📸 #سردار_پاسدار_شهید_حسین_بابائی فرمانده مخلص و دلاور گروهان اول گردان حضرت حر (ره) #استان_زنجان در عملیات عاشورایی #بدر
🌺 شهادت : اسفندماه ۱۳۶۳ ، #عملیات_بدر ، منطقه عملیاتی #جزایر_مجنون ، #شرق_دجله_عراق
💐 نامش جاوید و یادش گرامی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
🌺 شهادت : اسفندماه ۱۳۶۳ ، #عملیات_بدر ، منطقه عملیاتی #جزایر_مجنون ، #شرق_دجله_عراق
💐 نامش جاوید و یادش گرامی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 هنگامه اعزام به منطقه عملیاتی
📸 تعدادی از رزمندگان خط شکن و حماسه ساز گردان حضرت حر (ره) #استان_زنجان در عملیات عاشورایی #بدر ، #جزایر_مجنون ، #شرق_دجله_عراق
💐 نامشان جاوید و یادشان گرامی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📸 تعدادی از رزمندگان خط شکن و حماسه ساز گردان حضرت حر (ره) #استان_زنجان در عملیات عاشورایی #بدر ، #جزایر_مجنون ، #شرق_دجله_عراق
💐 نامشان جاوید و یادشان گرامی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📽 کماندوهای نجس آمریکایی در حال بازرسی بدنی بانوان مسلمان عراقی در استان الانبار عراق
#لعنت_به_سازش_و_سازشکار
📣 هم وطن ! فراموش نکنیم امنیت و آبروی امروز ایران اسلامی را مدیون چه مردان باغیرتی هستیم ...
⛔️ اهل غیرت نیست ممکن ، بازی دنیا خورد
شیر کی گردن گذارد ، حیله روباه را..!؟
🌸 قدردان خون #شهدا باشیم...
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
#لعنت_به_سازش_و_سازشکار
📣 هم وطن ! فراموش نکنیم امنیت و آبروی امروز ایران اسلامی را مدیون چه مردان باغیرتی هستیم ...
⛔️ اهل غیرت نیست ممکن ، بازی دنیا خورد
شیر کی گردن گذارد ، حیله روباه را..!؟
🌸 قدردان خون #شهدا باشیم...
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
❤️ #حضرت_امام_خمینی_ره :
كمربندهاتان را ببنديد كه هيچ چيز تغيير نكرده است. امروز روزى است كه خدا اينگونه خواسته است. و ديروز خدا آنگونه خواسته بود. و فردا انشاءاللّه روز پيروزى جنود حق خواهد بود.
ولى خواست خدا هر چه هست ما در مقابل آن خاضعيم. و ما تابع امر خداييم، و به همين دليل طالب شهادتيم. و تنها به همين دليل است كه زير بار ذلت و بندگى غيرخدا نمى رويم .
#امام_خوبی_ها
#بمناسبت_سالگرد_درگذشت
💐 روحشان شاد و یادشان گرامی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
كمربندهاتان را ببنديد كه هيچ چيز تغيير نكرده است. امروز روزى است كه خدا اينگونه خواسته است. و ديروز خدا آنگونه خواسته بود. و فردا انشاءاللّه روز پيروزى جنود حق خواهد بود.
ولى خواست خدا هر چه هست ما در مقابل آن خاضعيم. و ما تابع امر خداييم، و به همين دليل طالب شهادتيم. و تنها به همين دليل است كه زير بار ذلت و بندگى غيرخدا نمى رويم .
#امام_خوبی_ها
#بمناسبت_سالگرد_درگذشت
💐 روحشان شاد و یادشان گرامی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📽 #امام_دل_ها
کلیپی زیبا و دیدنی از عکس های جذاب و خاطره انگیز #حضرت_امام_خمینی_ره با نوحه ای شنیدنی از مداح اهل بیت (ع) حاج محمود کریمی
#امام_خوبی_ها
#بمناسبت_سالگرد_درگذشت
🙏 در آستانه ۱۴ خرداد ، سالروز وفات و پرکشیدن پیرجماران ، از کلیه دوستان و همرزمان و همسنگران و فعالان فضای مجازی خواهشمندم این کلیپ را در گروه ها و کانال های خود به اشتراک بگذارید .
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
کلیپی زیبا و دیدنی از عکس های جذاب و خاطره انگیز #حضرت_امام_خمینی_ره با نوحه ای شنیدنی از مداح اهل بیت (ع) حاج محمود کریمی
#امام_خوبی_ها
#بمناسبت_سالگرد_درگذشت
🙏 در آستانه ۱۴ خرداد ، سالروز وفات و پرکشیدن پیرجماران ، از کلیه دوستان و همرزمان و همسنگران و فعالان فضای مجازی خواهشمندم این کلیپ را در گروه ها و کانال های خود به اشتراک بگذارید .
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📽 #ببینید برخورد توهین آمیز عمران خان نخست وزیر پاکستان با ملک سلمان سبب برآشفتگی ریاض گردید!
😂 در حاشیه ورود عمران خان به نشست مکه و احوال پرسی با ملک سلمان ، در حرکتی عجیب مترجم را برای ترجمه با پادشاه عربستان تنها گذاشت و با بی اعتنائی محل گفتگو را ترک کرد.
😂 قیافه ملک سلمان خیلی دیدنی است .
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
😂 در حاشیه ورود عمران خان به نشست مکه و احوال پرسی با ملک سلمان ، در حرکتی عجیب مترجم را برای ترجمه با پادشاه عربستان تنها گذاشت و با بی اعتنائی محل گفتگو را ترک کرد.
😂 قیافه ملک سلمان خیلی دیدنی است .
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📽 #ببینید و #نشر دهید ،سخنان زیبا و غرور آفرین #عمران_خان نخست وزیر پاکستان در خصوص #حضرت_امام_خمینی_ره
💢 مقایسه تشیع جنازه پیر جماران #خمینی_کبیر با تشیع جنازه ممد رضا شاه
#امام_خوبی_ها
#بمناسبت_سالگرد_درگذشت
⚫️ ۱۴ خرداد ، سالروز وفات و پرکشیدن پیرجماران بر کلیه رهروان طریق پاکش تسلیت باد.
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 مقایسه تشیع جنازه پیر جماران #خمینی_کبیر با تشیع جنازه ممد رضا شاه
#امام_خوبی_ها
#بمناسبت_سالگرد_درگذشت
⚫️ ۱۴ خرداد ، سالروز وفات و پرکشیدن پیرجماران بر کلیه رهروان طریق پاکش تسلیت باد.
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
https://s5.picofile.com/file/8362510000/IMG_20161223_225417.jpg
📝 #خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی #بدر :
💢 #شب_حمله
📌 #قسمت_سوم
با احتیاط کامل مشغول وارسی اطراف شده و به امید یافتن رزمنده ای زخمی و زنده که بتواند موقعیت را برایمان توضیح دهد ، به تک تک شهدا و سنگرها سر زدیم ، اما احدی را زنده نیافتیم ، خاکریزی نسبتاً بلند از دور دیده می شود که بسیار به خط پدافندیی شباهت دارد ، به خیال اینکه یاران را یافته ایم ، گام هایمان سریعتر شده و شروع به گفتن رمز عملیات کردیم ، اما هرچه نام مقدس یا زهرا (س) را فریاد زدیم ، پاسخی نشنیدیم و همین هم که به خاکریز رسیدیم با صحنه ای بسیار وحشتناک و دردآوری مواجه شدیم که هر دو واقعاً شوکه شدیم .
پشت خاکریز مملو از شهدای پاکبازی بود که با بدنهای تکه و پاره و آغشته بخون از تاج خاکریز تا پائین را پوشانده بودند ، چند دستگاه تانک و خودروی نظامی دشمن در سمت چپ و جلوی خاکريز و روی جاده خاکی در حال سوختن بودند و نور حاصل از زبانه های تند آتش آنها محیط را کاملأ روشن کرده بود. تعداد شهدا به هفتاد یا هشتاد نفر می رسید و زخم ها و حالات شهادت شأن خبر از نبردی بسیار سنگین و نزدیک میداد.
در پشت آن خاکريز نمناک و تيره رنگ که بوی خون و گوشت سوخته میداد ،جلوه هايی زیبا از آيات خداوندی نقش بسته بود ! سرهایی که در سجود بودند ، قرآن های کوچک کيفی که هنوز در دستان غرقه به خون شان باز بود ، مشت های گره کرده ای که رو به آسمان گرفته شده بود.
به احتمال زیاد رزمندگان همان گردانی از لشگر هشت نجف بودند که میگفتند از صبح در حلقه محاصره دشمن افتاده اند ، از صحنه درگیری معلوم بود که دلاوران نبردی سخت و نابرابر داشته و شجاعانه و مردانه تا آخرين نفر مقابل لشگر تا بن دندان مسلح دشمن ایستادگی و در نهايت همگی به ديدار معشوق شتافته بودند.
پيکر زيبا و درخشان دو تن از شهدا که همديگر را عاشقانه به آغوش کشيده اند ، نظرمان را جلب کرده و بسوی شأن می رویم ، موهای طلائی رنگ شأن ، در زير نور منورهای رنگارنگ و شعله های پرفروغ آتش همچون ماه می درخشيد و پيکرهای خسته و رنجورشان با زخمهای فراوان به آرامی در آغوش يکديگر بخوابی شيرين و دلپذير فرو رفته بود ، با رویت کارتهای شناسائی متوجه شدیم که باهم برادرند ، پشت یکی شأن بیسيم (پی آر سی) بود که همچنان روشن و از آن سوی خط ، یک نفر تلاش میکرد که ارتباط برقرار کنه ، بی سيم را از پشتش باز کرده و چند باری با صدای بلند تو گوشی داد زدم که بابا ! اینجا همه شهید شدند ، نیرو بفرستید و بعد هم سریع فرکانس بی سیم را عوض کرده و برای یافتن بچههای خودمان از خاکریز عبور کرده و به راه خود ادامه دادیم .
کمی جلوتر دهها دستگاه تانک عراقی به چشم میخورد که با نورافکن های قوی خود منطقه را کاملا روشن کرده بودند ، تصميم به زدن شأن گرفته و با احتياط نزدیک شده و با رسيدن به موقعیت مناسب ، هر کدام تانکی را نشانه رفته و با ذکر مبارک (سبحان الله) شليک کردیم ، فاصله بسیار کم بود و موشک ها قشنگ به بدنه تانکها اصابت کرده و هر دو را به آتش کشیدند ، سریع محل مان را تغيير داده و منتظر پاسخ عراقیها شديم ، اما هر چه انتظار کشیدیم ، هیچ اتفاقی نیفتاده و بقيه تانکها هم همانطور بیحرکت و ساکت سرجاشان ایستادند ، آرام و با احتیاط به سمت شأن رفتیم ، هیچ کس اطراف شأن دیده نمی شد ، اما تانکها روشن و صدای موتورشان به وضوح شنیده می شد ، تعدادشان به پانزده دستگاه می رسيد ، به تک به تک شأن سر زده و متوجه شدیم که هیچ خدمه ای ندارند و همانطور آنجا رها شدند .
شروع به انداختن نارنجک داخل کابین تانک ها کردم که برادر عسگری مانع کارم شد و گفت : الان بچهها می رسند و تانکها را به غنیمت می بریم ، حیف است که همه شون را منهدم کنیم ، حرفش کاملآ منطقی بود و برای همین هم سریع قبول کرده و در کنار تانکها جان پناهی برای خود يافته و بی صبرانه منتظر رسيدن بقيه همرزمان شدیم .
حدود نيم ساعتی به انتظار نشستیم ، اما هیچ خبری از یاران نشد و کم کم نگرانی و تشويش به سراغمان آمد و ترس از اسارت هم افتاد به جانمان ، انگاری درآن دشت غريب و ترسناک جز ما دو نفر کسی حضور نداشت .
خلاصه خوف کرده و تصميم گرفتیم تا خاکريز نيروهای لشگر نجف عقب کشیده و همانجا مستقر و منتظر رسیدن بچه ها شویم .....
❇️ #ادامه_دارد
🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📝 #خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی #بدر :
💢 #شب_حمله
📌 #قسمت_سوم
با احتیاط کامل مشغول وارسی اطراف شده و به امید یافتن رزمنده ای زخمی و زنده که بتواند موقعیت را برایمان توضیح دهد ، به تک تک شهدا و سنگرها سر زدیم ، اما احدی را زنده نیافتیم ، خاکریزی نسبتاً بلند از دور دیده می شود که بسیار به خط پدافندیی شباهت دارد ، به خیال اینکه یاران را یافته ایم ، گام هایمان سریعتر شده و شروع به گفتن رمز عملیات کردیم ، اما هرچه نام مقدس یا زهرا (س) را فریاد زدیم ، پاسخی نشنیدیم و همین هم که به خاکریز رسیدیم با صحنه ای بسیار وحشتناک و دردآوری مواجه شدیم که هر دو واقعاً شوکه شدیم .
پشت خاکریز مملو از شهدای پاکبازی بود که با بدنهای تکه و پاره و آغشته بخون از تاج خاکریز تا پائین را پوشانده بودند ، چند دستگاه تانک و خودروی نظامی دشمن در سمت چپ و جلوی خاکريز و روی جاده خاکی در حال سوختن بودند و نور حاصل از زبانه های تند آتش آنها محیط را کاملأ روشن کرده بود. تعداد شهدا به هفتاد یا هشتاد نفر می رسید و زخم ها و حالات شهادت شأن خبر از نبردی بسیار سنگین و نزدیک میداد.
در پشت آن خاکريز نمناک و تيره رنگ که بوی خون و گوشت سوخته میداد ،جلوه هايی زیبا از آيات خداوندی نقش بسته بود ! سرهایی که در سجود بودند ، قرآن های کوچک کيفی که هنوز در دستان غرقه به خون شان باز بود ، مشت های گره کرده ای که رو به آسمان گرفته شده بود.
به احتمال زیاد رزمندگان همان گردانی از لشگر هشت نجف بودند که میگفتند از صبح در حلقه محاصره دشمن افتاده اند ، از صحنه درگیری معلوم بود که دلاوران نبردی سخت و نابرابر داشته و شجاعانه و مردانه تا آخرين نفر مقابل لشگر تا بن دندان مسلح دشمن ایستادگی و در نهايت همگی به ديدار معشوق شتافته بودند.
پيکر زيبا و درخشان دو تن از شهدا که همديگر را عاشقانه به آغوش کشيده اند ، نظرمان را جلب کرده و بسوی شأن می رویم ، موهای طلائی رنگ شأن ، در زير نور منورهای رنگارنگ و شعله های پرفروغ آتش همچون ماه می درخشيد و پيکرهای خسته و رنجورشان با زخمهای فراوان به آرامی در آغوش يکديگر بخوابی شيرين و دلپذير فرو رفته بود ، با رویت کارتهای شناسائی متوجه شدیم که باهم برادرند ، پشت یکی شأن بیسيم (پی آر سی) بود که همچنان روشن و از آن سوی خط ، یک نفر تلاش میکرد که ارتباط برقرار کنه ، بی سيم را از پشتش باز کرده و چند باری با صدای بلند تو گوشی داد زدم که بابا ! اینجا همه شهید شدند ، نیرو بفرستید و بعد هم سریع فرکانس بی سیم را عوض کرده و برای یافتن بچههای خودمان از خاکریز عبور کرده و به راه خود ادامه دادیم .
کمی جلوتر دهها دستگاه تانک عراقی به چشم میخورد که با نورافکن های قوی خود منطقه را کاملا روشن کرده بودند ، تصميم به زدن شأن گرفته و با احتياط نزدیک شده و با رسيدن به موقعیت مناسب ، هر کدام تانکی را نشانه رفته و با ذکر مبارک (سبحان الله) شليک کردیم ، فاصله بسیار کم بود و موشک ها قشنگ به بدنه تانکها اصابت کرده و هر دو را به آتش کشیدند ، سریع محل مان را تغيير داده و منتظر پاسخ عراقیها شديم ، اما هر چه انتظار کشیدیم ، هیچ اتفاقی نیفتاده و بقيه تانکها هم همانطور بیحرکت و ساکت سرجاشان ایستادند ، آرام و با احتیاط به سمت شأن رفتیم ، هیچ کس اطراف شأن دیده نمی شد ، اما تانکها روشن و صدای موتورشان به وضوح شنیده می شد ، تعدادشان به پانزده دستگاه می رسيد ، به تک به تک شأن سر زده و متوجه شدیم که هیچ خدمه ای ندارند و همانطور آنجا رها شدند .
شروع به انداختن نارنجک داخل کابین تانک ها کردم که برادر عسگری مانع کارم شد و گفت : الان بچهها می رسند و تانکها را به غنیمت می بریم ، حیف است که همه شون را منهدم کنیم ، حرفش کاملآ منطقی بود و برای همین هم سریع قبول کرده و در کنار تانکها جان پناهی برای خود يافته و بی صبرانه منتظر رسيدن بقيه همرزمان شدیم .
حدود نيم ساعتی به انتظار نشستیم ، اما هیچ خبری از یاران نشد و کم کم نگرانی و تشويش به سراغمان آمد و ترس از اسارت هم افتاد به جانمان ، انگاری درآن دشت غريب و ترسناک جز ما دو نفر کسی حضور نداشت .
خلاصه خوف کرده و تصميم گرفتیم تا خاکريز نيروهای لشگر نجف عقب کشیده و همانجا مستقر و منتظر رسیدن بچه ها شویم .....
❇️ #ادامه_دارد
🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📸 جمعی از رزمندگان خط شکن و حماسه ساز گردان حضرت حر (ره) #استان_زنجان در عملیات عاشورایی #بدر ، #جزایر_مجنون ، #شرق_دجله_عراق
💐 نامشان جاوید و یادشان گرامی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💐 نامشان جاوید و یادشان گرامی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💔 رقـص و جـولان بـر سـر مـيـدان کـنـند
رقـص انـدر خـون خــود مـردان کـنـند...
📸 رزمندگان سلحشور و حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس
💢 شیرمردان زنجانی از سمت راست : #سردار_غواص_شهید_محمود_سهرابی
#پاسدار_شهید_طاهر_اسدی
💐 نامشان جاوید و یادشان گرامی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
رقـص انـدر خـون خــود مـردان کـنـند...
📸 رزمندگان سلحشور و حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس
💢 شیرمردان زنجانی از سمت راست : #سردار_غواص_شهید_محمود_سهرابی
#پاسدار_شهید_طاهر_اسدی
💐 نامشان جاوید و یادشان گرامی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
❤️ #حضرت_امام_خمینی_ره : من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله (ص) و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی (ع) میباشند...
#امام_خوبی_ها
#بمناسبت_سالگرد_درگذشت
💐 روحشان شاد و یادشان گرامی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
#امام_خوبی_ها
#بمناسبت_سالگرد_درگذشت
💐 روحشان شاد و یادشان گرامی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
❤️ اماما !... ای كلامت موزون ، ای پيامت ميزان ، ای حاضر عصر غيبت ، ای بار يافته به حضور یار !
بعد از تو ، خاطره محزون است.
بعد از تو ، خاطرمان خون است.
بعد از تو ، واژه تهيدست است.
در سوگ تو ، عقل مجنون است.
عجيب نيست كه "خرداد" داغ ما را در آن سوگ بزرگ تازه كند و همواره دست در دامن حسرت و غم داشته باشيم و در فراق تو ، كه معجون "عرفان و جهاد" و آميخته ای از" اشك و سلاح " بودی ، همچنان غمی سنگين و جانی غمگين داشته باشيم !
اماما ! از آن جهان ، دل های داغدار ما را به دعای خيری تسلا بخش....
💐 روحت شاد ، آقا جان.....
#حضرت_امام_خمینی_ره
#امام_خوبی_ها
#بمناسبت_سالگرد_درگذشت
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
بعد از تو ، خاطره محزون است.
بعد از تو ، خاطرمان خون است.
بعد از تو ، واژه تهيدست است.
در سوگ تو ، عقل مجنون است.
عجيب نيست كه "خرداد" داغ ما را در آن سوگ بزرگ تازه كند و همواره دست در دامن حسرت و غم داشته باشيم و در فراق تو ، كه معجون "عرفان و جهاد" و آميخته ای از" اشك و سلاح " بودی ، همچنان غمی سنگين و جانی غمگين داشته باشيم !
اماما ! از آن جهان ، دل های داغدار ما را به دعای خيری تسلا بخش....
💐 روحت شاد ، آقا جان.....
#حضرت_امام_خمینی_ره
#امام_خوبی_ها
#بمناسبت_سالگرد_درگذشت
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
https://s5.picofile.com/file/8362608592/IMG_20180314_215615_794.jpg
📝 #خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی #بدر :
💢 #شب_حمله
📌 #قسمت_چهارم
🔹آرام و با احتیاط در حال بازگشت به خاکریز هشت نجف بودیم که ناگهان متوجه چند نفر شدیم که از سمت راست میدان داشتند با سرعت به سوی مان می آمدند ، مسافت زیاد بود و از آن فاصله نمی شد تشخیص داد که دوست هستند یا دشمن ، سریع از هم جدا شده و هرکدام گوشه ای سنگر گرفته و قرار شد با رسیدن شأن من اسم رمز را بپرسم و نادر هم آماده زدن شأن باشد.
نزدیک و نزدیکتر شدند تا اینکه با صدای بلند ایست داده و اسم رمز خواستم ، با شنیدن نام مبارک زهرا (س) جان تازه ای به وجود خسته و هراسانم دمیده شد و شاد و خرامان به استقبال شأن رفتیم .
برادر #پاسدار_انعام_الله_محمدی معاونت يکی از گروهانها و برادران رزمنده #حبيب_الله_ندرلو و #اصغر_کاظمی بودند ، همديگر را به گرمی بغل کرده و روبوسی کرده و از محل استقرار گردان و بقيه نيروها پرسيدیم ؟ آنان نيز همچون ما هیچ خبری از رزمندگان گردان نداشته و دنبال بچهها میگشتند .
گروهان برادر محمدی سمت راست عمل کرده و مثل بقیه گروهان ها ، وسط میدان غافلگیر و قتل و عام شده و فقط آنها موفق به عبور از کانال بدبو شده بودند ، آنها نیز همچون ما در جناح راست انتظار رزمندگان را می کشیدند که متوجه حرکت صدها دستگاه تانک به سمت کانال شده و چون آرپی جی نداشتند ، به سمت چپ میدان آمده بودند که تا شاید همرزمان را یافته و به مقابله با تانک ها بروند ، اما متاسفانه جز ما کسی را پیدا نکرده بودند .
وضعيت بسیار خطرناکی بود ، در صورت بالا آمدن تانک ها منطقه دوباره به دست عراقی ها می افتاد و باقی مانده رزمندگان گردان های عمل کننده هم بی خبر از همه جا در دام دشمن افتاده و همگی تار و مار می شدند ، باید هر جوری بود از پیشروی تانک ها جلوگیری میکردیم .
اول سراغ تانکهای سالم و بی خدمه که قبلاً دیده بودیم ، رفته و پنج نفری به جانشان افتاده و با نارنجک همه را منفجر و به آتش کشیدیم و سپس سراسیمه و با سرعت به سمت راست میدان حرکت کردیم .
با گام هائی سريع و در عين حال با احتياط کامل در حال حرکت بودیم ، دشت کاملأ ناشناس و هيچکدام اطلاع دقیقی از موانع طبيعی و مصنوعی منطقه و نحوه آرايش نيروهای دشمن نداشتیم و برای همین هم همگی با دقت و هوشياری کامل ، اطراف را زیر نظر داشتیم که یکدفعه به دام عراقی ها نیفتیم .
به کانال بدبو رسیده و از دور عده ای را دیدیم که در حال عبور از داخل کانال هستند . چون نمی شد تشخیص داد که خودی یا دشمن هستند،با احتياط کامل و بی سر و صدا بالای سرشان رفته و هر کدام محلی امن برای درگیری یافته و سپس برادر ندرلو چندبار رمز مبارک عمليات را فریاد زده و با شنيدن نام مقدس یا زهرا (س) مطمئن شديم که نيروهای گردان خودمان هستند و سريع به کمک شأن شتافته و یک به یک شأن را از داخل کانال بیرون کشیدیم .
#سردار_میرزاعلی_رستمخانی فرمانده مخلص تيپ اول #لشگر_۳۱_عاشورا و #سردار_رسول_وزيری فرمانده دلير گردان حر و معاونين شجاع ايشان #سردار_رضا_زلفـخانی و #سردار_عباس_تاران ( رفیق دوست) و پاسداران دلاور #احـد_اسکندری ، #خليل_آهومند ، #کريم_آقامحمدی ، #فرامرز_گنجی ، #رضا_رسولی و بسيجيان دلاور و پاکباز برادر #حاج_حسن_راشاد ، #هادی_نمازی ، #مصطفی_جلدی ، #سعيد_تقيلو ، #يوسف_قربانی ، #سيد_داود_طاهری ، #مهدی_حيدری ، #مصطفی_مرادی ، #صمد_محمدی و چند عزیز ديگر که نامشان را نمی دانستم از داخل کانال عبور کرده و با لباس ها و تجهيزات خيس و بدبو به این طرف آمده و یک گروه بیست نفره را تشکیل دادیم.
عده ای هم از افتادن به داخل آب تیره و بدبوی کانال ترسیده و همرزمان شأن را همراهی نکرده و از همانجا راه عقبه را در پیش گرفتند که از گفتن نامشان معذورم .
وقت تنگ بود و دشمن در حال پیشروی ، برای همین هم برادر محمدی سریع وضعيت خطرناک منطقه و حرکت تانک ها و نقشه دشمن برای محاصره دوباره رزمندگان را برای سرداران رستمخانی و وزیری توضيح داده و قرار شد که به سمت تانک ها رفته و تا رسیدن نیروهای پشتیبان جلوی پیشروی شأن را بگیریم .
بی درنگ و شتابان راهی پائین منطقه و مقابله با تانک های دشمن شدیم...
❇️ #ادامه_دارد
🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📝 #خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی #بدر :
💢 #شب_حمله
📌 #قسمت_چهارم
🔹آرام و با احتیاط در حال بازگشت به خاکریز هشت نجف بودیم که ناگهان متوجه چند نفر شدیم که از سمت راست میدان داشتند با سرعت به سوی مان می آمدند ، مسافت زیاد بود و از آن فاصله نمی شد تشخیص داد که دوست هستند یا دشمن ، سریع از هم جدا شده و هرکدام گوشه ای سنگر گرفته و قرار شد با رسیدن شأن من اسم رمز را بپرسم و نادر هم آماده زدن شأن باشد.
نزدیک و نزدیکتر شدند تا اینکه با صدای بلند ایست داده و اسم رمز خواستم ، با شنیدن نام مبارک زهرا (س) جان تازه ای به وجود خسته و هراسانم دمیده شد و شاد و خرامان به استقبال شأن رفتیم .
برادر #پاسدار_انعام_الله_محمدی معاونت يکی از گروهانها و برادران رزمنده #حبيب_الله_ندرلو و #اصغر_کاظمی بودند ، همديگر را به گرمی بغل کرده و روبوسی کرده و از محل استقرار گردان و بقيه نيروها پرسيدیم ؟ آنان نيز همچون ما هیچ خبری از رزمندگان گردان نداشته و دنبال بچهها میگشتند .
گروهان برادر محمدی سمت راست عمل کرده و مثل بقیه گروهان ها ، وسط میدان غافلگیر و قتل و عام شده و فقط آنها موفق به عبور از کانال بدبو شده بودند ، آنها نیز همچون ما در جناح راست انتظار رزمندگان را می کشیدند که متوجه حرکت صدها دستگاه تانک به سمت کانال شده و چون آرپی جی نداشتند ، به سمت چپ میدان آمده بودند که تا شاید همرزمان را یافته و به مقابله با تانک ها بروند ، اما متاسفانه جز ما کسی را پیدا نکرده بودند .
وضعيت بسیار خطرناکی بود ، در صورت بالا آمدن تانک ها منطقه دوباره به دست عراقی ها می افتاد و باقی مانده رزمندگان گردان های عمل کننده هم بی خبر از همه جا در دام دشمن افتاده و همگی تار و مار می شدند ، باید هر جوری بود از پیشروی تانک ها جلوگیری میکردیم .
اول سراغ تانکهای سالم و بی خدمه که قبلاً دیده بودیم ، رفته و پنج نفری به جانشان افتاده و با نارنجک همه را منفجر و به آتش کشیدیم و سپس سراسیمه و با سرعت به سمت راست میدان حرکت کردیم .
با گام هائی سريع و در عين حال با احتياط کامل در حال حرکت بودیم ، دشت کاملأ ناشناس و هيچکدام اطلاع دقیقی از موانع طبيعی و مصنوعی منطقه و نحوه آرايش نيروهای دشمن نداشتیم و برای همین هم همگی با دقت و هوشياری کامل ، اطراف را زیر نظر داشتیم که یکدفعه به دام عراقی ها نیفتیم .
به کانال بدبو رسیده و از دور عده ای را دیدیم که در حال عبور از داخل کانال هستند . چون نمی شد تشخیص داد که خودی یا دشمن هستند،با احتياط کامل و بی سر و صدا بالای سرشان رفته و هر کدام محلی امن برای درگیری یافته و سپس برادر ندرلو چندبار رمز مبارک عمليات را فریاد زده و با شنيدن نام مقدس یا زهرا (س) مطمئن شديم که نيروهای گردان خودمان هستند و سريع به کمک شأن شتافته و یک به یک شأن را از داخل کانال بیرون کشیدیم .
#سردار_میرزاعلی_رستمخانی فرمانده مخلص تيپ اول #لشگر_۳۱_عاشورا و #سردار_رسول_وزيری فرمانده دلير گردان حر و معاونين شجاع ايشان #سردار_رضا_زلفـخانی و #سردار_عباس_تاران ( رفیق دوست) و پاسداران دلاور #احـد_اسکندری ، #خليل_آهومند ، #کريم_آقامحمدی ، #فرامرز_گنجی ، #رضا_رسولی و بسيجيان دلاور و پاکباز برادر #حاج_حسن_راشاد ، #هادی_نمازی ، #مصطفی_جلدی ، #سعيد_تقيلو ، #يوسف_قربانی ، #سيد_داود_طاهری ، #مهدی_حيدری ، #مصطفی_مرادی ، #صمد_محمدی و چند عزیز ديگر که نامشان را نمی دانستم از داخل کانال عبور کرده و با لباس ها و تجهيزات خيس و بدبو به این طرف آمده و یک گروه بیست نفره را تشکیل دادیم.
عده ای هم از افتادن به داخل آب تیره و بدبوی کانال ترسیده و همرزمان شأن را همراهی نکرده و از همانجا راه عقبه را در پیش گرفتند که از گفتن نامشان معذورم .
وقت تنگ بود و دشمن در حال پیشروی ، برای همین هم برادر محمدی سریع وضعيت خطرناک منطقه و حرکت تانک ها و نقشه دشمن برای محاصره دوباره رزمندگان را برای سرداران رستمخانی و وزیری توضيح داده و قرار شد که به سمت تانک ها رفته و تا رسیدن نیروهای پشتیبان جلوی پیشروی شأن را بگیریم .
بی درنگ و شتابان راهی پائین منطقه و مقابله با تانک های دشمن شدیم...
❇️ #ادامه_دارد
🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💔 بیا عاشقی را رعایت کنیم ، ز یاران عاشق حکایت کنیم ...
📸 رزمندگان سلحشور و حماسه ساز گردان حضرت حر (ره) #استان_زنجان در عملیات عاشورایی #بدر
💢 شیرمردان زنجانی از سمت راست : #پاسدار_شهید_احد_اسکندری
#بسیجی_جانباز_سید_داود_طاهری
#بسیجی_شهید_سعید_تقیلو
💐 نامشان جاوید و یادشان گرامی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📸 رزمندگان سلحشور و حماسه ساز گردان حضرت حر (ره) #استان_زنجان در عملیات عاشورایی #بدر
💢 شیرمردان زنجانی از سمت راست : #پاسدار_شهید_احد_اسکندری
#بسیجی_جانباز_سید_داود_طاهری
#بسیجی_شهید_سعید_تقیلو
💐 نامشان جاوید و یادشان گرامی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📸 #سلمانی_صلواتی
💢جمعی از رزمندگان خط شکن و حماسه ساز گردان حضرت حر (ره) #استان_زنجان در عملیات عاشورایی #بدر ، #جزایر_مجنون ، #شرق_دجله_عراق
💐 نامشان جاوید و یادشان گرامی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢جمعی از رزمندگان خط شکن و حماسه ساز گردان حضرت حر (ره) #استان_زنجان در عملیات عاشورایی #بدر ، #جزایر_مجنون ، #شرق_دجله_عراق
💐 نامشان جاوید و یادشان گرامی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
❤️ #حضرت_امام_خمینی_ره :
مملكت به خاطر اين ريخت و پاش ها و اختلاس ها محتاج شده است ؛ و گر نه نفت ما كم است ؟ يا ذخاير و معادن نداريم ؟ همه چيز داريم ، لكن اين مفتخوری ها و اختلاس ها و گشادبازی هايى كه به حساب مردم و از خزانه عمومى میشود مملكت را بيچاره كرده است.
اگر اينها نبود ، احتياج پيدا نمیكرد كه از اينجا راه بيفتد برود آمريكا ، در برابر ميز آن مردك (رئيس جمهور آمريكا) گردن كج كند كه مثلا به ما كمك كنيد!
📒 کتاب حکومت اسلامی ، صفحه ۴۷
#امام_خوبی_ها
#بمناسبت_سالگرد_درگذشت
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
مملكت به خاطر اين ريخت و پاش ها و اختلاس ها محتاج شده است ؛ و گر نه نفت ما كم است ؟ يا ذخاير و معادن نداريم ؟ همه چيز داريم ، لكن اين مفتخوری ها و اختلاس ها و گشادبازی هايى كه به حساب مردم و از خزانه عمومى میشود مملكت را بيچاره كرده است.
اگر اينها نبود ، احتياج پيدا نمیكرد كه از اينجا راه بيفتد برود آمريكا ، در برابر ميز آن مردك (رئيس جمهور آمريكا) گردن كج كند كه مثلا به ما كمك كنيد!
📒 کتاب حکومت اسلامی ، صفحه ۴۷
#امام_خوبی_ها
#بمناسبت_سالگرد_درگذشت
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
https://s4.picofile.com/file/8362707992/IMG_20180319_175252_131.jpg
📝 #خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی #بدر :
💢 #شب_حمله
📌 #قسمت_پنجم
🔹عملیات بدر
بعد از طی مسافتی چند ، به نزديکی های رودخانه دجله رسيده و بنا به دستور فرماندهی پشت خاکريزی بلند در روبروی رودخانه مستقر می شويم و قرار می شود همانجا بمانیم تا سردار رستمخانی با تعدادی از برادران جهت شناسائی منطقه رفته و اطلاعاتی از وضعيت نيروها و آرایش تانک های دشمن به دست آوردند ، تا در گروههای چندنفره از چند سمت مختلف به تانکها و خودروهای زرهی شأن حمله کنیم .
همه جا تاريک و از شدت آتش باری دشمن هم کاسته شده بود ، از دشت روبرو صدای خشن و رعب آور حرکت تعداد زیادی تانک به گوش می رسد که بدليل تاريکی منطقه ، اصلأ قادر به ديدن شأن نبودیم ، همگی با همتی عالی و قلب هائی پراميد ، آماده نبرد و مقابله با تانکها شده و بی صبرانه منتظر برگشتن سردار و یارانش هستیم تا حملات خود را آغاز کنیم .
ناگهان فضای منطقه همچون روز روشن و دیواره خاکريز از سمت مقابل مورد اصابت متوالی گلـولـه های مستقيم توپ تانک ها قرار گرفته و بارانی از گلوله های سرخ رســام روی تاج خاکریز باریدن می گیرد ، شدت آتش بقدری زیاد است که در یک لحظه همه جا تیره و تار شده و خاکریز و اطرافش در ابر سياهی از دود و خاکستر فرو می رود .
رگبار مسلسل های سنگین و گلوله های سرخ رسام اجازه سر بلند کردن به کسی نمی دهند ، همه از تاج خاکریز پائین کشیده و در دیواره پناه گرفته اند ، از اوضاع مقابل هیچ اطلاعی ندارم و همین امر باعث دلهره و نگرانی ام شده ، با اینکه کار بسیار خطرناکی است ، اما برای رفع دل شوره و اضطراب یواش بالای خاکریز کشیده و از تاج خاکریز نگاهی به جلو انداختم و با صحنه ای مواجه شدم که تمام تنم لرزید و عرق سردی روی پیشانیم نشست.
در چندصد متری خاکريز ، تعداد بیشماری تانک با نورافکن های روشن در ستونهای افقی و عمودی آرايش جنگی گرفته و به سمت مان تیراندازی میکردند . تعدادشان بقدری زیاد بود که تمام دشت مقابل و چپ و راست شو پر کرده بودند.
خوشبختانه بچهها از آن طرف کانال تعداد زیادی موشک آر پی جی همراه خود آورده بودند که با خیال راحت می توانسیم مدتی مشغول شأن کنیم ، اما با این وجود تعداد تانک ها بقدری زیاد بود که اگه تمام موشک ها را هم به هدف میزدیم ، بازم بقیه شأن تار و مارمان میکردند .
گلوله باران خاکريز مدتی ادامه یافته و سپس غرش وحشتناک تانکها فضای منطقه را پرکرده و صدای خشن زنجیرها خبر از حرکت شأن میدهد ، تعداد زیادی رزمنده آر پی جی زن در گروه داشتیم که همگی آماده شده و منتظر فرمان آتش می شویم .
خیلی طول نمی کشید که تانکها به تيررس رسیده و همگی بلند شده و هر کدام تانکی را نشانه رفته و با ذکر مبارک سبحان الله شليک می کنیم ، تعدادی از موشک ها به تانک های ردیف اول خورده و در کمال ناباروری کمانه میکنند ، تانکها از نوع تی ۷۲ ضد موشک هستند که تنها راه از کار انداختن شأن زدن برجک يا شنی و یا انداختن نارنجک داخل کابین شأن هست که آن هم کار هر کسی نیست .
فرماندهان داد می زنند که تانکهای عقبی را بزنید ، فریاد سبحان الله ، آر پی جی زنها در فضا می پیچد ، اما جز موشک من و نادر ، موشکی سمت تانک ها نمی رود ! موشکها عمل نمی کنند ، موشک های ديگری امتحان می شود ، هيچکدام عمل نمی کنند ، معلوم می شود موشک ها در هنگام عبور از کانال بدبو آب خورده و چاشنی شأن از کار افتاده ، فقط چند موشک سالم در کوله من و برادر عسگری باقی مانده که بين برادران تقسيم می کنیم ، قرار می شود با تاخیر زمانی تک به تک شلیک کنیم تا وقت خریده و مشغول شأن کنیم تا شاید گردان های پشتیبان برسند .
بسيجی دلاور حاج حسن راشـاد برای شليک موشک بلند شده و قبل از اینکه کاری بکند از ناحيه گوش مورد اصابت گلوله قرار گرفته و زخمی می شود و با اصرار فرماندهان و بـه کمک يکی از همرزمان به عقب بر می گردد.
باهر ثانيه ای که می گذرد ، فشار تانک های بیشتر و وضعيت گروه کوچک ما در پشت خاکریز بدتر و بدتر می شود ، باقی مانده موشک ها هم شلیک شده و قبضه آر پی جی در دست مان ، تبدیل به چوب دستی می شود ، کاملأ گير افتاده و دیگر امیدی هم به رسیدن نیروهای کمکی نداشتیم ، تانک ها به نزدیکی خاکریز رسیده و آماده یورش نهایی و شکستن خط هستند ، با سقوط خط چند قدمی بیشتر فاصله نداریم که یکدفعه از سوی قرارگاه لشگر ، فرمان عقب نشينی صادر و با دستور برادر وزیری شروع به فرار از مقابل تانک ها کرده و دوان دوان سمت کانال بدبو می رویم ....
❇️ #ادامه_دارد
🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📝 #خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی #بدر :
💢 #شب_حمله
📌 #قسمت_پنجم
🔹عملیات بدر
بعد از طی مسافتی چند ، به نزديکی های رودخانه دجله رسيده و بنا به دستور فرماندهی پشت خاکريزی بلند در روبروی رودخانه مستقر می شويم و قرار می شود همانجا بمانیم تا سردار رستمخانی با تعدادی از برادران جهت شناسائی منطقه رفته و اطلاعاتی از وضعيت نيروها و آرایش تانک های دشمن به دست آوردند ، تا در گروههای چندنفره از چند سمت مختلف به تانکها و خودروهای زرهی شأن حمله کنیم .
همه جا تاريک و از شدت آتش باری دشمن هم کاسته شده بود ، از دشت روبرو صدای خشن و رعب آور حرکت تعداد زیادی تانک به گوش می رسد که بدليل تاريکی منطقه ، اصلأ قادر به ديدن شأن نبودیم ، همگی با همتی عالی و قلب هائی پراميد ، آماده نبرد و مقابله با تانکها شده و بی صبرانه منتظر برگشتن سردار و یارانش هستیم تا حملات خود را آغاز کنیم .
ناگهان فضای منطقه همچون روز روشن و دیواره خاکريز از سمت مقابل مورد اصابت متوالی گلـولـه های مستقيم توپ تانک ها قرار گرفته و بارانی از گلوله های سرخ رســام روی تاج خاکریز باریدن می گیرد ، شدت آتش بقدری زیاد است که در یک لحظه همه جا تیره و تار شده و خاکریز و اطرافش در ابر سياهی از دود و خاکستر فرو می رود .
رگبار مسلسل های سنگین و گلوله های سرخ رسام اجازه سر بلند کردن به کسی نمی دهند ، همه از تاج خاکریز پائین کشیده و در دیواره پناه گرفته اند ، از اوضاع مقابل هیچ اطلاعی ندارم و همین امر باعث دلهره و نگرانی ام شده ، با اینکه کار بسیار خطرناکی است ، اما برای رفع دل شوره و اضطراب یواش بالای خاکریز کشیده و از تاج خاکریز نگاهی به جلو انداختم و با صحنه ای مواجه شدم که تمام تنم لرزید و عرق سردی روی پیشانیم نشست.
در چندصد متری خاکريز ، تعداد بیشماری تانک با نورافکن های روشن در ستونهای افقی و عمودی آرايش جنگی گرفته و به سمت مان تیراندازی میکردند . تعدادشان بقدری زیاد بود که تمام دشت مقابل و چپ و راست شو پر کرده بودند.
خوشبختانه بچهها از آن طرف کانال تعداد زیادی موشک آر پی جی همراه خود آورده بودند که با خیال راحت می توانسیم مدتی مشغول شأن کنیم ، اما با این وجود تعداد تانک ها بقدری زیاد بود که اگه تمام موشک ها را هم به هدف میزدیم ، بازم بقیه شأن تار و مارمان میکردند .
گلوله باران خاکريز مدتی ادامه یافته و سپس غرش وحشتناک تانکها فضای منطقه را پرکرده و صدای خشن زنجیرها خبر از حرکت شأن میدهد ، تعداد زیادی رزمنده آر پی جی زن در گروه داشتیم که همگی آماده شده و منتظر فرمان آتش می شویم .
خیلی طول نمی کشید که تانکها به تيررس رسیده و همگی بلند شده و هر کدام تانکی را نشانه رفته و با ذکر مبارک سبحان الله شليک می کنیم ، تعدادی از موشک ها به تانک های ردیف اول خورده و در کمال ناباروری کمانه میکنند ، تانکها از نوع تی ۷۲ ضد موشک هستند که تنها راه از کار انداختن شأن زدن برجک يا شنی و یا انداختن نارنجک داخل کابین شأن هست که آن هم کار هر کسی نیست .
فرماندهان داد می زنند که تانکهای عقبی را بزنید ، فریاد سبحان الله ، آر پی جی زنها در فضا می پیچد ، اما جز موشک من و نادر ، موشکی سمت تانک ها نمی رود ! موشکها عمل نمی کنند ، موشک های ديگری امتحان می شود ، هيچکدام عمل نمی کنند ، معلوم می شود موشک ها در هنگام عبور از کانال بدبو آب خورده و چاشنی شأن از کار افتاده ، فقط چند موشک سالم در کوله من و برادر عسگری باقی مانده که بين برادران تقسيم می کنیم ، قرار می شود با تاخیر زمانی تک به تک شلیک کنیم تا وقت خریده و مشغول شأن کنیم تا شاید گردان های پشتیبان برسند .
بسيجی دلاور حاج حسن راشـاد برای شليک موشک بلند شده و قبل از اینکه کاری بکند از ناحيه گوش مورد اصابت گلوله قرار گرفته و زخمی می شود و با اصرار فرماندهان و بـه کمک يکی از همرزمان به عقب بر می گردد.
باهر ثانيه ای که می گذرد ، فشار تانک های بیشتر و وضعيت گروه کوچک ما در پشت خاکریز بدتر و بدتر می شود ، باقی مانده موشک ها هم شلیک شده و قبضه آر پی جی در دست مان ، تبدیل به چوب دستی می شود ، کاملأ گير افتاده و دیگر امیدی هم به رسیدن نیروهای کمکی نداشتیم ، تانک ها به نزدیکی خاکریز رسیده و آماده یورش نهایی و شکستن خط هستند ، با سقوط خط چند قدمی بیشتر فاصله نداریم که یکدفعه از سوی قرارگاه لشگر ، فرمان عقب نشينی صادر و با دستور برادر وزیری شروع به فرار از مقابل تانک ها کرده و دوان دوان سمت کانال بدبو می رویم ....
❇️ #ادامه_دارد
🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📸 فرماندهان سلحشور و حماسه ساز #گردان_حضرت_حر #استان_زنجان در عملیات عاشورایی #بدر
💢 شیرمردان زنجانی از سمت راست : #سردار_پاسدار_شهید_حسین_بابائی
#پاسدار_جانباز_انعام_الله_محمدی
💐 نامشان جاوید و یادشان گرامی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 شیرمردان زنجانی از سمت راست : #سردار_پاسدار_شهید_حسین_بابائی
#پاسدار_جانباز_انعام_الله_محمدی
💐 نامشان جاوید و یادشان گرامی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📸 جمعی از رزمندگان خط شکن و حماسه ساز گردان حضرت امام سجاد (ع) #استان_زنجان در عملیات عاشورایی #بدر ، #جزایر_مجنون ، #شرق_دجله_عراق
💐 نامشان جاوید و یادشان گرامی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💐 نامشان جاوید و یادشان گرامی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📸 #پاسدار_شهید_ترابعلی_تاران و جمعی از رزمندگان خط شکن و حماسه ساز گردان حضرت حضرت علی اصغر (ع) #استان_زنجان در عملیات عاشورایی #بدر ، #جزایر_مجنون ، #اسرای_عراقی #شرق_دجله_عراق
💐 نامشان جاوید و یادشان گرامی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💐 نامشان جاوید و یادشان گرامی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
https://s5.picofile.com/file/8362807484/IMG_20181119_173335_835.jpg
📝 #خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی #بدر :
💢 #شب_حمله
📌 #قسمت_ششم
🔹عملیات بدر
فقط تا آگاهی دشمن از عقب کشیدن و خالی بودن خاکریز ، فرصت داشتیم تا خود را به کانال بدبو رسانده و با عبور از آن ، از شر تانک های عراقی خلاصی پیدا کنیم و برای همین هم با تمام قدرت و توان در حال دویدن بودیم و برای سبک تر شدن ، یک به یک تجهیزات را ، اعم از کلاهود ، کوله پشتی ، قمقمه ، ماسک ضدگاز ، جعبه شیم میم ره را باز و به اطراف پرتاب میکردیم .
مسير حرکتمان زير آتش شدید ادوات سبک و سنگین دشمن بود و رگبار مسلسل تانکها لحظه ای قطع نمی شد ، همه بصورت نيم خيز حرکت کرده و در هر چند متر با انفجار گلوله توپ و یا خمپاره ای مجبور به خیز زدن و خوابیدن روی زمین می شدیم .
رنگ آسمان داشت نیلی می شد که نفس زنان و عرق ریزان به کانال رسیده و سراسیمه شروع به عبور کردیم ، لجن بدبو و تيره رنگ تا گردن می رسید و چنان هم بدبو بود که مشام را آزار داده و حالت استفراغ به آدم دست میداد .
داخل کانال بودم و یواش یواش حرکت می کردم تا آب کثیف تو دهانم نره که یکدفعه بچه ها از بالا دادزدن که تانکها از خاکریز عبور کرده و با سرعت دارن میآیند ، با شنیدن این خبر ، حرکت ستون سرعت بیشتری گرفته و همگی با شنا و دست و پا زدن عرض کانال را پیموده و با کمک سایر دوستان از کانال خارج و بنا به دستور برادر وزیری ، در گروه های چندنفره در دشت مقابل پخش شدیم تا همگی یکجا شکار مسلسل و توپ های تانک ها نشویم .
نفرات گروه ما را رزمندگان دلاور و سلحشور #سردارشهید_رضا_زلفخانی ، #پاسدار_شهید_احد_اسکندری ، #پاسدار_جانباز_خليل_آهومند ، #پاسدار_جانباز_فرامزر_گنجی ،
#بسیجی_جانباز_مصطفی_جلدی و دوتن از بی سيم چی های گردان تشکيل می دادند ، تمام لباس هایمان خيس و آغشته به لجن بود و بسیار هم بوی بدی می داد .
سحر دمیده و آسمان داشت آرام آرام آبی میشد که تانکها به کنار کانال بدبو رسیده و نیروهای پیاده در اطراف شأن موضع گرفته و شروع به شلیک موشک و تیراندازی کردند .
به حوضچه های خاکی و عمیقی رسیده و برای در امان ماندن از آتش عراقی ها سریع وارد یکی از آنها شدیم ، حوضچه هایی با چهار یا پنج متر ارتفاع و پانصد یا ششصد متر طول که هیچ شناختی از محیط شأن نداشتیم و برای همین سردار زلفخانی اول با احتیاط به تک تک شأن سرک می کشید و از خالی بودن شأن مطمئن می شد و بعد واردش می شدیم .
به انتهای حوضچه سوم رسیدیم و سردار دلاور زلفخانی برای شناسایی حوضچه چهارم از ديواره بالا رفت و بی درنگ پائین برگشته و گفت : آماده باشید که حوضچه پر از نیرو است ، با دستور سردار زلفخانی به لبه حوضچه رفته و آماده پرتاب نارنجک به داخل حوضچه چهارم شدیم ، خود سردار هم نارنجکی آماده کرده و سينه خيز به سمت حوضچه چهارم رفته و چند بار رمز مبارک عمليات را فریاد زد و از آنطرف صدایی بسيار ضعيف نام مبارک یا زهرا (س) را تکرار کرد.
از خودی بودن نیروها مطمئن شده و نارنجک ها را غلاف کرده و وارد حوضچه شدیم ، داخل حوضچه قیامتی برپا بود ، حدود پنچاه نفر یا بیشتر از رزمندگان مخلص و دلاور لشگر ۸ نجف با پيکرهائی زخمی و خون آلود در گوشه و کنارش آرمیده بودند ، اکثراً به شهادت رسیده بودند و فقط چند تن شأن زنده بودند که آنها هم اوضاع اصلأ خوبی نداشته و با سختی سخن می گفتند ، از لب های ترک خورده و خشک شان کاملاً معلوم بود که مدت زمان زیادی است که آبی به لب هايشان نخورده ، همه شهدا زخمی بودند و از خون ريزی شديد به شهادت رسیده بودند ، بعضی ها در حالت سجده و بعضی دیگر در حال خواندن قرآن به دیدار معشوق شتافته بودند ، چند نفری هم که هنوز زنده و نفس می کشیدند در حال راز و نيازی بسیار زیبا و عاشقانه با معشوق يگانه بودند ، حال و هوایی عجیب روحانی و معنويی فضای حوضچه را در برگرفته و چهره های نوررانی و درخشان شهدا و مجروحان روشنای خاصی به آن خانقاه عشاق بخشيده بود و بوی عطری بهشتی می داد.
حیران و سردرگم مشغول تماشای شهدا بودم که یکی از عزیزان مجروح خیلی جانسوز و ضعیف صدام زد و ازم درخواست آب کرد ، همه قمقمه ها را هنگام فرار انداخته و هیچ آبی به همراه نداشتیم ، واقعاً ندانستم چه پاسخی باید بدم و در یک لحظه چنان در خود شکستم و شرمنده و خجلت زده شدم که ناخودآگاه ذهنم به دشت کربلا سفر کرده و بیاد شرمندگی سقا افتاده و اشک مثال باران از چشمانم باریدن گرفت ...
دریا اگر به مشک تو سقا وفا نکرد
دریایی از وفای تو را عشق جا گذاشت
با یاد حسین ، آب روی ، آب ریختی
وقتی فرات تشنه لبان را رها گذاشت
❇️ #ادامه_دارد
🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📝 #خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی #بدر :
💢 #شب_حمله
📌 #قسمت_ششم
🔹عملیات بدر
فقط تا آگاهی دشمن از عقب کشیدن و خالی بودن خاکریز ، فرصت داشتیم تا خود را به کانال بدبو رسانده و با عبور از آن ، از شر تانک های عراقی خلاصی پیدا کنیم و برای همین هم با تمام قدرت و توان در حال دویدن بودیم و برای سبک تر شدن ، یک به یک تجهیزات را ، اعم از کلاهود ، کوله پشتی ، قمقمه ، ماسک ضدگاز ، جعبه شیم میم ره را باز و به اطراف پرتاب میکردیم .
مسير حرکتمان زير آتش شدید ادوات سبک و سنگین دشمن بود و رگبار مسلسل تانکها لحظه ای قطع نمی شد ، همه بصورت نيم خيز حرکت کرده و در هر چند متر با انفجار گلوله توپ و یا خمپاره ای مجبور به خیز زدن و خوابیدن روی زمین می شدیم .
رنگ آسمان داشت نیلی می شد که نفس زنان و عرق ریزان به کانال رسیده و سراسیمه شروع به عبور کردیم ، لجن بدبو و تيره رنگ تا گردن می رسید و چنان هم بدبو بود که مشام را آزار داده و حالت استفراغ به آدم دست میداد .
داخل کانال بودم و یواش یواش حرکت می کردم تا آب کثیف تو دهانم نره که یکدفعه بچه ها از بالا دادزدن که تانکها از خاکریز عبور کرده و با سرعت دارن میآیند ، با شنیدن این خبر ، حرکت ستون سرعت بیشتری گرفته و همگی با شنا و دست و پا زدن عرض کانال را پیموده و با کمک سایر دوستان از کانال خارج و بنا به دستور برادر وزیری ، در گروه های چندنفره در دشت مقابل پخش شدیم تا همگی یکجا شکار مسلسل و توپ های تانک ها نشویم .
نفرات گروه ما را رزمندگان دلاور و سلحشور #سردارشهید_رضا_زلفخانی ، #پاسدار_شهید_احد_اسکندری ، #پاسدار_جانباز_خليل_آهومند ، #پاسدار_جانباز_فرامزر_گنجی ،
#بسیجی_جانباز_مصطفی_جلدی و دوتن از بی سيم چی های گردان تشکيل می دادند ، تمام لباس هایمان خيس و آغشته به لجن بود و بسیار هم بوی بدی می داد .
سحر دمیده و آسمان داشت آرام آرام آبی میشد که تانکها به کنار کانال بدبو رسیده و نیروهای پیاده در اطراف شأن موضع گرفته و شروع به شلیک موشک و تیراندازی کردند .
به حوضچه های خاکی و عمیقی رسیده و برای در امان ماندن از آتش عراقی ها سریع وارد یکی از آنها شدیم ، حوضچه هایی با چهار یا پنج متر ارتفاع و پانصد یا ششصد متر طول که هیچ شناختی از محیط شأن نداشتیم و برای همین سردار زلفخانی اول با احتیاط به تک تک شأن سرک می کشید و از خالی بودن شأن مطمئن می شد و بعد واردش می شدیم .
به انتهای حوضچه سوم رسیدیم و سردار دلاور زلفخانی برای شناسایی حوضچه چهارم از ديواره بالا رفت و بی درنگ پائین برگشته و گفت : آماده باشید که حوضچه پر از نیرو است ، با دستور سردار زلفخانی به لبه حوضچه رفته و آماده پرتاب نارنجک به داخل حوضچه چهارم شدیم ، خود سردار هم نارنجکی آماده کرده و سينه خيز به سمت حوضچه چهارم رفته و چند بار رمز مبارک عمليات را فریاد زد و از آنطرف صدایی بسيار ضعيف نام مبارک یا زهرا (س) را تکرار کرد.
از خودی بودن نیروها مطمئن شده و نارنجک ها را غلاف کرده و وارد حوضچه شدیم ، داخل حوضچه قیامتی برپا بود ، حدود پنچاه نفر یا بیشتر از رزمندگان مخلص و دلاور لشگر ۸ نجف با پيکرهائی زخمی و خون آلود در گوشه و کنارش آرمیده بودند ، اکثراً به شهادت رسیده بودند و فقط چند تن شأن زنده بودند که آنها هم اوضاع اصلأ خوبی نداشته و با سختی سخن می گفتند ، از لب های ترک خورده و خشک شان کاملاً معلوم بود که مدت زمان زیادی است که آبی به لب هايشان نخورده ، همه شهدا زخمی بودند و از خون ريزی شديد به شهادت رسیده بودند ، بعضی ها در حالت سجده و بعضی دیگر در حال خواندن قرآن به دیدار معشوق شتافته بودند ، چند نفری هم که هنوز زنده و نفس می کشیدند در حال راز و نيازی بسیار زیبا و عاشقانه با معشوق يگانه بودند ، حال و هوایی عجیب روحانی و معنويی فضای حوضچه را در برگرفته و چهره های نوررانی و درخشان شهدا و مجروحان روشنای خاصی به آن خانقاه عشاق بخشيده بود و بوی عطری بهشتی می داد.
حیران و سردرگم مشغول تماشای شهدا بودم که یکی از عزیزان مجروح خیلی جانسوز و ضعیف صدام زد و ازم درخواست آب کرد ، همه قمقمه ها را هنگام فرار انداخته و هیچ آبی به همراه نداشتیم ، واقعاً ندانستم چه پاسخی باید بدم و در یک لحظه چنان در خود شکستم و شرمنده و خجلت زده شدم که ناخودآگاه ذهنم به دشت کربلا سفر کرده و بیاد شرمندگی سقا افتاده و اشک مثال باران از چشمانم باریدن گرفت ...
دریا اگر به مشک تو سقا وفا نکرد
دریایی از وفای تو را عشق جا گذاشت
با یاد حسین ، آب روی ، آب ریختی
وقتی فرات تشنه لبان را رها گذاشت
❇️ #ادامه_دارد
🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab