💠 نیمکت 💠
385 subscribers
1.91K photos
2.03K videos
26 files
272 links
نیمکتی ها 🏅💥
اینجا متفاوت ترین #پاتوق_فرهنگی واسه تو نوجوونِ 💪😉
واسه تویی که میخوای آینده کشورتو بسازی✌️
#باهم😎
#برای_هم🌱
#کنار‌هم🤝
#هواتونوداریم

👤ارتباط با ادمین:
@Nimkattadmin
Download Telegram
💠 نیمکت 💠
2- نگاهمان نسبت به خود را تصحیح کنیم: ↩️ سه نوع ديدگاه نسبت به خود وجود دارد: 1⃣ انسان فقط یک جسم است که به زودی تمام می شود.(مستند اخراج توصیه می شود).🙄 طبق اعتقاد یهود، بجز قوم یهود هیچکس انسان نیست بلکه دیگران حیواناتی هستند در جسم انسان که برای خدمت…
💠 يكی از موفق ترين انسانها که از دست و پا محروم بود. در سن 14 سالگی با این تفكر که من تنها یک جسم هستم خودكشی می كند ولی موفق نمی شود. یعد از مدتی دیدگاهش را تغییر می دهد، به خاصیت روح خود ایمان می آورد و یکی از موفق ترین انسان های دنیا می شود.🙃

💠 اگر ديدگاه سوم را که اصل وجود ما را روح می داند در کنار آیه"نَفَخْتُ فيهِ مِن روحي" قرار بدهيم از پاسخ سوال "من کیستم؟" آگاه می شویم. من كسی هستم كه خدا به دست خودش خلق كرد و از روح خودش در من دميد!😍☺️

💠 ما توانمندیم زیرا از جنس روح هستیم و روح از جنس امر است. يعنی می توانيم به چنان مقامی برسیم که هرچه بخواهیم را به دست بیاوریم.( كن فيكون)😌

💠 چگونه به آن مرحله برسيم؟ در ادامه...

#قسمت_یازدهم
#ظرفیت‌😌

@nimkatt_ir 🇮🇷
🔝چگونه موقع مطالعه دروس تمرکز بیشتری داشته باشیم⁉️

1⃣سرعت مطالعه خود را کمی افزایش دهید.🔝
این کار باعث می شود، فضای خالی ذهن شما پر شده و کمتر به مسائل متفرقه پرداخته شود.⚠️
اگر علت عدم تمرکز شما داشتن سرعت کم در مطالعه است باید بدانید که داشتن سرعت مناسب به شدت روی تمرکز تاثیر گذار است.🗝
همانطور که گفته شد به صورت حجمی- زمانی مطالعه کنید و هر بار سعی کنید سرعت خود را نسبت به دفعات قبل افزایش دهید تا فضای خالی ذهن شما پر شده و با تمرکز بالایی به مطالعه بپردازید.💫
متناسب با توانایی های خود هدف گذاری کنید، مثلا اگر در یک واحد مطالعاتی تعداد صفحاتی که برای ادبیات مطالعه می کنید ٦ صفحه و ١٠ عدد تمرین است در واحد دیگر این مقدار را به ٧ صفحه و ١٢ تمرین برسانید.☑️

#موفقیت

@nimkatt_ir 🇮🇷
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
-خدایا تا کی باید صبر کنم آخه؟! 😢 خسته شدم دیگه💔
+تو از کجا میدونی؟! شاید موعدش نزدیکه😉

#اندکی_صبر
#قطره_ای_از_دریا 🌊

@nimkatt_ir 🇮🇷
💠 نیمکت 💠
#سرزمین_زیبای_من #سید_طاها_ایمانی #پارت_یازدهم پدرم گریه میکرد. او میخواست مرا با خود به خانه ببرد. ولی این آخرین چیزی بود که من درآن لحظه میخواستم.😔 به همین دلیل با آن وضع دستم، درحالی که به شدت درد داشتم به آنها ملحق شدم.😍 بلاخره موفق شدیم و دانشگاه…
#سرزمین_زیبای_من
#سید_طاها_ایمانی
#پارت_دوازدهم

دوره کار آموزی یکی از سخت ترین مراحل بود. 😵من باید برای یاد گرفتن هر چیزی، چندین برابر بقیه تلاش میکردم.😕 علی الخصوص در دادگاه... 😞من فقط شاهد بودم و حق کوچک ترین اظهار نظری را نداشتم. اما تمام این سختی ها باز هم برایم قابل تحمل بود. چون هدف بزرگی داشتم...💪🏼
چیزی که مرا زجر میداد مرگ عدالت در دادگاه ها بود... حرف ها، صحنه ها و همه چیزهای که میدیدم لحظه به لحظه قلب و باور های مرا می کشت... آنها برای دفاع از موکلشان تلاش چندانی نمیکردند. دقیقا برعکس تمام فیلم ها که وکیل های قهرمان از حقوق موکل بی دفاع دفاع میکنند...😔😔
من احساس تک تک آنها را درک میکردم. من سه بار بی عدالتی را تا مغز استخوان حس کرده بودم... دوبار در بازداشت ناعادلانه خودم و یک بار هم در مرگ خواهر بی گناهم...😢😢
دیدن این صحنه ها بیش از هر چیزی قلبم را آزار میداد و حس نفرت و انتقام از دنیای سفیدها در من شکل میگرفت. 🙁☹️
بلاخره دوره کار آموزی تمام شد. بلاخره وکیل شده بودم. نشان و مدرک وکالت را دریافت کردم. حس میکردم وارد مرحله جدیدی از زندگی ام شده ام.😍 اما یک حرف، به راحتی تمام حس خوب مرا از بین برد:
_ فکر میکنی با گرفتن مدرک و مجوز کسی بهت رجوع میکنه؟😕 یا اصلا اگه کسی بهت رجوع کنه، دادستانی هست که باهات کنار بیاد؟☹️ یا قاضی و هیئت منصفه ای که به حرفت توجه کنه؟؟؟😣😖
حق با او بود... 😞
به زحمت جای کوچکی را اجاره کردم. یک سوئیت چهار در پنج با اتاق کوچکی به اندازه یک انباری...میز و وسایلم را توی سوئیت گذاشتم و چون جایی برای خواب نداشتم شب ها توی انباری میخوابیدم...🏡
خیلی تلاش کردم اما هیچ مراجعی در کار نبود... ناچار شدم برای گذران زندگی و پرداخت اجاره دفتر شب ها به سر کار بروم. با آن وضعیت دستم پیدا کردن کار شبانه بسیار سخت بود...🌌🌃
فکر کنم من اولین و تنها وکبل جهان بودم که شب ها پس از تمام شدن ساعت اداری سطل زباله مردم را خالی میکردم... اما بهرحال با این واقعیت کنار آمده بودم که زندگی از ابتدا برای من میدان جنگ بود...😦😵
چندین ماه گذاشت... پرداخت اجاره آن دفتر کوچک برایم بسیار سخت شده بود. با حقوقی که میگرفتم از پس زندگی محقرم برنمی آمدم. بعد از گذشت این همه سال و این همه تلاش و زخمت، کم کم یاس و ناامیدی را در قلبم حس میکردم.😥😰 و بدتر از همه اینکه جرات گفتن این حرفها را به کسی نداشتم. علی الخصوص مادرم که همیشه معتقد بود دارم وقتم را تلف میکنم.😱 از طرفی برای رسیدن به آن مرحله دستم را در اوج جوانی از دست داده بودم و از طرفی دیگر مطمئن بودم با برگشتنم امید در قلب همه میمیرد. اما با همه اینها کم کم به فکر پس دادن دفتر و برگشتن پیش خانواده ام افتاده بودم که...

#ادامه_دارد

@nimkatt_ir 🇮🇷
خدایا ممنون بابت اینکه فقط به خودت امید دارم😍
اگه میخواستم خودم پیدا کنم کسی که بشه بهش امید داشت رو... 🙄 احتمالا هیچ وقت پیدا نمیکردم☹️

#دعای_ابوحمزه_ثمالی
#یک_دقیقه_با_خدا 💫

@nimkatt_ir 🇮🇷
💠 نیمکت 💠
💠 يكی از موفق ترين انسانها که از دست و پا محروم بود. در سن 14 سالگی با این تفكر که من تنها یک جسم هستم خودكشی می كند ولی موفق نمی شود. یعد از مدتی دیدگاهش را تغییر می دهد، به خاصیت روح خود ایمان می آورد و یکی از موفق ترین انسان های دنیا می شود.🙃 💠 اگر ديدگاه…
⬅️ برای اینکه میزان رضایتمندی خود را افزایش بدهیم نیاز داریم که ظرفیت خود را افزایش دهیم یا به تعبیر دیگر لیاقتمان را افزایش بدهیم☺️

💠 برای چه به این دنیا آمده ایم؟🤔 نگاهمان به جهان چگونه است؟ هدف از خلقت ما لذت طلبی است یا رشد؟🤔

💠 به خودمان ايمان داشته باشیم. ما تنها یک جسم نیستیم که زود تمام شویم بلکه روحی هستیم که برای زندگی در این دنیا در جسمی مادی قرار داریم.🙂

💠 ظرفيت روح فوق العاده زياد است.😍 حیف است بلا استفاده باقی بماند🙁

#قسمت_دوازدهم
#ظرفیت😌

@nimkatt_ir 🇮🇷
جدول پيوست.pdf
275.9 KB
♨️نیمکتیای دوازدهمی❗️
این جدول ۸۰ درصد دروسیه که تو امتحان نهایی میاد😌

⭕️ تو این جدول، اون ۴نمره اختیاری دروس رو هم که سوال خیلیا بود توضیح داده شده 😉

#امتحانات_نهایی📖

@nimkatt_ir 🇮🇷
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
-خدایا هدفت از آفریدن من چی بود آخه؟! 🤔🙄
+تو رو برای خودم آفریدم... ❤️

#مخاطب_خاص_خدا
#قطره_ای_از_دریا 🌊

@nimkatt_ir 🇮🇷
#پیشنهاد_ویژه🤩
#فیلم_خوب ببینیم👀

🎥 فیلم کوتاه "#ایرانی_بنوشیم"

🎥 دانش آموزان روزی که به #مدرسه رفته بودند می‌بینند، معلمان با قیافه‌ و لهجه‌ی هندی وارد کلاس ها می‌شوند. یکی از دانش آموزان دنبال دلیل می‌گردد و علت را چای خارجی می‌داند ولی با ورود #چای_ایران ماجرا عوض می‌شود و...

🎉خرید اشتراک با 50 درصد #تخفیف ویژه ماه مبارک #رمضان📣
🎁RAMAZAN99🎁

📺 لینک تماشا:
ammaryar.ir/product/ایرانی-بنوشیم/

#تعطیلات_کرونایی😷

@nimkatt_ir 🇮🇷
♨️خدایا❗️ما را به آنچه آرزو داریم برسان... 😍❤️


#دعای_ابوحمزه_ثمالی
#یک_دقیقه_با_خدا 💫

@nimkatt_ir 🇮🇷
💠 نیمکت 💠
#سرزمین_زیبای_من #سید_طاها_ایمانی #پارت_دوازدهم دوره کار آموزی یکی از سخت ترین مراحل بود. 😵من باید برای یاد گرفتن هر چیزی، چندین برابر بقیه تلاش میکردم.😕 علی الخصوص در دادگاه... 😞من فقط شاهد بودم و حق کوچک ترین اظهار نظری را نداشتم. اما تمام این سختی ها…
#سرزمین_زیبای_من
#سید_طاها_ایمانی
#پارت_سیزدهم

آن شب حین کار یکی از بچه ها، در مورد برادرش حرف میزد.برادرش سرکار دچار سانحه شده بود و کارفرما هم حاضر به پرداخت غرامت درمانی نشده بود. آنها هم با مراجعه به یک وکیل تسخیری شکایت کرده بودند و حتما میتوانید حدس بزنید که در دادگاه شکست خورده بودند...😞
او همین طور با ناراحتی ماجرا را برای بقیه تعریف میکرد. حرف هایش که تمام شد، بخاطر کنجکاوی ام در مورد پرونده سوالاتی پرسیدم. او خیلی متعجب جواب سوالهایم را میداد اما آخر حوصله اش سر رفت و گفت:
_این سوال ها چیه که میپرسی کوین؟ چی تو سرته؟🤔
چند لحظه بهش نگاه کردم. یک بومی سیاه و یک مرد سفید... عزمم را جزم کردم و گفتم:
_ببین مرد، با توجه به مدارکی که شما دارید به راحتی میشه اجازه بازرسی دفتر رو از دادگاه گرفت. بعد از ثبت اطلاعات بازرسی به طور رسمی و استناد به قوانین مربوطه میشه رای رو به نفع شما برگردوند...🧐💪🏼
مات و مبهوت به من نگاه میکرد. چند لحظه طول کشید تا به خودش آمد. پرسید:
_تو این ها رو از کجا میدونی کوین؟🤨
نا خودآگاه لبخند تلخی روی لب هایم نشست و گفتم:
_من وکیلم! البته فقط روی کاغذ...🙃
نگاه متعجب و عمیقی به من کرد و گفت: نه مرد! تو وکیلی! از همین حالا...💪🏼✌🏼
فردا صبح با برادرش به دفترم آمدند. اولین مراجع های من. اولین پرونده رسمی من... درست مثل یک آدم عادی...😍
سریع به خودم آمدم. باید خیلی محکم پشت آنها می ایستادم و هرطور شده پرونده را میبردم... این اولین پرونده من بود اما ممکن بود آخرین پرونده من بشود. به همین خاطر تمام حواس و تمرکزم را روی پرونده گذاشتم.💪🏼
دوباره تمام کتاب ها و مطالب حقوقی مربوط را خواندم و هر قانونی را که فکر میکردم به درد پرونده بخورد را از اول مرور کردم...📕📂
اولین کاری که باید میکردم، معرفی خودم به عنوان وکیل پرونده به دادگاه، قاضی و دادستان بود. 🔎
قاضی با دیدن من، با تعجب به من خیره شد. باوراینکه یک بومی سیاه وکیل پرونده شده باشد، برای همه سخت بود. اما طبق قانون احدی نمیتوانست مانع من بشود. تنها ترس من از یک چیز بود. من هنوز یک بومی سیاه بودم در یک جامعه سفید نژاد پرست...👨🏿👱🏻‍♂️
بلاخره به هر زحمتی که بود، اجازه بازرسی را از دادگاه گرفتم. پلیس به دستور دادگاه موظف به همکاری با من بود. احساس فوق العاده و غیرقابل وصفی بود.منی که تا دیروز همیشه زیر دست و محکوم بودم، حالا بالا سر ماموران پلیس ایستاده بودم و با نماینده دادستانی مشغول بررسی پرونده بودم. پلیسهای سفیدی که معلوم بود از من بیزار هستند حالا مجبور بودند حداقل در ظاهر از لفظ آقا ی قربان برای خطاب من استفاده کنند. آن لحظه من حس یک ابر قهرمان را داشتم...🚕🚨
اما بهترین لحظه برای من زمانی بود که دیدم مدارک ثبت شده، دست نخورده باقی مانده است. آنها حتی فکرش را هم نمیکردند که یک کارگر به همراه یک وکیل سیاه بتواند تا بازرسی دفتر پیش بروند به همین خاطر بی خیال از بین بردن و دست بردن در قرارداد ها و اسناد شده بودند و این بزرگترین امتیاز برای پیروزی ما محسوب میشد...😎
بلاخره زمان دادگاه تعیین شد و روز بازرسی از راه رسید...
روز دادگاه هیجان غیرقابل وصفی داشتم. آنقدر که به زحمت میتوانستم برای چند دقیقه یک جا بنشینم. از طرفی هم برخورد افراد با من به نحوی بود که انگار همه با هم یک جمله را تکرار میکردند: تو یک سیاه بومی هستی! شکستت قطعیه! به مدارک دل خوش نکن...😔😔
رفتم و آبی به صورتم زدم. چند نفس عمیق کشیدم و برگشتم. نزدیک راهروی ورودی بودم که صدایی را شنیدم: 😞
_ شاید بهتر بود یک وکیل سفید میگرفتیم. این اصلا از پس کار برمیاد؟ بعید میدونم کسی به حرفش توجی بکنه! فکر میکنی برای عقب کشیدن و عوض کردن وکیل دیر شده باشه؟😫😖
این؟.... وکیل سفید؟.... نفسم بند آمد. به وضوح حس کردم چیزی در درونم شکست... حس عجیبی داشتم. آنها بدون من حتی نتوانسته بودند تا آنجا پیش بیایند. آن وقت اینطور با من حرف میزدند؟ هیچ کس به جز من سیاه پوست حاصر نشده بود با آن مبلغ ناچیز از آنها دفاع کند اما حالا... این جواب انسان دوستی و خیرخواهی من بود...😔🙃

#ادامه_دارد

@nimkatt_ir 🇮🇷
💠 نیمکت 💠
⬅️ برای اینکه میزان رضایتمندی خود را افزایش بدهیم نیاز داریم که ظرفیت خود را افزایش دهیم یا به تعبیر دیگر لیاقتمان را افزایش بدهیم☺️ 💠 برای چه به این دنیا آمده ایم؟🤔 نگاهمان به جهان چگونه است؟ هدف از خلقت ما لذت طلبی است یا رشد؟🤔 💠 به خودمان ايمان داشته…
↩️ مطابق آیه قرآن دونوع مقام داریم: مقام امر و مقام خلق، مقام امر يعنی كن فيكون(هرچه امر کنیم همان می شود) ولی مقام خلق زمان می برد تا به وجود بيايد. روح دارای مقام امر است😌 اراده كند، اتفاق می افتد.😍

💠 ظرفيت روح آنقدر بالا است که می تواند مفاهيم را در يک لحظه انتقال بدهد كه به این کار طی اللسان می گویند.☺️ يا روح می تواند جسم را تسخير كند طوری که دربند مكان نباشد كه به این کار طی الارض می گویند😌 يا می تواند رويای صادقه ببيند و وقايع را زودتر از آنكه اتفاق بيفتد ببيند و...😁 مثالی دیگر قدرت مرتاض های هندی است که می توانند با چشم قطاری که در حال حرکت است را نگه دارند(كه البته شيوه و روش آن ها متفاوت هست و مورد تایید نیست صرفا قدرت انسان مورد توجه است)🙃

💠 از امام علی(ع) پرسيدند درب خيبر كه چندين نفر بايد تكانش بدهند را چطور از جا درآوردید؟🙄 فرمودند من با قدرت جسم اينكار را نكردم!💪

💠 اين ها گوشه ای از قدرت روح انسان است.😍😌

#قسمت_سیزدهم
#ظرفیت 😌

@nimkatt_ir 🇮🇷
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📄📖📚✏️📝📘

🎥 #انیمیشن_طنز | "کنکور"

سلام به اونایی که امسال کنکوری هستن😍
سلام به اونایی که سال بعد کنکوری میشن✌️
و سلام به اونایی که سالهای بعد کنکوری خواهند شد😁

🔺حواستون باشه‼️
برخی از موسسات آموزشی با صرف هزینه های تبلیغاتی، با تشویق شرکت در ازمون های متعدد و تست زدن های بیهوده،
شما رو غرق در خیال و دروغ میکنن و باعث میشن از هدفتون دور بشید.🤓☝️

💢سوداگران آموزشی #قاتلان_خلاقیت شما آینده سازان این کشور هستند.....

#کنکور
#مافیای_آموزشی
@nimkatt_ir🇮🇷
🔸🔹🔸🔹
در دومین جمعهِ
ماه مبارک رمضان🌙
دست هایمان را
به سوی آسمان بلند کنیم
و برای ظهورِ
صاحب الزمان دعا کنیم....

💠 امام زمان (عج) فرمودند:
▫️ما شما را فراموش نمی‌کنیم.

#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🙏

@nimkatt_ir🇮🇷
💠 نیمکت 💠
⭕️یه وقتایی تو اینستا، یه دایرکتی رو میخوای نخونی که سین نخوره و دستت میخوره و میبینی🙈 تو این فیلم یاد میگیریم چطوری جمع و جور کنیم قضیه رو😅 #مهارت_طوری #اینستا @nimkatt_ir 🇮🇷
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⭕️تو اینستا زیاد پیش میاد کلا رمز پیج قبلی یادمون میره🙄
تو این آموزش یاد میگیریم چطوری بدون داشتن رمز قبلی پیجو برگردونیم😜

♨️این آموزش خیلی ساده ست ولی چون دقیقا موقعی ک باید بلد باشیم یادمون میره 🙈 گذاشتیم😉

#مهارت_طوری
#اینستا

@nimkatt_ir 🇮🇷
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مدافعان سلامت
سرتون سلامت...😍💪

🔹مراسم قدردانی نوجوانان انقلابی ناحیه ۷ بسیج دانش اموزی استان خراسان رضوی🎁💐
از کادر درمان بیمارستان دکتر شریعتی مشهد

📸عکاس: خانم رازقی

#مدافعان_سلامت
#نوجوانان_انقلابی_مشهدالرضا
#به_مدد_امام_رضا_کرونا_را_شکست_میدهیم

@nimkatt_ir🇮🇷
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
-من میدونم... 😔 توام منو فراموش کردی💔
+مگه میشه تو به یاد من باشی و من به یاد تو نباشم؟! 🙃

#یاد_خدا
#قطره_ای_از_دریا 🌊

@nimkatt_ir 🇮🇷
💠 نیمکت 💠
#سرزمین_زیبای_من #سید_طاها_ایمانی #پارت_سیزدهم آن شب حین کار یکی از بچه ها، در مورد برادرش حرف میزد.برادرش سرکار دچار سانحه شده بود و کارفرما هم حاضر به پرداخت غرامت درمانی نشده بود. آنها هم با مراجعه به یک وکیل تسخیری شکایت کرده بودند و حتما میتوانید…
#سرزمین_زیبای_من
#سید_طاها_ایمانی
#پارت_چهاردهم

به زحمت تمام لطف‌های اندکی را که این سالها سفیدها در حقم کرده بودند از جلو چشمانم گذشت...🤭 حس سگی را داشتم که هربار از روی ترحم استخوان کوچکی را جلویش پرت کرده باشند.😓
انسان دوستی؟!😕 حتی موکل‌های من به چشم یک انسان به من نگاه نمی‌کردند و بهم اعتماد نداشتند.😔
لحظات سخت و وحشتناکی بود. به دیوار پشت سرم تکیه دادم.😞 انگار مغزم از کنترل من خارج شده بود. نمیتوانستم افکاری را که از ذهنم میگذشت کنترل کنم. تمام زجرهایی که از روز اول مدرسه تحمل کرده بودم، دستی که در ۱۹ سالگی از دست دادم، مرگ ناعادلانه خواهرم و... همه و همه جلوی چشمانم رژه می‌رفت...😔😭
دیگر حسم حس انسان‌دوستی و آزادی‌خواهی نبود.🙁 دیگر حسم برای دفاع از عدالت و حقوق انسان‌های مظلوم نبود.💔 حسی که مرا به سمت وکالت کشانده بود، حالا می‌رفت که تبدیل شود به حس تنفر عمیق از دنیای سفیدها...😕
واقعیت این بود که انسانیت در وجود من در حال مرگ بود...💔
وارد راهروی دادگاه شدم. اما نه برای دفاع از حقوق انسان‌های سفید. بلکه برای اثبات برتری و قدرت خودم!😏💪🏾
باید هر طور که بود در این پرونده برنده می‌شدم. فقط برای اثبات قدرتم!😏
باید به آنها ثابت میکردم که با وجود این همه تبعیض و دشمنی قدرت پیروزی و برتری‌ را دارم!💪🏾
دیگر نه برای دفاع از حقوق انسان‌های سفید، بلکه برای دنیای بومی‌ها و سیاه‌ها، باید برتری خودم را اثبات می‌کردم...😎
جلسه دادگاه شروع شد. موضوع پرونده‌ آنقدر ساده بود که به راحتی در یک یا دو جلسه قابل بررسی و حل بود اما تا من می‌خواستم صحبت کنم، وکیل خوانده توی صحبتم می‌پرید و یا فریاد می‌زد تا مانع حرف زدم من بشود.😥
موکل‌های من تمام امیدشان را از دست داده بودند و مدام با ناراحتی زیرچشمی به من نگاه می‌کردند...😔
یاس و شکست در چهره‌هایشان موج میزد اما من قصد شکست خوردن نداشتم...😕
وکیل خوانده پشت سر هم حرف میزد و عملا اجازه حرف زدن به من نمیداد.☹️ وقتی حرفش تمام شد، قاضی رو به من کرد و گفت:
آقای ویزل، حرفی برای گفتن ندارید؟🧐
از جا بلند شدم. این آخرین شانس من برای پیروزی بود تنها یک جمله در ذهنم تکرار میشد: یا مرگ یا پیروزی!💪🏾
با اعتماد به نفس زل زدم در چشم‌های قاضی،و گفتم:
حرف آقای قاضی؟😕 آیا گوشی برای شنیدن صدای انسان‌های مظلوم هست؟😒 آیا کسی در این کشور گوش برای شنیدن دارد؟😒
وکیل خوانده از جا پرید و با عصبانیت فریاد زد: اعتراض دارم آقای قاضی! جای این حرف‌ها در دادگاه نیست!😕
قاضی گفت: اعتراض وارده! آقای ویزل شما دارید توی صحن دادگاه اهانت میکنید!
+من اهانت میکنم آقای قاضی؟ منی که هر بار خواستم صحبت کنم اجازه و فرصتی برای صحبت به من داده نشد؟😕 همه شما خیلی خوب می‌دونید که تمام مدارک این پرونده به نفع موکل منه!😏 من قبل از دادگاه تمام مدارک و شواهد رو به شما تقدیم کردم و امروز ما فقط باید برای تعیین جریمه و حق موکل من اینجا باشیم. اما چرا به من حتی حق اعتراض به وکیل مقابلم داده نمیشه؟🧐
رو به وکیل خوانده کردم و گفتم:
در حالی که شما آقای وکیل هیچ مدرک محکمه پسندی به دادگاه ارائه نکردید و تمام وقت دادگاه رو به بازی کردن با کلمات گذروندید. آیا واقعا گوشی برای شنیدن صدای مظلوم هست؟😕
این بار وکیل خوانده با خشم بیشتری داد زد: من اعتراض دارم آقای قاضی...😠
پریدم وسط حرفش و با عصبانیت گفتم: به چی اعتراض دارید آقای وکیل؟😕 به حرف‌های من؟ یا به اینکه یک بومی سیاه جلو شما ایستاده؟😏
وکیل خوانده کپ کرد و سرجایش میخکوب شد.🙄
قاضی غرید: آقای ویزل! به عنوان قاضی به شما اخطار میدم که اگه به این حرف‌ها ادامه بدید ناچار میشم شما رو از دادگاه اخراج کنم...😠
با عصبانیت فریاد زدم: آقای قاضی! اون کسی که داره توهین می‌کنه من نیستم!🤭 شمایید. شما هستید که به شعور انسان‌هایی اهانت میکنید که این قوانین را نصب کردن.😕 قوانینی که میگه هر انسانی حق داره از خودش دفاع کنه. همون قانونی که به من اجازه داده اینجا جلوی شما بایستم...😏💪🏾

#ادامه_دارد

@nimkatt_ir 🇮🇷