💠 نیمکت 💠
385 subscribers
1.91K photos
2.03K videos
26 files
272 links
نیمکتی ها 🏅💥
اینجا متفاوت ترین #پاتوق_فرهنگی واسه تو نوجوونِ 💪😉
واسه تویی که میخوای آینده کشورتو بسازی✌️
#باهم😎
#برای_هم🌱
#کنار‌هم🤝
#هواتونوداریم

👤ارتباط با ادمین:
@Nimkattadmin
Download Telegram
تا خدا بنده نواز است...
به خلقش چه نیاز...؟! 😍😏

#دعای_افتتاح
#یک_دقیقه_با_خدا 💫

@nimkatt_ir 🇮🇷
💠 نیمکت 💠
#سرزمین_زیبای_من #سید_طاها_ایمانی #پارت_بیست‌و‌چهارم حالت چهره‌‌هایشان کاملا عوض شد.😕سکوت خاصی در اتاق حاکم شد.یکی ازبچه‌ها پرسید:مگه خودت نگفتی انگیزت از اومدن به ایران،خمینی شدن بوده؟🧐🤨 گفتم:چرا،ولی این دلیل نمیشه که ازش خوشم بیاد.شاید یک‌نفر ماشین خیلی…
#سرزمین_زیبای_من
#سید_طاها_ایمانی
#پارت_بیست‌و‌پنجم

با تعجب از بچه‌ها پرسیدم:چی میگفتید؟معنی شعارهاتون چی بود؟🤔 اما هیچ‌کدام از بچه‌ها انگلیسی بلد نبودند.🙁 ناگهان هادی به کنارم آمد و گفت:این همه لشکر اومده به عشق رهبر امده،صل‌علی‌محمد،عطر خمینی آمد،خونی که در رگ‌ ماست هدیه به رهبر ماست.
جملات و شعارهایی را که میشنیدم،باور نمیکردم.🙄 آنها دروغگو نبودند،غرق در حیرت چشم از هادی برداشتم و به رهبر ایران نگاه کردم.🧐 با خودم گفتم:چرا اونها میخوان جانشون رو برای تو فدا کنند؟🤔 هیچکدام ایرانی نیستند،تو با آنها چکار کردی که اینطور به خاطرت اشک میریزند؟🤔
چنان غرق در شوک و حیرت بودم که همه چیز را فراموش کردم.🙃 حتی مشکلم با هادی را هم فراموش کردم.🙂 هادی،تمام مدت سخنرانی،حرف‌ها را خیلی آرام کنار گوشم ترجمه میکرد و من دقیق گوش میکردم.😌 مجذوب تک‌تک کلمات شده بودم.😍 آن مرد نه تنها رهبر اندیشه‌ها و عقاید بود،بلکه روح همه آن‌ها را رهبری می‌کرد.✌️ از سیاه گرفته تا سفید. طلبه‌های حاضر از شرقی‌ترین کشور تا طلبه‌های آمریکایی و کانادایی...😶
محو سخنرانی بودم که ناگهان بغض همه جمعیت حاضر در سالن شکست.😢 به سمت هادی چرخیدم.با تمام وجود گریه می‌کرد و اشک می‌ریخت.😭 تعجبم چندبرابر شد.🧐 هادی با صورتی خیس از اشک در گوشم جمله‌ای را زمزمه کرد:طلاب عزیز غیر ایرانی بدانند که آنها در ایران اسلامی غریبه نیستند.🙃 شما حتی مهمان هم نیستید،بلکه صاحب‌خانه هستید.شما فرزندان عزیز من هستید...😍☺️
سرم را به سمت جایگاه چرخاندم،🧐 با تعجب در دلم به رهبر ایران گفتم:من توی کشور خودم یک آشغالم و حق زندگی ندارم،😞 اونوقت تو کشورت رو با ما تقسیم میکنی؟🤭 اصلا چرا کشور تو برای اینها انقدر مهمه که اینطور بخاطرش اشک میریزن؟🤔
من هرگز برای کشورم گریه نکرده بودم،😶 هیچوقت برای سیاستمداری اشک نریخته بودم و هرگز چنین صحنه‌ای را ندیده بودم.🙁 من سیاستمدارهایی را دیده بودم که قدرت ایجاد هیجان در جمع را داشتند، اما پایه تحصیلی من،فلسفه و علوم سیاسی بود و به خوبی می‌دانستم این حالت جوزدگی و هیجان نیست...🙃
دوباره به رهبر زل زدم و در دلم گفتم:یا تو فراتر از چیزی هستی که فکر میکردم،🧐 یا چیزهایی فراتر از یک سیاستمدار داری که من از آن بی‌خبرم.🙄 چیزی که من باید هرچه سریع‌تر پیداش کنم!!...🤔

دوره زبان فارسی تمام شد اما برای ما تازه واردها، هنوز هم ترجمه متون و سخن‌ها سخت بود.😥 بقیه پا به پای برنامه پیش می‌رفتند اما من علاوه بر آموزش‌ها، دنبال جوابی برای پرسش های ذهنم می‌گشتم.🧐 سوالاتی که روز دیدار در ذهنم شکل گرفته بود،رهایم نمی‌کرد.🤔 شروع به مطالعه کردم و هر مطلبی را که درباره حکومت و رهبری جامعه دینی نوشته شده بود را می‌خواندم.🧐 گاهی خواندن یک مطلب فارسی،چندین ساعت طول میکشید.😩 گاهی حتی ناهار نمیخوردم تا خوابم نبرد و بتوانم بعدازظهرها مطالعه کنم.😌بالاخره به نتیجه رسیدم:حکومت زمین به خدا تعلق دارد و پیامبر و اهل بیتش واسطه بین زمین و آسمان هستند و در زمان غیبت آخرین امام،حکومت دست ولایت فقیه جامع الشرایط امانت است...🙂
حکومت الهی،امت واحد،مبارزه با استعمار و برده داری و... اینها مفاهیمی بود که به راحتی میتوانستم درک کنم💪🏾 اما موضوع دیگری هم وجود داشت: عشق به خدا و اهل بیت...
عشق از دید فرهنگ من،ارتباط بین دوجنس بود و به همین دلیل این عشق برایم قابل درک نبود. مرگ و کشته شدن در راه هدف،یک تفکر پذیرفته شده است. افرادی بودند که بخاطر خانواده‌شان جانشان را از دست داده بودند. اما عشق به خدا چه مفهمومی داشت؟🧐 و عجیب‌تر از آن ماجرای کربلا بود.چه چیزی میتوانست خطرناک تر از مردمی باشد که مفهوم عشق به خدا در بین آنها است و حتی حاضرند در این راه جانشان را فدا کنند؟😥
آنها خودشان را امت واحد میدانند و هیچ مرزی برای این اعتقاد وجود ندارد...✌️

#ادامه_دارد

@nimkatt_ir 🇮🇷
↩️ تقدير چیست؟🤔 آيا خدا روند همه مراحل زندگیمان را با جزئيات مشخص كرده؟🧐 مثلا امروز در ساعتی مشخص اتفاقی مشخص بيفتد؟🙄
اگر اينطور باشد پس روایت "تقدیر بنده به اندازه تفكر او است" چیست؟

💠 مثالی برای تقدير: در برخی صفحات مجازی مثل اینستاگرام صفحه جستجویی وجود دارد که برای هركس پست های متفاوتی را نشان می دهد.🤔 این تفاوت به پست هایی که می پسندیم یا ذخیره می کنیم بستگی دارد.🙃 هرچه را انتخاب كرده باشیم مطابق همان سبک پست های دیگر را به ما نشان می دهد.😌
♨️رابطه زندگی روزانه ما و تقدیر هم همینگونه است.👌

#قسمت_بیست‌و‌پنجم
#ظرفیت 😌

@nimkatt_ir 🇮🇷
کاش زودتر امتحانامون تمام میشد😭

عذاب وجدان گرفتیم ازبس نخوندیم😏😐😂

#آموزش_مجازی

@nimkatt_ir 🇮🇷
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
-فکر نمیکنم این دفعه دیگه منو ببخشی😔💔
+کی گفته؟!🤔 من که خودم گفتم آمرزنده مهربانم😌

#آمرزنده_مهربان
#قطره_ای_از_دریا🌊

@nimkatt_ir 🇮🇷
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
⭕️ویروس کووید48 چیست؟😰
کووید19 خطرناک تر است یا کووید48؟🧐

♨️راه مقابله با این ویروس چیست؟🤔

#روز_قدس

@nimkatt_ir 🇮🇷
خدایا😢
تو تنها کسی هستی که براش ناز میکنم... تو منو صدا میزنی و من از تو رو بر می‌گردونم😔💔

#دعای_افتتاح
#یک_دقیقه_با_خدا 💫

@nimkatt_ir 🇮🇷
در آستانه روز جهانی قدس
به تماشای مستند و مطالعه کتاب با موضوع #فلسطین بنشینید😉

#روز_قدس

@nimkatt_ir 🇮🇷
💠 نیمکت 💠
#سرزمین_زیبای_من #سید_طاها_ایمانی #پارت_بیست‌و‌پنجم با تعجب از بچه‌ها پرسیدم:چی میگفتید؟معنی شعارهاتون چی بود؟🤔 اما هیچ‌کدام از بچه‌ها انگلیسی بلد نبودند.🙁 ناگهان هادی به کنارم آمد و گفت:این همه لشکر اومده به عشق رهبر امده،صل‌علی‌محمد،عطر خمینی آمد،خونی…
#سرزمین_زیبای_من
#سید_طاها_ایمانی
#پارت_بیست‌و‌ششم

تازه می‌توانستم علت مبارزه حکومت‌های سرمایه‌داری را با اسلام بفهمم.😞 اگر اسلام در غرب شیوع می‌کرد، آنها را به نابودی می‌کشاند و این دلیل دشمنی آن‌ها با اسلام بود.😳 برای آن‌ها ایران تنهاهیچ ترسی نداشت،😦 تفکر در حال شیوع بمب زمان‌داری بود که برای نابودی آن‌ها لحظه شماری می‌کرد. واقعیت این بود؛ وحشت بی‌پایان دنیای سرمایه‌داری و استعمارگر از ایران اسلامی...💪🏻
تابستان ۱۳۹۰ از راه رسید.اکثر بچه‌ها به کشورهایشان برگشتند و فقط عده کمی در خوابگاه ماندند.من و هادی هم در خوابگاه ماندیم. قصد داشتم کل تابستان عربی بخوانم.📚درس عربی واقعا برایم سخت بود.زبان فارسی را به خوبی یاد گرفته بودم اما عربی واقعا برایم دشوار بود.😞آن روز هادی نماز می‌خواند و من همچنان با کتاب عربی مشغول بودم.هرچه تلاش میکردم بیشتر شکست میخوردم.خسته شده بودم.😕کتاب را پرت کردم و روی تخت دراز کشیدم و فورا از خستگی خوابم برد.😴😴 وقتی از خواب بیدار شدم، یک دفتر کنار تختم دیدم. 📒هادی در اتاق نبود.با تعجب بازش کردم. آموزش تمام قوائد عربی به زبان انگلیسی بود.📌🗓تمام مطالب با نکات ریز و تفاوت ها در آن به دقت توضیح داده شده بود. اول تعجب کردم اما بلافاصله یاد هادی انداختم.یعنی دلش به حال من سوخته؟اون به من ترحم کرده؟ به شدت عصبی بودم. 😡😡در همان لحظه هادی به اتاق آمد.تا چشمم بهش افتاد با عصبانیت کتاب را به سمتش پرت کردم و گفتم:کی از تو کمک خواسته بود که دخالت کردی؟فکر کردی من یک آدم بدبختم که به کمک تو احتیاج دارم؟🤬🤬
شوک زده شده بود اما سریع به خودش آمد.معلوم‌بود خیلی ناراحت شده است.😔خودم را برای یک دعوای حسابی آماده کرده بودم که...
هادی خیلی آرام خم شد و دفتر را از روی زمین برداشت و گفت: قصد بی احترامی نداشتم.اگه رفتارم باعث سو تفاهم شده عذر میخوام.😓
و خیلی عادی به طرف تختش رفت.
به شدت جا خوردم.من خودم را برای دعوا آماده کرده بودم اما این رفتار هادی تمام معادلات ذهنی مرا بهم ریخت.او با اینکه خیلی ناراحت شده بود اما به جای هر واکنشی فقط از من عذرخواهی کرد. 😪آن شب اصلا خوابم نبرد.روی تختم دراز کشیده بودم که ناگهان نیمه‌های شب هادی از اتاق بیرون رفت و چند دقیقه بعد برگشت.سجاده‌اش را باز کرد و مشغول نماز شد.میدانستم نماز صبح دو رکعت بیشتر نیست اما هادی پشت سر هم نمازهای دورکعتی میخواند.حالت عجیبی داشت.نماز آخرش یک رکعت طولانی بود و او خیلی آرام بین نماز گریه میکرد.😭😭من حدود یک سال بود که مسلمان شده بودم اما فقط به اسم...هرگز نماز نخوانده بودم و در مراسم‌های مذهبی مسلمان‌ها شرکت نکرده بودم.😐😶 اما آن شب برای اولین بار توجهم به نماز جلب شد. نمیفهمیدم چرا هادی آن‌طور گریه میکند. او حس و حالت عجیبی داشت حسی که من قادر به درک کردنش نبودم.😔از آن شب هادی به شدت در کانون توجهاتم قرار کرفته بود به طوری که با هر رفتارش به شدت کنجکاوی من تحریک میشد و مرا وادار میکرد تا سر از کارش دربیاورم...🤔

#ادامه_دارد

@nimkatt_ir 🇮🇷
💠 نیمکت 💠
↩️ تقدير چیست؟🤔 آيا خدا روند همه مراحل زندگیمان را با جزئيات مشخص كرده؟🧐 مثلا امروز در ساعتی مشخص اتفاقی مشخص بيفتد؟🙄 اگر اينطور باشد پس روایت "تقدیر بنده به اندازه تفكر او است" چیست؟ 💠 مثالی برای تقدير: در برخی صفحات مجازی مثل اینستاگرام صفحه جستجویی وجود…
💠 هر صبح كه بیدار می شوی تقدیرت براساس عملکرد آن روزت، عملکرد روز گذشته ات و آن چیزهایی که خدا روی آنها حساس است رقم می خورد.

💠 خداوند روی بعضی مسائل حساس است و در عين مهربانی و محبت بعضی وقت ها هم بغض می كند!😔 بعضی ها می گویند من خدا را قبول دارم ولی خدایی را كه هرطور باشم تنها واکنشش لبخند باشد.🙄 اين ديگر خدا نيست... بت است!😕

💠 مثلا زمانی که حضرت يوسف(ع) به زندانی آزاد شده فرمود سفارش ما را به پادشاه بکن، خدا گفت به کسی جز من اميدواری؟😕 10 سال بیشتر در زندان بمان!😏 خداوند به بعضی مسائل حساس است! اين خدا، خدا است!✌️

#قسمت_بیست‌و‌ششم
#ظرفیت 😌

@nimkatt_ir 🇮🇷
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
♨️#ببینید | کلیپ "زمین بازی ما"

مسابقه فوتبال تیم ستارگان جهان با تیم اسرائیل💪

#روز_قدس

@nimkatt_ir 🇮🇷
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نـوجوان فِلِسْطـــــێنی،نبضش با هـــــوای قــــدس تنظیم شده..
قـــــدس را بگیرند،می مـیـــــرد😞💔

پویش #دوست_فلسطینی_من

پنجشنبه ساعت 21

@nimkatt_ir 🇮🇷
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
-خدایا همش میگی ایمان آوردن...🙄
ایمان آوردن که خیلی آسونه✌️
+فکر کردی فقط بگی: ایمان آوردم حله؟!🤔 نه... آزمایش میشی🙃 نه فقط تو، هرکسی که بگه ایمان آوردم آزمایش میشه💪

#آزمایش‌خواهیم‌شد
#قطره_ای_از_دریا 🌊

@nimkatt_ir 🇮🇷
💚 به این میگن #اقتدار

❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
جالبه مردم در جواب این پست نوشتن

تو مظلومی یا اون بچه ها و نوزادهایی که به خاک و خون میکشی
😡

راه حل نهایی ان شاءالله نابودی اسراییل و برگشتن قدس به آغوش مسلمانان خواهد بود
😊

#روز_قدس

@nimkatt_ir 🇮🇷
⭕️ای فریادرس فریادخواهان😫
خودت به داد مظلومین سراسر عالم برس😔

#روز_قدس
#دعای_افتتاح
#یک_دقیقه_با_خدا 💫

@nimkatt_ir 🇮🇷
💠 نیمکت 💠
#سرزمین_زیبای_من #سید_طاها_ایمانی #پارت_بیست‌و‌ششم تازه می‌توانستم علت مبارزه حکومت‌های سرمایه‌داری را با اسلام بفهمم.😞 اگر اسلام در غرب شیوع می‌کرد، آنها را به نابودی می‌کشاند و این دلیل دشمنی آن‌ها با اسلام بود.😳 برای آن‌ها ایران تنهاهیچ ترسی نداشت،😦 تفکر…
#سرزمین_زیبای_من
#سید_طاها_ایمانی
#پارت_بیست‌وهفتم

آن‌روز،بعد از خوردن ناهار 🍔از پله‌ها پایین می‌آمدم که متوجه صحبت چند نفر از بچه‌ها شدم.👬آن‌ها در مورد من با هادی صحبت می‌کردند.برای اولین بار بود که دلم میخواست بدانم درمورد من به هادی چه می‌‌گویند.🤔به همین خاطر، گوشه‌ای ایستادم و به حرف‌هایشان گوش سپردم:اصلا معلوم نیست اون آدم‌کیه،نه اهل نماز و روزست و نه اخلاق و منشش مثل مسلمان‌هاست!حتی رفتارش شبیه یک انسان عادی نیست!باور کن اگه یک ذره اهل تظاهر بود میگفتم نفوذیه!هرچند همین رفتارهاش هم بدجور...🤨🤨
هرکدوم از اونها چیزی میگفتن اما هادی ناراحت و گرفته سرش را پایین گرفته بود.😞بلاخره هادی به حرف آمد و گفت:غیبت بسه دیگه! کمتر گوشت برادرتون رو بخورید!
+غیبت چیه؟اگه نفوذی باشه چی؟مگه کم از این آدم‌ها خودشون رو با عناوین مختلف تو حوزه جا کردن یا خواستن واردش بشن و سیستم حوزه رو به انحراف بکشن؟😡
هادی گفت:اگه سرسوزنی بهش شک کرده بودم خیلی زودتر از اینا خودم اطلاع داده بودم!ایران همونقدر که برای شما مهمه برای منم هست!من احساس شمارو درک میکنم ولی قسم میخورم که کوین همچین آدمی نیست! در مورد بقیه مسائلی هم که گفتید باید شرایط کوین رو در نظر بگیرید!این جوان تازه یک ساله که مسلمان شده!شرایط فکری که توش بزرگ شده با اینجا متفاوته.وظیفه ما اینه که با شیوه رفتارمون، دین رو تبلیغ کنیم.بقیش با خداست...☝️☝️
حرف‌های هادی برایم عجیب بود.چطور میتوانست که من را درک کند؟این حرف‌ها همش شعار بود.او یک پسر بور و سفید بود از تمام وسایلش معلوم بود که هرگز طعم فقر را نچشیده.در حالی که من با کار در مزرعه خرج تحصیلم را در آورده بودم.هرچند مطمئن بودم او توان درک زجری رو که کشیدم ندارد اما این برخوردش باعث شد که برای اولین بار برای یک سفید پوست احترام قائل بشم.او سعی داشت مرا درک کند و احساسش نسبت به من تحقیر و کوچک شمردنم نبود...😌😌
چند روز گذشت.من باز هم در حال خواندن عربی بودم.حالا که احساس هادی را فهمیده بودم، از اینکه دفتر را به او برگردانده بودم به شدت پشیمان بودم.🙄بدتر از همه بخاطر رفتار بدم، متاسف بودم.هادی در سمت خودش مشغول خواندن اصول بود.من زیر چشمی به او نگاه میکردم که ناگهان منوجه نگاهم شد و سرش را بالا آورد.مکث کوتاهی کرد و گفت:مشکلی پیش اومده؟🤔
هول شدم‌ و فورا گفتم:نه!😓
اما بعد خودم را سرزنش کردم که چرا مشکلم را ازش نپرسیدم.غرق در فکر بودم که گفت: منم اوایل خیلی با عربی مشکل داشتم. راستش یادگیری فارسی راحت‌تر بود!
خندید...🙂
گفتم:نخند!از لبخند سفیدها خوشم نمیاد.هیچ سفیدی بدون طمع لبخند نمیزنه!😒
جا خورد و سریع خنده‌اش را جمع کرد و با لحن جدی گفت:اگه تو درسی مشکل داشتی میتونی رو کمک من حساب کنی. باعث افتخارمه اگه ازم بپرسی.😊
+افتخار؟یعنی از کمک کردن به بقیه خوشحال میشی؟هرچند چرا نباید خوشحال بشی؟ اونا تو مشکل گیر کردن و تو مثل یک قهرمان به کمکشون میری و این وسط اونی که تحقیر میشه طرف مقابله نه تو!😏😒
همان طور که سرش پایین بود گفت:همچین چیزی نیست کوین! باعث افتخار منه که بتونم به بندگان خدا خدمت کنم...🙌

#ادامه_دارد

@nimkatt_ir 🇮🇷
🔸🔹🔸🔹🔸

🔺مراسم هیئت نوجوانان انقلابی مشهد الرضا علیه السلام
در روز قدس✌️

💢به همراه ارتباط زنده با "زین الدین احمد"
دانش آموز مجاهد فلسطینی از نوار #غزه🇵🇸
در پیج
🌐Nimkatt_live

وعده ما:
جمعه ۲خرداد ساعت ۲۲
خیابان آیت الله واعظ طبسی_ورودی حرم مطهر

#Palestine
#QudsDay
#روز_قدس
#الی_بیت_القدس
#دوست_فلسطینی_من
#نوجوانان_انقلابی_مشهدالرضا

@nimkatt_ir🇮🇷
💠 نیمکت 💠
💠 هر صبح كه بیدار می شوی تقدیرت براساس عملکرد آن روزت، عملکرد روز گذشته ات و آن چیزهایی که خدا روی آنها حساس است رقم می خورد. 💠 خداوند روی بعضی مسائل حساس است و در عين مهربانی و محبت بعضی وقت ها هم بغض می كند!😔 بعضی ها می گویند من خدا را قبول دارم ولی خدایی…
💠 اگر هر صبح که بیدار می شوی حال بدی داشتی به خدا شکایت نکن، کار های اشتباهی را که دیروز پسندیدی و انتخاب کردی را بررسی کن.🧐 دنیا سلف سرویس است. خودت خوبی یا بدی را برای خود انتخاب می کنی.🙃

💠 هر صبح نعمت ها و خوبی ها را تماشا کن و شکر و سپاس بگو.😍
نگو ای وای دوباره دنبال گرفتاری هایم!
اگر نگاهت را تغییر دادی و خوش بین شدی بهترين ها برایت رقم می خورد!✌️

💠كمترين نعمت ها و خوبی ها را هم نادیده نگیر🙃
چقدر زیبا است که اين گفته ها و راهکار ها همان احادیث و روایاتی هستند که از ۱۴۰۰ سال پیش در دین اسلام موجود است.

#قسمت_بیست‌و‌هفتم
#ظرفیت😌
@nimkatt_ir🇮🇷