دل باخته
861 subscribers
2.83K photos
3.05K videos
22 files
545 links
این کانال در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و پیشبرد اهداف و آرمان های والای انقلاب اسلامی و پاسداری از حریم ولایت و رهبری فعالیت می کند.
بسیجی دل باخته حق و اهل ولایت است .

از وبلاگ دل باخته دیدن فرمائید
🅱 Pcdr.parsiblog.com
Download Telegram
https://pcdr.parsiblog.com/Files/5fa7c695f5f3fd1fd1dbb75748812fa4.jpg

📝 #خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی #بدر :

💢 روز پنجم ، شنبه ۲۵ اسفند ماه ۱۳۶۳ ، آخرین روز عملیات ، عقب نشینی

📌 #قسمت_۵۷

بسم الله الرحمن الرحیم

نمی دانم چقدر بیهوش بودم اما زمانی که به هوش آمدم ، با تعجب دیدم که بچه‌ها دورم حلقه زده و دارند به صورتم آب می پاشند و مدام هم صدایم می کنند ، چشم‌هایم را باز کردنی ، برادر یوسف قربانی خنده کنان داد زد : بابا ؛ زنده شد و بقیه هم زدن زیر خنده و با خوشحالی کمکم کردند که از کف زمین بلند شوم ، شادمان برخاسته و با تک تک شأن روبوسی کرده و در گوشه ای از سنگر نشسته و مشغول گپ و گفت با دوستان دلاورم شدم .

برادران سید داود طاهری و یوسف قربانی نمی دانم از کجا یک گونی پر از کمپوت گیر آورده و کنار دستشان گذاشته بودند و پی در پی هم کمپوت ها را سوراخ کرده و یک نفسه آب شأن را سر می کشیدند و قوطی شأن را بیرون سنگر پرت می کردند ، خنده کنان به یوسف گفتم : چه خبره ! مگه دارید ، خودکشی می کنید !؟ خنده نازی کرده و گفت : حرف نزن ! فقط تند تند آب کمپوت ها را سر بکش که حیف است اینهمه کمپوت خوردنی صحیح و سالم به دست عراقی ها بیفتد ! دلاور بقدری از دست دشمن شاکی و شکار بود که از دلش نمی آمد ، چندتا کمپوت ناچیز را هم سالم برای نیروهای عراقی به یادگار بزاره ! خلاصه هرچه تونستیم از آب کمپوت ها خورده و بقیه را هم درب و داغون کرده و شتابان به سمت عقبه راه افتادیم . 

چند متری از مقر فاصله نگرفته بودیم که یک تویوتا گرد و خاک کنان از سمت چپ منطقه نزدیک و بی اعتنا به دست تکان و فریادهای بلندمان ، گازش را گرفت و شتابان دور شد ، ماشین یکی از فرماندهان ارتشی بود که از خطوط دفاعی در حال عقب نشینی بود و آنقدر هم عجله داشت که هیچ توجه ای به التماس های چند رزمنده خسته و بی رمق نکرده و در کمال ناجوانمردی رفته و پشت سرش را هم نگاه نکرد .

مسیر بسیار طولانی و با پای پیاده یک ساعتی باید راه می رفتیم تا به آبهای جزایر مجنون و اسکله قایق ها می رسیدیم ، همگی یک هفته ای بود که یکسره جنگیده و بی خوابی کشیده بودیم و اینک واقعاً خسته و بی رمق بودیم و توان درست راه رفتن را هم نداشتیم ، مدام پاهای مان بی اختیار اینطرف و آنطرف کج می شد و با کله روی زمین می خوردیم ، چند کیلومتری را افتان و خیزان طی کردیم تا اینکه  دوباره از سمت چپ منطقه سر و کله یک وسیله نقلیه پدیدار شد ، حسابی درمانده و بی توان بودیم و طی ۱۴ یا ۱۵ کیلومتر دیگر با آن وضعیت واقعاً دشوار و یک شکنجه روحی و جسمی بود و واسه همین تصمیم به توقف ماشین به هر نحو ممکن گرفته و برای اینکه دوباره از دستمان فرار نکنه در مسیر پخش شده و قرار شد که با پریدن جلوی ماشین و یا حتی اگر شده با تیراندازی هوایی راننده را مجبور به توقف ماشین کنیم ، خلاصه در اطراف جاده نشسته و همینکه ماشین رسید ، یکی یکی برخاسته و با فریاد و تکان دادن دست ، جلوش پریده و از راننده خواستیم که ماشین را نگاه دارد ، بازم تویوتای ارتش بود و یک سرگرد پلنگی پوش هم کنار دست راننده نشسته بود ، راننده بیچاره با دیدن عمل دیوانه وار مان ، چنان وحشت کرده و هراسان شد که سراسیمه با ترمز شدیدی ماشین را نگاه داشت و سرگرد ارتشی هم سرش را از پنجره در آورده و داد زد که مگه دیوانه شدید !؟ راننده هم از پنجره دیگر سرش را در آورده و خنده کنان گفت : البته قربان که اینها دیوانه هستند ، وگرنه با این سن و سال کم و با این حال و روز خراب و آشفته اینجا زیر این همه آتیش و توپ و گلوله چکار می کردند ، بعد هم خندان ازمون خواست که سریع پشت ماشین سوار شویم . 

شادمان پشت تویوتا پریده و راننده هم با سرعت تمام به سمت جاده خندق شروع به حرکت کرد ، مسیر پر از آمبولانس ها و تویوتاهایی بود که از صبح ، مورد اصابت موشک و راکت هواپیماهای عراقی قرار گرفته و در حال سوختن و انفجار بودند ، منطقه یکپارچه انفجار و آتش و دود بود و هرچه هم به دژ خندق نزدیک می شدیم بر حجم و وسعت انفجارات افزوده می شد ، توپخانه های دور زن دشمن ، بطور متناوب در حال گلوله باران عقبه بودند و گلوله های خمسه خمسه بصورت دسته دسته روی جاده خاکی و آبراه های جزایر مجنون ریخته می شدند ، خلاصه در میان انفجارات و باران ترکش ها به جاده خندق رسیده و همزمان هم سر و کله دهها فروند هواپیمای عراقی بر فراز آسمان پیدا شده و از چندین جهت شروع به بمباران و موشک باران دژ کردند ، دیگر حرکت ماشین صلاح نبود و هر لحظه هم ممکن بود که هدف موشک های یکی از هواپیماها قرار بگیریم ، واسه همین هم راننده ، سراسیمه ماشین را به کنار دیواره دژ هدایت و همگی پائین پرده و شتابان در کنار دیواره خاکی دژ پناه گرفتیم ....

💠 #ادامه_دارد

🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💢 در آستانه ورود به #ماه_بندگی با #تلاوتی زیبا و شنیدنی از استاد مرحوم #غلوش به استقبال #بهار_قرآن می رویم .

🙏 التماس دعا

#روزه
#ماه_رمضان
#مهمانی_خدا
#فصل_بندگی

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
https://pcdr.parsiblog.com/Files/a99b9badbc1bbe4478cfb2d36abfdf37.jpg

📝 #خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی #بدر :

💢 روز پنجم ، شنبه ۲۵ اسفند ماه ۱۳۶۳ ، آخرین روز عملیات ، عقب نشینی

📌 #قسمت_۵۸

بسم الله الرحمن الرحیم

بسیار خوش قدم بودیم و نرسیده یکی از هواپیماهای عراقی مورد اصابت رگبار پدافند هوایی مستقر در روی جاده خندق قرار گرفته و شعله کشان و دودکنان در اطراف رودخانه دجله سقوط کرد ، بقیه هواپیما‌ها هم با دیدن این صحنه سریع فرار را بر قرار ترجیح داده و فضای منطقه را ترک کردند ، با برادران ارتشی روبوسی و خداحافظی گرمی کرده و برای یافتن قایقی جهت بازگشت ، به سمت اسکله قایق ها حرکت کردیم .

جاده خاکی و اطراف دژ بسیار شلوغ و پرهمهمه بود و همه در حال تلاش و فعالیت بودند ، تکاوران ارتشی که صبح در حوالی رودخانه دجله در حال ایجاد خط و احداث سنگر بودند ، حالا در چندمتری دیواره دژ مشغول حفر زمین و ساخت جان پناه بودند و به نظر می آمد که مشغول ایجاد دیواره دفاعی از برای حفاظت از دژ و جاده خاکی می باشند ، اینطرف دژ و در داخل آبهای جزایر مجنون و ورودی های آبراه ها هم ترافیک سنگینی بود و قایق های بسیاری با عجله و شتاب در حال رفت و آمد و انتقال نفرات و جابجایی تجهیزات مختلف به عقبه بودند ، حوالی اسکله هم تعداد زیادی شهید و مجروح کنار هم چیده شده بودند که به نوبت توسط برادران حمل مجروح به داخل قایق ها منتقل می شدند .

به اسکله رسیده و شتابان به دنبال قایقی برای سوارشدن گشتیم ، اما به هر کدام سر زدیم ، بدبختانه سکاندار اجازه ورود به داخل قایق را نداده و همه گفتند که بنا به دستور فقط فقط زخمی ها و پیکر شهدا را حمل می کنند و رزمندگان سالم هم باید با پای پیاده از روی پل شناور به عقب برگردند . از ورودی پل تا پد پنج جزیره مجنون حدود ۱۳ کیلومتری فاصله بود و با آن حال و روز خراب و جسم ناتوان و بی رمق پیمودن آن همه راه واقعاً سخت و دشوار می نمود و باید راه دیگری برای بازگشت به عقب پیدا می کردیم ، دوباره به سراغ تک تک قایق رانان رفته و با کلی خواهش و تمنا خواستیم که ما را هم در گوشه ای از قایق شان جای داده و به عقب ببرند ، اما با تمام التماس هایمان هیچکدام زیر بار نرفته و حسابی هم مایوس و ناامید مان کرده و مسیر پل شناور را نشانمان دادند ، خلاصه از عجز و التماس هم نتیجه ای نگرفته و خسته و سردرگم بر روی جاده خندق سرگردان شدیم . 

مدتی اینطرف و آنطرف جاده رفته و با برادران ارتشی گپ و گفت کرده و در گوشه و کنار دژ نشسته و استراحت کردیم ، تا اینکه نزدیکی های غروب فکری به ذهن یکی از بچه‌ها رسید و پیشنهاد داد که فیلم بازی کرده و در نقش رزمندگان زخمی سوار قایق ها شویم ، لباس هایمان کاملاً کثیف و پر از لکه های ریز و درشت خون بود و فقط به مقداری باند پانسمان و مایع بتادین و کمی هم آخ و اوخ نیاز داشتیم که خیلی آسان و بی دردسر سوار قایق ها شویم .

همگی با اشتیاق پیشنهادش را قبول کرده و شروع به جستجو در اطراف برای یافتن لوازم مورد نیاز کردیم ، خوشبختانه در چندین روز گذشته ، تعداد زیادی شهید و مجروح از آنجا عازم عقبه شده و اطراف اسکله پر از باند و گاز و لوازمات مختلف پانسمان بود ، شتابان تعدادی باند و گاز و یک قوطی بتادین پیدا کرده و در گوشه ای خلوت مشغول باند پیچی و پانسمان همدیگر شدیم ، خلاصه یکی مون سرش را بست و آن یکی دستش را و آن دیگری پایش را و لنگان لنگان و آه و فغان کنان به سمت اسکله رفتیم و سریع هم با راهنمایی یکی از برادران امدادگر سوار بر قایقی شده و با تکمیل ظرفیت به سمت ورودی آبراه حرکت کردیم .

کم کم قایق داشت وارد آبراه می شد که یکدفعه برادر سید داود طاهری پانسمان سرش را برداشته و به داخل آب انداخت ، قایق ران یک نگاهی پر از حیرت و تعجب به کله سالم برادر طاهری انداخت و سپس قایق را متوقف و با لحنی بسیار تند و عصبی  گفت : فکر میکنی خیلی زرنگی !؟ الان وقتی برگشتم ساحل و پیاده ات کردم ، می فهمی زرنگ کیه ! بعد هم عقب عقب به سمت ساحل برگشت ، شروع به خواهش و تمنا کرده و هر کدام از طرفی مشغول راضی کردن سکاندار شدیم ، اما طرف آدم سرسخت و یک دنده ای بود و هرچه گفتم و التماس کردیم ، اصلأ به گوشش نرفت و غرغر کنان به راه خود ادامه داد ، خلاصه نگران و مضطرب داشتیم باردیگر به دژ خندق نزدیک می شدیم که ناگهان چند فروند هواپیمای عراقی روی دژ شیرجه رفته و دهها بمب سیاه و آبی رنگ به روی جاده و اطراف دژ ریختند و طولی هم نکشید که بوی تند سیر تازه کل منطقه را در برگرفت ..‌.

💠 #ادامه_دارد

🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #ببینید / #اقتدار سپاه را در فضا

🎥| ماهواره نظامی و استراتژیک #نور ، با ماهواره‌ بر سه مرحله‌ای #قاصد ، به فضا پرتاب شد

🔹 این ماهواره بر از کویر مرکزی ایران به فضا پرتاب شد و ماهواره با موفقیت در مدار ۴۲۵ کیلومتری زمین قرار گرفت.

👌 از این پس #سپاه از فراز آسمان همه چیز را خواهد دید ✌️✌️✌️

#انتقام_سخت
#جبهه_مقاومت
#سردار_شهید_قاسم_سلیمانی
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #ببینید / نخستين تصاوير اختصاصی خبرگزاری صداوسيما از ماهواره ايرانی #نور در فضا و مدار زمین

🚀 ماهواره نظامی و استراتژیک #نور ، با ماهواره‌ بر سه مرحله‌ای #قاصد ، به فضا پرتاب شد / این ماهواره بر از کویر مرکزی ایران به فضا پرتاب شد و ماهواره با موفقیت در مدار ۴۲۵ کیلومتری زمین قرار گرفت.✌️

👌 #زمین زیر #ذره_بین سپاه

#انتقام_سخت
#جبهه_مقاومت
#سردار_شهید_قاسم_سلیمانی
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📽 #تلاوتی_زیبا

💢 در آستانه ورود به #ماه_بندگی با #تلاوتی زیبا و شنیدنی از استاد مرحوم #غلوش به استقبال #بهار_قرآن می رویم .

👌 بسیار عالی و شنیدنی و شورانگیز #حتما_ببینید

🙏 التماس دعا

#روزه
#ماه_رمضان
#مهمانی_خدا
#فصل_بندگی

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
https://s11.picofile.com/file/8394937518/IMG_20161223_223201.jpg

📝 #خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی #بدر :

💢 روز پنجم ، شنبه ۲۵ اسفند ماه ۱۳۶۳ ، آخرین روز عملیات ، عقب نشینی

📌 #قسمت_۵۹

بسم الله الرحمن الرحیم

اوضاعی بسیار دلهره آور و ترسناکی بود ، از دهها نقطه از دژ و اطراف آن دود غلیظی به آسمان بر می خواست و بوی تهوع آور سیر تازه همه جا را دربرگرفته و به شدت هم مشام را آزار می داد ، رزمندگان در اسکله و روی جاده خاکی و داخل قایق ها هراسان و شتابان ماسک می زدند و قایق ها خالی و پر هم سراسیمه از منطقه آلودگی فرار می کردند ، سکاندار قایق ما نیز با استثمام بوی گاز شیمیایی سریع ماسک زده و با دیدن وضعیت آشفته و به هم ریخته دژ از بازگشت به اسکله منصرف و با سرعت تمام به سمت آبراه حرکت کرد ، خوشبختانه بمب های شیمیایی دشمن خطر بازگشت دوباره به دژ را منتفی کرد ، اما جای بد و تأسف بارش آنجا بود که هیچکدام ماسک ضد گاز نداشتیم و تمام تجهیزات انفرادی خود را هنگام عقب نشینی انداخته و حالا جز یک سلاح چیز دیگری به همراه نداشتیم ، درست وسط آب بودیم و امکان و فرصتی هم برای یافتن و زدن ماسک نبود ، سریع چفیه ها را با آب خیس کرده و جلوی دهان و دماغ مان بسته و بقیه کار را هم به لطف و کرم خداوند متعال سپردیم .

داخل آبراه حسابی شلوغ و پر ترافیک بود و قایق های بیشماری در حال رفت و آمد بودند و با چنان سرعتی هم حرکت می کردند که باعث تلاطم شدید آب و ایجاد موج های بسیار بزرگ می شد ، محکم از کناره قایق گرفته بودیم و قایق در روی امواج همچون گهواره به این طرف و آن طرف می رفت و هر لحظه هم امکان برگشتن و واژگون شدنش می رفت ، چند کیلومتری از دژ دور نشده بودیم که بارانی از گلوله های خمسه خمسه به روی آبراه باریدن گرفت و توپخانه های دور زن دشمن شروع به کوبیدن جزایر مجنون و خطوط مواصلاتی منطقه کردند .

گلوله باران دشمن بقدری شدید بود که دیگر قایق در میان انفجارات حرکت می کرد و قایق ران هم بی اعتنا به امواج سهمگین حاصل از موج انفجارها که بصورت متوالی به بدنه قایق می خوردند ، شتابان و تخته گاز جلو می رفت ، تاریکی داشت کم کم نیزارها را فرا می گرفت که به چهار راهی از آبراه ها رسیده و سکاندار با سرعت به داخل یکی از آبراه ها پیچیده و بعد از ساعتی حرکت ، متوجه شد که مسیر اشتباهی است و گفت که گم شدیم ، نمی دانم گم شدنمان حاصل انتقام و غرض ورزی راننده قایق بود یا فقط یک حادثه سهوی و اشتباه بود ، اما هرآنچه بود ، در تاریکی شب ، داخل نیزارهای غریب و ناشناس هور سرگردان شده و به دنبال یافتن آبراه اصلی ، از این آبراه و به آن آبراه زدیم . دقایق بسیار تلخ و آزاردهنده ای بود ، انفجارات و امواج سهمگین آب ، تمام لباس هایمان را خیس کرده و نسیم سرد هور هم تا مغز استخوان مان اثر می کرد و از سوز سرما مثال بید می لرزیدیم و دندان هایمان بی اختیار به هم می خوردند و تق تق صدا می دادند ، همه جا تاریک تاریک بود و با استفاده از نور منورهایی که در آسمان منطقه روشن می شدند ، خیلی آرام و با احتیاط حرکت می کردیم ، حدود چند ساعتی لرزان و هراسان در داخل پیچ در پیچ آبراه های هور سرگردان ماندیم تا اینکه نیمه های شب به قایق شناسایی برادران اطلاعات و عملیات لشگر برخورد کرده و با هدایت و راهنمایی آنان مسیر اصلی را یافته و بعد از ساعتی به پد پنج جزیره مجنون رسیدیم .

بقدری خسته و کوفته و بی رمق بودیم که توان قدم از قدم برداشتن نداشتیم و برای همین هم دیگر به دنبال سنگر یا جان پناهی امن نگشته و همانجا کنار ساحل در داخل شیاری نسبتاً عمیق کنار هم دراز کشیده و بلافاصله هم به خواب شیرین و سنگینی فرو رفتیم ، نمی دانم چقدر خوابیده بودیم ، اما یکدفعه با صدای مهیب انفجارات متعدد از خواب پریده و دیدیم که آسمان منطقه غرق نور و رنگ است و عراقی ها در حال جشن و نورافشانی هستند ، انگاری کاملاً منطقه عملیاتی را پس گرفته و مشغول سرور و شادمانی بودند ، بقدری خسته و بی خواب بودیم که هیچ اعتنایی به صحنه های زیبا و تماشایی آسمان نکرده و دوباره همگی خوابیدیم ‌.

سحر با نوای زیبای اذان بیدار شده و بعد از اقامه نماز مشغول گشت و گذار در اطراف پد شدیم ، تعداد کثیری از رزمندگان قدیمی و باسابقه جبهه از شهرهای مختلف برای شرکت در عملیات آمده و در سنگرهای پد مستقر بودند که جمعی هم از بچه‌های دلاور و غیور زنجان بودند ، به سنگرشأن رفته و دیدیم که برادران محمد عباچی و حمید نظری ، ابوالفضل خدامرادی ، حمید سنمار ، حمید کاظمی و تعدادی دیگر هستند که دیشب از راه رسیده اند ، با یک یک شأن روبوسی و احوالپرسی کرده و کمی هم از اوضاع و احوال منطقه و وقایع عملیات گفتیم و بعد هم خداحافظی کرده و سوار بر مینی بوسی راهی عقبه شدیم .

💠 #ادامه_دارد

🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌺 سردار شهید #مهدی_زین_الدین فرمانده دلاور و مخلص #لشگر_۱۷_علی_ابن_ابیطالب :
هر کس در شب جمعه #شهدا را یاد کند.
#شهدا هم او را نزد #اباعبدالله_ع یاد می کنند .

🌸 در شب جمعه #شهدای سرافراز و نام آور شهرمان #زنجان را یاد کنیم با ذکر #صلواتی .

🔹 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ

#دفاع_مقدس
#شهدا
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📽 یکی از بهترین تلاوت های استاد مرحوم #راغب_مصطفی_غلوش

💢 در آستانه ورود به #ماه_بندگی با #تلاوتی زیبا و شنیدنی از استاد مرحوم #غلوش به استقبال #بهار_قرآن می رویم .

👌 بسیار عالی و شورانگیز #حتما_ببینید

🙏 التماس دعا

#روزه
#ماه_رمضان
#مهمانی_خدا
#فصل_بندگی

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥🚀 تصاویر و لحظات دیده نشده از پرتاب ماهواره #نور توسط ماهواره بر #قاصد

🚀 ماهواره نظامی و استراتژیک #نور ، با ماهواره‌ بر سه مرحله‌ای #قاصد ، به فضا پرتاب شد / این ماهواره بر از کویر مرکزی ایران به فضا پرتاب شد و ماهواره با موفقیت در مدار ۴۲۵ کیلومتری زمین قرار گرفت.✌️

👌 زنده باد #سپاه_مقتدر

#انتقام_سخت
#جبهه_مقاومت
#سردار_شهید_قاسم_سلیمانی
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🙏 #آقا_سلام

💢 آقا جان سلام ، مولایم سلام ، سرورم سلام ، آقا جان حال دل نوکرات هیچ خوب نیست ، آقا جان تو را بجان مادر پهلو شکسته ات به دادمان برسید .


کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📽 تلاوتی زیبا از استاد مرحوم #راغب_مصطفی_غلوش

💢 در #بهار_قرآن با #تلاوتی زیبا و شنیدنی از استاد مرحوم #غلوش بهاری شویم .

👌 بسیار عالی #حتما_ببینید

🙏 التماس دعا

#روزه
#ماه_رمضان
#مهمانی_خدا
#فصل_بندگی

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💢 با یاد #رفقای_شهید : السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر والزمان (عج)...

🔹🔸 خوشا بحال آنان که در #کلاس_انتظار ...
حتی یک جمعه هم #غیبت ندارند...

💔 دیگر شده ام دچار وسواس بیا ،
بدجور به عصر جمعه حسّاس بیا ،
گفتی به عموی خود ارادت داری ،
آقا ، قسم به دست عبّاس بیا ...

🤲 اللهم عجل لولیک الفرج....

🙏 ببینید و گوش کنید و اگر هوای دل تون بهاری شد و بارونی بارید ، این حقیر جامانده و درمانده را هم دعا کنید .

#ظهور_نزدیک_است
#فتنه_های_آخرالزمان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #ببینید / عکسی زیبا و نایاب از دو شیرمرد میدان های نبرد حق علیه باطل

📸 از سمت راست :
فرمانده دل ها ، سپهبد پاسدار #سردار_شهید_قاسم_سلیمانی و افتخار #استان_زنجان فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) غرب کشور سرتیپ پاسدار #سردار_حاج_محمد_اوصانلو

💔 من درد تو را زدست آسان ندهم
دل برنکنم زدوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صد هزار درمان ندهم

#انتقام_سخت
#جبهه_مقاومت
#سردار_شهید_قاسم_سلیمانی
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #ببینید / ماجرای نامه‌نگاری‌های #وزیر_بهداشت با #رهبر_معظم_انقلاب در‌ ایام سخت و دشوار شیوع #کرونا

📽 وزیر بهداشت : رهبری یک ساعت پس از گزارش مکتوبی که برای ایشان ارسال می کردم به بنده پاسخ می‌دادند!

👌 زنده و پاینده باد چنین مسئول دلسوز و وظیفه شناس و عالم به مسائل روز ، کاش بقیه مسئولان بی کفایت هم اینگونه به فکر کشور و ملت بودند .

#ویروس_کرونا
#فتنه_شیطان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📽 تلاوتی زیبا از استاد مرحوم #راغب_مصطفی_غلوش

💢 در #بهار_قرآن با #تلاوتی زیبا و شنیدنی از استاد مرحوم #غلوش دقایق مان را بهاری کنیم .

📚 سوره مبارکه الانبیا ، آیات ۱۰۱ الی ۱۰۷

👌 بسیار عالی #حتما_ببینید

🙏 التماس دعا

#روزه
#ماه_رمضان
#مهمانی_خدا
#فصل_بندگی

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #ببینید / چهره‌های سرشناس جهان در طول تاریخ از کتاب مقدس مسلمانان #قرآن_مجید چه ها گفته اند !؟

👌 بسیار عالی و پرمحتوا #حتما_ببینید

#بهار_قرآن
#ماه_رمضان
#مهمانی_خدا

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💢 💔 به یاد شهید والامقام #مرغابی_امام_زمان_عج ، بسیجی مخلص و دلاور #غواص_شهید_یوسف_قربانی که علاقه شدید و وافری به این تصنیف زیبا و سنتی شهرام ناظری داشت و اکثر مواقع در مناطق جنگی به آن گوش می داد و بسیار هم لذت می برد .

📽 مردان خدا پرده‌ی پندار دریدند
یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند
هر دست که دادند از آن دست گرفتند
هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند
یک طایفه را بهر مکافات سرشتند
یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند
جمعی به در پیر خرابات خرابند
قومی به بر شیخ مناجات مریدند
یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد
یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند

🌺 #غواصان_شهید #استان_زنجان را یاد کنیم با ذکر #صلواتی .

🤲 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ

#دفاع_مقدس
#کربلای_چهار_و_پنج
#غواصان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab