NLP stuff
4.06K subscribers
147 photos
1 video
2 files
277 links
مطالب خوب و به‌دردبخور در حوزه‌ی هوش مصنوعی و پردازش زبان طبیعی!

شکرشکن شوند همه طوطیان هند
زین قند پارسی که به بنگاله می‌رود

اگر انتقاد، پیشنهاد و یا مطلب مفیدی (لینک، پست و ...) داشتید:
@AliAkbarBadri
@mmsamiei
@MmahdiAghajani
Download Telegram
سلطان PaLI به دنیای تصویر-متن سلام می‌کند!

بارها گفتیم که دوره یکه‌تازی مدل‌های multimodal شروع شده. این اواخر نیز ظهور مدل‌هایی مانند Stable Diffusion توجه همه رو به این حوزه دوباره جلب کرد. حالا گوگل با فهم درست شرایط حساس کنونی، یک مدل general purpose برای این حوزه ارایه داده که باهاش تقریبا هر تسک تصویر-متن‌ی رو می‌تونید انجام بدید و حتی به این بسنده نکرده و مدل رو به صورت multilingual آموزش داده (که فارسی هم ساپورت می‌کنه). معماری مدل خیلی ساده است و در شکل هم می‌تونید ببینید که یک vision transformer داره که طبیعتا کار فهم تصویر رو انجام می‌ده و برای فهم متن هم از مدل T5 استفاده می‌کنه که همون‌طور که می‌دونید مدل زبانی هست که تمامی مسایل حوزه پردازش زبان رو به صورت text-to-text مدل می‌کنه و عملا قابلیت general purpose بودن PaLI رو فراهم می‌کنه. این مدل هم مانند مدل‌های خفن اخیر یه کامیون پارامتر داره که حدود ۱۷ میلیارده که از این مقدار حدود ۴ میلیارد سهم مدل فهم تصویر و ۱۳ میلیارد سهم مدل فهم زبانی هستش! همچنین برای خلق این همه جلال، دست به جمع‌آوری یک دیتاست بسیار عظیم زدند که اسمش رو WebLI گذاشتند و حدود ۱۰ میلیارد زوج تصویر-متن به زبان‌های مختلف داره (حقیقتا با این همه تلاش و توسعه کلا مفهوم میلیارد رو به سخره گرفتند). نکته قابل توجه اینه که این مدل در برخی از بنچمارک‌های حوزه تصویر-متن مانند COCO-captions، TextCaps و VQAv2 تونسته رکورد بزنه و مدل‌های دیگه رو شکست بده. البته اگه نمی‌تونید مدل ۱۷ میلیارد پارامتری‌ش رو لود کنید نگران نباشید چون نسخه‌های کوچک‌تر هم بیرون دادند که حدود ۳ میلیارد پارامتر داره و با توجه به شرایط فعلی باز هم نمی‌تونید اون مدل رو لود کنید :)) پس فقط نگاه کنید و لذت ببرید.

لینک بلاگ:
https://ai.googleblog.com/2022/09/pali-scaling-language-image-learning-in.html

#read
#blog

@nlp_stuff
اورفیت‌کردن در حکمرانی

موضوع علم یادگیری ماشین، تعمیم (Generalization) است. به خاطر همین هدف قرار گرفتن تعمیم، مفاهیم یادگیری ماشین می‌توانند شهودی برای همه قضایای دیگر از جمله اقتصاد و سیاست و حکمرانی قرار گیرند. یکی از پایه‌ای ترین این مفاهیم، بیش‌برازش یا overfiting است. همانطور که می‌دانید ما وقتی می خواهیم یک مدل را به منظور رسیدن به یک هدف آموزش دهیم، از ‌آنجایی که ممکن است این هدف به صورت مستقیم قابل دسترسی نباشد، مدل را بر روی یک proxy به امید رسیدن به آن هدف آموزش می‌دهیم. مثلا ما می‌خواهیم یک مدل دسته‌بندی تصاویر سگ‌ها و گربه‌ها را با هدف بیشتر کردن دقت آن آموزش دهیم، اما از آن جا که معیار دقت قابل بهینه‌سازی نیست و همچنین نمی‌توانیم تمام سگ و گربه‌های دنیا را تصویربرداری کنیم، ما مدل را بر روی تابع هزینه کراس انتروپی و البته بر روی مجموعه محدودی از دادگان آموزش می‌دهیم. حال در فرآیند آموزش ممکن است پس از مدتی میزان عملکرد ما بر روی این پراکسی بهبود یابد اما فاصله ما از هدف اصلی بیشتر و بیشتر شود.

به موازات بیش‌برازش،‌ در علم اقتصاد قانونی به نام گودهارت وجود دارد که بیان می‌کند "وقتی یک شاخص اندازه‌گیری به یک هدف تبدیل شود، دیگر شاخص خوبی نخواهد بود". برای مثال فرض کنید شما رییس یک دانشگاه هستید و سعی دارید تا کیفیت علمی دانشگاه را افزایش دهید و به همین جهت بر روی تعداد مقالات منتشرشده و تعداد ارجاعات ‌آن‌ها، سیاست‌های تشویقی اعمال می‌کنید. در ابتدا کیفیت علمی دانشگاه اندکی رشد می‌کند اما پس از مدتی مشاهده می‌کنید که تعداد مقالات و ارجاعات چند برابر شده اما با انبوهی از مقالات بی کیفیت و همچینن خودارجاعی‌های بین نویسندگان مختلف ‌آن‌ها مواجه هستید. به همین دلیل شاخص تعداد مقالات دیگر نمی‌تواند یک شاخص خوبی برای افزایش کیفیت علمی دانشگاه شما باشد.

حال آقای Dickstein پژوهشگر Google Brain، در بلاگی با تناظر اورفیت و قانون گودهارت پا را فراتر گذاشته و صورت قوی‌تری از قانون گودهارت را ارائه کرده است: "وقتی یک شاخص اندازه‌گیری به یک هدف تبدیل می‌شود، وقتی بیش از حد در آن کارآمد می شویم، هدف اصلی که به دنبال آن بودیم بدتر می شود" برای مثال ممکن است هدف، پیداکردن حکمرانانی با بیشترین میزان مقبولیت و انتفاع در میان مردم باشد و شاخص این کار را آرای مردمی قرار دهیم. حال اگر فقط بر این شاخص تکیه کنیم، ممکن است تنها افراد صاحب سرمایه و رسانه‌ به قدرت برسند که قابلیت دستکاری افکار عمومی را دارند و در نهایت منجر به ظهور الیگارشی شوند. و یا این که هدف ما داشتن جامعه آگاه و متفکر باشد و برای رسیدن به این هدف شاخص آزادی تبادل اطلاعات را قرار دهیم، در صورت تکیه بر تنها این شاخص در نهایت ممکن است با پدیده‌های حباب فیلتر و رواج تئوری‌های توطئه و شبه علم مواجه شویم. Dickstein در این بلاگ این قبیل‌ مثال‌ها را به خوبی توضیح داده و سپس سعی می‌کند تا با بررسی راهکار‌های حل اورفیت تناظری از آن‌ها را برای حل مشکلات دیگر مطرح شده ارائه کند. از جمله این راهکار‌ها می‌توان به اضافه کردن هزینه منظم‌سازی (regularization)، تزریق نویز به سیستم، توقف زودهنگام و محدودکردن ظرفیت مدل یا بیشترکردن ظرفیت آن (پی‌نوشت را ببینید!) را ارائه داد. برای مثال برای حل مشکل حباب فیلتر که در آن فرد دچار انزوای فکری می‌شود و الگوریتم‌های توصیه‌گر فقط محدوده علاقه او را به او نشان می‌دهند، می‌توانیم هر از گاهی با نویز عمل کنیم و او را از حباب‌هایی که به لحاظ فرهنگی و ایدئولوژیک با سلیقه و ذائقهٔ او همخوانی دارند خارج کنیم. خواندن این بلاگ (که مورد تایید آقامون کارپثی هم هست) را به همه شما توصیه می‌کنیم.

پی‌نوشت: یکی از جالب‌ترین مثال‌های بررسی شده در اینجا، میزان تریدآف بین شفافیت و privacy است. در صورتی که این تریدآف در میانه باشد ممکن است اقلیتی از آن و رانت اطلاعاتی به منظور تسلط بر سایرین استفاده کنند که نهایتا منجر به بدترشدن وضع می‌شود. دو راهکار پیشنهادی برای این حالت می‌تواند این باشد که یا مدل را کوچکتر کنیم و دسترسی همه به شفافیت و هر نوع اطلاعاتی از سایرین را ببندیم تا کسی قدرت سواستفاده از اطلاعات را نداشته باشد و یا این که راهکار بسیار بزرگترکردن مدل را در پیش بگیریم. این راهکار بسیار شبیه به موضوع overparameterization در یادگیری ماشین است که اخیرا بسیار مورد توجه قرار گرفته است. در این حالت بایستی روی همه چیز شفافیت داشته باشیم، در حدی که همه افراد از همه اطلاعات هم خبر داشته باشند، در این صورت دیگر امکان سواستفاده از اطلاعات پیش نخواهد آمد!

لینک بلاگ:
https://sohl-dickstein.github.io/2022/11/06/strong-Goodhart.html

#read
#blog

@nlp_stuff
ما به تو مدیونیم آقای SE!

اگر در حوزه تحلیل داده و یادگیری ماشین فعالیت می‌کنید، احتمالا مواقعی پیش اومده که به سمت جمع‌آوری داده و ایجاد دیتاست رفتید. روش‌های مختلفی برای جمع‌آوری داده وجود داره اما در این پست می‌خوایم یک مقاله از گوگل رو برای شما معرفی کنیم که سعی کرده یک چارچوب مدون برای جمع‌آوری داده ارایه کنه و در این راه از مفاهیم موجود در توسعه نرم‌افزار الهام گرفته.

در این مقاله توضیح داده شده که فرآیند ایجاد دیتاست، یک فرآیند ۵ مرحله‌ای و چرخه‌ای است که تصویر اون رو می‌تونید در پایین ببینید. این ۵ مرحله عبارتند از: بررسی نیازمندی‌ها، طراحی، اجرا، تست و نگهداری که این ۵ مرحله نیز تداعی کننده متدولوژی‌های مشهور در دنیای مهندسی نرم افزار هستند. نکته قابل توجه، تاکید گوگل بر تولید artifact در هر مرحله است. به این معنا که در هر مرحله باید داکیومنتی آماده بشه که به عنوان خروجی اون مرحله محسوب میشه و برای اون نیز تمپلیت‌هایی در انتهای مقاله آورده شده که کار رو روی زمین بیارند. توضیحات هر یک از این ۵ مرحله در یک جدول و در انتهای این پست در تصاویر آورده شده (ورق بزنید). یکی از مهم‌ترین مراحل، مرحله تسته که به دو صورت تست پذیرش (برای اطمینان از تطابق با نیازمندی‌ها) و تست‌های خصمانه مطرح میشه و برای پیاده‌سازی هم همان متد‌های معروف unit testing در مهندسی نرم‌افزار می‌تونه مورد استفاده قرار بگیره. مثلا فرض کنید چنانچه دیتاست از داخل یک سازمان جمع‌آوری میشه تست‌هایی طراحی بشه که از عدم افشای اطلاعات محرمانه شرکا اطمینان حاصل بشه. در ادامه هم برخی درس‌هایی که از حوزه مهندسی نرم‌افزار گرفتیم رو برای جمع‌آوری دیتاست هم اعمال می‌کنه. مثلا:

- به دیتاست به چشم یه گناهکار نگاه کنید مگر اینکه خلافش ثابت بشه (در واقع همیشه شکاک باشید که یه جای کار می‌لنگه و بابتش تست کیس‌های مناسب طراحی کنید)
- پیش‌فرض‌هایی که باهاش به سراغ جمع‌آوری دیتاست رفتید رو گردآوری کنید و کنترل ورژن انجام بدید (در داکیومنت خروجی مرحله آنالیز نیازمندی‌ها و یا طراحی می‌تونه دیده بشه)
- حتما در مسیر توسعه دیتاست، peer review داشته باشید که از نون شب واجب‌تره
- برای بررسی توزیع پارامتر‌های دیتاست از ابزارهای مصورسازی استفاده کنید. (یکی از سکشن‌های تمپلیت مربوط به خروجی فاز آنالیز نیازمندی‌ها که در انتهای مقاله اومده، distributional requirements هست که در اون توزیع لازم برای برخی پارامتر‌ها توضیح داده میشه. مثلا ممکنه دیتاست باید طوری جمع‌آوری بشه که فلان پارامتر توزیع نرمال داشته باشه و این واقعیت باید در داکیومنت فاز آنالیز نیازمندی‌ها دیده بشه)
- حتما نواقص و محدودیت‌های دیتاست‌تون رو بدونید و یادداشت کنید به جای اینکه روی سرش قسم بخورید

و در آخر باید بگیم که بارها موارد استفاده از پارادایم‌های نرم‌افزاری در توسعه مدل‌های یادگیری ماشین رو دیدیم و این بار شاهد استفاده از این پاردایم‌ها در ایجاد دیتاست بودیم که اهمیت توانمندی در حوزه مهندسی نرم‌افزار رو برای دیتاساینتیست ‌ها بیش از پیش نشون میده و در پایان فقط می‌تونیم بگیم ما دیتاساینتیست‌ها به تو مدیونیم ای مهندسی نرم‌افزار!

پ.ن: به عنوان مثال، دیتاست معروف peyma که در حوزه NER فارسی مطرحه یه ایراد بزرگ داره و اون هم اینکه تمام named entityها که در دیتاست تست هستند، در دیتاست ترین نیز موجودند و هیچ named entityای وجود نداره که مدل، اون رو در فاز ترینینگ ندیده باشه! در حالیکه مثلا با ایجاد یک سناریوی یونیت تست میشد جلوی این رو گرفت. البته ما این مشکل رو در دیتاست خودمون (https://t.iss.one/nlp_stuff/250) حلش کردیم ولی دیتاست ما هم قطعا مشکلاتی داره که شما می‌تونید حلش کنید.

لینک مقاله:
https://arxiv.org/abs/2010.13561

#read
#paper

@nlp_stuff
بحر در کوزه این بار با HF!

احتمالا تا حالا شده که در مسیر تسک‌های NLP به دیوار سخت و خشن یک دیتاست بزرگ برخورده باشید (مثلا یک دیتاست در اندازه چند ده گیگابایت که شاید حتی جایی برای ذخیره‌سازیش در دیسک نداشته باشید چه برسه به رم). در این حالته که دست‌ها رو به نشانه تسلیم بالا می‌برید. اما هاگینگ‌فیس در کتابخانه Datasets🤗 این مشکل رو حل کرده. در واقع با دو قابلیت memory mapping و streaming که این کتابخانه فراهم کرده بر محدودیت رم و دیسک غلبه می‌کنید. قابلیت memory mapping (که به صورت پیش‌فرض فعاله) به این اشاره داره که با لودکردن هر دیتاستی توسط Datasets🤗 این کتابخانه یه سری cache file از دیتاست می‌سازه که بر روی دیسک ذخیره شدند و عینا همون محتویات دیتاست لود‌شده در RAM هستند. پس یه جور آیینه تمام‌نمای RAM محسوب می‌شه و از این جا به بعد دیگه این کتابخانه یه اشاره‌گر به اول این فایل باز می‌کنه و دیتا به صورت batch داخل رم لود میشه. طبیعتا آموزش مدل از اینجا به بعد I/O bounded خواهد بود اما نگران اون قسمتش هم نباشید چون فرمتی که برای کار با این فایل‌ها استفاده می‌کنه Apache Arrow هست که یه فرمت بهینه‌شده است. از طرفی برای اینکه نعمت رو بر ما تکمیل کرده باشه و حتی نگران کمبود دیسک هم نباشیم قابلیت streaming رو تعریف کرده که ینی می‌تونید از هاب دیتاست هاگینگ‌فیس، دیتاست رو به صورت batch و on the fly دانلود کنید و پردازش انجام بدید (که به صورت پیش‌فرض فعال نیست و باید streaming=True باشه). البته با استفاده از این قابلیت امکان random access به دیتاها رو از دست می‌دید (مثلا نمی‌تونید دستور dataset[2335] رو ران کنید چون آبجکتی که می‌سازه حالت iterable داره و شبیه generatorهای پایتونیه) ولی با دستور next و iterate کردن بر روی دیتاست، دقیقا سمپل‌های یک دیتاست استریم‌نشده رو می‌گیرید. پس دیگه بهونه بسه و پاشید کار با دیتاست‌های بزرگ رو شروع کنید.

پ.ن: در تصاویر یه سری نمونه کد‌هایی آوردیم که از فصل ۱۰ کتاب گران‌سنگ NLP with Transformers گرفته شده که اثری جاوید از هاگینگ‌فیسه.

#handsOn

@nlp_stuff
اعتدال پیشه کن حتی در آموزش تخاصمی مدل!

محققان نشون دادند که adversarial training به عنوان مؤثرترین راهبرد دفاعی در برابر حملات adversarial examples است که قبلا در موردش در حوزه تصویر در این پست (https://t.iss.one/nlp_stuff/297) صحبت کرده بودیم. به صورت ساده یک حمله موفق زمانی اتفاق می‌افته که ما بتونیم یکی از کلمات جمله ورودی رو با مترادفش جابجا کنیم (معنای جمله تغییر نکنه!) به نحوی که خروجی مدل تغییر کنه. در این حالت ما موفق شدیم یک حمله synonym attack به مدل بزنیم و در اصطلاح اون رو گول زدیم.
حالا برای اینکه ازین نوع اتفاقات کمتر بیافته باید مدل رو با روش آموزش خصمانه یا همون adversarial training مستحکم کرد. همونطور که گفتیم آموزش خصمانه توسط adversarial examples انجام میشه که در این مقاله اون‌ها رو به دو دسته کلی تقسیم کردند:

۱- مثال‌های متخاصم سنتی (Traditional adversarial examples یا Fickle adversarial examples): به روشی گفته میشه که با یک تغییر کوچک در ورودی (جوری که معنا عوض نشود) سعی در گیج کردن مدل به نحوی داره که پیش‌بینی مدل متفاوت از قبل بشه. مثلا استفاده از incessant بجای continued در جمله
Employers have continued to operate motor vehicles, and that's all that matters.

۲- مثال‌های متخاصم متضاد (Obstinate adversarial examples): برعکس نوع قبلی در این روش یک ورودی به نحوی عوض میشه که پیش‌بینی مدل رو حفظ می‌کنه اما معنای واقعی ورودی رو متحول میکنه. مثال: استفاده از employees بجای employers در همان جمله بالا.


حالا این مقاله داره خودش رو میکشه که بگه بابا اگه فقط از مثال‌های نوع اول استفاده کنید ممکنه مدلتون آسیب‌پذیر بشه! دلیلش هم اینه که در متن، مثال‌های نوع اول معمولاً با محدودیت تشابه کسینوس ایجاد میشن تا نمایش‌های اصلی و جمله تغییر کرده (perturbed sentence) رو به نزدیک بودن در فضای embedding تشویق کنند. در حالی که، این روش اندازه‌گیری شباهت، ممکنه معنای واقعی رو حفظ نکنه و مدل، نمایش‌های ضعیفی رو در طول آموزش خصمانه یاد بگیره! به زبان دیگه اگه مدل با مثال‌های مترادف و سنتی به گونه ای آموزش داده بشه که در برابر تغییر محدود ε (مثلا کلمات مترادف) مقاوم باشه، ممکنه نسبت به تغییرات کوچک در مثال‌های دیگه (مثلا کلمات متضاد که اصلا معنی رو به کل عوض میکنه)، بسیار بی‌تفاوت بشه!

در ادامه، نویسندگان یک روش مستحکم جدید ارائه میدهند به اسم Balanced Adversarial Training (BAT) که از هر دو نوع مثال‌ها در آموزش خصمانه مدل استفاده میشه. ایده، استفاده از contrastive learning هست بطوری که فاصله بین جفت های مثبت (مترادف‌ها) رو به حداقل برسونیم و فاصله بین جفت های منفی (متضادها) رو به حداکثر برسونیم. مقاله دو ورژن از روش پیشنهادیش به نام‌های BAT-Pairwise و BAT-Triplet داره. در BAT-Pairwise سعی میکنه فاصله بین جفت‌های مثبت و منفی رو مستقل از جمله ورودی بهینه بکنه ولی توی BAT-Triplet یک رویکرد مثلثی داره که از ورودی به عنوان لنگر مثلث استفاده میشه. در واقع در ورژن دوم سعی بر این هست که فاصله بین جفت‌های مثبت و ورودی اصلی کوچکتر از فاصله جفت‌های منفی و ورودی اصلی باشه (با یک حداقل مارجین m).

در ضمن نویسنده مقاله تاکیید داره که این یک trade-off هست و باید اعتدال در استفاده از هر دو نوع مثال‌ها حفظ بشه تا مدل در عین‌حالی که نسبت به مترادف‌ها خروجیش عوض نمیشه در برابر متضاد‌ها یا چیزایی که معنی رو عوض می‌کنند هرچند کوچک هشیار باشه!

در انتها گفته ما مدل‌های BERT و RoBERTa رو روی ۲ تسک مختلف با آموزش SAFER برای ۱۵ ایپاک آموزش میدیم. سپس نرخ موفقیت حمله (ASR) رو برای حملات مترادف (fickleness) و متضاد (obstinacy) در هر دوره آموزشی اندازه میگیریم که نتایجشون نشون میده نرخ موفقیت حملات، کمتر از روش‌های سنتیه.

پ.ن: با تشکر از آقای برخوردار که این مطلب رو برای ما ارسال کردند. شما هم اگه مطلب خوبی داشتید برای ما بفرستید و تعارف نکنید.

لینک مقاله:
https://arxiv.org/abs/2210.11498

#read
#paper

@nlp_stuff
قطار self-supervised به ایستگاه tabular data رسید!

قطعا در مدح self-supervied  learning زیاد شنیدید و در این پست (https://t.iss.one/nlp_stuff/298) هم روش‌هاش در NLP رو مرور کردیم. یکی از محدودیت‌های اصلی self-supervised learning اینه که خیلی وابسته به دامین و مودالیتیه. مثلا روش‌های حوزه تصویر به سختی برای حوزه متن قابل انجامه. حالا مردانی مرد از google research به پا خاسته‌اند و سعی کردند روشی عمومی برای self supervised learning ارایه کنند که حتی بر روی tabular data هم بتونه جواب بده. معماری کلی این روش رو در تصویر زیر می‌تونید ببینید. مانند همه روش‌های SSL که در NLP بررسی کردیم، طبیعتا اینجا هم فاز pre-training و fine-tuning داریم که اساسا وجود همین پارادایم هم باعث میشه در محیط‌هایی که داده لیبل‌دار کمتری وجود داره بهتر عمل بکنه. ایده اصلی در فاز pre-training هست که از denoising auto encoderها الهام گرفته شده. در این روش به ازای یه batch از داده ترین به صورت رندم یک زیرمجموعه‌ای از فیچرها انتخاب میشه و این فیچرها رو corrupt می‌کنند. روش corruption هم به این صورته که به صورت رندم با همون فیچرها از سمپل‌های دیگه جایگزین میشه. حالا همون‌طور که در قسمت بالای تصویر می‌بینید دیتای سالم و دیتای corruptشده به ‌طور همزمان (تعریف همزمان اینه که دو تا شبکه داریم که full parameter sharing انجام دادند) به یک شبکه انکودر f داده می‌شه که داده رو به فضای بزرگتری می‌برند و سپس به یک شبکه g داده می‌شه که داده رو به فضای کوچکی میبره و بعد با استفاده از InfoNCE که یه loss function مشهور در عرصه SSL هست تفاوت خروجی شبکه به ازای دیتای corruptشده و دیتای سالم به دست میاد و کار ترینینگ انجام میشه (InfoNCE عملا شبیه یه categorical cross entropy عمل می‌کنه که به ازای نمونه‌های شبیه به هم مقدار کمی خروجی می‌ده و به ازای نمونه‌های negative که دور از هم هستند هم مقدار زیادی رو خروجی میده).
در فاز fine tuning عملا شبکه g  کنار گذاشته میشه و یک classifier head بر روی شبکه f گذاشته میشه و کل شبکه fine tune میشه.
برای تست این روش هم از دیتاست OpenML-CC18 استفاده شده که ۷۲ تسک دسته‌بندی داره و چون این مساله برای tabular data بوده ۳ تا از دیتاست‌هاش رو (CIFAR , MNIST, Fashion MNIST) کنار گذاشتند و عملا بر روی ۶۹ دیتاست تست گرفتند که روی برخی حتی با داده کمتر، بهبود هم داشته. مقاله خیلی جمع و جور و به زبان ساده و با جزییات تکنیکال نوشته شده و توصیه می‌کنیم حتما بخونید.

لینک مقاله:
https://arxiv.org/abs/2106.15147

لینک گیت‌هاب:
https://github.com/clabrugere/pytorch-scarf

#read
#paper

@nlp_stuff
در مورد chatGPT، مکانیزم RLHF و راهی که با InstructGPT طی شد

احتمالا این سوال که چطوری chatGPT بوجود اومده ذهن شما رو درگیر کرده باشه. قبل از پرداختن به این سوال باید اول پرسید Open-AI دقیقا با چه نیازی به GPT-3 راضی نشد و به chatGPT رسید؟

پاسخ اینه که در واقع GPT-3 از روی Text موجود در اینترنت آموزش دیده بود. برای ساخت معماری این شبکه از Decoder استفاده کردند؛ پس تسک اینه که وقتی یه جمله بهش میدی کلمات بعدی رو حدس بزنه. اما با این ساختار آموزشی و این نوع دیتا هیچ تضمینی وجود نداشت که اون جملاتی که در ادامه Predict می‌کنه لزوما دارای حقیقت باشه یا جملات سمی و توهمی یا حتی توهین آمیز نباشه. این اولین نیاز بود. نیاز دوم این بود که بتونه دستور و خواسته‌ای که یوزر از طریق ورودی میده رو متوجه بشه و چیزی رو که یوزر میخواد رو تولید کنه. یعنی ساختار آموزش بجای «بقیه‌اش رو تو بگو» به ساختار ارباب رعیتی «این کاری که میگم رو بکن» تبدیل بشه. برای این دو نیاز open-AI مدل خفنی رو توسعه داد و اسمش رو گذاشت: «InstructGPT».

برخلاف تصور، chatGPT مستقیم از روی GPT-3 ایجاد نشده. بلکه از نظر open-AI راه chatGPT از fine-tune کردن InstructGPT می‌گذشته. که با اصلاح ساختار آموزش و ارایه یک روش آموزشی خیلی خفن InstructGPT رو توسعه دادند. و بعد از این مدل به chatGPT رسیدند. جالب اینجاست که اصل زیبایی‌های خلقت توی InstructGPT جمع شده. و از InstructGPT تا chatGPT خیلی مسایل فنی خاصی رخ نداده.

برای ساخت InstructGPT اول اومدن در کمال ناباوری GPT-3 رو تبدیل به تسک Supervised کردند. تمام Promptهایی که ملت روی GPT-3 داشتند رو به یه سری انسان دادند و ازشون خواستن پاسخش رو بنویسند (دیوونه خونه ست). و بعد از روی این سوال و جواب، یه مدل توسعه دادند. ماجرا از اینجا تازه شروع میشه. در ادامه فرایند از یه مکانیزمی استفاده کردند که اسمش رو open-AI گذاشته RLHF. یا همون Reinforcement Learning Human Feedback.

فرایند RLHF به این صورته:

- اول به ازای هر Prompt، از مدل‌های Base-Line چندین خروجی می‌گیریم و خروجی‌ها رو به انسان می‌دیم تا برامون از بهترین تا بدترین جواب Sort کنه. (در اینجا مدل‌های Base-Line شامل GPT-3 می‌شه و اون مدل Supervised). و بعد از طریق این دیتای باارزش (ترتیب بندیِ نتایج مدل‌ها بر اساس ترجیح انسان)، یک Reward Model توسعه می‌دیم. در واقع اینجا با این مدل داریم اون Functionی رو مدل می کنیم که معمولا یا Rule Based بود یا انسان.

- در مرحله بعد مدل GPT-3 رو تبدیل به یک مدل RL می‌کنیم. و به ازای هر Prompt در دیتابیس ازش خروجی می گیریم. خروجی رو میدیم به Reward Model و از Reward محاسبه شده برای آپدیت Policyهای مدل استفاده می کنیم.

بنظرم تو این روش کار یدی و کار علمی-مهندسی در یک تعادل جذابی قرار داره. از یه طرف تبدیل کردن یه مدل زبانی به یک مدل RL بنظر خفن میاد و احتمالا بیشتر در آینده شاهدش باشیم. از طرفی، جایی که تصور نمی شد انسان حضور داشته باشه، از انسان استفاده شد. و در آخر هم با Reward Model زیبایی رو بر ما تمام کردند و در جایی که حضور انسان یا Rules پذیرفته شده بود اثبات کردند میشه مدلی ساخت که ترجیحات انسان ها رو مدل کرد و خلاصه که با RLHF نمایش زیبایی از تعامل انسان و ماشین رقم زدند.

برای مطالعه عمیق تر:
https://openai.com/blog/instruction-following/

https://openai.com/blog/deep-reinforcement-learning-from-human-preferences/

https://arxiv.org/abs/2203.02155


پ.ن: با تشکر از آقای اسماعیلیان که این مطلب رو برای ما ارسال کردند. شما هم اگه مطلب به دردبخوری داشتید برای ما بفرستید که با اسم خودتون در کانال منتشر کنیم.

#read
#paper

@nlp_stuff
عمرتان زیادی کرده که دکترا بخوانید؟

این
هفته آقای لکان (یکی از سه‌ خدای دیپ‌لرنینگ) توییتی زده و به مورد Aditya Ramesh اشاره کرد. فردی که لیسانسش رو از دانشگاه NYU گرفته و قصد داشت تا وارد دوره دکتری شود اما با یک کارآموزی در OpenAI مسیرش تغییر کرده و در آن جا مانده و در نهایت با مدرک لیسانس تبدیل به نویسنده اصلی مقاله مدل معروف Dall-E می‌شود.

آقای بهنام نیشابور محقق گوگل هم توییت لکان را کوت کرده و نکات ریزتری برای تایید "نباید برای یادگیری ماشین دکترا خواند" به آن اضافه کرده است. نکته اصلی که تحصیلات تکمیلی برای زمینه‌ای مثل ML آورریتد است. چرا؟ چون که یک نفر بدون هیچ گونه پیش زمینه خاصی می‌تواند به این فیلد وارد شده و با اندکی وقت گذاشتن، حتی می‌تواند به راحتی در کنفرانس‌های مطرح دنیا مقاله‌ای چاپ کند. منابع آموزشی ML روز به روز گسترده‌تر و در دسترس‌تر می‌شوند و واقعا لازم نیست کسی برای وارد شدن به وادی پژوهشگری یادگیری ماشین بیاید و ۵ الی ۶ سال از عمرش را در ارشد یا دکتری هدر دهد. (و خودمانیم، رشته‌‌هایی مثل فیزیک را با ML مقایسه کنید. طرف در فیزیک تا بخواهد به جایی برسید باید مو سفید کند اما امروزه از صفر تا صد ماشین لرنینگ را با این تئوری‌های آبکی که دارد می‌توان در کمتر از دو سال طی نمود)

نکته‌ دیگری که آقای نیشابور اشاره کرده است این است که تعداد موقعیت‌های دکترای یادگیری ماشین روز به روز بیشتر می‌‌شود اما از آن طرف تعداد شغل‌هایی که به مدرک دکتری یادگیری ماشین نیاز دارد در آینده روز به روز کمتر می‌شود. در واقع با داشتن دکتری شما over-qualified می‌شوید و از طرف دیگر هم مگر آکادمی چه قدر موقعیت شغلی می‌تواند داشته باشد؟ در مقابل، صنعت اما بیش از ML Researcher به ML Engineer‌ها نیازمند است. کسی که بتواند چیزی را واقعا بسازد. دوره دکتری باعث دوری نسبی از شما صنعت و مهارت‌های آن خواهد شد. آقای نیشابور در انتها به نتایج تحقیقی اشاره کرده که در آن گفته شده درصد زیادی از دانشجویان تحصیلات تکمیلی دچار افسردگی و اضطراب شدید هستند.

نکته دیگری که ما به صحبت‌های بالا اضافه می‌توانیم بکنیم این است که جایگاه متفاوت یادگیری ماشین و به طور عام هوش مصنوعی نسبت به سایر علوم را باید در نظر گرفت. هوش مصنوعی در مدت ۷۰ سال اخیری که از خدا عمر گرفته است، همچنان حوزه یکپارچه‌ای نبوده است. هر از چند گاهی ایده‌ای آمده است و با هوش مصنوعی وارد بهاری شده و در نهایت در زمستانی دفن شده است. گاهی منطق‌دان‌ها به آن وارد شده‌اند و با دیدشان روش‌های سیستم‌های خبره و منطق را برای هوش مصنوعی توسعه داده‌اند. گاهی برقی‌ها وارد شده‌اند و مفاهیم سیگنالی را در حوزه هوش مصنوعی غالب کرده‌اند و این اواخر هم ریاضی‌دان‌ها و آماردان‌ها وارد شده و پارادایم یادگیری ماشین را پادشاه هوش مصنوعی کرده‌اند. از حدود ۲۰۱۲ به این ور هم شبکه‌های دیپ (شاید مدیون پیشرفت‌‌های سخت‌افزاری) فرمان بازی را به دست گرفته و بهاری‌ترین دوران هوش مصنوعی را رقم زده‌اند. اما واقعیت این است که یادگیری عمیق نیز اکنون احتمالا وارد پاییز خود شده است (در این مورد در آینده احتمالا صحبت می‌کنیم). مسیر تحقیقاتی هوش مصنوعی و یادگیری ماشین احتمال دارد به زودی دوباره وارد زمستان سخت شده و تمامی سرمایه‌گذاری‌های تحقیقاتی بسوزند. البته که بحث دنیای صنعت فرق می‌کند و همین الان بسیاری راه‌حل‌های یافت شده در دنیای آکادمی آماده هستند تا به دنیای صنعت و کاربرد اعمال شوند. در همین راستا شاید پیشنهاد ML Engineer شدن به جای ML Researcher شدن پیشنهاد عافیت داری برای دین و دنیا باشد. برای حسن ختام به قول سعدی:
کرامت جوانمردی و نان‌دهی است
مقالات بیهوده طبل تهی است

پی‌نوشت: البته اگر در بلاد کفر نیستید قاعدتا برای رسیدن به جایی مانند گوگل یا کوچکتر از آن مسیری جز اپلای تحصیلی برای ساختن رزومه و تقویت حلقه تاثیر شاید نیست. بحث کلی این است که در شرایط عادی، دکترای یادگیری ماشین معنی چندانی در دنیای امروز ندارد.

لینک توییت لکان:
https://twitter.com/ylecun/status/1605450677806895104

لینک توییت نیشابور:
https://twitter.com/bneyshabur/status/1605677285255675904

#tweet
#read

@nlp_stuff
یادگیری قلق‌های ریسرچ هوش با کورس CS197 هاروارد

عموما اگر هم صنعت و هم آکادمی را تجربه کرده باشید این تفاوت را مشاهده کرده‌اید که به نظر فضای صنعت فضای سرراست‌تری است و روند آغاز تا انجام یک تسک یا پروژه بسیار شفاف‌تر و آشناتر است تا روند اجرای یک پژوهش در آکادمی. به علاوه در فضای صنعت نیروها به علت پیش‌زمینه مهندسی که دارند آشنا به رعایت یکسری قواعد و الگووار‌ه‌هایی هستند، حال آن که این قواعد و الگوها در سمت ریسرچ به صورت مدونی وجود ندارد. حال آقای Rajpurkar استادیار دانشگاه هاروارد آمده و یک کتاب الکترونیکی از درسی که تحت عنوان "تجربیات پژوهشی هوش مصنوعی"در هاروارد ارائه کرده، منتشر کرده است. در این کتاب راجع به مباحثی همچون استفاده درست و موثر از python و pytorch و lightning و HF و streamlite و vscode و git و ... توضیحات خوبی داده شده است. اما این کل ماجرا نیست، بلکه کتاب در ادامه صحبت کرده که چگونه می‌توان به صورت سیستماتیک مقالات را خواند، ایده‌های جدید زد، یک مقاله را ساختاربندی و منتشر کرد و اسلایدهای باکیفیتی ساخت. اما باز هم این تمام ماجرا نیست و راجپورکار برایمان راجع به نحوه مدیریت زمان و انرژی‌مان و همچنین نحوه مدیریت تعاملاتمان با استاد راهنما و یا سایر اعضای تیم نیز توضیح داده است. این منبع عالی را از دست نباید داد.

لینک کتاب:
https://docs.google.com/document/d/1uvAbEhbgS_M-uDMTzmOWRlYxqCkogKRXdbKYYT98ooc


#link
#coach
#course

@nlp_stuff
دورزدن تحریم Open-AI با نامبرلند

در چند هفته‌ای که گذشت فضای شبکه‌های مجازی پر شد از چت‌هایی که ملت با chat-gpt داشتند. با این که chat-gpt فعلا رایگانه اما دوستمون open-ai اجازه ساختن اکانت با شماره ایران رو نمیده و شما برای ساخت اکانت نیاز به شماره خارجی دارید. خوشبختانه سایت نامبرلند هم اومده و سرویس شماره مجازی یکبار مصرف رو برای open-ai اضافه کرده. میتونید تو نامبرلند شماره مجازی open-ai رو بخرید (ارزونترینش مال اندونزیه با ۶۵۰۰ فعلا) و بعد با همین شماره تو سایت open-ai ثبت نام کنید و با chat-gpt معاشرت کنید بعدش. البته به علت بار سنگینی که روی chat-gpt اومده تو چند وقت اخیر هر از گاهی میگه الان تحت فشارم بعدا بیاید سراغم. فقط حواستون باشه از سایت open-ai بعد ثبت نام لاگ اوت نکنید و ترجیحا هم با vpn بازش کنید (ما امتحان نکردیم ولی عقل سلیم همچین چیزی میگه )

اگر هم حال و حوصله پول دادن رو ندارید می‌تونید با youchat که رایگانه معاشرت کنید. شبیه chat-gpt هست و ارزش امتحان کردن رو داره.

پی‌نوشت: این پست رپرتاژ و تبلیغی نیست. منتها این قدر سوال پرسیده‌ شد که شما چطور به chat-gpt دسترسی دارید، گفتیم نحوه دسترسی رو به اشتراک بگذاریم.

آدرس نامبرلند:
numberland.ir
آدرس youChat:
https://you.com/search?q=who+are+you&tbm=youchat

@nlp_stuff
حس پیاده‌سازی GPT را ندارید؟ حق دارید، آموزش ندیده‌اید.

نقل قولی منتسب به کنفوسیوس هست که میگه می‌شنوم و فراموش می‌کنم، می‌بینم و یادم می‌ماند، انجام می‌دهم و می‌فهمم. در همین راستا، بارها پرسیده شده که ما فلان مقالات دیپ لرنینگی رو خوندیم ولی اون قدر که باید تاثیر این خوندن رو حس نمی‌کنیم و باید چه کنیم؟ پاسخ اینه که باید کد زد، پیاده‌سازی کرد و پروژه دست‌گرمی انجام داد تا رو ریل افتاد. اما اینجا یک مساله مرغ و تخم‌مرغی به وجود میاد که آدم از کجا می‌تونه بفهمه اصلا چی رو باید بزنه و این زدنش درست بوده یا نه و اصلا چه جوری از همین کد زدنش یاد بگیره؟

آقامون آندره کارپثی از غولهای هوش مصنوعی، پس از جدایی از تسلا، در ایام فراغت خودش زده تو کار آموزش. از اونجایی که در چند وقت اخیر هم ترند ChatGPT در میون طیف وسیعتری از مردم (و نه صرفا هوش‌مصنوعی‌کارا) داغ شده ایشون ویدئویی دو ساعته ضبط کرده و در اون به آموختن پیاده‌سازی مدل GPT (البته از سایز کوچیکش در حدی که قابل آموزش‌دادن روی کولب باشه) و آموزشش روی دیتاست نوشته‌های شکسپیر پرداخته. این ویدیو بسیار ارزشمنده و کارپثی از ب بسم الله که توکنایزیشن باشه تا اجزای معماری ترنسفورمر رو جز به جز با زبان شیوا و بیان جزییات لازم و حکمت وجودیشون توضیح داده و همزمان پیاده‌سازی هم می‌کنه و تازه در انتها هم گریزی به ChatGPT زده و در مورد اون هم صحبت کرده. دیدن این ویدیو رو حتما در اولویت‌هاتون قرار بدین و قطعا از صرف زمان برای اون ضرر نخواهید کرد.

در ضمن اقای کارپثی قبل از این هم یک سری ویدیو تحت عنوان Neural Networks: Zero to Hero تدارک دیده و در اون به توضیح و پیاده‌سازی چیزای پایه‌‌ای‌تر مثل توابع فعالسازی و BackPropagation پرداخته و این ویدیو ساخت GPT اش هم به جزیی از همین پلی لیسته. حالا که تا اینجا اومدید این پلی‌لیست نابش رو هم از دست ندید.

ویدیو ساختن GPT از صفر با کارپثی:
https://www.youtube.com/watch?v=kCc8FmEb1nY

پلی‌لیست Neural Networks: Zero to Hero از کارپثی:
https://www.youtube.com/playlist?list=PLAqhIrjkxbuWI23v9cThsA9GvCAUhRvKZ


#coach
#watch

@nlp_stuff
مرا به بک‌اند چه حاجت که مست روی تو باشم

تا حالا بحث داغ این بود که در آینده نزدیک می‌شه برنامه‌نویس‌ها رو دور ریخت و جاشون از هوش مصنوعی برای تولید کد استفاده کرد و ظهور ابزارهایی مثل copilot و gpt هم این اتفاق رو ممکن نشون می‌دادند. اما حالا این ایده یک لول جلوتر رفته، به این صورت که آقا اصلا چه نیازی به backend داریم بیاید جاش از مدل‌های زبانی استفاده کنیم. در همین راستا یک عده اومدن در هکاتون Scale AI در این هفته ایده زدن و یک اپ ساده todo رو بدون پیاده‌سازی api‌های بک‌اندی‌اش و در واقع با جایگزین کردن GPT به جای بک‌اند پیاده‌سازی کردند و اتفاقا برنده جایزه اول این هکاتون هم شدند. در واقع مدل‌زبانی GPT در این پروژه به طور کامل جایگزین قسمت بک‌اند ماجرا شده و هم قسمت منطق و هم قسمت داده رو تونسته حل کنه و تازه هیچ‌گونه training ای هم در کار نبوده. به صورت جزیی‌تر اگر بخوایم توضیح بدیم ابتدا به GPT گفتند که مثلا This is a todo list app و بعد هم یک تیکه json رو به عنوان وضعیت دیتابیس به GPT ورودی دادند تا بفهمه که قالب دیتا چه شکلیه. در مرحله بعدی هر وقت نیاز به یک API Call بوده وضعیت فعلی و همچنین درخواست کاربر رو به GPT دادند و پاسخ GPT رو گرفتند. خوبی این اتفاق اینه که GPT که در حکم بک‌اند قرار گرفته هم در نحوه ذخیره‌سازی داده و هم انجام اعمال منطقی بسیار منعطفه و می‌تونه طیف گسترده‌ای از api call هایی که حتی بهشون فکر نشده رو هم انجام بده.

این پروژه با این که فعلا صرفا روی نیازمندی ساده‌ todo اجرا گرفته شده ولی می‌تونه آغازی بر یک روند جالب برای آینده باشه. آینده‌ای که توش نیاز به دیتابیس و بک‌اند و حتی شاید زبان‌های برنامه‌نویسی مثل پایتون نیست و یک مدل زبانی قدرتمند مثل GPT می‌تونه در حکم یک مغز متفکر تمامی نیازمندی‌های درخواستی رو انجام بده.

لینک رپو:
https://github.com/TheAppleTucker/backend-GPT

لینک توییت توضیحات:
https://twitter.com/DYtweetshere/status/1617471632909676544

#link

@nlp_stuff
مسابقه‌ی رتبه‌بندی نتایج جستجوی ترب

این روزها یک مسابقه‌ی درست و درمون رو شرکت ترب داره برگزار می‌کنه: «بهبود رنکینگ جستجو در ترب با استفاده از دیتای جستجوی کاربرها». اصطلاحا به این مسئله learning to rank گفته میشه. در این مسئله، اطلاعات سرچ کاربرها شامل عبارت جست و جو شده، نتایج نشان داده شده به اون‌ها، کلیک کاربرها و همچنین نام و قیمت محصولات به شما داده شده و از شما خواسته شده که در ازای یک عبارت جست و جو و تعدادی محصول کاندید، رتبه‌بندی بهینه رو پیشنهاد بدید. بنابراین علاوه بر مسئله learning to rank با روش‌های مختلف استخراج ویژگی‌های متنی از محصولات سرو کار دارید.

شروع مسابقه از ۱۵ بهمن اتفاق افتاده و تا ۱۵ اسفند برای ثبت‌نام وقت دارید. یه سری جایزه‌ی تپل هم گذاشتند. پس توصیه می‌کنیم این مسابقه رو شرکت کنید و خودتون رو به چالش بکشید!

لینک ثبت نام و توضیحات رویداد:
https://tdc.torob.com

پ.ن. اگر رویداد جون‌دار دیتایی مثل همین رویداد دارید، ندا بدید که روی کانال بگذاریم تا ملت بهره ببرند.

#other

@nlp_stuff
همه ممکن است نشت کنند!

یکی از مهمترین بخش‌های پایپ‌لاین دیتا، نحوه صحیح تقسیم‌بندی دیتا به داده‌ی train و test است. نکات زیادی داره که مهمتریناش اینه که نباید نشتی داشته باشید؛ یعنی از داده‌ی آموزش نباید توی داده‌ی ولیدیشن و تست داشته باشید وگرنه می‌بینید متریکتون به شکل غیرواقعی خوب میشه. باز یکی دیگه از نکاتش اینه که قرار نیست توزیع داده آموزش و تست تفاوت زیادی کنند وگرنه می‌بینید که روی داده تست نتایجتون خیلی ضعیف میشه. یا اینکه قرار نیست هر جور که دوست دارید دادتون رو تقسیم کنید و گاهی مثلا اگر مساله با سری زمانی در ارتباطه، لازمه روی خط زمانی تقسیم کنید و گاهی لازمه شافل کنید و رندوم تقسیم کنید. نکات بیشتر و دقیق‌تری رو در فصل یک و دو کتاب hands on ml میتونید پیدا کنید.

شاید با خودتون فکر کنید خب اینکه خیلی راحته؛ ولی اینطور نیست. استاد پوروطنِ ما همیشه این مثل معروف رو می‌گفت که: شیطان در جزئیاته.
سال ۲۰۱۷ اندرو انگِ گولاخ و شرکا یک مقاله با عنوان CheXNet: Radiologist-Level Pneumonia Detection on Chest X-Rays with Deep Learning دادند (تریلی اسم مقاله رو نمی‌کشه). اونجا یه مدل CNNای ارائه دادند و روی صد هزار تا تصویر رادیولوژی از ۳۰ هزار تا بیمار آموزش دادند تا بتونند بیماری ذات الریه رو تشخیص بدن (اولا عظمت دیتا رو داشته باشید. ثانیا دقت کردید که چند تا تصویر برای یک بیمار وجود داشته). بعد اومدند این دیتا رو ۸۰ به ۲۰ بین آموزش و تست به صورت رندوم تقسیم کردند. چشمتون مشکل رو دید؟ اگر شما بیاید دیتا رو به صورت رندوم تقسیم کنید تصاویر یک بیمار می‌تونه توی هر دو تا داده‌ی ترین و تست باشه و مدل می‌تونه از فیچرهای مربوط به بیمار کلی استفاده کنه؛ حتی اگر این فیچرها مستقیما مربوط به خود بیماری ذات الریه نباشه. مثلا یک زخمی از عمل رو توی یه عکس آموزش میبینه و یاد میگیره این مربوط به کلاس اوله. بعد دیگه هر جا عین همون زخم رو ببینه زرتی میگه کلاس اوله و دیگه فکر نمیکنه. یعنی یه میان‌بر پیدا کرد. بعد از  ۱۱ روز فهمیدند مشکل داره و اومدند این رو درست کردند و دوباره مقاله رو منتشر کردند. در عکس دوم ضمیمه‌شده به پست می‌تونید ببینید که جمله‌ی there was 𝗻𝗼 𝗽𝗮𝘁𝗶𝗲𝗻𝘁 𝗼𝘃𝗲𝗿𝗹𝗮𝗽 between the sets رو در تصویر راست (نسخه اصلاح شده) نسبت به تصویر چپ (نسخه اولیه) اضافه کردند و نحوه تقسیم رو تغییر دادند.

حداقل دو تا درس از این موضوع میتونیم یاد بگیریم: اول. حواسمون به نشتی باشه چون همه ممکنه نشت کنیم. دوم. همه حتی اندرو انگ و شرکا هم ممکنه اشتباه کنند. پس فقط سعی کنیم یاد بگیریم، درستش کنیم و تکرار نکنیم. خجالت هم نداره.

لینک مقاله نسخه اول:
https://arxiv.org/abs/1711.05225v1

لینک مقاله نسخه اصلاح شده:
https://arxiv.org/abs/1711.05225

لینک توئیت توضیح این داستان:
https://twitter.com/svpino/status/1592140348905517056

پ.ن. شما هم اگر پست خوبی داشتید بفرستید تا به اسم خودتون توی کانال بذاریم.

#tweet
#handson

@nlp_stuff
و اکنون GPT-4

و سرانجام لحظاتی پیش Open-AI رسما انتشار مدل GPT-4 را تایید کرد. فعلا تحولات اخیر در رابطه با این مدل به صورت خلاصه وار اینه که:

- در تسک‌های تست‌های انسانی آکادمیک (مثل GRE) از مدل‌‌های قبلی مثل GPT-3 بهتره و در خیلی از تسک‌ها در صدک‌های بالایی قرار داره که یعنی از بیش از نیمی از انسان‌ها هم برتره. این رو به این معنا تفسیر کردند که این مدل توانایی‌های Reasoning قابل توجهی داره.

- مولتی مداله، یعنی میتونه تصویر رو هم در کنار prompt ورودی بگیره و با توجه به اون پرامپت روی اون تصویر توضیحی بده. مثلا بهش میگید تو این عکس چه میبینی و میاد براتون توضیح میده. در خیلی از تسکای پرسش و پاسخ تصویری با این که دقتش به حد SOTA نمی‌رسه اما باز هم قابل قبوله و از مدل‌های مولتی مدال قبلی بهتر داره نتیجه می‌گیره (وقتی می‌تونید ارزش این کار رو درک کنید که دقت کنید که به صورت Zero-Shot داره این کار رو انجام میده!)

- قابلیت شخصی‌سازی و فرمان‌پذیری سبک پاسخ دادن داره! در واقع این امکان وجود داره که شما با پیام‌هاتون به GPT بفهمونید که دوست دارید با چه سبکی بهتون پاسخ بده. یک مثال جالب خود Open-AI تو دموش گذاشته که به طرف میگه فرض کن سقراط هستی و در نقش معلم و هیچ وقت به دانش آموزات پاسخ رو نمیدی بلکه سعی میکنی با سوال پرسیدن اونها رو به جواب برسونی و بعد به طرز جالبی سعی کردن که باهاش یک معادله دو مجهولی رو حل کنند!

- همچنان با همون تسک ساده پیش‌بینی کلمه بعدی آموزش دیده اما با تاثیرپذیری از Chat-GPT اینجا هم اومدن و از RHLF برای فاین‌تیون‌کردن GPT-4 استفاده کردند.

برای توضیحات بیشتر اینجا را ببینید:
https://openai.com/research/gpt-4


@nlp_stuff
پَچ‌پَچ کردن تمام آن چیزی است که نیاز دارید.

اگر در این چند سال همراه ما بوده‌ باشید یادتون هست که معماری‌های ViT و MLP-Mixer سعی داشتند نشون بدن که برای به دست آوردن یک بازنمایی خوب از تصویر، لازم نیست که به کانولوشن مقید باشیم. ViT نشون داد که میشه با پچ‌پچ کردن (یعنی این که تصویر رو به تکه‌های کوچیکتر تقسیم کردن) و بعد اعمال اتشنن و MLP پچ‌محور این بازنمایی خوب رو به دست آورد و MLP-Mixer هم گفت که به همون اتنشن هم نیازی نیست و میشه بعد از پچ‌پچ‌کردن با دو تا MLP که یکیشون Depth-wise و دیگری Patch-wise هست بازنمایی خوبی را یاد گرفت. (قبلا در https://t.iss.one/nlp_stuff/81 و https://t.iss.one/nlp_stuff/168 این دو معماری رو معرفی کرده بودیم)

حالا یک مقاله که در TMLR چاپ شده اومده و نویسندگانش گفتن که اصلا بحث اتنشن و MLP نیست. اون چیزی که باعث یادگیری بازنمایی خوب میشه خود patch کردن و استفاده از یک الگوی متقارن (یا به قول خودش isotropic) بین این پچ‌های مختلف هست. بر همین ایده، خودشون اومدن و یک مدل به نام Conv-Mixer ارائه دادن. ساختار و نحوه عملکرد این مدل این شکلیه که تصویر ورودی رو مثل ViT و MLP-Mixer میاد و پچ‌پچ می‌کنه و روی هر پچی هم patch-embedding رو اعمال میکنه (اینجا برای این که ژانگولربازی دربیاره بگه من تو مدلم از هیچ MLP استفاده نکردم اومده و این فرآیند Patch Embedding رو هم با کانولوشن با استراید اندازه سایز پچ انجام داده). سپس در مرحله بعدی میاد و لایه‌ای به نام Conv-Mixer رو به تعداد عمق d روی این پچ‌ها اعمال میکنه. اما هر کدوم از این لایه‌های ConvMixer چه شکلی هستند؟ هر لایه ConvMixer در واقع از دو کانولوشن تشکیل شده. یک کانولوشن که صرفا به صورت depth-wise روی فیچرهای حاضر در یک عمق مشخص کانال و در مکان‌های مختلف اون عمق اعمال میشه و یک کانولوشن دیگه که اون هم به صورت صرفا spatial-wise بر روی فیچرهای حاضر در یک مکان مشخص و در عمق‌های مختلف اون مکان اعمال میشه. در نهایت هم بعد از اعمال d تا از این لایه‌ها میاد و با میانگین‌گیری از بازنمایی پچ‌های مختلف یک بازنمایی کلی برای تصویر به دست میاره. عکس کد این مدل رو پیوست‌ کردیم که بسیار هم ساده است و اگر ببینیدش یحتمل بهتر بتونید بفهمید ماجرا رو.

بعد مقاله اومده و مدل Conv-Mixer و بقیه رقبا نظیر Resnet و ViT و MLP-Mixer رو روی دیتاست ImageNet-1k آموزش داده و نشون داده که Conv-Mixer نسبت به بقیه رقبا دقت بالاتری گرفته و البته تعداد پارامتر کمتر و سرعت Throughput بیشتری هم داره. نکته جالب این مقاله به نظر اینه که نشون داده که برای انتقال بازنمایی بین پچ‌ها لازم نیست که از فرآیند Self-Attention یا MLP-Mixer که هر دو فرآیندهای سنگینی به لحاظ حافظه‌ای هستند و استفاده کنیم و به صورت global اطلاعات بین پچ‌ها رو انتقال بدیم. بلکه میشه با خود کانولوشن این فرآیند انتقال اطلاعات رو به صورت لوکال پیاده‌سازی کنیم. یحتمل این پایان کار نیست و باز هم در آینده مدل‌های بیشتری خواهیم دید که سعی دارن با تغییر در معماری با معماری‌های سابق نظیر ResNet و ViT و MLP-Mixer و البته Conv-Mixer رقابت کنند.

لینک مقاله:
https://openreview.net/pdf?id=rAnB7JSMXL


#read
#paper

@nlp_stuff
اسپارک؛ سهل و ممتنع!

اگر در حوزه تحلیل دیتا کار کرده باشید قطعا با ابزارهای data manipulation مانند pandas یا spark کار کردید. در این پست قصد داریم رشته بلاگی رو به شما معرفی کنیم که مفاهیم پایه‌ای spark رو به شما یاد میده. فهم این مفاهیم کمک می‌کنه که کوعری‌های بهتری در اسپارک بزنید و یا علت کند اجرا شدن برخی از کوعری‌ها رو بفهمید. همون‌طور که می‌دونید spark در دوحالت cluster mode و client mode اجرا میشه که معمولا برای کارهای تحلیلی که خیلی پروداکشنی نیست از همین حالت client mode استفاده می‌کنیم که در واقع تنها کاری که برای بهره بردن از اسپارک باید انجام بدید نصب پکیج pyspark بر روی سیستمتون هست (درست مثل pandas). حسن بزرگ اسپارک اینه که محاسبات بر روی دیتای حجیم رو می‌تونه بین چندین executor بشکونه و محاسبات هر executor توی ram اجرا میشه و executorها نتایج کارشون رو با استفاده از ارتباط با driver به اشتراک می‌ذارن تا نتیجه نهایی بدست بیاد (همون‌طور که متوجه شدید معماری کل اسپارک حالت master/slave داره) این وسط با کانفیگ‌هایی که روی اسپارک انجام میدید میتونید حداکثر استفاده از ram رو تعیین کنید تا خیالتون راحت باشه که همه ram سیستم شما مورد استفاده قرار نگیره. این رشته بلاگ ابتدا مفاهیمی مانند driver و executor و scheduler رو توضیح داده و سپس به سراغ توضیح پارتیشن‌ها رفته. پارتیشن‌ها بخش‌هایی از دیتا هستند که می‌تونند به صورت توزیع‌شده باشند و یا به صورت موازی پردازش بر روی اون‌ها انجام بگیره. در واقع هر executor در لحظه می‌تونه فقط یک پارتیشن از دیتا رو پردازش کنه ولی driver می‌تونه چندین executor رو به کار بگیره برای اینکه پردازش دیتا همزمان روی چندین پارتیشن انجام بشه.
این رشته بلاگ توضیح داده که برخی از transformationها یا کوعری ها حالت narrow دارند که به این معنیه که انجام اونها منجر به repartition شدن دیتا نمیشه مانند map یا filter ولی برخی دیگه wide transformation هستند که منجر به repartition شدن دیتا میشه مانند groupby که wide transformationها می‌تونند کوعری‌های سنگین‌تری باشند.  (همون‌طور که می‌دونید کوعری‌ها در اسپارک lazy هستند به این معنی که در لحظه اجرا نمیشند بلکه مواقع خاصی مانند تبدیل نتایج به list و یا ذخیره کردن داده اجرا میشند که این به اسپارک اجازه میده از زنجیره کوعری‌ها یک گراف محاسباتی بسازه و اون رو قبل از اجرا بهینه کنه)
در نهایت اومده و memory management در اسپارک رو توضیح داده که یکی از مهم‌ترین و البته پیچیده‌ترین قسمت‌های فهم اسپارک هست و گفته که memory management در سطوح مختلف قابل تعریفه مثل driver memory و یا executor memory و ...
توصیه می‌کنیم حتما این رشته بلاگ رو بخونید و سعی کنید از این به بعد به جای pandas از spark استفاده کنید که وقتی دیتای حجیم دیدید هول نکنید!

لینک رشته بلاگ:
https://luminousmen.com/post/hadoop-yarn-spark

#handsOn
#read
#blog

@nlp_stuff
پیشرفت بس است، متوقفش کنید!

خبر جدید این که جمعی از دانشمندان، صاحبان فناوری و علاقه‌مندان به هوش مصنوعی (از بنجیو گرفته تا ایلان ماسک و گری مارکوس و حتی بنیانگذار stable-diffusion) با انتشار نامه‌ای سرگشاده با ابراز نگرانی از بابت پیشرفت سریع هوش مصنوعی، از آزمایشگاه‌های هوش مصنوعی دنیا خواسته‌اند که آموزش دادن مدل‌های هوش مصنوعی قوی‌تر از GPT-4 را به مدت حداقل ۶ ماه متوقف کنند. این دوستان در این نامه گفته‌اند که با این که هوش مصنوعی می‌تونه بشر رو وارد دوره جدیدی از تاریخ تمدنش کنه اما در صورتی که برنامه‌ریزی صحیحی برای نحوه مدیریت هوش مصنوعی صورت نگیره این پدیده به عکس می‌تونه موجب بروز رخدادهای سیاهی بشه. همونطور که در طی چند وقت اخیر شاهد رقابتی دیوانه‌کننده میان شرکت‌های غول بزرگ برای آموزش مدل‌های بزرگ و بهتر هستیم و البته حاصل این رقابت ظهور مدل‌های بسیار هوشمندی نظیر GPT هست که حتی سازندگان اون هم نمی‌تونن نحوه بروز هوشمندیش رو درک، پیش‌بینی و یا کنترلش کنند.

در بخش دیگه‌ای از این نامه سوال‌های جالبی مطرح شده. آیا ما باید تمامی مشاغل را اتومات و ماشینی کنیم؟ آیا باید کورکورانه به سمت ایجاد هوش مصنوعی‌هایی حرکت کنیم که در نهایت ممکن است جایگزین تمدن انسانی ما شوند؟ این دوستان نوشته‌اند که توسعه هوش مصنوعی مساله‌ای نیست که فقط مربوط به توسعه‌دهندگان این حوزه باشد و کل جامعه بشری را در بر می‌گیرد. بنابراین از آزمایشگاه‌های هوش مصنوعی دنیا خواسته‌اند که آموزش مدلی قدرتمند‌تر از GPT-4 را به مدت حداقل ۶ ماه متوقف کنند و نکته جالب این که گفته‌اند اگر این توقف امکان‌پذیر نباشد در این صورت دولت‌ها باید وارد عمل شده و این توقف را اعمال کنند.

این دوستان سپس نوشته‌اند که بعد از اعمال توقف، از این مکث برای طراحی و اجرای مجموعه‌ای از پروتکل‌های ایمنی مشترک برای توسعه هوش مصنوعی استفاده کرد. در ادامه تحقیق و توسعه هوش مصنوعی باید بر ساختن سیستم‌های دقیق‌تر، ایمن‌تر، قابل‌تفسیرپذیر‌تر، شفاف‌تر و همسو‌تر متمرکز شود. همچنین به صورت موازی، توسعه‌دهندگان هوش مصنوعی بایستی که به دنبال ایجاد رگولاتوری‌هایی برای حل بعضی چالش‌های استفاده از هوش مصنوعی باشند. برای مثال وضع یک واترمارکینگ مشخص برای تشخیص آثار هوش مصنوعی از هوش واقعی، نظارت و ردیابی سیستم‌های هوش مصنوعی و همچنین تلاش برای مقابله با اخلالات ناشی از سواستفاده‌های هوش مصنوعی در مسائل اقتصای و سیاسی از جمله این مسائلند.

این که چرا در این بحبوحه افراد بزرگ و معروفی این نامه عجیب را منتشر کرده‌اند خود سوال بزرگی است اما هر کدام از این افراد احتمالا با انگیزه‌های متفاوتی از محتوای این نامه حمایت کرده‌اند. بعضی انگیزه‌های محتمل این موارد هستند:

- نزدیک‌شدن به نقطه عطف هوش مصنوعی صنعتی: همانطور که شاهد هستیم اگر قبل از این در هوش مصنوعی آکادمی سعی می‌کرد تا با صنعت رقابت کند اما سطح رقابت اکنون به حدی رسیده است که گوگل نیز توانایی رقابت با Open-AI را ندارد. همچنین شایعاتی وجود دارد که Open-AI در حال آموزش دادن مدل GPT-5 است. با توجه به سیاست‌های مخفیانه این شرکت این امکان وجود دارد که روند تحولات هوش مصنوعی از دست سایر بازیگران خارج شده و به یک مونوپلی ترسناک تبدیل شود. (حال آن که ما الان هم واقعا نمی‌دانیم آیا Open-AI مدلی هوشمندتر از GPT را آموزش داده یا خیر!)

- نگرانی‌های واقعی بابت ریسک‌ها و احتمال بروز فاجعه‌های اجتماعی: ما اکنون با تعداد زیادی مدل‌‌های هوش مصنوعی در مودال‌های مختلف نظیر تصویر و متن و ... مواجه هستیم. عدم توجه به خطرات و ریسک‌های آن می‌تواند منجر به شرایط پیش‌بینی‌نشده ناخواسته شود. از تولید محتواهای مستهجن گرفته تا احتمال جانشینی عوامل انسانی با عوامل هوش مصنوعی و بروز موج بیکاری می‌تواند تنها بخشی از این خطرات پیش‌بینی‌ناشده باشد.

- خوابیدن هایپ هوش مصنوعی یا حتی تغییر مسیر رشد آن: هوش مصنوعی تا به امروز به صورت چراغ خاموش مشغول حرکت و رشد بوده است، اما در چند سال اخیر و مخصوصا بعد از انتشار chat-gpt توجه طیف زیادی از مردم عامه به آن جلب شد (خودتان در توییتر فارسی شاهد آن هستید!) در این بیان بسیاری از مردم بدون داشتن دانش خاصی از هوش مصنوعی توانستند چالش‌های chat-gpt را کشف کنند. ادامه وضع فعلی در مسیر پیشرفت هوش مصنوعی یا می‌تواند منجر به بدبین‌شدن جامعه نسبت به آن و خوابیدن هایپ آن و واردشدن هوش به زمستانی دیگر شود یا این که توسعه کورکورانه با نیت آموزش مدل‌ بزرگتر می‌تواند باعث خارج شدن مسیر تحقیقات دانشمندان هوش مصنوعی از چالش‌های اصلیتر و واردشدن تمرکز و انرژی آن‌ها بر رقابت بیهوده برای مدل‌های بزرگتر و بزرگتر شود.


لینک نامه:
https://futureoflife.org/open-letter/pause-giant-ai-experiments/


#read
#news

@nlp_stuff
قلب چت جی‌پی‌تی: هوش مصنوعی با فیدبک‌های واقعی

قبلا در این پست (https://t.iss.one/nlp_stuff/313) به توضیح مختصری از داستان ChatGPT پرداخته بودیم.
حالا در یک بلاگ پست قصد داریم قلب آموزش این مدل یعنی Reinforcement Learning from Human Preferences رو توضیح بدیم.
لطفا با بقیه هم به اشتراک بذارید.

لینک پست ویرگول:
https://virgool.io/overfit/rlhf-vkpgfist80nt

لینک مقاله:
https://arxiv.org/abs/1706.03741

#read
#blog

@nlp_stuff
مدل HuggingGPT، مدلی با مغز GPT و بازوی HuggingFace

همانطور که خودتون هم می‌بینید و می‌شنوید ChatGPT همه جا رو در نوردیده و طیف مختلف و وسیعی از وظایف مختلف رو میتونه بهتر از انسان انجام بده. با وجود این همه قدرت مدل‌های زبانی، اما این مدل‌ها محدودیت‌هایی هم دارند. مثلا صرفا به مسائلی که ورودی و خروجی‌شون متنی هستند محدود هستند (ممکنه بگید GPT4 مدل مولتی موداله بله اما GPT4 اولا فقط میتونه در ورودی تصویر بگیره و ثانیا اگر بخواد تصویر خروجی بده باید تحت کدی مثل tikz این کار رو بکنه که کیفیت عکس‌هاش اصلا اون چیزی که در نظر هست نیست). محدودیت دیگه این که در سناریوهای دنیای واقعی که نیازمند شکستن وظیفه به چندزیروظیفه هست هم عملکرد کاملی ندارند و البته در بعضی مسائل خاص متنی هم حتی نسبت به مدل‌های اکسپرت عملکرد پایین‌تری دارند. حالا یک عده چینی از دانشگاه zhejiang ایده‌ای برای حل این محدودیت‌ها به سرشون زده و اون رو با نام HuggingGPT پیاده کردند. شهود این ایده این شکلیه که بیایم از chat-gpt به عنوان مغز و یک جور کنترلگر و از مدل‌های حاضر در هاب هاگینگ‌فیس در حکم بازوان اجرایی متخصص استفاده کنیم. در این صورت می‌تونیم هم از قدرت منطقی gpt استفاده کنیم و هم این که تسک‌هایی که gpt نمی‌تونه اجراشون کنه (مثل تسک‌های تصویری و صوتی) رو با استفاده از مدل‌های متخصص حاضر بر روی HuggingFace بتونیم انجام بدیم.

این مدل به صورت کلی چهار بخش Task Planning و Model Selection و Task Execution و Response Generation دارد. روال کار هم به این صورته که کاربر درخواستش رو به مدل میده و مدل طی یک پایپلاین با کمک این چهار بخش درخواست کاربر رو انجام میده. در Task Planning درخواست کاربر ورودی گرفته می‌شه و به ChatGPT داده می‌شه. در این جا chatgpt وظیفه داره منظور این درخواست کاربر رو بفهمه و اون رو به زیروظایف کوچک‌تر بشکنه و همچنین ترتیب اجرای این زیروظایف و ورودی و خروجی‌ اون‌ها رو مشخص کنه. در گام بعدی یا Model Selection سپس هر کدوم از این زیروظایف و مشخصات مدل‌های حاضر بر روی هاب هاگینگ‌فیس به chatgpt داده می‌شن و chatgpt تصمیم می‌گیره که برای هر یک از این زیروظایف از چه مدلی می‌شه استفاده کرد. سپس در مرحله سوم یا Task Execution، هر یک از این زیروظایف توسط مدل‌های مشخص شده اجرا می‌شن و البته تحت ترتیبی که تو مرحله یک مشخص شده به هم وصل می‌شن و ورودی و خروجی‌های همدیگر رو فراهم می‌کنند. در گام آخر یا Repsonse Generation هم دوباره خروجی‌های مرحله سوم به ChatGPT داده می‌شن و ChatGPT با جمع‌بندی این خروجی‌ها، خروجی نهایی مدل رو آماده می‌کنه. برای فهم بهتر می‌تونید تصاویر پیوست شده رو مشاهده کنید. یک سری آزمایش هم اومدند و روی این مدل انجام دادند و نشون دادند که می‌تونه وظایف خیلی پیچیده‌ای که نیازمند ترکیب توانایی‌های تصویری و صوتی و متنی هست رو انجام بده. نکته واجب به ذکر اینه که برای این که ChatGPT بفهمه هر یک از مراحل بالا رو باید انجام بده هم از In-context Learning استفاده کردند، یعنی این که نمونه ورودی‌ها و خروجی‌ها رو در prompt ورودی به ChatGPT می‌دن و GPT خودش می‌فهمه باید چه جوری اوستا کنه قضیه رو.

قبلا در این پست (https://t.iss.one/nlp_stuff/318) هم راجع به یک کیس جالب دیگه که از LLM به عنوان حتی بک‌اند استفاده کرده بود صحبت کرده بودیم. به نظر می‌رسه با قدرت‌گیری LLM‌ها در آینده نزدیک شاهد خیزش ترندی خواهیم بود که سعی می‌شه تا از اونها در حکم LLM as App یا حتی LLM as Everything استفاده بشه. آینده جذابی پیش روی محصولات این حوزه است. کسی چه می‌داند، شاید دنیای مهندسی نرم‌افزار بعد از LLM ها به شدت تکانده شود.

لینک مقاله:
https://arxiv.org/abs/2303.17580

پی‌نوشت: با به اشتراک‌گذاری مطالبی که از آن‌ها لذت می‌برید، به بقیه هم این لذت رو هدیه بدید.

#read
#paper

@nlp_stuff