مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
3.68K subscribers
3.02K photos
1.47K videos
322 files
1.86K links
کانال اطلاع رسانی و معرفی کتابها و فعالیتها.
نشانی: تهران- خ انقلاب- بین ابوریحان و دانشگاه- ش. ۱۱۸۲ (ساختمان فروردین)- ط. ۲- واحد ۸
شماره تماس: ۶۶۴۹۰۶۱۲
پست الکترونیک: [email protected]
سایت فروش آثار: www.mirasmaktoob.com
Download Telegram
خداوندا تو را قسم می‌دهم به عصمت فاطمه زهرا علیهاالسلام این مخلوق را به‌زودی آسوده فرما

رؤساء همگی خیال و حواس خودشان را بر این جمع کرده‌اند که به دفع ستارخان بپردازند، ابداً از شهر خبر ندارند که مال مردم چه شد و جان ملّت کجا ماند. عصرها در سربازخانه موزیک را گرفته کِف می‌کشند و ابداً از ملّت خبر ندارند. به واحدانیّت خدا که هیچ‌وقت اعلیحضرت شهریاری که حالیّه سلطان اسلام و ظل الله ایران است به این حرکاتِ حضرات راضی نیست که بیچاره رعیّت اینقدر صدمه بخورند. خداوندا به‌حق خمسةالنجباء علیهم‌السلام تو خودت توجهی و مرحمتی بر بندگان بیچارهٔ خود بفرما و ایشان را از گرداب بلا به ساحل نجات برسان.
اگرچه می‌دانم همهٔ اینها ثمرۀ افعال قبیحهٔ خودمان است که می‌خوریم با این‌همه خداوندا تو رحیم و غفور هستی ما را مجازات مده! زیاده از این مبتلا مگردان به کرم خود عفو فرما. کارها را خودت اصلاح کن و مخلوقات خود را زیاده از این امتحان مکن. گیرم که ما مقصریم، اما کودکان و طفلان معصوم که گناه ندارند. تو را قسم می‌دهم به عصمت فاطمه زهرا علیهاالسلام این مخلوق را به‌زودی آسوده فرما.
گر ما مقصریم و تو دریای رحمتی/ جویی که می‌رود به امید عطای تو است
(غوغای تبریز، 1404: 147)

مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطه‌خواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.

@mirasmaktoob
.
با این‌همه جماعتِ کثیره، ابداً ستارخان واهمه نکرده با جسارت دعوا می‌کند!

امروز صدمهٔ فاحش به محلات وارد آمد فردا را خدا می‌داند و سوارۀ سردار نصرت هم آمده امداد می‌کردند. با این‌همه جماعتِ کثیره، ابداً ستارخان واهمه نکرده با جسارت دعوا می‌کند. (غوغای تبریز، 1404: 154)

مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطه‌خواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.

@mirasmaktoob
.
ستارخان اعجوبهٔ زمان و نادر ایران

این ستارخان اعجوبهٔ زمان و نادر ایران شده که در مدت پنجاه روز هر چه دعوای سخت کرده‌اند و سعی نموده‌اند که او را کشته یا گرفتار نمایند، ممکن نشده؛ سایر محلّات همه او را ملاحظه کرده ایستادگی دارند. (غوغای تبریز، 1404: 175)

مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطه‌خواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.

@mirasmaktoob
.
در میان مردم سردار و سالار ملّی مشروطه خطاب می‌کنند!

احوالات پنجشنبه ۲۸ شهر رجب‌المرجب: حالا که اوّل روز است جسته‌جسته صدای تفنگ می‌آید و ستارخان را ملّت لقب سرداری داده و باقرخان را لقب سالاری داده عکس هر دو را امروز جداگانه در نیم ورقی چاپ کرده که هر دو با قطار فشنگ و تفنگ نشسته انتظار دعوا را می‌کشند و در میان مردم سردار و سالار ملّی مشروطه خطاب می‌کنند. (غوغای تبریز، 1404: 182)

مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطه‌خواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.

@mirasmaktoob
.
عجب اینست طرفین هر کدام خود را مُحقّ دانسته و حکم جهاد و دفاع می‌دهند!

و امروز چنان جنگ مغلوبه در حوالی مغازه‌ها شده که اکثر خانه‌ها و دکان‌ها از صدمهٔ توپ و تفنگ خراب و مخروبه گشته رفته‌رفته دعوا شدت می‌کند. طرفین ابداً خیال صلح ندارند. عجب اینست طرفین هر کدام خود را مُحقّ دانسته و حکم جهاد و دفاع می‌دهند. بیچاره عوام‌الناس بدون جهة خود را به کشتن داده خسرالدُّنیا و الاخره می‌شود. (غوغای تبریز، 1404: 156)

مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطه‌خواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.

@mirasmaktoob
.
در شهر قیامت برپاست!

در شهر قیامت برپاست. مردم از واهمه گرسنگی را فراموش کرده‌اند. از قراری که تلگرافات می‌رسد متّصل سواره و پیاده به امر دولت به این شهر می‌آید. اگر شخصی از صدمهٔ تفنگ سلامت بماند آخر از قحطی خواهد مُرد.
خلاصه حالا آخر روز پنجشنبه و شب جمعه وقت عبادت و ذکر اوراد است. حضرات طرفین عوض تلاوت قرآن توپ و تفنگ به حضور حضرت احدیّت فرستند. عجب شهر مسلمانی است، حقّ دارند همهٔ اینها نتیجهٔ نان حلال است که در این مُدّت خورده‌اند. (غوغای تبریز، 1404: 7/156)

مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطه‌خواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.

@mirasmaktoob
.
امر از اصلاح گذشته!

بس که هنگامه و غلغله است درست معلوم نمی‌شود که چقدر از طرفین نفوس تلف می‌باشد. علاوه هم طرفین کشتگان خود را پنهان می‌دارند که مبادا مردم واهمه کنند و دست از دعوا بردارند و یکی هم طرف مقابل خبردار شده جسارت پیدا نماید. فی‌الواقع چنان دعوا می‌کنند که تمامی خارجه و قونسول‌ها انگشت حیرت به دندان مانده بلکه ایشان هم خودشان را در معرض تلف می‌دانند. جز اینکه خداوند احدیّت نظر مرحمت خود را به این مخلوق بفرمایند چارۀ دیگر نیست. امر از اصلاح گذشته ملّت تماماً مرگ خودشان را یقین کرده و سخت ایستاده همانست که بدون خوف به سوارۀ سردار نصرت حمله کرده و صدمه می‌زنند و بیچاره سواره‌ها امر را چنین سخت نمی‌دانستند و الا نمی‌آمدند. فوج ملایر از ترس متفرق شده به عراق فرار کردند و سهام‌الدوله هم ابداً به کاری اقدام نمی‌کنند. (غوغای تبریز، 1404: 9/158)

مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطه‌خواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.

@mirasmaktoob
.
حالا مطلب و فقرۀ اوضاع کربلا مُعیّن می‌شود!

خلاصه چون توپ ارگ روبروی محلهٔ شتربان است بسیار صدمه زده خرابی می‌کند با این همه حضرات آقایان ابداً اعتنا ندارند، گویا هرروز که دویست توپ از طرفین به یکدیگر می‌بندند هر دو خارج مذهب‌اند که یکدیگر را می‌کُشند. آقایان مسندنشین شریعت مطهّره حظ می‌فرمایند و به ترنم مقال می‌گویند: أَیُّهَا ألکَفَرة أُقتُلو[ا] أافَجَرة. حیف! صد حیف که مرحوم حاجی میرزا جواد مجتهد اعلی الله مقامه وفات کرد، در این موقع نشد. ایّها الناس و یا معشرالمسلمین بنشینید و بر دین حنیف اسلام گریه کنید که مُدّت چهل روز است که این مخلوق یکدیگر را می‌کشند و در و بام بیچاره رعیت را خراب می‌کنند. یک نفر در این سواد اعظم پیدا نمی‌شود که این عوام مخلوق را موعظه کرده ساکت نماید و از اعلیحضرت شهریاری هم توسط کند که در تقصیر این بیچاره رعیّت عفو و اغماض فرمایند.
حالا مطلب و فقرۀ اوضاع کربلا مُعیّن می‌شود که محض من‌باب تعصّب و عداوت، شهداء سلام الله علیهم را شهید کرده اهل‌وعیال ایشان را اسیر بردند و الّا تمامی اهل کوفه و لشکر خوب می‌شناختند که این سبط حضرت رسول صلّی الله علیه و اله و امام واجبالاطاعة است. با این همه از تعصّب و عناد دست برنداشتند. حالا مَثَل اهل تبریز هم از این قبیل است طرفین یکدیگر را مُسلم و اثناعشری می‌دانند و یقین می‌کنند که قاتل قطعاً در آتش است، با این همه دست از عداوت و عناد برنمی‌دارند. (غوغای تبریز، 1404: 2/161)

مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطه‌خواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.

@mirasmaktoob
.
بس که طرفین هر دو به پولتیک حرف می‌زنند و دروغ‌ها به شهرت می‌دهند، آدم حرف درست را هم باور نمی‌کند. (غوغای تبریز، 1404: 166)

مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطه‌خواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.

@mirasmaktoob
.
با انتشار اخبار دروغ، محمدعلی شاه می‌خواست شکست اردوی دولتی را پرده‌پوشی کند!

دربار باغشاه از زمانی که قیام تبریز آغاز شد و قشون دولتی در مقابل مليّون ناتوان و وامانده شدند مبدل به یک دستگاه جعل دروغ شده بود. هر روز صبح امیربهادر جنگ یک تلگراف مجعول در دست گرفته و بنظر رؤسای قشون و وزرا می‌رساند.
یکی از این تلگرافها شکست مشروطه‌خواهان را نقل می‌کرد،
دیگری اعلام می‌داشت ستارخان کشته شد،
دیگری می‌نوشت ستارخان را به تهران فرستادند،
تلگراف دیگر می‌گفت باقرخان با مجاهدینی که در تحت امرش بودند تسليم اردوی دولتی شد،
دیگری می‌نوشت عین‌الدوله شهر را فتح کرد و در ارگ دولتی جلوس نمود
و با انتشار اینگونه اخبار دروغ، شکست اردوی دولتی را می‌خواست پرده‌پوشی کند. (ملک‌زاده، 1383، ج5: 1014)

مأخذ: ملک‌زاده، مهدی. 1383. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران. تهران: انتشارات سخن.

@mirasmaktoob
.
بقدری خبر دروغ در طهران زیاد است که همه تنگ آمده‌اند!

بقدری خبر دروغ در طهران زیاد است که همه تنگ آمده‌اند. گویا انجمن سری مخصوص برای نشر دروغ در طهران تشکیل شده و متصل جعل اکاذیب کرده شهرت می‌دهند. چیزها از تبریز، خراسان، فارس حتی از قم شهرت می‌دهند که آدم چهار شاخ بیرون می‌آورد. (سالور، 1374: ج3، 2252)
@mirasmaktoob

دروغ زیاد است و مردم طوری عادت دارند که حساب ندارد. برای اثبات دروغ خود در هر کلمه صد قسم یاد می‌کنند. این عادت مملکت است تا رفع شود ما مرده‌ایم. (سالور، 1374: ج4، 2729)
@mirasmaktoob

در روزنامه نوشته بود آیت‌اللّه [خراسانی] را همان ساعت که پا به رکاب گذاشته برای جهاد به ایران عازم بود مقتول کردند و آن‌وقت دروغها جعل می‌کند و چیزها می‌نویسد که در مخیله هیچ ایرانی خطور نکرده (بدترین صفات ما ایرانیها این دروغ و اغراق‌گوئی است). به قدری در این روزنامه‌ها دروغ می‌نویسند که اندازه ندارد، مثل این‌که اخباراتی از جنگ عثمانی و ایتالیا جعل کردند که آخرالامر سفارت ایتالیا ناچار شد به وزارت داخله نوشت که حکم کنید روزنامه‌نویسهای شما اخبار صحیح را بنویسند. در مسئله شهادت آیت‌اللّه که از قرار معلوم سکته کرده است می‌نویسد. «این واقعه دیگر ارکان عالم اسلامی را متزلزل می‌کند. این فاجعه دیگر خانه صبر اسلامی را می‌سوزاند. این قضیه دیگر هیچ قراری از برای هیچ مسلمانی در عالم اسلامی باقی نخواهد گذاشت. کاسه صبر مسلمانان عالم لبریز شد.» ببینیم همچو چیزها هست؟ واقع شده؟ نه! برای وفات حضرت رسول (ص) همچو چیزها نشد. (سالور، 1374: ج5، 3611)

مأخذ: سالور، قهرمان میرزا. 1374. روزنامه خاطرات عین‌السلطنه. 10 جلد. به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار. تهران: اساطیر.

@mirasmaktoob
.
صحبت شد از شیوع دروغ در این مملکت و فی‌الواقع این مسئله حکایت غریبی است و نمی‌دانم مردم چه عشقی دارند به جعل اکاذیب. روزی نیست که یک خبر دروغ منتشر نکنند و حالا به هیچ چیزی اطمینان نیست. (فروغی، 1390: 258)

مأخذ: فروغی، محمّدعلی. 1390. یادداشتهای روزانه از محمّدعلی فروغی (26 شوال 1321 - 28 ربیع‌الاول 1322 قمری). به‌کوشش ایرج افشار. تهران: علم.

@mirasmaktoob
.
ایرانیها به خبرپراکنی فوق‌العاده علاقه دارند و شایعات عجیب و غریبی در بین خود به راه می‌اندازند، به‌طوریکه سرعت انتشار آنها اعجاب‌آور است. در تهران در مقابل هر بیست شایعه غیرواقعی حداقل یک شایعه صحیح وجود دارد. (میلسپو، 1356: 125)

مأخذ: میلسپو، آرتور چستر. 1356. ماموریت آمریکایی‌ها در ایران. ترجمهٔ حسین ابوترابیان. تهران: انتشارات پیام.

@mirasmaktoob
.
مردمِ حرف‌ساز – خبرهای اراجیف – اخبارات تماماً دروغ – روایت‌های مختلف

آقا سید حبیب (و) برادرش آمدند. از اخباری که از اینها شنیده شد اینست که: دستخط مشروطه صادر شده به نظارت روس و انگلیس. چند روز است که وزیر مختار انگلیس با «شارژدفر» روس می‌روند پیش بندگان اعلیحضرت همایونی (و) در این باب گفتگو (می‌کنند). باری باقی را انشاءالله پس از تحقیق خواهم نوشت.
مؤیدالدوله هم از حکومت طهران معزول شده، آقای محمد حسن میرزا پسر دوم بندگان همایونی حاکم، (به) پیشکاری مفاخرالملک. دیگر از اخبار جورِ دیگر شنیده شده (و) اخبار خارجه هم اینست که اسلامبول بسیار مغشوش است. سه نفر از وزرای عثمانی را کشته‌اند. صدراعظم (و) وزیر جنگ (و) یک نفر دیگر (و) چند نفر از وكلا. آنجا هم بسیار شلوغ است. سربازهای عثمانی تمام حامی سلطان هستند. خیلی از مشروطه‌طلب‌های عثمانی را کشته (و) انداخته‌اند به دریا، کشت و کشتار زیادی می‌کنند.

جمعه 2 شهر ربيع‌الاخر 1327
آن اخبارات دیروزی در خصوص مشروطه گویا دروغ بوده است. خبرها(ی) اراجیف زیاد منتشر است، ولی چیزی معلوم نیست. بعضی‌ها میگویند مشروطه خواهد شد، بعضی‌ها می‌گویند خیر.

شنبه 3 شهر ربيع‌الاخر 1327
آن اخبارات که در باب مشروطه گفته بودند تماماً دروغ بوده. دیشب هم یک تلگراف از رئیس تلگرافخانه رشت رسیده که الحمدلله آجودان حضور سلامت است و در انزلی است، دیگر معلوم نیست، که حبس است یا آزاد. از قرار تعدی اهل رشت به او کرده‌اند.
این شهرت‌ها برای این بوده است که چند روز پیش وزیر مختار انگلیس و «شارژدفر» دولت روس با هم رفته بودند به حضور همایونی. مدتی هم خلوت شده بود. مردمِ حرف‌ساز این شهرت را داده بودند.
از قرار وزیر مختار انگلیس و روس برای این رفته بودند حضور شاه که حفظ (ابتاعشان) را در تبریز بکنند و آذوقه برای آنها تحصیل بکنند، چون که کار آنها بسیار سخت شده است (و) روزی چندین نفر از گرسنگی می‌میرند. به قنسل‌های خارجه که در تبریز هستند گفته بوده‌اند اهل تبریز که: اگر برای ما آذوقه نرسد، ما شماها را خواهیم کشت. بندگان همایونی هم جواب فرموده بودند که من آذوفه نداده، اینها آن قدر لجاجت می‌کنند (و) سختی می‌کنند. در دادن آذوقه حرفی نیست ولی یک نوشته بنویسید که اگر من به آنها آذوقه دادم و آن وقت حکم کردم (که) یک حمله سخت بردند به تبریز، اگر از تبعه شماها کشته شد، من مسئول نیستم. چند روز مهلت به آنها داده‌اند تا جواب بدهند.
این شهرت‌ها برای این بوده است (که) شیخ فضل‌الله یک عریضه به خاکپای مبارک عرض کرده بود که، همچه شهرتی در شهر هست. اگر راست است، لازم به حاجب‌الدوله نیست، هر جا حکم بفرمایند خودم می‌روم. بندگان همایونی هم یک دستخط التفات به شیخ فضل‌الله فرموده بودند که خیر، این حرف‌ها دروغ است.این شهرت‌ها را مفسدین می‌دهند.
رفتم به خانه فرمانفرما، اندرونش بود آمد بیرون. گویا امروز در درِ خانه یک مجلسی است. او رفت به در خانه. من مراجعت کرده آمدم به منزل.

یکشنبه 4 شهر ربيع‌الاخر 1327
از اخبار تازه این است که در شهر شهرت دارد: هشت هزار قزاق روس با دوازده اراده توپ آمده است. بعضی ها میگویند، آمده (به) تبریز، بعضی‌ها می‌گویند آمده است سرحد. روایت‌ها مختلف است. بعضی می‌گویند آمده است تبریز را بکوبد، بعضی‌ها می‌گویند برای حفظ تبعه روس‌ها. (عزیزالسلطان، 1376، ج2: 7/1485)
@mirasmaktoob

باری هر خبری که میشنوم، در روزنامه می‌نویسم. اگر دروغ باشد دروغش را هم بعد می‌نویسم. خودش یک مزه دارد که آدم چه قدر دروغ در این شهر (تهران) می‌شنود. (عزیزالسلطان، 1376، ج2: 1488)

مأخذ: عزیزالسلطان (ملیجک ثانی)، غلامعلی‌خان. 1376. روزنامه خاطرات عزیزالسلطان «ملیجک ثانی». به اهتمام محسن میرزائی. تهران: انتشارات زریاب.

@mirasmaktoob
.
نه پای گریز ممکن است نه قُوّۀ اقامت!

طرفین به عداوت یکدیگر خانه و مال مردم را می‌برند و هر کس قوّه دارد سر خود را برداشته ازین شهر فرار می‌کند. اگر اطراف امن می‌شد اجامر و اشرار اذیّت نمی‌کردند تابه‌حال نصف شهر به دهات و بلاد دیگر می‌رفتند. امّا هر کس از شهر می‌رود در خارج شهر هر چه دارد فوراً می‌گیرند. نه پای گریز ممکن است نه قُوّۀ اقامت در شهر، درد بی‌درمان شده، بلاء خدائیست که این مخلوق شهر را گرفته روزبه‌روز بدتر می‌شود. نه پول هست نه نان و نه امنیّت. خداوند احدیت به حرمت عصمت حضرت فاطمه علیهاالسلام خودش این بلاء را رفع فرموده این مردم را آسوده کنند و الّا از دست مخلوق چیزی برنمی‌آید. حالا دو سال است که تمامی بلاد و دهات ایران مبتلا هستند. (غوغای تبریز، 1404: 167)

مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطه‌خواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.

@mirasmaktoob
.
شه‌بندر عثمانی: اگر با ملّت اصلاح نکنید، من لابّد به ملّت حمایت خواهم کرد!

و دیروز که از طرفین متصل صدای توپ به آسمان بلند می‌شد و گلولهٔ توپ‌های شراب‌نیل ته‌پُر مثل صاعقه به هر جا که می‌رسید خراب و ویران می‌نمود و تا رگ و ریشه می‌سوخت، یکی به خانهٔ شه‌بندر عثمانی افتاده لیکن خوب شده که صدمهٔ جانی نگردیده، با این همه شه‌بندر مراتب را به دارالخلافه تلگراف کرده و خودش هم امروز به اسلامیّه رفته سخت سئوال نموده و گفته است اگر با ملّت اصلاح نکنید، من لابّد به ملّت حمایت خواهم کرد. هنوز جواب طهران معلوم نیست همانست که دعوا موقوف شده منتظر جواب هستند. (غوغای تبریز، 1404: 167)
@mirasmaktoob

احوالات دوشنبه ۵ شهر رجب: امروز هم مثل دیروز دعوا نیست، طرفین منتظر جواب دارالخلافه‌اند. امیدوارم شه‌بندر عثمانی که سمت مسلمانی دارد این عمل را اصلاح کنند. اگر خدانکرده اصلاح نشود بدتر خواهد شد. (غوغای تبریز، 1404: 168)

مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطه‌خواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.

@mirasmaktoob
.
[...] زغال که خیلی عزیزالوجود است خانم‌ها در بوشقاب به یکدیگر ارمغان می‌فرستند. (غوغای تبریز، 1404: 177)

مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطه‌خواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.

@mirasmaktoob
.
عرض ما اینست که دولت هر کاری را اقدام کند باید به صوابدید ملّت باشد!

احوالات جمعه ۲۳ شهر رجب‌المرجب: دیروز که نواب والا شهزاده وارد و جناب ثقةالاسلام را احضار و زحمت داده و پاره سفارشات نموده که نباید ملّت با دولت طرف مقابل بشود که بالکلّیه پایمال می‌شوند. مشهور است که با سلطان، سلطانی نمی‌توان کرد، حالا که پادشاه عفو عمومی داده شما ملّت را نصیحت و ملامت کنید که اسلحهٔ دیوان را بدهند و دست از دعوا بردارند و الّا دولت با قوّهٔ جبریّه، ملّت را فشار داده در جای خود می‌نشاند و همین عبارات را اعلان کرده منتشر نمودند و امروز هم حضرت والا جناب وهاب‌آقا و بصیرالسلطنه و اجلال‌الملک را برده باز توصیه و اتمام حجّت کرده که بلکه حضرات بدون دعوا تسلیم شده اسلحه را بدهند و بیچاره رعیت همگی سرگردان و متفکر که آخر این کار به کجا خواهد کشید.
اما به خلاف ستارخان و باقرخان و مجاهدین ابداً واهمه نکرده در مقابل مانند کوه سخت ایستاده صراحةً گویند مادامی که شهزاده اسلامیّه را برهم نکرده و مشروطه را از پادشاه نگرفته است از ما اسلحه دادن غیرممکن است. فوراً اعلانی از انجمن نوشته انتشار دادند که ما یاغی دولت نشده‌ایم، عرض ما اینست که دولت هر کاری را اقدام کند باید به صوابدید ملّت باشد و حکومت شهرها را مثل سابق به حکّام نفروشد. (غوغای تبریز، 1404: 9/178)

مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطه‌خواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.

@mirasmaktoob
.
Forwarded from مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب (شهرام یاری)
یکصد و نود و یکمین نشست مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب با همکاری بنیاد پژوهشی شهریار و مرکز پژوهش‌های شورای اسلامی کلانشهر تبریز

رونمایی و معرفی کتابِ غوغای تبریز

سخنرانان:
غلامعلی پاشازاده (مصحح اثر)
حسن حضرتی @HassanHazrati50
باقر صدری‌نیا
عباس قدیمی قیداری

پنج‌شنبه 16 مرداد 1404- ساعت 18 تا 20

تبریز، چهارراه باغ شمال، بنیاد پژوهشی شهریار @bonyad_classes

پخش در اینستاگرام: Bonyadeshahryar
بیچاره مردم شهر محض به رفع تهمتِ بابی بودن شب‌ها اذان می‌دهند!

اهل شهر بسیار واهمه و اضطراب دارند و از این طرف هم که [انجمن] اسلامیه شهرت داده‌اند که اهل محلات بابی شده و هر روز نواب والا را تحریک و تحریص به دعوا می‌کنند. بیچاره مردم شهر محض به رفع تهمت شب‌ها اذان می‌دهند که ما بیچارگان مسلمان و اثناعشری هستیم، بابی نشده‌ایم. مثل اینست مرحوم مظفرالدین مشروطه به ملّت مشروطه داده حالا اعلیحضرت شهریاری امضاء و مرحمت نمی‌فرمایند، همانست مشروطه‌طلبان حقوق خودشان را مطالبه می‌کنند. با اینهمه بیچاره اهل شهر زیاد اضطراب و واهمه دارند. شب‌ها به درگاه قاضی‌الحاجات مناجات نموده رفع این غائله را مسئلت می‌نمایند.
شخص هر چه فکر و تصور می‌کند که آخر این غائله چطور خواهد شد به‌جایی نمی‌رسد؛ زیرا که حضرات تا آخرین رمق دست نخواهند کشید و دولت هم با این استعداد و اردو که تکمیل می‌کند مشکل به نظر می‌آید که دست کشیده به حضرات مشروطه بدهد و حال آنکه تمامی بلاد ایران تسلیم شده اسم مشروطه را مذاکره نمی‌کنند؛ مگر اهل تبریز و اطراف شهرهای آذربایجان هم مثل اردبیل و مراغه و خوی و غیره تماماً از ترس تسلیم شده اسم مشروطه را به زبان نمی‌آرند.
باری جز اینکه حضرت احدیّت خودش این امر را صورت بدهد چارۀ دیگر ندارد. (غوغای تبریز، 1404: 2/181)

مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطه‌خواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.

@mirasmaktoob
.
هر کس عداوت داشت می‌گفت این بابی است و می‌زدند بیچاره‌ها را! – 1325 ه.ق.

نه از مشروطه مرا بهره‌ای است و نه از استبداد خیری. تمام فهمیدن این مطالب و بر حق بودن کدام از روی علم است که الحمدلله عالم نیستم. اینقدر می‌دانم راه دزدی و تعدی ماها بسته شده و دیگر دخلی نداریم. خداوند ان‌شاء‌الله طرف حق را نصرت و قوت بدهد. اینقدر می‌دانم هر دو طرف مسلمان و دارای یک كتابند، و شاه (محمدعلی قاجار) ما هم رئوف و مهربان است. و شهر از نظم خارج شد. هر کس به هر کس عداوت داشت می‌گفت این بابی است و می‌زدند بیچاره‌ها را. (تفرشی حسینی، 1351: 55)

مأخذ: تفرشی حسینی، حاجی میرزا سید احمد. 1351. روزنامهٔ اخبار مشروطیت و انقلاب ایران. به‌کوشش ایرج افشار. تهران: امیر کبیر.

@mirasmaktoob
.