منتظر که گناه نمی‌کند!
9.94K subscribers
2.46K photos
457 videos
13 files
1.51K links
کانال تخصصی نجات از گناه

وقایع و تحولاتی که بعد از ترک گناه برای شما اتفاق افتاده، و همچنین تجربیات موفق ترک گناه خود را برای ما ارسال کنید
ارسال به👇
🗣 @nejatazgonahadmin
Download Telegram
#داستان_های_اخلاقی

🌺اگر من بدتر نباشم بهتر نیستم !

🔸 وارد حرم #امام_رضا (ع) شدم جوانی را دیدم که زنجیر طلا به گردن کرده بود . متذکر حرمت آن شدم او در جواب گفت : می دانم و به زیارت خود مشغول شد. من ابتدا ناراحت شدم ، زیرا او سخنم را شنید و اقرار به #گناه کرد و با بی اعتنایی دوباره مشغول #زیارت شد . بعد به فکر فرو رفتم که الان اگر امام رضا (ع) از بعضی از خلاف کاری های من بپرسد ، نمی توانم انکار کنم و باید اقرار کنم !

🔹با خود گفتم پس من در مقابل امام رضا (ع) و آن جوان در مقابل من اگر بدتر نباشم بهتر نیستم . بعد از چند لحظه همان جوان کنار من نشست و گفت حاج آقا ! به چه دلیل طلا برای مرد #حرام است . من دلیل آوردم و او قبول کرد. پیش خود فکر کردم چون روح من در مقابل امام رضا (ع) #تسلیم شد #خداوند هم روح این جوان را در مقابل من تسلیم کرد .

📚 برگرفته از خاطرات حجت الاسلام #قرائتی – جلد 1


کانال نجات از گناه
@nejatazgonah
#حدیث

🔅#امام_رضا علیه السلام:

✍️ الصَّغائِرُ مِنَ الذُّنُوبِ طُـرُقٌ اِلَى الْكَبائِرِ ومَنْ لَمْ يَخَفِ اللّه‏َ فِى ‏الْقَليلِ، لَمْ يَخَفْهُ فِى‏ الْكَثيرِ؛

🔴 #گناهان كوچك، راهى به سوى گناهان كبيره است. هر كس كه در گناهان كوچك از خدا نترسد، در مورد گناهان بزرگ و بسيار هم از او نمى‏ ترسد.

📚مسند الامام الرضا عليه‏ السلام: ج ۱، ص ۲۹۰

کانال نجات از گناه
@nejatazgonah
#حدیث

🔅 #امام_رضا عليه السلام :

✍️ الصَّغائرُ مِنَ الذنوبِ طُرُقٌ إلى الكبائرِ ، ومَن لَم يَخَفِ اللّه َ في القَليلِ لَم يَخَفْهُ في الكثيرِ .

🔴 #گناهان كوچك راههايى به سوى گناهان بزرگند وكسى كه از #خداوند دراندك ترس نداشته باشد، در زياد نيز از اونمى ترسد.

📚بحار الأنوار : 73/353/55 .

کانال نجات از گناه
@nejatazgonah
#سبک_زندگی

💢#امام_رضا عليه السلام :

هفت چيز است كه بدون هفت چيز ديگر مسخره آميز است:


👈كسى كه به زبان خود #استغفار كند اما در دلش [از #گناه ]پشيمان نباشد خودش را مسخره كرده است،
👈كسى كه از خدا #بهشت بخواهد امّا در برابر سختيها شكيبا نباشد خود را به سخره گرفته است،
👈كسى كه خواهان موفقيت باشد امّا نكوشد خودش را به باد تمسخر گرفته است،
👈كسى كه جوياى دورانديشى باشد امّا احتياط نورزد خودش را ريشخند كرده است،
👈كسى كه از #آتش #دوزخ به خدا پناه برد امّا خواهشهاى دنيايى را رها نكند خود را به باد تمسخر گرفته است
👈و كسى كه #خدا را ياد كند ولى براى ديدار او نشتابد خود را ريشخند كرده است.

📚بحار الأنوار : 78/356/11 .

کانال نجات از گناه
@nejatazgonah
#داستان_های_اخلاقی

✍️رفع گرفتاری با توسل به #امام_رضا علیه السلام

🔸عبدالله به دیواره ی سخت صخره ی کوچک تکیه داد . دلش پر از غصه شد . دور و بر خود چشم چرخاند . دلش می خواست با ناله ی بلند، عقده هایش را بیرون بریزد . چه کسی بود که پای درد دلش بنشیند و غصه هایش را بروبد!

چشم به آسمان کشاند و به خدا شکایت کنان گفت: «فقط خودت به دادم برس; تنهایم، خدا!»

یاد طیس و دوستانش افتاد . در نظرش، طیس چه قدر پست شده بود! دیگر کم مانده بود که آن ماجرا را از همه جای شهر جار بزند . حالا خیلی ها به موضوع پی برده بودند . همان ماجرای پول مختصری که عبدالله به «طیس » بدهکار بود .

🔹آخرین بار، همین چند دقیقه ی پیش بود که طیس، سر راه او سبز شد و زبان پشت لب های درشت و سیاهش چرخاند که: «آهای عبدالله! دوباره که دست خالی هستی، نکند باز هم گرفتاری و شرمنده ... هان؟!»

عبدالله هم با رویی سرخ، اما دلی خشمگین گفت: «نه! باور کن هنوز در تلاش هستم تا هر طور شد، بیست و هشت دینارت را برایت جور کنم; کمی صبر داشته باش مسلمان!»

ناگهان دوستان «طیس » دور عبدالله جمع شدند و او را به باد خنده های مسخره آمیزشان گرفتند .

- آهای آهای عبدالله گدا! آهای آهای عبدالله بی پول! عبدالله گرسنه!

همان دم بود که عبدالله از دست آن ها گریخت . «طیس » هم پشت سرش عربده کشید که: «تا فردا مهلت داری پولم را پس بیاوری; وگرنه، هر چه دیدی از چشم خودت دیدی . می دهم نوچه هایم از پا به نخل های نخلستانم آویزانت کنند، آن وقت ... !»

حالا عبدالله آرام آرام می گرید .

🔸- خدایا! از کجا بیست و هشت دینار طلا جور کنم . برای من پول زیادی ست .

کاش محتاج نبودم و از او قرض نمی گرفتم! کاش می مردم و دست به دامان او نمی شدم!

فکری به خاطرش رسید .

- بروم دست به دامان او بشوم . نه ... بهتر نیست؟! او خیلی کریم است . خیلی هم با گذشت و راز دار!

🔹فوری به عریض، در نزدیکی مدینه رفت . چون اهل خانه ی امام رضا ( علیه السلام) گفته بودند که حضرت به آن جا رفته است .

به طرف کلبه ی امام راه افتاد . امام را از دور دید، تا آمد پا تند کند، دید امام فوری اسبش را به سمت او راند و خیلی زود به او رسید . هر دو گرم سلام و احوال پرسی شدند . عبدالله تا آمد حرفی بزند، امام رضا ( علیه السلام) پرسید: «چه خواسته ای داری عبدالله!»

- قربانت گردم مولای من! «طیس » از من طلبی دارد و چند روزی ست که در گرفتن آن پافشاری می کند . من نتوانسته ام پولش را تهیه کنم; اما او با حرف ها و اعمال خود مرا در کوچه و بازار، رسوای مردم کرده است!

صورت امام رنگ به رنگ شد . عبدالله فکر کرد شاید امام به «طیس » خواهد گفت که باز هم به عبدالله مهلت بده و دیگر او را آزار نده!

اما چنین نشد . امام رضا ( علیه السلام) با جمله ی کوتاه گفت: «همین جا باش تا برگردم!»

او بر روی زیلویی ساده در بیرون کلبه نشست . ماه رمضان بود . عبدالله هم مثل امام روزه دار بود . دقایقی گذشت، امام نیامد . عبدالله نگران شد . برخاست تا به مدینه برگردد و روزی دیگر به سراغ امام بیاید . چون وقت افطار شده بود .

تا آمد راه بیفتد، امام را در برابر خود دید .

امام رضا ( علیه السلام) با مهربانی او را به درون کلبه برد . عبدالله در کنار امام رضا ( علیه السلام) و خدمت کارش افطار کرد .

بعد از خوردن غذا، امام با خوش رویی به عبدالله گفت: «تشکی را که رویش نشسته ای بلند کن . هر چه زیر آن است،

برای توست!»

عبدالله تعجب کنان، لبه ی تشک را بالا زد . دستش به کیسه ای کوچک خورد . با خوشحالی آن را برداشت . داخل آن پر از سکه بود . آن را تکان داد و سپس از امام تشکر کرد و برای رفتن برخاست .

عبدالله خداحافظی کرد و با شعف و شوق راه افتاد . دوستان امام تا جایی که از دید یاران ابن مسیب دور بود او را همراهی کرند . سپس به نزد امام بازگشتند .

عبدالله، بی قرار و باعجله وارد خانه شد و ماجرا را برای همسرش باز گفت .

بعد بند از دور گلوی کیسه باز کرد و سکه های طلای آن را یکی یکی شمرد .

48 سکه ی طلا بود . شگفت زده شد . ناگهان نگاهش به نوشته ی روی یکی از سکه ها گره خورد: «28 دینار طلب آن مرد است و بقیه هم برای توست!»

عبدالله به گریه افتاد . همسرش که با بهت و ناباوری نگاهش می کرد، پرسید: «چرا گریه می کنی مرد، چه شده عبدالله؟!»

صدای عبدالله بریده بریده از ته حلقش بیرون آمد .

☀️- #معجزه است; معجزه ی امام رضا علیه السلام. سوگند به خدا من به امام نگفته بودم که طلب «طیس » چه قدر است . اما انگار او همه چیز را فهمید . خدایا، او چه قدر به دل دوستانش نزدیک است!


کانال نجات از گناه
@nejatazgonah
آیا از نعمت نماز تشکر می کنیم؟!

✍️ #امام_رضا (علیه السلام) می فرمایند:
حداقلِ تشکر #بنده از #خداوند برای توفیق خواندنِ #نماز واجبش این است که در #سجده بعد از نماز بگوید : شُكْراً لِلَّه،ِ شُكْراً لِلَّه،ِ شُكْراً لِلَّهِ

از حضرت سؤال شد که معنای این گفته چیست؟ فرمود: با این سجده می‏گوید این تشکر من است از #خدا به جهت اینکه موفقم کرد تا به خدمتش برسم و نماز واجب را به‏ جای آورم.

📚وسائل الشيعه، ج‏۷، ص۶

کانال نجات از گناه
@nejatazgonah
#حدیث

🔅#امام_رضا علیه السلام فرمود:

✍️و مَنْ تَلافيه آيَةً مِنَ القُرْآنِ، كانَ لَهُ مِثْلُ اَجْرِمَنْ خَتَمَ القُرْآنَ فى غَيْرِهِ مِنَ الشُّهُورِ

🔴كسى كه در ماه مبارك رمضان يك آيه #قرآن بخواند پاداش او همانند كسى است كه قرآن را در ماههاى ديگر ختم كرده است.

📚بحار،ج 93، ص 341


کانال نجات از گناه
@nejatazgonah
#سبک_زندگی

#امام_رضا عليه السلام فرمود: بر شما باد به #نماز_شب، هيچ بنده‌اى نيست كه آخر شب بيدار شود و هشت ركعت نماز شب و دو ركعت نماز شفع و يك ركعت نماز وتر بخواند و در قنوت آن هفتاد بار استغفار كند مگر اينكه خداوند او را از عذاب قبر و آتش پناه داده و عمر او را طولانى كرده، به زندگى او گشايش خواهد داد. سپس امام عليه السلام فرمود: خانه‌هائى كه در آنها نماز شب خوانده مى‌شود نورش براى اهل آسمان مى‌درخشد همانطور كه نور ستارگان براى مردم زمين مى‌درخشد.

📚 بحارالأنوار، جلد 84، صفحه 161

👌کانال تخصصی نجات از گناه مؤسسه مصاف
🔗 تلگرام | ایتا | سروش | اینستاگرام