتند که بنا به دستور فقط فقط زخمی ها و پیکر شهدا را حمل می کنند و رزمندگان سالم هم باید با پای پیاده از روی پل شناور به عقب برگردند . از ورودی پل تا پد پنج جزیره مجنون حدود ۱۳ یا ۱۴ کیلومتری فاصله بود و پیمودن آن همه راه با آن وضعیت و حال و روز خراب و جسم ناتوان و بی رمق آن هم از روی پلی لرزان و از میان آن همه رزمنده که بر روی پل مشغول رفت و آمد و خواب و استراحت بودند واقعاً کاری بس سخت و دشوار می نمود و باید راه دیگری برای بازگشت به عقب پیدا می کردیم. دوباره به سراغ تک تک قایق رانان رفته و با کلی خواهش و تمنا خواستیم که ما را هم در گوشه ای از قایق شان جای داده و به عقب ببرند. اما با تمام التماس هایمان هیچکدام زیر بار نرفته و حسابی هم مایوس و ناامید مان کرده و مسیر پل شناور را نشانمان دادند. خلاصه از عجز و التماس هم نتیجه ای نگرفته و خسته و سردرگم بر روی جاده خندق سرگردان ماندیم .
مدتی اینطرف و آنطرف جاده رفته و با برادران ارتشی گپ و گفت کرده و در گوشه و کنار دژ نشسته و استراحت کردیم ، تا اینکه دم دم های غروب فکری به ذهن یکی از بچهها رسید و پیشنهاد داد که فیلم بازی کرده و در نقش رزمندگان زخمی سوار قایق ها شویم. لباس هایمان کاملاً کثیف و پر از لکه های ریز و درشت خون بود و فقط به مقداری باند پانسمان و مایع بتادین و کمی هم آخ و اوخ نیاز داشتیم که خیلی آسان و بی دردسر سوار قایق ها شویم.
همگی با اشتیاق پیشنهادش را قبول کرده و شروع به جستجو در اطراف برای یافتن لوازم مورد نیاز کردیم. خوشبختانه در چندین روز گذشته ، تعداد زیادی شهید و مجروح از همانجا عازم عقبه شده و اطراف اسکله پر از باند و گاز و لوازمات مختلف پانسمان بود. شتابان تعدادی باند و گاز و یک قوطی بتادین پیدا کرده و در گوشه ای خلوت مشغول باند پیچی و پانسمان همدیگر شدیم. خلاصه یکی مون سرش را بست و آن یکی دستش را و آن دیگری پایش را و لنگان لنگان و آه و فغان کنان به سمت اسکله رفتیم و سریع هم با راهنمایی یکی از برادران امدادگر سوار بر قایقی شده و با تکمیل ظرفیت به سمت ورودی آبراه حرکت کردیم .
کم کم قایق داشت وارد آبراه می شد که یکدفعه برادر سید داود طاهری پانسمان سرش را برداشته و به داخل آب انداخت. قایق ران یک نگاهی پر از تعجب به کله سالم برادر طاهری انداخت و سپس قایق را متوقف و با لحنی بسیار تند و عصبی گفت : فکر میکنی خیلی زرنگی !؟ الان وقتی برگشتم ساحل و پیاده ات کردم. می فهمی زرنگ کیه ! بعد هم عقب عقب به سمت ساحل برگشت ، شروع به خواهش و تمنا کرده و هر کدام از طرفی مشغول راضی کردن سکاندار شدیم. اما طرف آدم سرسخت و یک دنده ای بود و هرچه گفتم و التماس کردیم ، اصلأ به گوشش نرفت و غرغر کنان به راه خود ادامه داد. خلاصه نگران و مضطرب داشتیم بار دیگر به دژ خندق نزدیک می شدیم که ناگهان چند فروند هواپیمای عراقی روی دژ شیرجه رفته و دهها بمب سیاه و آبی رنگ به روی جاده و اطراف دژ ریختند و طولی هم نکشید که بوی تند سیر تازه کل منطقه را در برگرفت ...
🌀 #ادامه_دارد
🖍خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
⭕️ خاطراتی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر :
📌 #قسمت_۶۳
💠 روز پنجم / آخرین روز عملیات_ عقب نشینی_ دژ خندق
🔹🔸 خوش قدم بودیم و نرسیده یکی از هواپیماهای عراقی مورد اصابت رگبار پدافند هوایی مستقر در روی جاده خندق قرار گرفته و شعله کشان و دودکنان در اطراف رودخانه دجله سقوط کرد. بقیه هواپیماها هم با دیدن این صحنه سریع فرار را بر قرار ترجیح داده و فضای منطقه را ترک کردند. با برادران ارتشی روبوسی و خداحافظی گرمی کرده و برای یافتن قایقی جهت بازگشت به عقب ، به سمت اسکله قایق ها حرکت کردیم .
جاده خاکی و اطراف دژ بسیار شلوغ و پرهمهمه بود و همه در حال تلاش و فعالیت بودند ، تکاوران ارتشی که صبح در حوالی رودخانه دجله در حال ایجاد خط و احداث سنگر بودند. حالا در چندمتری دیواره دژ مشغول حفر زمین و ساخت جان پناه و سنگر بودند و به نظر می آمد که مشغول ایجاد دیواره دفاعی از برای حفاظت از دژ و جاده خاکی می باشند. اینطرف دژ و در داخل آبهای جزایر مجنون و ورودی آبراه ها هم ترافیک سنگینی بود و قایق های بسیاری با عجله و شتاب در حال رفت و آمد و انتقال نفرات و جابجایی تجهیزات مختلف به عقبه بودند. حوالی اسکله هم تعداد زیادی شهید و مجروح کنار هم چیده شده بودند که به نوبت توسط برادران حمل مجروح به داخل قایق ها منتقل می شدند.
به اسکله رسیده و شتابان به دنبال قایقی برای سوارشدن گشتیم. اما به هر کدام سر زدیم ، بدبختانه سکاندار اجازه ورود به داخل قایق را نداده و همه گفتند که بنا به دستور فقط فقط زخمی ها و پیکر شهدا را حمل می کنند و رزمندگان سالم هم باید با پای پیاده از روی پل شناور به عقب برگردند . از ورودی پل تا پد پنج جزیره مجنون حدود ۱۳ یا ۱۴ کیلومتری فاصله بود و پیمودن آن همه راه با آن وضعیت و حال و روز خراب و جسم ناتوان و بی رمق آن هم از روی پلی لرزان و از میان آن همه رزمنده که بر روی پل مشغول رفت و آمد و خواب و استراحت بودند واقعاً کاری بس سخت و دشوار می نمود و باید راه دیگری برای بازگشت به عقب پیدا می کردیم. دوباره به سراغ تک تک قایق رانان رفته و با کلی خواهش و تمنا خواستیم که ما را هم در گوشه ای از قایق شان جای داده و به عقب ببرند. اما با تمام التماس هایمان هیچکدام زیر بار نرفته و حسابی هم مایوس و ناامید مان کرده و مسیر پل شناور را نشانمان دادند. خلاصه از عجز و التماس هم نتیجه ای نگرفته و خسته و سردرگم بر روی جاده خندق سرگردان ماندیم .
مدتی اینطرف و آنطرف جاده رفته و با برادران ارتشی گپ و گفت کرده و در گوشه و کنار دژ نشسته و استراحت کردیم ، تا اینکه دم دم های غروب فکری به ذهن یکی از بچهها رسید و پیشنهاد داد که فیلم بازی کرده و در نقش رزمندگان زخمی سوار قایق ها شویم. لباس هایمان کاملاً کثیف و پر از لکه های ریز و درشت خون بود و فقط به مقداری باند پانسمان و مایع بتادین و کمی هم آخ و اوخ نیاز داشتیم که خیلی آسان و بی دردسر سوار قایق ها شویم.
همگی با اشتیاق پیشنهادش را قبول کرده و شروع به جستجو در اطراف برای یافتن لوازم مورد نیاز کردیم. خوشبختانه در چندین روز گذشته ، تعداد زیادی شهید و مجروح از همانجا عازم عقبه شده و اطراف اسکله پر از باند و گاز و لوازمات مختلف پانسمان بود. شتابان تعدادی باند و گاز و یک قوطی بتادین پیدا کرده و در گوشه ای خلوت مشغول باند پیچی و پانسمان همدیگر شدیم. خلاصه یکی مون سرش را بست و آن یکی دستش را و آن دیگری پایش را و لنگان لنگان و آه و فغان کنان به سمت اسکله رفتیم و سریع هم با راهنمایی یکی از برادران امدادگر سوار بر قایقی شده و با تکمیل ظرفیت به سمت ورودی آبراه حرکت کردیم .
کم کم قایق داشت وارد آبراه می شد که یکدفعه برادر سید داود طاهری پانسمان سرش را برداشته و به داخل آب انداخت. قایق ران یک نگاهی پر از تعجب به کله سالم برادر طاهری انداخت و سپس قایق را متوقف و با لحنی بسیار تند و عصبی گفت : فکر میکنی خیلی زرنگی !؟ الان وقتی برگشتم ساحل و پیاده ات کردم. می فهمی زرنگ کیه ! بعد هم عقب عقب به سمت ساحل برگشت ، شروع به خواهش و تمنا کرده و هر کدام از طرفی مشغول راضی کردن سکاندار شدیم. اما طرف آدم سرسخت و یک دنده ای بود و هرچه گفتم و التماس کردیم ، اصلأ به گوشش نرفت و غرغر کنان به راه خود ادامه داد. خلاصه نگران و مضطرب داشتیم بار دیگر به دژ خندق نزدیک می شدیم که ناگهان چند فروند هواپیمای عراقی روی دژ شیرجه رفته و دهها بمب سیاه و آبی رنگ به روی جاده و اطراف دژ ریختند و طولی هم نکشید که بوی تند سیر تازه کل منطقه را در برگرفت ...
🌀 #ادامه_دارد
🖍خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💢 #ماه_خدا
📽 در ماه نزول قرآن ، قلب و جانمان را با تلاوتی زیبا و شنیدنی از استاد مرحوم #راغب_مصطفی_غلوش صفا بخشیده و بهاری کنیم.
📚 آیات ۱۰۱ تا ۱۰۷ سوره مبارکه انبیاء
🔸🔹بی تردید کسانی که پیش تر از سوی ما وعده نیک به آنان داده اند ، از دوزخ دورشان نگه می دارند. (۱۰۱)
👌 بسیار زیبا و شنیدنی ، تماشای این تلاوت عالی و بی نظیر را از دست ندهید .
🙏 التماس دعا
#روزه
#ماه_رمضان
#مهمانی_خدا
#فصل_بندگی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 در ماه نزول قرآن ، قلب و جانمان را با تلاوتی زیبا و شنیدنی از استاد مرحوم #راغب_مصطفی_غلوش صفا بخشیده و بهاری کنیم.
📚 آیات ۱۰۱ تا ۱۰۷ سوره مبارکه انبیاء
🔸🔹بی تردید کسانی که پیش تر از سوی ما وعده نیک به آنان داده اند ، از دوزخ دورشان نگه می دارند. (۱۰۱)
👌 بسیار زیبا و شنیدنی ، تماشای این تلاوت عالی و بی نظیر را از دست ندهید .
🙏 التماس دعا
#روزه
#ماه_رمضان
#مهمانی_خدا
#فصل_بندگی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💢 #شهید_قدس
📽 نماهنگی زیبا و دیدنی برای سردار دل ها سپهبد شهید #حاج_قاسم_سلیمانی با نوای گرم و دلنشین حاج صادق آهنگران
⭕️ روز قدس ، روز حیات اسلام است...
🦋 روحش شاد و یادش گرامی
#محور_مقاومت
#مرد_میدان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 نماهنگی زیبا و دیدنی برای سردار دل ها سپهبد شهید #حاج_قاسم_سلیمانی با نوای گرم و دلنشین حاج صادق آهنگران
⭕️ روز قدس ، روز حیات اسلام است...
🦋 روحش شاد و یادش گرامی
#محور_مقاومت
#مرد_میدان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #ماه_خدا
📽 هر روز ماه مبارک رمضان یک آیه شریفه و یک شهید والامقام #استان_زنجان
📖 آیات مبارک روز بیست و چهارم ، آیات ۱ و ۷ سوره مبارکه القلم :
نون ، سوگند به قلم و آنچه می نویسند، (۱)
که به سبب نعمت و رحمت پروردگارت [ که نبوّت، دانش و بصیرت است ] تو مجنون نیستی؛ (۲) و بی تردید برای تو پاداشی دایم و همیشگی است؛ (۳) و یقیناً تو بر بلندای سجایای اخلاقی عظیمی قرار داری. (۴) پس به زودی می بینی و [ منکران هم ] می بینند، (۵) که کدام یک از شما دچار جنون اند؛ (۶) بی تردید پروردگارت بهتر می داند چه کسی از راه او گمراه شده ، و او به راه یافتگان داناتر است (۷)
📸 شهید والامقام امروز : شیرمرد زنجانی بسیجی دلاور #شهید_اصغر_خدایاری از رزمندگان سلحشور و بسیجیان حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس بود که اردیبهشت ماه ۱۳۶۲ در منطقه عملیاتی جنوب کشور به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد.
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 هر روز ماه مبارک رمضان یک آیه شریفه و یک شهید والامقام #استان_زنجان
📖 آیات مبارک روز بیست و چهارم ، آیات ۱ و ۷ سوره مبارکه القلم :
نون ، سوگند به قلم و آنچه می نویسند، (۱)
که به سبب نعمت و رحمت پروردگارت [ که نبوّت، دانش و بصیرت است ] تو مجنون نیستی؛ (۲) و بی تردید برای تو پاداشی دایم و همیشگی است؛ (۳) و یقیناً تو بر بلندای سجایای اخلاقی عظیمی قرار داری. (۴) پس به زودی می بینی و [ منکران هم ] می بینند، (۵) که کدام یک از شما دچار جنون اند؛ (۶) بی تردید پروردگارت بهتر می داند چه کسی از راه او گمراه شده ، و او به راه یافتگان داناتر است (۷)
📸 شهید والامقام امروز : شیرمرد زنجانی بسیجی دلاور #شهید_اصغر_خدایاری از رزمندگان سلحشور و بسیجیان حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس بود که اردیبهشت ماه ۱۳۶۲ در منطقه عملیاتی جنوب کشور به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد.
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💢 #شهید_قدس
📽 نماهنگ ویژه سایت #رهبر_معظم_انقلاب از فعالیتهای سردار شهید #حاج_قاسم_سلیمانی از دوران دفاع مقدس تا دروازههای فلسطین اشغالی
👌 بسیار عالی و تماشایی ، حتماً ببینید
#القدس_أقرب
#محور_مقاومت
#مرد_میدان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 نماهنگ ویژه سایت #رهبر_معظم_انقلاب از فعالیتهای سردار شهید #حاج_قاسم_سلیمانی از دوران دفاع مقدس تا دروازههای فلسطین اشغالی
👌 بسیار عالی و تماشایی ، حتماً ببینید
#القدس_أقرب
#محور_مقاومت
#مرد_میدان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #حماسه_بدر
⭕️ خاطراتی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر :
📌 #قسمت_۶۴
💠 روز پنجم / آخرین روز عملیات_ عقب نشینی_ دژ خندق
🔹🔸 وضعیت بسیار دلهره آور و ترسناکی بود. از چند نقطه از دژ و اطراف آن دود غلیظی به آسمان بر می خواست و بوی تهوع آور سیر تازه همه جا را دربرگرفته و به شدت هم مشام را آزار می داد. رزمندگان در اسکله و روی جاده خاکی و داخل قایق ها هراسان و شتابان ماسک می زدند و قایق ها خالی و پر هم سراسیمه از منطقه آلودگی فرار می کردند ، سکاندار قایق ما نیز با استثمام بوی گاز شیمیایی سریع ماسک زده و با دیدن وضعیت آشفته و به هم ریخته دژ از بازگشت به اسکله منصرف و با سرعت تمام به سمت آبراه حرکت کرد ، خوشبختانه بمب های شیمیایی دشمن خطر بازگشت دوباره به دژ را منتفی کرد ، اما جای بد و تأسف بارش آنجا بود که هیچکدام ماسک ضد گاز نداشتیم و تمام تجهیزات انفرادی خود را هنگام عقب نشینی انداخته و حالا جز یک سلاح چیز دیگری به همراه نداشتیم ، درست وسط آب بودیم و امکان و فرصتی هم برای یافتن و زدن ماسک نبود ، سریع چفیه ها را با آب خیس کرده و جلوی دهان و دماغ مان بسته و بقیه کار را هم به لطف و کرم خداوند متعال سپردیم .
داخل آبراه حسابی شلوغ و پر ترافیک بود و قایق های بیشماری در حال رفت و آمد بودند و با چنان سرعتی هم حرکت می کردند که باعث تلاطم شدید آب و ایجاد موج های بسیار بزرگ می شدند ، محکم از کناره قایق گرفته بودیم و قایق در روی امواج همچون گهواره به این طرف و آن طرف می رفت و هر لحظه هم امکان برگشتن و واژگون شدنش می رفت ، چند کیلومتری از دژ دور نشده بودیم که بارانی از گلوله های خمسه خمسه به روی آبراه باریدن گرفت و توپخانه های دور زن دشمن شروع به کوبیدن جزایر مجنون و خطوط مواصلاتی آن کردند .
گلوله باران دشمن بقدری شدید و پرحجم بود که دیگر قایق در میان انفجارات حرکت می کرد و قایق ران هم بی اعتنا به امواج سهمگین حاصل از موج انفجارها که بصورت متوالی به بدنه قایق می خوردند ، شتابان و تخته گاز جلو می رفت ، تاریکی داشت کم کم نیزارها را فرا می گرفت که به چهار راهی از آبراه ها رسیده و سکاندار با سرعت به داخل یکی از آبراه ها پیچیده و بعد از ساعتی حرکت ، متوجه شد که مسیر اشتباه است و گفت که گم شدیم ! نمی دانم گم شدنمان حاصل انتقام و غرض ورزی راننده قایق بود یا فقط یک حادثه سهوی و اشتباه بود ، اما هرآنچه بود ، در تاریکی شب ، داخل نیزارهای غریب و ناشناس هور سرگردان شده و به دنبال یافتن آبراه اصلی ، از این آبراه و به آن آبراه زدیم . دقایق بسیار تلخ و آزاردهنده ای بود ، انفجارات و امواج سهمگین آب ، تمام لباس هایمان را خیس کرده و نسیم سرد هور هم تا مغز استخوان مان اثر می کرد و از سوز سرما مثال بید می لرزیدیم و دندان هایمان بی اختیار به هم می خوردند و تق تق صدا می دادند. همه جا تاریک تاریک بود و با استفاده از نور منورهایی که در آسمان منطقه روشن می شدند. خیلی آرام و با احتیاط حرکت می کردیم ، حدود چند ساعتی لرزان و هراسان در داخل پیچ در پیچ آبراه های هور سرگردان ماندیم تا اینکه نیمه های شب به قایق شناسایی برادران اطلاعات و عملیات لشگر برخورد کرده و با هدایت و راهنمایی آنان مسیر اصلی را یافته و بعد از ساعتی به پد پنج جزیره مجنون رسیدیم .
بقدری خسته و کوفته و بی رمق بودیم که توان قدم از قدم برداشتن نداشتیم و برای همین هم دیگر به دنبال سنگر یا جان پناهی امن نگشته و همانجا کنار ساحل در داخل شیاری نسبتاً عمیق کنار هم دراز کشیده و بلافاصله هم به خواب شیرین و سنگینی فرو رفتیم ، نمی دانم چقدر خوابیده بودیم ، اما یکدفعه با صدای مهیب انفجارات متعدد از خواب پریده و دیدیم که آسمان منطقه غرق نور و رنگ است و عراقیها در حال جشن و نورافشانی هستند. انگاری کاملاً منطقه عملیاتی را پس گرفته و مشغول سرور و شادمانی بودند. بقدری خسته و کمبود خواب داشتیم که هیچ اعتنایی به صحنه های زیبا و تماشایی آسمان نکرده و دوباره خوابیدیم .
سحر با نوای زیبای اذان بیدار شده و بعد از اقامه نماز مشغول گشت و گذار در اطراف پد شدیم ، تعداد کثیری از رزمندگان قدیمی و باسابقه جبهه از شهرهای مختلف برای شرکت در عملیات آمده و در سنگرهای پد مستقر بودند که جمعی هم از بچههای دلاور و غیور زنجان بودند ، به سنگرشأن رفته و دیدیم که برادران محمد عباچی و حمید نظری ، ابوالفضل خدامرادی ، حمید سنمار ، حمید کاظمی و تعدادی دیگر هستند که دیشب از راه رسیده اند ، با یک یک شأن روبوسی و احوالپرسی کرده و کمی هم از اوضاع و احوال منطقه و وقایع عملیات گفتیم و بعد هم خداحافظی کرده و سوار بر مینی بوسی راهی عقبه شدیم .
🌀 #ادامه_دارد
🖍خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
⭕️ خاطراتی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر :
📌 #قسمت_۶۴
💠 روز پنجم / آخرین روز عملیات_ عقب نشینی_ دژ خندق
🔹🔸 وضعیت بسیار دلهره آور و ترسناکی بود. از چند نقطه از دژ و اطراف آن دود غلیظی به آسمان بر می خواست و بوی تهوع آور سیر تازه همه جا را دربرگرفته و به شدت هم مشام را آزار می داد. رزمندگان در اسکله و روی جاده خاکی و داخل قایق ها هراسان و شتابان ماسک می زدند و قایق ها خالی و پر هم سراسیمه از منطقه آلودگی فرار می کردند ، سکاندار قایق ما نیز با استثمام بوی گاز شیمیایی سریع ماسک زده و با دیدن وضعیت آشفته و به هم ریخته دژ از بازگشت به اسکله منصرف و با سرعت تمام به سمت آبراه حرکت کرد ، خوشبختانه بمب های شیمیایی دشمن خطر بازگشت دوباره به دژ را منتفی کرد ، اما جای بد و تأسف بارش آنجا بود که هیچکدام ماسک ضد گاز نداشتیم و تمام تجهیزات انفرادی خود را هنگام عقب نشینی انداخته و حالا جز یک سلاح چیز دیگری به همراه نداشتیم ، درست وسط آب بودیم و امکان و فرصتی هم برای یافتن و زدن ماسک نبود ، سریع چفیه ها را با آب خیس کرده و جلوی دهان و دماغ مان بسته و بقیه کار را هم به لطف و کرم خداوند متعال سپردیم .
داخل آبراه حسابی شلوغ و پر ترافیک بود و قایق های بیشماری در حال رفت و آمد بودند و با چنان سرعتی هم حرکت می کردند که باعث تلاطم شدید آب و ایجاد موج های بسیار بزرگ می شدند ، محکم از کناره قایق گرفته بودیم و قایق در روی امواج همچون گهواره به این طرف و آن طرف می رفت و هر لحظه هم امکان برگشتن و واژگون شدنش می رفت ، چند کیلومتری از دژ دور نشده بودیم که بارانی از گلوله های خمسه خمسه به روی آبراه باریدن گرفت و توپخانه های دور زن دشمن شروع به کوبیدن جزایر مجنون و خطوط مواصلاتی آن کردند .
گلوله باران دشمن بقدری شدید و پرحجم بود که دیگر قایق در میان انفجارات حرکت می کرد و قایق ران هم بی اعتنا به امواج سهمگین حاصل از موج انفجارها که بصورت متوالی به بدنه قایق می خوردند ، شتابان و تخته گاز جلو می رفت ، تاریکی داشت کم کم نیزارها را فرا می گرفت که به چهار راهی از آبراه ها رسیده و سکاندار با سرعت به داخل یکی از آبراه ها پیچیده و بعد از ساعتی حرکت ، متوجه شد که مسیر اشتباه است و گفت که گم شدیم ! نمی دانم گم شدنمان حاصل انتقام و غرض ورزی راننده قایق بود یا فقط یک حادثه سهوی و اشتباه بود ، اما هرآنچه بود ، در تاریکی شب ، داخل نیزارهای غریب و ناشناس هور سرگردان شده و به دنبال یافتن آبراه اصلی ، از این آبراه و به آن آبراه زدیم . دقایق بسیار تلخ و آزاردهنده ای بود ، انفجارات و امواج سهمگین آب ، تمام لباس هایمان را خیس کرده و نسیم سرد هور هم تا مغز استخوان مان اثر می کرد و از سوز سرما مثال بید می لرزیدیم و دندان هایمان بی اختیار به هم می خوردند و تق تق صدا می دادند. همه جا تاریک تاریک بود و با استفاده از نور منورهایی که در آسمان منطقه روشن می شدند. خیلی آرام و با احتیاط حرکت می کردیم ، حدود چند ساعتی لرزان و هراسان در داخل پیچ در پیچ آبراه های هور سرگردان ماندیم تا اینکه نیمه های شب به قایق شناسایی برادران اطلاعات و عملیات لشگر برخورد کرده و با هدایت و راهنمایی آنان مسیر اصلی را یافته و بعد از ساعتی به پد پنج جزیره مجنون رسیدیم .
بقدری خسته و کوفته و بی رمق بودیم که توان قدم از قدم برداشتن نداشتیم و برای همین هم دیگر به دنبال سنگر یا جان پناهی امن نگشته و همانجا کنار ساحل در داخل شیاری نسبتاً عمیق کنار هم دراز کشیده و بلافاصله هم به خواب شیرین و سنگینی فرو رفتیم ، نمی دانم چقدر خوابیده بودیم ، اما یکدفعه با صدای مهیب انفجارات متعدد از خواب پریده و دیدیم که آسمان منطقه غرق نور و رنگ است و عراقیها در حال جشن و نورافشانی هستند. انگاری کاملاً منطقه عملیاتی را پس گرفته و مشغول سرور و شادمانی بودند. بقدری خسته و کمبود خواب داشتیم که هیچ اعتنایی به صحنه های زیبا و تماشایی آسمان نکرده و دوباره خوابیدیم .
سحر با نوای زیبای اذان بیدار شده و بعد از اقامه نماز مشغول گشت و گذار در اطراف پد شدیم ، تعداد کثیری از رزمندگان قدیمی و باسابقه جبهه از شهرهای مختلف برای شرکت در عملیات آمده و در سنگرهای پد مستقر بودند که جمعی هم از بچههای دلاور و غیور زنجان بودند ، به سنگرشأن رفته و دیدیم که برادران محمد عباچی و حمید نظری ، ابوالفضل خدامرادی ، حمید سنمار ، حمید کاظمی و تعدادی دیگر هستند که دیشب از راه رسیده اند ، با یک یک شأن روبوسی و احوالپرسی کرده و کمی هم از اوضاع و احوال منطقه و وقایع عملیات گفتیم و بعد هم خداحافظی کرده و سوار بر مینی بوسی راهی عقبه شدیم .
🌀 #ادامه_دارد
🖍خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #شهید_القدس
📽 نماهنگ ویژه فلسطینی ها برای سردار دل ها ، سپهبد شهید #حاج_قاسم_سلیمانی / با زیرنویس فارسی
👌 بسیار عالی ، حتماً ببینید
#القدس_أقرب
#محور_مقاومت
#مرد_میدان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 نماهنگ ویژه فلسطینی ها برای سردار دل ها ، سپهبد شهید #حاج_قاسم_سلیمانی / با زیرنویس فارسی
👌 بسیار عالی ، حتماً ببینید
#القدس_أقرب
#محور_مقاومت
#مرد_میدان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💢 #کلیپ_ویژه
📽 واکنش جالب و دیدنی مردم مقاوم غزه فلسطین به نامه نمادین سردار دل ها سپهبد شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
👌 بسیار عالی ، حتماً ببینید
❤️ خداوند قادر و متعال چه عزت و منزلتی به این شیرمرد جبهه های حق علیه باطل عنایت فرموده !؟
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#القدس_أقرب
#محور_مقاومت
#مرد_میدان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 واکنش جالب و دیدنی مردم مقاوم غزه فلسطین به نامه نمادین سردار دل ها سپهبد شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
👌 بسیار عالی ، حتماً ببینید
❤️ خداوند قادر و متعال چه عزت و منزلتی به این شیرمرد جبهه های حق علیه باطل عنایت فرموده !؟
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#القدس_أقرب
#محور_مقاومت
#مرد_میدان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #ماه_خدا
📽 هر روز ماه مبارک رمضان یک آیه شریفه و یک شهید والامقام #استان_زنجان
📖 آیات مبارک روز بیست و پنجم ، آیات ۳۰ و ۳۱ سوره مبارکه فصلت :
بی تردید کسانی که گفتند : پروردگار ما خداست ؛ سپس [ در میدان عمل بر این حقیقت ] استقامت ورزیدند ، فرشتگان بر آنان نازل می شوند [ و می گویند: ] مترسید و اندوهگین نباشید و شما را به بهشتی که وعده می دادند ، بشارت باد. (۳۰) ما در زندگی دنیا و آخرت ، یاران و دوستان شما هستیم ، آنچه دلتان بخواهد ، در بهشت برای شما فراهم است، و در آن هر چه را بخواهید ، برای شما موجود است.(۳۱)
📸 شهید والامقام امروز : شیرمرد زنجانی بسیجی غواص #شهید_حسین_شاکری از رزمندگان سلحشور و بسیجیان حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس بود که بهمن ماه ۱۳۶۴ در عملیات افتخارآفرین #والفجر_هشت ، در منطقه عملیاتی #اروندرود ، #فاو_عراق به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد.
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 هر روز ماه مبارک رمضان یک آیه شریفه و یک شهید والامقام #استان_زنجان
📖 آیات مبارک روز بیست و پنجم ، آیات ۳۰ و ۳۱ سوره مبارکه فصلت :
بی تردید کسانی که گفتند : پروردگار ما خداست ؛ سپس [ در میدان عمل بر این حقیقت ] استقامت ورزیدند ، فرشتگان بر آنان نازل می شوند [ و می گویند: ] مترسید و اندوهگین نباشید و شما را به بهشتی که وعده می دادند ، بشارت باد. (۳۰) ما در زندگی دنیا و آخرت ، یاران و دوستان شما هستیم ، آنچه دلتان بخواهد ، در بهشت برای شما فراهم است، و در آن هر چه را بخواهید ، برای شما موجود است.(۳۱)
📸 شهید والامقام امروز : شیرمرد زنجانی بسیجی غواص #شهید_حسین_شاکری از رزمندگان سلحشور و بسیجیان حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس بود که بهمن ماه ۱۳۶۴ در عملیات افتخارآفرین #والفجر_هشت ، در منطقه عملیاتی #اروندرود ، #فاو_عراق به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد.
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #نامزد_گلوله_ها
📽 پاسخ سردار شهید #حاج_قاسم_سلیمانی به درخواست کاندیداتوریاش برای انتخابات ریاست جمهوری : من نامزد گلولهها هستم...
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#محور_مقاومت
#مرد_میدان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 پاسخ سردار شهید #حاج_قاسم_سلیمانی به درخواست کاندیداتوریاش برای انتخابات ریاست جمهوری : من نامزد گلولهها هستم...
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#محور_مقاومت
#مرد_میدان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #حماسه_بدر
⭕️ خاطراتی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر :
📌 #قسمت_۶۵
💠 قسمت آخر
🔹🔸 خطوط مواصلاتی جزایر مجنون یکسره زیر آتش توپخانه های دورزن و بمباران هواپیماها بود و جاده خاکی های مجنون هم چنان ترافیک و مملو از تجهیزات و نیروهای ارتشی بود که رفت و آمد به کندی انجام می شد. رزمندگان داخل مینی بوس که از شهرهای مختلف بودند. بصورت غمباری همگی ساکت و خاموش بودند و هرکدام به سمتی خیره مانده و بدون توجه به گلوله های توپ و بمب هایی که به داخل آب های اطراف جاده افتاده و منفجر می شدند. غرق تفکرات گوناگون بودند.
در آن دقایق کسالت آور و غمبار ، اندوهی عظیم به سنگینی کوه بر دوشم احساس میکردم ، سرم را به شیشه مینی بوس تکیه داده و ساکت غرق افکار گوناگون بودم ، آیا در این عملیات شکست خوردیم !؟ پس نتیجه آن همه ایثار و فداکاری و زحمات شبانه روزی رزمندگان و خون پاک هزاران شهید چه می شود !؟ شاید دیدگان ظاهر بین دنیا پرست ، اینگونه قضاوت کنند که لشگریان اسلام بعد از فتح چند روزه منطقه ، با دادن تلفات سنگین ، شکست خورده و دوباره مناطق تصرف شده را تحویل دشمن بعثی دادند! آیا واقعا این تمام ماجراست و باید خفت شکست را پذیرفت! اما به راستی اینگونه نبود و تک به تک پاکبازان لشگر توحید، از لحظه ای که قدم به خاک دشمن نهادند، بخوبی میدانستند که دیر یا زود باید راه رفته را بازگردند و این دیار غریب را ترک گویند، چرا که چون قصدشان کشورگشایی و اشغال خاک دیگران نبود و هدف چیزی بالاتر از خاک و کشور بود! و برای همین هم پیر مرادشان خمینی عزیز در اوایل جنگ فرموده بود که (ما هیچگونه چشم داشتی حتی به اندازه یک وجب از خاک عراق نیز نداریم)
آری! هدف ما کشورگشایی یا اشغال یک سرزمین نبود، مقصد ما عمل به تکلیف و هدف ما جلب رضایت خدای قادر و توانا بود و در این راه شکست بی معناست و چه زیبا فرمودند پیر جماران که ( نباید نگران باشیم که مبادا شکست بخوریم ، باید نگران باشیم که مبادا به تکلیف عمل نکنیم ) و تکلیف ما حرکت و مبارزه از برای حاکمیت حق و تنبیه متجاوز بود و ما در این راه و مقصد به فرموده حضرت امام خمینی ، فقط و فقط مامور به ادای تکلیف و وظیفه ایم ، نه مامور به نتیجه ..
ما آن زمان شکست خورده هستیم که در مقابل زورگویی ها و تجاوز دشمنان تسلیم شده باشیم. اما تا آن زمان که برای حراست از دین و خاک و ملت و حاکمیت حق ، کوله بارمبارزه با ظلم را بر دوش داریم ، در حقیقت پیروزیم ، حتی اگر در حال عقب نشینی از چندین کیلومتر زمین باشیم. اگر حضرت امام حسین (ع) و یاران پاکبازش در وادی کربلا و در روز عاشورا با نثار خون خود شکست خوردند و خاندان پلید معاویه به پیروزی دست یافت ، اکنون نیز لشگریان اسلام و لبیک گویان حضرت اباعبدالله (ع) در شرق رودخانه دجله در این نبرد نابرابر و ناجوانمردانه شکست خورده و رژیم تجاوزگر بعثی عراق پیروز شد!
اما حقیقت این است که امام حسین (ع) و یاران باوفایش اگر چه در ظاهر شکست خورده و مظلومانه به شهادت رسیدند، اما در واقع پیروز شده و بعد از چهارده قرن هنوز خون سرخ آنان جوشان و خروشان است و تا دنیا دنیاست این پیروزی خون بر شمشیر در قلب دفتر تاریخ می درخشد و هر چند یزید ابن معاویه به حکومت چند روزه دنیای پوچ دست یافته و به نظر خود پیروز گشت، اما در اصل شکست خورده آن روز تا به امروز و تا آخر زمان می باشد و در طول تاریخ جز نامی که ننگ و خفت را تداعی میکند، از او و یاران خونخوارش بجا نمانده است . سخن آخر اینکه یا باید از نسل هابیل بود و همراه حسینیان و یا هم کیش قابیل و یاور یزیدیان ، راه سومی هم وجود ندارد .
مینی بوس کم کم داشت جزیره خون رنگ مجنون را پشت سر میگذاشت و زیر لب این چنین زمزمه میکردم که خداحافظ ای مجنون خاطره ها ، خداحافظ ای دیار شرق دجله ، خداحافظ ای رودخانه خروشان دجله ، ای شیارها و کانال های غرقه در خون پاکبازان ، شما نظاره گیر مظلومیت و ایثار دلاور مردانی بودید که پشت پا به تمام زیبایهای دورغین این دنیای دنی زده بودند. ای دیار شرق دجله تو خود ناظر بودی که در کنار نخلستان ها و نهرهای تو ، پیکرهای غرق خون پاکان دوران چگونه با بدن های خسته و لبانی تشنه افتاده بودند و تو خود بهتر میدانی که در طریق عشقبازی تن باید صدها تکه شود، قطعه قطعه گردد و بندبنداش از هم بگسلد، آتش گرفته و بسوزد و خاکسترش را نیز باد تا کوی محبوب با خود به همراه ببرد، تا عاشقی به مقام والای خلیفه بودن خداوند متعال نایل شود و سبکبال تا عرش دوست پرواز کند.
در عشق هزار جان و دل بس نکند
دل خود چه بود حدیث جان کس نکند
این راه کسی رود که در هر قدمی
صد جان بدهد که روی واپس نکند
🌀 #پایان
🖍خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
⭕️ خاطراتی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر :
📌 #قسمت_۶۵
💠 قسمت آخر
🔹🔸 خطوط مواصلاتی جزایر مجنون یکسره زیر آتش توپخانه های دورزن و بمباران هواپیماها بود و جاده خاکی های مجنون هم چنان ترافیک و مملو از تجهیزات و نیروهای ارتشی بود که رفت و آمد به کندی انجام می شد. رزمندگان داخل مینی بوس که از شهرهای مختلف بودند. بصورت غمباری همگی ساکت و خاموش بودند و هرکدام به سمتی خیره مانده و بدون توجه به گلوله های توپ و بمب هایی که به داخل آب های اطراف جاده افتاده و منفجر می شدند. غرق تفکرات گوناگون بودند.
در آن دقایق کسالت آور و غمبار ، اندوهی عظیم به سنگینی کوه بر دوشم احساس میکردم ، سرم را به شیشه مینی بوس تکیه داده و ساکت غرق افکار گوناگون بودم ، آیا در این عملیات شکست خوردیم !؟ پس نتیجه آن همه ایثار و فداکاری و زحمات شبانه روزی رزمندگان و خون پاک هزاران شهید چه می شود !؟ شاید دیدگان ظاهر بین دنیا پرست ، اینگونه قضاوت کنند که لشگریان اسلام بعد از فتح چند روزه منطقه ، با دادن تلفات سنگین ، شکست خورده و دوباره مناطق تصرف شده را تحویل دشمن بعثی دادند! آیا واقعا این تمام ماجراست و باید خفت شکست را پذیرفت! اما به راستی اینگونه نبود و تک به تک پاکبازان لشگر توحید، از لحظه ای که قدم به خاک دشمن نهادند، بخوبی میدانستند که دیر یا زود باید راه رفته را بازگردند و این دیار غریب را ترک گویند، چرا که چون قصدشان کشورگشایی و اشغال خاک دیگران نبود و هدف چیزی بالاتر از خاک و کشور بود! و برای همین هم پیر مرادشان خمینی عزیز در اوایل جنگ فرموده بود که (ما هیچگونه چشم داشتی حتی به اندازه یک وجب از خاک عراق نیز نداریم)
آری! هدف ما کشورگشایی یا اشغال یک سرزمین نبود، مقصد ما عمل به تکلیف و هدف ما جلب رضایت خدای قادر و توانا بود و در این راه شکست بی معناست و چه زیبا فرمودند پیر جماران که ( نباید نگران باشیم که مبادا شکست بخوریم ، باید نگران باشیم که مبادا به تکلیف عمل نکنیم ) و تکلیف ما حرکت و مبارزه از برای حاکمیت حق و تنبیه متجاوز بود و ما در این راه و مقصد به فرموده حضرت امام خمینی ، فقط و فقط مامور به ادای تکلیف و وظیفه ایم ، نه مامور به نتیجه ..
ما آن زمان شکست خورده هستیم که در مقابل زورگویی ها و تجاوز دشمنان تسلیم شده باشیم. اما تا آن زمان که برای حراست از دین و خاک و ملت و حاکمیت حق ، کوله بارمبارزه با ظلم را بر دوش داریم ، در حقیقت پیروزیم ، حتی اگر در حال عقب نشینی از چندین کیلومتر زمین باشیم. اگر حضرت امام حسین (ع) و یاران پاکبازش در وادی کربلا و در روز عاشورا با نثار خون خود شکست خوردند و خاندان پلید معاویه به پیروزی دست یافت ، اکنون نیز لشگریان اسلام و لبیک گویان حضرت اباعبدالله (ع) در شرق رودخانه دجله در این نبرد نابرابر و ناجوانمردانه شکست خورده و رژیم تجاوزگر بعثی عراق پیروز شد!
اما حقیقت این است که امام حسین (ع) و یاران باوفایش اگر چه در ظاهر شکست خورده و مظلومانه به شهادت رسیدند، اما در واقع پیروز شده و بعد از چهارده قرن هنوز خون سرخ آنان جوشان و خروشان است و تا دنیا دنیاست این پیروزی خون بر شمشیر در قلب دفتر تاریخ می درخشد و هر چند یزید ابن معاویه به حکومت چند روزه دنیای پوچ دست یافته و به نظر خود پیروز گشت، اما در اصل شکست خورده آن روز تا به امروز و تا آخر زمان می باشد و در طول تاریخ جز نامی که ننگ و خفت را تداعی میکند، از او و یاران خونخوارش بجا نمانده است . سخن آخر اینکه یا باید از نسل هابیل بود و همراه حسینیان و یا هم کیش قابیل و یاور یزیدیان ، راه سومی هم وجود ندارد .
مینی بوس کم کم داشت جزیره خون رنگ مجنون را پشت سر میگذاشت و زیر لب این چنین زمزمه میکردم که خداحافظ ای مجنون خاطره ها ، خداحافظ ای دیار شرق دجله ، خداحافظ ای رودخانه خروشان دجله ، ای شیارها و کانال های غرقه در خون پاکبازان ، شما نظاره گیر مظلومیت و ایثار دلاور مردانی بودید که پشت پا به تمام زیبایهای دورغین این دنیای دنی زده بودند. ای دیار شرق دجله تو خود ناظر بودی که در کنار نخلستان ها و نهرهای تو ، پیکرهای غرق خون پاکان دوران چگونه با بدن های خسته و لبانی تشنه افتاده بودند و تو خود بهتر میدانی که در طریق عشقبازی تن باید صدها تکه شود، قطعه قطعه گردد و بندبنداش از هم بگسلد، آتش گرفته و بسوزد و خاکسترش را نیز باد تا کوی محبوب با خود به همراه ببرد، تا عاشقی به مقام والای خلیفه بودن خداوند متعال نایل شود و سبکبال تا عرش دوست پرواز کند.
در عشق هزار جان و دل بس نکند
دل خود چه بود حدیث جان کس نکند
این راه کسی رود که در هر قدمی
صد جان بدهد که روی واپس نکند
🌀 #پایان
🖍خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #ماه_خدا
📽 هر روز ماه مبارک رمضان یک آیه شریفه و یک شهید والامقام #استان_زنجان
📖 آیات مبارک روز بیست و ششم ، آیه ۵۶ سوره مبارکه هود :
یقیناً من بر خدا که پروردگار من و پروردگار شماست توکل کردم ؛ هیچ جنبنده ای نیست مگر اینکه او مهارش را به دست [ قدرت و فرمانروایی خود ] گرفته است ، مسلماً پروردگارم بر راهی راست است. (۵۶)
📸 شهید والامقام امروز : شیرمرد زنجانی ، فرمانده خاکی و بی ادعا ، سردار پاسدار #شهید_حمید_احدی از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس بود که اسفند ماه ۱۳۶۳ در عملیات عاشورایی #بدر ، در منطقه عملیاتی #شرق_دجله_عراق در کسوت فرمانده گردان حضرت امام سجاد (ع) لشگر ۳۱ عاشورا به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد.
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 هر روز ماه مبارک رمضان یک آیه شریفه و یک شهید والامقام #استان_زنجان
📖 آیات مبارک روز بیست و ششم ، آیه ۵۶ سوره مبارکه هود :
یقیناً من بر خدا که پروردگار من و پروردگار شماست توکل کردم ؛ هیچ جنبنده ای نیست مگر اینکه او مهارش را به دست [ قدرت و فرمانروایی خود ] گرفته است ، مسلماً پروردگارم بر راهی راست است. (۵۶)
📸 شهید والامقام امروز : شیرمرد زنجانی ، فرمانده خاکی و بی ادعا ، سردار پاسدار #شهید_حمید_احدی از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس بود که اسفند ماه ۱۳۶۳ در عملیات عاشورایی #بدر ، در منطقه عملیاتی #شرق_دجله_عراق در کسوت فرمانده گردان حضرت امام سجاد (ع) لشگر ۳۱ عاشورا به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد.
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💢 #مهدی_دروغین
📽 پشت پرده عملیات ترور رسانه ای سردار شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
🔺 آیا ظهور نزدیک است !؟ هدف از مطرح کردن مهدی دروغین چیست !؟ هدف از ترور نرم و دوباره سردار شهید سلیمانی چه می باشد !؟ چه ماموریتی بر عهده نفوذی ها و غربزده ها در داخل ایران گذاشته شده است!؟
👌 بسیار مهم و پرمحتوا ، حتماً ببینید
#محور_مقاومت
#مرد_میدان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 پشت پرده عملیات ترور رسانه ای سردار شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
🔺 آیا ظهور نزدیک است !؟ هدف از مطرح کردن مهدی دروغین چیست !؟ هدف از ترور نرم و دوباره سردار شهید سلیمانی چه می باشد !؟ چه ماموریتی بر عهده نفوذی ها و غربزده ها در داخل ایران گذاشته شده است!؟
👌 بسیار مهم و پرمحتوا ، حتماً ببینید
#محور_مقاومت
#مرد_میدان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 عکسی جدید و زیبا از سردار دل ها سپهبد شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#محور_مقاومت
#مرد_میدان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#محور_مقاومت
#مرد_میدان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💢 #نگین_سلیمانی
📽 فیلم سینمایی کوتاه در مورد سردار شهید #حاج_قاسم_سلیمانی و رزمندگان پرتوان محور مقاومت در نبرد آزادی قدس شریف
👌 بسیار عالی و تماشایی ، پر از صحنه های جذاب و حماسی
⭕️ تماشای این فیلم سینمایی بسیار زیبا را از دست ندهید ...
#محور_مقاومت
#مرد_میدان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 فیلم سینمایی کوتاه در مورد سردار شهید #حاج_قاسم_سلیمانی و رزمندگان پرتوان محور مقاومت در نبرد آزادی قدس شریف
👌 بسیار عالی و تماشایی ، پر از صحنه های جذاب و حماسی
⭕️ تماشای این فیلم سینمایی بسیار زیبا را از دست ندهید ...
#محور_مقاومت
#مرد_میدان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💢 #ماه_خدا
📽 در ماه نزول قرآن و در آخرین شب از لیالی قدر ، قلب و جانمان را با تلاوتی زیبا و شنیدنی از استاد مرحوم #راغب_مصطفی_غلوش صفا بخشیده و بهاری کنیم.
📚 آیات ۷۷ تا ۸۷ سوره مبارکه اسراء و سوره مبارکه قدر
🔸🔹و بگو : پروردگارا ! مرا [ در هر کار و شغلی ] به نیکی وارد کن و به نیکی بیرون آور و برایم از نزد خود نیرویی یاری دهنده قرار ده. (۸۰) و بگو : حق آمد و باطل نابود شد ؛ بی تردید باطل نابود شدنی است. (۸۱)
👌 بسیار زیبا و شنیدنی ، تماشای این تلاوت عالی و بی نظیر را که در حضور مقام معظم رهبری اجرا شده را از دست ندهید .
🙏 التماس دعا
#روزه
#ماه_رمضان
#مهمانی_خدا
#فصل_بندگی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 در ماه نزول قرآن و در آخرین شب از لیالی قدر ، قلب و جانمان را با تلاوتی زیبا و شنیدنی از استاد مرحوم #راغب_مصطفی_غلوش صفا بخشیده و بهاری کنیم.
📚 آیات ۷۷ تا ۸۷ سوره مبارکه اسراء و سوره مبارکه قدر
🔸🔹و بگو : پروردگارا ! مرا [ در هر کار و شغلی ] به نیکی وارد کن و به نیکی بیرون آور و برایم از نزد خود نیرویی یاری دهنده قرار ده. (۸۰) و بگو : حق آمد و باطل نابود شد ؛ بی تردید باطل نابود شدنی است. (۸۱)
👌 بسیار زیبا و شنیدنی ، تماشای این تلاوت عالی و بی نظیر را که در حضور مقام معظم رهبری اجرا شده را از دست ندهید .
🙏 التماس دعا
#روزه
#ماه_رمضان
#مهمانی_خدا
#فصل_بندگی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab