🔴 دلایل رد شر
#قسمت دوم
3⃣ اصل کليت: اشتباه ديگر انسان که از مقايسه خدا با خودش پيدا میشود اين است که انسان تصميم میگيرد در زمان معين و مکان معين و البته تحت شرايط حاکم معين، مثلًا خانه ا بسازد و میسازد. يک مقدار آجر و گِل و سيمان و آهن را که هيچ رابطه ذاتی با يکديگر ندارند با يک سلسله پيوندهای مصنوعی به يکديگر مربوط میسازد و نتيجه آنها ساختمان معينی است به نام خانه مسکونی.
خداوند چطور؟ آيا کار خداوند از اين قبيل است؟ آيا صنع متقن الهی از نوع پيوند مصنوعی و عاريتی ايجاد کردن ميان چند امر بيگانه است؟
ايجاد اينگونه پيوندهای مصنوعی و عاريتی کار مخلوقی از قبيل انسان است که جزئی از اين نظام است و در محدوده ای معين، از قوا و نيروها و خاصيت های
موجود و مخلوق اشياء بهره گيری میکند؛ کار مخلوقی است که فاعليتش و خالقيتش در حد فاعليت حرکت است نه در حد فاعليت ايجادی؛ يعنی در اين حد است که حرکتی آن هم قَسْری نه طبعی در يک شیء موجود به وجود میآورد.
اما خداوند، فاعل ايجادی است، او ايجاد کننده اشياء با همه قوا و نيروها و خاصيت ها و خصلت های آنهاست.
مثلًا انسان از آتش موجود و برق موجود بهرهگيری میکند و ترتيب اين کار جزئی خود را طوری میدهد که در يک لحظه و يک مورد که برايش مفيد است از آن استفاده کند و در لحظه ديگر و شرايط ديگر که مضر به حال اوست اثر آتش يا برق ظاهر نشود. ولی خداوند، خالق و بهوجود آورنده برق و آتش است با همه خاصيت های آنهاست. لازمه وجود برق و آتش اين است که گرم کنند يا حرکت ايجاد کنند يا بسوزانند. خدا برق يا آتش را برای شخص خاص و مورد خاص نيافريده که مثلًا کلبه فقير را گرم کند اما جامه او را اگر در آتش افتاد نسوزاند. خدا آتش را خلق کرده که خاصيتش احتراق است. پس آتش را در کلّيتش در نظام عالم بايد درنظر گرفت که وجودش لازم و مفيد و موافق حکمت است نه در جزئيتش که در فلان مورد جزئی برای فلان غرض فردی و شخص آيا مفيد و خير و حکمت است يا نه؟
به عبارت ديگر، علاوه بر اينکه در حکمت الهی، غايت را بايد غايت فعل گرفت نه غايت فاعل، و حکيم بودن خدا به معنی ايجاد بهترين نظام برای رسانيدن موجودات به غايات آنهاست نه به معنی فراهم کردن بهترين وسيله برای خروج خودش از نقص به کمال و از قوّه به فعل و برای وصول به اهداف کماليه خود؛ آری، علاوه بر اين بايد بدانيم که غايات افعال الهی غايات کلّيه است نه غايات جزئيه.
غايت خلق آتش، احتراق است به طور کلی، نه فلان احتراق جزئی که احياناً به حال يک فرد مفيد است و يا احتراق جزئی ديگر که احياناً به حال فرد ديگر زيانبار است.
#آتئیست/#الحاد/#خداناباوران
@nedayeshiacom
#قسمت دوم
3⃣ اصل کليت: اشتباه ديگر انسان که از مقايسه خدا با خودش پيدا میشود اين است که انسان تصميم میگيرد در زمان معين و مکان معين و البته تحت شرايط حاکم معين، مثلًا خانه ا بسازد و میسازد. يک مقدار آجر و گِل و سيمان و آهن را که هيچ رابطه ذاتی با يکديگر ندارند با يک سلسله پيوندهای مصنوعی به يکديگر مربوط میسازد و نتيجه آنها ساختمان معينی است به نام خانه مسکونی.
خداوند چطور؟ آيا کار خداوند از اين قبيل است؟ آيا صنع متقن الهی از نوع پيوند مصنوعی و عاريتی ايجاد کردن ميان چند امر بيگانه است؟
ايجاد اينگونه پيوندهای مصنوعی و عاريتی کار مخلوقی از قبيل انسان است که جزئی از اين نظام است و در محدوده ای معين، از قوا و نيروها و خاصيت های
موجود و مخلوق اشياء بهره گيری میکند؛ کار مخلوقی است که فاعليتش و خالقيتش در حد فاعليت حرکت است نه در حد فاعليت ايجادی؛ يعنی در اين حد است که حرکتی آن هم قَسْری نه طبعی در يک شیء موجود به وجود میآورد.
اما خداوند، فاعل ايجادی است، او ايجاد کننده اشياء با همه قوا و نيروها و خاصيت ها و خصلت های آنهاست.
مثلًا انسان از آتش موجود و برق موجود بهرهگيری میکند و ترتيب اين کار جزئی خود را طوری میدهد که در يک لحظه و يک مورد که برايش مفيد است از آن استفاده کند و در لحظه ديگر و شرايط ديگر که مضر به حال اوست اثر آتش يا برق ظاهر نشود. ولی خداوند، خالق و بهوجود آورنده برق و آتش است با همه خاصيت های آنهاست. لازمه وجود برق و آتش اين است که گرم کنند يا حرکت ايجاد کنند يا بسوزانند. خدا برق يا آتش را برای شخص خاص و مورد خاص نيافريده که مثلًا کلبه فقير را گرم کند اما جامه او را اگر در آتش افتاد نسوزاند. خدا آتش را خلق کرده که خاصيتش احتراق است. پس آتش را در کلّيتش در نظام عالم بايد درنظر گرفت که وجودش لازم و مفيد و موافق حکمت است نه در جزئيتش که در فلان مورد جزئی برای فلان غرض فردی و شخص آيا مفيد و خير و حکمت است يا نه؟
به عبارت ديگر، علاوه بر اينکه در حکمت الهی، غايت را بايد غايت فعل گرفت نه غايت فاعل، و حکيم بودن خدا به معنی ايجاد بهترين نظام برای رسانيدن موجودات به غايات آنهاست نه به معنی فراهم کردن بهترين وسيله برای خروج خودش از نقص به کمال و از قوّه به فعل و برای وصول به اهداف کماليه خود؛ آری، علاوه بر اين بايد بدانيم که غايات افعال الهی غايات کلّيه است نه غايات جزئيه.
غايت خلق آتش، احتراق است به طور کلی، نه فلان احتراق جزئی که احياناً به حال يک فرد مفيد است و يا احتراق جزئی ديگر که احياناً به حال فرد ديگر زيانبار است.
#آتئیست/#الحاد/#خداناباوران
@nedayeshiacom
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📝 آیا آگاهی انسان امری هدفمند است؟
آیا می توان از طریق آگاهی به اثبات خدا رسید؟
ماهیت آگاهی چیست؟
💡 گفت و گو با فیلسوف دین و عصب شناس مشهور ریچارد سویین برن
#الحاد/#آتئیست/#خداناباوران
🌐کانال ندای شیعه
⇲ @nedayeshiacom
آیا می توان از طریق آگاهی به اثبات خدا رسید؟
ماهیت آگاهی چیست؟
💡 گفت و گو با فیلسوف دین و عصب شناس مشهور ریچارد سویین برن
#الحاد/#آتئیست/#خداناباوران
🌐کانال ندای شیعه
⇲ @nedayeshiacom
🔴 دلایل رد شر
#قسمت سوم
4⃣ برای وجود يافتن يک حقيقت و واقعيت، تنها فياضيت و تام الفاعليه بودن فاعل کافی نيست، قابليت قابل هم شرط است. عدم قابليت قابل در موارد زيادی منشأ محروميت برخی موجودات از برخی خيرات و کمالات میگردد. راز پيدايش برخی نقص ها از قبيل جهل ها، عجزها، از نظر نظام کلی و جنبه ارتباط با واجبالوجود، همين است.
5⃣ خداوند متعال همانطور که واجب بالذات است واجب من جميع الجهات است؛ از اين رو محال است که موجودی قابليت وجود پيدا کند و از ناحيه او افاضه وجود نشود و امساک گردد.
6⃣ شرور و بديها يا خود از سنخ نيستی اند، مانند جهل ها، عجزها، فقرها، و يا از سنخ هستی اند اما شريت آنها از آن نظر است که منشأ نيستی ها میگردند مانند زلزلهها، ميکروب ها، سيل ها، تگرگ ها و امثال اينها. هستی هايی که منشأ نيستی ها میگردند، شرّيتشان از نظر وجود اضافی و نسبی آنها به اشياء ديگر است نه از نظر وجود فینفسه آنها؛ يعنی هر چيزی که شر است، برای خود شر نيست، برای چيز ديگر شر است. وجود حقيقی هر شیء وجود فینفسه اوست؛ وجود اضافی و نسبی او امری اعتباری و انتزاعی است و لازمه لاينفک وجود حقيقی اوست.
7⃣ خيرات و شرور دو صف جداگانه و مستقل از يکديگر را تشکيل نمیدهند، بلکه شرور لوازم و اوصاف لاينفک خيرات میباشند. ريشه شروری که خود از سنخ نيستی میباشند عدم قابليت قابل هاست و به محض قابليت قابل، افاضه وجود از ناحيه ذات واجبالوجود، حتمی و لايتخلف است؛ اما ريشه شروری که از سنخ نيستی نيستند، لاينفک بودن و جدايی ناپذيری آنها از خيرات است.
8⃣ هيچ شری شر محض نيست؛ عدم ها و نيستی ها به نوبه خود مقدمه هستی ها و خيرات و کمالات اند؛ شرور به نوبه خود مقدمه و پله تکاملاند. اين است که گفته میشود در هر شری خيری نهفته و در هر نيستی هستی ای پنهان است.
#الحاد/#خداناباوران/#آتئیست
@nedayeshiacom
#قسمت سوم
4⃣ برای وجود يافتن يک حقيقت و واقعيت، تنها فياضيت و تام الفاعليه بودن فاعل کافی نيست، قابليت قابل هم شرط است. عدم قابليت قابل در موارد زيادی منشأ محروميت برخی موجودات از برخی خيرات و کمالات میگردد. راز پيدايش برخی نقص ها از قبيل جهل ها، عجزها، از نظر نظام کلی و جنبه ارتباط با واجبالوجود، همين است.
5⃣ خداوند متعال همانطور که واجب بالذات است واجب من جميع الجهات است؛ از اين رو محال است که موجودی قابليت وجود پيدا کند و از ناحيه او افاضه وجود نشود و امساک گردد.
6⃣ شرور و بديها يا خود از سنخ نيستی اند، مانند جهل ها، عجزها، فقرها، و يا از سنخ هستی اند اما شريت آنها از آن نظر است که منشأ نيستی ها میگردند مانند زلزلهها، ميکروب ها، سيل ها، تگرگ ها و امثال اينها. هستی هايی که منشأ نيستی ها میگردند، شرّيتشان از نظر وجود اضافی و نسبی آنها به اشياء ديگر است نه از نظر وجود فینفسه آنها؛ يعنی هر چيزی که شر است، برای خود شر نيست، برای چيز ديگر شر است. وجود حقيقی هر شیء وجود فینفسه اوست؛ وجود اضافی و نسبی او امری اعتباری و انتزاعی است و لازمه لاينفک وجود حقيقی اوست.
7⃣ خيرات و شرور دو صف جداگانه و مستقل از يکديگر را تشکيل نمیدهند، بلکه شرور لوازم و اوصاف لاينفک خيرات میباشند. ريشه شروری که خود از سنخ نيستی میباشند عدم قابليت قابل هاست و به محض قابليت قابل، افاضه وجود از ناحيه ذات واجبالوجود، حتمی و لايتخلف است؛ اما ريشه شروری که از سنخ نيستی نيستند، لاينفک بودن و جدايی ناپذيری آنها از خيرات است.
8⃣ هيچ شری شر محض نيست؛ عدم ها و نيستی ها به نوبه خود مقدمه هستی ها و خيرات و کمالات اند؛ شرور به نوبه خود مقدمه و پله تکاملاند. اين است که گفته میشود در هر شری خيری نهفته و در هر نيستی هستی ای پنهان است.
#الحاد/#خداناباوران/#آتئیست
@nedayeshiacom
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💠#آشنایی_با_قرآن
الذاريات
وَالسَّمَاءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ ﴿۴۷﴾و آسمان را به قدرت خود برافراشتيم و بى گمان ما [آسمان]گستريم (۴۷)
#الحاد/#خداناباوران/#آتئیست
🌐کانال ندای شیعه
⇲ @nedayeshiacom
الذاريات
وَالسَّمَاءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ ﴿۴۷﴾و آسمان را به قدرت خود برافراشتيم و بى گمان ما [آسمان]گستريم (۴۷)
#الحاد/#خداناباوران/#آتئیست
🌐کانال ندای شیعه
⇲ @nedayeshiacom
🔸منظور از این که «سنت الهى تغییر ناپذیر است» چیست؟
#خداناباوران/#آتئیست/#الحاد
🌐کانال ندای شیعه
⇲ @nedayeshiacom
#خداناباوران/#آتئیست/#الحاد
🌐کانال ندای شیعه
⇲ @nedayeshiacom
🔘این که خداوند در صفاتش جامع اضداد است، به چه معناست؟
#خداناباوران/#آتئیست/#الحاد
🌐کانال ندای شیعه
⇲ @nedayeshiacom
#خداناباوران/#آتئیست/#الحاد
🌐کانال ندای شیعه
⇲ @nedayeshiacom
🔘آیا ایجاد حریم میان زن و مرد بر التهاب ها می افزایدو انسان را به جنس مخالف خود حریص تر میکند؟
#خداناباوران/#الحاد/#آتئیست
🌐کانال ندای شیعه
⇲ @nedayeshiacom
#خداناباوران/#الحاد/#آتئیست
🌐کانال ندای شیعه
⇲ @nedayeshiacom
🚫کژ فهمی هایی از مکانیک کوانتومی
✍🏽حتما شنیده اید که مردم می گویند جهانی که مکانیک کوانتومی بازگو می کند برپایه شانس میباشد
ابتدا باید منظوراز شانس واحتمال مشخص شود.
در پرتاب یک سکه و یا یک تاس نیز شانس دراین گونه پدید ها دخیل است ولی آیا واقعا ما نمی توانیم آمدن شیر یا خط را پیش بینی کنیم؟
بادانستن زاویه پرتاب سکه یا تاس و درنظر گرفتن عوامل محیطی مانند مقاومت هوا وسطح فرودی و... و حل یک معادله دیفرانسیل به راحتی می توان فهمید چه رویی از سکه و یا چه عددی از تاس خواهد آمد به این پدیده ها اصطلاحا شبه تصادفی میگویند.
درنتیجه این عدم پیش بینی به جهل ما بر میگردد.
👈اما پدیده های دیگری نیز می توان فرض کرد که علی الاصول ما نمی توانیم پیش بینی کنیم مانند پیش بینی آب و هوا
براستی کوانتوم برای ما چه جهانی را توصیف می کند؟!!
🔎هیچ نظریه علمی اعم از کوانتوم جهانی را توصیف نمی کند به عبارت دیگر یک فرمالیسم ریاضی تعیین نمی کند جهان چگونه باید رفتارکند بلکه توصیف ما از آن فرمالیسیم است که جهانی را برای ما باز گو می کند.
⚫️ مثلا از یک تابلو نقاشی هر شخصی برداشت های خاص خود را می کند شخصی می گوید این نقاشی غم انگیز است یا...
⚫️ ویا درفلسفه زبان گفته می شود از هر جمله ایی که ساختاری یکسان دارد هرخواننده بنا به پیش فرض های خود و...تفسیر خودش را می کند ( هرمونتیک)
⚫️ حتما داستان فیل درمثنوی را درادبیات شنیده اید که آمده است
هندی ها براي نمايش، فيلي را در شهري آوردند که مردمانش هرگز چنين حيواني نديده بودند. فيل در خانه اي تاريک بود ومردمان بسياري براي ديدنش به تاريکي رفتند، چون ديدنش با چشم ممکن نبود، هر کس گوشه اي از حيوان را لمس مي کرد وهنگامي که از او درباره شکل فيل مي پرسيدند به فراخور درک خويش از فيل چيزي مي گفت، آن که دستش به خرطوم حيوان رسيده بود گفت فيل همچون ناودان است و آنکه گوش فيل را لمس کرده بود حيوان را مثل بادبزن معرفي مي کرد، نفر سوم که در آن تاريکي دست بر پاي فيل سوده بود در پاسخ به شکل فيل، آن را به ستون مانند کرد و نفر ديگر نيزگفت فيل همچون تخت است چرا که او پشت فيل را لمس کرده بود.
📝فیزیک کوانتومی نیز از این قاعده مستثنی نیست می توان جوری کوانتوم را تفسیرکرد که جبرگرایی Determinism درآن رعایت شود و می توان به گونه ایی دیگر تعبیرکرد که تفسیری ناموجبیتی Indeterminism از جهان به ما بدهد.
✳️ تمام تفاسیری که ازکوانتوم می شود برای هراندازگیری دقیقا همان جواب را که تفسیر دیگردارد به ما می دهد بنابراین همه آنها درست می باشند. تا بحال بیشتر از ده تفسیراز کوانتوم شده است.
مانند مکانیک بوهمی که دیوید بوهم در سال 1952 یک تفسیر موجبیتی از کوانتوم ارائه داد
و یا تفسیر جهان های چندگانه که توسط اورت ارائه شد و این اواخر دربین فیزیکدانان محبوبیت پیدا کرده است.
حال شاید برایتان سئوال شده باشد که اگر تمام تفاسیر به مقدار وعبارت یکسانی دست پیدا می کنند پس چرا بعضی از آنها رایج تر ومحبوب تر است و در دانشگاه ها تدریس می شود؟؟❗️
☑️ جواب های متعددی می توان به این سئوال داد
نیلز بور که خود از پایه گذاران مکتب کپنهاکی بود چون از نفوذ زیادی دربین دانشمندان برخوردار بود هرتفسیر دیگر به شدت رد می شد.
و یا درترجیح بین تفاسیراز معیار هایی مانند سادگی و زیبایی و... استفاده می کنند. (تیغ اکام)
به عنوان نمونه درمکانیک بوهمی برای جواب یک چاه پتاسیل باید چند صفحه معادله حل کرد ولی در تعبیرکپنهاکی باچند خط مسئله حل و فصل می شود.
#الحاد/ #آتئیست/#خداناباوران
@nedayeshiacom
✍🏽حتما شنیده اید که مردم می گویند جهانی که مکانیک کوانتومی بازگو می کند برپایه شانس میباشد
ابتدا باید منظوراز شانس واحتمال مشخص شود.
در پرتاب یک سکه و یا یک تاس نیز شانس دراین گونه پدید ها دخیل است ولی آیا واقعا ما نمی توانیم آمدن شیر یا خط را پیش بینی کنیم؟
بادانستن زاویه پرتاب سکه یا تاس و درنظر گرفتن عوامل محیطی مانند مقاومت هوا وسطح فرودی و... و حل یک معادله دیفرانسیل به راحتی می توان فهمید چه رویی از سکه و یا چه عددی از تاس خواهد آمد به این پدیده ها اصطلاحا شبه تصادفی میگویند.
درنتیجه این عدم پیش بینی به جهل ما بر میگردد.
👈اما پدیده های دیگری نیز می توان فرض کرد که علی الاصول ما نمی توانیم پیش بینی کنیم مانند پیش بینی آب و هوا
براستی کوانتوم برای ما چه جهانی را توصیف می کند؟!!
🔎هیچ نظریه علمی اعم از کوانتوم جهانی را توصیف نمی کند به عبارت دیگر یک فرمالیسم ریاضی تعیین نمی کند جهان چگونه باید رفتارکند بلکه توصیف ما از آن فرمالیسیم است که جهانی را برای ما باز گو می کند.
⚫️ مثلا از یک تابلو نقاشی هر شخصی برداشت های خاص خود را می کند شخصی می گوید این نقاشی غم انگیز است یا...
⚫️ ویا درفلسفه زبان گفته می شود از هر جمله ایی که ساختاری یکسان دارد هرخواننده بنا به پیش فرض های خود و...تفسیر خودش را می کند ( هرمونتیک)
⚫️ حتما داستان فیل درمثنوی را درادبیات شنیده اید که آمده است
هندی ها براي نمايش، فيلي را در شهري آوردند که مردمانش هرگز چنين حيواني نديده بودند. فيل در خانه اي تاريک بود ومردمان بسياري براي ديدنش به تاريکي رفتند، چون ديدنش با چشم ممکن نبود، هر کس گوشه اي از حيوان را لمس مي کرد وهنگامي که از او درباره شکل فيل مي پرسيدند به فراخور درک خويش از فيل چيزي مي گفت، آن که دستش به خرطوم حيوان رسيده بود گفت فيل همچون ناودان است و آنکه گوش فيل را لمس کرده بود حيوان را مثل بادبزن معرفي مي کرد، نفر سوم که در آن تاريکي دست بر پاي فيل سوده بود در پاسخ به شکل فيل، آن را به ستون مانند کرد و نفر ديگر نيزگفت فيل همچون تخت است چرا که او پشت فيل را لمس کرده بود.
📝فیزیک کوانتومی نیز از این قاعده مستثنی نیست می توان جوری کوانتوم را تفسیرکرد که جبرگرایی Determinism درآن رعایت شود و می توان به گونه ایی دیگر تعبیرکرد که تفسیری ناموجبیتی Indeterminism از جهان به ما بدهد.
✳️ تمام تفاسیری که ازکوانتوم می شود برای هراندازگیری دقیقا همان جواب را که تفسیر دیگردارد به ما می دهد بنابراین همه آنها درست می باشند. تا بحال بیشتر از ده تفسیراز کوانتوم شده است.
مانند مکانیک بوهمی که دیوید بوهم در سال 1952 یک تفسیر موجبیتی از کوانتوم ارائه داد
و یا تفسیر جهان های چندگانه که توسط اورت ارائه شد و این اواخر دربین فیزیکدانان محبوبیت پیدا کرده است.
حال شاید برایتان سئوال شده باشد که اگر تمام تفاسیر به مقدار وعبارت یکسانی دست پیدا می کنند پس چرا بعضی از آنها رایج تر ومحبوب تر است و در دانشگاه ها تدریس می شود؟؟❗️
☑️ جواب های متعددی می توان به این سئوال داد
نیلز بور که خود از پایه گذاران مکتب کپنهاکی بود چون از نفوذ زیادی دربین دانشمندان برخوردار بود هرتفسیر دیگر به شدت رد می شد.
و یا درترجیح بین تفاسیراز معیار هایی مانند سادگی و زیبایی و... استفاده می کنند. (تیغ اکام)
به عنوان نمونه درمکانیک بوهمی برای جواب یک چاه پتاسیل باید چند صفحه معادله حل کرد ولی در تعبیرکپنهاکی باچند خط مسئله حل و فصل می شود.
#الحاد/ #آتئیست/#خداناباوران
@nedayeshiacom
🔴 دلایل رد شر
قسمت پایانی
9⃣ قانون و سنت: جهان هستی به حکم اينکه بر طبق نظام علّی و معلولی جريان دارد و آن نظام چنانکه گفته شد کلی است، بر اساس قوانين و سنن جريان میيابد. قرآن کريم به صراحت اين مطلب را تأييد میکند.
🔟 جهان همچنان که از يک نظام کلی لايتخلّف برخوردار است، در ذات خود يک واحد تجزيه ناپذير است؛ يعنی مجموع خلقت، يک واحد اندام وار را تشکيل میدهد. پس نه تنها شرور و اعدام از خيرات و هستی ها تفکيک ناپذيرند، مجموعه اجزای جهان نيز به حکم اينکه يک واحد است و يک «جلوه» است، از يکديگر جدايی ناپذيرند.
بنا بر اصول دهگانه فوق آنچه امکان وجود دارد، نظام معين کلی لايتغير است؛ پس امر جهان داير است ميان اين که موجود باشد با نظام معين و يا اصلًا موجود
نباشد. اين که موجود باشد و نظام نداشته باشد و يا نظام به شکلی ديگر باشد، مثلًا علتها به جای معلولها و معلولها به جای علتها باشد، محال است. پس آنچه از نظر حکمت بالغه مطرح است اين است که جهان با نظام معين وجود داشته باشد و يا هيچ چيزی وجود نداشته باشد. بديهی است که حکمت اقتضا میکند افضل را، يعنی هستی را نه نيستی را.
⬅️ايضاً، آن که امکان وجود دارد، وجود اشياء است با همه لوازم و اوصاف لاينفک آنها. و اما اين که خيرات و هستیها از شرور و نيستیها جدا شوند، خيال محض و توهم محال است. پس، از اين نظر نيز آنچه از جنبه حکمت بالغه مطرح است، بود و نبود خيرات و شرور است توأماً، نه بودن خيرات و نبودن شرور.
⬅️ايضاً آنچه امکان وجود دارد، کل جهان است به صورت يک واحد به هم بسته نه وجود يک جزء و عدم جزء ديگر. پس، از نظر حکمت بالغه آنچه قابل مطرح شدن است، بود و نبود کل است نه بودن يک جزء و نبودن جزئی ديگر.
#آتئیست/#الحاد/#خداناباوران
@nedayeshiacom
قسمت پایانی
9⃣ قانون و سنت: جهان هستی به حکم اينکه بر طبق نظام علّی و معلولی جريان دارد و آن نظام چنانکه گفته شد کلی است، بر اساس قوانين و سنن جريان میيابد. قرآن کريم به صراحت اين مطلب را تأييد میکند.
🔟 جهان همچنان که از يک نظام کلی لايتخلّف برخوردار است، در ذات خود يک واحد تجزيه ناپذير است؛ يعنی مجموع خلقت، يک واحد اندام وار را تشکيل میدهد. پس نه تنها شرور و اعدام از خيرات و هستی ها تفکيک ناپذيرند، مجموعه اجزای جهان نيز به حکم اينکه يک واحد است و يک «جلوه» است، از يکديگر جدايی ناپذيرند.
بنا بر اصول دهگانه فوق آنچه امکان وجود دارد، نظام معين کلی لايتغير است؛ پس امر جهان داير است ميان اين که موجود باشد با نظام معين و يا اصلًا موجود
نباشد. اين که موجود باشد و نظام نداشته باشد و يا نظام به شکلی ديگر باشد، مثلًا علتها به جای معلولها و معلولها به جای علتها باشد، محال است. پس آنچه از نظر حکمت بالغه مطرح است اين است که جهان با نظام معين وجود داشته باشد و يا هيچ چيزی وجود نداشته باشد. بديهی است که حکمت اقتضا میکند افضل را، يعنی هستی را نه نيستی را.
⬅️ايضاً، آن که امکان وجود دارد، وجود اشياء است با همه لوازم و اوصاف لاينفک آنها. و اما اين که خيرات و هستیها از شرور و نيستیها جدا شوند، خيال محض و توهم محال است. پس، از اين نظر نيز آنچه از جنبه حکمت بالغه مطرح است، بود و نبود خيرات و شرور است توأماً، نه بودن خيرات و نبودن شرور.
⬅️ايضاً آنچه امکان وجود دارد، کل جهان است به صورت يک واحد به هم بسته نه وجود يک جزء و عدم جزء ديگر. پس، از نظر حکمت بالغه آنچه قابل مطرح شدن است، بود و نبود کل است نه بودن يک جزء و نبودن جزئی ديگر.
#آتئیست/#الحاد/#خداناباوران
@nedayeshiacom
💠 #علم_و_اسلام
”پیشرفت کم نظیر علم در خاورمیانه“
✳️به دنبال قیام اسلام درقرن هفتم، علم وتکنولوژی درجهان اسلام تا سطحی بالاتراز غرب رشد کرد. حاکمان مسلمان ترجمه متون علم وفلسفه یونان را آغاز کردند ومشوق کاوش علمی در رشته های مختلف، ازجمله ریاضیات، اخترشناسی، پزشکی، دارو شناسی، اپتیک، شیمی، گیاه شناسی، فلسفه و فیزیک بودند.
✳️ در ریاضیات، دانشمندان مسلمان استفاده ازعدد صفر را مطرح کردند وبه حل معادلات درجه دوم پرداختند-واژه Algebra که معادل جبر در زبان انگلیسی است، اصالتا عربی است.
✳️ اخترشناسان مسلمان می دانستندکه زمین کروی است وقطر آن را اندازه گیری کرده بودند. ابن هیثم تکانه، گرانش و اپتیک را 600 سال پیش از خورشید مرکزی گالیلئو گالیله کشف وبنیان گذاری کرده بود.
✳️ پزشکی یکی ازمهم ترین رشته هایی بودکه مسلمانان درفراگیری آن کوشیدند. پزشکان مسلمان با جراحی، آب مروارید را بر می داشتند وسنگ کلیه وسنگ کیسه صفرا را درمان می کردند. درهمین هنگام اروپایی ها همچنان از زالو برای بیماران خوداستفاده میکردند. ابن سینا کتاب "القانون فی الطب" را نوشته ودرآن برای نخستین بار واگیردار بودن بیماری سل را تشخیص داده بود، مننژیت را شناسایی کرده بود وتمام اجزای ریزچشم را توصیف کرده بود. قانون درقرن 12 به لاتین ترجمه شده و تادهه 1700، پزشکی اروپا بر اساس متن آن بنا شده بود.
✳️ بیشتردانشی که به دست مسلمانان توسعه داد شده وبه اروپا متتقل شده بود، موجب انتقال ازعصر تاریکی به رنسانس شد.
✳️ طی قرن 16، اخترشناس عثمانی به نام تقی الدین شامی، جدولی راطراحی کردکه دست کم دقتی معادل دقت مشاهدات تیکو براهه، اخترشناس دانمارکی داشت وپایه قوانین حرکت سیارات کپلر قرارگرفت. اما با وجود این افتخارات، تنها یک قرن بعد امپراطوری عثمانی وکشور های مسلمان هم دوره خود یعنی مغولستان، هند وامپراطوری صفویه، ازحمایت پژوهش ها ونوآوری های علمی دست کشیدند.
✳️ این تحولات، بخشی از تغییر سیاست ها وسیستم های آموزشی این امپراطوری ها بود. در همین بین، بر پایه کار ها وتلاش های دانشمندان مسلمان، انقلاب های علمی وصنعتی اروپا، به غرب از نظر نظامی واقتصادی، مزیتی نسبت به جهان اسلام بخشیدند.
#بخشی_از_ترجمه_مقاله_زیر
🔗https://www-personal.umich.edu/~sarhaus/MapsAndTimelines/Fall2007/Sulaka/Innovations%20GC.htm
#آتئیست/#خداناباوران/#علم_و_اسلام
🌱گروه و کانال ندای شیعه:
⇲@nedayeshiaofficial
⇲@nedayeshiacom
”پیشرفت کم نظیر علم در خاورمیانه“
✳️به دنبال قیام اسلام درقرن هفتم، علم وتکنولوژی درجهان اسلام تا سطحی بالاتراز غرب رشد کرد. حاکمان مسلمان ترجمه متون علم وفلسفه یونان را آغاز کردند ومشوق کاوش علمی در رشته های مختلف، ازجمله ریاضیات، اخترشناسی، پزشکی، دارو شناسی، اپتیک، شیمی، گیاه شناسی، فلسفه و فیزیک بودند.
✳️ در ریاضیات، دانشمندان مسلمان استفاده ازعدد صفر را مطرح کردند وبه حل معادلات درجه دوم پرداختند-واژه Algebra که معادل جبر در زبان انگلیسی است، اصالتا عربی است.
✳️ اخترشناسان مسلمان می دانستندکه زمین کروی است وقطر آن را اندازه گیری کرده بودند. ابن هیثم تکانه، گرانش و اپتیک را 600 سال پیش از خورشید مرکزی گالیلئو گالیله کشف وبنیان گذاری کرده بود.
✳️ پزشکی یکی ازمهم ترین رشته هایی بودکه مسلمانان درفراگیری آن کوشیدند. پزشکان مسلمان با جراحی، آب مروارید را بر می داشتند وسنگ کلیه وسنگ کیسه صفرا را درمان می کردند. درهمین هنگام اروپایی ها همچنان از زالو برای بیماران خوداستفاده میکردند. ابن سینا کتاب "القانون فی الطب" را نوشته ودرآن برای نخستین بار واگیردار بودن بیماری سل را تشخیص داده بود، مننژیت را شناسایی کرده بود وتمام اجزای ریزچشم را توصیف کرده بود. قانون درقرن 12 به لاتین ترجمه شده و تادهه 1700، پزشکی اروپا بر اساس متن آن بنا شده بود.
✳️ بیشتردانشی که به دست مسلمانان توسعه داد شده وبه اروپا متتقل شده بود، موجب انتقال ازعصر تاریکی به رنسانس شد.
✳️ طی قرن 16، اخترشناس عثمانی به نام تقی الدین شامی، جدولی راطراحی کردکه دست کم دقتی معادل دقت مشاهدات تیکو براهه، اخترشناس دانمارکی داشت وپایه قوانین حرکت سیارات کپلر قرارگرفت. اما با وجود این افتخارات، تنها یک قرن بعد امپراطوری عثمانی وکشور های مسلمان هم دوره خود یعنی مغولستان، هند وامپراطوری صفویه، ازحمایت پژوهش ها ونوآوری های علمی دست کشیدند.
✳️ این تحولات، بخشی از تغییر سیاست ها وسیستم های آموزشی این امپراطوری ها بود. در همین بین، بر پایه کار ها وتلاش های دانشمندان مسلمان، انقلاب های علمی وصنعتی اروپا، به غرب از نظر نظامی واقتصادی، مزیتی نسبت به جهان اسلام بخشیدند.
#بخشی_از_ترجمه_مقاله_زیر
🔗https://www-personal.umich.edu/~sarhaus/MapsAndTimelines/Fall2007/Sulaka/Innovations%20GC.htm
#آتئیست/#خداناباوران/#علم_و_اسلام
🌱گروه و کانال ندای شیعه:
⇲@nedayeshiaofficial
⇲@nedayeshiacom