مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
3.68K subscribers
3.02K photos
1.47K videos
322 files
1.86K links
کانال اطلاع رسانی و معرفی کتابها و فعالیتها.
نشانی: تهران- خ انقلاب- بین ابوریحان و دانشگاه- ش. ۱۱۸۲ (ساختمان فروردین)- ط. ۲- واحد ۸
شماره تماس: ۶۶۴۹۰۶۱۲
پست الکترونیک: [email protected]
سایت فروش آثار: www.mirasmaktoob.com
Download Telegram
محب آل محمد غلام هشت و چهار
فدای مردم ایران رضای شاه شکار


و اما قاتل شاه چنانکه از سابق اشاره شد ناصرالدین شاه همه‌وقت در موضوع مقصرین سیاسی این سیاست را بکار میبرده که نسبت بابیگری و فساد عقیده بآنها بدهد در این وقت هم همان سیاست بکار رفته در طهران و همه‌جای مملکت شهرت میدهند کشنده شاه بابی و ارتکاب این عمل از روی فساد عقیده بوده است.
این سیاست نظر بسابقه‌ئی که دارد و در اول سلطنت ناصرالدینشاه از طایفه بابی سوء قصدی باو شده زود در ذهن مردم دورونزدیک جای گرفته تنها معدودی از واقفین سیاست میدانند کشنده شاه بابی نیست و اقدام باین عمل از روی فساد عقیده نمیباشد.
بالجمله بطلان این سیاست در اثر تبلیغات مخالف از طرف بیداران ملت و در نتیجه استنطاقهائیکه از قاتل مزبور بعمل آمده بزودی بعموم مسلم میگردد.
نگارنده هم در ضدیت با این سیاست باطل از زبان میرزا رضا شعری ساخته منتشر مینماید تا مسلمانی و تشیع او ظاهر شده از هدف تیر تهمت بابیگری نجات یابد شعر مزبور بفاصله دو روز بهمت حاج محمد علیخان معروف بتفلیسی که یکی از آزادیخواهان است و در مجالس اعیان و اشراف مکرر حاضر میگردد در طهران مشهور شده بولایات هم میرسد باین عنوان که میرزا رضا وصیت نموده این شعر روی سنگ قبر او نوشته گردد و شعر این است:
محب آل محمد غلام هشت و چهار
فدای مردم ایران رضای شاه شکار

(دولت آبادی، 1362: ج1: 3/152)

مأخذ: دولت‌آبادی، یحیی. 1362. حیات یحیی. تهران: عطار: فردوسی.

@mirasmaktoob
.
بابی نیست، در حقیقت آزادی‌طلب و قانون‌طلب باید گفت! – 1313 ه.ق.

در این چند روز چندین نفر را صدراعظم محض استنطاق نزد او (میرزارضای کرمانی) فرستاد. هنوز که چیزی معلوم نشده فقط معلوم است که از طرف سیدجمال‌الدین مأمور بوده. کتابی هم در آن بالاخانه داشته که از تصنیفات سید است و در قانون و آزادی نوشته. بابی نیست. اینها هم مثل بابیهای فرنگ می‌باشند. در حقیقت آزادی‌طلب و قانون‌طلب باید گفت. «سوسیالیست» و «نهیلیست» و «انارکیست» می‌باشند. (سالور، 1374: ج1، 943)

مأخذ: سالور، قهرمان میرزا. 1374. روزنامه خاطرات عین‌السلطنه. 10 جلد. به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار. تهران: اساطیر.

@mirasmaktoob
.
در شقهٔ بیرق با خط جلی «زنده باد مشروطه» نوشته‌اند!

احوالات جمعه سلخ شهر رجب‌المرجب [1326 ه.ق.]: هوا از شدت حرارت افتاده قدری ملایم شده و به امر نواب والا شهزاده در محلّات ششگلان و سرخاب و دوچی بیرق سفید زده‌اند و اعلان کرده‌اند هر کس به این محلات بیاید در امن است و انجمن [ولایتی] هم امر کرده در محلهٔ خیابان و نوبر و امیرخیز و ارگ، بیرق شیر خورشید زده و زنده باد مشروطه در شقهٔ بیرق با خط جلی نوشته‌اند. (غوغای تبریز، 1404: 182)

مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطه‌خواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.

@mirasmaktoob
.
اگر جز به کام من آید جواب / من و گرز و میدان افراسیاب

و امروز حضرت اشرف والا به این مضمون اعلان کرده به محلّات فرستاد که:
من در این مدّت هر چه ملایمت و مهربانی بود با شماها کردم و آنچه از سواره و سرباز کُشتید متحمّل شدم و مُکرّر به شماها اعلان و سفارش نمودم که تسلیم‌شده اسلحهٔ دیوان را بدهید قبول ننمودید حالا آخرین کلمهٔ من و اتمام حجت است که به شماها اطلاع و اعلان می‌کنم از طلوع امروز تا طلوع پنجشنبه که چهل‌وهشت ساعت است به شماها مهلت می‌دهم که تسلیم‌شده اسلحه را بدهید و الّا از اوّل روز پنج‌شنبه ابتداء دعوا و اقدام خواهد شد. در این صورت هم هر کس به باغ‌شمال و سربازخانه و مساجد پناه برند و یا اینکه در خانهٔ خود بیرق سفید بزند، در امانت دولت است.
حضرات مشروطه‌چیان قبول نکرده و این بیت را خوانده‌اند:
اگر جز به کام من آید جواب / من [و] گرز و میدان افراسیاب.

(غوغای تبریز، 1404: 196)

مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطه‌خواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.

@mirasmaktoob
.
قونسول‌ها: قطع آب و نان در هیچ مذهب روا نیست!

از قراری که نقل کردند قونسول‌ها به حضرت اشرف والا سفارش داده‌اند که قطع آب و نان در هیچ مذهب روا نیست، خصوصاً در شریعت مُطّهرهٔ شما. اشرار مُقصر دولت‌اند زنان و کودکان چه تقصیر دارند! لهذا حضرت اشرف والا امر و قدغن فرموده که مانع از آذوقه نشوند. (غوغای تبریز، 1404: 202)

مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطه‌خواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.

@mirasmaktoob
.
مشروطه‌چیان: حضرت شهریاری محلهٔ خیابان و نوبر و امیرخیز را مشروطه مرحمت کرده!

احوالات شنبه هفتم شهر رمضان‌المبارک: امروز هم مثل دیروز ساکت است. گویا ماه مبارک را تعطیل قرار داده‌اند یا اینکه به قول مشروطه‌چیان حضرت شهریاری محلهٔ خیابان و نوبر و امیرخیز را مشروطه مرحمت کرده چندروزه چراغان خواهند کرد و حال‌آنکه کودک با صغر سنّ این را باور نمی‌کند که تمامی ایران سلطنت مستقله باشد، مگر سه محلهٔ تبریز که مشروطه شده باید سلطنت از روی قانون با ایشان رفتار نماید. (غوغای تبریز، 1404: 203)

مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطه‌خواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.

@mirasmaktoob
.
تمامی اهل شهر در توی آتش مانده‌اند!

مسجد جهان‌شاه متّصل توپ به سرخاب و شتربان می‌اندازند و دولتیان هم به دامنهٔ کوه سه عرّاده توپ کشیده به محلّات خیابان و نوبر و امیرخیز می‌اندازند. تمامی اهل شهر در توی آتش مانده[اند]. الان که وقت ظهر است در بام خانهٔ حاجی عباس‌آقا یک جائی کوچکی که گلوله نمی‌گیرد، نشسته به اطراف تماشا می‌کنیم. از سه و چهار طرف دود و صدای توپ نمایان است و تمامی مرکزها و بندرها صدای تفنگ بلند می‌شود. (غوغای تبریز، 1404: 209)

مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطه‌خواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.

@mirasmaktoob
.
فراری اسلامیه یوم سه‌شنبه ۱۷ شهر رمضان‌المبارک ۱۳۲۶ ه.ق.

احوالات شب و روز سه‌شنبه ۱۷ شهر رمضان‌المبارک: حالا که سه ساعت از شب می‌گذرد ابداً صدا نیست. حاجی‌خان یاور سرابی حاضر است، می‌رود از رحیم‌خان و شجاع‌نظام خبر بیاورد که به چه‌کار مشغول‌اند و خیالشان چیست. الان رفته بعد از دو ساعت مراجعت نمود. نقل می‌کنند رحیمخان توپ‌ها را به مرکز خود آورده‌اند و در منزل هم تدارک و تهیّهٔ رفتن دارند، اگرچه می‌گویند به اردو می‌رویم حضرات آقایان را می‌آوریم، امّا فرار خواهند کرد.
و شجاع‌نظام هم یخدان‌ها را می‌بستند علانیه خیال رفتن دارند. تا ساعت شش تردّد مردم و صدا بود بعدازآن خوابیدیم. نزدیک به سحور خبر آوردند که رحیم‌خان و شجاع‌نظام با تمام سواره و اوضاع خود را برداشته فرار کرده‌اند. خرده‌خرده معلوم شد که بعد از رفتن حضرات، اهل محلهٔ سرخاب رفته به باقرخان تسلیم‌شده و اهل شتربان هم به ستارخان تسلیم‌شده امان گرفته‌اند.
حالا که دو ساعت از روز می‌گذرد عجب هنگامه است. روزگار شعبدۀ دیگر بازنموده مضمون این ملت را آشکار کرده [است].
جهان را عجب قصّهٔ روشن است / سحر تا چه زاید شب آبستن است.
کارها وارونه و بیدق‌های مستبدّین تماماً خوابیده و بیرق‌های مشروطه رنگ‌به‌رنگ، الوان بالا رفته [است]، محلهٔ سرخاب و شتربان را دود و غبار گرفته [است] از یک‌طرف اسلامیّه را آتش زده شعله می‌کشد و از طرف دیگر اجامر و اوباش تمامی محلّات به سرخاب و شتربان رو گذاشته خانه‌های آقا میرهاشم و حاجی میرمناف صراف و حاجی میراسد صراف و حاجی محمدابراهیم صراف و حاجی میرزا رفیع‌خان که رحیم‌خان منزل کرده بود و خانه ثقةالدوله که شجاع‌نظام منزل نموده بود و خانهٔ بخش‌علی‌خان و خانهٔ پسر ملاباشی و خانهٔ حاجی میرصالح را غارت کرده هر چه داشتند بردند. (غوغای تبریز، 1404: 5/214)

مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطه‌خواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.

@mirasmaktoob
.
احوالات شب و روز سه‌شنبه ۱۷ شهر رمضان‌المبارک ۱۳۲۶ ه.ق.

[...] و از نجف‌الاشرف به جناب ستارخان سردار ملّی و جناب باقرخان را سالار ملّی لقب آمده دیگر با لقب مذاکره می‌کنند. (غوغای تبریز، 1404: 215)

مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطه‌خواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.

@mirasmaktoob
.
بلکه اهل شهر این دفعه از گرسنگی تسلیم شوند!

احوالات دوشنبه ۲۳ شهر رمضان: آخر یوم عزاست. از قراری که معلوم می‌شود حضرات دولتیان [قصد دارند] هرقدر قوّه دارند و هرقدر ممکن است راه‌ها را مسدود کرده و نگذارند آذوقه به شهر بیاید، بلکه اهل شهر این دفعه از گرسنگی تسلیم شوند، امّا از مشیت خداوندی غفلت دارند. خدائی که در یکشبه اسلامیّه را متفرق سازد و اردوی دولتی را به باد دهد، روزی مردم هم می‌دهد و چند روز است که جناب آقا میرزا حسین و آقا میرکریم و آخوند ملا حسن و آقا میرزا علی در مساجد موعظه می‌نمایند و حکومت شهر با جناب اجلال‌الملک است. از ۱۷ رمضان که اسلامیّه متفرّق شده خود شهر بسیار امن [است]. (غوغای تبریز، 1404: 218)

مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطه‌خواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.

@mirasmaktoob
.
بعد از تفرق [انجمن] اسلامیه و فراری اردو، انجمن ایالتی تبریز به دارالخلافه تلگراف کرده‌اند:

به حضور مبارک اعلی‌حضرت شهریاری که الحمدلله و المنّه از توجّه حضرت حجّت و امام عصر عجل الله فرجه اشرار از شهر فراراً متفرّق شدند و تمامی ملَت شاه‌پرست کمال اتّحاد دارند و مستدعی هستند که بنا به امر خود اعلیحضرت شهریاری دارالشورای کبری را منعقد و انتخاب وکلاء نمایند. انجمن ایالتی تبریز.
ملاحظه فرمایید حضرت شهریاری از تفرّق اسلامیّه و فراری اردو آتش گرفته زبانه می‌کشد، آناً فآناً تلگراف می‌کند و استعداد روانه می‌دارد که طُرق و شوارع شهر را گرفته و راه و ممر آذوقهٔ شهر را مسدود دارند، حتی اگر ممکن کنند و قادر باشند مجری آب را هم قطع نمایند تا اهل شهر بمیرند یا تسلیم باشند؛ در این حال این تلگراف سرزنش را هم می‌کنند، بلکه قلب شریف او را آتش تازه و زخم کاری می‌زنند، آدم ادنی به این امر راضی و اقدام نمی‌کند تا چه رسد به حضرت شهریاری. (غوغای تبریز، 1404: 20/219)

مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطه‌خواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.

@mirasmaktoob
.
در این ایّام مردۀ انسان از مردۀ سگ بی‌شأن‌تر است!

احوالات یوم دوشنبه سلخ شهر رمضان‌المبارک: امروز خبر آوردند که مخلفات و مسینه آلات ما [را] در بازارچهٔ اهراب در دکان دلال گذاشته‌اند، رفتم ملاحظه کردم، چند پارچه مس از قبیل دیگ و طشت و مجموعهٔ بزرگ در آنجا بود، از ترس نتوانستم سئوال کنم اینها را از کی خریده‌اید. ترسیدم خودم را هم تلف کنند. مال سهل است جان آدم هم می‌رود. دراین ایّام مردۀ انسان از مردۀ سگ بی‌عزم و بی‌شأن شده مخلوق خدا را می‌کشند، مفاخرت هم می‌کنند که من در یک تیر سه نفر را هلاک کردم، گویا طرفین هر که باشد طرف مقابل را واجب‌القتل می‌داند.
از هر کدام سئوال اگر کنند، می‌گوید اثنی‌عشری مذهب مقلّد علمای نجف‌الاشرف هستم. نمی‌دانم شیطان به حضرات چطور اغوا کرده و چه قسم گُول‌زده که ابداً متنبه نمی‌شوند و از همه بدتر سلطان و اعوانش است که خون اینهمه مخلوق خدا را می‌ریزند، ابداً خیال قیامت را نمی‌کنند. گویا به خدا و قرآن و انبیاء اعتقاد ندارند. خلاصه دل آدم ازین قضیّات خون می‌شود. به عینه قضیّهٔ و دعوای صفّین و محاربهٔ یوم عاشورا است که کلّهم ادعای مسلمانی می‌کردند و ذورّیهٔ حضرت رسول ص ع رامی‌کشتند. بهتر اینست حفظ لسان کرده قلم را از مکاتبه نگاه‌دارم. (غوغای تبریز، 1404: 4/223)

مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطه‌خواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.

@mirasmaktoob
.
مستبدّان لباس ماتم و عزا پوشیده متفّکر به حالت خودشان که آیا مآل کار ما چطور خواهد شد!

خبر وفات شجاع‌نظام و پسرش:
احوالات یوم سه‌شنبه غرۀ شهر شوال: امروز عجب خبر تازه نقل می‌کنند که عقل حیران و تمامی عقلاء از فرض آن عاجزاند. می‌گویند حضرات مجاهدین دیدند که شجاع‌نظام شقاوت خود را به اعلی درجه رسانده از قتل و غارت شهر فارغ و به مرند فرار نمود و در آنجا هم قطّاع طریق واقع شده کاروان را می‌زند و مال مردم را می‌برد و راه آذوقهٔ شهر و مسلمانان را مسدود کرده در دفع او فکر نمودند. فدایی‌های روسیه گفتند ما دفع او را می‌کنیم. آوردند یک جعبهٔ آهنین روسیّه را پر از اجزای بوم نمودند و سر آن قفل و مهر کردند. به عبارت اخری از کمر جعبه طولاً و عرضاً ریسمان برده و محکم بسته و مهر کردند و کاغذ به اسم حاجی سید باقر به شجاع‌نظام نوشتند که چون شهر غیر امن شده من قدری جواهر اسباب داشتم به‌موجب صورت در توی جعبه به حضور مبارک به توسط چاپارخانه فرستادم در خدمت حضرت‌عالی امانت بماند تا شهر امن شود. کاغذ را و جعبه را به چاپارخانه داده به اسم حاجی سید باقر صراف قبض گرفتند. چاپار روز جمعه بعد از غروب وارد مرند می‌شود. آدم پستخانه کاغذ را و جعبه را برداشته منزل جناب شجاع‌نظام رفته دو ساعت از شب می‌رفت داخل اوطاق شده جعبه و کاغذ را پیش شجاع‌نظام نهاده [است]. جمعیت بسیار در اوطاق بود، از آن جمله خود شجاع‌نظام و پسرش شجاع لشکر و علی‌خان مباشرِ حضرت علیا و جبرئیل ارمنی و آدم تاجرباشی بودند. شجاع‌نظام کاغذ را خوانده می‌گوید جعبه را واکنند. جبرئیل و سایرین می‌گویند اعتبار ندارد، ببرند در باغچه واکنند. شجاع‌نظام به پسرش امر کرده که ریسمان با کارد قطع کند و به قول بعضی، شجاع لشکر جعبه را برداشته حرکت می‌داد تا معلوم شود در توش چه چیز است. آن‌وقت اجزا آتش گرفته یکدفعه صدا و پاره می‌شود. می‌گویند طوری صدا نمود که اهل مرند همه خوفناک و ترسان شدند که چه باعث گشته توپ انداختند. باری، تمامی اهل مجلس زخمدار و خود شجاع‌نظام و پسرش و علی‌خان مقتول شدند و آتشقه و در اوطاق و سقف اوطاق را برداشته خراب کرده مردمان از شر او خلاص شدند. فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِي الْأَبصَار و از مکافات عمل غافل نباشید عذاب و سخط خداوندی آدم را می‌گیرد، دیر و زود دارد. باری جناب آقا میرتقی مجاهد مشهور [به] چایچی با نی و مزقان به بازار آمده خبر قتل شجاع‌نظام و سایرین را به مردم خبر دادند و مشروطه‌طلبان عید بزرگ کردند و مستبدّان لباس ماتم و عزا پوشیدند و محرمانه به یکدیگر تعزیت می‌دادند و در اردوی دولتی خبروحشت‌اثر بروز نمود، همه مأیوس و پریشان شدند و حضرات علماء که مستبد می‌باشند، یعنی اهل اسلامیّه بسیار غمگین و محزون شده متفّکر به حالت خودشان که آیا مآل کار ما چطور خواهد شد. (غوغای تبریز، 1404: 5/224)

مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطه‌خواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.

@mirasmaktoob
.
مقصود اینست که بعضی عوام‌الناس مبادا باین مسئله راضی شده خوشحال باشند!

@mirasmaktoob
.
مقصود اینست که بعضی عوام‌الناس مبادا باین مسئله راضی شده خوشحال باشند!

احوالات یوم یکشنبه 11 شهر ربیع‌الثانی 1327 ه.ق.
[...] باری این فقرۀ آمدن روس‌ها [به تبریز] امتحان اخری شده، مردم خوب ابتلاء و امتحان خواهد شد. بعضی اشخاص از این مسئله مشعوف و خوش‌دل است که سالدات روس با حضرات مجاهدین دعوا و غلبه کرده، شهر را تصفیه و امن نموده به تصرف دولت خواهد داد.
این مسئله دو شقّ دارد؛ یکی اینست که ذکر شد، اگر صحت داشته باشد و دیگری اینست که اگر با دعوا قهر و غلبه کند خودش آذربایجان را مالک خواهد شد.
در هر دو صورت هر کس به این امر راضی بشود که کافر حربی مسلمانان را کشته مملکت ایشان را تصرّف نماید، این شخص قطعاً از دین اسلام بهره ندارد معلوم نیست در وقت مردن با دین حنیف اسلام بمیرد و این مسئله هم واضح است که حضرات مجاهدین بدون غوغا و دعوا تسلیم نخواهند شد، اگر دعوا بشود قطعاً ده هزار نفر مجاهد و غیر مجاهد شهید خواهند شد.
ثانیاً کافر حربی که به ولایت مسلمانان با قهر و غلبه آمده باشد، شرعاً مُسلّم است که به‌تمامی آحاد ناس دفاع واجب است، مقصود اینست که بعضی عوام‌الناس مبادا باین مسئله راضی شده خوشحال باشند. (غوغای تبریز، 1404: 403)

مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطه‌خواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.

@mirasmaktoob
.