دل باخته
895 subscribers
2.83K photos
3.28K videos
22 files
545 links
این کانال در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و پیشبرد اهداف و آرمان های والای انقلاب اسلامی و پاسداری از حریم ولایت و رهبری فعالیت می کند.
بسیجی دل باخته حق و اهل ولایت است .

از وبلاگ دل باخته دیدن فرمائید
🅱 Pcdr.parsiblog.com
Download Telegram
💢 #خیبر

⭕️ #نبرد_غیرت

💠 خاطره ای زیبا از #سردار_شهید_طاهر_اجاقلو فرمانده دلاور اطلاعات و عملیات #لشگر_۱۷_علی_ابن_ابیطالب_ع از زبان سردار #احمد_محمدوند :

🔹🔸وضعیت جزیره مجنون به حالتی رسید که خدا رحمت کند شهید زین الدین گفتند : امروز روز عاشورا است و فکر نمی کنم روزی بدتر از امروز باشد و آن زمانی بود که عراق تمام عیار با آتش سنگین سعی کرد که جزیره جنوبی را بگیرد.

بعد آقا مهدی تعدادی از فرماندهان گردان و گروهان ها را که تعداد معدودی هم مانده بودند . جمع کرد و سعی نمود خط مقدم را حفظ کند تا دوباره نیرو برسد و وارد عمل شود. چون قرار بود عده ای از ارتش و سپاه بیاید و جزیره را تقویت کنند .

سردار زین الدین به برادرانی که مانده بودند ، گفت : که به هر حال باید برویم و امروز هم عاشوراست و باید به تکلیف مان عمل کنیم...

با فرمان آقا مهدی تمام برادران به جز سلاح انفرادی همگی آر پی جی هفت و موشک برداشتند و یکسره به ضلع غربی جزیره رفتیم ، طاهر اجاقلو هم آنجا بود و با فرد دیگری سوار موتور شده و با هم رفتیم سمت خط ، به خاکریزی رسیدیم که کمتر از یک متر ارتفاع داشت ، دیواره خاکریز از سمت مقابل بقدری گلوله مستقیم توپ خورده بود که دیگر چیزی ازش باقی نمانده بود . فاصله اندکی با نقطه درگیری داشتیم و بلافاصله هم مورد حمله قرار گرفته و مجبور به پناه گرفتن در پشت همان خاکریز کوچک شدیم . واقعاً کوتاه بود و به زور می شد‌که پشتش سنگر گرفت.

درگیری ها شدت گرفته و عراقی ها یک هجوم گسترده را آغاز و ضمن کوبیدن شدید خط ، با صدها تانک و هزاران نیروی پیاده به خطوط دفاعی رزمندگان نزدیک شدند . تعداد تانک ها بقدری زیاد بود که اصلاً به شمارش نمی آمد و کلاً همه جای منطقه را گرفته بودند .

در این موقعیت خطیر ، بچه های ‌باغیرت زنجانی در قالب گردان حضرت ولیعصر عج لشگر ۱۷ در داخل کانالی بسیار کوچک که خود با دست خالی کنده بودند . جانانه مشغول نبرد با قشون دشمن بودند ‌. طاهر هم طاقت نیاورده و زیر آن آتش شدید راه افتاد و دلاورانه سمت آن کانال رفت تا کنار رفقا و هم‌رزمان زنجانی خود به نبرد ادامه دهد .

طاهر به سلامت وارد کانال شد و ما هم رفتیم پشت یک خاکریز دیگر و شروع به زدن تانک ها کردیم تا شاید از جلو آمدنشان جلوگیری کنیم . اما تعداد تانک ها بقدری زیاد بود که اصلاً اعتنایی به سیل موشک ها نکرده و غرش کنان به سمت خط می آمدند . اوضاع طوری شد که چند تانک خاکریز اول را رد کرده و از پشت سر به خاکریز ما حمله ور شدند و اگر نبود شجاعت رزمندگان زنجانی که با نارنجک دستی به تانک ها حمله کرده و منفجر شأن کردند ، حتماً ما را دور زده و اسیر مان می کردند .

نبرد به شدت ادامه داشت تا اینکه مهمات رزمندگان کم کم رو به پایان گذاشت و بدلیل آتش سنگین امکان جابجایی و رساندن مهمات هم اصلأ وجود نداشت . خلاصه برادران آرپی جی زن تمام موشک‌ها را زدند و چیزی برایشان باقی نماند و به این ترتیب کاملاً دست خالی و بی دفاع در مقابل قشون عظیم دشمن ماندیم .

دیگر لحظات آخر مقاومت بود و بچه ها با هرچه به دست شأن می آمد به مقابله با تانک ها می رفتند و یکی پس از دیگری با خلق حماسه ایی ، مظلومانه شهید می شدند . درست زمانی که همه چیز داشت تموم می شد و تانک ها به خاکریز رسیده بودند یک دفعه معجزه ای روی داد ، تا اینکه خون شهیدانی چون سردار حسن باقری ها و افرادی که به اسارت رفته بودند و زحمت هایی که برای این جزیره کشیده بودند به هدر نرود و توانستیم در کمال ناباروری جزیره را حفظ کنیم.

بالگردهای هوانیروز به دادمان رسیده و مقوله میدان را کاملاً عوض کردند . خلبان های دلاور هوانیروز تانک های پیشرو ‌را یکی پس از دیگری شکار کرده و باعث فرار بقیه آنها شدند .

سردار زین الدین دستور داده بود که از پشت با بولدوزر آب باز کنند تا تانک ها نتوانند پیشروی کنند و تمام جزایر جنوبی و شمالی را تسخیر کنند . هوانیروز قهرمان هم درست سر وقت رسید و هجوم دشمن ناکام ماند و جزایر در اختیار ما باقی ماند .

بعد از پایان نبرد ما فهمیدیم که طاهر در کانال به شهادت رسیده و پیکر مطهرش را از کانال بیرون آوردند . می گفتند که خمپاره ای کنارش افتاده و ترکشی به سرش خورده ، اما هرچه بود . صورت خاک گرفته اش بقدری زیبا و نورانی بود که همه یک به یک پیکرش را در آغوش کشیده و صورتش را بوسیدیم .

سردار شهید طاهر اجاقلو ، فردی بود که زحمات ارزنده ای در طول جنگ متحمل شد و جداً فرد مفیدی برای لشگر ۱۷ علی بن ابیطالب ع بود. لشگری که جداً می توان گفت مدیون چنین شهیدانی است و خدا به حق امام زمان عج روحش را شاد کند و امثال طاهرها بودند که جنگ و این انقلاب را با خونشان حفظ کردند.

🌸 روحش شاد و یادش گرامی

#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #خیبر

🖍 فرازی زیبا از وصیت نامه گهربار #سردار_شهید_طاهر_اجاقو :

🔹🔸 خوشحالم که جانم را نثار اسلام و مکتب محمد (ص) و علی (ع) می کنم.

افتخار می کنم که مکتبم اسلام است . اسلامی که به من فهماند چگونه بیندیشم. چگونه راهم را انتخاب کنم.

بارالها ! پروردگارا ! ما را از سربازان حضرت ولی عصر (عج) قرار بده و آرزوی ما را که همان نعمت پر لطف شهادت می باشد ، بر آورده ساز و این بنده حقیر را جزو سربازان حضرت ولی عصر (عج) قرار بده.

🌺 روحش شاد و یادش گرامی

📸 شیرمرد زنجانی ، سردار پاسدار #شهید_طاهر_اجاقلو فرمانده دلاور اطلاعات و عملیات لشگر ۱۷ حضرت علی ابن ابیطالب (ع) از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در جبهه های حق علیه باطل بود که اسفند ماه ۱۳۶۲ در عملیات عاشورایی #خیبر ، منطقه عملیاتی #جزایر_مجنون عراق به آرزوی دیرین خود رسیده و سبکبال و خشنود تا محضر دوست پرواز کرد .

#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #خیبر

⭕️ #کانال_مرگ

💠 نحوه شهادت #سردار_شهید_طاهر_اجاقلو فرمانده دلاور اطلاعات و عملیات #لشگر_۱۷_علی_ابن_ابیطالب_ع از زبان پاسدار جانباز #حاج_جلال_قربانی :

🔹🔸در عملیات خیبر سردار شهيد طاهر اوجاقلو به عنوان فرمانده طرح عمليات لشگر شخصاً در كانال ( کانال مرگ ) واقع در جزیره جنوبی ، عمليات پاتک را هدايت می‌­كرد . سردار مهدی زين‌الدين فرمانده دلاور لشگر ۱۷ علی ابن ابیطالب ع هم خودشان به خط مقدم آمده بودند و به بالای دژ رفته و قصد منفجر کردن دژ را داشتند تا با رها کردن آب به سمت خطوط عراقی ها از پیشروی تانک ها جلوگیری کنند . هر چقدر هم سردار طاهر اوجاقلو در كنار من با بي­سيم به ايشان می‌گفتند كه شما به عقب برگرديد ، قبول نمی کردند.

هرچند سردار زین الدین فرمانده لشگر بودند و سردار طاهر اوجاقلو از فرماندهان ایشان ، اما کار بجایی کشید که سردار اوجاقلو با عصبانيت به ايشان گفتند كه باید به قرارگاه برگرديد ! ما اينجا هستيم.

نبرد در اوج خود بود و من شتابان نوار فشنگ پر می‌كردم و سردار طاهر اوجاقلو هم بدون وقفه با تيربار تیراندازی می‌­کرد . در گرماگرم نبرد تيربار یکدفعه گير كرده و شلیک نکرد . طاهر تيربار را روي زمين گذاشت و گفت : جلال اين گير كرده !
درست در همین لحظه از قرارگاه فرماندهی تماس گرفته و ایشان را پای بي­سيم خواستند ، سردار اجاقلو خواست گوشی را از بیسیم چی گرفته و پاسخ دهد . بچه ­های بي­سيم ­چی هيچ وقت در خطوط نبرد تمام قد نمی‌­ايستند اما آن روز و آن لحظه نمی‌­دانم چطوری شد که بیسیم چی حامل بیسیم در يك لحظه تمام قد داخل کانال ايستاد و سردار اجاقلو هم به ناچار کمی بلند شد تا گوشی را بگیرد كه یکدفعه گلوله ای به سرش خورده و افتاد . همين كه خواست بيفتد من به همراه شهيد قربانعلی فرخ ­­نيا او را گرفتيم.

جالب است شهيد طاهر اوجاقلو به فاصله‌ی ۲ ساعت از برادر خود كه ايشان ساعت ۸ صبح به شهادت رسيده بودند و شهيد طاهر اوجاقلو ساعت ۱۰ صبح به شهادت رسيدند.

آن روز تقريباً ۶ نفر از رزمندگان ما توسط تك تيراندازان دشمن به شهادت رسيدند.

جلوی خاكريز به فاصله ۸۰ تا ۱۰۰ متر جلوی خاكريز كانالی كنده بودند كه ارتفاع آن كمتر از يك متر و بیست سانتيمتر بود كه ما بصورت چمباتمه در آن مي نشستيم و نگهبانی می‌­داديم ، آن زمانی كه عراق بشدت جزيره را به توپ بسته بود.

اين كانال خيلی كانال پر خاطره­ ایی است ما شهيدان زيادی را در اين كانال به اسلام تقديم كرديم . طاهر اوجاقلو ، ناصر اوجاقلو ، يداله ندرلو ، رحيم بيات ، سيدجواد موسوی اين افرادی را كه گفتم توسط تك تيراندازان عراقی به شهادت رسيدند.

🌸 روحشان شاد و یادشان گرامی

#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💢 #خیبر

📽 آلبوم تصویری از عکس های زیبا و خاطره انگیز #سردار_شهید_طاهر_اجاقلو در دوران دفاع مقدس با سرود شنیدنی از حاج صادق آهنگران

📸 شیرمرد زنجانی ، سردار پاسدار #شهید_طاهر_اجاقلو فرمانده دلاور اطلاعات و عملیات لشگر ۱۷ حضرت علی ابن ابیطالب (ع) از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در جبهه های حق علیه باطل بود که اسفند ماه ۱۳۶۲ در عملیات عاشورایی #خیبر ، منطقه عملیاتی #جزایر_مجنون عراق به آرزوی دیرین خود رسیده و سبکبال و خشنود تا محضر دوست پرواز کرد .

🌺 روحش شاد و یادش گرامی

#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
مردی به قد و قواره گنده و زور زیاد نیست.!
به وجود است !
به معرفت انسانهاست!
نیم کیلو باش ، اما مرد باش..!

#ننگ_وطن
#وطن_فروش
#قهرمان_پوشالی

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #خیبر

⭕️ #شجاعت

💠 خاطره ای زیبا و شنیدنی از شجاعت و دلاوری #سردار_شهید_میکائیل_کریمی در عملیات عاشورایی #خیبر :

🔹🔸جزایر خون رنگ مجنون و عملیات غرورآور خیبر در اسفندماه سال ۱۳۶۲ آوردگاهی سخت و مشکل ، برای اثبات مردانگی و همت صادق ترین و شجاعترین پیشمرگان حضرت امام خمینی (ره) بود ، به گفته ناظران و شاهدان عینی سردار شهید میکائیل کریمی در این عملیات سخت و دشوار آنچنان با شهامت و دلاوری به سمت تانک ها و نیروهای گارد ریاست جمهوری عراق یورش می برده که دشمن زبون با تمام تجهیزات و نفرات بیشمار خود مجبور به عقب نشینی می شده .

به گفته یکی از همرزمان شهید ، در یکی از تک های سنگین دشمن ، نیروهای عراقی در پناه تانک ها و آتش تهیه پرحجمی که درست بر روی مواضع دفاعی گردان هدایت می شده خود را به نزدیکی خاکریز بچه ها رسانیده و هر لحظه امکان آن می رفته که خطوط دفاعی گردان شکسته و منطقه به تصرف نیروهای عراقی در آید ، از سوی دیگر آتشباران عراقیها آنقدر سنگین و بی امان بوده که به بچه های رزمنده اجازه بلندکردن سر را هم نمی داده ، وضعیت خط آنقدر خطرناک و وحشت آور بوده که همگی نیروها به داخل سنگرها خزیده و جرات بلند شدن و نگاه به جلو را هم نداشته اند .

در آن لحظات خطیر و سرنوشت ساز که سایه شوم شکست و ناکامی داشت نم نم بر روی خط پدافندی سایه می افکند به ناگهان فریادهای بلند الله اکبر و یا حسین (ع) شهید میکائیل کریمی فضا را پر می کند و او با قامتی استوار و تیرباری در دست به روی تاج خاکریز پریده و همانطور راست قامت بر روی خاکریز ایستاده و شروع به تیراندازی می کند ، میکائیل بدون کوچکترین ترسی از کشته شدن و بدون کمترین توجه به سیل بی امان تیر و ترکش ها مردانه ایستاده بوده و اصرار فراوان همرزمان نیز از برای پایین آوردن ایشان از روی خاکریز نتیجه ای نمی داده ، دیگر برادران رزمنده با مشاهده آن همه ایمان و ایثار و شجاعت شهید میکائیل کریمی جان تازه ای یافته و همگی از جان پناه های خود بیرون پریده و در بالای خاکریز ایستاده شروع به گفتن تکبیر و تیراندازی می کنند ، نیروهای بزدل و بی ایمان عراقی با اینکه فقط چند متری با شکستن خط و پیروزی فاصله داشتن با دیدن آن همه شجاعت و صلابت کوبنده یاوران مهدی (عج) و از جان گذشتگی بسیجیان سربدار پیرجماران فرار را برقرار ترجیح داده و با به جا گذشتن چندین دستگاه تانک و نفربر زرهی منطقه درگیری را ترک می کنند .

در نبردهای شدیدی که برای تصرف و تثبیت جزایر مجنون در طول زمان عملیات خیبر رخ می دهد ، بچه های دلاور زنجانی آنچنانی می جنگ اند و به قدری دلیری و جانبازی از خود نشان می دهند که برای مدتهای طولانی زبان زد تمامی رزمندگان لشگر ۱۷ حضرت علی ابن ابیطالب (ع) گردیده بودند و همه از غیرت و همت و ایثار و شجاعت نیروهای زنجانی در عملیات خیبر داستان ها می گفتند .

سردار شهید مهدی زین الدین فرمانده غیور لشگر ۱۷ خود در اکثر سخنرانی هایی که برای رزمندگان گردان های لشگر داشتند همیشه از شجاعت و فداکاری بچه های زنجان در عملیات خیبر می گفتند و از غیرت و مردانگی و عشق بازی آنان در عملیات خیبر خاطراتی شگفت و باورنکردنی نقل می نمودند ، خاطراتی عجیب که با هیچ عقل سلیمی آنها را باور نمی توان کرد و فقط با زبان عشق و عاشقی می شود آنان را گفت و با گوش عاشق شنید که درک و فهم آن بر هیچ کس ممکن نباشد.

سردار شهید میکائیل کریمی به همراه نیروهای دلاور گردان حضرت ولیعصر عج چندین روز جانانه و با تمام وجود به نبرد با مزدوران بعثی پرداخته و با حملات و تک های پی در پی عراقیها مقابله می کنند و در زیر آتش تهیه سنگین که به گفته تمامی کارشناسان جنگی امکان زنده ماندن در زیر آن غیر ممکن بوده مردانه و استوار ایستاده و از شکست حتمی عملیات خیبر و تصرف دوباره جزایر مجنون توسط دشمن بعثی جلوگیری می نمایند و با دادن صدها مجروح و شهید حماسه دیگری را برای انقلاب اسلامی و افتخاری بزرگ را برای شهرمان زنجان به ارمغان می آورند.

سردار شهید میکائیل کریمی به همراه برادرش بسیجی شهید فضائیل کریمی در این عملیات افتخار آفرین به وصال معشوق شتافتند و عاشق و دل باخته به بارگاه یار راه یافته و خونین بال و راضی تا بردوست پرواز نمودند .

🌸 روحشان شاد و یادشان گرامی

#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #خیبر

🖍 فرازی زیبا از وصیت نامه گهربار #سردار_شهید_میکائیل_کریمی :

🔹🔸 خدایا ! دوست دارم با ریخته شدن خون خودم در راه تو رضای تو را بدست آورم و به وجه تو نگاه کنم و در آن دنیا با شهدا همنشین باشم .

🌺 روحش شاد و یادش گرامی

📸 شیرمرد زنجانی ، فرمانده خاکی و بی ادعای جبهه ها #سردار_شهید_میکائیل_کریمی از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در جبهه های حق علیه باطل بود که اسفند ماه ۱۳۶۲ در عملیات عاشورایی #خیبر ، منطقه عملیاتی #جزایر_مجنون عراق به آرزوی دیرین خود رسیده و سبکبال و خشنود تا محضر دوست پرواز کرد .

#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #خیبر

⭕️ #امداد_الهی

💠 خاطره ای زیبا و شنیدنی از دلاوری و شجاعت های رزمندگان #زنجانی در #عملیات_خیبر از زبان پاسدار جانباز #حاج_مجید_نظری :

🔹🔸 در عملیات خیبر دقتی كه عراقی ها هنگام آتش داشتند بقدری بود كه درست گلوله ­هايشان را به پيشانی بچه ­ها می‌­زدند. نشانه­ هايشان بقدری دقيق بود كه حتی خمپاره ­هايی كه می‌­زدند يك سری از برادران ما از جمله شهيد صفوی بر اثر شليك خمپاره به شهادت رسيدند ، خمپاره ­ها را درست داخل سنگرها می‌­انداختند كه اين نشان دهنده‌ی دقت بالای آنها بود. انبوه آتش بقدری سنگین و دلخراش بود كه جزيره مجنون مانند گهواره تكان ميخورد . با هلي­كوپتر ، هواپيما ، توپ و خمپاره فقط آتش می‌­ريختند. يك سری هواپيماهايی بودند كه بچه ­هاي ما به آنها قارقارک (هواپيماهای جنگ جهانی دوم ) می‌­گفتند با آنها خط را راکت باران ميكردند ، يكسری جنگ روانی به راه می‌­انداختند و بالآخره از انجام هركاری كه از دستشان بر می‌­آمد دريغ نميكردند تا بتوانند بار دیگر جزایر را بدست آورند .

دشمن تمام توان خود را بكار گرفته و چندين لشگر زرهی با چند سپاه پیاده را به منطقه درگیری آورده بود و یکسره هم آتش می ریخت و حمله می کرد . چاره را در اين ديديم كه نیروهای گردان شب هنگام خندق بزنند و روزها هم كه جنگ ادامه داشت و بچه­ ها حتی برای يك لحظه هم نمی ‌­توانستند که استراحت كنند.

هنگامی‌ كه دشمن با تمام نیرو و تجهیزات اقدام به تک می کرد و به سمت خط پدافندی حركت مي­كرد. ما مهمات کافی برای مقابله با آنها نداشتيم . موشک آر پی چی ­ها رو به اتمام بود و به چيزی جز امدادهای الهی فكر نمی‌­كرديم. شايد يك ساعت به غروب آفتاب مانده بود و تمام مهمات پشت خاکریز به پایان رسیده و تانک های پیشرو دشمن هم در چندمتری خاکریز بودند . چیزی برای دفاع نداشتیم و فقط به فكر امدادهای الهی بوديم كه در اين حين یکی از تانک ها به روی مین کاشته شده توسط بچه ها در شب گذشته رفته و با صدای مهیبی منفجر شد . دومین تانک هم توسط يكی از جوانان دلاور زنجانی منفجر شد و سومين تانك هم با موشک آر پی ‌جی یکی از دلاوران گردان آتش گرفت و در حالی که لوله توپش وارد خاکریز شده بود . در عرض چند دقیقه اوضاع میدان کاملآ برعکس شد و نیروهای عراقی شروع به فرار کردند و این در حالی بود که تعدادی از تانک ها به خاکریز رسیده و مشغول عبور از دیواره آن بودند . يعنی اينكه نيروهای ما با شكست مواجه شده بودند و ديگر توان مقابله با آنها را نداشتيم و همچنين مهماتمان نيز به پايان رسيده بود . اما آنها كه ديدند سه تا از تانكهايشان بطور همزمان منفجر شد . روحيه ­شان کاملا تضعيف شد و چنان وحشت کردند که سریع عقب‌نشينی كردند .  

با عقب‌نشينی خفت بار عراقی ها ، نيروهای ما دوباره روحيه تازه ای گرفته بودند . بطوریکه با چند آر پی چی باقی مانده به تانک های دشمن حمله­ كرده بودند و حتی بی پروا به دنبال تانكها ميدويدند. شديدترين آتش و سخت ­ترين روز در جنگ به نظر من همان روز بود.

دشمن با توسل به آتش بی امان و کثرت نیرو و تجهیزات خيلی خوب جلو می‌­آمد. يك گردان كه جلوتر از ما در حال پدافند بودند کاملآ منهدم و نابود شده بود . چون همگی شهید و مجروح بودند و توانایی حرکتی را نداشتند . دشمن هم كه می ديد آنها تحركی ندارند . روحيه گرفته و با جرات بیشتری به طرف خاکریز ما می آمد .

در اين طرف در عرض هفت روز اصلاً آب و غذا نداشتيم ، الآن كه فكر مي‌­كنم و می‌­گويم كه اينها همه اش كار خدا بود ، وقتی در ذهنم به آن روزها بر ميگردم تعجب می‌­كنم. شب و روز در مضيقه بوديم و هيچ خسته نمی‌­شديم. حتی پای من از ناحيه‌ی قوز پا در رفته بود. در آن هفت روز درد آن را تحمل كردم. برادران زيادی بودند كه با روحيه‌ی بسيار بالا می‌­جنگيدند و يك عده واقعاً حماسه می‌­آفريدند.                            

يك سری از بچه ­ها در جلو خاکریز چاله ­هايی كنده بودند و در داخل آنها كمين كرده و زمانی ‌كه تانكهای دشمن جلو می‌­آمدند ، بچه ­ها از همانجا تانكهايشان را منهدم می‌­كردند . دشمن می‌­رفت و فردا تجديد قوا می‌­كرد و دوباره حملات خود را آغاز می کرد .
پاتک های هفت روزه در عمليات خيبر در تاريخ جنگ تحميلی بی‌نظير است.

🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد

#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #خیبر

🖍 فرازی زیبا از وصیت نامه گهربار فرمانده خاکی و بی ادعای جبهه ها #سردار_شهید_میکائیل_کریمی :

🔹🔸اگر در کارها خدا را از یاد نبرید . همه کارها خوب پیش می رود...

🔸از هیچ کس نترسید ! الا خدا و هر کاری که می کنید فقط و فقط خدا را در نظر بگیرید و هر گونه سختی کشیدن اگر خالصانه برای خدا باشد.
از عسل شیرین تر است....

🌺 روحش شاد و یادش گرامی

📸 شیرمرد زنجانی ، فرمانده خاکی و بی ادعای جبهه ها #سردار_شهید_میکائیل_کریمی از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در جبهه های حق علیه باطل بود که اسفند ماه ۱۳۶۲ در عملیات عاشورایی #خیبر ، منطقه عملیاتی #جزایر_مجنون عراق به آرزوی دیرین خود رسیده و سبکبال و خشنود تا محضر دوست پرواز کرد .

#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📽 آیت الله فاطمی نیا : امروز تضعیف رهبری بالاترین گناه است .

♦️تضعیف رهبری از شرب خمر نیز حرام‌تر است ؛ چراکه این کار یک کشتی ۷۰ میلیون نفری را سوراخ می‌کند.

♦️خدا ان شاءالله توفیق دهد یار رهبرمان باشیم و قدر این آقا را بدانیم.

#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#خیبر

⭕️ نظر ، فقط نظر امام است ...

📽 مصاحبه شیرین و شنیدنی فرمانده خاکی و بی ادعای جبهه ها ، پاسدار دلاور #شهید_میکائیل_کریمی در زمان جنگ تحمیلی به همراه ده ها عکس زیبا و خاطره انگیز از این شهید والامقام

📸 شیرمرد زنجانی ، سردار دلاور #شهید_میکائیل_کریمی از فرماندهان دلیر و بنام گردان خط شکن حضرت ولیعصر (عج) زنجان ، از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در جبهه های حق علیه باطل بود که ، اسفند ماه ۱۳۶۲ در عملیات عاشورایی #خیبر ، منطقه عملیاتی #جزایر_مجنون عراق به آرزوی دیرین خود رسیده و سبکبال و خشنود تا محضر دوست پرواز کرد .

🌸 نامش جاوید و یادش گرامی

#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #خیبر

⭕️ #نبرد_تا_نهایت

💠 عملیات خیبر به روایت سردار آزاده #حاج_مصطفی_بهرامیون :

🔹درعملیات خیبر،منطقه‌ای که برای عملیات یگان های لشگر ۱۷ علي بن ابيطالب ع در نظر گرفته شده بود ، محور‌ جزیره جنوبی مجنون بود . از جزيره‌ جنوبی چهار گردان به طرف جاده طلائيه رفته بودند.در مرحله‌ اول عمليات بايد پادگان نشوه را تصرف ميکردند و بعد در مرحله‌ دوم به طرف بصره عراق حرکت می کردند.

وقتی به جزيره‌ رسيديم،فرمانده گردان ما (حضرت وليعصرعج‌) سردار حسن باقری موتور خود را از قايق پياده کرد و بچه‌ها را سوار کامیون های کمپرسی کرد (کمپرسيی های غنیمت گرفته شده) و حرکت کرديم . چند هواپيما آمده و مسیر حرکت مان را بمباران کردند.
به پای حسن باقری که روی موتور بود ترکشی اصابت کرد و به شدت زخمی شد. پياده شدم و زخمش را بستم . پاش بدجوری خونریزی می کرد و نیاز به مداوا داشت . اصرار کردم برگرد ، قبول نکرد و هر دو با موتور دوباره به راه افتاديم.

به کنار جاده ای رسیده و به نيروها گفتیم که برای خود سنگری حفر کرده و استراحت کنند . قبل از ما چهار گردان رفته بودند جلو ، که دو گردان از بچه های لشگر ۸ نجف اصفهان بودند و دو گردان هم از نيروهای ترک زبان لشگر ۳۱ عاشورا بودند . گردان های پیشرو با شکستن خط اول دشمن حدود ۷۰ کيلومتری درعمق خاک عراق پيشروی کرده بودند.

حوالی ساعت ۲ نصف شب سردار زين الدين فرمانده دلاور لشگر به محل استقرار گردان آمدند و به من و حسن باقری گفتند که باید به جلو برویم . با برادر باقری و يک بيسيم‌ چی سوار يک جيپ شدیم و به سمت خط حرکت کردیم . خود سردار زين الدين پشت فرمان بود و داشت با بی باکی و شجاعت باورنکردنی چراغ خاموش رانندگی ميکرد .

با دستور سردار زین الدین ، سردار باقری گردان را هم به حرکت درآورده و به فرماندهان سپرده بود که خیلی آرام نیروها را پشت سر ما حرکت داده و به سمت جلو بيايند. 

سردار زين الدين در راه موقعیت منطقه و محور عملیاتی را توجيه ميکردند و به سردار حسن باقری سفارش ميکردند که خیلی به جلو نرفته و خود را به خطر نیندازد . ميگفتند که نميگويم به بچه‌ها سر نزنيد ولی اگر اتفاقی برای شما بيافتد کل کار عملیات مختل ميشود، لشگر به وجود شما نیاز دارد و باید کمی مواظب خودتون باشيد. 

به کنار خاکریزی رسیده و منتظر رسیدن نیروهای گردان شدیم . گردانی بنام گردان روح ­الله در خط اول مشغول نبرد با عراقی ها بود كه خيلی هم مجروح و شهید داده بود و دیگر قادر به حفظ خط نبود . قرار بود آنها را به عقب کشیده و ما را جایگزین آنان کنند . با رسیدن گردان حرکت کرده و نزدیکی های سحر خط را از گردان روح الله تحویل گرفته و رزمندگان را در سنگرهای آن مستقر کردیم . تا اينكه صبح شد وعراقی ها شروع كردند به حمله  و با استفاده از صدها دستگاه تانك و هزاران نیروی پیاده و کماندو و در پناه آتش تهیه سنگین به طرف دژی که پشت آن مستقر بودیم  شروع به پیشروی كردند.


كنار گردان ما يك گردان از رزمندگان قزوينی بودند به نام گردان محمد رسول الله (ص) كه يك فرمانده گروهان بنام فرج فصيح داشتند كه آدم دلیر و نترسی بود و تا آخرین لحظه با عراقی ها جنگید عاقبت هم اسير عراقی ها شد . شدت آتشباران و کثرت تجهیزات و نفرات دشمن باعث به وجود آمدن وضعيت بد و ناهنجاری برای گردان های درگیر در خط اول شده بود . تمامی نيروهای گردان حضرت علی­ اصغر(ع) لشگر ۳۱ عاشورا را کاملاً از بين برده بودند و از سمت راست داشتن خط ما را دور می زدند . طولی هم نکشید که خط از دو طرف هدف تیراندازی قرار گرفت . اوضاع بقدری بحرانی شد که رزمندگان خود را بی سنگر و جان پناه مقابل قشون عظیم دشمن دیدند .

نبرد به درگيرهای رو در رو با عراقی ها کشید و تعدادی از سنگرها توسط عراقی‌ها تصرف شد . 
با بي­سيم پرسيدم كه در اين وضعيت آشفته باید چكار بکنیم ؟ گفتند : هر تصميمی كه لازم است . خودتان مي­توانيد بگيريد. 

بالآخره وضعيت عجيب و غريبی بر محيط حاكم شد و بعد از جنگی مردانه خط بدست عراقی ها افتاد و بچه ها در دشت پراکنده شده و بدون هیچ سنگر و جان پناهی به نبرد ادامه دادند . انگاری صحنه، صحنه عاشورا بود و یاران حسین (ع) یک تنه مقابل صدها نیروی دشمن ایستادگی میکردند و در نهایت یا شهید می شدند و یا مظلومانه با پیکری پاره پاره و زخم خورده اسیر نیروهای دشمن می شدند .

نبرد تن به تن و خونین تا نزديک های غروب ادامه داشت و دیگر رزمنده سالمی در میدان نبرد دیده نمی شد، با پیکری زخمی در گوشه ای افتاده بودیم که عراقی ها بالای سرم آمده و کشان کشان بردنم. درعمليات خيبر فاز ديگری از جنگ که اسارت بود برايم شروع شد. تا سال ۱۳۶۹ اسير عراقی ها بودم و در آن سال با بازگشت اسرای جنگی به وطن برگشتم.

🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد

#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💢 #خیبر

📽 سخنرانی شیرین و شنیدنی #سردار_شهید_مهدی_زین_الدین فرمانده دلاور #لشگر_۱۷_علی_ابن_ابیطالب_ع قبل از آغاز #عملیات_خیبر ، اسفند ماه ۱۳۶۲ ، منطقه عملیاتی #جزایر_مجنون_عراق

🌺 روحش شاد و یادش گرامی

⭕️ رزمندگان دلاور #استان_زنجان هم در این جلسه حضور دارند .

🌸 یاد باد آن روزگاران یاد

#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #خیبر

⭕️ #تکلیف

💠 خاطره ای زیبا و شنیدنی از #سردار_شهید_حسن_باقری و رزمندگان زنجانی #گردان_حضرت_ولیعصر_عج #لشگر_۱۷_علی_ابن_ابیطالب_ع در #عملیات_خیبر :

🔸🔹در عملیات خیبر ، با رزمندگان سلحشور گردان حضرت ولیعصر (عج) لشگر ۱۷ علی ابن ابیطالب (ع) برای آغاز حماسه ای دیگر وارد جزایر مجنون شده و در کنار جاده ای پناه گرفته و آماده دریافت فرمان حرکت ماندیم که ناگهان جنگنده های عراقی بالای سرمان ظاهر شده ‌و بمب های خود را روی محل استقرار مان رها کردند . بمب ها به اطراف خورده و چند انفجار شدید رخ داد . خودمان را به داخل نیزارهای کنار جاده انداختیم و برای مدتی آنجا پناه گرفتیم .

بعد از رفتن هواپیماها و فرو کش کردن گرد و غبار از داخل نیزارها خارج شدیم . سردار مهدی زین الدین فرمانده دلاور لشگر ۱۷ روی جاده در کنار یک جیب جنگی مشغول صحبت با سردار حسن باقری فرمانده دلاور گردان حضرت ولیعصر عج بود .

دلم میخواست بدانم در چه موردی صبحت می کنند و برای همین هم آرام و یواش به کنارشان رفته و داخل نیزارها پنهان شده و پای صحبت دو سردار نشستم .

سردار زین الدین از سردار باقری می خواست که هر چه سریعتر و بی درنگ نیروهای گردان را به خط مقدم بکشد و مانع پیشروی تانک های دشمن شود !
سردار باقری هم قبول نمی کرد و می گفت : آقا مهدی ، ما اصلاً منطقه را شناسایی نکرده ایم و نمی دانیم به کجا باید برویم . از طرفی هم ، نیروهای من دو روز است در راه هستند و الان چنان خسته و کوفته و بی خواب هستند که اصلاً توان رزم و جنگ ندارند . اجازه دهید که نیروهای گردان تا فردا استراحت کنند ‌و من هم با فرماندهان گردان جهت شناسایی منطقه ، عازم خط شوم .

سردار زین الدین وقتی دید سردار باقری قبول نمی کند ، گفت : حسن جان ! می دانم تمام حرف هات درست و منطقی است ! اما این فقط یک دستور فرمانده لشگر نیست ! یک تکلیف است ! حضرت امام پیام داده و فرموده که جزایر مجنون به هر نحو ممکن باید حفظ شوند .

سردار باقری با شنیدن نام و فرمان امام آنچنان دگرگون شده و حالش منقلب شد که دیگر هیچ چیز نگفت و با سکوت نشان داد که دیگر جایی برای حرف و مخالفت نیست ! حسن ماموریت را قبول کرد و برای انجام دستور سمت نیروهای گردان رفت .

سریع به جمع رزمندگان پیوسته و بلافاصله هم بنا به دستور فرماندهان تمام نیروهای گردان روی جاده به صف شدند . سردار حسن باقری لنگ زنان و با چفیه ای خونی به پا ، جلوی نیروها آمده و با حالتی بسیار روحانی و معنوی و با صدای بلند شروع به سخن کرد :

بسم الله الرحمن الرحیم

عزیزان من ! تا چند لحظه قبل ، من فرمانده شما بودم ! اما حالا به عنوان یک بسیجی ساده ، می خواهم چند کلمه ای با شما صحبت کنم .
قرار است بصورت فوری به خط مقدم برویم ! قرار است به جنگ تانک ها و نیروهای عراقی برویم ! ماموریتی که قراره برویم ، بسیار سخت و دشوار است و احتمال شهادت و مجروحیت و اسیر شدنمان خیلی بالاست . هیچ اجباری برای آمدن نیست . هر کس که آماده گی دارد ، به همراه من بیاید و هرکسی که دلش پیش خانواده اش است ، می تواند همین الان برگردد ! تمام !

حرف های سردار باقری ، آشنا بود ! همه را به یاد شب عاشورا انداخت و یکدفعه همهمه ای عظیم گردان را در بر گرفت ، صدای بلند یا حسین (ع) و یا ابوالفضل (س) و یا مهدی (عج ) رزمندگان در فضای منطقه پیچید و همه شروع کردن به گریه کردند ! برای چند دقیقه ایی فضا کاملاً فضای معنوی بود . بعد هم همگی با عزمی راسخ و ایمانی استوار پشت سر فرمانده دلاور گردان حسن باقری به طرف خط مقدم حرکت کردیم .

🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد

#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💢 #خیبر

📽 آلبومی زیبا و دیدنی از عکس های خاطره انگیز رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در #عملیات_خیبر با سرود شنیدنی از حاج صادق آهنگران

🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد

#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #خیبر

⭕️ #کانال

💠 خاطره ای زیبا و شنیدنی از رزمندگان زنجانی #گردان_حضرت_امام_حسین_ع #لشگر_۱۷_علی_ابن_ابیطالب_ع در #عملیات_خیبر به روایت سردار جانباز #حاج_ایوب_بازرگان :

🔸🔹ابتكاری كه نيروهای زنجانی بكار بردند و افتخاری كه گردان حضرت امام حسين(ع) كسب كرد بعد از تثبيت خط، تسلط كامل بر آن خطی بود كه داشت از دست می‌­رفت و عراقی ها آن را گرفته بودند.

بچه‌های گردان كانالی زدند كه حدود ۱۵۰ متر تا ۲۰۰ متر قبل از خاكريز كه از وجود اين كانال عراقی­ ها بي­خبر بودند. شبانه بدون اين كه عراقی ها بويی ببرند اين كانال را با دست خالی حفر کردند .

دشمن شديدترين پاتك خود را شروع كرد كه از همان گوشه سمت راست بلكه بتواند جزيره جنوبی را تصرف كند، گسترش خود را ادامه دهد تا تمامي‌ يگانهايی را كه آنجا مستقر بودند آنها را قيچي كند.

شدت پاتك به حدی بود كه من قادر نيستم آن را بيان كنم يادم نيست كه حدوداً ۴۰ يا ۵۰ تانك كه از نظر اصول نظامی‌ كه اگر يك شخص نظامی‌ بشوند بگويد آقا اين از نظر اصول نظامی قابل قبول نيست. اما عراق ناچار بود حتی اگر تعدادی از اين تانكها منهدم مي‌­شدند در عرض يك كيلومتر ۴۰ تا ۵۰ تانك در دو سه رديف آرايش داد و با شدت تمام با استفاده از توپخانه و آتش تانكها و نفربرهایی كه برای آنها مهمات مي‌­آوردند طوری كه بعد از ظهر حدود ۲ -۳ ساعت نهايت تلاش خود را كرد.

دقيقاً وجود آن كانال و حضور نيروهاي زنجان در آن كانال عامل بزرگ شكست نيروهاي عراق در آن پاتك شد. نه بطور حدسي بلكه دقيقاً تا ۲۰_۲۵ متری كانال، نيروهای عراقی جلو آمده بودند كه بر اثر امدادهاي غيبی ناگهان طوفانی به پا شد و چنان گرد و خاکی میدان نبرد را فرا گرفت كه تانكها و نفربرهای عراقيها ديگر نتوانستند جلوی خود را ببیندند و جلوتر بيايند و خط را بشكنند و مجدداً وادار به عقب نشينی شدند.

در عمليات خيبر در جزيره‌ جنوبی زمانی که يکی از گردان‌های لشگر ۱۷ که گردان قم بود ، نتوانستند خط را در برابر پاتک‌های عراق حفظ کنند و خط داشت سقوط می‌کرد ، سردار مهدی زين الدين فرمانده لشگر ۱۷ ، به سردار محمدناصر اشتری که فرمانده گردان حضرت امام حسين (ع) بودند و سردار شهيد حميد احدی جانشين شهيد اشتری ، مأموريت دادند که به هر نحو ممکن از سقوط خط جلوگيری کنند.

سردار محمد ناصر اشتری در آن بهبوهه‌ پاتک‌های عراق و در زير شديدترين آتش‌ها گردان حضرت امام حسين (ع) را به منطقه بردند و خط در حال سقوط را از نيروهای عراقی باز پس گرفتند.

🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد

#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #خیبر

⭕️ #پیش_بینی دقیق #سردار_شهید_حمید_باکری قائم مقام #لشگر_۳۱_عاشورا از آینده رزمندگان :

🔹دعا کنید که خداوند #شهادت را نصیب شما کند که در غیر اینصورت زمانی فرا میرسد که جنگ تمام میشود و رزمندگان سه دسته میشوند:

۱- دسته ای به مخالفت با گذشته خود برمی خیزند و از گذشته خود پشیمان می شوند

۲- دسته ای راه بی تفاوتی را بر می گزینند و در زندگی مادی غرق میشوند و همه چیز را فراموش می کنند

۳- دسته سوم به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت مصائب و غصه ها دق خواهند کرد.

پس از خدا بخواهید که با وصال شهادت از عواقب زندگی بعد از جنگ در امان بمانید.

چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزء دسته سوم ماندن بسیار دشوار خواهد بود .

🌸 روحش شاد و یادش گرامی

💔 سالگرد عملیات افتخار آفرین #خیبر و سالروز شهادت #سردار_حمید_باکری گرامی باد .

#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#جزایر_مجنون_عراق
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #خیبر

⭕️ #قدرت_تکبیر

💠 خاطره ای زیبا و شنیدنی از رزمندگان زنجانی #گردان_حضرت_امام_حسین_ع #لشگر_۱۷_علی_ابن_ابیطالب_ع در #عملیات_خیبر به روایت پاسدار جانباز #حاج_جلال_قربانی :

🔸🔹 در عملیات خیبر عراق در يک شب يک ميليون و دويست هزار گلوله‌ی توپ و خمپاره و کاتیوشا به جزيره ريخت . جزيره هم عبارت بود از دژهايی که به صورت مصنوعی برای بهره‌برداری از منافع نفتی درست شده بود. دژی بود به ارتفاع تقريباً ۷ متر، به عرض ۲۰ متر که رزمندگانی پشت آن موضع گرفته‌ بودند و يک قسمت هم نزديک چاه‌های نفتی بودند ، چهار طرفش دژ بود و آب هم نداشت . از دژ سمت راست تا دژ سمت چپ حدود ۴۰۰ متری بود ما آنجا موضع گرفته بوديم و در روبرو هم عراقی‌ها بودند. فاصله‌ی کانال ما تا خاکريز عراقی ها هم کمتر از ۳۰۰ متر بود.

خاطره‌ای که می ‌خواهم تعريف کنم در مورد قدرت تکبير است ، شايد دقت کرده باشيد که در راهپيمايی ‌های متعدد ، همه تکبير می ‌گويند ، "الله اکبر" من قدرت الله‌اکبر را در يک پاتک عراق ديدم. يک روز صبح ارتش عراق تانک‌های خود را آرايش داد و به طرف کانال هدايت کرد.

طبق روال ، ما گمان کرديم ، عراق پاتک می ‌زند . سلاح‌هايی که ما در دست داشتيم ، سلاح‌های انفرادی، کلاشينکف ، تيربار و آر پی جی هفت بود و يک قبضه خمپاره‌ ۶۰ هم در خاکريز بود. تانک های عراقی ‌زیاد جلو نیامده و شروع به انجام مانور کردند و بچه‌های ما هم شروع به تيراندازی ‌کردند. ولی حمله و پیشروی عراقی‌ها بسیار مشکوک بود. اين عمل تقريباً يک ربع تا ۲۰ دقيقه طول کشيد و عراقی ها دوباره به مواضع خود بازگشتند.

بعد از حدود يک ساعت دوباره عراق تانک‌ها و نفربرها را به راه انداخت و دوباره تظاهر به پاتک کرد ولی اینبار آتش خيلی شديدی را به روی خط ریخت ، دوباره نيروهای ما تيراندازی کردند. متأسفانه ما از يک مورد غافل بوديم ، اينکه مهمات سلاح‌های ما رو به اتمام است. به جزيره هم در تاريکی شب ، مهمات و غذا و آب می ‌آمد. بعد از ظهر حدود ساعت ۲ بود که عراقی‌ها دوباره از خاکريز به اين طرف آمدند ، ولی اين بار آرايش شأن کاملاً هجومی بود. خلاصه بار سوم پاتک کاملشان را زدند و ما هم با کمترين مهمات باقی مانده شروع به شليک کرديم .

خود من وقتی می‌خواستم تيربار يا کلاش بزنم ، خاک را زير و رو می‌کردم و يک گلوله پيدا ميکردم و در کلاش می ‌انداختم و تيراندازی می‌کردم. اوضاع طوری وخیم شد که يکی از تانک‌ها روی کانال آمد.

آقای مجتبی نبی‌لو خود آر پی ‌جی زن نبود ، اما يک آر پی جی با سه تا موشک پيدا کرده بود ، از کانال خارج شد و تقريباً ۱۰ متری جلوتر از کانال رفت. اولين موشک را به طرف يک تانک شليک کرد ، از بالای تانک رد شد. خواست دومين موشک را هدف‌ گیری کند که یکدفعه رگباری به طرفش شليک شد و از ناحيه‌ی شکم سه تا گلوله خورد. دو نفر از بچه‌ها با داد و فرياد دويدند و او را سريع آوردند و به داخل کانال انداختند.

يک لحظه ديدم يکی از بچه‌ها از خاکريز دوان دوان به طرف کانال آمد ، آنجا طوری بود که عراقی‌ها نفرات را با موشک ماروتکا می‌‌زدند. آن بسيجی آمد و گفت سردار اشتری می ‌گويند : سلاح‌ها را زمين بگذاريد و همه يک صدا تکبير بگوييد. من هم با شوخی گفتم : ما اصلاً مهمات نداریم که سلاح هایمان را زمين بگذاريم.

با بی سيم شمارش کردند ۱، ۲، ۳ و همه رزمندگان يک صدا و بلند الله اکبر گفتند. هر بار که الله اکبر گفته می‌شد، بعدی با صوت بلندتر گفته می ‌شد. همه‌ی بچه ها با عمق وجود گويی با تک تک سلولهای وجودشان تکبير می‌گفتند. در اطراف خط هم آب بود و رفلکس صدا زيادتر می شد .

نمی ‌دانم چطور شد كه در يک لحظه ۲ دستگاه از تانک‌های پیشرو عراقی از مسير درآمدند و به صورت اريب به هم برخورد کردند و همانجا ماندند ، يک تانک هم آمد ، از آنها عبور کرد و به طرف ما آمد ، اما روی مين رفت ( اين مين‌ها را بچه‌ های گردان شبانه در زمين کاشته بودند.) تانک منهدم شد و با انهدام آن کل آرايش قشون دشمن به هم خورد طوری که حتی از نفرات شأن چند نفری زير شنی تانک ها ماندند.

ما هم فقط به صحنه نبرد نگاه میکرديم و با صدایی بسیار بلند الله اکبر می گفتیم ، بچه‌ها با دیدن درب و داغون شدن تانک های دشمن ، صدای الله اکبرشان بلندتر و بلندتر شد و طولی هم نکشید که کل سازمان عراقی‌ها به هم ریخت و مجبور به ترک میدان نبرد شدند . آن تکبيرهای بلند و صادقانه جلوی يکی از پاتک های شدید عراق را گرفت و باعث تثبيت جزيره مجنون شد.

🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد

#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 خبرنگار واقعی جنگ ، سید اهل قلم #شهید_مرتضی_آوینی اینگونه در وصف دست قطع شده سردار بی ادعا ، جانباز شهید #حاج_حسین_خرازی سخن می گوید :

♦️آن آستین خالی که با باد این سوی و آن سوی می شود .
نشان مردانگیست...
گاهی باد ، فقط باید به افتخار حسین خرازی بوزد تا نامردهای روزگار رسوا شوند...

🌺 نامشان جاوید و یادشان گرامی

#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#جزایر_مجنون_عراق
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab