💢 #حافظان_بیت_المال
🔸🔹 گردان پشت میدان مین زمین گیر شد..
چند نفر رفتند که معبر باز کنند ،
یکی شون ۱۵ساله بود.
چند قدم که رفت ، یکدفعه برگشت !!
گفتند خب بچه است و حتماً ترسیده!!!
رفت سمت یکی از بچهها و پوتین هاشو درآورد و داد بهش و گفت:
تازه از تدارکات گردان گرفتم ، حیفه ! بیت الماله..!
بعد هم لبخند زنان پابرهنه سمت میدان مین رفت...
❤️ سلام بر شهدا که حافظ بیت المال بودند ، نه شریک آن....!؟
🇮🇷 هموطن : با انتخاب درست از ورود دزدان بیت المال و رانت خواران و باندبازان و اختلاس گران بی وجدان به مجلس جلوگیری کنیم .
#انتخابات
#انتخاب_اصلح
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
🔸🔹 گردان پشت میدان مین زمین گیر شد..
چند نفر رفتند که معبر باز کنند ،
یکی شون ۱۵ساله بود.
چند قدم که رفت ، یکدفعه برگشت !!
گفتند خب بچه است و حتماً ترسیده!!!
رفت سمت یکی از بچهها و پوتین هاشو درآورد و داد بهش و گفت:
تازه از تدارکات گردان گرفتم ، حیفه ! بیت الماله..!
بعد هم لبخند زنان پابرهنه سمت میدان مین رفت...
❤️ سلام بر شهدا که حافظ بیت المال بودند ، نه شریک آن....!؟
🇮🇷 هموطن : با انتخاب درست از ورود دزدان بیت المال و رانت خواران و باندبازان و اختلاس گران بی وجدان به مجلس جلوگیری کنیم .
#انتخابات
#انتخاب_اصلح
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #هفت_پست بسیار مهم در مورد پیشگیری و مقابله با ویروس #کرونا
🙏 لطفاً با توجه به انتشار وسیع شایعات در مورد این بیماری این هفت پست مفید و کاربردی را در فضای مجازی نشر دهید.
👌 #توصیه_مهم : خود را به خالق یکتا بسپار...
🔹 یا مَنْ اِسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِکْرُهُ شِفآءٌ یا مَنْ یَجْعَلُ الشِّفاءَ فیما یَشاءُ مِنَ الاَْشْیاءِ
اى که نامش دوا و ذکرش شفا است
اى که بنهد شفا را در هر چیزى که خواهد
ای مرهم درد همه دردمندان
لباس عافیت برتن همه بیماران بپوشان
🤲 آمین یا رب العالمین
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
🙏 لطفاً با توجه به انتشار وسیع شایعات در مورد این بیماری این هفت پست مفید و کاربردی را در فضای مجازی نشر دهید.
👌 #توصیه_مهم : خود را به خالق یکتا بسپار...
🔹 یا مَنْ اِسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِکْرُهُ شِفآءٌ یا مَنْ یَجْعَلُ الشِّفاءَ فیما یَشاءُ مِنَ الاَْشْیاءِ
اى که نامش دوا و ذکرش شفا است
اى که بنهد شفا را در هر چیزى که خواهد
ای مرهم درد همه دردمندان
لباس عافیت برتن همه بیماران بپوشان
🤲 آمین یا رب العالمین
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺 🇺🇸 #قاتل #سردار_سلیمانی را #شاد_نکنید!
🔺 #رای_ندادن ، یعنی اجازه دادن به افرادی نالایق برای قانون گذاری ، اون هم از نوع کلانش که تقریبا تمام شئون زندگی ما را تحت تاثیر قرار خواهد داد .
🔺 #رای_ندادن ، یعنی تضعیف اقتدار ملی و امنیت و آرامش کشور
🔺 #رای_ندادن ، یعنی قاتلان خونخوار #سردار_شهید_قاسم_سلیمانی ، آمریکا و اسرائیل و عربستان وهابی را شاد کردن و به خون پاک ۲۰۰ هزار #شهید خیانت کردن ..
🔺 #رای_ندادن ، یعنی پشت پا زدن به چهل و یک سال مقاومت و ایستادگی و استقامت انقلاب اسلامی ..
🔺 #رای_ندادن ، یعنی تنها گذاشتن حسین ابن علی (ع) در کربلا و بیعت با کوفیان پیمان شکن و مهمان کش
و...
🔹 پس حتما #رای_خواهیم_داد : به
#افراد_مؤمن ، #شجاع ، #وظیفهشناس ، #پرانگیزه ، #وفادار_به_مردم ، #وفادار_به_انقلاب
🇮🇷 هموطن : برای رای خودت ارزش زیادی قائل باش و بدان هر رأی یک موشک به قلب دشمن قسم خورده انقلاب شیطان بزرگ آمریکا خواهد بود .
#انتخابات
#انتخاب_اصلح
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab.
🔺 #رای_ندادن ، یعنی اجازه دادن به افرادی نالایق برای قانون گذاری ، اون هم از نوع کلانش که تقریبا تمام شئون زندگی ما را تحت تاثیر قرار خواهد داد .
🔺 #رای_ندادن ، یعنی تضعیف اقتدار ملی و امنیت و آرامش کشور
🔺 #رای_ندادن ، یعنی قاتلان خونخوار #سردار_شهید_قاسم_سلیمانی ، آمریکا و اسرائیل و عربستان وهابی را شاد کردن و به خون پاک ۲۰۰ هزار #شهید خیانت کردن ..
🔺 #رای_ندادن ، یعنی پشت پا زدن به چهل و یک سال مقاومت و ایستادگی و استقامت انقلاب اسلامی ..
🔺 #رای_ندادن ، یعنی تنها گذاشتن حسین ابن علی (ع) در کربلا و بیعت با کوفیان پیمان شکن و مهمان کش
و...
🔹 پس حتما #رای_خواهیم_داد : به
#افراد_مؤمن ، #شجاع ، #وظیفهشناس ، #پرانگیزه ، #وفادار_به_مردم ، #وفادار_به_انقلاب
🇮🇷 هموطن : برای رای خودت ارزش زیادی قائل باش و بدان هر رأی یک موشک به قلب دشمن قسم خورده انقلاب شیطان بزرگ آمریکا خواهد بود .
#انتخابات
#انتخاب_اصلح
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab.
https://s7.picofile.com/file/8388824084/IMG_20180318_200814_314.jpg
📝 #خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی #بدر :
💢 #خط_همایون روز اول
📌 #قسمت_هفتم
بسم الله الرحمن الرحیم
با عقب کشیدن کماندوهای عراقی از داخل حوضچه ها ، تانک های مهاجم دشمن نیز عقب گرد کرده و شتابان صحنه نبرد را ترک نموده و بار دیگر با کمک امدادهای غيبی خداوند متعال و پایداری و فداکاری نیروهای جان برکف گردان ، فتح و پيروزی نصيب جبهه توحید گردیده و صدای تکبیر و شادی و خنده دلاورمردان فضای کانال را در برگرفت .
به همراه #سردار_شهید_رضا_زلفخانی و یاران دلاورش به این سوی پل بتونی آمده و بنا به دستور ایشان دو تن از رزمندگان برای حفاظت از انتهای کانال کنارم مانده و سردار هم برای سرکشی به سنگرهای بقیه رزمندگان سمت پایین کانال رفت .
آفتاب سوزان و زيبای جنوب آرام و آرام داشت می رفت تا غروب سرخ فام خود را آغاز کند و اين غروب با تمامی غروب های که در طول حياتم ديده بودم فرق داشت ، خورشيد کاملاً سرخ سرخ شده و کل زمین و آسمان را به رنگ قرمز مبدل کرده بود ، انگاری زمین و آسمان از خجالت لاله های پرپر همچون شقايقی داغدار شده بودند ، رنگ سرخ آسمان با سرخی خاک منطقه درآميخته و ترکيبی کاملآ خونرنگ به همه جا بخشيده بود و هر طرف نگاه می کردی سرخ و سرخ بود .
همانطور مبهوت تماشای سرخی زمین و آسمان بودم که خورشيد اندک اندک از نظرها پنهان و نوای دلنشين اذان مغرب در فضای خسته کانال پیچیده و آرامش دلپذيری را به خط بخشید ، همسنگران یک به یک تیمم کرده و بصورت نشسته در داخل سنگرها به نماز عشق ايستاده و صدای راز و نياز عاشقانه شأن از هر گوشه ای از کانال به آسمان برخاست .
بعد از اقامه نماز اندکی نان خشک و کنسرو خورده و با آماده کردن تجهیزات انفرادی آماده تحویل خط و برگشت به عقب شدیم ، چند ساعتی منتظر رسیدن نیروهای تازه نفس ماندیم اما هیچ خبری از گردان های پشتیبان نشد ، حوالی ساعت ۹ شب بود که پیک دلاور گردان #پاسدار_شهید_احد_اسکندری به تک به تک سنگرها اعلام کرد که گردان در خط مانده گار است و دستور تنظیم برنامه نگهبانی شبانه را به فرماندهان ابلاغ نمود .
رزمندگان گردان از لحظه ورود به منطقه عملیاتی یکسره و یک نفس در حال حرکت و جنگ و نبرد بودند و هیچکدام استراحت و خوابی نداشتند و حالا بعد از یک شب پر حادثه و سراسر خون و خطر و یک عملیات ناموفق و پر شهید که چارچوب گردان را کاملاً به هم ریخته بود و یک روز تماماً درگیری و دفع چند تک بسیار قوی دشمن ، به اینگونه ای خسته و بی رمق و بیخواب بودند که بی هوا سرپا خوابشان می برد و باتوجه به کمی نفرات اکثراً توقع تحویل خط و برگشت به عقبه را داشتند و با شنیدن خبر ماندن گردان چند دقیقه ایی داخل کانال همهمه ای به پا شد و صدای اعتراض بعضی ها بلند شد . اما بعد کم کم همه جا را سکوت گرفت و بچه هایی که هنوز توانی در بدن داشتند به نگهبانی پرداخته و بقیه هم خیلی سریع بصورت نشسته در داخل سنگرهای کوچک و روباز خود به خواب شیرینی فرو رفته و داخل کانال کاملاً سوت و کور شد .
با برادر پاسدار رضا رسولی و بسیجی آقا محمد در سنگری به ابعاد یک متر در یک متر بودیم ، برادر رسولی و آقا محمد کف سنگر دراز کشیده و پاهایشان را به سمت بالا بلند کرده بودند و من هم بر روی یک گونی پر از خاک کنار لبه کانال نشسته و در حال نگهبانی بودم .
شب از نيمه گذشته بود و کانال و اطراف آن بطرز عجیبی خلوت و ساکت بود ، منطقه در آرامشی خوف ناک و بی سر و صدا فرو رفته و هیچ تبادل آتشی در خطوط نبرد دیده نمی شد و فقط هر از گاهی چند گلوله منور در آسمان منطقه روشن و با صدای دلخراش جيرجير سوخته و خاموش می شدند .
اتفاقات ناگواری که بعدازظهر در مقابل حوضچه ها داشتم ، تاثیر بدی روی ذهنم گذاشته بود و یکسره به نفوذ کماندوهای عراقی با چاقوی سربری و سیم اسرائیلی به داخل کانال فکر می کردم و از دلهره و نگرانی فقط و فقط سمت حوضچه ها را زیر نظر گرفته و با دقت به لبه حوضچه سوم نگاه می کردم که قابل رویت بود و دید خوبی بهش داشتم .
مدت زمان نگهبانیم تموم شده و باید طبق برنامه یکی از همرزمان را برای تحویل پست بیدار می کردم ، اما راستش بقدری نگران نفوذ عراقی ها از داخل حوضچه ها بودم که اصلاً دلم نمی خواست در خواب غافلگیر و اسیر دشمن شوم و برای همین هم با تمام خستگی و بیخوابی که واقعاً آزارم می داد ، هوشیار نشسته و چنان گوش هایم را تیز کرده بودم که با کوچکترین صدایی سریع واکنش نشان داده و آماده درگیری و شلیک می شدیم .
خلاصه شبی وحشتناک و سراسر ترس و دلهره بود ، عدم شناخت کافی از منطقه و ندانستن موقعیت خط هراس عجیبی در دلم انداخته بود و برای همین هم به نگهبانی ادامه داده و از بیدار کردن رفقا صرف نظر کردم .
❇️ #ادامه_دارد
🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📝 #خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی #بدر :
💢 #خط_همایون روز اول
📌 #قسمت_هفتم
بسم الله الرحمن الرحیم
با عقب کشیدن کماندوهای عراقی از داخل حوضچه ها ، تانک های مهاجم دشمن نیز عقب گرد کرده و شتابان صحنه نبرد را ترک نموده و بار دیگر با کمک امدادهای غيبی خداوند متعال و پایداری و فداکاری نیروهای جان برکف گردان ، فتح و پيروزی نصيب جبهه توحید گردیده و صدای تکبیر و شادی و خنده دلاورمردان فضای کانال را در برگرفت .
به همراه #سردار_شهید_رضا_زلفخانی و یاران دلاورش به این سوی پل بتونی آمده و بنا به دستور ایشان دو تن از رزمندگان برای حفاظت از انتهای کانال کنارم مانده و سردار هم برای سرکشی به سنگرهای بقیه رزمندگان سمت پایین کانال رفت .
آفتاب سوزان و زيبای جنوب آرام و آرام داشت می رفت تا غروب سرخ فام خود را آغاز کند و اين غروب با تمامی غروب های که در طول حياتم ديده بودم فرق داشت ، خورشيد کاملاً سرخ سرخ شده و کل زمین و آسمان را به رنگ قرمز مبدل کرده بود ، انگاری زمین و آسمان از خجالت لاله های پرپر همچون شقايقی داغدار شده بودند ، رنگ سرخ آسمان با سرخی خاک منطقه درآميخته و ترکيبی کاملآ خونرنگ به همه جا بخشيده بود و هر طرف نگاه می کردی سرخ و سرخ بود .
همانطور مبهوت تماشای سرخی زمین و آسمان بودم که خورشيد اندک اندک از نظرها پنهان و نوای دلنشين اذان مغرب در فضای خسته کانال پیچیده و آرامش دلپذيری را به خط بخشید ، همسنگران یک به یک تیمم کرده و بصورت نشسته در داخل سنگرها به نماز عشق ايستاده و صدای راز و نياز عاشقانه شأن از هر گوشه ای از کانال به آسمان برخاست .
بعد از اقامه نماز اندکی نان خشک و کنسرو خورده و با آماده کردن تجهیزات انفرادی آماده تحویل خط و برگشت به عقب شدیم ، چند ساعتی منتظر رسیدن نیروهای تازه نفس ماندیم اما هیچ خبری از گردان های پشتیبان نشد ، حوالی ساعت ۹ شب بود که پیک دلاور گردان #پاسدار_شهید_احد_اسکندری به تک به تک سنگرها اعلام کرد که گردان در خط مانده گار است و دستور تنظیم برنامه نگهبانی شبانه را به فرماندهان ابلاغ نمود .
رزمندگان گردان از لحظه ورود به منطقه عملیاتی یکسره و یک نفس در حال حرکت و جنگ و نبرد بودند و هیچکدام استراحت و خوابی نداشتند و حالا بعد از یک شب پر حادثه و سراسر خون و خطر و یک عملیات ناموفق و پر شهید که چارچوب گردان را کاملاً به هم ریخته بود و یک روز تماماً درگیری و دفع چند تک بسیار قوی دشمن ، به اینگونه ای خسته و بی رمق و بیخواب بودند که بی هوا سرپا خوابشان می برد و باتوجه به کمی نفرات اکثراً توقع تحویل خط و برگشت به عقبه را داشتند و با شنیدن خبر ماندن گردان چند دقیقه ایی داخل کانال همهمه ای به پا شد و صدای اعتراض بعضی ها بلند شد . اما بعد کم کم همه جا را سکوت گرفت و بچه هایی که هنوز توانی در بدن داشتند به نگهبانی پرداخته و بقیه هم خیلی سریع بصورت نشسته در داخل سنگرهای کوچک و روباز خود به خواب شیرینی فرو رفته و داخل کانال کاملاً سوت و کور شد .
با برادر پاسدار رضا رسولی و بسیجی آقا محمد در سنگری به ابعاد یک متر در یک متر بودیم ، برادر رسولی و آقا محمد کف سنگر دراز کشیده و پاهایشان را به سمت بالا بلند کرده بودند و من هم بر روی یک گونی پر از خاک کنار لبه کانال نشسته و در حال نگهبانی بودم .
شب از نيمه گذشته بود و کانال و اطراف آن بطرز عجیبی خلوت و ساکت بود ، منطقه در آرامشی خوف ناک و بی سر و صدا فرو رفته و هیچ تبادل آتشی در خطوط نبرد دیده نمی شد و فقط هر از گاهی چند گلوله منور در آسمان منطقه روشن و با صدای دلخراش جيرجير سوخته و خاموش می شدند .
اتفاقات ناگواری که بعدازظهر در مقابل حوضچه ها داشتم ، تاثیر بدی روی ذهنم گذاشته بود و یکسره به نفوذ کماندوهای عراقی با چاقوی سربری و سیم اسرائیلی به داخل کانال فکر می کردم و از دلهره و نگرانی فقط و فقط سمت حوضچه ها را زیر نظر گرفته و با دقت به لبه حوضچه سوم نگاه می کردم که قابل رویت بود و دید خوبی بهش داشتم .
مدت زمان نگهبانیم تموم شده و باید طبق برنامه یکی از همرزمان را برای تحویل پست بیدار می کردم ، اما راستش بقدری نگران نفوذ عراقی ها از داخل حوضچه ها بودم که اصلاً دلم نمی خواست در خواب غافلگیر و اسیر دشمن شوم و برای همین هم با تمام خستگی و بیخوابی که واقعاً آزارم می داد ، هوشیار نشسته و چنان گوش هایم را تیز کرده بودم که با کوچکترین صدایی سریع واکنش نشان داده و آماده درگیری و شلیک می شدیم .
خلاصه شبی وحشتناک و سراسر ترس و دلهره بود ، عدم شناخت کافی از منطقه و ندانستن موقعیت خط هراس عجیبی در دلم انداخته بود و برای همین هم به نگهبانی ادامه داده و از بیدار کردن رفقا صرف نظر کردم .
❇️ #ادامه_دارد
🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #وصیت_شهدا
📝 فرازی زیبا از #وصیتنامه گهربار فرمانده دلاور اطلاعات و عملیات تیپ انصار المهدی #استان_زنجان #سردار_شهید_منصور_سودی :
🔸بدانيد كه حاصل خون و تلاش اين ملت است كه شما به اين مرتبه رسيدهايد
و بدانيد برادرم شمايى كه اكنون در پشت ميز نشسته اى .
بدان كه اين ميز ، ميز رياست نيست .
مواظب باش كه يادت نرود اين ميز حاصل خون اين جوانان عزيز و برومند است.
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
🌸 #سردار_شهید_منصور_سودی
شیرمرد زنجانی از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس که مردادماه ۱۳۶۶ در #عملیات_نصر_۷ در ارتفاعات #سلیمانیه_عراق به شهادت رسید و پیکر مطهرش بعداز ۲۷ سال به وطن بازگشت .
#دفاع_مقدس
#سرداران_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📝 فرازی زیبا از #وصیتنامه گهربار فرمانده دلاور اطلاعات و عملیات تیپ انصار المهدی #استان_زنجان #سردار_شهید_منصور_سودی :
🔸بدانيد كه حاصل خون و تلاش اين ملت است كه شما به اين مرتبه رسيدهايد
و بدانيد برادرم شمايى كه اكنون در پشت ميز نشسته اى .
بدان كه اين ميز ، ميز رياست نيست .
مواظب باش كه يادت نرود اين ميز حاصل خون اين جوانان عزيز و برومند است.
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
🌸 #سردار_شهید_منصور_سودی
شیرمرد زنجانی از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس که مردادماه ۱۳۶۶ در #عملیات_نصر_۷ در ارتفاعات #سلیمانیه_عراق به شهادت رسید و پیکر مطهرش بعداز ۲۷ سال به وطن بازگشت .
#دفاع_مقدس
#سرداران_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
https://s6.picofile.com/file/8388896368/IMG_20180317_184603_836.jpg
📝 #خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی #بدر :
💢 #خط_همایون روز اول
📌 #قسمت_هشتم
بسم الله الرحمن الرحیم
در سکوتی وهم انگیز و تاريکی دلهره آور شب ، مشغول بازنگری و بررسی اتفاقات تلخ و شيرين ديشب و امروز گردان و نیروهای جانبرکف و عاشقش بودم ، به حوضچه ها خیره بودم و به شهدا و زخمی های لشگر هشت نجف فکر می کردم که هنگام عقب نشینی با ما نیامده و در داخل حوضچه پنجم جا موندن ، مقابلم صحرائی پر از ستاره های درخشان و نورانی بود که از گوشه به گوشه اش بوی عطر دلنشين عشق و وفا می آمد ، آنطرف خاکریز ناشناس و کوچک مان پيکرهای قطعه قطعه شده ياران بود ، بدنهای له شده ، آن سو مکانی پاک و مقدس بود ، که يادآور واقعة روز عاشورا و بيانگر مظلوميت سيد و سالار شهيدان و جانبازی هفتاد و دو يار وفادار ايشان بود .
آسمان داشت کم کم تغییر رنگ میداد و به نیلی می زد که نم نم نسیم سرد و استخوان سوز جنوب شروع به وزیدن کرد ، یکدفعه چنان احساس سرمای شدیدی کردم که سریع بادگیر را از کوله پشتی در آورده و مشغول پوشیدنش شدم ، درست در همین لحظه ، صدایی مشکوک از داخل حوضچه ها به گوشم رسید ، شتابان چندتا خشاب پر کلاش کمرم گذاشته و چندتا نارنجک هم به فانوسقه انداخته و با احتیاط کامل از لبه کانال بصورت سینه خیز سمت بالای حوضچه ها رفتم .
چون شب و تاریکی بود و دشمن دیدی روی کانال و خاکریز نداشت ، دیگه از داخل پل بتونی رد نشده و از بالای پل گذاشته و با احتیاط فراوان خود را به سنگری رسانیدم که بعدازظهر ساخته بودم ، سنگر درست مقابل حوضچه ها بود و دید خوبی بر روی تمامی حوضچه ها و اطراف شأن داشت ، نیمی از حوضچه ها و دور و برشأن قشنگ دیده می شد ، اما بقیه به دلیل تاریکی شب قابل رویت نبودند ، چند دقیقه ای از داخل سنگر با دقت فراوان مشغول وارسی حوضچهها شده و در زیر نور منورهایی که در آسمان روشن می شدند ، گوشه و کنار و اطراف شأن را بخوبی دید زدم ، اما خوشبختانه هیچ چیز مشکوکی به چشمم نخورد و خبری هم از نیروهای نفوذی دشمن نبود .
خیالم راحت شد و عزم برگشت نمودم که دوباره صدایی از داخل حوضچه اول شنیدم ، مابین کانال و لبه حوضچه اول چندمتری فاصله بود که باید از کانال خارج و خود را به آن می رساندم ، دیواره بلند حوضچه ها محل خوبی برای پنهان شدن عراقی ها بود و برای دیدن کامل فضای داخلی حوضچه ها حتماً باید به کنار لبه آنها می رفتم ، کار بسیار خطرناکی بود از سنگر خارج شدن و در دشت صاف سمت حوضچه ها رفتن ، اما هیچ چاره ای نبود و باید هر طوری بود از وضعیت داخلی حوضچه اول و خالی بودن آن از کماندوهای عراقی مطلع می شدم ، تنها جان خودم مطرح نبود و در صورت ورود کماندوهای عراقی جان تمام بچههای رزمنده در داخل کانال به خطر می افتاد .
پس از بررسی دقیق اطراف با احتیاط کامل از سنگر خارج و سینه خیز از خاکریز پایین آمده و نیم خیز و بی سر و صدا سمت لبه حوضچه اول رفته و بالای حوضچه جان پناهی یافته و یواشکی و با دقت مشغول وارسی داخل حوضچه و کنار و گوشه آن شدم ، بجز چندتا موش چاق و چله که بین جنازه های عراقی در حال رفت و آمد و خوش گذرانی بودند ، چیز دیگری ندیدم و برای اطمینان خاطر چندتا نارنجک هم داخل حوضچه اول و دوم انداخته و سریع به داخل کانال برگشته و در داخل سنگر نظاره گر اوضاع حوضچه ها شدم .
چند دقیقه ایی صبر کرده و وقتی دیدم وضعیت عادی است و هیچ خبری از واکنش و عکس العمل عراقی ها نیست ، خیالم آسوده شد و به سمت سنگرم در آنطرف پل راه افتادم . صدای انفجار نارنجک ها موجب بیداری برادر رسولی و آقا محمد شده و هر دو از خواب پریده و به دنبال علت حادثه بودند ، ماجرا را شرح دادم و بعد هم برادر رسولی پست نگهبانی را تحویل گرفت و ماهم کف سنگر دراز کشیدیم که بخوابیم ، فضای داخلی سنگر بسیار تنگ و کوچک بود و یا باید نشسته می خوابیدی و یا پشت را کف سنگر گذاشته و پاها را بلند کرده و بالا نگه می داشتی ، خلاصه اصلأ جای راحتی نبود و هر چه هم تلاش کردم خوابم نبرد، تا اینکه سحر دمید و صدای دلنشین اذان صبح فضای کانال را عطرآگین کرد .
سریع برخاسته و تیمم کرده و نماز را بصورت نشسته در بیرون سنگر خواندم ، هوا داشت دیگه روشن می شد که به داخل سنگر برگشته و نشسته و پشتم را به گونی های سنگر تکیه داده و زانوهایم را بغل کرده و به همان صورت خوابم برد .
❇️ #ادامه_دارد
🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📝 #خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی #بدر :
💢 #خط_همایون روز اول
📌 #قسمت_هشتم
بسم الله الرحمن الرحیم
در سکوتی وهم انگیز و تاريکی دلهره آور شب ، مشغول بازنگری و بررسی اتفاقات تلخ و شيرين ديشب و امروز گردان و نیروهای جانبرکف و عاشقش بودم ، به حوضچه ها خیره بودم و به شهدا و زخمی های لشگر هشت نجف فکر می کردم که هنگام عقب نشینی با ما نیامده و در داخل حوضچه پنجم جا موندن ، مقابلم صحرائی پر از ستاره های درخشان و نورانی بود که از گوشه به گوشه اش بوی عطر دلنشين عشق و وفا می آمد ، آنطرف خاکریز ناشناس و کوچک مان پيکرهای قطعه قطعه شده ياران بود ، بدنهای له شده ، آن سو مکانی پاک و مقدس بود ، که يادآور واقعة روز عاشورا و بيانگر مظلوميت سيد و سالار شهيدان و جانبازی هفتاد و دو يار وفادار ايشان بود .
آسمان داشت کم کم تغییر رنگ میداد و به نیلی می زد که نم نم نسیم سرد و استخوان سوز جنوب شروع به وزیدن کرد ، یکدفعه چنان احساس سرمای شدیدی کردم که سریع بادگیر را از کوله پشتی در آورده و مشغول پوشیدنش شدم ، درست در همین لحظه ، صدایی مشکوک از داخل حوضچه ها به گوشم رسید ، شتابان چندتا خشاب پر کلاش کمرم گذاشته و چندتا نارنجک هم به فانوسقه انداخته و با احتیاط کامل از لبه کانال بصورت سینه خیز سمت بالای حوضچه ها رفتم .
چون شب و تاریکی بود و دشمن دیدی روی کانال و خاکریز نداشت ، دیگه از داخل پل بتونی رد نشده و از بالای پل گذاشته و با احتیاط فراوان خود را به سنگری رسانیدم که بعدازظهر ساخته بودم ، سنگر درست مقابل حوضچه ها بود و دید خوبی بر روی تمامی حوضچه ها و اطراف شأن داشت ، نیمی از حوضچه ها و دور و برشأن قشنگ دیده می شد ، اما بقیه به دلیل تاریکی شب قابل رویت نبودند ، چند دقیقه ای از داخل سنگر با دقت فراوان مشغول وارسی حوضچهها شده و در زیر نور منورهایی که در آسمان روشن می شدند ، گوشه و کنار و اطراف شأن را بخوبی دید زدم ، اما خوشبختانه هیچ چیز مشکوکی به چشمم نخورد و خبری هم از نیروهای نفوذی دشمن نبود .
خیالم راحت شد و عزم برگشت نمودم که دوباره صدایی از داخل حوضچه اول شنیدم ، مابین کانال و لبه حوضچه اول چندمتری فاصله بود که باید از کانال خارج و خود را به آن می رساندم ، دیواره بلند حوضچه ها محل خوبی برای پنهان شدن عراقی ها بود و برای دیدن کامل فضای داخلی حوضچه ها حتماً باید به کنار لبه آنها می رفتم ، کار بسیار خطرناکی بود از سنگر خارج شدن و در دشت صاف سمت حوضچه ها رفتن ، اما هیچ چاره ای نبود و باید هر طوری بود از وضعیت داخلی حوضچه اول و خالی بودن آن از کماندوهای عراقی مطلع می شدم ، تنها جان خودم مطرح نبود و در صورت ورود کماندوهای عراقی جان تمام بچههای رزمنده در داخل کانال به خطر می افتاد .
پس از بررسی دقیق اطراف با احتیاط کامل از سنگر خارج و سینه خیز از خاکریز پایین آمده و نیم خیز و بی سر و صدا سمت لبه حوضچه اول رفته و بالای حوضچه جان پناهی یافته و یواشکی و با دقت مشغول وارسی داخل حوضچه و کنار و گوشه آن شدم ، بجز چندتا موش چاق و چله که بین جنازه های عراقی در حال رفت و آمد و خوش گذرانی بودند ، چیز دیگری ندیدم و برای اطمینان خاطر چندتا نارنجک هم داخل حوضچه اول و دوم انداخته و سریع به داخل کانال برگشته و در داخل سنگر نظاره گر اوضاع حوضچه ها شدم .
چند دقیقه ایی صبر کرده و وقتی دیدم وضعیت عادی است و هیچ خبری از واکنش و عکس العمل عراقی ها نیست ، خیالم آسوده شد و به سمت سنگرم در آنطرف پل راه افتادم . صدای انفجار نارنجک ها موجب بیداری برادر رسولی و آقا محمد شده و هر دو از خواب پریده و به دنبال علت حادثه بودند ، ماجرا را شرح دادم و بعد هم برادر رسولی پست نگهبانی را تحویل گرفت و ماهم کف سنگر دراز کشیدیم که بخوابیم ، فضای داخلی سنگر بسیار تنگ و کوچک بود و یا باید نشسته می خوابیدی و یا پشت را کف سنگر گذاشته و پاها را بلند کرده و بالا نگه می داشتی ، خلاصه اصلأ جای راحتی نبود و هر چه هم تلاش کردم خوابم نبرد، تا اینکه سحر دمید و صدای دلنشین اذان صبح فضای کانال را عطرآگین کرد .
سریع برخاسته و تیمم کرده و نماز را بصورت نشسته در بیرون سنگر خواندم ، هوا داشت دیگه روشن می شد که به داخل سنگر برگشته و نشسته و پشتم را به گونی های سنگر تکیه داده و زانوهایم را بغل کرده و به همان صورت خوابم برد .
❇️ #ادامه_دارد
🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #طرح_لبیک_یا_خمینی
📽 #ببینید / اعزام گسترده و پرشور رزمندگان خط شکن و حماسه ساز #استان_زنجان برای شرکت در عملیات غرور آفرین #خیبر ، #جزایر_مجنون ، اسفند ماه ۱۳۶۲
💔 یاد باد آن روزگاران ، یاد باد
✌️ سوم اسفند ماه سالروز آغاز #عملیات_خیبر را گرامی داشته و یاد و نام شهدای پاکباز #گردان_حضرت_ولیعصر_عج و #گردان_حضرت_امام_حسین_ع #استان_زنجان در این عملیات مهم و سرنوشت ساز را پاس می داریم .
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#عملیات_خیبر
#جزایر_مجنون_عراق
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 #ببینید / اعزام گسترده و پرشور رزمندگان خط شکن و حماسه ساز #استان_زنجان برای شرکت در عملیات غرور آفرین #خیبر ، #جزایر_مجنون ، اسفند ماه ۱۳۶۲
💔 یاد باد آن روزگاران ، یاد باد
✌️ سوم اسفند ماه سالروز آغاز #عملیات_خیبر را گرامی داشته و یاد و نام شهدای پاکباز #گردان_حضرت_ولیعصر_عج و #گردان_حضرت_امام_حسین_ع #استان_زنجان در این عملیات مهم و سرنوشت ساز را پاس می داریم .
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#عملیات_خیبر
#جزایر_مجنون_عراق
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💢 #ببینید / سخنرانی زیبا و عرفانی #سردار_شهید_مهدی_زین_الدین فرمانده دلاور و مخلص #لشگر_۱۷_علی_ابن_ابیطالب_ع
قبل از آغاز #عملیات_خیبر برای رزمندگان آماده عملیات در حسینیه لشگر
📽 رزمندگان خط شکن و حماسه ساز #استان_زنجان هم در این جلسه فراموش نشدنی حضور دارند .
💔 یاد باد آن روزگاران ، یاد باد
✌️ #گرامی_باد سوم اسفند ماه سالروز آغاز #عملیات_خیبر و سالگشت رشادت ها و حماسه ها و دلاورمردی های فرماندهان و رزمندگان و شهدای پاکباز #گردان_حضرت_ولیعصر_عج و #گردان_حضرت_امام_حسین_ع #استان_زنجان در این عملیات افتخار آفرین
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#عملیات_خیبر
#جزایر_مجنون_عراق
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
قبل از آغاز #عملیات_خیبر برای رزمندگان آماده عملیات در حسینیه لشگر
📽 رزمندگان خط شکن و حماسه ساز #استان_زنجان هم در این جلسه فراموش نشدنی حضور دارند .
💔 یاد باد آن روزگاران ، یاد باد
✌️ #گرامی_باد سوم اسفند ماه سالروز آغاز #عملیات_خیبر و سالگشت رشادت ها و حماسه ها و دلاورمردی های فرماندهان و رزمندگان و شهدای پاکباز #گردان_حضرت_ولیعصر_عج و #گردان_حضرت_امام_حسین_ع #استان_زنجان در این عملیات افتخار آفرین
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#عملیات_خیبر
#جزایر_مجنون_عراق
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
https://s7.picofile.com/file/8388996992/IMG_20180417_142846_788.jpg
📝 #خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی #بدر :
💢 #خط_همایون روز دوم
📌 #قسمت_نهم
بسم الله الرحمن الرحیم
با صدای وحشتناکی از خواب پریده و دیدم که چند فروند هواپیمای جنگنده عراقی در ارتفاع بسیار پایین در حال عبور از بالای کانال هستند ، دشمن عقبه را زیر آتش گرفته و با هواپیما و توپخانه دورزن بطور مستمر آبراه ها و خطوط مواصلاتی و پدهای پشتیبانی و تدارکاتی لشگرها را می زد ، صدای انفجارات قوی بصورت متوالی از عقبه به گوش می رسید و لحظه ای هم قطع نمی شد ، اما با این وجود خط ما کاملاً ساکت و آرام بود . عراقی ها با چند دستگاه لودر بزرگ در حال ایجاد معبر و خاکریز کنار کانال بدبو بودند و بچه های ما هم عده ای مشغول جمع آوری مهمات در کنار سنگرشأن بودند و عده ای هم تند تند گونی های پراز خاک را جابجا کرده و خرابی های سنگرهای خود را ترمیم می کردند .
خلاصه همه چیز آرام بود و از تیر و ترکش هنوز خبری نبود ، آقا محمد چندمتری پائین تر مشغول ساخت سنگر بود و از برادر رسولی هم خبری نبود ، برایم صبحانه کنار گذاشته بودند ، کمی نان و پنیر خورده و بلند شده و مثل سایر همرزمان شروع به رفع اشکالات سنگر کرده و از گوشه و کنار کانال موشک آر پی جی جمع کرده و کنار سنگر چیدم .
فرشی از ترکش های ریز و درشت کف کانال را پوشانده بود و گلوله های منفجر نشده توپ و خمپاره و موشکهای آرپی جی و مينی کاتيوشا هر طرف دیده می شد ، در حال گشت زنی و بررسی موقعیت خط بودم که برادر بسيجی مصطفی جلدی چند گونی موشک آرپی جی برایم آورده و پیغام سردار زلفخانی معاونت دلاور گردان مبنی بر حفاظت شدید از حوضچه ها و جلوگیری از نفوذ نیروهای دشمن را ابلاغ نموده و رفت . تعداد زیادی موشک کنار سنگرم جمع کرده بودم و گونی های پراز موشک برادر جلدی هم به تعداد شأن افزوده و خیالم از بابت مهمات کلی راحت شد .
مشغول بستن خرج به زیر موشک ها و کشیدن ضامن شأن بودم که یکدفعه بارانی از گلوله های خمپاره ۶۰ و موشک های مینی کاتیوشا به روی کانال باریدن گرفت و در عرض چند لحظه بقدری گلوله خمپاره و موشک مینی کاتیوشا به اطراف و داخل کانال اصابت کرد که همه جا را دود و آتش و خاکستر فرا گرفت و روز روشن مثال شب تیره و تار شد ، شتابان داخل سنگر پریده و در گوشه ای پناه گرفته و دست هایم را روی سرم گذاشته و منتظر پایان آتش باری دشمن شدم .
آتش سنگين و پرحجم ادوات سبک عراقی ها ، دقيقأ روی کانال و اطراف آن ریخته می شد و چنان حجم سنگین و گسترده ای داشت که صدای انفجارات لحظه ای قطع نمی شد و ترکشهای ریز و درشت و سنگ و کلوخ همچون نقل و نبات به روی سنگرها می ریخت .
گلوله باران دشمن چنان گسترده و پر تعداد بود که همه رزمندگان در داخل سنگرهای کوچک و ناامن خود زمین گیر و میخکوب شده بودند و در محوطه داخلی کانال هیچ کس دیده نمی شد . حدود نیم ساعتی هرچه داشتند و از دستشان بر آمد ، روی کانال ریخته و باعث انهدام چند سنگر و شهادت و مجروحیت تعدادی از رزمندگان شدند .
بعد از کوبیدن شدید کانال ، عراقی ها دست از آتشباری برداشته و غرش تانک ها خبر از آغاز هجوم دشمن داد . برای آشنایی با اوضاع منطقه ، با احتیاط به لبه خاکریز کشیده و سریع و یواشکی نگاهی به دور و اطراف انداختم ، تعداد زیادی تانک از کانال بدبو گذشته و در سه ستون افقی به صف شده بودند و نیروهای پیاده و کماندوهای گارد ریاست جمهوری عراق فوج فوج از راه رسیده و در پشت تانکها موضع می گرفتند .
باور کردنی نبود ، تعداد تانکهای دشمن چندین برابر رزمندگان داخل کانال بود ، صدها دستگاه تانک و نفربر زرهی و ده ها گردان کماندو و پیاده دشمن مقابل مان صف کشیده و آماده یورش به سمت کانال بودند .
نبردی نابرابر و ناجوانمردانه پیش رو داشتیم ، پنجاه یا شصت نفر نیروی خسته و بی خواب در مقابل یک قشون عظیم با تجهیزات مدرن روز و تعدادی زیاد نیروی تعلیم دیده کماندو و پیاده ...
❇️ #ادامه_دارد
🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📝 #خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی #بدر :
💢 #خط_همایون روز دوم
📌 #قسمت_نهم
بسم الله الرحمن الرحیم
با صدای وحشتناکی از خواب پریده و دیدم که چند فروند هواپیمای جنگنده عراقی در ارتفاع بسیار پایین در حال عبور از بالای کانال هستند ، دشمن عقبه را زیر آتش گرفته و با هواپیما و توپخانه دورزن بطور مستمر آبراه ها و خطوط مواصلاتی و پدهای پشتیبانی و تدارکاتی لشگرها را می زد ، صدای انفجارات قوی بصورت متوالی از عقبه به گوش می رسید و لحظه ای هم قطع نمی شد ، اما با این وجود خط ما کاملاً ساکت و آرام بود . عراقی ها با چند دستگاه لودر بزرگ در حال ایجاد معبر و خاکریز کنار کانال بدبو بودند و بچه های ما هم عده ای مشغول جمع آوری مهمات در کنار سنگرشأن بودند و عده ای هم تند تند گونی های پراز خاک را جابجا کرده و خرابی های سنگرهای خود را ترمیم می کردند .
خلاصه همه چیز آرام بود و از تیر و ترکش هنوز خبری نبود ، آقا محمد چندمتری پائین تر مشغول ساخت سنگر بود و از برادر رسولی هم خبری نبود ، برایم صبحانه کنار گذاشته بودند ، کمی نان و پنیر خورده و بلند شده و مثل سایر همرزمان شروع به رفع اشکالات سنگر کرده و از گوشه و کنار کانال موشک آر پی جی جمع کرده و کنار سنگر چیدم .
فرشی از ترکش های ریز و درشت کف کانال را پوشانده بود و گلوله های منفجر نشده توپ و خمپاره و موشکهای آرپی جی و مينی کاتيوشا هر طرف دیده می شد ، در حال گشت زنی و بررسی موقعیت خط بودم که برادر بسيجی مصطفی جلدی چند گونی موشک آرپی جی برایم آورده و پیغام سردار زلفخانی معاونت دلاور گردان مبنی بر حفاظت شدید از حوضچه ها و جلوگیری از نفوذ نیروهای دشمن را ابلاغ نموده و رفت . تعداد زیادی موشک کنار سنگرم جمع کرده بودم و گونی های پراز موشک برادر جلدی هم به تعداد شأن افزوده و خیالم از بابت مهمات کلی راحت شد .
مشغول بستن خرج به زیر موشک ها و کشیدن ضامن شأن بودم که یکدفعه بارانی از گلوله های خمپاره ۶۰ و موشک های مینی کاتیوشا به روی کانال باریدن گرفت و در عرض چند لحظه بقدری گلوله خمپاره و موشک مینی کاتیوشا به اطراف و داخل کانال اصابت کرد که همه جا را دود و آتش و خاکستر فرا گرفت و روز روشن مثال شب تیره و تار شد ، شتابان داخل سنگر پریده و در گوشه ای پناه گرفته و دست هایم را روی سرم گذاشته و منتظر پایان آتش باری دشمن شدم .
آتش سنگين و پرحجم ادوات سبک عراقی ها ، دقيقأ روی کانال و اطراف آن ریخته می شد و چنان حجم سنگین و گسترده ای داشت که صدای انفجارات لحظه ای قطع نمی شد و ترکشهای ریز و درشت و سنگ و کلوخ همچون نقل و نبات به روی سنگرها می ریخت .
گلوله باران دشمن چنان گسترده و پر تعداد بود که همه رزمندگان در داخل سنگرهای کوچک و ناامن خود زمین گیر و میخکوب شده بودند و در محوطه داخلی کانال هیچ کس دیده نمی شد . حدود نیم ساعتی هرچه داشتند و از دستشان بر آمد ، روی کانال ریخته و باعث انهدام چند سنگر و شهادت و مجروحیت تعدادی از رزمندگان شدند .
بعد از کوبیدن شدید کانال ، عراقی ها دست از آتشباری برداشته و غرش تانک ها خبر از آغاز هجوم دشمن داد . برای آشنایی با اوضاع منطقه ، با احتیاط به لبه خاکریز کشیده و سریع و یواشکی نگاهی به دور و اطراف انداختم ، تعداد زیادی تانک از کانال بدبو گذشته و در سه ستون افقی به صف شده بودند و نیروهای پیاده و کماندوهای گارد ریاست جمهوری عراق فوج فوج از راه رسیده و در پشت تانکها موضع می گرفتند .
باور کردنی نبود ، تعداد تانکهای دشمن چندین برابر رزمندگان داخل کانال بود ، صدها دستگاه تانک و نفربر زرهی و ده ها گردان کماندو و پیاده دشمن مقابل مان صف کشیده و آماده یورش به سمت کانال بودند .
نبردی نابرابر و ناجوانمردانه پیش رو داشتیم ، پنجاه یا شصت نفر نیروی خسته و بی خواب در مقابل یک قشون عظیم با تجهیزات مدرن روز و تعدادی زیاد نیروی تعلیم دیده کماندو و پیاده ...
❇️ #ادامه_دارد
🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 امشب #شهادت_نامه عشاق امضاء می شود
📽 #ببینید / تجهیز و اعزام رزمندگان خط شکن و حماسه ساز #استان_زنجان به منطقه عملیاتی #خیبر ، اسفند ماه ۱۳۶۲ ، انرژی اتمی اهواز ، مقر فرماندهی #لشگر_۱۷_علی_ابن_ابیطالب_ع
💔 یاد باد آن روزگاران ، یاد باد
✌️ #گرامی_باد سوم اسفند ماه سالروز آغاز #عملیات_خیبر و سالگشت رشادت ها و حماسه ها و دلاورمردی های فرماندهان و رزمندگان و شهدای پاکباز #گردان_حضرت_ولیعصر_عج و #گردان_حضرت_امام_حسین_ع #استان_زنجان در این عملیات افتخار آفرین
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#عملیات_خیبر
#جزایر_مجنون_عراق
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 #ببینید / تجهیز و اعزام رزمندگان خط شکن و حماسه ساز #استان_زنجان به منطقه عملیاتی #خیبر ، اسفند ماه ۱۳۶۲ ، انرژی اتمی اهواز ، مقر فرماندهی #لشگر_۱۷_علی_ابن_ابیطالب_ع
💔 یاد باد آن روزگاران ، یاد باد
✌️ #گرامی_باد سوم اسفند ماه سالروز آغاز #عملیات_خیبر و سالگشت رشادت ها و حماسه ها و دلاورمردی های فرماندهان و رزمندگان و شهدای پاکباز #گردان_حضرت_ولیعصر_عج و #گردان_حضرت_امام_حسین_ع #استان_زنجان در این عملیات افتخار آفرین
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#عملیات_خیبر
#جزایر_مجنون_عراق
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #حتما_ببینید
📽 توصیههای بسیار مهم وزیر بهداشت کشور #سنگاپور درباره مقابله با ویروس #کرونا با دوبله فارسی
🔺دست به صورتتون نزنید.
🔺عمده ترین راه انتقال ویروس از طریق ریز قطره ها و ترشحات در فواصل کوتاه است. از طریق عطسه و سرفه. تماس این ریز قطره ها با چشم ها، بینی و دهان (مخاطات باز) چه بصورت مستقیم و چه به صورت غیرمستقیم ناشی از تماس دست با سطوح الوده است.
🔺تاکنون هیچ دلیلی بر انتشار ویروس از طریق هوا دیده نشده است.
🔺#دستکش برای افراد سالم بهتر از #ماسک است .
#ویروس_کرونا
#فتنه_شیطان
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 توصیههای بسیار مهم وزیر بهداشت کشور #سنگاپور درباره مقابله با ویروس #کرونا با دوبله فارسی
🔺دست به صورتتون نزنید.
🔺عمده ترین راه انتقال ویروس از طریق ریز قطره ها و ترشحات در فواصل کوتاه است. از طریق عطسه و سرفه. تماس این ریز قطره ها با چشم ها، بینی و دهان (مخاطات باز) چه بصورت مستقیم و چه به صورت غیرمستقیم ناشی از تماس دست با سطوح الوده است.
🔺تاکنون هیچ دلیلی بر انتشار ویروس از طریق هوا دیده نشده است.
🔺#دستکش برای افراد سالم بهتر از #ماسک است .
#ویروس_کرونا
#فتنه_شیطان
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #ببینید / چگونه با #ویروس_کرونا مقابله کنیم ؟
📽 توصیه های مهم و عملی پزشک متخصص برای پیشگیری از آلودگی به ویروس کرونا
#ویروس_کرونا
#فتنه_شیطان
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 توصیه های مهم و عملی پزشک متخصص برای پیشگیری از آلودگی به ویروس کرونا
#ویروس_کرونا
#فتنه_شیطان
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab