💢 #خیبر
⭕️ #زخم_اول
💠 خاطره زیبا و شنیدنی از #سردار_شهید_حسن_باقری فرمانده دلاور #گردان_حضرت_ولیعصر_عج #لشگر_۱۷_علی_ابن_ابیطالب_ع در #عملیات_خیبر از زبان فرمانده خاکی و بی ادعای جبهه ها ، آزاده سرافراز #حاج_مصطفی_بهرامیون :
🔹🔸 شب را در منطقهای بنام سایت در کنار آب های هورالعظیم ماندیم . صبح وقت اذان بلند شدیم و بعد از نماز ، نیروهای گردان را سازماندهی کرده و سوار قایق ها شده و به طرف جزایر مجنون حرکت کردیم.
آنطرف همین که از قایق پیاده شدیم ، سوار کامیون های آبی رنگ غنیمتی شدیم که رزمندگان دلاور از برادران عراقی گرفته بودند . من در کامیون اول ، کنار دست راننده نشستم ، اما سردار حسن باقری فرمانده دلاور گردان حضرت ولیعصر عج سوار بر موتور خودش شد . برعکس روزهای قبل ، هیچ کسی را هم به ترک موتورش سوار نکرد.
به طرف جزیره جنوبی مجنون ، محور عملیاتی لشگر ۱۷ حضرت علی ابن ابیطالب ع حرکت کردیم . در مسیر حرکت ، سردار باقری از ما سبقت گرفت و درست در همین زمان سر و کله چند هواپیمای جنگی عراقی بالای سر ستون پیدا شد . سلاح پدافند هوایی در جزیره وجود نداشت و برای همین کاملآ پایین آمده و در ارتفاعی بسیار پایین پرواز می کردند ، صدای بسیار وحشتناک و آزاردهنده ای داشتند . طوری که مجبور شدیم دودستی ، گوش هایمان را بگیریم ! چند نفر از نیروهای گردان هم با اسلحه کلاشینکف به طرفشان تیراندازی می کردند .
جنگنده های عراقی ، چند باری بالای سرمان دور زده و مانور دادن و از فاصله بسیار نزدیکی از بالای سر ستون کامیون ها رد شدند و بار آخر ، هر کدام چندتا راکت به طرف کامیون های در حال حرکت ، شلیک کردند.
خاک جزیره مثل آرد سبک و پودری بود و کوچکترین حرکتی باعث ایجاد گرد و خاک می شد . با اصابت راکت ها به جاده خاکی و انفجارات متوالی ، ناگهان چنان طوفانی از گرد و خاک به هوا بلند شد که دیگر چشم چشم را ندید . طوری همه جا را خاک فرا گرفته بود که واقعاً نمی توانستیم جلوی پای خود را ببینیم . در این اوضاع و احوال خراب یکدفعه متوجه سردار باقری شدم که کمی جلوتر کنار موتورش وسط جاده خاکی نشسته است ! راننده کامیون که واقعاً کورکورانه در میان گرد و خاک داشت جلو می رفت . اصلأ متوجه سردار باقری نشد و همینطور مستقیم به سمت ایشان رفت .
با صدای بلند فریاد زدم که نگه دار ! نگه دار ! کم مانده بود حسن را زیر بگیرد که خوشبختانه ترمز کرد و کامیون ایستاد . شتابان از کامیون پایین پریده و خود را به بالای سر حسن رساندم . ترکشی به پای راستش خورده و خون ریزی شدیدی هم داشت . سریع با چفیه ، زخم حسن را بسته و با جابجایی موتور ، به راننده کامیون ها فرمان حرکت دادم و گفتم سریع از آن نقطه دور شوند . منطقه اصلأ امن نبود و هر لحظه هم امکان بازگشت هواپیماهای عراقی می رفت .
با رفتن کامیون ها ، دوباره نگاهی به زخم حسن انداخته و چفیه را دور پاش محکم کردم . زخم ناجوری داشت و باید حتماً برای مداوا به عقب می رفت . اما هرچه اصرار کردم ، اصلأ قبول نکرد و گفت که نیروهای گردان روحیه شأن خراب می شود و باید حتماً کنارشان بمانم .
خلاصه هرچه گفتم ، حرف خودش را زد و از عقب رفتن امتناع کرد ، به ناچار بلند شده و موتور را روشن کردم و گفتم : پس زود باش ! پاشو سوارشو برویم .
حسن نگاهی به من انداخت و به همراه خنده نازی ، شوخی وار گفت : ای فلان فلان شده ! خیلی دلت می خواست که سوار موتور من بشوی ! خب ! حالا دیگه به آرزویت رسیدی !
لبخند زنان ، سری تکان دادم و گفتم : آره حسن جان ! آن هم چه آرزویی !
🌀 #پایان
📚 برداشتی از کتاب #مردانه_تا_آخر ( زندگی نامه #سردار_شهید_حسن_باقری )
.
🌸 یاد باد آن روزگاران یاد
#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
⭕️ #زخم_اول
💠 خاطره زیبا و شنیدنی از #سردار_شهید_حسن_باقری فرمانده دلاور #گردان_حضرت_ولیعصر_عج #لشگر_۱۷_علی_ابن_ابیطالب_ع در #عملیات_خیبر از زبان فرمانده خاکی و بی ادعای جبهه ها ، آزاده سرافراز #حاج_مصطفی_بهرامیون :
🔹🔸 شب را در منطقهای بنام سایت در کنار آب های هورالعظیم ماندیم . صبح وقت اذان بلند شدیم و بعد از نماز ، نیروهای گردان را سازماندهی کرده و سوار قایق ها شده و به طرف جزایر مجنون حرکت کردیم.
آنطرف همین که از قایق پیاده شدیم ، سوار کامیون های آبی رنگ غنیمتی شدیم که رزمندگان دلاور از برادران عراقی گرفته بودند . من در کامیون اول ، کنار دست راننده نشستم ، اما سردار حسن باقری فرمانده دلاور گردان حضرت ولیعصر عج سوار بر موتور خودش شد . برعکس روزهای قبل ، هیچ کسی را هم به ترک موتورش سوار نکرد.
به طرف جزیره جنوبی مجنون ، محور عملیاتی لشگر ۱۷ حضرت علی ابن ابیطالب ع حرکت کردیم . در مسیر حرکت ، سردار باقری از ما سبقت گرفت و درست در همین زمان سر و کله چند هواپیمای جنگی عراقی بالای سر ستون پیدا شد . سلاح پدافند هوایی در جزیره وجود نداشت و برای همین کاملآ پایین آمده و در ارتفاعی بسیار پایین پرواز می کردند ، صدای بسیار وحشتناک و آزاردهنده ای داشتند . طوری که مجبور شدیم دودستی ، گوش هایمان را بگیریم ! چند نفر از نیروهای گردان هم با اسلحه کلاشینکف به طرفشان تیراندازی می کردند .
جنگنده های عراقی ، چند باری بالای سرمان دور زده و مانور دادن و از فاصله بسیار نزدیکی از بالای سر ستون کامیون ها رد شدند و بار آخر ، هر کدام چندتا راکت به طرف کامیون های در حال حرکت ، شلیک کردند.
خاک جزیره مثل آرد سبک و پودری بود و کوچکترین حرکتی باعث ایجاد گرد و خاک می شد . با اصابت راکت ها به جاده خاکی و انفجارات متوالی ، ناگهان چنان طوفانی از گرد و خاک به هوا بلند شد که دیگر چشم چشم را ندید . طوری همه جا را خاک فرا گرفته بود که واقعاً نمی توانستیم جلوی پای خود را ببینیم . در این اوضاع و احوال خراب یکدفعه متوجه سردار باقری شدم که کمی جلوتر کنار موتورش وسط جاده خاکی نشسته است ! راننده کامیون که واقعاً کورکورانه در میان گرد و خاک داشت جلو می رفت . اصلأ متوجه سردار باقری نشد و همینطور مستقیم به سمت ایشان رفت .
با صدای بلند فریاد زدم که نگه دار ! نگه دار ! کم مانده بود حسن را زیر بگیرد که خوشبختانه ترمز کرد و کامیون ایستاد . شتابان از کامیون پایین پریده و خود را به بالای سر حسن رساندم . ترکشی به پای راستش خورده و خون ریزی شدیدی هم داشت . سریع با چفیه ، زخم حسن را بسته و با جابجایی موتور ، به راننده کامیون ها فرمان حرکت دادم و گفتم سریع از آن نقطه دور شوند . منطقه اصلأ امن نبود و هر لحظه هم امکان بازگشت هواپیماهای عراقی می رفت .
با رفتن کامیون ها ، دوباره نگاهی به زخم حسن انداخته و چفیه را دور پاش محکم کردم . زخم ناجوری داشت و باید حتماً برای مداوا به عقب می رفت . اما هرچه اصرار کردم ، اصلأ قبول نکرد و گفت که نیروهای گردان روحیه شأن خراب می شود و باید حتماً کنارشان بمانم .
خلاصه هرچه گفتم ، حرف خودش را زد و از عقب رفتن امتناع کرد ، به ناچار بلند شده و موتور را روشن کردم و گفتم : پس زود باش ! پاشو سوارشو برویم .
حسن نگاهی به من انداخت و به همراه خنده نازی ، شوخی وار گفت : ای فلان فلان شده ! خیلی دلت می خواست که سوار موتور من بشوی ! خب ! حالا دیگه به آرزویت رسیدی !
لبخند زنان ، سری تکان دادم و گفتم : آره حسن جان ! آن هم چه آرزویی !
🌀 #پایان
📚 برداشتی از کتاب #مردانه_تا_آخر ( زندگی نامه #سردار_شهید_حسن_باقری )
.
🌸 یاد باد آن روزگاران یاد
#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #خیبر
⭕️ فرماندهان حماسه ساز و سلحشور #استان_زنجان در عملیات عاشورایی #خیبر ، اسفند ماه ۱۳۶۲ ، منطقه عملیاتی #جزایر_مجنون_عراق
📸 شیرمردان زنجانی از سمت راست :
سردار آزاده #حاج_مصطفی_بهرامیون
#سردار_شهید_حسن_باقری فرمانده دلاور #گردان_حضرت_ولیعصر_عج #لشگر_۱۷_علی_ابن_ابیطالب_ع
🌸 یادشان گرامی و نامشان جاوید
💔 کاش می شد بچه ها را جمع کرد
سنگر آن روزها را گرم کرد
کاش می شد بار دیگر جبهه رفت
جنگ عشقی کرد و تیری خورد و رفت
#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
⭕️ فرماندهان حماسه ساز و سلحشور #استان_زنجان در عملیات عاشورایی #خیبر ، اسفند ماه ۱۳۶۲ ، منطقه عملیاتی #جزایر_مجنون_عراق
📸 شیرمردان زنجانی از سمت راست :
سردار آزاده #حاج_مصطفی_بهرامیون
#سردار_شهید_حسن_باقری فرمانده دلاور #گردان_حضرت_ولیعصر_عج #لشگر_۱۷_علی_ابن_ابیطالب_ع
🌸 یادشان گرامی و نامشان جاوید
💔 کاش می شد بچه ها را جمع کرد
سنگر آن روزها را گرم کرد
کاش می شد بار دیگر جبهه رفت
جنگ عشقی کرد و تیری خورد و رفت
#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #خیبر
⭕️ #زخم_دوم
💠 خاطره زیبا و شنیدنی از #سردار_شهید_حسن_باقری فرمانده دلاور #گردان_حضرت_ولیعصر_عج #لشگر_۱۷_علی_ابن_ابیطالب_ع در #عملیات_خیبر از زبان فرمانده خاکی و بی ادعای جبهه ها ، سردار رشید اسلام #حاج_محمدتقی_اوصانلو :
🔹🔸 به همراه ( شهید ) ابوالفضل خدامردی برای شناسایی منطقه عملیاتی رفتیم به جزایر مجنون ، قرار بود که بعد از کار شناسایی ، به مجید تقی لو اطلاع بدهیم که نیروهایش را جلو بکشد .
اوضاع منطقه واقعاً قمر در عقرب بود و هر طرف را که نگاه می کردی فقط دود و آتش و خاکستر بود که به هوا بر می خواست . عراقی ها با تمام توان جزایر را زیر آتش گرفته و میلیمتری نقطه به نقطه آن را می زدند . آتشباری بقدری سنگین و پر حجم بود که زمین یکسره زیر پایمان می ارزید و صدای انفجارات مختلف لحظه ای قطع نمی شد .
داخل جزیره با سردار حسن باقری فرمانده دلاور گردان حضرت ولیعصر عج روبرو شدیم .
پاش مجروح شده بود و لنگ می زد . بعداز سلام و احوالپرسی ، حسن داشت از اوضاع منطقه و خط می گفت که ناگهان خمپاره ای به چندمتری مان فرود آمد و با صدای مهیبی منفجر شد . کف زمین شیرجه رفته و دستام را دور سرم گرفتم . فاصله انفجار خیلی نزدیک بود و کل هیکلم را خاک گرفته بود . اما از شر ترکش ها در امان مانده بودم . با خوابیدن گرد و خاک بلند شده و پی سایر دوستان گشتم .
موج انفجار حسن را به گوشه ای پرتاب کرده بود ، رو شکم افتاده بود و هیچ حرکتی هم نمی کرد . سرتاپایش مملو از خاک بود و پشت پیراهنش سوخته و سیاه شده بود . نگران بهش نزدیک شدم . پای راستش هنوز خون ریزی می کرد و چفیه ای که بر روی زخمش بسته بود از سرخی خون کاملآ قرمز قرمز شده بود !
پشت پیراهنش کاملآ سیاه شده و جای اصابت چند ترکش ریز به پشتش به وضوح دیده می شد .
فکر کردم شهید شده و با لحن ناامیدانه ای صداش کردم : حسن جان سالمی ؟ طوریت نشده که !؟
با صدایی گرفته و درد آلوده ای گفت : نه محمد جان ! طوریم نشده ! هنوز سالمم .
از پا و پشتش خون جاری بود و نیاز مبرم به مداوا و درمان داشت . با وضعیتی که داشت حتماً باید به عقب بر می گشت . اما هرچه اصرار کرده و خواهش و تمنا کردم ، اصلا قبول نکرد و گفت هنوز توان دارد و بر نمی گردد .
بازم اصرار کردم که بیا برگرد عقب !
گفت محمد جان ! نیروهای گردان تنها می مانند ! من باید همراهشان باشم .
همین را گفت و از کوله پشتی اش ، یک پیراهن تازه در آورد و رفت داخل نیزارها تا پیراهن سوخته اش را عوض کند ...
🌀 #پایان
📚 برداشتی از کتاب #مردانه_تا_آخر ( زندگی نامه #سردار_شهید_حسن_باقری )
.
🌸 یاد باد آن روزگاران یاد
#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
⭕️ #زخم_دوم
💠 خاطره زیبا و شنیدنی از #سردار_شهید_حسن_باقری فرمانده دلاور #گردان_حضرت_ولیعصر_عج #لشگر_۱۷_علی_ابن_ابیطالب_ع در #عملیات_خیبر از زبان فرمانده خاکی و بی ادعای جبهه ها ، سردار رشید اسلام #حاج_محمدتقی_اوصانلو :
🔹🔸 به همراه ( شهید ) ابوالفضل خدامردی برای شناسایی منطقه عملیاتی رفتیم به جزایر مجنون ، قرار بود که بعد از کار شناسایی ، به مجید تقی لو اطلاع بدهیم که نیروهایش را جلو بکشد .
اوضاع منطقه واقعاً قمر در عقرب بود و هر طرف را که نگاه می کردی فقط دود و آتش و خاکستر بود که به هوا بر می خواست . عراقی ها با تمام توان جزایر را زیر آتش گرفته و میلیمتری نقطه به نقطه آن را می زدند . آتشباری بقدری سنگین و پر حجم بود که زمین یکسره زیر پایمان می ارزید و صدای انفجارات مختلف لحظه ای قطع نمی شد .
داخل جزیره با سردار حسن باقری فرمانده دلاور گردان حضرت ولیعصر عج روبرو شدیم .
پاش مجروح شده بود و لنگ می زد . بعداز سلام و احوالپرسی ، حسن داشت از اوضاع منطقه و خط می گفت که ناگهان خمپاره ای به چندمتری مان فرود آمد و با صدای مهیبی منفجر شد . کف زمین شیرجه رفته و دستام را دور سرم گرفتم . فاصله انفجار خیلی نزدیک بود و کل هیکلم را خاک گرفته بود . اما از شر ترکش ها در امان مانده بودم . با خوابیدن گرد و خاک بلند شده و پی سایر دوستان گشتم .
موج انفجار حسن را به گوشه ای پرتاب کرده بود ، رو شکم افتاده بود و هیچ حرکتی هم نمی کرد . سرتاپایش مملو از خاک بود و پشت پیراهنش سوخته و سیاه شده بود . نگران بهش نزدیک شدم . پای راستش هنوز خون ریزی می کرد و چفیه ای که بر روی زخمش بسته بود از سرخی خون کاملآ قرمز قرمز شده بود !
پشت پیراهنش کاملآ سیاه شده و جای اصابت چند ترکش ریز به پشتش به وضوح دیده می شد .
فکر کردم شهید شده و با لحن ناامیدانه ای صداش کردم : حسن جان سالمی ؟ طوریت نشده که !؟
با صدایی گرفته و درد آلوده ای گفت : نه محمد جان ! طوریم نشده ! هنوز سالمم .
از پا و پشتش خون جاری بود و نیاز مبرم به مداوا و درمان داشت . با وضعیتی که داشت حتماً باید به عقب بر می گشت . اما هرچه اصرار کرده و خواهش و تمنا کردم ، اصلا قبول نکرد و گفت هنوز توان دارد و بر نمی گردد .
بازم اصرار کردم که بیا برگرد عقب !
گفت محمد جان ! نیروهای گردان تنها می مانند ! من باید همراهشان باشم .
همین را گفت و از کوله پشتی اش ، یک پیراهن تازه در آورد و رفت داخل نیزارها تا پیراهن سوخته اش را عوض کند ...
🌀 #پایان
📚 برداشتی از کتاب #مردانه_تا_آخر ( زندگی نامه #سردار_شهید_حسن_باقری )
.
🌸 یاد باد آن روزگاران یاد
#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💢 #بیعت
📽 اجرای #سرود_آذری توسط نوجوانان تبریزی پیش از آغاز سخنرانی تلویزیونی رهبر معظم انقلاب اسلامی
👌 بسیار عالی و دیدنی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 اجرای #سرود_آذری توسط نوجوانان تبریزی پیش از آغاز سخنرانی تلویزیونی رهبر معظم انقلاب اسلامی
👌 بسیار عالی و دیدنی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #تماس_آخر / ماجرایی که رهبری انقلاب امروز نیز به آن اشاره داشتند.
🎥 روایت منتشر نشده حضرت آیتالله خامنهای از ساعات قبل از شهادت سردار شهید مهدی باکری و مکالمه بیسیم او با سردار شهید احمد کاظمی در عملیات عاشورایی #بدر ، اسفند ماه ۱۳۶۳ ، منطقه عملیاتی شرق رودخانه دجله
🔸توصیه سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی درباره این صوت بیسیم!
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#فرماندهان_شهید
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
🎥 روایت منتشر نشده حضرت آیتالله خامنهای از ساعات قبل از شهادت سردار شهید مهدی باکری و مکالمه بیسیم او با سردار شهید احمد کاظمی در عملیات عاشورایی #بدر ، اسفند ماه ۱۳۶۳ ، منطقه عملیاتی شرق رودخانه دجله
🔸توصیه سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی درباره این صوت بیسیم!
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#فرماندهان_شهید
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢حزبالله لبنان ویدیویی از مراکز احساس نظامی رژیم صهیونیستی را منتشر کرد که در تیررس موشکهای حزب الله هستند .
🔹🔸رسانه جنگ وابسته به حزب الله لبنان ویدویی از پایگاهها و مراکز نظامی رژیم صهیونیستی در داخل شهرهای سرزمینهای اشغالی را منتشر کرد.
♦️رسانه جنگ (الاعلام الحربی) وابسته به حزب الله این کلیپ را با عنوان "ای صهیونیستها، دارای مراکز نظامی و اطلاعاتی در داخل شهرهای خود هستید" منتشر کرده است.
♦️این ویدیو ۲۴ ساعت پس از سخنرانی سید حسن نصرالله که در آن به شدت به تهدیدات اخیر "آویو کوخاوی" رییس ستاد مشترک ارتش رژیم صهیونیستی پاسخ داده بود، منتشر میشود.
#محور_مقاومت
#حزب_الله
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
🔹🔸رسانه جنگ وابسته به حزب الله لبنان ویدویی از پایگاهها و مراکز نظامی رژیم صهیونیستی در داخل شهرهای سرزمینهای اشغالی را منتشر کرد.
♦️رسانه جنگ (الاعلام الحربی) وابسته به حزب الله این کلیپ را با عنوان "ای صهیونیستها، دارای مراکز نظامی و اطلاعاتی در داخل شهرهای خود هستید" منتشر کرده است.
♦️این ویدیو ۲۴ ساعت پس از سخنرانی سید حسن نصرالله که در آن به شدت به تهدیدات اخیر "آویو کوخاوی" رییس ستاد مشترک ارتش رژیم صهیونیستی پاسخ داده بود، منتشر میشود.
#محور_مقاومت
#حزب_الله
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #خیبر
⭕️ #سردار_مظلوم
💠 فرمانده گردانی که سردار دلها #شهید_مهدی_زین_الدین فرمانده دلاور #لشگر_۱۷_علی_ابن_ابیطالب_ع برای مظلومیت اش گریه کرد :
🔹🔸در عملیات عاشورایی #خیبر گردان حضرت ولیعصر عج استان زنجان که آنروزها در لشگر ۱۷ حضرت علی ابن ابیطالب ع معروف به گردان ضدزره بود ، بسیار شجاعانه حاضر شده و چندبار بطور کامل منهدم و اکثر فرماندگان و رزمندگان اش شهید و مفقود و اسیر شدند ، اما با این وجود بدلیل شرایط بحرانی منطقه و شجاعت و ایثار مثال زدنی بچه های زنجان ، دوباره با نیروهای تازه نفس سازماندهی شده و بدون کوچکترین استراحتی به خطوط مقدم نبرد اعزام شد .
در یکی از این رفت و برگشت ها ، ۳۰۰ نفر از نیروهای تازه نفس زنجانی که با طرح لبیک به منطقه اعزام و در قالب گردان سلمان سازماندهی شده اند ، برای جایگزینی رزمندگان گردان تحویل سردار مهدی پیر محمدی میشوند . سردار پیرمحمدی بدلیل شرایط سخت و بحرانی منطقه ، بدون معرفی و دیدار با نیروهای جدید ، بلافاصله برای شناسائی محور عملیاتی و محل ماموریت گردان راهی جزایر مجنون میشود .
نیروهای طرح لیبک را تعدادی از پاسداران ستادی و میدان ندیده سپاه زنجان فرماندهی میکردند که تجربه آنچنانی در انجام ماموریت های جنگی نداشتند و برای همین هم سردار زین الدین مجبور به جایگزین کردن فرمانده های میدانی بجای ایشان شده و این خبر که قرار است سردار پیر محمدی بعنوان فرمانده گردان معرفی شود ، بین نیروهای زنجان پخش و باعث حرف و حدیث های زیادی می شود .
تعدادی از همون پاسداران گندم نمای جوفروش با شنیدن خبر فرماندهی سردار پیرمحمدی ، سراسیمه به دست و پا افتاده و برای ارضای نفس دنیاپرست خود مشغول بدگوئی از سردار پیر محمدی جلوی فرماندگان ستادی لشگر میشوند و با پرروئی تمام لیاقت و اخلاص و وفاداری ایشان را زیر سوال برده و بی شرمانه خواستار عدم معرفی ایشان بعنوان فرمانده گردان میشوند .
کار از این هم بالاتر گرفته و در یکی از کانکس های لشگر ، جلسه ای با حضور امام جمعه و نماینده مجلس زنجان برگزار کرده و سردار زین الدین را هم به جلسه دعوت می کنند و تا آنجا جا دارد پشت سر مهدی پیرمحمدی حرف زده و صلاحیت اخلاقی ایشان را زیر سوال برده و از سردار زین الدین می خواهند که از تصمیم خود منصرف شوند ، اما سردار زین الدین که خود گوهر شناس قابل و ماهری بود و از شجاعت و اخلاص مهدی پیرمحمدی هم آگاهی کامل و کافی داشت زیر بار حرف این خناسان نرفته و بر تصمیم خود استوار می ماند .
فردای آنروز هم برای اینکه به این حرف های بی اساس و نغمههای شوم پایان دهد . فوری دستور برگزاری مراسم معارفه ایشان را می دهد ، در حالی که سردار پیرمحمدی هنوز در جزیره بود و داشت برای حرکت گردان محور عملیاتی و خط مقدم را شناسایی می کرد .
رزمندگان زنجانی گردان سلمان به صف شده و زمان معرفی فرمانده گردان فرا میرسد . سردار مهدی زین الدین که از مدتها قبل با ایثار و فداکاریهای خلصانه و مخلصانه مهدی پیرمحمدی آشنا بود و یجوریهای هم از امیال نفسانی بدگویان آگاهی داشت ، شخصاً در مراسم معارفه حضور یافته و مشغول سخن میشود ، اما هنوز مقدمه حرفهاش تموم نشده که پیک موتور سواری از راه رسیده و پشت تریبون زیرگوشی چیزی به سردار میگه ! سردار زین الدین ناگهان رنگش عوض شده و بدون اینکه بتواند چیزی بگوید ، قطرات اشگ بی اختیار از چشمان زیبایش سرازیر میشود . رزمندگان هم بدون اینکه بدانند چه اتفاقی افتاده با دیدن گریه مظلومانه فرمانده لشگر شروع به گریستن میکنند .
بعد از لحظاتی سردار زین الدین به خود آمده و خیلی با افسوس و ناراحتی خبر شهادت فرمانده جدید #گردان_حضرت_ولیعصر_عج #شهید_مهدی_پیرمحمدی را به بچه های زنجانی میدهد و بدگویان زشت کردار آنچنان از عمل نادرست و سخنان نیش دار خود پشیمان میشوند که نگو...
🌸 روحشان شاد و یادشان گرامی
#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
⭕️ #سردار_مظلوم
💠 فرمانده گردانی که سردار دلها #شهید_مهدی_زین_الدین فرمانده دلاور #لشگر_۱۷_علی_ابن_ابیطالب_ع برای مظلومیت اش گریه کرد :
🔹🔸در عملیات عاشورایی #خیبر گردان حضرت ولیعصر عج استان زنجان که آنروزها در لشگر ۱۷ حضرت علی ابن ابیطالب ع معروف به گردان ضدزره بود ، بسیار شجاعانه حاضر شده و چندبار بطور کامل منهدم و اکثر فرماندگان و رزمندگان اش شهید و مفقود و اسیر شدند ، اما با این وجود بدلیل شرایط بحرانی منطقه و شجاعت و ایثار مثال زدنی بچه های زنجان ، دوباره با نیروهای تازه نفس سازماندهی شده و بدون کوچکترین استراحتی به خطوط مقدم نبرد اعزام شد .
در یکی از این رفت و برگشت ها ، ۳۰۰ نفر از نیروهای تازه نفس زنجانی که با طرح لبیک به منطقه اعزام و در قالب گردان سلمان سازماندهی شده اند ، برای جایگزینی رزمندگان گردان تحویل سردار مهدی پیر محمدی میشوند . سردار پیرمحمدی بدلیل شرایط سخت و بحرانی منطقه ، بدون معرفی و دیدار با نیروهای جدید ، بلافاصله برای شناسائی محور عملیاتی و محل ماموریت گردان راهی جزایر مجنون میشود .
نیروهای طرح لیبک را تعدادی از پاسداران ستادی و میدان ندیده سپاه زنجان فرماندهی میکردند که تجربه آنچنانی در انجام ماموریت های جنگی نداشتند و برای همین هم سردار زین الدین مجبور به جایگزین کردن فرمانده های میدانی بجای ایشان شده و این خبر که قرار است سردار پیر محمدی بعنوان فرمانده گردان معرفی شود ، بین نیروهای زنجان پخش و باعث حرف و حدیث های زیادی می شود .
تعدادی از همون پاسداران گندم نمای جوفروش با شنیدن خبر فرماندهی سردار پیرمحمدی ، سراسیمه به دست و پا افتاده و برای ارضای نفس دنیاپرست خود مشغول بدگوئی از سردار پیر محمدی جلوی فرماندگان ستادی لشگر میشوند و با پرروئی تمام لیاقت و اخلاص و وفاداری ایشان را زیر سوال برده و بی شرمانه خواستار عدم معرفی ایشان بعنوان فرمانده گردان میشوند .
کار از این هم بالاتر گرفته و در یکی از کانکس های لشگر ، جلسه ای با حضور امام جمعه و نماینده مجلس زنجان برگزار کرده و سردار زین الدین را هم به جلسه دعوت می کنند و تا آنجا جا دارد پشت سر مهدی پیرمحمدی حرف زده و صلاحیت اخلاقی ایشان را زیر سوال برده و از سردار زین الدین می خواهند که از تصمیم خود منصرف شوند ، اما سردار زین الدین که خود گوهر شناس قابل و ماهری بود و از شجاعت و اخلاص مهدی پیرمحمدی هم آگاهی کامل و کافی داشت زیر بار حرف این خناسان نرفته و بر تصمیم خود استوار می ماند .
فردای آنروز هم برای اینکه به این حرف های بی اساس و نغمههای شوم پایان دهد . فوری دستور برگزاری مراسم معارفه ایشان را می دهد ، در حالی که سردار پیرمحمدی هنوز در جزیره بود و داشت برای حرکت گردان محور عملیاتی و خط مقدم را شناسایی می کرد .
رزمندگان زنجانی گردان سلمان به صف شده و زمان معرفی فرمانده گردان فرا میرسد . سردار مهدی زین الدین که از مدتها قبل با ایثار و فداکاریهای خلصانه و مخلصانه مهدی پیرمحمدی آشنا بود و یجوریهای هم از امیال نفسانی بدگویان آگاهی داشت ، شخصاً در مراسم معارفه حضور یافته و مشغول سخن میشود ، اما هنوز مقدمه حرفهاش تموم نشده که پیک موتور سواری از راه رسیده و پشت تریبون زیرگوشی چیزی به سردار میگه ! سردار زین الدین ناگهان رنگش عوض شده و بدون اینکه بتواند چیزی بگوید ، قطرات اشگ بی اختیار از چشمان زیبایش سرازیر میشود . رزمندگان هم بدون اینکه بدانند چه اتفاقی افتاده با دیدن گریه مظلومانه فرمانده لشگر شروع به گریستن میکنند .
بعد از لحظاتی سردار زین الدین به خود آمده و خیلی با افسوس و ناراحتی خبر شهادت فرمانده جدید #گردان_حضرت_ولیعصر_عج #شهید_مهدی_پیرمحمدی را به بچه های زنجانی میدهد و بدگویان زشت کردار آنچنان از عمل نادرست و سخنان نیش دار خود پشیمان میشوند که نگو...
🌸 روحشان شاد و یادشان گرامی
#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #خیبر
🖍 فرازی زیبا از وصیت نامه گهربار #سردار_شهید_مهدی_پیرمحمدی :
🔹🔸 و اینک باز همان حسین (ع) است که فریاد می زند ( ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیاسیوف خذینی) و شما را نیز به یاری طلبیده و ندا سر میدهد که ( هل من ناصر ینصرنی ) و باز همان شهیدان مظلوم و تشنه کام فرات اند که شما را به جهاد و قیام و صبر و استقامت در برابر یزیدیان دوران فرا می خوانند....
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
📸 شیرمرد زنجانی ، #سردار_شهید_مهدی_پیرمحمدی فرمانده گردان خط شکن حضرت ولیعصر (عج) #استان_زنجان از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز در جبهه های حق علیه باطل بود که ، اسفند ماه ۱۳۶۲ در عملیات عاشورایی #خیبر ، منطقه عملیاتی #جزایر_مجنون عراق به آرزوی دیرین خود رسیده و سبکبال و خشنود تا محضر دوست پرواز کرد .
🌸 نامش جاوید و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
🖍 فرازی زیبا از وصیت نامه گهربار #سردار_شهید_مهدی_پیرمحمدی :
🔹🔸 و اینک باز همان حسین (ع) است که فریاد می زند ( ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیاسیوف خذینی) و شما را نیز به یاری طلبیده و ندا سر میدهد که ( هل من ناصر ینصرنی ) و باز همان شهیدان مظلوم و تشنه کام فرات اند که شما را به جهاد و قیام و صبر و استقامت در برابر یزیدیان دوران فرا می خوانند....
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
📸 شیرمرد زنجانی ، #سردار_شهید_مهدی_پیرمحمدی فرمانده گردان خط شکن حضرت ولیعصر (عج) #استان_زنجان از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز در جبهه های حق علیه باطل بود که ، اسفند ماه ۱۳۶۲ در عملیات عاشورایی #خیبر ، منطقه عملیاتی #جزایر_مجنون عراق به آرزوی دیرین خود رسیده و سبکبال و خشنود تا محضر دوست پرواز کرد .
🌸 نامش جاوید و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #خیبر
⭕️ #پرواز
💠 نحوه شهادت #سردار_شهید_مهدی_پیرمحمدی فرمانده دلاور #گردان_حضرت_ولیعصر_عج #لشگر_۱۷_علی_ابن_ابیطالب_ع در #جزایر_مجنون_عراق از زبان سردار جانباز #حاج_نجم_الدین_تقیلو :
🔹🔸در عملیات خیبر ، با سردار مهدی پیرمحمدی در ستاد فرماندهی لشگر ۱۷ علی ابن ابیطالب ع بودیم که خبر قیچی شدن گردان حضرت ولیعصر عج و شهادت سردار حسن باقری را به آقا مهدی زین الدین فرمانده لشگر دادند . گفتند که پیکر #سردار_شهید_حسن_باقری به همراه تعدادی از شهدای گردان حضرت ولیعصر عج در محل درگیری جامانده است .
سردار زین الدین از این موضوع بسیار متاثر شد و برای لحظاتی چشمان قشنگش بارانی شد و بعد رو به ما کرد و گفت : شما چند نفر ( سردار جانباز نجم الدین تقیلو ، سردار شهید مهدی پیرمحمدی ، سردار شهید محمدناصر اشتری و سردار شهید طاهر اجاقلو ) سریع بروید جلو ، هم با منطقه آشنا بشوید تا اگر نیاز به بردن گردان بود شما ببرید و هم اگر توانستید و امکانش بود تعدادی از پیکرهای پاک شهدا را به عقب بیاورید . در ادامه با تاکید مجدد گفت : مخصوصا دنبال پیکر شهید حسن باقری باشید و پیدایش کنید .
با دریافت فرمان ، بلافاصله آماده حرکت شده و چهار تایی راهی جزایر مجنون شدیم . زمانی که به خطوط درگیری رسیدیم ، اوضاع منطقه بدجوری به هم ریخته بود و بقدری هم آتش روی جزیره ریخته می شد که اصلاً نمی شد که رفت و آمد کرد . در آن شلوغی های عظیم نمی دانم چه شد که سردار طاهر اجاقلو و سردار محمدناصر اشتری را گم کرده و با مهدی پیرمحمدی تنها ماندیم اما با این وجود ماموریت را نیمه کاره رها نکرده و برای یافتن پیکر پاک شهدا و الخصوص پیکر مطهر شهید حسن باقری به سمت محل درگیری گردان حضرت ولیعصر عج با نیروهای عراقی رفتیم .
از زمین و آسمان آتش می بارید و غرش انفجارات لحظه ای قطع نمی شد ، زمین جزیره با فرشی از ترکش های ریز و درشت و چاله های سیاه انفجار بصورت زیبایی تزئین شده بود . قدم به قدم جلو کشیدیم تا اینکه به نزدیکی های منطقه درگیری گردان حضرت ولیعصر عج رسیدیم .
هنوز چند صد متری با خاکریز بچه های گردان حضرت ولیعصر عج فاصله داشتیم که بصورت ناگهانی از هر چهار طرف به سمت مان تیراندازی کردند . سریع پناه گرفته و مشغول بررسی اوضاع شدیم . در وضعیت بسیار خطرناکی گیر افتاده بودیم . دور تا دورمان را عراقی ها گرفته بودند و با هرچه بدست شأن می آمد به طرف مان تیراندازی می کردند . باورنکردنی نبود اما متأسفانه بی یار و یاور در حلقه محاصره دشمن افتاده بودیم و ماندن در آنجا مساوی با شهادت یا اسارت بود . چاره ای جز فرار نداشتیم و برای همین هم بی درنگ برخاسته و شروع به دویدن کردیم .
من جلوتر از مهدی پیرمحمدی می دویدم ، زمانی احساس کردم که مهدی پشت سرم نیست ! برگشته و پشت سرم را نگاه کرده و دیدیم که مهدی کمی دورتر روی زمین افتاده است . سریع برگشته و خود را به بالای سرش رساندم .
داد زدم مهدی پاشو ! عراقی ها دارند می رسند !
جوابی نیامد ، بی حرکت روی زمین مانده بود و هیچ واکنشی نشان نمی داد . کنارش نشسته و دیدم که چندتا گلوله به پشت و کمرش خورده و نای حرف زدن ندارد ، عراقی ها در گوشه و کنار سنگر گرفته و با تیراندازی متوالی به طرف مان می آمدند . نمی شد پیکر زخم خورده دوست و همرزمم را همانطور آنجا گذاشته و فرار کنم . باید به هر طریق ممکن او را هم به عقب می کشیدم .
یک برانکارد همون نزدیکی ها افتاده بود ، برانکارد را آورده و پیکر زخمی مهدی را داخلش گذاشته و با چند دور طناب محکم بسته و شروع به حرکت کردم ، حدود پنج ساعتی برانکارد را به دنبال خود کشیدم تا اینکه عاقبت با هر سختی و مشقت بود از حلقه محاصره عراقی ها خارج شده و به محل امنی رسیدیم .
جویای احوال مهدی شده و دیدم که هنوز نفس می کشید و واقعاً خوشحال شدم . درست در این زمان یک آمبولانس از راه رسید و شتابان جلوش را گرفته و پیکر نیمه جان مهدی را داخل آمبولانس گذاشته و به سمت اورژانس صحرایی حرکت کردیم .
به مقر اورژانس رسیده و دیدم بالگردها در حال انتقال شهدا و مجروحین به عقب هستند . سریع مهدی را به بالگردی رسانیده و با کمک امدادگران برانکارد را سوار بالگرد کردیم . اما هنوز بالگرد از زمین بلند نشده بود که مهدی خود بال گشوده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد .
🌸 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
⭕️ #پرواز
💠 نحوه شهادت #سردار_شهید_مهدی_پیرمحمدی فرمانده دلاور #گردان_حضرت_ولیعصر_عج #لشگر_۱۷_علی_ابن_ابیطالب_ع در #جزایر_مجنون_عراق از زبان سردار جانباز #حاج_نجم_الدین_تقیلو :
🔹🔸در عملیات خیبر ، با سردار مهدی پیرمحمدی در ستاد فرماندهی لشگر ۱۷ علی ابن ابیطالب ع بودیم که خبر قیچی شدن گردان حضرت ولیعصر عج و شهادت سردار حسن باقری را به آقا مهدی زین الدین فرمانده لشگر دادند . گفتند که پیکر #سردار_شهید_حسن_باقری به همراه تعدادی از شهدای گردان حضرت ولیعصر عج در محل درگیری جامانده است .
سردار زین الدین از این موضوع بسیار متاثر شد و برای لحظاتی چشمان قشنگش بارانی شد و بعد رو به ما کرد و گفت : شما چند نفر ( سردار جانباز نجم الدین تقیلو ، سردار شهید مهدی پیرمحمدی ، سردار شهید محمدناصر اشتری و سردار شهید طاهر اجاقلو ) سریع بروید جلو ، هم با منطقه آشنا بشوید تا اگر نیاز به بردن گردان بود شما ببرید و هم اگر توانستید و امکانش بود تعدادی از پیکرهای پاک شهدا را به عقب بیاورید . در ادامه با تاکید مجدد گفت : مخصوصا دنبال پیکر شهید حسن باقری باشید و پیدایش کنید .
با دریافت فرمان ، بلافاصله آماده حرکت شده و چهار تایی راهی جزایر مجنون شدیم . زمانی که به خطوط درگیری رسیدیم ، اوضاع منطقه بدجوری به هم ریخته بود و بقدری هم آتش روی جزیره ریخته می شد که اصلاً نمی شد که رفت و آمد کرد . در آن شلوغی های عظیم نمی دانم چه شد که سردار طاهر اجاقلو و سردار محمدناصر اشتری را گم کرده و با مهدی پیرمحمدی تنها ماندیم اما با این وجود ماموریت را نیمه کاره رها نکرده و برای یافتن پیکر پاک شهدا و الخصوص پیکر مطهر شهید حسن باقری به سمت محل درگیری گردان حضرت ولیعصر عج با نیروهای عراقی رفتیم .
از زمین و آسمان آتش می بارید و غرش انفجارات لحظه ای قطع نمی شد ، زمین جزیره با فرشی از ترکش های ریز و درشت و چاله های سیاه انفجار بصورت زیبایی تزئین شده بود . قدم به قدم جلو کشیدیم تا اینکه به نزدیکی های منطقه درگیری گردان حضرت ولیعصر عج رسیدیم .
هنوز چند صد متری با خاکریز بچه های گردان حضرت ولیعصر عج فاصله داشتیم که بصورت ناگهانی از هر چهار طرف به سمت مان تیراندازی کردند . سریع پناه گرفته و مشغول بررسی اوضاع شدیم . در وضعیت بسیار خطرناکی گیر افتاده بودیم . دور تا دورمان را عراقی ها گرفته بودند و با هرچه بدست شأن می آمد به طرف مان تیراندازی می کردند . باورنکردنی نبود اما متأسفانه بی یار و یاور در حلقه محاصره دشمن افتاده بودیم و ماندن در آنجا مساوی با شهادت یا اسارت بود . چاره ای جز فرار نداشتیم و برای همین هم بی درنگ برخاسته و شروع به دویدن کردیم .
من جلوتر از مهدی پیرمحمدی می دویدم ، زمانی احساس کردم که مهدی پشت سرم نیست ! برگشته و پشت سرم را نگاه کرده و دیدیم که مهدی کمی دورتر روی زمین افتاده است . سریع برگشته و خود را به بالای سرش رساندم .
داد زدم مهدی پاشو ! عراقی ها دارند می رسند !
جوابی نیامد ، بی حرکت روی زمین مانده بود و هیچ واکنشی نشان نمی داد . کنارش نشسته و دیدم که چندتا گلوله به پشت و کمرش خورده و نای حرف زدن ندارد ، عراقی ها در گوشه و کنار سنگر گرفته و با تیراندازی متوالی به طرف مان می آمدند . نمی شد پیکر زخم خورده دوست و همرزمم را همانطور آنجا گذاشته و فرار کنم . باید به هر طریق ممکن او را هم به عقب می کشیدم .
یک برانکارد همون نزدیکی ها افتاده بود ، برانکارد را آورده و پیکر زخمی مهدی را داخلش گذاشته و با چند دور طناب محکم بسته و شروع به حرکت کردم ، حدود پنج ساعتی برانکارد را به دنبال خود کشیدم تا اینکه عاقبت با هر سختی و مشقت بود از حلقه محاصره عراقی ها خارج شده و به محل امنی رسیدیم .
جویای احوال مهدی شده و دیدم که هنوز نفس می کشید و واقعاً خوشحال شدم . درست در این زمان یک آمبولانس از راه رسید و شتابان جلوش را گرفته و پیکر نیمه جان مهدی را داخل آمبولانس گذاشته و به سمت اورژانس صحرایی حرکت کردیم .
به مقر اورژانس رسیده و دیدم بالگردها در حال انتقال شهدا و مجروحین به عقب هستند . سریع مهدی را به بالگردی رسانیده و با کمک امدادگران برانکارد را سوار بالگرد کردیم . اما هنوز بالگرد از زمین بلند نشده بود که مهدی خود بال گشوده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد .
🌸 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #خیبر
⭕️ فرماندهان حماسه ساز و سلحشور #استان_زنجان در عملیات عاشورایی #خیبر ، اسفند ماه ۱۳۶۲ ، منطقه عملیاتی #جزایر_مجنون_عراق
📸 شیرمردان زنجانی از سمت راست :
سردار جانباز #حاج_نجم_الدین_تقیلو ،
#سردار_شهید_مهدی_پیرمحمدی فرمانده دلاور #گردان_حضرت_ولیعصر_عج #لشگر_۱۷_علی_ابن_ابیطالب_ع
🌸 یادشان گرامی و نامشان جاوید
💔 من درد ترا ز دست آسان ندهم
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صد هزار درمان ندهم
#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
⭕️ فرماندهان حماسه ساز و سلحشور #استان_زنجان در عملیات عاشورایی #خیبر ، اسفند ماه ۱۳۶۲ ، منطقه عملیاتی #جزایر_مجنون_عراق
📸 شیرمردان زنجانی از سمت راست :
سردار جانباز #حاج_نجم_الدین_تقیلو ،
#سردار_شهید_مهدی_پیرمحمدی فرمانده دلاور #گردان_حضرت_ولیعصر_عج #لشگر_۱۷_علی_ابن_ابیطالب_ع
🌸 یادشان گرامی و نامشان جاوید
💔 من درد ترا ز دست آسان ندهم
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صد هزار درمان ندهم
#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #خیبر
🖍 فرازی زیبا از وصیت نامه گهربار #سردار_شهید_مهدی_پیرمحمدی :
🔹🔸 ای برادران عزیزی که رسالت سنگین پاسداری از آرمانهای پاک شهیدان بر دوشتان سنگینی می کند ، مبادا که ارزشهای پست دنیا چشم های شما را از بصیرت باز داشته و دلهای شما را از حب الله محروم گرداند و خدای ناکرده پا روی خون شهیدان گلگون کفن گذاشته و از خط راستین امامت و ولایت خارج گردید...
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
📸 شیرمرد زنجانی ، #سردار_شهید_مهدی_پیرمحمدی فرمانده گردان خط شکن حضرت ولیعصر (عج) #استان_زنجان از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز در جبهه های حق علیه باطل بود که ، اسفند ماه ۱۳۶۲ در عملیات عاشورایی #خیبر ، منطقه عملیاتی #جزایر_مجنون عراق به آرزوی دیرین خود رسیده و سبکبال و خشنود تا محضر دوست پرواز کرد .
🌸 نامش جاوید و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
🖍 فرازی زیبا از وصیت نامه گهربار #سردار_شهید_مهدی_پیرمحمدی :
🔹🔸 ای برادران عزیزی که رسالت سنگین پاسداری از آرمانهای پاک شهیدان بر دوشتان سنگینی می کند ، مبادا که ارزشهای پست دنیا چشم های شما را از بصیرت باز داشته و دلهای شما را از حب الله محروم گرداند و خدای ناکرده پا روی خون شهیدان گلگون کفن گذاشته و از خط راستین امامت و ولایت خارج گردید...
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
📸 شیرمرد زنجانی ، #سردار_شهید_مهدی_پیرمحمدی فرمانده گردان خط شکن حضرت ولیعصر (عج) #استان_زنجان از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز در جبهه های حق علیه باطل بود که ، اسفند ماه ۱۳۶۲ در عملیات عاشورایی #خیبر ، منطقه عملیاتی #جزایر_مجنون عراق به آرزوی دیرین خود رسیده و سبکبال و خشنود تا محضر دوست پرواز کرد .
🌸 نامش جاوید و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢شیطان هم میگه #من_انقلابیم
♦️امام روح الله👆
⭕️ هر چیزی رو که میبینید ، پای انقلاب نزارین..
🌸 نامش جاوید و یادش گرامی
#امام_خوبی_ها
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
♦️امام روح الله👆
⭕️ هر چیزی رو که میبینید ، پای انقلاب نزارین..
🌸 نامش جاوید و یادش گرامی
#امام_خوبی_ها
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 تفحص پیکر شهید مدافع امنیت در آبهای جنوب
🔹پیکر مطهر شهید مصطفی نوروزی ، از سربازان گمنام امام زمان عج ، اهل شهرستان ساری که به دنبال اقدامات اطلاعاتی بر روی یکی از باندهای جرائم سازمان یافته سیستان و بلوچستان به همراه دو تن دیگر به شهادت رسیده بود در آبهای ساحلی دریای عمان کشف شد.
🌸 روحش شاد و یادش گرامی
⭕️ امنیت اتفاقی نیست..!
#شهید_امنیت
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
🔹پیکر مطهر شهید مصطفی نوروزی ، از سربازان گمنام امام زمان عج ، اهل شهرستان ساری که به دنبال اقدامات اطلاعاتی بر روی یکی از باندهای جرائم سازمان یافته سیستان و بلوچستان به همراه دو تن دیگر به شهادت رسیده بود در آبهای ساحلی دریای عمان کشف شد.
🌸 روحش شاد و یادش گرامی
⭕️ امنیت اتفاقی نیست..!
#شهید_امنیت
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #خیبر
⭕️ #نبرد_غیرت
💠 خاطره ای زیبا از #سردار_شهید_طاهر_اجاقلو فرمانده دلاور اطلاعات و عملیات #لشگر_۱۷_علی_ابن_ابیطالب_ع از زبان سردار #احمد_محمدوند :
🔹🔸وضعیت جزیره مجنون به حالتی رسید که خدا رحمت کند شهید زین الدین گفتند : امروز روز عاشورا است و فکر نمی کنم روزی بدتر از امروز باشد و آن زمانی بود که عراق تمام عیار با آتش سنگین سعی کرد که جزیره جنوبی را بگیرد.
بعد آقا مهدی تعدادی از فرماندهان گردان و گروهان ها را که تعداد معدودی هم مانده بودند . جمع کرد و سعی نمود خط مقدم را حفظ کند تا دوباره نیرو برسد و وارد عمل شود. چون قرار بود عده ای از ارتش و سپاه بیاید و جزیره را تقویت کنند .
سردار زین الدین به برادرانی که مانده بودند ، گفت : که به هر حال باید برویم و امروز هم عاشوراست و باید به تکلیف مان عمل کنیم...
با فرمان آقا مهدی تمام برادران به جز سلاح انفرادی همگی آر پی جی هفت و موشک برداشتند و یکسره به ضلع غربی جزیره رفتیم ، طاهر اجاقلو هم آنجا بود و با فرد دیگری سوار موتور شده و با هم رفتیم سمت خط ، به خاکریزی رسیدیم که کمتر از یک متر ارتفاع داشت ، دیواره خاکریز از سمت مقابل بقدری گلوله مستقیم توپ خورده بود که دیگر چیزی ازش باقی نمانده بود . فاصله اندکی با نقطه درگیری داشتیم و بلافاصله هم مورد حمله قرار گرفته و مجبور به پناه گرفتن در پشت همان خاکریز کوچک شدیم . واقعاً کوتاه بود و به زور می شدکه پشتش سنگر گرفت.
درگیری ها شدت گرفته و عراقی ها یک هجوم گسترده را آغاز و ضمن کوبیدن شدید خط ، با صدها تانک و هزاران نیروی پیاده به خطوط دفاعی رزمندگان نزدیک شدند . تعداد تانک ها بقدری زیاد بود که اصلاً به شمارش نمی آمد و کلاً همه جای منطقه را گرفته بودند .
در این موقعیت خطیر ، بچه های باغیرت زنجانی در قالب گردان حضرت ولیعصر عج لشگر ۱۷ در داخل کانالی بسیار کوچک که خود با دست خالی کنده بودند . جانانه مشغول نبرد با قشون دشمن بودند . طاهر هم طاقت نیاورده و زیر آن آتش شدید راه افتاد و دلاورانه سمت آن کانال رفت تا کنار رفقا و همرزمان زنجانی خود به نبرد ادامه دهد .
طاهر به سلامت وارد کانال شد و ما هم رفتیم پشت یک خاکریز دیگر و شروع به زدن تانک ها کردیم تا شاید از جلو آمدنشان جلوگیری کنیم . اما تعداد تانک ها بقدری زیاد بود که اصلاً اعتنایی به سیل موشک ها نکرده و غرش کنان به سمت خط می آمدند . اوضاع طوری شد که چند تانک خاکریز اول را رد کرده و از پشت سر به خاکریز ما حمله ور شدند و اگر نبود شجاعت رزمندگان زنجانی که با نارنجک دستی به تانک ها حمله کرده و منفجر شأن کردند ، حتماً ما را دور زده و اسیر مان می کردند .
نبرد به شدت ادامه داشت تا اینکه مهمات رزمندگان کم کم رو به پایان گذاشت و بدلیل آتش سنگین امکان جابجایی و رساندن مهمات هم اصلأ وجود نداشت . خلاصه برادران آرپی جی زن تمام موشکها را زدند و چیزی برایشان باقی نماند و به این ترتیب کاملاً دست خالی و بی دفاع در مقابل قشون عظیم دشمن ماندیم .
دیگر لحظات آخر مقاومت بود و بچه ها با هرچه به دست شأن می آمد به مقابله با تانک ها می رفتند و یکی پس از دیگری با خلق حماسه ایی ، مظلومانه شهید می شدند . درست زمانی که همه چیز داشت تموم می شد و تانک ها به خاکریز رسیده بودند یک دفعه معجزه ای روی داد ، تا اینکه خون شهیدانی چون سردار حسن باقری ها و افرادی که به اسارت رفته بودند و زحمت هایی که برای این جزیره کشیده بودند به هدر نرود و توانستیم در کمال ناباروری جزیره را حفظ کنیم.
بالگردهای هوانیروز به دادمان رسیده و مقوله میدان را کاملاً عوض کردند . خلبان های دلاور هوانیروز تانک های پیشرو را یکی پس از دیگری شکار کرده و باعث فرار بقیه آنها شدند .
سردار زین الدین دستور داده بود که از پشت با بولدوزر آب باز کنند تا تانک ها نتوانند پیشروی کنند و تمام جزایر جنوبی و شمالی را تسخیر کنند . هوانیروز قهرمان هم درست سر وقت رسید و هجوم دشمن ناکام ماند و جزایر در اختیار ما باقی ماند .
بعد از پایان نبرد ما فهمیدیم که طاهر در کانال به شهادت رسیده و پیکر مطهرش را از کانال بیرون آوردند . می گفتند که خمپاره ای کنارش افتاده و ترکشی به سرش خورده ، اما هرچه بود . صورت خاک گرفته اش بقدری زیبا و نورانی بود که همه یک به یک پیکرش را در آغوش کشیده و صورتش را بوسیدیم .
سردار شهید طاهر اجاقلو ، فردی بود که زحمات ارزنده ای در طول جنگ متحمل شد و جداً فرد مفیدی برای لشگر ۱۷ علی بن ابیطالب ع بود. لشگری که جداً می توان گفت مدیون چنین شهیدانی است و خدا به حق امام زمان عج روحش را شاد کند و امثال طاهرها بودند که جنگ و این انقلاب را با خونشان حفظ کردند.
🌸 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
⭕️ #نبرد_غیرت
💠 خاطره ای زیبا از #سردار_شهید_طاهر_اجاقلو فرمانده دلاور اطلاعات و عملیات #لشگر_۱۷_علی_ابن_ابیطالب_ع از زبان سردار #احمد_محمدوند :
🔹🔸وضعیت جزیره مجنون به حالتی رسید که خدا رحمت کند شهید زین الدین گفتند : امروز روز عاشورا است و فکر نمی کنم روزی بدتر از امروز باشد و آن زمانی بود که عراق تمام عیار با آتش سنگین سعی کرد که جزیره جنوبی را بگیرد.
بعد آقا مهدی تعدادی از فرماندهان گردان و گروهان ها را که تعداد معدودی هم مانده بودند . جمع کرد و سعی نمود خط مقدم را حفظ کند تا دوباره نیرو برسد و وارد عمل شود. چون قرار بود عده ای از ارتش و سپاه بیاید و جزیره را تقویت کنند .
سردار زین الدین به برادرانی که مانده بودند ، گفت : که به هر حال باید برویم و امروز هم عاشوراست و باید به تکلیف مان عمل کنیم...
با فرمان آقا مهدی تمام برادران به جز سلاح انفرادی همگی آر پی جی هفت و موشک برداشتند و یکسره به ضلع غربی جزیره رفتیم ، طاهر اجاقلو هم آنجا بود و با فرد دیگری سوار موتور شده و با هم رفتیم سمت خط ، به خاکریزی رسیدیم که کمتر از یک متر ارتفاع داشت ، دیواره خاکریز از سمت مقابل بقدری گلوله مستقیم توپ خورده بود که دیگر چیزی ازش باقی نمانده بود . فاصله اندکی با نقطه درگیری داشتیم و بلافاصله هم مورد حمله قرار گرفته و مجبور به پناه گرفتن در پشت همان خاکریز کوچک شدیم . واقعاً کوتاه بود و به زور می شدکه پشتش سنگر گرفت.
درگیری ها شدت گرفته و عراقی ها یک هجوم گسترده را آغاز و ضمن کوبیدن شدید خط ، با صدها تانک و هزاران نیروی پیاده به خطوط دفاعی رزمندگان نزدیک شدند . تعداد تانک ها بقدری زیاد بود که اصلاً به شمارش نمی آمد و کلاً همه جای منطقه را گرفته بودند .
در این موقعیت خطیر ، بچه های باغیرت زنجانی در قالب گردان حضرت ولیعصر عج لشگر ۱۷ در داخل کانالی بسیار کوچک که خود با دست خالی کنده بودند . جانانه مشغول نبرد با قشون دشمن بودند . طاهر هم طاقت نیاورده و زیر آن آتش شدید راه افتاد و دلاورانه سمت آن کانال رفت تا کنار رفقا و همرزمان زنجانی خود به نبرد ادامه دهد .
طاهر به سلامت وارد کانال شد و ما هم رفتیم پشت یک خاکریز دیگر و شروع به زدن تانک ها کردیم تا شاید از جلو آمدنشان جلوگیری کنیم . اما تعداد تانک ها بقدری زیاد بود که اصلاً اعتنایی به سیل موشک ها نکرده و غرش کنان به سمت خط می آمدند . اوضاع طوری شد که چند تانک خاکریز اول را رد کرده و از پشت سر به خاکریز ما حمله ور شدند و اگر نبود شجاعت رزمندگان زنجانی که با نارنجک دستی به تانک ها حمله کرده و منفجر شأن کردند ، حتماً ما را دور زده و اسیر مان می کردند .
نبرد به شدت ادامه داشت تا اینکه مهمات رزمندگان کم کم رو به پایان گذاشت و بدلیل آتش سنگین امکان جابجایی و رساندن مهمات هم اصلأ وجود نداشت . خلاصه برادران آرپی جی زن تمام موشکها را زدند و چیزی برایشان باقی نماند و به این ترتیب کاملاً دست خالی و بی دفاع در مقابل قشون عظیم دشمن ماندیم .
دیگر لحظات آخر مقاومت بود و بچه ها با هرچه به دست شأن می آمد به مقابله با تانک ها می رفتند و یکی پس از دیگری با خلق حماسه ایی ، مظلومانه شهید می شدند . درست زمانی که همه چیز داشت تموم می شد و تانک ها به خاکریز رسیده بودند یک دفعه معجزه ای روی داد ، تا اینکه خون شهیدانی چون سردار حسن باقری ها و افرادی که به اسارت رفته بودند و زحمت هایی که برای این جزیره کشیده بودند به هدر نرود و توانستیم در کمال ناباروری جزیره را حفظ کنیم.
بالگردهای هوانیروز به دادمان رسیده و مقوله میدان را کاملاً عوض کردند . خلبان های دلاور هوانیروز تانک های پیشرو را یکی پس از دیگری شکار کرده و باعث فرار بقیه آنها شدند .
سردار زین الدین دستور داده بود که از پشت با بولدوزر آب باز کنند تا تانک ها نتوانند پیشروی کنند و تمام جزایر جنوبی و شمالی را تسخیر کنند . هوانیروز قهرمان هم درست سر وقت رسید و هجوم دشمن ناکام ماند و جزایر در اختیار ما باقی ماند .
بعد از پایان نبرد ما فهمیدیم که طاهر در کانال به شهادت رسیده و پیکر مطهرش را از کانال بیرون آوردند . می گفتند که خمپاره ای کنارش افتاده و ترکشی به سرش خورده ، اما هرچه بود . صورت خاک گرفته اش بقدری زیبا و نورانی بود که همه یک به یک پیکرش را در آغوش کشیده و صورتش را بوسیدیم .
سردار شهید طاهر اجاقلو ، فردی بود که زحمات ارزنده ای در طول جنگ متحمل شد و جداً فرد مفیدی برای لشگر ۱۷ علی بن ابیطالب ع بود. لشگری که جداً می توان گفت مدیون چنین شهیدانی است و خدا به حق امام زمان عج روحش را شاد کند و امثال طاهرها بودند که جنگ و این انقلاب را با خونشان حفظ کردند.
🌸 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #خیبر
🖍 فرازی زیبا از وصیت نامه گهربار #سردار_شهید_طاهر_اجاقو :
🔹🔸 خوشحالم که جانم را نثار اسلام و مکتب محمد (ص) و علی (ع) می کنم.
افتخار می کنم که مکتبم اسلام است . اسلامی که به من فهماند چگونه بیندیشم. چگونه راهم را انتخاب کنم.
بارالها ! پروردگارا ! ما را از سربازان حضرت ولی عصر (عج) قرار بده و آرزوی ما را که همان نعمت پر لطف شهادت می باشد ، بر آورده ساز و این بنده حقیر را جزو سربازان حضرت ولی عصر (عج) قرار بده.
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
📸 شیرمرد زنجانی ، سردار پاسدار #شهید_طاهر_اجاقلو فرمانده دلاور اطلاعات و عملیات لشگر ۱۷ حضرت علی ابن ابیطالب (ع) از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در جبهه های حق علیه باطل بود که اسفند ماه ۱۳۶۲ در عملیات عاشورایی #خیبر ، منطقه عملیاتی #جزایر_مجنون عراق به آرزوی دیرین خود رسیده و سبکبال و خشنود تا محضر دوست پرواز کرد .
#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
🖍 فرازی زیبا از وصیت نامه گهربار #سردار_شهید_طاهر_اجاقو :
🔹🔸 خوشحالم که جانم را نثار اسلام و مکتب محمد (ص) و علی (ع) می کنم.
افتخار می کنم که مکتبم اسلام است . اسلامی که به من فهماند چگونه بیندیشم. چگونه راهم را انتخاب کنم.
بارالها ! پروردگارا ! ما را از سربازان حضرت ولی عصر (عج) قرار بده و آرزوی ما را که همان نعمت پر لطف شهادت می باشد ، بر آورده ساز و این بنده حقیر را جزو سربازان حضرت ولی عصر (عج) قرار بده.
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
📸 شیرمرد زنجانی ، سردار پاسدار #شهید_طاهر_اجاقلو فرمانده دلاور اطلاعات و عملیات لشگر ۱۷ حضرت علی ابن ابیطالب (ع) از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در جبهه های حق علیه باطل بود که اسفند ماه ۱۳۶۲ در عملیات عاشورایی #خیبر ، منطقه عملیاتی #جزایر_مجنون عراق به آرزوی دیرین خود رسیده و سبکبال و خشنود تا محضر دوست پرواز کرد .
#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #خیبر
⭕️ #کانال_مرگ
💠 نحوه شهادت #سردار_شهید_طاهر_اجاقلو فرمانده دلاور اطلاعات و عملیات #لشگر_۱۷_علی_ابن_ابیطالب_ع از زبان پاسدار جانباز #حاج_جلال_قربانی :
🔹🔸در عملیات خیبر سردار شهيد طاهر اوجاقلو به عنوان فرمانده طرح عمليات لشگر شخصاً در كانال ( کانال مرگ ) واقع در جزیره جنوبی ، عمليات پاتک را هدايت میكرد . سردار مهدی زينالدين فرمانده دلاور لشگر ۱۷ علی ابن ابیطالب ع هم خودشان به خط مقدم آمده بودند و به بالای دژ رفته و قصد منفجر کردن دژ را داشتند تا با رها کردن آب به سمت خطوط عراقی ها از پیشروی تانک ها جلوگیری کنند . هر چقدر هم سردار طاهر اوجاقلو در كنار من با بيسيم به ايشان میگفتند كه شما به عقب برگرديد ، قبول نمی کردند.
هرچند سردار زین الدین فرمانده لشگر بودند و سردار طاهر اوجاقلو از فرماندهان ایشان ، اما کار بجایی کشید که سردار اوجاقلو با عصبانيت به ايشان گفتند كه باید به قرارگاه برگرديد ! ما اينجا هستيم.
نبرد در اوج خود بود و من شتابان نوار فشنگ پر میكردم و سردار طاهر اوجاقلو هم بدون وقفه با تيربار تیراندازی میکرد . در گرماگرم نبرد تيربار یکدفعه گير كرده و شلیک نکرد . طاهر تيربار را روي زمين گذاشت و گفت : جلال اين گير كرده !
درست در همین لحظه از قرارگاه فرماندهی تماس گرفته و ایشان را پای بيسيم خواستند ، سردار اجاقلو خواست گوشی را از بیسیم چی گرفته و پاسخ دهد . بچه های بيسيم چی هيچ وقت در خطوط نبرد تمام قد نمیايستند اما آن روز و آن لحظه نمیدانم چطوری شد که بیسیم چی حامل بیسیم در يك لحظه تمام قد داخل کانال ايستاد و سردار اجاقلو هم به ناچار کمی بلند شد تا گوشی را بگیرد كه یکدفعه گلوله ای به سرش خورده و افتاد . همين كه خواست بيفتد من به همراه شهيد قربانعلی فرخ نيا او را گرفتيم.
جالب است شهيد طاهر اوجاقلو به فاصلهی ۲ ساعت از برادر خود كه ايشان ساعت ۸ صبح به شهادت رسيده بودند و شهيد طاهر اوجاقلو ساعت ۱۰ صبح به شهادت رسيدند.
آن روز تقريباً ۶ نفر از رزمندگان ما توسط تك تيراندازان دشمن به شهادت رسيدند.
جلوی خاكريز به فاصله ۸۰ تا ۱۰۰ متر جلوی خاكريز كانالی كنده بودند كه ارتفاع آن كمتر از يك متر و بیست سانتيمتر بود كه ما بصورت چمباتمه در آن مي نشستيم و نگهبانی میداديم ، آن زمانی كه عراق بشدت جزيره را به توپ بسته بود.
اين كانال خيلی كانال پر خاطره ایی است ما شهيدان زيادی را در اين كانال به اسلام تقديم كرديم . طاهر اوجاقلو ، ناصر اوجاقلو ، يداله ندرلو ، رحيم بيات ، سيدجواد موسوی اين افرادی را كه گفتم توسط تك تيراندازان عراقی به شهادت رسيدند.
🌸 روحشان شاد و یادشان گرامی
#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
⭕️ #کانال_مرگ
💠 نحوه شهادت #سردار_شهید_طاهر_اجاقلو فرمانده دلاور اطلاعات و عملیات #لشگر_۱۷_علی_ابن_ابیطالب_ع از زبان پاسدار جانباز #حاج_جلال_قربانی :
🔹🔸در عملیات خیبر سردار شهيد طاهر اوجاقلو به عنوان فرمانده طرح عمليات لشگر شخصاً در كانال ( کانال مرگ ) واقع در جزیره جنوبی ، عمليات پاتک را هدايت میكرد . سردار مهدی زينالدين فرمانده دلاور لشگر ۱۷ علی ابن ابیطالب ع هم خودشان به خط مقدم آمده بودند و به بالای دژ رفته و قصد منفجر کردن دژ را داشتند تا با رها کردن آب به سمت خطوط عراقی ها از پیشروی تانک ها جلوگیری کنند . هر چقدر هم سردار طاهر اوجاقلو در كنار من با بيسيم به ايشان میگفتند كه شما به عقب برگرديد ، قبول نمی کردند.
هرچند سردار زین الدین فرمانده لشگر بودند و سردار طاهر اوجاقلو از فرماندهان ایشان ، اما کار بجایی کشید که سردار اوجاقلو با عصبانيت به ايشان گفتند كه باید به قرارگاه برگرديد ! ما اينجا هستيم.
نبرد در اوج خود بود و من شتابان نوار فشنگ پر میكردم و سردار طاهر اوجاقلو هم بدون وقفه با تيربار تیراندازی میکرد . در گرماگرم نبرد تيربار یکدفعه گير كرده و شلیک نکرد . طاهر تيربار را روي زمين گذاشت و گفت : جلال اين گير كرده !
درست در همین لحظه از قرارگاه فرماندهی تماس گرفته و ایشان را پای بيسيم خواستند ، سردار اجاقلو خواست گوشی را از بیسیم چی گرفته و پاسخ دهد . بچه های بيسيم چی هيچ وقت در خطوط نبرد تمام قد نمیايستند اما آن روز و آن لحظه نمیدانم چطوری شد که بیسیم چی حامل بیسیم در يك لحظه تمام قد داخل کانال ايستاد و سردار اجاقلو هم به ناچار کمی بلند شد تا گوشی را بگیرد كه یکدفعه گلوله ای به سرش خورده و افتاد . همين كه خواست بيفتد من به همراه شهيد قربانعلی فرخ نيا او را گرفتيم.
جالب است شهيد طاهر اوجاقلو به فاصلهی ۲ ساعت از برادر خود كه ايشان ساعت ۸ صبح به شهادت رسيده بودند و شهيد طاهر اوجاقلو ساعت ۱۰ صبح به شهادت رسيدند.
آن روز تقريباً ۶ نفر از رزمندگان ما توسط تك تيراندازان دشمن به شهادت رسيدند.
جلوی خاكريز به فاصله ۸۰ تا ۱۰۰ متر جلوی خاكريز كانالی كنده بودند كه ارتفاع آن كمتر از يك متر و بیست سانتيمتر بود كه ما بصورت چمباتمه در آن مي نشستيم و نگهبانی میداديم ، آن زمانی كه عراق بشدت جزيره را به توپ بسته بود.
اين كانال خيلی كانال پر خاطره ایی است ما شهيدان زيادی را در اين كانال به اسلام تقديم كرديم . طاهر اوجاقلو ، ناصر اوجاقلو ، يداله ندرلو ، رحيم بيات ، سيدجواد موسوی اين افرادی را كه گفتم توسط تك تيراندازان عراقی به شهادت رسيدند.
🌸 روحشان شاد و یادشان گرامی
#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💢 #خیبر
📽 آلبوم تصویری از عکس های زیبا و خاطره انگیز #سردار_شهید_طاهر_اجاقلو در دوران دفاع مقدس با سرود شنیدنی از حاج صادق آهنگران
📸 شیرمرد زنجانی ، سردار پاسدار #شهید_طاهر_اجاقلو فرمانده دلاور اطلاعات و عملیات لشگر ۱۷ حضرت علی ابن ابیطالب (ع) از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در جبهه های حق علیه باطل بود که اسفند ماه ۱۳۶۲ در عملیات عاشورایی #خیبر ، منطقه عملیاتی #جزایر_مجنون عراق به آرزوی دیرین خود رسیده و سبکبال و خشنود تا محضر دوست پرواز کرد .
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 آلبوم تصویری از عکس های زیبا و خاطره انگیز #سردار_شهید_طاهر_اجاقلو در دوران دفاع مقدس با سرود شنیدنی از حاج صادق آهنگران
📸 شیرمرد زنجانی ، سردار پاسدار #شهید_طاهر_اجاقلو فرمانده دلاور اطلاعات و عملیات لشگر ۱۷ حضرت علی ابن ابیطالب (ع) از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در جبهه های حق علیه باطل بود که اسفند ماه ۱۳۶۲ در عملیات عاشورایی #خیبر ، منطقه عملیاتی #جزایر_مجنون عراق به آرزوی دیرین خود رسیده و سبکبال و خشنود تا محضر دوست پرواز کرد .
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab