This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چک کردن ایمیل در سال ۱۹۸۴
اجرام که ساکنان این ایوانند
اسباب تردد خردمندانند
هان تاسر رشته خرد گم نکنی
کانان که مدبرند سرگردانند
چیزی که به شخصه خیلی دیر در مورد علم و ریاضیات متوجه شدم این بود که با آنها نباید مانند ایدئولوژی ها برخورد کرد. به عبارتی دیگر علم یک فعالیت گروهی نباشد که افراد در آن نظریات را بپرستند یا با آنها مانند باورهای مذهبی برخورد کنند. علم پرستی خود آفت دیگری است. باید پذیرفت که علم مجموعه ای از نظریات ابطال پذیر است که در طول زمان تغییر میکنند. چیز ذاتی ای در نظریه کوانتوم یا حساب دیفرانسیل وجود ندارد که آن را کاندیدی برای «حقیقت» (truth) بکند. شاید علم به حقیقت نزدیک تر باشد اما بهتر است برای همیشه دست از این مفهوم «حقیقت» برداریم و قبول کنیم که چنین مفهومی عملا بیشتر مایه دردسر است تا راهگشایی برای حل مشکلات.
دیوید هیوم نشان داد که موانعی مانند «مساله استقرا» درها را برای همیشه بر یافتن قوانین جهان شمول آنطور که مثلا شاید افلاطون باور داشت میبندد. هیچ همبستگی (correlation) رای نهایی را صادر نمیکند. تمام آنچه فلسفه علم در طول چند قرن اخیر نشان داد این است که اساسا علم هیچ فرم کاملی ندارد و نخواهد داشت! هر نظریه ای که ادعای کامل بودن بکند و سوالاتی با خود به همراه نداشته باشد به صورت اتوماتیک از دایره علم خارج خواهد شد! به همین خاطر هرچند ممکن است خوشاید عده ای نباشد نظریه ی همه چیز وجود نخواهد داشت! مهمترین نکته و برداشت ازین دیدگاه این است که هستی سر تا سر پر است از جادو و چیستان! و این دقیقا چیزی ست که بشر را به سمت آن می کشاند! جادو پدیده ای ست که هنوز برای آن توضیحی نداریم و شاید به همین خاطر باشد که بشر اولین موجودی بر روی زمین بود که به سمت آتش رفت و آن را مهار کرد! سوالات علم هم مانند همین آتش هستند. به همان اندازه عجیب و به همان اندازه خطرناک و جذاب!
آیا چیستان ها و جادو ها همگی توضیح دارند؟ این را هم کسی نمی داند!
شاید بنظر برسد که من از دیدگاهی ماوراطبیعی، صوفیانه یا حتی مذهبی حرف میزنم اما از دیدگاه شخصی من چنین نگاه هایی به «هستی» تنها شکوه، عظمت و عمق آن را دست کم می گیرند. بیشتر این جهان بینی ها ادعای حل مساله را دارند اما در عمل تنها یک ذهنیت هستند. شما می توانید تا ابد در این معرکه ی نامحدود سیر کنید بپرسید، و بیشتر و بیشتر در شگفتی فرو بروید بدون آنکه پایتان به هر گونه مابعدلطبیعه ای بلغزد. علم اما همان اسب وحشی ای است که محدودیت نمی پذیرد. و ازین جهت نشان دهنده ی بزرگترین و عمیق ترین عطش های درونی ماست. دقت کنید این با علم پرستی متفاوت است چون چنین دیدگاهی علم را یک نیاز بشری می بیند و نه نظریه نهایی برای پاسخ به همه چیز! این دقیقا همان چیزی است که باعث می شود افراد زیادی سالهای طولانی بر روی نظریاتی کار کنند که فایده اقتصادی مشخصی ندارد.گاهی سوال عجیبی پیش می آید مانند اینکه آیا حدس گلدباخ صحیح است؟جواب چنین سوالی به چه دردی می خورد؟ کسی که داستان هری پاتر را میخواند به این فکر نمیکند که چه فایده ای برایش دارد! بنابراین همیشه سوال بپرسید و از جستجو لذت ببرید و ازینکه چنین سوالاتی بی فایده بنظر برسند ترس نداشته باشید!
اسباب تردد خردمندانند
هان تاسر رشته خرد گم نکنی
کانان که مدبرند سرگردانند
چیزی که به شخصه خیلی دیر در مورد علم و ریاضیات متوجه شدم این بود که با آنها نباید مانند ایدئولوژی ها برخورد کرد. به عبارتی دیگر علم یک فعالیت گروهی نباشد که افراد در آن نظریات را بپرستند یا با آنها مانند باورهای مذهبی برخورد کنند. علم پرستی خود آفت دیگری است. باید پذیرفت که علم مجموعه ای از نظریات ابطال پذیر است که در طول زمان تغییر میکنند. چیز ذاتی ای در نظریه کوانتوم یا حساب دیفرانسیل وجود ندارد که آن را کاندیدی برای «حقیقت» (truth) بکند. شاید علم به حقیقت نزدیک تر باشد اما بهتر است برای همیشه دست از این مفهوم «حقیقت» برداریم و قبول کنیم که چنین مفهومی عملا بیشتر مایه دردسر است تا راهگشایی برای حل مشکلات.
دیوید هیوم نشان داد که موانعی مانند «مساله استقرا» درها را برای همیشه بر یافتن قوانین جهان شمول آنطور که مثلا شاید افلاطون باور داشت میبندد. هیچ همبستگی (correlation) رای نهایی را صادر نمیکند. تمام آنچه فلسفه علم در طول چند قرن اخیر نشان داد این است که اساسا علم هیچ فرم کاملی ندارد و نخواهد داشت! هر نظریه ای که ادعای کامل بودن بکند و سوالاتی با خود به همراه نداشته باشد به صورت اتوماتیک از دایره علم خارج خواهد شد! به همین خاطر هرچند ممکن است خوشاید عده ای نباشد نظریه ی همه چیز وجود نخواهد داشت! مهمترین نکته و برداشت ازین دیدگاه این است که هستی سر تا سر پر است از جادو و چیستان! و این دقیقا چیزی ست که بشر را به سمت آن می کشاند! جادو پدیده ای ست که هنوز برای آن توضیحی نداریم و شاید به همین خاطر باشد که بشر اولین موجودی بر روی زمین بود که به سمت آتش رفت و آن را مهار کرد! سوالات علم هم مانند همین آتش هستند. به همان اندازه عجیب و به همان اندازه خطرناک و جذاب!
آیا چیستان ها و جادو ها همگی توضیح دارند؟ این را هم کسی نمی داند!
شاید بنظر برسد که من از دیدگاهی ماوراطبیعی، صوفیانه یا حتی مذهبی حرف میزنم اما از دیدگاه شخصی من چنین نگاه هایی به «هستی» تنها شکوه، عظمت و عمق آن را دست کم می گیرند. بیشتر این جهان بینی ها ادعای حل مساله را دارند اما در عمل تنها یک ذهنیت هستند. شما می توانید تا ابد در این معرکه ی نامحدود سیر کنید بپرسید، و بیشتر و بیشتر در شگفتی فرو بروید بدون آنکه پایتان به هر گونه مابعدلطبیعه ای بلغزد. علم اما همان اسب وحشی ای است که محدودیت نمی پذیرد. و ازین جهت نشان دهنده ی بزرگترین و عمیق ترین عطش های درونی ماست. دقت کنید این با علم پرستی متفاوت است چون چنین دیدگاهی علم را یک نیاز بشری می بیند و نه نظریه نهایی برای پاسخ به همه چیز! این دقیقا همان چیزی است که باعث می شود افراد زیادی سالهای طولانی بر روی نظریاتی کار کنند که فایده اقتصادی مشخصی ندارد.گاهی سوال عجیبی پیش می آید مانند اینکه آیا حدس گلدباخ صحیح است؟جواب چنین سوالی به چه دردی می خورد؟ کسی که داستان هری پاتر را میخواند به این فکر نمیکند که چه فایده ای برایش دارد! بنابراین همیشه سوال بپرسید و از جستجو لذت ببرید و ازینکه چنین سوالاتی بی فایده بنظر برسند ترس نداشته باشید!
Wikipedia
Problem of induction
epistemological question of whether inductive reasoning leads to definitive knowledge understood in the classic philosophical sense
مستند رازهای سطح (secrets of the surface) مروری بر زندگی «مریم میرزاخانی» ریاضیدان ایرانی و اولین برنده زن مدال فیلدز
به زبان انگلیسی
دوبله فارسی
به زبان انگلیسی
دوبله فارسی
نظم فضایی شهری
شبکه ی خیابان های شهری می تواند بر اساس اصول از پیش تعیین شده (مانند دنور) یا به رشد طبیعی (مانند برلین) یا ترکیبی از هر دو (تهران) باشد. (در شکل های فضایی بالا می توانید حدس بزنید که هر کدام مربوط به کدام یکی از این سه شهر است)
نمودار polar histogram این مورد را برای صد شهر بزرگ دنیا بر اساس داده های گوگل بررسی کرده است.
در این رده بندی تهران در رده ۳۷ از لحاظ نظم قرار دارد.
شبکه ی خیابان های شهری می تواند بر اساس اصول از پیش تعیین شده (مانند دنور) یا به رشد طبیعی (مانند برلین) یا ترکیبی از هر دو (تهران) باشد. (در شکل های فضایی بالا می توانید حدس بزنید که هر کدام مربوط به کدام یکی از این سه شهر است)
نمودار polar histogram این مورد را برای صد شهر بزرگ دنیا بر اساس داده های گوگل بررسی کرده است.
در این رده بندی تهران در رده ۳۷ از لحاظ نظم قرار دارد.
آندره کارپثی، مدیر هوش مصنوعی تسلا و یکی از پیشگامان محبوب کردن دیپ لرنینگ در یک پست یک رمز ارز کامل را برای یادگیری عموم در پایتون پیاده سازی کرده است.
https://karpathy.github.io/2021/06/21/blockchain/
https://karpathy.github.io/2021/06/21/blockchain/
karpathy.github.io
A from-scratch tour of Bitcoin in Python
Musings of a Computer Scientist.
🥎کوپایلت دستیار هوش مصنوعی برنامه نویسی🥏
هر کسی ارزش برنامه نویسی با یک نفر دیگر (pair programming) را می داند. وقتی شخصی کنار دست شما باشد حتی اگر برنامه نویسی اش بهتر نباشد میتواند بسیاری از خطاها را سریع تر تشخیص بدهد یا قسمت هایی از کد را با همفکری جلو ببرید.
گیتهاب با همکاری OpenAI از نسخه ی هوش مصنوعی همکار کد زن به اسم کوپایلت copilot رونمایی کرده است. کوپایلت می تواند با استفاده از کامنتها و مثال ها کد بنویسید و بسیاری از بخش های تکراری کار کد زنی (مثلا دانلود کردن تعدادی فایل از یک لیست از لینک ها ) را اتوماتیک کند. به همین خاطر کوپایلت بسیار فراتر از اوتوکامپلیت های معمول جلو می رود و عملا حتی یک تابع کامل را بر اساس اسم تابع برای شما می نویسد. ارزیابی ها نشان می دهد کوپایلت در ۴۳ درصد موارد بخش های کد را به طور درست و کامل می نویسد و این عدد هر روز بهتر هم می شود. همه کدهایی که کوپایلت می نویسد قطعا بدون خطا نیست بنابراین نیاز به یک مرحله از تست و بازبینی هم دارد ولی برای گرفتن ایده بسیار عالی است.
کوپایلت بخصوص وقتی بسیار خوب است که شما یک زبان که با آن آشنایی ندارید و تازه در حال یادگیری آن هستید را استفاده می کند. کوپایلت بهترین و پر استفاده ترین پترن های موجود را به شما نشان می دهد و ازین لحاظ منحنی یادگیری را صاف تر می کند. دیگر نیازی به ماه ها و سالها تجربه برای دریافتن بهترین روشهای نوشتن کد در هر زبانی نیست.
هر کسی ارزش برنامه نویسی با یک نفر دیگر (pair programming) را می داند. وقتی شخصی کنار دست شما باشد حتی اگر برنامه نویسی اش بهتر نباشد میتواند بسیاری از خطاها را سریع تر تشخیص بدهد یا قسمت هایی از کد را با همفکری جلو ببرید.
گیتهاب با همکاری OpenAI از نسخه ی هوش مصنوعی همکار کد زن به اسم کوپایلت copilot رونمایی کرده است. کوپایلت می تواند با استفاده از کامنتها و مثال ها کد بنویسید و بسیاری از بخش های تکراری کار کد زنی (مثلا دانلود کردن تعدادی فایل از یک لیست از لینک ها ) را اتوماتیک کند. به همین خاطر کوپایلت بسیار فراتر از اوتوکامپلیت های معمول جلو می رود و عملا حتی یک تابع کامل را بر اساس اسم تابع برای شما می نویسد. ارزیابی ها نشان می دهد کوپایلت در ۴۳ درصد موارد بخش های کد را به طور درست و کامل می نویسد و این عدد هر روز بهتر هم می شود. همه کدهایی که کوپایلت می نویسد قطعا بدون خطا نیست بنابراین نیاز به یک مرحله از تست و بازبینی هم دارد ولی برای گرفتن ایده بسیار عالی است.
کوپایلت بخصوص وقتی بسیار خوب است که شما یک زبان که با آن آشنایی ندارید و تازه در حال یادگیری آن هستید را استفاده می کند. کوپایلت بهترین و پر استفاده ترین پترن های موجود را به شما نشان می دهد و ازین لحاظ منحنی یادگیری را صاف تر می کند. دیگر نیازی به ماه ها و سالها تجربه برای دریافتن بهترین روشهای نوشتن کد در هر زبانی نیست.
GitHub
GitHub Copilot
AI that builds with you
تصویر سازی ادبی!!
آیا میتوان یک قطعه شعر را تصویر کرد؟ قبلا در مورد مدل CLIP صحبت کرده بودیم. مدلی که قادر به ساختن تصاویر از متن است. در طول چند ماه اخیر این مدل حتی بهتر هم شده است. امروزه هنرمندان زیادی ازین مدل برای ساختن کارهای خلاقانه استفاده می کنند. از آنجایی که به شخصه علاقه زیادی به این رشته تازه متولد شده دارم کانال جداگانه ای به اسم «هنر ماشینی» (Machine Art) ساخته ام که در آن تنها تصاویر ساخته شده توسط هوش مصنوعی بر اساس متن های ادبی یا شعر ها را نشان می دهم و آرشیو میکنم (با ذکر منبع و در آینده نزدیک هم میسازم). می توانید این کانال را دنبال کنید.
در زیر تنها یک نمونه از یک شعر که توسط جک کراوک رمان نویس و شاعر آمریکایی فرانسوی تبار سروده شده و توسط مدل CLIP به تصویر تبدیل شده است را نمایش می دهم. (شاید در آینده بتوان برای شعر های فارسی هم چنین کاری کرد)
https://t.iss.one/machines_art
آیا میتوان یک قطعه شعر را تصویر کرد؟ قبلا در مورد مدل CLIP صحبت کرده بودیم. مدلی که قادر به ساختن تصاویر از متن است. در طول چند ماه اخیر این مدل حتی بهتر هم شده است. امروزه هنرمندان زیادی ازین مدل برای ساختن کارهای خلاقانه استفاده می کنند. از آنجایی که به شخصه علاقه زیادی به این رشته تازه متولد شده دارم کانال جداگانه ای به اسم «هنر ماشینی» (Machine Art) ساخته ام که در آن تنها تصاویر ساخته شده توسط هوش مصنوعی بر اساس متن های ادبی یا شعر ها را نشان می دهم و آرشیو میکنم (با ذکر منبع و در آینده نزدیک هم میسازم). می توانید این کانال را دنبال کنید.
در زیر تنها یک نمونه از یک شعر که توسط جک کراوک رمان نویس و شاعر آمریکایی فرانسوی تبار سروده شده و توسط مدل CLIP به تصویر تبدیل شده است را نمایش می دهم. (شاید در آینده بتوان برای شعر های فارسی هم چنین کاری کرد)
https://t.iss.one/machines_art
Forwarded from Machine Art
Night — & when the great rains of the
night boom & thunder
in the South, when
the woods are blackened, made wet,
mudded, shrouded, impossibled —
—Jack Kerouac
night boom & thunder
in the South, when
the woods are blackened, made wet,
mudded, shrouded, impossibled —
—Jack Kerouac
دیروز بالاخره فرصتی بدست آوردم تا دست به آزمایش با تصویر سازی شعر فارسی با استفاده از شبکه ی عصبی CLIP و VQGAN بزنم. از آنجایی که مدل های زبانی مورد استفاده من برای متن های انگلیسی آموزش داده شده بودند از بهترین ترجمه انگلیسی خیام یعنی ترجمه فیتزجرالد استفاده کردم (خیام را انتخاب کردم چون شاعر محبوبم است). یکی از ویژگی های این روش این است که صرفا به کلمات توجه نمیکند بلکه ساختار معنایی و نحوی آنها را هم در نظر میگیرد.
نتایج به تابلوهای نقاشی ای شباهت دارند که المان های اصلی شعر را بوضوح می توان در آنها دید. تا جایی که میدانم چنین کاری تاکنون برای فارسی انجام نشده است بنابراین میتواند قدم جالبی باشد که ایده های جدیدتری هم به ذهن می آورد.
برای دیدن تصویر سازی بقیه شعر ها می توانید به کانال «هنر ماشین» که برای همین کار درست کرده ام مراجعه کنید.
سورس کدها را هم بزودی همینجا میگذارم. برای اجرا کردنشان نیاز به یک کارت گرافیک حداقل ۱۲ گیگابایتی دارید
نتایج به تابلوهای نقاشی ای شباهت دارند که المان های اصلی شعر را بوضوح می توان در آنها دید. تا جایی که میدانم چنین کاری تاکنون برای فارسی انجام نشده است بنابراین میتواند قدم جالبی باشد که ایده های جدیدتری هم به ذهن می آورد.
برای دیدن تصویر سازی بقیه شعر ها می توانید به کانال «هنر ماشین» که برای همین کار درست کرده ام مراجعه کنید.
سورس کدها را هم بزودی همینجا میگذارم. برای اجرا کردنشان نیاز به یک کارت گرافیک حداقل ۱۲ گیگابایتی دارید
با پیشنهاد برخی از دوستان صفحه اینستاگرامی برای «هنر ماشین» ساختم تا تعداد بیشتری خروجی ها رو ببینند و الهام بخش کارهای بهتر آینده هم باشد. لطفا به دوستانتان هم معرفی کنید.
https://www.instagram.com/machines_art_/
https://www.instagram.com/machines_art_/
دیدگاه جدیدی به نرم افزار
اگر نگاهی به مواد درسی رشته کامپیوتر (مهندسی و علوم کامپیوتر) تقریبا هر جای دنیا بیندازیم متوجه می شویم نحوه آموزش علم کامپیوتر اینگونه است که آنرا شاخه ای از ریاضیات و منطق می شناسند. درسهای ساختمان گسسته و الگوریتم و مدار منطقی و زبان ماشینها، برنامه های کامپیوتری و اجزای آن را تابع های ریاضی ای معرفی میکنند که از جهات مختلف مورد مطالعه قرار می گیرند. مثلا برنامه چند قدم برای هر ورودی زمان نیاز دارد. آیا برنامه بر روی هر ورودی ممکنی متوقف می شود یا خیر. این روش البته بسیار موفق عمل کرده است و دلایل تاریخی خوبی برای چنین رویکردی به برنامه نویسی وجود دارد. آلن تورینگ و آلونزو چرچ ریاضیدان و منطقدان بودند و دیدگاه آنها نسبت به کامپیوتر هم شاخه ای از منطق بود. کامپیوترها در ابتدا صرفا ساخت های صوری ای بودند که به صورت انتزاعی مورد مطالعه قرار میگرفتند. دیدگاه ساختمان صوری به برنامه نویسی بسیار موفق و پر بار است اما بدون اشکال هم نیست. این بخصوص زمانی آشکار می شود که اندازه برنامه ها بزرگ می شود یا برنامه ها از ساختارهای تماما متعین (deterministic) فاصله می گیرند. مواردی که تقریبا تمام حالت های مفید برنامه نویسی را پوشش می دهد.
اولین مورد اندازه برنامه هاست. وقتی اندازه برنامه خیلی بزرگ می شود ویژگی های جدیدی به میدان می آیند. اولین نکته این است که برنامه های بزرگ را تقریبا نمی توان با روش های formal verification مورد بررسی قرار داد. یعنی نمی توان از صحت آنها به صورت کامل مانند یک سیستم صوری کوچک مطمئن شد. کاری که می توان کرد این است که برای برنامه تست نوشته می شود اما این تست ها هرگز نمی توانند تمام حالت های ممکن را پوشش دهند. بنابراین باگ بخشی از برنامه است! هرگز نمی توان یک برنامه بزرگ (مثلا در اندازه مایکروسافت ورد یا لینوکس) را بدون هیچ باگی داشت. از طرفی برنامه یک ساخت صوری تمام شده نیست بلکه نیاز به رسیدگی (maintenance) دارد. کسی یک سیستم صوری مانند منطق درجه یک را رسیدگی نمیکند چون سیستم تمام شده و سازگاری (consistency) و تمامیت (completeness) آن اثبات شده است. منطقه درجه یک نمونه کامل از یک ساخت کامل افلاطونی ست! دنیای واقعی اما به ندرت چنین ساختارهایی دارد. هیچ نرم افزاری وجود ندارد که نیاز به رسیدگی نداشته باشد چون همه می دانند نرم افزار دقیقا مانند یک موجود زنده است. یک موجود زنده همواره سلولهای کهنه را دفع کرده و سلول های جدید میسازد. مغز یک موجود زنده همواره در حال اضافه کردن ارتباطات جدید است. به همین دلیل نرم افزاری که رها شده باشد حتی اگر بهترین نرم افزار باشد مانند یک جسد است! چنین دیدگاهی به نرم افزار با روش سنتی تصویر کردن نرم افزار به عنوان یک سیستم صوری که درستی آن قابل اثبات است فاصله زیادی دارد.
ادامه دارد...
اگر نگاهی به مواد درسی رشته کامپیوتر (مهندسی و علوم کامپیوتر) تقریبا هر جای دنیا بیندازیم متوجه می شویم نحوه آموزش علم کامپیوتر اینگونه است که آنرا شاخه ای از ریاضیات و منطق می شناسند. درسهای ساختمان گسسته و الگوریتم و مدار منطقی و زبان ماشینها، برنامه های کامپیوتری و اجزای آن را تابع های ریاضی ای معرفی میکنند که از جهات مختلف مورد مطالعه قرار می گیرند. مثلا برنامه چند قدم برای هر ورودی زمان نیاز دارد. آیا برنامه بر روی هر ورودی ممکنی متوقف می شود یا خیر. این روش البته بسیار موفق عمل کرده است و دلایل تاریخی خوبی برای چنین رویکردی به برنامه نویسی وجود دارد. آلن تورینگ و آلونزو چرچ ریاضیدان و منطقدان بودند و دیدگاه آنها نسبت به کامپیوتر هم شاخه ای از منطق بود. کامپیوترها در ابتدا صرفا ساخت های صوری ای بودند که به صورت انتزاعی مورد مطالعه قرار میگرفتند. دیدگاه ساختمان صوری به برنامه نویسی بسیار موفق و پر بار است اما بدون اشکال هم نیست. این بخصوص زمانی آشکار می شود که اندازه برنامه ها بزرگ می شود یا برنامه ها از ساختارهای تماما متعین (deterministic) فاصله می گیرند. مواردی که تقریبا تمام حالت های مفید برنامه نویسی را پوشش می دهد.
اولین مورد اندازه برنامه هاست. وقتی اندازه برنامه خیلی بزرگ می شود ویژگی های جدیدی به میدان می آیند. اولین نکته این است که برنامه های بزرگ را تقریبا نمی توان با روش های formal verification مورد بررسی قرار داد. یعنی نمی توان از صحت آنها به صورت کامل مانند یک سیستم صوری کوچک مطمئن شد. کاری که می توان کرد این است که برای برنامه تست نوشته می شود اما این تست ها هرگز نمی توانند تمام حالت های ممکن را پوشش دهند. بنابراین باگ بخشی از برنامه است! هرگز نمی توان یک برنامه بزرگ (مثلا در اندازه مایکروسافت ورد یا لینوکس) را بدون هیچ باگی داشت. از طرفی برنامه یک ساخت صوری تمام شده نیست بلکه نیاز به رسیدگی (maintenance) دارد. کسی یک سیستم صوری مانند منطق درجه یک را رسیدگی نمیکند چون سیستم تمام شده و سازگاری (consistency) و تمامیت (completeness) آن اثبات شده است. منطقه درجه یک نمونه کامل از یک ساخت کامل افلاطونی ست! دنیای واقعی اما به ندرت چنین ساختارهایی دارد. هیچ نرم افزاری وجود ندارد که نیاز به رسیدگی نداشته باشد چون همه می دانند نرم افزار دقیقا مانند یک موجود زنده است. یک موجود زنده همواره سلولهای کهنه را دفع کرده و سلول های جدید میسازد. مغز یک موجود زنده همواره در حال اضافه کردن ارتباطات جدید است. به همین دلیل نرم افزاری که رها شده باشد حتی اگر بهترین نرم افزار باشد مانند یک جسد است! چنین دیدگاهی به نرم افزار با روش سنتی تصویر کردن نرم افزار به عنوان یک سیستم صوری که درستی آن قابل اثبات است فاصله زیادی دارد.
ادامه دارد...