💢 #والفجر_هشت
🌗 #شب_عملیات
✒️ خاطره ای زیبا از شب آغازین عملیات افتخار آفرین #والفجر_۸
💠 #قسمت_اول
بسم الله الرحمن الرحیم
شامگاه بیستم بهمن ماه ۱۳۶۴ ، حوالی ساعت ۹ شب غواصان خط شکن #گردان_حضرت_علی_اصغر_ع #لشگر31عاشورا که غالباً از رزمندگان غیور و جان برکف #استان_زنجان بودند برای عبور از اروند و یورش به خطوط اول دشمن بعثی وارد نهرآبی در داخل نخلستان های خسروآباد آبادان شدند .
طراحان عملیات ، زمان حرکت غواصان را طوری برنامه ریزی کرده بودند که درست همزمان با زمان سکون رودخانه اروند باشد که در سال فقط برای یکبار اتفاق می افتاد ( بدون جزر و مد ) ، اما دست تقدیر همه چیز را به هم ریخته و چنان باران شدیدی شروع به باریدن کرد که در عرض چند دقیقه رودخانه آرام را طوفانی در برگرفت و چنان سرعت و خروشی به رودخانه بخشید که موجهای بلند سرتاسر آن را فراگرفت .
با افزایش سرعت رودخانه ، حرکت غواصان هم تندتر شده و خیلی زودتر از موعد مقرر به آنطراف اروند رسیده و در کنار موانع دشمن پنهان شده و منتظر اعلام رمز عملیات می شوند . خروش پر سر صدای اروند و شدت باران ، عراقی ها را آسوده خاطر کرده و همه بی خیال در داخل سنگرها مشغول خواب و استراحت هستند . ساحل کاملا آرام و امن است و غواصان راحت و بدون دیده شدن نیم ساعتی را همانجا داخل آب سپری می کنند.
با اعلام نام مبارک #یا_فاطمه_الزهرا_س عملیات آغاز و غواصان جهت شکستن خط اول دشمن و پاکسازی سنگرهای دفاعی ساحل اروند وارد عمل می شوند . مأموریت فرد به فرد غواصان از قبل مشخص و معلوم شده بود که هر کدام از آنان بایستی به سمت کدام سنگر دشمن پیش رفته و در کمال سکوت آن را پاکسازی کند . تمام سنگرهای دشمن در لب آب از بتون مسلح ساخته شده بودند و بقدری محکم و پولادین بودند که انهدام شان با گلوله تانک و ۱۰۶ هم غیرممکن بود و حتما باید با اصل غافلگیری ، تصرف و پاکسازی می شدند .
برادران تخریبچی شروع به کار کرده و با بریدن سیم خاردارها و خنثی کردن مین های منور، معبری را برای حرکت غواصان باز می کنند . دسته دوم و سوم غواصان گردان حضرت علی اصغر (ع) بدون کوچکترین مشکلی موفق به عبور از موانع شده و آرام و ساکت مشغول پاکسازی سنگرهای دشمن می شوند . اما دسته اول گردان به فرماندهی #شهید_مجید_آهومند میان خورشیدها گیر افتاده و با انفجار مین منوری توسط نیروهای دشمن رویت و تمامی غواصان مظلومانه زخمی و شهید می شوند .
با لو رفتن غواصان دسته شهید مجید آهومند ، سنگرهای آن محور که هنوز تصرف و پاکسازی نشده بودند شروع به آتشباری کرده و سیلی از گلوله و موشک و خمپاره را روانه اروند و مواضع این سمت رودخانه نمودند ، با آغاز تیراندازی ها بقیه نیروهای دشمن هم که در خواب و استراحت بودند متوجه یورش رزمندگان شده و هر کدام در گوشه ای از ساحل پناه گرفته و شروع به تیراندازی کردند .
💠 #ادامه_دارد
🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر_۸
#غواصان_شهید_زنجان
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
🌗 #شب_عملیات
✒️ خاطره ای زیبا از شب آغازین عملیات افتخار آفرین #والفجر_۸
💠 #قسمت_اول
بسم الله الرحمن الرحیم
شامگاه بیستم بهمن ماه ۱۳۶۴ ، حوالی ساعت ۹ شب غواصان خط شکن #گردان_حضرت_علی_اصغر_ع #لشگر31عاشورا که غالباً از رزمندگان غیور و جان برکف #استان_زنجان بودند برای عبور از اروند و یورش به خطوط اول دشمن بعثی وارد نهرآبی در داخل نخلستان های خسروآباد آبادان شدند .
طراحان عملیات ، زمان حرکت غواصان را طوری برنامه ریزی کرده بودند که درست همزمان با زمان سکون رودخانه اروند باشد که در سال فقط برای یکبار اتفاق می افتاد ( بدون جزر و مد ) ، اما دست تقدیر همه چیز را به هم ریخته و چنان باران شدیدی شروع به باریدن کرد که در عرض چند دقیقه رودخانه آرام را طوفانی در برگرفت و چنان سرعت و خروشی به رودخانه بخشید که موجهای بلند سرتاسر آن را فراگرفت .
با افزایش سرعت رودخانه ، حرکت غواصان هم تندتر شده و خیلی زودتر از موعد مقرر به آنطراف اروند رسیده و در کنار موانع دشمن پنهان شده و منتظر اعلام رمز عملیات می شوند . خروش پر سر صدای اروند و شدت باران ، عراقی ها را آسوده خاطر کرده و همه بی خیال در داخل سنگرها مشغول خواب و استراحت هستند . ساحل کاملا آرام و امن است و غواصان راحت و بدون دیده شدن نیم ساعتی را همانجا داخل آب سپری می کنند.
با اعلام نام مبارک #یا_فاطمه_الزهرا_س عملیات آغاز و غواصان جهت شکستن خط اول دشمن و پاکسازی سنگرهای دفاعی ساحل اروند وارد عمل می شوند . مأموریت فرد به فرد غواصان از قبل مشخص و معلوم شده بود که هر کدام از آنان بایستی به سمت کدام سنگر دشمن پیش رفته و در کمال سکوت آن را پاکسازی کند . تمام سنگرهای دشمن در لب آب از بتون مسلح ساخته شده بودند و بقدری محکم و پولادین بودند که انهدام شان با گلوله تانک و ۱۰۶ هم غیرممکن بود و حتما باید با اصل غافلگیری ، تصرف و پاکسازی می شدند .
برادران تخریبچی شروع به کار کرده و با بریدن سیم خاردارها و خنثی کردن مین های منور، معبری را برای حرکت غواصان باز می کنند . دسته دوم و سوم غواصان گردان حضرت علی اصغر (ع) بدون کوچکترین مشکلی موفق به عبور از موانع شده و آرام و ساکت مشغول پاکسازی سنگرهای دشمن می شوند . اما دسته اول گردان به فرماندهی #شهید_مجید_آهومند میان خورشیدها گیر افتاده و با انفجار مین منوری توسط نیروهای دشمن رویت و تمامی غواصان مظلومانه زخمی و شهید می شوند .
با لو رفتن غواصان دسته شهید مجید آهومند ، سنگرهای آن محور که هنوز تصرف و پاکسازی نشده بودند شروع به آتشباری کرده و سیلی از گلوله و موشک و خمپاره را روانه اروند و مواضع این سمت رودخانه نمودند ، با آغاز تیراندازی ها بقیه نیروهای دشمن هم که در خواب و استراحت بودند متوجه یورش رزمندگان شده و هر کدام در گوشه ای از ساحل پناه گرفته و شروع به تیراندازی کردند .
💠 #ادامه_دارد
🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر_۸
#غواصان_شهید_زنجان
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #والفجر_هشت
📽 نماهنگ زیبا و دیدنی #غواصان_شهید_زنجان در عملیات شکوه مند #والفجر_۸ ( بهمن ماه ۱۳۶۴، منطقه عملیاتی #اروندرود ، شهربندری #فاو_عراق )
💔 امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود
فردا ز خون عاشقان این رود ، دریا می شود
💢بیستم بهمن ماه سالروز عملیات پیروزمند #والفجر_هشت گرامی باد .
🌸 روحشان شاد و یادشان گرامی
#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر_۸
#غواصان_شهید_زنجان
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 نماهنگ زیبا و دیدنی #غواصان_شهید_زنجان در عملیات شکوه مند #والفجر_۸ ( بهمن ماه ۱۳۶۴، منطقه عملیاتی #اروندرود ، شهربندری #فاو_عراق )
💔 امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود
فردا ز خون عاشقان این رود ، دریا می شود
💢بیستم بهمن ماه سالروز عملیات پیروزمند #والفجر_هشت گرامی باد .
🌸 روحشان شاد و یادشان گرامی
#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر_۸
#غواصان_شهید_زنجان
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #والفجر_هشت
🌗 #شب_عملیات
✒️ خاطره ای زیبا از شب آغازین عملیات افتخار آفرین #والفجر_۸
💠 #قسمت_دوم
🔹🔸زمین و زمان یکسره می لرزید و در هر لحظه صدها گلوله توپ و خمپاره داخل نخلستان و رودخانه اروند فرود می آمدند و با صدای مهیبی منفجر می شدند ، شدت انفجارات بقدری بود که اروند را کاملا به آشوب کشیده و موج های چندمتری از هر طرفش به هوا برمی خاست . فضای تاریک منطقه با انفجار پی در پی صدها منور رنگارنگ در آسمان مثل روز روشن شده و همه جای منطقه به وضوح دیده می شد . لحظات بسیار دلهره آور و نگران کننده ای بود . از زمین و آسمان آتش می بارید و صدها رزمنده غواص ، تنها و بی پناه آنطراف رودخانه گیر افتاده بودند .
بوی بد شکست و ناکامی عملیات در فضا پیچیده بود و فرماندهان گردان باید سریعاً کاری انجام می دادند . در صورت عدم حرکت قایق های ساحل شکن ، بچه های غواص آنطراف رودخانه گیر افتاده و همگی به چنگ عراقی ها می افتادند .
به دسته سوم گروهان اول گردان دستور داده شد که بی درنگ به سمت محور عملیاتی دسته شهید آهومند حرکت و به هر طریق ممکن از موانع دشمن گذشته و سنگرهای فعال آن نقطه را خاموش کنند. دو فروند قایق با ۲۴ رزمنده دلاور و جان برکف در میان سیلی از گلوله و موشک حرکت نموده و با سرعت تمام به سمت سنگرهای دشمن رفتند .
قایق ها در میان انفجارات متوالی و بارانی از گلوله های سرخ رسام با امواج سهمگین اروند برخورد کرده و همچون تخته پاره ای به اینطراف و آنطراف پرت شده و با صدای وحشتناکی جلو می رفتند . با حجم آتشی که به روی قایق ها ریخته می شد اصلا باورنکردنی نبود که سالم به آنطراف رودخانه برسند اما با عنایت خداوند متعال قایق ها به کنار موانع دشمن رسیده و چون معبری در کار نبود سکانداران موتورهای قایق ها را بالا داده و با فشردن دکمه پرش ، قایق ها را به پرواز در آورده و درست روی موانع خورشیدی فرود آمدند. شدت برخورد بحدی بود که میلگردهای خورشیدهای کف قایق را سوراخ و موجب زخمی شدن پای چند نفر از رزمندگان شدند. اما با این وجود حرکت آنچنان جسورانه و وحشت آور بود که بلافاصله باعث ترس و فرار عراقی ها شده و چند سنگر کنار آب خاموش شدند .
هنوز چندمتری با ساحل فاصله داشتیم و مسیر هم مملو از سیم خاردارهای طولی و حلقوی و مین و بشکه های انفجاری بود . عراقی های خیلی دور نرفته و کمی آنطراف تر سنگر گرفته و از هر سمت و سوی به طرف قایق ها تیراندازی می کردند . اصلا وقت مکث و درنگ نبود و باید هر چه سریعتر خود را به ساحل رسانیده و سنگرهای دشمن را خاموش می کردیم .
بعنوان فرمانده درست نوک قایق نشسته بودم و باید سریعاً حرکتی به نیروها میدادم . بدون توجه به انبوه مین ها و تله های انفجاری بی محابا وسط سیم خاردارهای حلقوی پریده و با سرنیزه شروع به بریدن آنها کردم . اما آنچنان درهم پیچیده و انبوه بودند که هرقدر هم که بریدم از طرفی دیگر به لباس هایم گیر کرده و موجب زخمی شدن بدن و دست و صورتم می شدند. از بریدن سیم خاردارها دست برداشته و به دل سیم خاردارها زده و شتابان به سمت ساحل حرکت کردم . سیم خاردارها به تمام هیکلم چسبیده بود و نوک تیزشان تمام بدنم را خراش داده و موجب زخم های سوزناکی می شدند اما با این وجود لحظه ای توقف نکرده و قدم به قدم به ساحل نزدیک نزدیک تر می شدم .
عاقبت با هر درد و زحمتی بود پای در ساحل دشمن گذاشته و با تیراندازی و پرتاب پی در پی نارنجک عراقی ها را مجبور به فرار کردم . بعد هم به کمک همرزمان رفته و با گرفتن دستشان از آب خارج شان کرده و شروع به پاکسازی سنگرها کردیم .
درگیری بسیار نزدیک و تن به تن بود و عراقی ها که اینک همگی بیدار و آماده بودند از هر طرفی به سمت مان تیراندازی کرده و نارنجک پرتاب می کردند . با این وجود ثانیه ای هم زمین گیر نشده و بدون کوچکترین درنگی یک به یک سنگرهای کنار آب را خاموش و پاکسازی کرده و به سمت محور دوم غواصان گردان حرکت کردیم .
با فروکش کردن آتش مسلسل ها و تیربارهای دشمن ، قایق ها شروع به حرکت کرده و رزمندگان موج دوم ، گروه گروه در ساحل دشمن پیاده و قاطی درگیری شدند تا اینکه تقریباً حوالی ساعت ۲/۳۰ دقیقه بامداد تمام خطوط اول دشمن سقوط کرده و رزمندگان پیروزمندانه به سمت شهر بندری فاو حرکت کردند .
🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد
🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر_۸
#غواصان_شهید_زنجان
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
🌗 #شب_عملیات
✒️ خاطره ای زیبا از شب آغازین عملیات افتخار آفرین #والفجر_۸
💠 #قسمت_دوم
🔹🔸زمین و زمان یکسره می لرزید و در هر لحظه صدها گلوله توپ و خمپاره داخل نخلستان و رودخانه اروند فرود می آمدند و با صدای مهیبی منفجر می شدند ، شدت انفجارات بقدری بود که اروند را کاملا به آشوب کشیده و موج های چندمتری از هر طرفش به هوا برمی خاست . فضای تاریک منطقه با انفجار پی در پی صدها منور رنگارنگ در آسمان مثل روز روشن شده و همه جای منطقه به وضوح دیده می شد . لحظات بسیار دلهره آور و نگران کننده ای بود . از زمین و آسمان آتش می بارید و صدها رزمنده غواص ، تنها و بی پناه آنطراف رودخانه گیر افتاده بودند .
بوی بد شکست و ناکامی عملیات در فضا پیچیده بود و فرماندهان گردان باید سریعاً کاری انجام می دادند . در صورت عدم حرکت قایق های ساحل شکن ، بچه های غواص آنطراف رودخانه گیر افتاده و همگی به چنگ عراقی ها می افتادند .
به دسته سوم گروهان اول گردان دستور داده شد که بی درنگ به سمت محور عملیاتی دسته شهید آهومند حرکت و به هر طریق ممکن از موانع دشمن گذشته و سنگرهای فعال آن نقطه را خاموش کنند. دو فروند قایق با ۲۴ رزمنده دلاور و جان برکف در میان سیلی از گلوله و موشک حرکت نموده و با سرعت تمام به سمت سنگرهای دشمن رفتند .
قایق ها در میان انفجارات متوالی و بارانی از گلوله های سرخ رسام با امواج سهمگین اروند برخورد کرده و همچون تخته پاره ای به اینطراف و آنطراف پرت شده و با صدای وحشتناکی جلو می رفتند . با حجم آتشی که به روی قایق ها ریخته می شد اصلا باورنکردنی نبود که سالم به آنطراف رودخانه برسند اما با عنایت خداوند متعال قایق ها به کنار موانع دشمن رسیده و چون معبری در کار نبود سکانداران موتورهای قایق ها را بالا داده و با فشردن دکمه پرش ، قایق ها را به پرواز در آورده و درست روی موانع خورشیدی فرود آمدند. شدت برخورد بحدی بود که میلگردهای خورشیدهای کف قایق را سوراخ و موجب زخمی شدن پای چند نفر از رزمندگان شدند. اما با این وجود حرکت آنچنان جسورانه و وحشت آور بود که بلافاصله باعث ترس و فرار عراقی ها شده و چند سنگر کنار آب خاموش شدند .
هنوز چندمتری با ساحل فاصله داشتیم و مسیر هم مملو از سیم خاردارهای طولی و حلقوی و مین و بشکه های انفجاری بود . عراقی های خیلی دور نرفته و کمی آنطراف تر سنگر گرفته و از هر سمت و سوی به طرف قایق ها تیراندازی می کردند . اصلا وقت مکث و درنگ نبود و باید هر چه سریعتر خود را به ساحل رسانیده و سنگرهای دشمن را خاموش می کردیم .
بعنوان فرمانده درست نوک قایق نشسته بودم و باید سریعاً حرکتی به نیروها میدادم . بدون توجه به انبوه مین ها و تله های انفجاری بی محابا وسط سیم خاردارهای حلقوی پریده و با سرنیزه شروع به بریدن آنها کردم . اما آنچنان درهم پیچیده و انبوه بودند که هرقدر هم که بریدم از طرفی دیگر به لباس هایم گیر کرده و موجب زخمی شدن بدن و دست و صورتم می شدند. از بریدن سیم خاردارها دست برداشته و به دل سیم خاردارها زده و شتابان به سمت ساحل حرکت کردم . سیم خاردارها به تمام هیکلم چسبیده بود و نوک تیزشان تمام بدنم را خراش داده و موجب زخم های سوزناکی می شدند اما با این وجود لحظه ای توقف نکرده و قدم به قدم به ساحل نزدیک نزدیک تر می شدم .
عاقبت با هر درد و زحمتی بود پای در ساحل دشمن گذاشته و با تیراندازی و پرتاب پی در پی نارنجک عراقی ها را مجبور به فرار کردم . بعد هم به کمک همرزمان رفته و با گرفتن دستشان از آب خارج شان کرده و شروع به پاکسازی سنگرها کردیم .
درگیری بسیار نزدیک و تن به تن بود و عراقی ها که اینک همگی بیدار و آماده بودند از هر طرفی به سمت مان تیراندازی کرده و نارنجک پرتاب می کردند . با این وجود ثانیه ای هم زمین گیر نشده و بدون کوچکترین درنگی یک به یک سنگرهای کنار آب را خاموش و پاکسازی کرده و به سمت محور دوم غواصان گردان حرکت کردیم .
با فروکش کردن آتش مسلسل ها و تیربارهای دشمن ، قایق ها شروع به حرکت کرده و رزمندگان موج دوم ، گروه گروه در ساحل دشمن پیاده و قاطی درگیری شدند تا اینکه تقریباً حوالی ساعت ۲/۳۰ دقیقه بامداد تمام خطوط اول دشمن سقوط کرده و رزمندگان پیروزمندانه به سمت شهر بندری فاو حرکت کردند .
🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد
🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر_۸
#غواصان_شهید_زنجان
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #والفجر_هشت
📽 مصاحبه شیرین و شنیدنی بسیجی غواص #شهید_علی_اکبر_یگانه_فرد قبل از آغاز عملیات #والفجر_۸
🌹 شیر مرد زنجانی ، بسیجی غواص #شهید_علی_اکبر_یگانه_فرد از رزمندگان سلحشور و حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس بود که در بهمن ماه ۱۳۶۴ در کسوت غواص خط شکن #گردان_حضرت_علی_اصغر_ع #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات پیروزمند #والفجر_هشت در منطقه عملیاتی #اروندرود به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد .
🌸 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر_۸
#غواصان_شهید_زنجان
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 مصاحبه شیرین و شنیدنی بسیجی غواص #شهید_علی_اکبر_یگانه_فرد قبل از آغاز عملیات #والفجر_۸
🌹 شیر مرد زنجانی ، بسیجی غواص #شهید_علی_اکبر_یگانه_فرد از رزمندگان سلحشور و حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس بود که در بهمن ماه ۱۳۶۴ در کسوت غواص خط شکن #گردان_حضرت_علی_اصغر_ع #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات پیروزمند #والفجر_هشت در منطقه عملیاتی #اروندرود به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد .
🌸 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر_۸
#غواصان_شهید_زنجان
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #والفجر_هشت
📽 از #رود_اروند که #رود_اروند بهش مینازه چی میدونی !؟
🔸🔹اصحاب کهف پس از سیصد سال وقتی بازگشتند ، دریافتند که دیگر از جنس مردمان آن شهر و دیار نیستند…
اما….
شهدا این جوانمردان پاکباز فقط سی سال از شهر و دیارشان دور بودند!!!
اکنون اگر بازگردند ،
آیا این شهر همان شهر است!؟
آیا تفکراتشان ، ارزشهایشان و سادگی شان با ما تناسبی دارد!؟
ما با خودمان چه کردیم؟
💔مدیون شهداییم.
🌸 روحشان شاد و یادشان گرامی
#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر_۸
#غواصان_شهید_زنجان
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 از #رود_اروند که #رود_اروند بهش مینازه چی میدونی !؟
🔸🔹اصحاب کهف پس از سیصد سال وقتی بازگشتند ، دریافتند که دیگر از جنس مردمان آن شهر و دیار نیستند…
اما….
شهدا این جوانمردان پاکباز فقط سی سال از شهر و دیارشان دور بودند!!!
اکنون اگر بازگردند ،
آیا این شهر همان شهر است!؟
آیا تفکراتشان ، ارزشهایشان و سادگی شان با ما تناسبی دارد!؟
ما با خودمان چه کردیم؟
💔مدیون شهداییم.
🌸 روحشان شاد و یادشان گرامی
#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر_۸
#غواصان_شهید_زنجان
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #والفجر_هشت
✒️ #خاطره_ای کوتاه و زیبا از شب آغازین عملیات #والفجر_هشت
⭕️ #دشمن_سرسخت
🔸🔹 در شب آغازین عملیات والفجر هشت رفتیم آن طرف اروندرود .در دست من یک بی سیم و یک چراغ قوه بود... برادران بسیجی #رضا_مرادی و #عباس_لشگری و چندی دیگر از کنار آب رفتیم که ببینیم با یگان جناح سمت چپ مان الحاق صورت گرفته یا نه ...ما از یک جایی رفتیم و دور زدیم به سمت بالا.
می خواهم بدانید این طور نبود که با یک الله اکبر کشیدن ۲۰ هزار نفر از دشمن دستشان را بالا ببرند . بلکه تا آخرین لحظه می ایستادند . ما از یک جایی رفتیم منور هم زده بودند و درگیری شدیدی هم بود. من دیدم یک عراقی با هیکل درشت و تنومند با سر و صورت خونی افتاده رو به سمت بالا اما چشمانش باز بود و چهار چشمی خوابیده رو به بالا ، کنارش هم مقداری خون بود . ما رد شدیم دست من یک چراغ قوه بود یک لحظه احساس کردم این ممکن است زنده باشد.
بلافاصله به بچه ها گفتم برگردیم و برگشتیم و من بالای آن جنازه عراقی ایستادم و چراغ قوه را از بالا روشن کردم و نور را انداختم روی صورت او و همینطوری از بالا آوردم پایین. همینطور که چراغ قوه را آوردم پایین دیدیم که چشمها و پلکهایش تکان می خورد و زنده است...آقای مرادی یک خشاب پر ، گلوله توی شکمش خالی کردند .
با پایم زدم تا ببینم عکس العملی دارد یا نه ، وقتی به پهلو چرخید . دیدیم یک کلاش دو خشابه چسبیده بهم پشتش گذاشته و خوابیده روی کلاش و در عین حال رو به آسمان خوابیده و چشمهایش را چهار چشمی باز گذاشته تا به اوضاع و اطرافش کاملاً مسلط باشد تا ببیند کی آمد و کی رفت که بعد یک تحرک انجام دهد ( همین عمل را در عملیات مرصاد یک دختر از سازمان منافقین انجام داده بود و یک ستون از نیروهای ما را به رگبار بسته بود که بعداً گرفته بودنش ) و بعد ما رفتیم و دیدیم که الحاق صورت گرفته است و مجدداً از همان مسیر بازگشتیم و دیدیم که آن عراقی آنجا نیست یک خشاب پر توی شکمش خالی شده بود ولی در آنجا نبود من با چراغ قوه رد خون را گرفتم و بچه ها به دنبال من آمدند و دیدیم که به حالت زخمی خود را کشیده به یک سنگر و یک آر پی جی برداشته و یک موشک را گذاشته روی آر پی جی و به سمت ما نشانه گرفته بوده اما مرگ امانش را بریده بود . می خواسته با آن همه زخم ما را از پشت با آر پی جی بزند و در همان جا مرده بود. این ها اینطوری می جنگیدند.
🖍 خاطره از سردار بسیجی غواص جانباز #حاج_غلامرضا_جعفری فرمانده دلاور گروهان اول غواصان خط_شکن #گردان_حضرت_علی_اصغر_ع #لشگر_۳۱_عاشورا
در #عملیات_والفجر۸ ( بهمن ماه ۱۳۶۴ ، #اروند_رود ، شهر بندری #فاو_عراق )
🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد
#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر_۸
#غواصان_شهید_زنجان
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
✒️ #خاطره_ای کوتاه و زیبا از شب آغازین عملیات #والفجر_هشت
⭕️ #دشمن_سرسخت
🔸🔹 در شب آغازین عملیات والفجر هشت رفتیم آن طرف اروندرود .در دست من یک بی سیم و یک چراغ قوه بود... برادران بسیجی #رضا_مرادی و #عباس_لشگری و چندی دیگر از کنار آب رفتیم که ببینیم با یگان جناح سمت چپ مان الحاق صورت گرفته یا نه ...ما از یک جایی رفتیم و دور زدیم به سمت بالا.
می خواهم بدانید این طور نبود که با یک الله اکبر کشیدن ۲۰ هزار نفر از دشمن دستشان را بالا ببرند . بلکه تا آخرین لحظه می ایستادند . ما از یک جایی رفتیم منور هم زده بودند و درگیری شدیدی هم بود. من دیدم یک عراقی با هیکل درشت و تنومند با سر و صورت خونی افتاده رو به سمت بالا اما چشمانش باز بود و چهار چشمی خوابیده رو به بالا ، کنارش هم مقداری خون بود . ما رد شدیم دست من یک چراغ قوه بود یک لحظه احساس کردم این ممکن است زنده باشد.
بلافاصله به بچه ها گفتم برگردیم و برگشتیم و من بالای آن جنازه عراقی ایستادم و چراغ قوه را از بالا روشن کردم و نور را انداختم روی صورت او و همینطوری از بالا آوردم پایین. همینطور که چراغ قوه را آوردم پایین دیدیم که چشمها و پلکهایش تکان می خورد و زنده است...آقای مرادی یک خشاب پر ، گلوله توی شکمش خالی کردند .
با پایم زدم تا ببینم عکس العملی دارد یا نه ، وقتی به پهلو چرخید . دیدیم یک کلاش دو خشابه چسبیده بهم پشتش گذاشته و خوابیده روی کلاش و در عین حال رو به آسمان خوابیده و چشمهایش را چهار چشمی باز گذاشته تا به اوضاع و اطرافش کاملاً مسلط باشد تا ببیند کی آمد و کی رفت که بعد یک تحرک انجام دهد ( همین عمل را در عملیات مرصاد یک دختر از سازمان منافقین انجام داده بود و یک ستون از نیروهای ما را به رگبار بسته بود که بعداً گرفته بودنش ) و بعد ما رفتیم و دیدیم که الحاق صورت گرفته است و مجدداً از همان مسیر بازگشتیم و دیدیم که آن عراقی آنجا نیست یک خشاب پر توی شکمش خالی شده بود ولی در آنجا نبود من با چراغ قوه رد خون را گرفتم و بچه ها به دنبال من آمدند و دیدیم که به حالت زخمی خود را کشیده به یک سنگر و یک آر پی جی برداشته و یک موشک را گذاشته روی آر پی جی و به سمت ما نشانه گرفته بوده اما مرگ امانش را بریده بود . می خواسته با آن همه زخم ما را از پشت با آر پی جی بزند و در همان جا مرده بود. این ها اینطوری می جنگیدند.
🖍 خاطره از سردار بسیجی غواص جانباز #حاج_غلامرضا_جعفری فرمانده دلاور گروهان اول غواصان خط_شکن #گردان_حضرت_علی_اصغر_ع #لشگر_۳۱_عاشورا
در #عملیات_والفجر۸ ( بهمن ماه ۱۳۶۴ ، #اروند_رود ، شهر بندری #فاو_عراق )
🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد
#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر_۸
#غواصان_شهید_زنجان
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
❤️ #سلام_بر_خمینی و انقلاب خدایش
سلام بر خمینی و شهیدان پاکبازش
سلام بر خمینی و بسیجیان جان برکفش
🇮🇷 ۲۲ بهمن ماه ، چهل و دومین سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران و فجر فاطمی بر شما فجر آفرینان ، یاوران و زمینه سازان ظهور مهدی فاطمه (س) مبارک و خجسته باد.
#دهه_فجر
#فجر_پیروزی
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
سلام بر خمینی و شهیدان پاکبازش
سلام بر خمینی و بسیجیان جان برکفش
🇮🇷 ۲۲ بهمن ماه ، چهل و دومین سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران و فجر فاطمی بر شما فجر آفرینان ، یاوران و زمینه سازان ظهور مهدی فاطمه (س) مبارک و خجسته باد.
#دهه_فجر
#فجر_پیروزی
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #والفجر_هشت
📽 کلیپ پرمحتوا و دیدنی #عملیات_والفجر۸ ، بهمن ماه ۱۳۶۴ ، #اروند_رود ، شهر بندری #فاو_عراق کاری زیبا از برادر عزیزمان آقای محمدعلی صفری خواهرزاده بسیجی غواص #شهید_سعید_شمس از غواصان خط شکن #گردان_حضرت_علی_اصغر_ع #استان_زنجان در عملیات شکوه مند #والفجر_هشت
🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد
👌بسیار عالی و دیدنی #حتما_ببینید
#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر_۸
#فرماندهان_شهید_زنجان
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 کلیپ پرمحتوا و دیدنی #عملیات_والفجر۸ ، بهمن ماه ۱۳۶۴ ، #اروند_رود ، شهر بندری #فاو_عراق کاری زیبا از برادر عزیزمان آقای محمدعلی صفری خواهرزاده بسیجی غواص #شهید_سعید_شمس از غواصان خط شکن #گردان_حضرت_علی_اصغر_ع #استان_زنجان در عملیات شکوه مند #والفجر_هشت
🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد
👌بسیار عالی و دیدنی #حتما_ببینید
#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر_۸
#فرماندهان_شهید_زنجان
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #والفجر_هشت
✒️ #خاطره_ای زیبا و شنیدنی از رزمندگان سلحشور زنجانی در #گردان_حضرت_امام_سجاد_ع #لشگر_۸_نجف در شب آغازین عملیات #والفجر_هشت
⭕️ #نبرد_سخت
💠 #قسمت_اول
🔹🔸در غروب روز بیستم بهمن ماه ۱۳۶۴ که خورشید آسمان را به زمین دوخته بود.. و زیبایی خود را در کنار نخلستان های اروند ، به رخ میکشید...
بچه ها در حاشیه اروند مهیای جنگ می شدند.
جنگ !! مفهومی ناآشنا و غریب ! گمشده در هیاهوی عاشقانه ی این دلیرمردان بود .. طنین قهقه های مستانه شان نشان از عشق و وصال داشت. دل های بیقرار شان که گویا تاب ماندن ندارند از انتظاری خوش لبریز بود. به هر طرف که نگاهت می افتاد تصویری عاشقانه از حضورشان دیده می شد . کنار سنگری دو رزمنده با صوت خوش به تلاوت قرآن مشغول بودند ؛ در گوشه ای ، دو دوست قدیمی در آغوش هم ، اشک را شرمنده کرده بودند . گریه تجلی اشتیاق تمام نشدنی آنهاست که روح را به جاودانگی و به دیدار خدا پیوند می زد. این نخلستان ها .. سال هاست که صدای مناجات و دعای رزمندگان را فراموش نکرده ..همان ها که صدای قدم هایشان هراس به دل دشمن انداخته بود ..
شب بیستم از ماه بهمن ، عملیات با رمز
#یا_فاطمه_الزهرا_س شروع شد . قرار بود اینبار تقدیری دیگر از کنار اروند رقم بخورد. غواص ها خط اول دشمن را شکستند ؛ و بعد ما به عنوان نیروهای ساحل شکن با قایق به آن طرف اروند رفتیم . برای تصرف شهر بندری #فاو باید اسکله چهارچراغ را رد می کردیم و به درون خاک عراق نفوذ می کردیم. جهانبخش کرمی فرمانده گروهان مان بود و حدس می زد که در این منطقه یک مقر فرماندهی باشد.. با وجود کار زیاد بچه های اطلاعات وجود این مقر برای لشگر و فرماندهان ثابت نشده بود و ما با احتمال وجود یک مقر وارد عمل می شدیم. دشمن فریب خورده بود و فکر می کرد ما حمله ایذایی داریم و عملیات اصلی از طرف هورالعظیم است. بچه ها در همان ساعات اولیه خط دشمن را شکستند و ما بعد از پاکسازی روستا باید مقرفرماندهی عراقی ها در منطقه فاو را تصرف می کردیم.
حمید گیلک معاون گروهان مان بود و من هم بی سیم چی.. حساسیت کار بالا بود. برای رسیدن به جاده فاو-البهار باید مقر فرماندهی تصرف می شد تا نیروهای بعدی بتوانند از آنجا عبور کنند..تصرف مقر فرماندهی کار آسانی نبود. دسته منصور مرادخانی و محمد سراجی وطن برای تصرف مرکز فرماندهی به راه افتادند. مرکز فرماندهی از ساختمان بتون آرمه و دوطبقه ساخته شده بود که پر از تجهیزات و مهمات بود و چندین دیده بان هم در سنگرهای بتونی گذاشته بودند تابه منطقه تسلط کامل داشته باشند
منصور مرادخانی مسئول دسته بود. درگیری ها شدت گرفته گرفت. حمید برای اطلاع از وضعیت بچه ها از من جدا شد و پیش آنها رفت.
بچه ها با تمام توان می جنگیدند. تمام شب تا صبح را رزمنده ها درگیر بودند اما هنوز مقر سقوط نکرده بود. خستگی توان بچه ها را گرفته بود. ارتباط مان با نیروهای حمید و منصور قطع شده بود. به همراه جهانبخش کرمی به سمت مقر به راه افتادیم. نفوذ به داخل ساختمان مرکز فرماندهی کار سختی بود و حدودا ۴۰ نفر عراقی آنجا مقاومت می کردند حمید هم زخمی بود و روی زمین افتاده از درد به خود می پیچید. چهار یا پنج تا گلوله به شکمش خورده بود و حال خوبی نداشت. و کاری از دست من برنمیآمد ..
🌀 #ادامه_دارد
🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد
🙏 شادی روح پرفتوح شیرمردان #زنجانی #شهید_حمید_گیلک ، #شهید_محمد_سراجی_وطن #شهید_منصور_مرادخانی
#صلواتی ذکر بفرمائید .
#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر_۸
#رزمندگان_زنجان
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
✒️ #خاطره_ای زیبا و شنیدنی از رزمندگان سلحشور زنجانی در #گردان_حضرت_امام_سجاد_ع #لشگر_۸_نجف در شب آغازین عملیات #والفجر_هشت
⭕️ #نبرد_سخت
💠 #قسمت_اول
🔹🔸در غروب روز بیستم بهمن ماه ۱۳۶۴ که خورشید آسمان را به زمین دوخته بود.. و زیبایی خود را در کنار نخلستان های اروند ، به رخ میکشید...
بچه ها در حاشیه اروند مهیای جنگ می شدند.
جنگ !! مفهومی ناآشنا و غریب ! گمشده در هیاهوی عاشقانه ی این دلیرمردان بود .. طنین قهقه های مستانه شان نشان از عشق و وصال داشت. دل های بیقرار شان که گویا تاب ماندن ندارند از انتظاری خوش لبریز بود. به هر طرف که نگاهت می افتاد تصویری عاشقانه از حضورشان دیده می شد . کنار سنگری دو رزمنده با صوت خوش به تلاوت قرآن مشغول بودند ؛ در گوشه ای ، دو دوست قدیمی در آغوش هم ، اشک را شرمنده کرده بودند . گریه تجلی اشتیاق تمام نشدنی آنهاست که روح را به جاودانگی و به دیدار خدا پیوند می زد. این نخلستان ها .. سال هاست که صدای مناجات و دعای رزمندگان را فراموش نکرده ..همان ها که صدای قدم هایشان هراس به دل دشمن انداخته بود ..
شب بیستم از ماه بهمن ، عملیات با رمز
#یا_فاطمه_الزهرا_س شروع شد . قرار بود اینبار تقدیری دیگر از کنار اروند رقم بخورد. غواص ها خط اول دشمن را شکستند ؛ و بعد ما به عنوان نیروهای ساحل شکن با قایق به آن طرف اروند رفتیم . برای تصرف شهر بندری #فاو باید اسکله چهارچراغ را رد می کردیم و به درون خاک عراق نفوذ می کردیم. جهانبخش کرمی فرمانده گروهان مان بود و حدس می زد که در این منطقه یک مقر فرماندهی باشد.. با وجود کار زیاد بچه های اطلاعات وجود این مقر برای لشگر و فرماندهان ثابت نشده بود و ما با احتمال وجود یک مقر وارد عمل می شدیم. دشمن فریب خورده بود و فکر می کرد ما حمله ایذایی داریم و عملیات اصلی از طرف هورالعظیم است. بچه ها در همان ساعات اولیه خط دشمن را شکستند و ما بعد از پاکسازی روستا باید مقرفرماندهی عراقی ها در منطقه فاو را تصرف می کردیم.
حمید گیلک معاون گروهان مان بود و من هم بی سیم چی.. حساسیت کار بالا بود. برای رسیدن به جاده فاو-البهار باید مقر فرماندهی تصرف می شد تا نیروهای بعدی بتوانند از آنجا عبور کنند..تصرف مقر فرماندهی کار آسانی نبود. دسته منصور مرادخانی و محمد سراجی وطن برای تصرف مرکز فرماندهی به راه افتادند. مرکز فرماندهی از ساختمان بتون آرمه و دوطبقه ساخته شده بود که پر از تجهیزات و مهمات بود و چندین دیده بان هم در سنگرهای بتونی گذاشته بودند تابه منطقه تسلط کامل داشته باشند
منصور مرادخانی مسئول دسته بود. درگیری ها شدت گرفته گرفت. حمید برای اطلاع از وضعیت بچه ها از من جدا شد و پیش آنها رفت.
بچه ها با تمام توان می جنگیدند. تمام شب تا صبح را رزمنده ها درگیر بودند اما هنوز مقر سقوط نکرده بود. خستگی توان بچه ها را گرفته بود. ارتباط مان با نیروهای حمید و منصور قطع شده بود. به همراه جهانبخش کرمی به سمت مقر به راه افتادیم. نفوذ به داخل ساختمان مرکز فرماندهی کار سختی بود و حدودا ۴۰ نفر عراقی آنجا مقاومت می کردند حمید هم زخمی بود و روی زمین افتاده از درد به خود می پیچید. چهار یا پنج تا گلوله به شکمش خورده بود و حال خوبی نداشت. و کاری از دست من برنمیآمد ..
🌀 #ادامه_دارد
🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد
🙏 شادی روح پرفتوح شیرمردان #زنجانی #شهید_حمید_گیلک ، #شهید_محمد_سراجی_وطن #شهید_منصور_مرادخانی
#صلواتی ذکر بفرمائید .
#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر_۸
#رزمندگان_زنجان
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #والفجر_هشت
🖍فرازی زیبا از #وصیتنامه گهربار سردار پاسدار #شهید_حمید_گیلک :
🔹🔸بدانند ! این راه ، راه حسین (ع) است و من نیز آگاهانه این راه را انتخاب کردم ، تا شاید ، توانسته باشم به حسین زمان لبیک گفته باشم...
🔸وصیتى که به برادران حزب الله دارم ، این است که سعى کنند ، تا آخرین قطره خون خود ، راه حسین را ادامه دهند و به سخنان رهبر که حسین زمان است ، گوش کرده و به تک تک آنها عمل کنند..
🌺 روحش شاد و نامش جاوید
📸🌹شیر مرد زنجانی ، سردار پاسدار #شهید_حمید_گیلک از رزمندگان سلحشور و حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس بود که در بهمن ماه ۱۳۶۴ در عملیات پیروزمند #والفجر_هشت در منطقه عملیاتی #فاو_عراق در کسوت معاونت گروهان #گردان_حضرت_امام_سجاد_ع #لشگر_۸_نجف به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد .
#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر_۸
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
🖍فرازی زیبا از #وصیتنامه گهربار سردار پاسدار #شهید_حمید_گیلک :
🔹🔸بدانند ! این راه ، راه حسین (ع) است و من نیز آگاهانه این راه را انتخاب کردم ، تا شاید ، توانسته باشم به حسین زمان لبیک گفته باشم...
🔸وصیتى که به برادران حزب الله دارم ، این است که سعى کنند ، تا آخرین قطره خون خود ، راه حسین را ادامه دهند و به سخنان رهبر که حسین زمان است ، گوش کرده و به تک تک آنها عمل کنند..
🌺 روحش شاد و نامش جاوید
📸🌹شیر مرد زنجانی ، سردار پاسدار #شهید_حمید_گیلک از رزمندگان سلحشور و حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس بود که در بهمن ماه ۱۳۶۴ در عملیات پیروزمند #والفجر_هشت در منطقه عملیاتی #فاو_عراق در کسوت معاونت گروهان #گردان_حضرت_امام_سجاد_ع #لشگر_۸_نجف به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد .
#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر_۸
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #والفجر_هشت
⭕️ #مردان_بی_ادعا
📽 مصاحبه زیبا و دیدنی سردار پاسدار #شهید_حمید_گیلک و پاسدار #شهید_منصور_مراد_خانی در دوران دفاع مقدس ( #هورالعظیم )
🌺 روحشان شاد و نامشان جاوید
📸🌹شیر مردان زنجانی ، سردار پاسدار #شهید_حمید_گیلک و پاسدار #شهید_منصور_مراد_خانی از رزمندگان سلحشور و حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس بودند که در بهمن ماه ۱۳۶۴ در عملیات پیروزمند #والفجر_هشت در منطقه عملیاتی #فاو_عراق در کسوت کادر فرماندهی #گردان_حضرت_امام_سجاد_ع #لشگر_۸_نجف به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کردند .
#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر_۸
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
⭕️ #مردان_بی_ادعا
📽 مصاحبه زیبا و دیدنی سردار پاسدار #شهید_حمید_گیلک و پاسدار #شهید_منصور_مراد_خانی در دوران دفاع مقدس ( #هورالعظیم )
🌺 روحشان شاد و نامشان جاوید
📸🌹شیر مردان زنجانی ، سردار پاسدار #شهید_حمید_گیلک و پاسدار #شهید_منصور_مراد_خانی از رزمندگان سلحشور و حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس بودند که در بهمن ماه ۱۳۶۴ در عملیات پیروزمند #والفجر_هشت در منطقه عملیاتی #فاو_عراق در کسوت کادر فرماندهی #گردان_حضرت_امام_سجاد_ع #لشگر_۸_نجف به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کردند .
#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر_۸
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #والفجر_هشت
🖍فرازی زیبا از #وصیتنامه گهربار پاسدار #شهید_منصور_مرادخانی :
🔹🔸خدا را شاهد مى گیرم و مى خواهم بدانید که من جز به رضاى خدا به این راه نرفتم و مى روم تا به نداى امام خود لبیک گفته باشم و مى خواهم چون على اکبر و قاسم ، جان را به جانان تسلیم کنم و از خدا طلب مغفرت مى کنم و از شما مى خواهم که دعا کنید که خدا شهادتم را قبول کند.
🔸خدایا ! از دنیا و تمام زرق و برق آن بریده ام و به تو پناه آورده ام ، مرا در جوار رحمت خویش سکنا ده و جان ناقابل من را قبول بفرما.
🌺 روحش شاد و نامش جاوید
📸🌹شیر مرد زنجانی ، پاسدار #شهید_منصور_مرادخانی از رزمندگان سلحشور و حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس بود که در بهمن ماه ۱۳۶۴ در عملیات پیروزمند #والفجر_هشت در منطقه عملیاتی #فاو_عراق در کسوت فرمانده دسته #گردان_حضرت_امام_سجاد_ع #لشگر_۸_نجف به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد .
#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر_۸
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
🖍فرازی زیبا از #وصیتنامه گهربار پاسدار #شهید_منصور_مرادخانی :
🔹🔸خدا را شاهد مى گیرم و مى خواهم بدانید که من جز به رضاى خدا به این راه نرفتم و مى روم تا به نداى امام خود لبیک گفته باشم و مى خواهم چون على اکبر و قاسم ، جان را به جانان تسلیم کنم و از خدا طلب مغفرت مى کنم و از شما مى خواهم که دعا کنید که خدا شهادتم را قبول کند.
🔸خدایا ! از دنیا و تمام زرق و برق آن بریده ام و به تو پناه آورده ام ، مرا در جوار رحمت خویش سکنا ده و جان ناقابل من را قبول بفرما.
🌺 روحش شاد و نامش جاوید
📸🌹شیر مرد زنجانی ، پاسدار #شهید_منصور_مرادخانی از رزمندگان سلحشور و حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس بود که در بهمن ماه ۱۳۶۴ در عملیات پیروزمند #والفجر_هشت در منطقه عملیاتی #فاو_عراق در کسوت فرمانده دسته #گردان_حضرت_امام_سجاد_ع #لشگر_۸_نجف به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد .
#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر_۸
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #والفجر_هشت
📽 غواصان خط شکن #والفجر_۸ را تماشا کنید..!
🔸🔹 #ببینید چه تیپ و قیافه جالبی داشتند شیر بچه های #خمینی_ره ...!
تیپ خاکی!
تیپ غیرت !
تیپ مردانگی !
تیپ ایمان ...!
چقدر ما از شما عقب افتادیم...
🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد
🙏 شادی روح شهدای عملیات افتخار آفرین والفجر هشت صلواتی هدیه فرمایید .
#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر_۸
#رزمندگان_زنجان
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 غواصان خط شکن #والفجر_۸ را تماشا کنید..!
🔸🔹 #ببینید چه تیپ و قیافه جالبی داشتند شیر بچه های #خمینی_ره ...!
تیپ خاکی!
تیپ غیرت !
تیپ مردانگی !
تیپ ایمان ...!
چقدر ما از شما عقب افتادیم...
🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد
🙏 شادی روح شهدای عملیات افتخار آفرین والفجر هشت صلواتی هدیه فرمایید .
#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر_۸
#رزمندگان_زنجان
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #ببینید / کلیپی کوتاه ولی بسیار زیبا از رزمایش پیامبر اعظم ۱۶ نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
👌فقط تماشا کنید و لذت ببرید
#محور_مقاومت
#سپاه_مقتدر
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
👌فقط تماشا کنید و لذت ببرید
#محور_مقاومت
#سپاه_مقتدر
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢📽 #ببینید / تیزر تبلیغاتی رزمایش پیامبر اعظم ۱۶ نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
👌 واقعاً زیبا و حرفه ای ساخته شده
#محور_مقاومت
#سپاه_مقتدر
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
👌 واقعاً زیبا و حرفه ای ساخته شده
#محور_مقاومت
#سپاه_مقتدر
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #والفجر_هشت
✒️ #خاطره_ای زیبا و شنیدنی از رزمندگان سلحشور زنجانی در #گردان_حضرت_امام_سجاد_ع #لشگر_۸_نجف در شب آغازین عملیات #والفجر_هشت
⭕️ #نبرد_سخت
💠 #قسمت_دوم
🔹🔸دیدن حمید در آن وضعیت ناراحتم می کرد.هر طور بود حمید را به بیرون از مقر کشیدیم و خودمان هم برگشتیم.تمام شب برای ثانیه ای صدای گلوله ها قطع نمی شد.هوا که روشن شد خبر رسید که بقیه مواضع تصرف و پاکسازی شده اند.دست حق با ما بود و صبح پیروزی طلوع کرد.
چون بی سیم چی بودم برای رصد حال بچه ها به بقیه مواضع رفت و آمد می کردم.در مسیر چشمم به مجید کلانتری افتاد.مجید یکی دیگر از معاون گروهان ها و از بچه های مخلص و باصفای سلطانیه بود.زخمی شده بود و توان عقب نشینی هم نداشت.از سرما به خود می لرزید.لب هایش از بی آبی و عطش خشک بود اما همچنان با روحیه بالایی که داشت خنده از لبانش محو نمی شد. یک پتو پیدا کردم رویش انداختم شاید کمی گرم شود.خیلی تشنه بود آب می خواست .رفتم برایش آبی بیاورم که لب هایش را تر کند.خیلی زود برگشتم.همین که بالای سرش رسیدم مجید را دیدم که از عطش عشق سیراب شده و با خنده ای که روی لبانش نقش بسته به شهادت رسیده .
بسیجی ها تا کنار جاده فاو-البهار پیشروی کرده بودند اما هنوز مرکز فرماندهی عراق سقوط نکرده بود. برای وضعیت حال بچه ها دوباره به سمت مقر برگشتیم .جهانبخش کرمی به داخل مقر رفت که اوضاع را ببیند اما یکدفعه عراقی ها او را به رگبار بستند. کرمی به شدت زخمی شد.مجبور شدم خودم به تنهایی به سمت خاکریز بچه ها بروم.محمد سراجی وطن با ۴ یا ۵ نفری که برایش مانده بود مقر را به محاصره درآورده بود. بچه های بسیجی ۱۸ ساله ای که جلوی دیواره محکم عراقی ها ایستاده بوند.
محمد هم از شب گذشته به پایش تیر خورده و زخمی بود..تمام شب تلاش می کردند که مقر را تصرف کنند. بچه ها از نفس افتاده بودند و رمقی نداشتند . سرمای هوا و گرسنگی ، تشنگی ، بی خوابی و لجاجت عراقی ها برای تسلیم نشدن همه را خسته کرده بود.
فقط جمال حبیبی که دیده بان بود سمت چپ خاکریز نشسته بود و به بچه های ادوات گرا می داد که مقر را بزنند. درگیری سختی بود.بچه ها سمت راست خاکریز پناه گرفته بودند از آن همه نیرو فقط جمشید بیگدلی و سید علی موسوی ، یدالله نصیری و یک بسیجی دیگر بود که به همراه محمد مقاومت می کردند. سید علی هم سن و سالی نداشت. ۱۶ ساله بود.نوجوان شلوغ و پرجنب و جوشی که بعد از مفقودی برادرش سید رسول به جبهه آمده بود.روزهای قبل از عملیات خیلی با هم شوخی داشتیم و رفیق بودیم.خودم را پیش یدالله و سید علی رساندم.سه نفری کنار هم قرار گرفتیم
جان پناهی نداشتیم ..
کاملا در تیررس عراقی ها بودیم.
جمشید آرپی چی زن بود و با نفر کمکی اش سمت چپم نشسته بودند.
با بی سیم به فرمانده گردان رسول وزیری خبر دادم که اکثر نیروها زخمی و شهید شده اند و اینجا به کمک نیاز داریم.
تمام ذهنم درگیر حرفهای سید علی بود. پیکر قاسم تقیلو غرق در خون وسط مقر درست مقابل دیدگان ما افتاده بود. فقط به بچه ها تاکید می کردم که مواظب سرشان باشند. هدف تک تیراندازهای عراقی سر و چشم بچه ها بود . در همین لحظه ناگهان تیری به سر سیدعلی خورد و مغزش فرو پاشید و گلوله خارج شده از جلوی صورتم رد شد و به یدالله اصابت کرد. هر دو روی زمین افتادند. گرمی رد گلوله را روی صورتم حس می کردم. به سمت چپم نگاه کردم تا بگویم بچه ها شما رو بخدا مواظب سرتان باشید الان نیروهای کمکی میرسند. جمشید سریع بلند شد آرپی جی بزند که ناگهان تیر به چشمش خورد و درجا افتاد. نفر کمکی اش خواست آر پی جی را بردارد . اما گلوله عراقی ها امانش نداد و هر دو با سر و روی خونین به زمین افتادند.
تمام این حوادث مثل پرده ای به سرعت از جلوی چشمانم رد شد و کاری از دستم بر نمی آمد . داغ بچه ها روی دلم سنگینی می کرد. بهترین دوستانم را جلوی چشمم پرپر شده می دیدم. خاک از خون دوستانم گلگون بود.فقط من و محمد مانده بودیم که او هم حال خوبی نداشت.صحنه های کربلا همچون پرده ای از جلوی چشمانم رد می شدند.هوا بوی نم باران داشت.نگاهم به گودالی افتاد که پیکر شهدا در آن روی زمین مانده بود. آفتاب همچون خورشید روز عاشورا به وسط آسمان می رسید.
شهدا مست و شیدای از وصل خوش بی سر و جان روی زمین افتاده بودند.و باز عاشورا تکرار شده بود .
من حقیقت را پاره پاره در خون می دیدم
از گودال قتلگاه بوی سیب می آمد .
زمان به زمین کربلا رسیده بود
مجال درنگ نبود
به پاهایم قوت دادم که بایستم
من رسالت مقدسی داشتم باید شکوهِ این همه عظمت و زیبایی را
و لبیک هل من ناصر حسین را به همه مردم شهر می رساندم..
خدایا به پاهایم توان ایستادن بده ..
🌀 #پایان
🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد
#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر_۸
#رزمندگان_زنجان
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
✒️ #خاطره_ای زیبا و شنیدنی از رزمندگان سلحشور زنجانی در #گردان_حضرت_امام_سجاد_ع #لشگر_۸_نجف در شب آغازین عملیات #والفجر_هشت
⭕️ #نبرد_سخت
💠 #قسمت_دوم
🔹🔸دیدن حمید در آن وضعیت ناراحتم می کرد.هر طور بود حمید را به بیرون از مقر کشیدیم و خودمان هم برگشتیم.تمام شب برای ثانیه ای صدای گلوله ها قطع نمی شد.هوا که روشن شد خبر رسید که بقیه مواضع تصرف و پاکسازی شده اند.دست حق با ما بود و صبح پیروزی طلوع کرد.
چون بی سیم چی بودم برای رصد حال بچه ها به بقیه مواضع رفت و آمد می کردم.در مسیر چشمم به مجید کلانتری افتاد.مجید یکی دیگر از معاون گروهان ها و از بچه های مخلص و باصفای سلطانیه بود.زخمی شده بود و توان عقب نشینی هم نداشت.از سرما به خود می لرزید.لب هایش از بی آبی و عطش خشک بود اما همچنان با روحیه بالایی که داشت خنده از لبانش محو نمی شد. یک پتو پیدا کردم رویش انداختم شاید کمی گرم شود.خیلی تشنه بود آب می خواست .رفتم برایش آبی بیاورم که لب هایش را تر کند.خیلی زود برگشتم.همین که بالای سرش رسیدم مجید را دیدم که از عطش عشق سیراب شده و با خنده ای که روی لبانش نقش بسته به شهادت رسیده .
بسیجی ها تا کنار جاده فاو-البهار پیشروی کرده بودند اما هنوز مرکز فرماندهی عراق سقوط نکرده بود. برای وضعیت حال بچه ها دوباره به سمت مقر برگشتیم .جهانبخش کرمی به داخل مقر رفت که اوضاع را ببیند اما یکدفعه عراقی ها او را به رگبار بستند. کرمی به شدت زخمی شد.مجبور شدم خودم به تنهایی به سمت خاکریز بچه ها بروم.محمد سراجی وطن با ۴ یا ۵ نفری که برایش مانده بود مقر را به محاصره درآورده بود. بچه های بسیجی ۱۸ ساله ای که جلوی دیواره محکم عراقی ها ایستاده بوند.
محمد هم از شب گذشته به پایش تیر خورده و زخمی بود..تمام شب تلاش می کردند که مقر را تصرف کنند. بچه ها از نفس افتاده بودند و رمقی نداشتند . سرمای هوا و گرسنگی ، تشنگی ، بی خوابی و لجاجت عراقی ها برای تسلیم نشدن همه را خسته کرده بود.
فقط جمال حبیبی که دیده بان بود سمت چپ خاکریز نشسته بود و به بچه های ادوات گرا می داد که مقر را بزنند. درگیری سختی بود.بچه ها سمت راست خاکریز پناه گرفته بودند از آن همه نیرو فقط جمشید بیگدلی و سید علی موسوی ، یدالله نصیری و یک بسیجی دیگر بود که به همراه محمد مقاومت می کردند. سید علی هم سن و سالی نداشت. ۱۶ ساله بود.نوجوان شلوغ و پرجنب و جوشی که بعد از مفقودی برادرش سید رسول به جبهه آمده بود.روزهای قبل از عملیات خیلی با هم شوخی داشتیم و رفیق بودیم.خودم را پیش یدالله و سید علی رساندم.سه نفری کنار هم قرار گرفتیم
جان پناهی نداشتیم ..
کاملا در تیررس عراقی ها بودیم.
جمشید آرپی چی زن بود و با نفر کمکی اش سمت چپم نشسته بودند.
با بی سیم به فرمانده گردان رسول وزیری خبر دادم که اکثر نیروها زخمی و شهید شده اند و اینجا به کمک نیاز داریم.
تمام ذهنم درگیر حرفهای سید علی بود. پیکر قاسم تقیلو غرق در خون وسط مقر درست مقابل دیدگان ما افتاده بود. فقط به بچه ها تاکید می کردم که مواظب سرشان باشند. هدف تک تیراندازهای عراقی سر و چشم بچه ها بود . در همین لحظه ناگهان تیری به سر سیدعلی خورد و مغزش فرو پاشید و گلوله خارج شده از جلوی صورتم رد شد و به یدالله اصابت کرد. هر دو روی زمین افتادند. گرمی رد گلوله را روی صورتم حس می کردم. به سمت چپم نگاه کردم تا بگویم بچه ها شما رو بخدا مواظب سرتان باشید الان نیروهای کمکی میرسند. جمشید سریع بلند شد آرپی جی بزند که ناگهان تیر به چشمش خورد و درجا افتاد. نفر کمکی اش خواست آر پی جی را بردارد . اما گلوله عراقی ها امانش نداد و هر دو با سر و روی خونین به زمین افتادند.
تمام این حوادث مثل پرده ای به سرعت از جلوی چشمانم رد شد و کاری از دستم بر نمی آمد . داغ بچه ها روی دلم سنگینی می کرد. بهترین دوستانم را جلوی چشمم پرپر شده می دیدم. خاک از خون دوستانم گلگون بود.فقط من و محمد مانده بودیم که او هم حال خوبی نداشت.صحنه های کربلا همچون پرده ای از جلوی چشمانم رد می شدند.هوا بوی نم باران داشت.نگاهم به گودالی افتاد که پیکر شهدا در آن روی زمین مانده بود. آفتاب همچون خورشید روز عاشورا به وسط آسمان می رسید.
شهدا مست و شیدای از وصل خوش بی سر و جان روی زمین افتاده بودند.و باز عاشورا تکرار شده بود .
من حقیقت را پاره پاره در خون می دیدم
از گودال قتلگاه بوی سیب می آمد .
زمان به زمین کربلا رسیده بود
مجال درنگ نبود
به پاهایم قوت دادم که بایستم
من رسالت مقدسی داشتم باید شکوهِ این همه عظمت و زیبایی را
و لبیک هل من ناصر حسین را به همه مردم شهر می رساندم..
خدایا به پاهایم توان ایستادن بده ..
🌀 #پایان
🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد
#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر_۸
#رزمندگان_زنجان
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab