دل باخته
917 subscribers
2.83K photos
3.28K videos
22 files
545 links
این کانال در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و پیشبرد اهداف و آرمان های والای انقلاب اسلامی و پاسداری از حریم ولایت و رهبری فعالیت می کند.
بسیجی دل باخته حق و اهل ولایت است .

از وبلاگ دل باخته دیدن فرمائید
🅱 Pcdr.parsiblog.com
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #آزادی در سعادت آباد تهران

🔵 گور پدر #گرانی #بیکاری #اختلاس #قاچاق تا می‌تونی برقص و قر بده !

کانال #دل_باخته
🇮🇷 t.iss.one/pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎦 #سکانسی زیبا و حکمت آمیز از #سریال_امام_علی (ع)

🔴 #عمروعاص : دعا کن که در سپاه علی (ع) مردمان #جاهل فراوان باشند!

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
🔴 #روحانی: تلاش کردندبگویند سند ۲۰۳۰ علیه دین مردم است سندی که نه مانه #هیچ کشوری امضا نکرده، سندی که به عنوان اقدام به عمل است ویک توصیه است!

😀 حتماً اینم دستور و #امضای عمه بنده است

🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌺 #امام_خامنه_ای: اصل کار غلط است!
اینکه ما برویم سندی را امضا کنیم و بعد هم بیایم بی‌ سروصدا آن را اجرا کنیم؛ نخیر! مطلقاً مجاز نیست!

🌸 تا تورا داریم چه غم داریم!

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
https://s9.picofile.com/file/8293748068/IMG_20170502_110937.jpg

📚 #زندگینامه داستانی
🌺 #شهید_یدالله_ندرلو
📘 #جرعه_ی_آخر
📝 نویسنده: #مسعود_بابازاده

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

💠 #قسمت_۲۳

مأمور شهربانی جوانی را دید که در حال عبور از بازار است. با دقت به قیافه و هیکل او نگاه کرد و زیر لب گفت: خودشه.
وقتی جوان به او نزدیک شد، مأمور داد زد: آهای جوون! مردم می گن تو خیلی زور داری. همه از تو میترسن. درسته؟
یداله ایستاد. به چشمهای مأمور نگاه کرد و جواب داد: هرکی هرچی دوس داره بگه. من که تا حالا تو رو ندیدم و نمی شناسمت.
مأمور لبخندی زد و گفت: مملکت، شاه داره؛ امروز هم اختیار بازار دست منه. هر چی دلم بخواد میکنم.
یداله جواب داد: برو پاسبون! تو مأمور هستی و حتماً صاحاب زن و بچه ای. برای تو بَدِه سَر به سَر من بذاری.
پاسبان دستش را به طرف باتومش برد و گفت: مردم تو رو خیلی قُلدر و زرنگ میدونن.
یداله جواب داد: نه برای تو و امثال تو.
مأمور باتومش را بالا برد. یداله با صدای بلند داد زد: یا علی! و باتوم را از دست مأمور گرفت. چند ضربه مشت به او زد. دستش را آنقدر پی چاند تا اسلحه ی کُلت از دستش افتاد.
یداله با دستی اسلحه را برداشت و با دست دیگرش دستگیره ی مغازه ای را فشار داد و درِ آن را باز کرد. کلاه پاسبان روی موزاییک های کف بازار غلتید. او، هاج وواج، به یداله نگاه میکرد. یداله با یک لگد او را به داخل مغازه هُل داد و کرکره را پایین کشید. چند نفر از مغازه دارها به طرف او دویدند. یداله کُلت را به یکی از مغازه دارها تحویل داد و رفت.
مغازه دار او را صدا کرد و گفت: مش یدی! هم خودت رو به دردسر انداختی، هم من رو بیچاره کردی. می دونی با مأمور شاهنشاه طرف شدن یعنی چی؟
یداله جواب داد: نترس مَرد! وقتی من رفتم، مأمور رو از مغازه در بیار و اسلحه اش رو بده.

🔵 #ادامه_دارد...

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

کانال #دل_باخته
🇮🇷 t.iss.one/pcdrab
#آل_سقوط
از عاقبت #صدام عبرت بگیرید

🔵 با آل علی (ع) هر که در افتاد ، برافتاد

⛔️ #شجره_الملعونة

کانال #دل_باخته
🇮🇷 t.iss.one/pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 تصویری دیده نشده از توان موشکی #عربستان و مانور موشکی برای حمله به #ایران

😂 داداش موظب اونجات باش ...

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎦 #نماهنگ ، ای مهدی صاحب زمان (عج) آماده‌ایم ، آماده‌ایم.

هستند شیاطین همه درگیر تبانی
ایران شده آماده یک جنگ جهانی

🔵 گوشه‌ای از توان #موشکی ایران را ببینید

کانال #دل_باخته
🇮🇷 t.iss.one/pcdrab
🔴 #صدام از فرماندهانش پرسید:چرا نمی توانید وارد #خرمشهر شوید !؟
گفتند:جوانی ۲۷ ساله بنام #جهان_آرا مانع می شود !!

🌸 یاد و نام مدافع غیور #خونین_شهر #محمد_جهان_آرا جاوید و گرامی باد.

🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎦 #ویدئوی منتشر نشده از عملیات آزادسازی #خرمشهر

🌸 گرامی باد ، یاد و نام غیورمردانی که به خاک افتادند ، اما خاک ندادند

کانال #دل_باخته
🇮🇷 t.iss.one/pcdrab
🇮🇷 دو فاتح غیور و سلحشور #خرمشهر #سردار_شهید_احمد_کاظمی ، سردار دلاور اسلام #حاج_قاسم_سلیمانی
🌺گرامی باد،یاد و نام غیورمردانی که با نثار جان شیرین ،خونین شهر را دوباره خرمشهر کردند .
🇮🇷 @pcdrab
https://s9.picofile.com/file/8293748068/IMG_20170502_110937.jpg
📚 #زندگینامه داستانی
🌺 #شهید_یدالله_ندرلو
📒 #جرعه_ی_آخر
📝 نویسنده: #مسعود_بابازاده
💠 #قسمت_۲۴
شیراله تاران چشم از عکسی که بر سردر سینما رِی خودنمایی میکرد، برنمی داشت. آنها در اطراف میدان قزوین مشغول گشت وگذار بودند. یداله گفت: بابا زیر پاهات رو نیگاه کن. نیفتی تو جوب!شیراله گفت: بریم این فیلم رو نگاه کنیم؟
- اگه بیکایمانوِردی و فردین بازی کرده باشن بریم.
شیراله عکس بزرگ سردرِ سینما را نشان داد و گفت: این هم هنرپیشه های معروف فیلم. بفرما! یداله دستش را به شانه ی شیراله زد و گفت: واسه دلخوشی پسردایی ننه ام که شده، برو که رفتیم.
تنه ی چند مرد جوان که تلوتلو خوران از جلوی سینما رِی رَد می شدند، به تنه ی شیراله خورد. چند پسر روبه روی ساندویچی ایستاده بودند و در دستهایشان بطری هایی بود که گاهی از آن می نوشیدند. یکی از آنها به زن بی حجابی که موهای سرش تا شانه هایش ریخته شده بود و دامن کوتاهی پوشیده بود، متلک گفت و بقیه، قاه قاه خندیدند.یداله جلوی گیشه ایستاد و گفت: بلیط این فیلم چنده؟بلیت فروش حواسش به دختر و پسرهایی بود که توی سالن سینما با هم بگووبخند میکردند.یداله دوباره پرسید: پول بلیت چند تومن میشه؟- آخه آدم حسابی! مگه میشه از اینها چشم برداشت و به هیکل تو، با اون لهجه ی غلیظت نگاه کرد! یداله داد زد: مردیکه ی نادون. چرا به زن و بچه ی مردم نیگاه میکنی؟ چرا لهجه ی من رو مسخره میکنی؟ - به تو مربوط نیست. اصلاً به تو بلیت نمی فروشم.یداله دستهای بلندش را از پنجره ی گیشه به داخل دراز کرد و یقه ی او را گرفت و گفت: الان می زنمت. مرد فریاد زد: آهای! این میخواد من رو بزنه. کمکم کنین!جوان هایی که بیرون سینما جمع شده بودند، به طرف یداله هجوم آوردند. شیراله دستش را به دور کمر و دست های جوانی که می خواست شیشه ی مشروب را از پشت بر سر یداله بکوبد، حلقه کرد. یداله برگشت و لگدی به زیر شکم جوان زد و او را به طرف جوی آب هل داد. چاقوی یکی از جوانها را در هوا از دستش گرفت و با مشتی که به شکم او زد، او را نقش بر زمین کرد.نزدیک به پانزده نفر دور یداله و شیراله را گرفتند. یداله گفت: شیراله! اگه میترسی برو کنار تا ببینم حرف حساب این پدرسوخته ها چیه؟ یکی از آنها جواب داد: از لهجه ات معلومه ترکی. اگه نمیدونی، بدون که اینجا خیابون گُمرکه. معدن بچه لات های ترک و فارس.یک نفر دیگر رو به شیراله کرد و پرسید: شما کی باشین؟شیراله جواب داد: من زنجانی هستم. این فامیل منه. از زنجان اومده. بِهش میگن یدی ... .
یک بطری نیمه پر به طرف شیراله پرتاب شد و به سینه اش خورد. یداله با اخم نگاهی به چهره ی آنهایی که دورشان جمع شده بودند، انداخت. یکی از جوانها با چوب بزرگی به یداله حمله کرد و بقیه با لگد و مشت و پنجه بُکس، به جان آن دو افتادند. یداله چوبدستی را از دست جوان کشید و با آن به خودشان حمله کرد. هیچکدام نتوانستند به آن دو نزدیک شوند. یکی دیگر از جوانها جلو آمد و گفت: اینجا محله ی گُمرک تهرونه. حساب وکتاب خودش رو داره. اگه مردی بیا جلو.یداله جواب داد: من مردونگی رو توی چشمای تو نمی بینم. با تو هم کاری ندارم.
– پس باکی کارداری؟- برو به بزرگتر از خودت بگو بیاد، نالوطی! دهن تو بوی شیر میده! - به من میگی؟ حالا بیا جلو.یک میله ی آهنی، به یکی از پاهای یداله خورد؛ اما به روی خودش نیاورد. یک نفر دیگر، چاقو را بالای سَرش تکان داد و به طرف شیراله خیز برداشت. یداله وانمود کرد که به طرف چاقوکش میرود؛ اما بلافاصله برگشت. مردی را که میله ی آهنی در دست داشت، به دیوار کوبید و میله را به گلوی او فشار داد. شیراله مواظب بود کسی از پشت سر به یداله حمله نکند. یداله چوب و چاقوی حمله کننده ها را از دستشان می گرفت و با ضربه ی دست و لگد و کله، آنها را فراری میداد.کم مانده بود چشم های مردی که یداله به گلوی او فشار می آورد، از حدقه بیرون بزند. رنگ صورتش سرخ شده بود. یداله رهایش کرد. میله را دور و بر خود چرخاند و فریاد زد: هرکی مَرده بیاد جلو!چند نفر از جوانها به مغازه ای پناه بردند. یداله هم پشت سر آنها وارد شد و با لگد به میزهایی که روی آنها بطری و لیوان قرار داشت، زد. صاحب مغازه جلو آمد و از شیراله خواست تا جلوی رفیقش را بگیرد.شیراله داد زد: مش یدی! دیگه بس کن. ببین چقدر آدم روی زمین وِلو شدن!
مغازه داری که از پشت شیشه به صحنه نگاه میکرد، جلو آمد و با لهجه ی ترکی گفت: من می خواستم به شما کمک کنم؛ اما اونا زیاد بودن. ترسیدم بعد از رفتن شما مزاحم کارم بِشن.یداله جواب داد: «چوخ ممنون» . ما خودمون از پس همه شون بر اومدیم.
مرد برایشان یک پارچ آب آورد و گفت: من تا حالا کسی مثل شما ندیده بودم که بتونه در برابر همه ی اونا وایسه.شیراله جواب داد: این آقا فامیل منه. اون بود که روی همه شون رو کم کرد.
🔵 #ادامه_دارد
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎦 نماهنگ زیبای #کاروان

🔴 باصدای #استاد_شهرام_ناظری

🌸 تقدیم محضر شهدای پاکباز عملیات شکوه مند بیت المقدس #فتح_خرمشهر

کانال #دل_باخته
🇮🇷 t.iss.one/pcdrab
Audio
🎙 نوحه ای زیبا از اوایل جنگ با صدای دلنشین #سردار_حاج_صادق_آهنگران

🔴 ای شهیدان به خون غلطان خوزستان درود

کانال #دل_باخته
🇮🇷 t.iss.one/pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بر موج های اروند با دست بسته رفتند
تا هیچ کس نبیند بر دست های ما بند

🌺 دوبار #غواصان دست بسته می آیند

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎦 تصاویر شهدای مظلوم #عملیات_کربلای_۴
پخش شده از تلویزیون عراق بعد ازعملیات

⛔️ توجه فیلم دارای صحنه های دلخراش و ناراحت کننده می باشد.

🌺 #یاد_و_نامشان_جاوید_گرامی

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
https://s9.picofile.com/file/8293748068/IMG_20170502_110937.jpg

📚 #زندگینامه داستانی
🌸 #شهید_یدالله_ندرلو
📘 #جرعه_ی_آخر
📝 نویسنده: #مسعود_بابازاده

🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺

💠 #قسمت_25

جوان هایی که کتک خورده بودند، لنگان لنگان به طرف کوچه های اطراف فرار کردند. چند نفر پلیس از کیوسک روبه رویی بیمارستان فارابی به محل دعوا آمدند. مرد مغازه دار ماجرای دعوا را برای آنها تعریف کرد.

ایمان تیغه ی سرخ شده ی چاقو را از کوره درآورد و چند چکش محکم به آن زد. یداله در را باز کرد و توی دکان آمد. ایمان تیغه و چکش را کنار گذاشت و با یداله دست داد.
یداله پرسید: وضع کاروکاسبی چطوره قارداش؟
ایمان سَرش را پایین انداخت و گفت: خوبه ولی نه زیاد.
- پس چرا وسایل کار نداری؟ وقت کار با دریل دستی گذشته!
- یدی جون! پول ندارم.
- چقدر پول لازم داری تا وسایلت رو جفت وجور کنی؟
- نه. با همین وسایل کار میکنم.
- خجالت نکش. ناراحت میشم ها!
- حدود ده هزار تومن می خواد.
– مثلاً قیمت یه دریل برقی خوب چنده؟
- آلمانی، سه هزار تومن با پایه. یه قیچی مخصوص هم لازم دارم تا کارم جفت وجور بشه.
- غصه نخور. من پولش رو جور میکنم، میدم؛ اما قول بده سِفت و محکم به کار بچسبی.
- آخه یدی جون! وضع کاروکاسبی خودت هیچ تعریفی نداره.
- انشاالله کار تو رونق بگیره، واسه ما هم خدا کریمه. «ایش، بَدنین جوهری دی.»

🔵 #ادامه_دارد...

🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺

کانال #دل_باخته
🇮🇷 t.iss.one/pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌺 یک دشت پر از #شهید ...

🎦 فیلم کشف شده از ستاد استخبارات ارتش بعث عراق

🌸 یاد شهدای #عملیات_کربلای_۴ را گرامی میداریم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 telegram.me/pcdrab
🔴 دستهای بسته وچشمان نگران و مبهوت را می بینم و میدانم ، مردانه رفته بودید که عزت دیگری بیافرینید ! اما خنجر عده‌ای نامرد و دنیا پرست بر پشت تان نشست ...

🌸 غواصان اسیر کربلای ۴

🇮🇷 @pcdrab