بنده عرض میکنم این خیال خام ایشان است!
در روزنامهٔ حبلالمتین گلکده (کلکته) متّصل مینویسد که دولِ ثلثهٔ عثمانی و انگلیس و روس، ایران را به قسمت گذاشتهاند. طرف قبله را از محمره و کرمانشاه و همدان و کردستان و ارومیه و خوی و سلماس را تماماً عثمانی صاحب باشد و از خلیجفارس و تمامی بندرات و شیراز و اصفهان و طهران را دولت انگلیس ببرد و تمامی ولایات آذربایجان و گیلانات و خراسان را روسها مالک باشند.
بنده عرض میکنم این خیال خام ایشان است،
اولاً صاحب شریعت غرّاء حاضر است که آنی از شریعت غفلت ندارد؛
ثانیاً رجالی که در رکاب شاه اسمعیل صفوی و نادر رضوانالله علیهما بودند اگرچه مردهاند لکن اولاد ایشان آلان بالفعل مضاعف در ایران حاضرند که در رشادت و شجاعت صد مرتبه از ایشان بالاترند.
مثل اینست خواهید گفت که حالیه ایران مشروطه و بیصاحب مانده. البته صاحب شریعت در موقع لزوم شخصی را برانگیخته میکند که تمامی ایران را منظّم و از صدمه خارج نگاه میدارد.
مگر تواریخ آخر صفویه را نخواندهاید که افغان فارس و اصفهان و طهران را صاحب شده و عثمانیها کرمانشاه و همدان و آذربایجان را و داغستان و گرجستان را مالک گشته و روسها گیلانات را تصاحب کرده و محمود سیستانی خراسان را تصرف نموده.
با اینهمه انقلابات، صاحب شریعت تنها نادر را از کلات برانگیخته کرد که تمامی اینها را شکست داده، [از] تُرک، فتح بغداد نمود و افغانستان و داغستان و گرجستان و ترکستان و بلوچستان را بهربقهٔ اطاعت آورد. بالأخره به هندوستان رفت بلاد هند را فتح نمود و کرورها از محمدشاه هندی گرفت و تخت طاوس و گوهر شبچراغ را آورد. هر کس تاریخ آن مرحوم را بخواند میداند که در ظرف شانزده سال چه فتحها نموده و چه دعوا کرده که عقل حیرانست. این نیست مگر صاحب شریعت برداشته بود. (غوغای تبریز، 1404: 50)
مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطهخواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.
@mirasmaktoob
.
در روزنامهٔ حبلالمتین گلکده (کلکته) متّصل مینویسد که دولِ ثلثهٔ عثمانی و انگلیس و روس، ایران را به قسمت گذاشتهاند. طرف قبله را از محمره و کرمانشاه و همدان و کردستان و ارومیه و خوی و سلماس را تماماً عثمانی صاحب باشد و از خلیجفارس و تمامی بندرات و شیراز و اصفهان و طهران را دولت انگلیس ببرد و تمامی ولایات آذربایجان و گیلانات و خراسان را روسها مالک باشند.
بنده عرض میکنم این خیال خام ایشان است،
اولاً صاحب شریعت غرّاء حاضر است که آنی از شریعت غفلت ندارد؛
ثانیاً رجالی که در رکاب شاه اسمعیل صفوی و نادر رضوانالله علیهما بودند اگرچه مردهاند لکن اولاد ایشان آلان بالفعل مضاعف در ایران حاضرند که در رشادت و شجاعت صد مرتبه از ایشان بالاترند.
مثل اینست خواهید گفت که حالیه ایران مشروطه و بیصاحب مانده. البته صاحب شریعت در موقع لزوم شخصی را برانگیخته میکند که تمامی ایران را منظّم و از صدمه خارج نگاه میدارد.
مگر تواریخ آخر صفویه را نخواندهاید که افغان فارس و اصفهان و طهران را صاحب شده و عثمانیها کرمانشاه و همدان و آذربایجان را و داغستان و گرجستان را مالک گشته و روسها گیلانات را تصاحب کرده و محمود سیستانی خراسان را تصرف نموده.
با اینهمه انقلابات، صاحب شریعت تنها نادر را از کلات برانگیخته کرد که تمامی اینها را شکست داده، [از] تُرک، فتح بغداد نمود و افغانستان و داغستان و گرجستان و ترکستان و بلوچستان را بهربقهٔ اطاعت آورد. بالأخره به هندوستان رفت بلاد هند را فتح نمود و کرورها از محمدشاه هندی گرفت و تخت طاوس و گوهر شبچراغ را آورد. هر کس تاریخ آن مرحوم را بخواند میداند که در ظرف شانزده سال چه فتحها نموده و چه دعوا کرده که عقل حیرانست. این نیست مگر صاحب شریعت برداشته بود. (غوغای تبریز، 1404: 50)
مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطهخواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.
@mirasmaktoob
.
شما میخواهید با این حرفها مشروطه را بردارید مثل زمان سابق ریاست نمایید!
و حضرات حاجی شیخ فضلالله و حاجی میرزا حسنآقا مجتهد تبریزی و بعضی دیگر که تشریف برده در زاویهٔ مقدسه شهزاده عبدالعظیم سکنی کردهاند. جناب حاجی شیخ فضلالله لایحهای نوشته در آنجا چاپ کرده به بلاد ایران و نجفالاشرف انتشار دادهاند خلاصهٔ مضمون آن و مقصود جناب معزیالیه اینست که عرض میکنم. مینویسد که:
«پارسال مکتوبی از ولایات خارجه به دارالخلافه آوردهاند که هر مملکت در دست دولت مستقلّه (مستبده) باشد رفتهرفته دولت بیقوّه و ملّت پایمال میشود. اگر دولت و ملّت اتحاد کنند مشروطه باشند یا ملّت جمهوریه بشوند، قوّت ایشان به اعلی درجه خواهد شد و صدمه از همسایگان به ایشان نخواهد رسید. لهذا ملّت ایران هم به خیال مشروطه افتاده در ماه جمادیالثانیه سنه ۱۳۲۴ در سفارت انگلیس اجتماع کردند. پس مرحوم مظفرالدینشاه به خواهش و میل علماء دستخط امضا را دادند و حضرات حججالاسلام سلمهم الله تعالی هم در هر بلاد امضا و اجازه کردند که به قانون شرع انور مطابق کرده و حدودی در میان سلطنت و ملّت بگذارند که سلطنت دیگر از حدّ خود تجاوز نکند و ظلم و تعدی سابقه را نتواند اجرا دارد. حالا از قراری که معلوم میشود بعضی دهریمذهب و بابی در مجلس و انجمنها جمع شده میخواهند بهعنوان اینکه حریّت شده مذاهب باطلهٔ خودشان را اظهار و شایع سازند و در روزنامجات در هر بلاد امورات خلاف شرع و توهین حضرات حججالاسلام علماء را برملا و بدون واهمه مینویسند. پس مشروطه اگر اینست زمان استبداد صد مرتبه ازین بهتر بود و الّا هیچکس راضی نمیشود که دیوانیان و حکام به مخلوق خدا ظلم کنند. ما که مشروطه را که امضا کردهایم باید مطابق قانون شرع محمدی صلی الله علیه داده بشود».
از مجلس شوراء لایحهای چاپ کردهاند که:
«شما میخواهید با این حرفها مشروطه را بردارید مثل زمان سابق ریاست نمایید. مشروطهٔ ما همه اوقات مطابق شرع انور است. اگر خلاف قانون شریعت باشد علماء نجف و بلکه خود ملّت هم قبول نمیکنند. مقصود از مشروطه امربهمعروف و نهیازمنکر و حدود مابین سلطنت و ملّت است. اینکه بعضی لامذهبها میخواهند مذهب باطلهٔ خودشان را اظهار دارند و یا بعضی الواط و اشرار شرارت خودشان را بروز دهند دخلی به مشروطه ندارد. همه اوقات اینجور اشخاص هست. مثل اینست که این ایام تمامی بلاد ایران به جهة تحریک بعضی آشوب و مشوش است حضرات فرصت یافته بسیار اقدامات میکنند، البته مجازات خواهد شد. (غوغای تبریز، 1404: 5/54)
مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطهخواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.
@mirasmaktoob
.
و حضرات حاجی شیخ فضلالله و حاجی میرزا حسنآقا مجتهد تبریزی و بعضی دیگر که تشریف برده در زاویهٔ مقدسه شهزاده عبدالعظیم سکنی کردهاند. جناب حاجی شیخ فضلالله لایحهای نوشته در آنجا چاپ کرده به بلاد ایران و نجفالاشرف انتشار دادهاند خلاصهٔ مضمون آن و مقصود جناب معزیالیه اینست که عرض میکنم. مینویسد که:
«پارسال مکتوبی از ولایات خارجه به دارالخلافه آوردهاند که هر مملکت در دست دولت مستقلّه (مستبده) باشد رفتهرفته دولت بیقوّه و ملّت پایمال میشود. اگر دولت و ملّت اتحاد کنند مشروطه باشند یا ملّت جمهوریه بشوند، قوّت ایشان به اعلی درجه خواهد شد و صدمه از همسایگان به ایشان نخواهد رسید. لهذا ملّت ایران هم به خیال مشروطه افتاده در ماه جمادیالثانیه سنه ۱۳۲۴ در سفارت انگلیس اجتماع کردند. پس مرحوم مظفرالدینشاه به خواهش و میل علماء دستخط امضا را دادند و حضرات حججالاسلام سلمهم الله تعالی هم در هر بلاد امضا و اجازه کردند که به قانون شرع انور مطابق کرده و حدودی در میان سلطنت و ملّت بگذارند که سلطنت دیگر از حدّ خود تجاوز نکند و ظلم و تعدی سابقه را نتواند اجرا دارد. حالا از قراری که معلوم میشود بعضی دهریمذهب و بابی در مجلس و انجمنها جمع شده میخواهند بهعنوان اینکه حریّت شده مذاهب باطلهٔ خودشان را اظهار و شایع سازند و در روزنامجات در هر بلاد امورات خلاف شرع و توهین حضرات حججالاسلام علماء را برملا و بدون واهمه مینویسند. پس مشروطه اگر اینست زمان استبداد صد مرتبه ازین بهتر بود و الّا هیچکس راضی نمیشود که دیوانیان و حکام به مخلوق خدا ظلم کنند. ما که مشروطه را که امضا کردهایم باید مطابق قانون شرع محمدی صلی الله علیه داده بشود».
از مجلس شوراء لایحهای چاپ کردهاند که:
«شما میخواهید با این حرفها مشروطه را بردارید مثل زمان سابق ریاست نمایید. مشروطهٔ ما همه اوقات مطابق شرع انور است. اگر خلاف قانون شریعت باشد علماء نجف و بلکه خود ملّت هم قبول نمیکنند. مقصود از مشروطه امربهمعروف و نهیازمنکر و حدود مابین سلطنت و ملّت است. اینکه بعضی لامذهبها میخواهند مذهب باطلهٔ خودشان را اظهار دارند و یا بعضی الواط و اشرار شرارت خودشان را بروز دهند دخلی به مشروطه ندارد. همه اوقات اینجور اشخاص هست. مثل اینست که این ایام تمامی بلاد ایران به جهة تحریک بعضی آشوب و مشوش است حضرات فرصت یافته بسیار اقدامات میکنند، البته مجازات خواهد شد. (غوغای تبریز، 1404: 5/54)
مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطهخواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.
@mirasmaktoob
.
شهرام یاری
شما میخواهید با این حرفها مشروطه را بردارید مثل زمان سابق ریاست نمایید! و حضرات حاجی شیخ فضلالله و حاجی میرزا حسنآقا مجتهد تبریزی و بعضی دیگر که تشریف برده در زاویهٔ مقدسه شهزاده عبدالعظیم سکنی کردهاند. جناب حاجی شیخ فضلالله لایحهای نوشته در آنجا چاپ…
تا سیهروی شود هرکه در او غش باشد!
موضوع تحصن مشروطه مشروعهخواهان در مجلس شورای ملی مورد مذاکره شد، بهبهانی و طباطبائی عقیده داشتند که از راه مسالمت باید به این قضیه خاتمه داده شود و مصمم شدند که با عدهای از روحانیون مشروطهطلب به حضرت عبدالعظيم رفته متحصنین را دعوت به مراجعت به شهر و دست کشیدن از مخالفت بنمایند. روز 22 جمادیالاول بهبهانی و طباطبائی و صدرالعلما و امام جمعه و افجهای بدون اطلاع مجلس به حضرت عبدالعظيم رفتند و وارد به حاجی شیخ فضلالله شدند و کوشش بسیار نمودند که او را به شهر آورند ولی به مقصود نرسیده، به شهر برگشتند و گزارش ملاقات خود را با متحصنين به مجلس دادند و مجلس پس از مذاکرات زیادی تلگراف ذیل را به جميع ولايات و ایالات ایران مخابره کرد:
«خدمت عموم آقایان حجج اسلام و علمای اعلام و عموم کارآگاهان ملت زایدت توفيقهاتهم.
حاجی شیخ فضلالله نوری از اول امر چون استحکام اساس مشروطیت را مخل منافع شخصی خود دید و دانسته است که با توسعهٔ اسباب عدل و تحقیق که از جمله مزایای این اساس عالی است، طرق استفادهٔ شخصی مسدود میگردد، در خفی و آشکار گاهی بعنوان موافقت و گاهی با اعلان مخالفت در اخلال ارکان سعادت مملکت کوتاهی نداشته. مسببین این بنای رفيع و مجلس مقدس شورای ملی به گمان اینکه بالاخره جناب شیخ از سير در خط تنگ و تاریک باطل نادم شده به شاهراه حق و سعادت توفیق عود نماید، برفق و مماشات عمل مینمودند، تا اینکه چندی قبل با گرفتن وجه سعی بلیغ بعمل آوردند که حکومت سیستان و قائن را در حق حشمتالملک برقرار نماید، چون مجلس به ملاحظات عديده حکومت مشارالیه را تصویب نکرد، بالمره معاندت با مجلس مقدس را علنی نموده که اهالی دارالخلافه از مخالفتهای او به جان آمدند و او هم مجبور به ترک پایتخت گشته و در زاویهٔ مقدسه حضرت عبدالعظیم چند نفر از مفسدین و معاندین را از قبیل پسر جناب حاجی سید محسن عراقی معلوم الحال که از مدتی بواسطه تعديات فوقالعادهاش در عراق تحت محاکمه است، دور خود جمع نموده و از قرار معلوم برای اخلال مسلمين تلگراف فسادانگیز به ولایات مخابره نموده است، اگر چه با توجهٔ خاصهٔ آیتالله عتبات عالیات و عموم حجج اسلام و علمای اعلام ایران و موافقتنامهٔ اکابر دین و همراهی عقلای مسلمین ظن کامل حاصل است، اغفال اینگونه علمای بیعمل مظهر هیچگونه اعتنا و اعتباری نخواهد بود، معهذا برای اینکه عوام بیچاره در بلاد دور و نزدیک به دام تزویرات مغرضين نيفتند، لازم آمد مجملی از تفاصيل حالات این شخص بتوسط التفات عالی گوشزد خاص و عام گردد تا سیهروی شود هرکه در او غش باشد.
«مجلس شورای ملی»
(ملکزاده، 1383، ج3: 4/503)
مأخذ: ملکزاده، مهدی. 1383. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران. تهران: انتشارات سخن.
@mirasmaktoob
.
موضوع تحصن مشروطه مشروعهخواهان در مجلس شورای ملی مورد مذاکره شد، بهبهانی و طباطبائی عقیده داشتند که از راه مسالمت باید به این قضیه خاتمه داده شود و مصمم شدند که با عدهای از روحانیون مشروطهطلب به حضرت عبدالعظيم رفته متحصنین را دعوت به مراجعت به شهر و دست کشیدن از مخالفت بنمایند. روز 22 جمادیالاول بهبهانی و طباطبائی و صدرالعلما و امام جمعه و افجهای بدون اطلاع مجلس به حضرت عبدالعظيم رفتند و وارد به حاجی شیخ فضلالله شدند و کوشش بسیار نمودند که او را به شهر آورند ولی به مقصود نرسیده، به شهر برگشتند و گزارش ملاقات خود را با متحصنين به مجلس دادند و مجلس پس از مذاکرات زیادی تلگراف ذیل را به جميع ولايات و ایالات ایران مخابره کرد:
«خدمت عموم آقایان حجج اسلام و علمای اعلام و عموم کارآگاهان ملت زایدت توفيقهاتهم.
حاجی شیخ فضلالله نوری از اول امر چون استحکام اساس مشروطیت را مخل منافع شخصی خود دید و دانسته است که با توسعهٔ اسباب عدل و تحقیق که از جمله مزایای این اساس عالی است، طرق استفادهٔ شخصی مسدود میگردد، در خفی و آشکار گاهی بعنوان موافقت و گاهی با اعلان مخالفت در اخلال ارکان سعادت مملکت کوتاهی نداشته. مسببین این بنای رفيع و مجلس مقدس شورای ملی به گمان اینکه بالاخره جناب شیخ از سير در خط تنگ و تاریک باطل نادم شده به شاهراه حق و سعادت توفیق عود نماید، برفق و مماشات عمل مینمودند، تا اینکه چندی قبل با گرفتن وجه سعی بلیغ بعمل آوردند که حکومت سیستان و قائن را در حق حشمتالملک برقرار نماید، چون مجلس به ملاحظات عديده حکومت مشارالیه را تصویب نکرد، بالمره معاندت با مجلس مقدس را علنی نموده که اهالی دارالخلافه از مخالفتهای او به جان آمدند و او هم مجبور به ترک پایتخت گشته و در زاویهٔ مقدسه حضرت عبدالعظیم چند نفر از مفسدین و معاندین را از قبیل پسر جناب حاجی سید محسن عراقی معلوم الحال که از مدتی بواسطه تعديات فوقالعادهاش در عراق تحت محاکمه است، دور خود جمع نموده و از قرار معلوم برای اخلال مسلمين تلگراف فسادانگیز به ولایات مخابره نموده است، اگر چه با توجهٔ خاصهٔ آیتالله عتبات عالیات و عموم حجج اسلام و علمای اعلام ایران و موافقتنامهٔ اکابر دین و همراهی عقلای مسلمین ظن کامل حاصل است، اغفال اینگونه علمای بیعمل مظهر هیچگونه اعتنا و اعتباری نخواهد بود، معهذا برای اینکه عوام بیچاره در بلاد دور و نزدیک به دام تزویرات مغرضين نيفتند، لازم آمد مجملی از تفاصيل حالات این شخص بتوسط التفات عالی گوشزد خاص و عام گردد تا سیهروی شود هرکه در او غش باشد.
«مجلس شورای ملی»
(ملکزاده، 1383، ج3: 4/503)
مأخذ: ملکزاده، مهدی. 1383. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران. تهران: انتشارات سخن.
@mirasmaktoob
.
اگر تمام ایران را به قتل رسانند ده نفر کودک بماند باز از مشروطه دست نخواهند کشید. (غوغای تبریز، 1404: 65)
مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطهخواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.
@mirasmaktoob
.
مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطهخواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.
@mirasmaktoob
.
باری باید ایستاد و کار [مشروطه] را [رو به راه] ساخت و یا شهید راه وطن شد. در کارهای خطیر از این دو یکی ناگزیر است. (طالبوف، 1356: 36)
مأخذ: طالبوف، عبدالرحیم. 1356. آزادی و سیاست. به کوشش ایرج افشار. تهران: انتشارات سحر.
@mirasmaktoob
.
مأخذ: طالبوف، عبدالرحیم. 1356. آزادی و سیاست. به کوشش ایرج افشار. تهران: انتشارات سحر.
@mirasmaktoob
.
زور آنها (استبدادچیها) در برابر ایمان ما هیچ است، مرگ یکیک ما ممکن است اما کشتن هدف ما ممکن نیست و تا هدف هست باید به پیروزی اطمینان داشت.
مأخذ: پدرام، محمدحسین. 1389. مجموعه کلمات قصار و سخنان ستارخان (به انضمام خاطرات و دیدگاههای مشاهیر موافق و مخالف سردار). تبریز: اختر.
@mirasmaktoob
.
مأخذ: پدرام، محمدحسین. 1389. مجموعه کلمات قصار و سخنان ستارخان (به انضمام خاطرات و دیدگاههای مشاهیر موافق و مخالف سردار). تبریز: اختر.
@mirasmaktoob
.
اعضاء انجمن و مجاهدین با علماء نظّار ستّة راه نرفته!
و اعضاء انجمن و مجاهدین با علماء نظّار ستّة راه نرفته و ایشان را متهم کردند لهذا ایشان هم قهر کرده به انجمن نمیروند و در ایام ماه مبارک به مجاهدین و به اعضاء صراحةً بد میگویند خصوصاً آقا میرزا علیاکبر مجاهد که ایام ماه مبارک در مسجد صادقیّه موعظه کرده به مجاهدین و اعضاء انجمن و مُربّی و مُروّج معلّمخانهها خیلی بد میگوید. چون ایام روزه و موسم عبادت است مردم روزها میخوابند احوالات تازه نیست. (غوغای تبریز، 1404: 65)
مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطهخواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.
@mirasmaktoob
.
و اعضاء انجمن و مجاهدین با علماء نظّار ستّة راه نرفته و ایشان را متهم کردند لهذا ایشان هم قهر کرده به انجمن نمیروند و در ایام ماه مبارک به مجاهدین و به اعضاء صراحةً بد میگویند خصوصاً آقا میرزا علیاکبر مجاهد که ایام ماه مبارک در مسجد صادقیّه موعظه کرده به مجاهدین و اعضاء انجمن و مُربّی و مُروّج معلّمخانهها خیلی بد میگوید. چون ایام روزه و موسم عبادت است مردم روزها میخوابند احوالات تازه نیست. (غوغای تبریز، 1404: 65)
مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطهخواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.
@mirasmaktoob
.
اگر...
امسال تمامی ایران هرج [و] مرج و کشتگان و زخمداران حد و حصر ندارند. تمامی اینها از تحریک و عدم جلوگیری دولت است و اگر در مرحلهٔ اُولی با ملّت اتحاد میکرد، نزاع و نقار نمیشد یک نفر هم تلف نمیگشت و شهرها هم هرجومرج نمیشد. (غوغای تبریز، 1404: 69)
مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطهخواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.
@mirasmaktoob
.
امسال تمامی ایران هرج [و] مرج و کشتگان و زخمداران حد و حصر ندارند. تمامی اینها از تحریک و عدم جلوگیری دولت است و اگر در مرحلهٔ اُولی با ملّت اتحاد میکرد، نزاع و نقار نمیشد یک نفر هم تلف نمیگشت و شهرها هم هرجومرج نمیشد. (غوغای تبریز، 1404: 69)
مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطهخواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.
@mirasmaktoob
.
بنده شصت سال عمر دارم تابهحال این قسم علامت ندیدهام!
و شب پنجشنبه ۱۳ ذیقعده سنه ۱۳۲۵ اول شب که ماه طلوع نمود چهار رنگ هاله و دایره افکنده بود. اوّل رنگ زرد گشاد، دویم زردِ خیلی تند، سیم رنگِ سبز، چهارم رنگِ قرمز. اینها همه دایرۀ بزرگ توی اندر توی زده بود تا سه ساعت رفته باقی بود. بعد برطرف و زایل شد. بنده شصت سال عمر دارم تابهحال این قسم علامت ندیدهام. (غوغای تبریز، 1404: 69)
مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطهخواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.
@mirasmaktoob
.
و شب پنجشنبه ۱۳ ذیقعده سنه ۱۳۲۵ اول شب که ماه طلوع نمود چهار رنگ هاله و دایره افکنده بود. اوّل رنگ زرد گشاد، دویم زردِ خیلی تند، سیم رنگِ سبز، چهارم رنگِ قرمز. اینها همه دایرۀ بزرگ توی اندر توی زده بود تا سه ساعت رفته باقی بود. بعد برطرف و زایل شد. بنده شصت سال عمر دارم تابهحال این قسم علامت ندیدهام. (غوغای تبریز، 1404: 69)
مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطهخواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.
@mirasmaktoob
.
تلگراف از علماء نجف: نوری مخلّ به آسایش و مفسد است!
و در غره شهر ذیحجه جناب حاجی شیخ فضلالله به علمای بلاد ایران تلگراف کرده که داعی با حضرات علماء در مدرسهٔ خانمروی نشسته به دفع اشرار مشغولیم. هر چه خواستیم با دارالشوراء با شرع انور رفتار نماییم و امورات را منظم داریم، اشرار لامذهبها نگذاشتند. شما هم جمعیت کرده همّت نمایید که بلکه ریشهٔ این اشرار را قلع کنیم و یک نسخه هم به علمای تبریز کرده بودند. رئیس تلگراف از ترس مجاهدین دو روز نگاه داشته بعد جناب حاجی میرزا محسنآقا و میرزا صادقآقا دادند. ایشان هم از خوف مجاهدین ابداً اظهار نداشتند. در شورش و هنگامه دارالخلافه جناب آقا سیدعبدالله و آقا سید محمد مراتب را به نجفالاشرف دو تلگراف کرده بودند، جواب آمده [است]:
«حجةالاسلام آقای بهبهانی و طباطبایی فقط تلگراف ثانی واصل، نوری چون مخلّ به آسایش و مفسد است، تصرفش در امورات حرام، امضا محمدحسین نجفی میرزا خلیل و محمدکاظم خراسانی، عبد الله مازندرانی». (غوغای تبریز، 1404: 3/72)
مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطهخواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.
@mirasmaktoob
.
و در غره شهر ذیحجه جناب حاجی شیخ فضلالله به علمای بلاد ایران تلگراف کرده که داعی با حضرات علماء در مدرسهٔ خانمروی نشسته به دفع اشرار مشغولیم. هر چه خواستیم با دارالشوراء با شرع انور رفتار نماییم و امورات را منظم داریم، اشرار لامذهبها نگذاشتند. شما هم جمعیت کرده همّت نمایید که بلکه ریشهٔ این اشرار را قلع کنیم و یک نسخه هم به علمای تبریز کرده بودند. رئیس تلگراف از ترس مجاهدین دو روز نگاه داشته بعد جناب حاجی میرزا محسنآقا و میرزا صادقآقا دادند. ایشان هم از خوف مجاهدین ابداً اظهار نداشتند. در شورش و هنگامه دارالخلافه جناب آقا سیدعبدالله و آقا سید محمد مراتب را به نجفالاشرف دو تلگراف کرده بودند، جواب آمده [است]:
«حجةالاسلام آقای بهبهانی و طباطبایی فقط تلگراف ثانی واصل، نوری چون مخلّ به آسایش و مفسد است، تصرفش در امورات حرام، امضا محمدحسین نجفی میرزا خلیل و محمدکاظم خراسانی، عبد الله مازندرانی». (غوغای تبریز، 1404: 3/72)
مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطهخواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.
@mirasmaktoob
.
يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ
در روزنامهٔ انجمن نمره ۲۹ نهم ذیحجه مینویسد: تلگرافاتی که جناب حاجی شیخ فضلالله به اطراف بلاد کرده بود، از آن جمله به شهر خوی نموده آقایان حججالاسلام خوی که جواب مخابره کردهاند، خیلی مفصل است بنده خلاصهٔ آن را درج مینمایم. جوابِ نمرهٔ فلان، خدمت حضرات مستطابان آقای آقا شیخ فضلالله نوری و آقا سید علی یزدی و آقا میرابوطالب و آقا میرزا محمدعلی عرض میشود تلگراف جنابان عالی دایر به پاره شبهات بیاصل و تهمت به دامن پاک مجلس دارالشورای کبری واصل و نهایت تأسّف حاصل آمد. معدودی ارباب غرض به تطمیع دراهم معدوده میخواهند حقوق سیکرور نفوس را باطل نمایند و حال آنکه ندای غیبی به لسان فصیح میگوید: «يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ» (میخواهند نور خدا را با دهانهایشان خاموش کنند، در حالی که خدا کاملکنندهٔ نور خود است، گرچه کافران خوش نداشته باشند). الحقّوالانصاف از جنابان عالی خیلی مستبعد و ناپسند میباشد در حالتی که فحول علماء و مجتهدین جامعالشرایط در این امر مقدّس مجاهدت میفرمایند چه لزوم کرده جنابان عالی خرق اجماع کرده در ابطال این اساس مقدس کوشش فرمایید و خلاف للعلماء و الاجماع استبداد را بر مشروطه ترجیح میدهید. بهتان را که خداوند آن را حرام فرموده است به مجتهدین و رؤساء جایز میدانید البته بیجا خودتان را ضایع نکنید و آهن سرد نکوبید و قواعد اسلام را صدمه نزنید. آن سبو بشکست آن پیمانه ریخت. منبعد ملّت هشیار و بیدار ابداً گول مغرضین نخواهند خورد. اگر جنابان عالی را از دراهم معدوده صرفنظر مشکل مینماید والله علیالغالب. عموماً حاضریم که بقیّهالسیف مایملک خودمان را به جنابان عالی بذل نماییم تا بیضهٔ اسلام را صدمه نزنند. اگر مقصود ازین اقدامات باز استبداد و ریاست سابقه است محال است که دوباره به نیل و آرزوی خودتان برسید. از خدا بترسید و از حضرت رسول صلیالله علیه و اله شرم نمایید.
لطف حق با تو مداراها کند / چونکه از حد بگذری رسوا کند (غوغای تبریز، 1404: 75)
مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطهخواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.
@mirasmaktoob
.
در روزنامهٔ انجمن نمره ۲۹ نهم ذیحجه مینویسد: تلگرافاتی که جناب حاجی شیخ فضلالله به اطراف بلاد کرده بود، از آن جمله به شهر خوی نموده آقایان حججالاسلام خوی که جواب مخابره کردهاند، خیلی مفصل است بنده خلاصهٔ آن را درج مینمایم. جوابِ نمرهٔ فلان، خدمت حضرات مستطابان آقای آقا شیخ فضلالله نوری و آقا سید علی یزدی و آقا میرابوطالب و آقا میرزا محمدعلی عرض میشود تلگراف جنابان عالی دایر به پاره شبهات بیاصل و تهمت به دامن پاک مجلس دارالشورای کبری واصل و نهایت تأسّف حاصل آمد. معدودی ارباب غرض به تطمیع دراهم معدوده میخواهند حقوق سیکرور نفوس را باطل نمایند و حال آنکه ندای غیبی به لسان فصیح میگوید: «يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ» (میخواهند نور خدا را با دهانهایشان خاموش کنند، در حالی که خدا کاملکنندهٔ نور خود است، گرچه کافران خوش نداشته باشند). الحقّوالانصاف از جنابان عالی خیلی مستبعد و ناپسند میباشد در حالتی که فحول علماء و مجتهدین جامعالشرایط در این امر مقدّس مجاهدت میفرمایند چه لزوم کرده جنابان عالی خرق اجماع کرده در ابطال این اساس مقدس کوشش فرمایید و خلاف للعلماء و الاجماع استبداد را بر مشروطه ترجیح میدهید. بهتان را که خداوند آن را حرام فرموده است به مجتهدین و رؤساء جایز میدانید البته بیجا خودتان را ضایع نکنید و آهن سرد نکوبید و قواعد اسلام را صدمه نزنید. آن سبو بشکست آن پیمانه ریخت. منبعد ملّت هشیار و بیدار ابداً گول مغرضین نخواهند خورد. اگر جنابان عالی را از دراهم معدوده صرفنظر مشکل مینماید والله علیالغالب. عموماً حاضریم که بقیّهالسیف مایملک خودمان را به جنابان عالی بذل نماییم تا بیضهٔ اسلام را صدمه نزنند. اگر مقصود ازین اقدامات باز استبداد و ریاست سابقه است محال است که دوباره به نیل و آرزوی خودتان برسید. از خدا بترسید و از حضرت رسول صلیالله علیه و اله شرم نمایید.
لطف حق با تو مداراها کند / چونکه از حد بگذری رسوا کند (غوغای تبریز، 1404: 75)
مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطهخواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.
@mirasmaktoob
.
بیچاره وکلاء تبریز متّصل تلگراف کرده و خواهش مینمایند که این فتنه را ساکت نمایید!
حاجی میرقربان چون در انجمن از مجاهدین قفقاز صدمه و سیلی خورده بود در مسجد سیدحمزه مجلس کرده و بندرها را سنگر ساخته و در منارۀ سیدحمزه و منارۀ مقام چند نفر تفکچی گذاشته منتظر بودند.
حاجی مهدی و حاجی امینالتجار کار را چنین سخت دیده منزل جناب ثقةالاسلام رفته او را وادار کردند بلکه راضی نموده آقا سیدهاشم از شهر برود. جناب معزیالیه بعضی اشخاص هر دو محله را احضار و خواهش نمودند که آتش این فتنه را خاموش کنید، بگذارید جناب آقا سیدهاشم چند روزی از شهر برود در خدمت حضرت فرمانفرما باشد. همگی جواب دادهاند اگر بنا براین است که جناب آقا بروند باید ملا حمزه و آقا میرتقی و نایب باقر و نایب خلیل و علی موسیوف و تمامی قفقازها هم از شهر بروند. جناب ثقةالاسلام هم مأیوس شدند. تمامی اهل شهر در توی آتش حیران و سرگردان به سر میبرند. خداوند خودش امورات را اصلاح کند و الّا از دست مخلوق چیزی برنمیآید.
و این خبر شورش به اطراف رفته اکثر الواد و اشرار دهات به شهر ریخته و در دارالخلافه بالمضاعف شهرت کرده. بیچاره وکلاء تبریز متّصل تلگراف کرده و خواهش مینمایند که این فتنه را ساکت نمایید. اعضاء محترم هم عجز به هم رسانده اگرچه در مرحلۀ اُولی خودشان محرّک بودهاند حالا نادم و پشیمان شده حرفشان هم شنیده نمیشود. کار به دست اجامر و الواد و اشرار افتاده نمیتوانند جلوگیری بکنند. باری بیچاره رعیت، بازار بسته در این شدّت سرما نه دادوستد دارند و نه مخارج، اکثر اهل بازار فقیر و ناچیز شدهاند. حضرات مجاهدین که پول مُفت خرج میکنند ابداً از حال کسبه خبر ندارند. به جهة چیز جزئی فوراً امر به بستن بازار میکنند. خداوند خودش به داد کسبه برسد. اگر مشروطه را چنین میدانستند ابداً به قونسولخانه نمیرفتند و اقدام هم نمیکردند. حضرات واعظین شیره داده گفتند نان را به یک عباسی و گوشت را به هشت عباسی خواهید خورد، عدل و مواسات چنین خواهد شد که امیر و یک پول گدا مساوی خواهد شد. بیچاره ملّت هم مشتبه شده گول ایشان را خورده دست از کاسبی برداشتند و مشغول تیراندازی شدند. اکثر اصناف و کسبه فرش و پلاس خود را فروخته تفنگ و فشنگ خریده مجاهد گشتند. همهٔ این دعواها نتیجه و ثمرۀ همان موعظههاست که میفرمودند. بیچاره واعظین هم آخر کار را چنین نمیدانستند که دولت مشروطه را قبول نکرده اینقدر مفسدهها و قتل و غارت در تمامی بلاد خواهد شد و الا ابداً به این کار اقدام نمیکردند. خود دارالشوراء هم معطل مانده با حکمت عملیّه رفتار میکنند تا کار بهجایی قرار گیرد آنهم دعائی است غیر مستجاب. (غوغای تبریز، 1404: 9/78)
مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطهخواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.
@mirasmaktoob
.
حاجی میرقربان چون در انجمن از مجاهدین قفقاز صدمه و سیلی خورده بود در مسجد سیدحمزه مجلس کرده و بندرها را سنگر ساخته و در منارۀ سیدحمزه و منارۀ مقام چند نفر تفکچی گذاشته منتظر بودند.
حاجی مهدی و حاجی امینالتجار کار را چنین سخت دیده منزل جناب ثقةالاسلام رفته او را وادار کردند بلکه راضی نموده آقا سیدهاشم از شهر برود. جناب معزیالیه بعضی اشخاص هر دو محله را احضار و خواهش نمودند که آتش این فتنه را خاموش کنید، بگذارید جناب آقا سیدهاشم چند روزی از شهر برود در خدمت حضرت فرمانفرما باشد. همگی جواب دادهاند اگر بنا براین است که جناب آقا بروند باید ملا حمزه و آقا میرتقی و نایب باقر و نایب خلیل و علی موسیوف و تمامی قفقازها هم از شهر بروند. جناب ثقةالاسلام هم مأیوس شدند. تمامی اهل شهر در توی آتش حیران و سرگردان به سر میبرند. خداوند خودش امورات را اصلاح کند و الّا از دست مخلوق چیزی برنمیآید.
و این خبر شورش به اطراف رفته اکثر الواد و اشرار دهات به شهر ریخته و در دارالخلافه بالمضاعف شهرت کرده. بیچاره وکلاء تبریز متّصل تلگراف کرده و خواهش مینمایند که این فتنه را ساکت نمایید. اعضاء محترم هم عجز به هم رسانده اگرچه در مرحلۀ اُولی خودشان محرّک بودهاند حالا نادم و پشیمان شده حرفشان هم شنیده نمیشود. کار به دست اجامر و الواد و اشرار افتاده نمیتوانند جلوگیری بکنند. باری بیچاره رعیت، بازار بسته در این شدّت سرما نه دادوستد دارند و نه مخارج، اکثر اهل بازار فقیر و ناچیز شدهاند. حضرات مجاهدین که پول مُفت خرج میکنند ابداً از حال کسبه خبر ندارند. به جهة چیز جزئی فوراً امر به بستن بازار میکنند. خداوند خودش به داد کسبه برسد. اگر مشروطه را چنین میدانستند ابداً به قونسولخانه نمیرفتند و اقدام هم نمیکردند. حضرات واعظین شیره داده گفتند نان را به یک عباسی و گوشت را به هشت عباسی خواهید خورد، عدل و مواسات چنین خواهد شد که امیر و یک پول گدا مساوی خواهد شد. بیچاره ملّت هم مشتبه شده گول ایشان را خورده دست از کاسبی برداشتند و مشغول تیراندازی شدند. اکثر اصناف و کسبه فرش و پلاس خود را فروخته تفنگ و فشنگ خریده مجاهد گشتند. همهٔ این دعواها نتیجه و ثمرۀ همان موعظههاست که میفرمودند. بیچاره واعظین هم آخر کار را چنین نمیدانستند که دولت مشروطه را قبول نکرده اینقدر مفسدهها و قتل و غارت در تمامی بلاد خواهد شد و الا ابداً به این کار اقدام نمیکردند. خود دارالشوراء هم معطل مانده با حکمت عملیّه رفتار میکنند تا کار بهجایی قرار گیرد آنهم دعائی است غیر مستجاب. (غوغای تبریز، 1404: 9/78)
مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطهخواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.
@mirasmaktoob
.
شهرام یاری
بیچاره وکلاء تبریز متّصل تلگراف کرده و خواهش مینمایند که این فتنه را ساکت نمایید! حاجی میرقربان چون در انجمن از مجاهدین قفقاز صدمه و سیلی خورده بود در مسجد سیدحمزه مجلس کرده و بندرها را سنگر ساخته و در منارۀ سیدحمزه و منارۀ مقام چند نفر تفکچی گذاشته منتظر…
آیا خبر دارید که تمام آن مطالب برعکس شده!
جناب آقا آیا شما و امثال شما نبودید که همه روزه منبر رفته به ما مردم فقیر بیچاره میفرمودید همت کنید و همراهی نمائید دولت ایران مشروطه شود، زیرا مشروطه اسباب شرف و سعادت و ترقی است. کسب و شغل شما زیاد میشود، همه صاحب دولت و ثروت میشوید. نان و گوشت ارزان میخورید، در تمام عمر راحت و آسوده زندگانی میکنید، از قید ظلم و تعدیات فوقالطاقه خلاص میگردید. آیا خبر دارید که تمام آن مطالب برعکس شده. آیا جواب خدا و پیغمبر را چه داده و میدهید با آن دروغهائی که گفتید؟! (کاشانی، 1363 :93)
مأخذ: کاشانی، محمدحسن تاجر. 1363. رویای صادقه. باکوشش جمشید صداقتنژاد. تهران: نشر بهاره.
@mirasmaktoob
مشروطه عنوانی است که از صد نودونه نفر نمیدانند. دعات مشروطیّت نان دو ذرع درازا و کباب یکوجب پهنا وعده بمردم میدادند. (هدایت، 1363: 184)
مأخذ: هدایت (مخبرالسلطنه)، مهدیقلی. 1363. گزارش ایران: قاجاریه و مشروطیت. به اهتمام محمدعلی صوتی. تهران: نقره.
@mirasmaktoob
.
جناب آقا آیا شما و امثال شما نبودید که همه روزه منبر رفته به ما مردم فقیر بیچاره میفرمودید همت کنید و همراهی نمائید دولت ایران مشروطه شود، زیرا مشروطه اسباب شرف و سعادت و ترقی است. کسب و شغل شما زیاد میشود، همه صاحب دولت و ثروت میشوید. نان و گوشت ارزان میخورید، در تمام عمر راحت و آسوده زندگانی میکنید، از قید ظلم و تعدیات فوقالطاقه خلاص میگردید. آیا خبر دارید که تمام آن مطالب برعکس شده. آیا جواب خدا و پیغمبر را چه داده و میدهید با آن دروغهائی که گفتید؟! (کاشانی، 1363 :93)
مأخذ: کاشانی، محمدحسن تاجر. 1363. رویای صادقه. باکوشش جمشید صداقتنژاد. تهران: نشر بهاره.
@mirasmaktoob
مشروطه عنوانی است که از صد نودونه نفر نمیدانند. دعات مشروطیّت نان دو ذرع درازا و کباب یکوجب پهنا وعده بمردم میدادند. (هدایت، 1363: 184)
مأخذ: هدایت (مخبرالسلطنه)، مهدیقلی. 1363. گزارش ایران: قاجاریه و مشروطیت. به اهتمام محمدعلی صوتی. تهران: نقره.
@mirasmaktoob
.
امسال عشایر و اکراد به تحریک دولت عثمانی بیاندازه هرزگی کرده قتل و غارت نمودهاند!
نواب شهزاده سعیدالسلطان عموزادۀ ایالت کبری که در توپخانه رئیس بوده از دو جا زخم گلوله خورده دیروز وارد شهر شده جراحات خود را مداوا میکند. احوالات و قضیهٔ اکراد را نقل میکند. جماعتی از طرفین تلف شده بلکه زیاده از هزار نفر سرباز و سواره مقتول گشته [است]. میگوید وقتیکه ما با اردو و تمامی کسبه و غریب از شیعهمذهب حرکت کرده به میاندوآب میآمدیم، بیچاره زنان پابرهنه با بچهٔ شیرخوار در شدت سرما در روی برف میآمدند. هر وقت خسته میشدند طفلان را به سربازها میدادند تا اینکه بهجایی رسیدیم، دیدیم زیاده از صد نفر جنازۀ عریان در روی برف در صحرا افتاده لامذهب اکراد برهنه و عریان کرده هر چه لباس داشته بردهاند و اعضاء بعضی را جانوران بیابانها خوردهاند. چون طایفهٔ زنان اجساد عریان و برهنه را دیدند تاب نیاورده بیاختیار واحسین گفته خودشان را به آن بدنها انداخته ناله و فریاد به آسمانها بلند شد. عرصهٔ کربلا ظاهر گردید. بیچاره ایالت کبری (فرمانفرما، حاکم تبریز) حکم کرده همه را غسل داده کفن نموده دفن کردند. امسال عشایر و اکراد به تحریک دولت عثمانی بیاندازه هرزگی کرده قتل و غارت نمودهاند و بیعار و بیغیرت مماش و آقایان قرهپاپاق از مذهب دست کشیده با اکراد همدست و همزبان شده مثل بیغیرت اقبالالسلطنه که سرحد خوی و ارومی را شورش کرده و هرجومرج نموده [است]. (غوغای تبریز، 1404: 84)
مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطهخواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.
@mirasmaktoob
.
نواب شهزاده سعیدالسلطان عموزادۀ ایالت کبری که در توپخانه رئیس بوده از دو جا زخم گلوله خورده دیروز وارد شهر شده جراحات خود را مداوا میکند. احوالات و قضیهٔ اکراد را نقل میکند. جماعتی از طرفین تلف شده بلکه زیاده از هزار نفر سرباز و سواره مقتول گشته [است]. میگوید وقتیکه ما با اردو و تمامی کسبه و غریب از شیعهمذهب حرکت کرده به میاندوآب میآمدیم، بیچاره زنان پابرهنه با بچهٔ شیرخوار در شدت سرما در روی برف میآمدند. هر وقت خسته میشدند طفلان را به سربازها میدادند تا اینکه بهجایی رسیدیم، دیدیم زیاده از صد نفر جنازۀ عریان در روی برف در صحرا افتاده لامذهب اکراد برهنه و عریان کرده هر چه لباس داشته بردهاند و اعضاء بعضی را جانوران بیابانها خوردهاند. چون طایفهٔ زنان اجساد عریان و برهنه را دیدند تاب نیاورده بیاختیار واحسین گفته خودشان را به آن بدنها انداخته ناله و فریاد به آسمانها بلند شد. عرصهٔ کربلا ظاهر گردید. بیچاره ایالت کبری (فرمانفرما، حاکم تبریز) حکم کرده همه را غسل داده کفن نموده دفن کردند. امسال عشایر و اکراد به تحریک دولت عثمانی بیاندازه هرزگی کرده قتل و غارت نمودهاند و بیعار و بیغیرت مماش و آقایان قرهپاپاق از مذهب دست کشیده با اکراد همدست و همزبان شده مثل بیغیرت اقبالالسلطنه که سرحد خوی و ارومی را شورش کرده و هرجومرج نموده [است]. (غوغای تبریز، 1404: 84)
مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطهخواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.
@mirasmaktoob
.
شهرام یاری
امسال عشایر و اکراد به تحریک دولت عثمانی بیاندازه هرزگی کرده قتل و غارت نمودهاند! نواب شهزاده سعیدالسلطان عموزادۀ ایالت کبری که در توپخانه رئیس بوده از دو جا زخم گلوله خورده دیروز وارد شهر شده جراحات خود را مداوا میکند. احوالات و قضیهٔ اکراد را نقل میکند.…
کینهجویی مکنید تا دشمن بر شما چیره نشود. (عهد اردشیر، 1348: 103)
مأخذ: بی نا. 1348. عهد اردشیر. پژوهندهٔ عربی احسان عبّاس؛ ترجمهٔ محمّدعلی امام شوشتری. تهران: انجمن آثار ملی .
@mirasmaktoob
.
مأخذ: بی نا. 1348. عهد اردشیر. پژوهندهٔ عربی احسان عبّاس؛ ترجمهٔ محمّدعلی امام شوشتری. تهران: انجمن آثار ملی .
@mirasmaktoob
.
کار ایران اینست که امروز بگذرد فردا خدا کریم است!
اکراد و عشایر همان طایفه هستند که از قدیم و سابق در چند سالی خروج میکنند. دولت بیتدبیر و وزراء خاین در این مدت ابداً فکر این اقدامات اکراد را نمیکنند اقلاً قلعهٔ میاندوآب را که سرحد کردستان است محکم کرده همیشه چند عراده توپ و قدری سواره و دو و سه فوج در آنجا ساخلو بگذارند که از صدمات اکراد سالم بمانند و خون ناحق اینقدر مخلوق ریخته نشود. اگر کردستان در دست دولت روس میشد، میدیدید که در سرحد چه محکم قلعهها میساخت و همیشه توپ و استعداد و قشون چه قدر میگذاشت که ابداً احدی جرئت هرزگی و تجاوز نمیکرد. کار ایران اینست که امروز بگذرد فردا خدا کریم است. هر وزیر خاین که به صدارت مینشیند در خیال اندوختن درهم و دینار است ابداً خیال دولت و ملّت و ملک و سلطنت را نمیکند، حالیّه صد تومان منفعت خود را از ده هزار تومان ضرر آتیه دولت مقدم دارد. خداوند گردن اینجور وزیر خاین را بشکند تا دولت و ملّت خلاص باشد. تعجب ازین دارم که حضرات به خارجه رفته سیاق و سلوک آنها را دیدهاند بااینهمه دست از ریاست و اندوختن مال برنمیدارند. (غوغای تبریز، 1404: 8/87)
مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطهخواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.
@mirasmaktoob
.
اکراد و عشایر همان طایفه هستند که از قدیم و سابق در چند سالی خروج میکنند. دولت بیتدبیر و وزراء خاین در این مدت ابداً فکر این اقدامات اکراد را نمیکنند اقلاً قلعهٔ میاندوآب را که سرحد کردستان است محکم کرده همیشه چند عراده توپ و قدری سواره و دو و سه فوج در آنجا ساخلو بگذارند که از صدمات اکراد سالم بمانند و خون ناحق اینقدر مخلوق ریخته نشود. اگر کردستان در دست دولت روس میشد، میدیدید که در سرحد چه محکم قلعهها میساخت و همیشه توپ و استعداد و قشون چه قدر میگذاشت که ابداً احدی جرئت هرزگی و تجاوز نمیکرد. کار ایران اینست که امروز بگذرد فردا خدا کریم است. هر وزیر خاین که به صدارت مینشیند در خیال اندوختن درهم و دینار است ابداً خیال دولت و ملّت و ملک و سلطنت را نمیکند، حالیّه صد تومان منفعت خود را از ده هزار تومان ضرر آتیه دولت مقدم دارد. خداوند گردن اینجور وزیر خاین را بشکند تا دولت و ملّت خلاص باشد. تعجب ازین دارم که حضرات به خارجه رفته سیاق و سلوک آنها را دیدهاند بااینهمه دست از ریاست و اندوختن مال برنمیدارند. (غوغای تبریز، 1404: 8/87)
مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطهخواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.
@mirasmaktoob
.
شهرام یاری
کار ایران اینست که امروز بگذرد فردا خدا کریم است! اکراد و عشایر همان طایفه هستند که از قدیم و سابق در چند سالی خروج میکنند. دولت بیتدبیر و وزراء خاین در این مدت ابداً فکر این اقدامات اکراد را نمیکنند اقلاً قلعهٔ میاندوآب را که سرحد کردستان است محکم کرده…
اکثر قریببهاتفاق ایرانیان گرفتار آنند!
مسامحهکاری و سهلانگاری در کارها نیز یکی از عادات ناپسندیست که اکثر قریببهاتفاق ایرانیان گرفتار آنند و بمحض مراجعه به آنها در مورد هر کار با بیاعتنائی نگاهت میکنند و مرتباً قول "فردا" و "فردا" هم قول فردا و فرداهای دیگر را میدهند. اکثر آنها علاقه و اعتنای چندانی به "وقتشناسی" ندارند. (ویلز، 1368: 356)
مأخذ: ویلز، چارلز جیمز. 1368. ایران در یک قرن پیش (سفرنامه دکتر ویلز). ترجمۀ غلامحسین قراگوُزلو. تهران: اقبال.
@mirasmaktoob
.
مسامحهکاری و سهلانگاری در کارها نیز یکی از عادات ناپسندیست که اکثر قریببهاتفاق ایرانیان گرفتار آنند و بمحض مراجعه به آنها در مورد هر کار با بیاعتنائی نگاهت میکنند و مرتباً قول "فردا" و "فردا" هم قول فردا و فرداهای دیگر را میدهند. اکثر آنها علاقه و اعتنای چندانی به "وقتشناسی" ندارند. (ویلز، 1368: 356)
مأخذ: ویلز، چارلز جیمز. 1368. ایران در یک قرن پیش (سفرنامه دکتر ویلز). ترجمۀ غلامحسین قراگوُزلو. تهران: اقبال.
@mirasmaktoob
.
جناب آقا سیدهاشم در مقابل انجمن ولایتی انجمن اسلامیه درست کرده!
و روز تاسوعا و عاشورا که همهساله رسماً دعوا میشد الحمدلله امسال دعوا سهل است غوغا هم نشد. بهخوبی و بهسلامتی گذشت و امسال ابداً مانع نشدند، دستهٔ سینهزن به خانهٔ امامجمعه میرفت و به خانهٔ مرحوم مجتهد هم میرفت. روزی که دستهٔ اهراب در خانهٔ جناب امامجمعه بوده کربلایی محمد اهرابی یک نطق کرده که ایهاالناس چه معنی دارد که امامجمعه در قزلجهمیدان نشسته به شهر نیایند، اگر حادثهٔ سابقه را عنوان کردهاند آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت و آن خیالات همه تغییر و تبدیل یافت و کارها همه وارونه شد. حالا احدی در حقّ امامجمعه حرفی ندارد. باید بعد از عاشورا جمعیت کرده برویم ایشان را باعزت و احترام وارد شهر نماییم. از هفتم محرم تا امروز که ۱۲ شهر محرم است هرروز صحبت و مذاکره هست امّا هنوز اثرش بروز نکرده [است].
اعتقاد بنده در این خصوص اینست که هیچ مرد عاقل و دانا با این وضع ولایت قدم به شهر نمیگذارد. هر کس پای گریز دارد، ازین شهر میرود، زیرا که اهل محلّات صفا نکرده و جناب آقا سیدهاشم در مقابل انجمن ولایتی انجمن اسلامیه درست کرده و اکثر علماء اگرچه اهل شتربان نیست، به آنجا میروند. حالیّه رونق ایشان از انجمن ایالتی زیاد است و البته انجمن ایالتی هم به این حالات و عنوانات راضی نخواهند شد. قطعاً اهل شهر دوطبقه ودو تیره خواهد گردید. آدم باعقل و هوش به کدام طرف میل و حمایت کند، خصوصاً شخصی که همیشه علامت و آثار ریاست داشته باشد.
وضع حالیّهٔ این دو انجمن را عرض کنم آنکه حامی انجمن ایالتی است: اولاً مجلس دارالشورای کبری است، ثانیاً عوام ملت که صرف مشروطهطلب هستند، ثالثاً علمای اعلام و حججالاسلام نجفالاشرفاند
و آنکه حامی انجمن اسلامیه است: علمای اهل شهر و خواص اهل شهراند که بعضی نکات انجمن ایالتی را ملتفت شده به آنجا قدم نمیگذارند و تردد نمیکنند.
علاوه هم فقرۀ نان حالا که شش ماه به خرمن هشترود میماند، اینطور گرفته بعد از عید چطور خواهد شد! هرکس صاحب غلّه است باز در نظر عوام مرتدّ و واجبالقتل میباشد، مثل حاجی قاسم بیچاره خواهند کرد. پس اولی اینست هرکس قوّه دارد ازین شهر برود و اگر قوّه ندارد درش را بسته در خانهٔ خود بنشیند تا حفظ مال و جان خود را بکند. (غوغای تبریز، 1404: 9/88)
مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطهخواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.
@mirasmaktoob
.
و روز تاسوعا و عاشورا که همهساله رسماً دعوا میشد الحمدلله امسال دعوا سهل است غوغا هم نشد. بهخوبی و بهسلامتی گذشت و امسال ابداً مانع نشدند، دستهٔ سینهزن به خانهٔ امامجمعه میرفت و به خانهٔ مرحوم مجتهد هم میرفت. روزی که دستهٔ اهراب در خانهٔ جناب امامجمعه بوده کربلایی محمد اهرابی یک نطق کرده که ایهاالناس چه معنی دارد که امامجمعه در قزلجهمیدان نشسته به شهر نیایند، اگر حادثهٔ سابقه را عنوان کردهاند آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت و آن خیالات همه تغییر و تبدیل یافت و کارها همه وارونه شد. حالا احدی در حقّ امامجمعه حرفی ندارد. باید بعد از عاشورا جمعیت کرده برویم ایشان را باعزت و احترام وارد شهر نماییم. از هفتم محرم تا امروز که ۱۲ شهر محرم است هرروز صحبت و مذاکره هست امّا هنوز اثرش بروز نکرده [است].
اعتقاد بنده در این خصوص اینست که هیچ مرد عاقل و دانا با این وضع ولایت قدم به شهر نمیگذارد. هر کس پای گریز دارد، ازین شهر میرود، زیرا که اهل محلّات صفا نکرده و جناب آقا سیدهاشم در مقابل انجمن ولایتی انجمن اسلامیه درست کرده و اکثر علماء اگرچه اهل شتربان نیست، به آنجا میروند. حالیّه رونق ایشان از انجمن ایالتی زیاد است و البته انجمن ایالتی هم به این حالات و عنوانات راضی نخواهند شد. قطعاً اهل شهر دوطبقه ودو تیره خواهد گردید. آدم باعقل و هوش به کدام طرف میل و حمایت کند، خصوصاً شخصی که همیشه علامت و آثار ریاست داشته باشد.
وضع حالیّهٔ این دو انجمن را عرض کنم آنکه حامی انجمن ایالتی است: اولاً مجلس دارالشورای کبری است، ثانیاً عوام ملت که صرف مشروطهطلب هستند، ثالثاً علمای اعلام و حججالاسلام نجفالاشرفاند
و آنکه حامی انجمن اسلامیه است: علمای اهل شهر و خواص اهل شهراند که بعضی نکات انجمن ایالتی را ملتفت شده به آنجا قدم نمیگذارند و تردد نمیکنند.
علاوه هم فقرۀ نان حالا که شش ماه به خرمن هشترود میماند، اینطور گرفته بعد از عید چطور خواهد شد! هرکس صاحب غلّه است باز در نظر عوام مرتدّ و واجبالقتل میباشد، مثل حاجی قاسم بیچاره خواهند کرد. پس اولی اینست هرکس قوّه دارد ازین شهر برود و اگر قوّه ندارد درش را بسته در خانهٔ خود بنشیند تا حفظ مال و جان خود را بکند. (غوغای تبریز، 1404: 9/88)
مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطهخواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.
@mirasmaktoob
.
مُفتخورها تا دم خون آخرین خودشان ایستاده نمیگذارند تغییری بشود!
اگرچه اعتقاد بعضی اشخاص اینست اگر انتخاب جدید [برای انجمن ایالتی] نمایند و اشخاص با دین و ایمان منتخب کنند در انجمن بگذارند که به دستورالعمل و حکم دو نفر مجتهد نافذالحکم به امور مسلمین برسند، دیگر محلّ حرف نخواهد شد، باز مشکل است که به آخر رود، زیرا که:
اولاً چند نفری که به قول حضراتِ طرفِ مقابل (انجمن اسلامیه)، آدم مُفسد در انجمن [ایالتی] هست باید آنها نشود. ایشان هرطور است نخواهند گذاشت که انتخاب جدید بشود برفرض انتخاب هم باشد، باز ایشان را حامی ایشان انتخاب خواهند کرد، بالکلّیه عوام را جواب نمیتوان داد؛
ثانیاً سلسلهٔ مجاهدین محلّات که تا حال مجّانی مُفت خرج کردن را عادی شدهاند و قطع دارند که اگر تغییری بشود، دیگر دستشان به هیچجا بند نخواهد شد تا دم خون آخرین خودشان ایستاده نمیگذارند انتخاب جدید شده و کارها منظّم باشد تا تقدیر خداوندی چه تقاضا کند. (غوغای تبریز، 1404: 90)
مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطهخواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.
@mirasmaktoob
.
اگرچه اعتقاد بعضی اشخاص اینست اگر انتخاب جدید [برای انجمن ایالتی] نمایند و اشخاص با دین و ایمان منتخب کنند در انجمن بگذارند که به دستورالعمل و حکم دو نفر مجتهد نافذالحکم به امور مسلمین برسند، دیگر محلّ حرف نخواهد شد، باز مشکل است که به آخر رود، زیرا که:
اولاً چند نفری که به قول حضراتِ طرفِ مقابل (انجمن اسلامیه)، آدم مُفسد در انجمن [ایالتی] هست باید آنها نشود. ایشان هرطور است نخواهند گذاشت که انتخاب جدید بشود برفرض انتخاب هم باشد، باز ایشان را حامی ایشان انتخاب خواهند کرد، بالکلّیه عوام را جواب نمیتوان داد؛
ثانیاً سلسلهٔ مجاهدین محلّات که تا حال مجّانی مُفت خرج کردن را عادی شدهاند و قطع دارند که اگر تغییری بشود، دیگر دستشان به هیچجا بند نخواهد شد تا دم خون آخرین خودشان ایستاده نمیگذارند انتخاب جدید شده و کارها منظّم باشد تا تقدیر خداوندی چه تقاضا کند. (غوغای تبریز، 1404: 90)
مأخذ: غوغای تبریز [رخدادهای مشروطهخواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول 1313-1334ق.]. 1404. به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.
@mirasmaktoob
.
یکصد و نود و یکمین نشست مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب با همکاری بنیاد پژوهشی شهریار و مرکز پژوهشهای شورای اسلامی کلانشهر تبریز
رونمایی و معرفی کتابِ غوغای تبریز
سخنرانان:
غلامعلی پاشازاده (مصحح اثر)
حسن حضرتی @HassanHazrati50
باقر صدرینیا
عباس قدیمی قیداری
پنجشنبه 16 مرداد 1404- ساعت 18 تا 20
تبریز، چهارراه باغ شمال، بنیاد پژوهشی شهریار @bonyad_classes
پخش در اینستاگرام: Bonyadeshahryar
رونمایی و معرفی کتابِ غوغای تبریز
سخنرانان:
غلامعلی پاشازاده (مصحح اثر)
حسن حضرتی @HassanHazrati50
باقر صدرینیا
عباس قدیمی قیداری
پنجشنبه 16 مرداد 1404- ساعت 18 تا 20
تبریز، چهارراه باغ شمال، بنیاد پژوهشی شهریار @bonyad_classes
پخش در اینستاگرام: Bonyadeshahryar