Forwarded from عکس نگار
⚫️قهرمان عظيم حسين
اگر شهادت حسين بن علي صرفا يک جريان حزن آور مي بود، اگر صرفا يک مصيبت مي بود، اگر صرفا اين مي بود که خوني به ناحق ريخته شده است و به تعبير ديگر صرفا نفله شدن يک شخصيت مي بود، ولو شخصيت بسيار بزرگي، هرگز چنين آثاري را به دنبال خود نمي آورد. شهادت حسين بن علي، از آن جهت که اين داستان و تاريخچه، تنها يک مصيبت و يک جنايت و ستمگري از طرف يک عده اي جنايتگر نبود، بلکه يک قهرمان بسيار و بسيار بزرگ از طرف همان کسي بود که جنايت ها را بر او وارد کردند.
حماسه حسيني، ج 1، ص 162.
🔴 لبیک یا ثارالله ✊
https://telegram.me/man_engelabiyam
اگر شهادت حسين بن علي صرفا يک جريان حزن آور مي بود، اگر صرفا يک مصيبت مي بود، اگر صرفا اين مي بود که خوني به ناحق ريخته شده است و به تعبير ديگر صرفا نفله شدن يک شخصيت مي بود، ولو شخصيت بسيار بزرگي، هرگز چنين آثاري را به دنبال خود نمي آورد. شهادت حسين بن علي، از آن جهت که اين داستان و تاريخچه، تنها يک مصيبت و يک جنايت و ستمگري از طرف يک عده اي جنايتگر نبود، بلکه يک قهرمان بسيار و بسيار بزرگ از طرف همان کسي بود که جنايت ها را بر او وارد کردند.
حماسه حسيني، ج 1، ص 162.
🔴 لبیک یا ثارالله ✊
https://telegram.me/man_engelabiyam
Forwarded from عکس نگار
#آزاد_كرده_حسين (ع)
🔹يكي از شيعيان در بصره سالي ده شب در خانه اش دهه عاشورا روضه خواني مي كرد اين بنده خدا ورشكست شد و وضع زندگي اش از هم پاشيده شد حتي خانه اش را هم فروخت .
🔸نزديك محرم بود با همسرش داخل منزل روي تكه حصيري نشسته بودند يكي دو ماه ديگر بنا بود خانه را تخليه كنند، و تحويل صاحبخانه بدهند و بروند.
🔹همسرش مي گويد: يك وقت ديدم شوهرم منقلب شد و فرياد زد.
🔸گفتم : چه شده ؟ چرا داد مي زني ؟
🔹گفت : اي زن ما همه جور مي توانستيم دور و بر كارمان را جمع كنيم ، آبرويمان يك مدت محفوظ باشد، اما بناست آبرويمان برود. گفتم : چطور؟ گفت : هر سال دهه عاشورا #امام_حسين (ع ) روي بام خانه ما يك پرچم داشت مردم به عادت هر ساله امسال هم مي آيند ما هم وضعمان ايجاب نمي كند و دروغ هم نمي توانيم بگوئيم آبرويمان جلوي مردم مي رود. يكدفعه منقلب گرديد، گفت : اي حسين مپسند آبرويمان ميان مردم برود، قدري گريه كرد.
🔸همسرش گفت : ناراحت نباش يك چيز فروشي داريم . گفت : چي داريم ؟ گفت : من هيجده سال زحمت كشيدم يك پسر بزرگ كردم پسر وقتي آمد گيسوانش را مي تراشي ، و فردا صبح دستش را مي گيري مي بري سر بازار، چكار داري بگوئي پسرم است ، بگو غلامم است .
🔹و به يك قيمتي او را بفروش و پولش را بياور و اين چراغ محفل حسيني را روشن كن .
🔸مرد گفت : مشكل مي دانم پسر راضي بشود و شرعاً نمي دانم درست باشد كه او را بفروشيم يا نه . زن و شوهر رفتند خدمت علماء و قضيه را پرسيدند، علماء گفتند: پسر اگر راضي باشد خودش را در اختيار كسي بگذارد اشكالي ندارد، و بعد از سؤ ال بر گشتند خانه .
🔹يك وقت ديدند در خانه باز شد پسرشان وارد شد، پسر مي گويد. وقتي وارد منزل شدم ديدم مادرم مرتب به قد و بالاي من نگاه مي كند و گريه مي كند، پدرم مرتب مرا مشاهده مي كند اشك مي ريزد گفتم : مادر چيزي شده ؟ مادر گفت : پسر جان ما تصميم گرفته ايم تو را با امام حسين (ع ) معامله كنيم .
🔸پسر گفت : چطور؟ جريان را نقل كردند پسر گفت : به به حاضرم چه از اين بهتر. شب صبح شد گيسوان پسر را تراشيدند، پدر دست پسر را گرفت كه به بازار ببرد پسر دست انداخت گردن مادرش (مادر است و اينهم جوانش است ) پس يكمقدار بسيار زيادي گريه كردند و از هم جدا شدند. پدر، پسر را آورد سر بازار برده فروشان ، به آن قيمتي كه گفت ، تا غروب آفتاب هيچكس نخريد، غروب آفتاب پدر خوشحال شد، گفت : امشب هم مي برمش خانه يكدفعه ديگر مادرش او را ببيند فردا او را مي آورم و مي فروشم .
🔹تا اين فكر را كردم ديدم يك سوار از در دروازه بصره وارد شد و سراسيمه نزد ما آمد بمن سلام كرد جوابش را دادم . فرمود: آقا اين را مي فروشي ؟ (نفرمود غلام يا پسرت را مي فروشي ) گفتم : آري . فرمود: چند مي فروشي ؟ گفتم : اين قيمت ، يك كيسه اي بمن داد ديدم دينارها درست است .
🔸فرمود: اگر بيشتر هم مي خواهي بتو بدهم ، من خيال كردم مسخره ام مي كند. گفتم : نه . فرمود: بيا يك مشت پول ديگر بمن داد. فرمود: پسر جان بيا برويم . تا فرمود پسر بيا برويم ، اين پسر خود را در آغوش پدرش انداخت ، مقدار زيادي هم گريه كرد بعد پشت سر آن آقا سوار شد و از در دروازه بصره رفتند بيرون . پدر مي گويد: آمدم منزل ديدم مادر منتظر نتيجه بود گفت : چكار كردي ؟ گفتم : فروختم .
🔹يك وقت ديدم مادر بلند شد گفت : اي حسين به خودت قسم ديگر اسم بچه ام را به زبان نمي برم . پسر مي گويد: دنبال سر آن آقا سوار شدم و از در دروازه بصره خارج شديم بغض راه گلويم را گرفته بود بنا كردم گريه كردن ، يك وقت آقا رويش را برگرداند، فرمود: پسر جان چرا گريه مي كني ؟ گفتم آقا اين اربابي كه داشتم خيلي مهربان بود، خيلي با هم الفت داشتيم ، حالا از او جدا شدم و ناراحتم .
🔸فرمود: پسرم نگو اربابم بگو پدرم . گفتم : آري پدرم . فرمود: مي خواهي برگردي نزدشان ؟ گفتم : نه . فرمود: چرا؟ گفتم : اگر بروم مي گويند تو فرار كردي . فرمود: نه پسر جان ، برو پائين من را پائين كرد، فرمود: برو خانه . گفتم : نمي روم ، مي گويند تو فرار كردي .
🔹فرمود: نه آقا جان برو خانه اگر گفتند فرار كردي بگو نه ، حسين مرا آزاد كرد. يك وقت ديدم كسي نيست . پسر آمد در خانه را كوبيد مادر آمد در را باز كرد. گفت : پسرجان چرا آمدي ؟ دويد شوهرش را صدا زد گفت : بتو نگفته بودم اين بچه طاقت نمي آورد، حالا آمده .
🔸پدر گفت : پسر جان چرا فرار كردي ؟
گفتم : پدر بخدا من فرار نكردم .
گفت : پس چطور شد آمدي ؟
گفتم : بابا #حسین_آزاد_كرد. 😢
📚قافله اشك ص 20
▪️السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
🔴 لبیک یا حسین ثارالله ✊
https://telegram.me/man_engelabiyam
🔹يكي از شيعيان در بصره سالي ده شب در خانه اش دهه عاشورا روضه خواني مي كرد اين بنده خدا ورشكست شد و وضع زندگي اش از هم پاشيده شد حتي خانه اش را هم فروخت .
🔸نزديك محرم بود با همسرش داخل منزل روي تكه حصيري نشسته بودند يكي دو ماه ديگر بنا بود خانه را تخليه كنند، و تحويل صاحبخانه بدهند و بروند.
🔹همسرش مي گويد: يك وقت ديدم شوهرم منقلب شد و فرياد زد.
🔸گفتم : چه شده ؟ چرا داد مي زني ؟
🔹گفت : اي زن ما همه جور مي توانستيم دور و بر كارمان را جمع كنيم ، آبرويمان يك مدت محفوظ باشد، اما بناست آبرويمان برود. گفتم : چطور؟ گفت : هر سال دهه عاشورا #امام_حسين (ع ) روي بام خانه ما يك پرچم داشت مردم به عادت هر ساله امسال هم مي آيند ما هم وضعمان ايجاب نمي كند و دروغ هم نمي توانيم بگوئيم آبرويمان جلوي مردم مي رود. يكدفعه منقلب گرديد، گفت : اي حسين مپسند آبرويمان ميان مردم برود، قدري گريه كرد.
🔸همسرش گفت : ناراحت نباش يك چيز فروشي داريم . گفت : چي داريم ؟ گفت : من هيجده سال زحمت كشيدم يك پسر بزرگ كردم پسر وقتي آمد گيسوانش را مي تراشي ، و فردا صبح دستش را مي گيري مي بري سر بازار، چكار داري بگوئي پسرم است ، بگو غلامم است .
🔹و به يك قيمتي او را بفروش و پولش را بياور و اين چراغ محفل حسيني را روشن كن .
🔸مرد گفت : مشكل مي دانم پسر راضي بشود و شرعاً نمي دانم درست باشد كه او را بفروشيم يا نه . زن و شوهر رفتند خدمت علماء و قضيه را پرسيدند، علماء گفتند: پسر اگر راضي باشد خودش را در اختيار كسي بگذارد اشكالي ندارد، و بعد از سؤ ال بر گشتند خانه .
🔹يك وقت ديدند در خانه باز شد پسرشان وارد شد، پسر مي گويد. وقتي وارد منزل شدم ديدم مادرم مرتب به قد و بالاي من نگاه مي كند و گريه مي كند، پدرم مرتب مرا مشاهده مي كند اشك مي ريزد گفتم : مادر چيزي شده ؟ مادر گفت : پسر جان ما تصميم گرفته ايم تو را با امام حسين (ع ) معامله كنيم .
🔸پسر گفت : چطور؟ جريان را نقل كردند پسر گفت : به به حاضرم چه از اين بهتر. شب صبح شد گيسوان پسر را تراشيدند، پدر دست پسر را گرفت كه به بازار ببرد پسر دست انداخت گردن مادرش (مادر است و اينهم جوانش است ) پس يكمقدار بسيار زيادي گريه كردند و از هم جدا شدند. پدر، پسر را آورد سر بازار برده فروشان ، به آن قيمتي كه گفت ، تا غروب آفتاب هيچكس نخريد، غروب آفتاب پدر خوشحال شد، گفت : امشب هم مي برمش خانه يكدفعه ديگر مادرش او را ببيند فردا او را مي آورم و مي فروشم .
🔹تا اين فكر را كردم ديدم يك سوار از در دروازه بصره وارد شد و سراسيمه نزد ما آمد بمن سلام كرد جوابش را دادم . فرمود: آقا اين را مي فروشي ؟ (نفرمود غلام يا پسرت را مي فروشي ) گفتم : آري . فرمود: چند مي فروشي ؟ گفتم : اين قيمت ، يك كيسه اي بمن داد ديدم دينارها درست است .
🔸فرمود: اگر بيشتر هم مي خواهي بتو بدهم ، من خيال كردم مسخره ام مي كند. گفتم : نه . فرمود: بيا يك مشت پول ديگر بمن داد. فرمود: پسر جان بيا برويم . تا فرمود پسر بيا برويم ، اين پسر خود را در آغوش پدرش انداخت ، مقدار زيادي هم گريه كرد بعد پشت سر آن آقا سوار شد و از در دروازه بصره رفتند بيرون . پدر مي گويد: آمدم منزل ديدم مادر منتظر نتيجه بود گفت : چكار كردي ؟ گفتم : فروختم .
🔹يك وقت ديدم مادر بلند شد گفت : اي حسين به خودت قسم ديگر اسم بچه ام را به زبان نمي برم . پسر مي گويد: دنبال سر آن آقا سوار شدم و از در دروازه بصره خارج شديم بغض راه گلويم را گرفته بود بنا كردم گريه كردن ، يك وقت آقا رويش را برگرداند، فرمود: پسر جان چرا گريه مي كني ؟ گفتم آقا اين اربابي كه داشتم خيلي مهربان بود، خيلي با هم الفت داشتيم ، حالا از او جدا شدم و ناراحتم .
🔸فرمود: پسرم نگو اربابم بگو پدرم . گفتم : آري پدرم . فرمود: مي خواهي برگردي نزدشان ؟ گفتم : نه . فرمود: چرا؟ گفتم : اگر بروم مي گويند تو فرار كردي . فرمود: نه پسر جان ، برو پائين من را پائين كرد، فرمود: برو خانه . گفتم : نمي روم ، مي گويند تو فرار كردي .
🔹فرمود: نه آقا جان برو خانه اگر گفتند فرار كردي بگو نه ، حسين مرا آزاد كرد. يك وقت ديدم كسي نيست . پسر آمد در خانه را كوبيد مادر آمد در را باز كرد. گفت : پسرجان چرا آمدي ؟ دويد شوهرش را صدا زد گفت : بتو نگفته بودم اين بچه طاقت نمي آورد، حالا آمده .
🔸پدر گفت : پسر جان چرا فرار كردي ؟
گفتم : پدر بخدا من فرار نكردم .
گفت : پس چطور شد آمدي ؟
گفتم : بابا #حسین_آزاد_كرد. 😢
📚قافله اشك ص 20
▪️السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
🔴 لبیک یا حسین ثارالله ✊
https://telegram.me/man_engelabiyam
Forwarded from عکس نگار
💢شهداي کربلاي آرزومند شرکت در #مجالس_عزاي_امام_حسين علیه السلام
🔹يکي از علماي بزرگ حضرت حبيب ابن مظاهر عليه السلام را در خواب ديد که در غرفه هاي بهشتي به انواع نعمتهاي پروردگار متنعم هستند.
🔸 پس از عرض ارادت، به ايشان عرض کرد: «اي حبيب، چگونه شکر اين نعمت را ادا مي کني که در جواني خدمت حضرت رسول خدا بودي و در پيري موي سفيد خود را در راه ياري فرزند پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به خون خود خضاب نمودي؟ آيا آرزوي ديگر هم داري؟
🔹حبيب ابن مظاهر عليه السلام فرمود: آرزو دارم به دنيا برگردم و در جمله ي عزاداران امام حسين عليه السلام داخل شوم! زيرا از سيد دو عالم شنيدم که فرمودند:
🔸«هر کس در #مجلس_عزاي_فرزندم_حسين عليه السلام از روي #معرفت اشک بريزد، خداوند کريمه #ثواب_صد_شهيد به او عطا فرمايد و درجات او را در بهشت بيفزايد» .
📚 سحاب رحمت ص 94 به نقل از زندگاني حبيب ابنمظاهر ص 56.
🔴 لبیک یا ثارالله ✊
https://telegram.me/man_engelabiyam
🔹يکي از علماي بزرگ حضرت حبيب ابن مظاهر عليه السلام را در خواب ديد که در غرفه هاي بهشتي به انواع نعمتهاي پروردگار متنعم هستند.
🔸 پس از عرض ارادت، به ايشان عرض کرد: «اي حبيب، چگونه شکر اين نعمت را ادا مي کني که در جواني خدمت حضرت رسول خدا بودي و در پيري موي سفيد خود را در راه ياري فرزند پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به خون خود خضاب نمودي؟ آيا آرزوي ديگر هم داري؟
🔹حبيب ابن مظاهر عليه السلام فرمود: آرزو دارم به دنيا برگردم و در جمله ي عزاداران امام حسين عليه السلام داخل شوم! زيرا از سيد دو عالم شنيدم که فرمودند:
🔸«هر کس در #مجلس_عزاي_فرزندم_حسين عليه السلام از روي #معرفت اشک بريزد، خداوند کريمه #ثواب_صد_شهيد به او عطا فرمايد و درجات او را در بهشت بيفزايد» .
📚 سحاب رحمت ص 94 به نقل از زندگاني حبيب ابنمظاهر ص 56.
🔴 لبیک یا ثارالله ✊
https://telegram.me/man_engelabiyam
Forwarded from افسران جوان جنگ نرم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🚨 صرفا جهت اطلاع آنهایی که یک شب علامه شدند!
واکنش رئیسی تولیت آستان قدس به استفاده رسانه ها از عنوان «آیت الله»
من طلبه و خادم الرضا هستم!
@Afsaran_ir
واکنش رئیسی تولیت آستان قدس به استفاده رسانه ها از عنوان «آیت الله»
من طلبه و خادم الرضا هستم!
@Afsaran_ir
.
🌹 امام حسين فرمود: #خانواده_ما_را #به_ماديات_و_دنیا_نفروشيد
⬅️اين قضيه توسط خطيب محترم، آقاي حاج ... نقل شده است:
🔹چندين سال است که در تهران در مجالس و محافل حسيني منبر مي روم و افتخار نوکري جد مظلومم امام حسين عليه السلام را دارم.
🔸يکي از شبها که حدود ساعت نه، پس از تمام شدن منبر به منزل برگشتم، تلفن زنگ زد. گوشي را برداشتم، ديدم يکي از دوستان است. ايشان فرمود: فلان شخصي بازاري به رحمت خدا رفته است و فردا بعد از ظهر در فلان مسجد، مجلس ترحيم او برگزار مي شود؛ من شما را جهت سخنراني در مجلس ختم آن مرحوم، به فرزندانش معرفي کرده ام. سر ساعت سه بعدازظهر در آنجا حاضر باشيد.
🔹در همان حال به يادم آمدم که روز گذشته، در مجلسي، روضه ي ماهيانه ي خانگي خواندم و خانمي در آن مجلس با التماس به من گفتند: «فردا عصر، در همين ساعت به منزل ما تشريف بياوريد، من حاجتي دارم و نذر کرده ام #سفره_ی_حضرت_رقيه_خاتون
سلام الله عليها بيندازم و شما بايد روضه توسل به حضرت رقيه عليهاالسلام بخوانيد.»
🔸من به آن خانم قول دادم که سر ساعت موعود به منزل آنها بروم.
🔹به هر حال به دوستم گفتم: «من براي فردا قول داده ام که در منزلي روضه ي حضرت رقيه سلام الله عليها بخوانم.» دوستم گفت: اي آقا! من خواستم به شما خدمتي کرده باشم، شما چه فکر مي کنيد؟!
🔸در اين هنگام، بنده با خود فکر کردم که بايد چندين مجلس روضه حضرت رقيه و حضرت علي اصغر عليهماالسلام بخوانم، تا سي تومان پول به من بدهند! اکنون اين تاجر سرمايه دار فوت شده است و براي سخنراني در مجلس او، پول زيادي مي دهند. به هر حال از رفتن به منزل آن زن منصرف شدم و براي مجلس ختم قول دادم.
🔹هنگامي که به خواب رفتم، در عالم رؤيا ديدم، در خيابان، در سر نبش همان کوچه اي که ديروز در آنجا روضه خوانده بودم، يک #سيد_نوراني ايستاده بود و دست #يک_دختر_سه_ساله اي را هم در دست داشت. با هم سلام و تعارف کرديم و من از ايشان پرسيدم: نام شريفتان چيست و در کجاي تهران سکونت داريد؟ ايشان پاسخ داد:
🔸 «من در همه ي مجالس سوگواري خودم حاضر مي شوم و اين دختر هم دختر سه ساله ي من #رقيه است. شما، ما خانواده را به ماديات و دنيا نفروشيد. چرا اين زن را پس از آنکه به وي قول داديد که در منزلش روضه بخوانيد، چشم انتظار گذاشتيد؟ چرا به خاطر اينکه آن حاجي بازاري که فوت شد وراثش پول بيشتري به تو مي دهند، مي خواهي خلف وعده بکني؟! و بنا کردند به شدت گريه کردن و با آن دختر به سمت همان خانه اي که آن زن منتظر من بود، رفتند.
🔹من بيدار شدم وبه دوستم تلفن کردم. حدود ساعت 2 بعد از نصف شب بود. با گريه به او گفتم: فلاني، فردا براي مجلس ترحيم آن حاجي، منتظر من نباشد، که به هيچ وجهي نخواهم آمد. فردا نيز سر ساعت به منزل آن خانم رفتم و مصيبت حضرت رقيه خاتون عليهاالسلام را خواندم و اين قضيه را هم روي منبر گفتم. هم خودم و هم مستمعين، شديدا منقلب گشتيم و گريه ي بي سابقه اي بر ما حاکم شد، به طوري که بعد از ختم روضه هم، باز همگي به شدت گريه مي کرديم و بوي عطر خوشي فضاي خانه را فراگرفته بود و من تا به حال چنين حالي در خود نديده بودم.
📚 ستارهي درخشان شام، ص 277.
▪️السلام علیک یا اباعبدالله الحسین و علی الارواح التی حلت بفنائک😢
السلام علیکِ یا رقیة بنت الحسین 😢
💢 اللهم اجعلنی عندک وجیها بالحسین علیه السلام
🔴 لبیک یا ثارالله ✊
https://telegram.me/man_engelabiyam
🌹 امام حسين فرمود: #خانواده_ما_را #به_ماديات_و_دنیا_نفروشيد
⬅️اين قضيه توسط خطيب محترم، آقاي حاج ... نقل شده است:
🔹چندين سال است که در تهران در مجالس و محافل حسيني منبر مي روم و افتخار نوکري جد مظلومم امام حسين عليه السلام را دارم.
🔸يکي از شبها که حدود ساعت نه، پس از تمام شدن منبر به منزل برگشتم، تلفن زنگ زد. گوشي را برداشتم، ديدم يکي از دوستان است. ايشان فرمود: فلان شخصي بازاري به رحمت خدا رفته است و فردا بعد از ظهر در فلان مسجد، مجلس ترحيم او برگزار مي شود؛ من شما را جهت سخنراني در مجلس ختم آن مرحوم، به فرزندانش معرفي کرده ام. سر ساعت سه بعدازظهر در آنجا حاضر باشيد.
🔹در همان حال به يادم آمدم که روز گذشته، در مجلسي، روضه ي ماهيانه ي خانگي خواندم و خانمي در آن مجلس با التماس به من گفتند: «فردا عصر، در همين ساعت به منزل ما تشريف بياوريد، من حاجتي دارم و نذر کرده ام #سفره_ی_حضرت_رقيه_خاتون
سلام الله عليها بيندازم و شما بايد روضه توسل به حضرت رقيه عليهاالسلام بخوانيد.»
🔸من به آن خانم قول دادم که سر ساعت موعود به منزل آنها بروم.
🔹به هر حال به دوستم گفتم: «من براي فردا قول داده ام که در منزلي روضه ي حضرت رقيه سلام الله عليها بخوانم.» دوستم گفت: اي آقا! من خواستم به شما خدمتي کرده باشم، شما چه فکر مي کنيد؟!
🔸در اين هنگام، بنده با خود فکر کردم که بايد چندين مجلس روضه حضرت رقيه و حضرت علي اصغر عليهماالسلام بخوانم، تا سي تومان پول به من بدهند! اکنون اين تاجر سرمايه دار فوت شده است و براي سخنراني در مجلس او، پول زيادي مي دهند. به هر حال از رفتن به منزل آن زن منصرف شدم و براي مجلس ختم قول دادم.
🔹هنگامي که به خواب رفتم، در عالم رؤيا ديدم، در خيابان، در سر نبش همان کوچه اي که ديروز در آنجا روضه خوانده بودم، يک #سيد_نوراني ايستاده بود و دست #يک_دختر_سه_ساله اي را هم در دست داشت. با هم سلام و تعارف کرديم و من از ايشان پرسيدم: نام شريفتان چيست و در کجاي تهران سکونت داريد؟ ايشان پاسخ داد:
🔸 «من در همه ي مجالس سوگواري خودم حاضر مي شوم و اين دختر هم دختر سه ساله ي من #رقيه است. شما، ما خانواده را به ماديات و دنيا نفروشيد. چرا اين زن را پس از آنکه به وي قول داديد که در منزلش روضه بخوانيد، چشم انتظار گذاشتيد؟ چرا به خاطر اينکه آن حاجي بازاري که فوت شد وراثش پول بيشتري به تو مي دهند، مي خواهي خلف وعده بکني؟! و بنا کردند به شدت گريه کردن و با آن دختر به سمت همان خانه اي که آن زن منتظر من بود، رفتند.
🔹من بيدار شدم وبه دوستم تلفن کردم. حدود ساعت 2 بعد از نصف شب بود. با گريه به او گفتم: فلاني، فردا براي مجلس ترحيم آن حاجي، منتظر من نباشد، که به هيچ وجهي نخواهم آمد. فردا نيز سر ساعت به منزل آن خانم رفتم و مصيبت حضرت رقيه خاتون عليهاالسلام را خواندم و اين قضيه را هم روي منبر گفتم. هم خودم و هم مستمعين، شديدا منقلب گشتيم و گريه ي بي سابقه اي بر ما حاکم شد، به طوري که بعد از ختم روضه هم، باز همگي به شدت گريه مي کرديم و بوي عطر خوشي فضاي خانه را فراگرفته بود و من تا به حال چنين حالي در خود نديده بودم.
📚 ستارهي درخشان شام، ص 277.
▪️السلام علیک یا اباعبدالله الحسین و علی الارواح التی حلت بفنائک😢
السلام علیکِ یا رقیة بنت الحسین 😢
💢 اللهم اجعلنی عندک وجیها بالحسین علیه السلام
🔴 لبیک یا ثارالله ✊
https://telegram.me/man_engelabiyam
Telegram
✔ من انقلابی ام 🔊
🚨 کانال : #من_انقلابیام
با رویکرد:
سیاسی ، فرهنگی ، انتقادی ، روشنگری
تحلیلهای سیاسیاقتصادی روز کشور
🚩من انقلابی ام✊
https://t.iss.one/man_engelabiyam
با رویکرد:
سیاسی ، فرهنگی ، انتقادی ، روشنگری
تحلیلهای سیاسیاقتصادی روز کشور
🚩من انقلابی ام✊
https://t.iss.one/man_engelabiyam
Forwarded from حضرت بقیه اللّه (عج)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 مهدکودک ها ومدرسه های زیر نظر بهائیت در سراسر کشور در حال گسترش هستند...
🚫اگر نگران آینده فرزندانتان هستید بیشتر تحقیق کنید ..
📹حضرت بقیه اللّه (عج)
https://telegram.me/bagheatallah313
🚫اگر نگران آینده فرزندانتان هستید بیشتر تحقیق کنید ..
📹حضرت بقیه اللّه (عج)
https://telegram.me/bagheatallah313
.
🔴 #مرگ_سرخ
#به_از_زندگي_ننگين است
✅ #حسين_مرد_بيعت_نيست
🔹با اينکه از امام حسين عليه السلام کلام زيادي نقل نشده، اگر به نسبت حساب کنيم، در ميان ائمه از ايشان بيشتر از همه در مسأله کرامت و عزت نفس مأثور است. از جمله کلمات قصار ايشان است که در بحار نقل مي کند:
🔸موت في عز خير من حيوه في ذل؛ [1]
✅#مردن_با_عزت، #از_زندگي_در_ذلت_بهتر_است و بر آن ترجيح دارد.
⬅️جمله معروف ايشان:
✅ #هيهات_منا_الذله
🔹عجيب است و از آن جمله هايي است که تا نفس مي بارد: الا و ان الدعي ابن الدعي قد رکز بين اثنين بين السله و الذله وهيهات منا الذله يأبي الله ذلک لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و طهرت و انوف حميه و نفوس ابيه من ان نؤثر طاعه اللنام علي مصارع الکرام.
🔸(در روز عاشورا امام حسين) گاهي سوار اسب مي شد و با مردم صحبت مي کرد. يک نوبت که مي خواست صدايش را همه بشنوند سوار شتر شد که بلند باشد (مثل کسي که روي منبر است و از ديگران بالاتر است. چون ديگران سوار اسب بودند) و در وسط ميدان همه او را ببينند.
🔹آنگاه جملات فوق را فرمود:
#هيهات_منا_الذله ما کجا و تن به خواري دادن کجا! تفاوت از زمين تا آسمان است. خداي ما براي ما ذلت را نمي پسندد، پيامبر نمي پسندد، آن دامن هايي که ما در آن دامن ها پرورش يافته ايم، دامن علي و پستان زهرا به ما اجازه نمي دهد. (کأنه مي گويد) اگر از مؤمنين جهان تا دامنه قيامت بپرسند، رفراندوم کنند که شما براي حسين ذلت را مي پسنديد يا شمشير را، تمام مؤمنين عالم خواهند گفت: ما شمشير را مي پسنديم نه ذلت را. من ان نؤثر طاعه اللئام علي مصارع الکرام آنها نمي پسندند که ما اطاعت لئيمان و پست فطرتان را ترجيح بدهيم بر خوابگاه مردمان بزرگوار يعني بر مقاتل و کشتنگاه ها.
🔸از سخنان امام در روز عاشورا است: لا والله لا اعطيکم بيدي اعطاء الذليل و لا افر فرار العبيد. [2] همچنين از سخنان آن حضرت است: الصدق عز و الکذب عجز (نظير اين کلمات در کلمات ائمه زياد داريم) راستي، عزت است و دروغ از ناتواني است. نکته ها همه در اين موارد است که تدريجا شرح مي دهم.
🔹اينگونه تعبيرات خيلي معني دارد: به اين دليل بايد دنبال راستي بود که راستي عزت است و يک انسان دنبال عزت و شرف است، و به اين دليل از دروغ بايد پرهيز کرد که دروغ عجز و ناتواني است. آدم دروغگو به دليل احساس عجز و ناتواني و زبوني که در روح خودش مي کند دروغ مي گويد. يعني محال است يک انسان در روح خودش احساس عزت و نيرو و شرف بکند و حاضر باشد يک کلمه دروغ به زبان خودش بياورد. [3] .
📙[1] بلاغه الحسين، ص 141.
📘[2] انسان الاشراف، ج 3، ص 188، نه، به خدا قسم مانند يک انسان ذليل با آنها بيعت نمي کنم و نيز مانند يک برده فرار نمي کنم.
📗[3] فلسفه اخلاق، ص 152.
#حسين_مرد_بيعت_نيست
🔹حر بعد از برخورد با ابا عبدالله مي خواست ايشان را به طرف کوفه ببرد و امام امتناع کرد. حسين_حاضر_نبود_تن_به_ذلت_بدهد، چون او مي خواست آقا را تحت الحفظ ببرد. فرمود: ابدا من نمي آيم.
🔸بالاخره پس از مذاکرات قرار شد راهي را بگيرند که نه منتهي به کوفه بشود و نه منتهي به مدينه، يعني به اصطلاح جهت غرب را بگيرند، که آمدند تا منتهي شد به سرزمين #کربلا.
⚫️ السلام علیک یا اباعبداللّه الحسین(ع)
🔴 لبیک یا حسین ثارالله ✊
https://telegram.me/man_engelabiyam
🔴 #مرگ_سرخ
#به_از_زندگي_ننگين است
✅ #حسين_مرد_بيعت_نيست
🔹با اينکه از امام حسين عليه السلام کلام زيادي نقل نشده، اگر به نسبت حساب کنيم، در ميان ائمه از ايشان بيشتر از همه در مسأله کرامت و عزت نفس مأثور است. از جمله کلمات قصار ايشان است که در بحار نقل مي کند:
🔸موت في عز خير من حيوه في ذل؛ [1]
✅#مردن_با_عزت، #از_زندگي_در_ذلت_بهتر_است و بر آن ترجيح دارد.
⬅️جمله معروف ايشان:
✅ #هيهات_منا_الذله
🔹عجيب است و از آن جمله هايي است که تا نفس مي بارد: الا و ان الدعي ابن الدعي قد رکز بين اثنين بين السله و الذله وهيهات منا الذله يأبي الله ذلک لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و طهرت و انوف حميه و نفوس ابيه من ان نؤثر طاعه اللنام علي مصارع الکرام.
🔸(در روز عاشورا امام حسين) گاهي سوار اسب مي شد و با مردم صحبت مي کرد. يک نوبت که مي خواست صدايش را همه بشنوند سوار شتر شد که بلند باشد (مثل کسي که روي منبر است و از ديگران بالاتر است. چون ديگران سوار اسب بودند) و در وسط ميدان همه او را ببينند.
🔹آنگاه جملات فوق را فرمود:
#هيهات_منا_الذله ما کجا و تن به خواري دادن کجا! تفاوت از زمين تا آسمان است. خداي ما براي ما ذلت را نمي پسندد، پيامبر نمي پسندد، آن دامن هايي که ما در آن دامن ها پرورش يافته ايم، دامن علي و پستان زهرا به ما اجازه نمي دهد. (کأنه مي گويد) اگر از مؤمنين جهان تا دامنه قيامت بپرسند، رفراندوم کنند که شما براي حسين ذلت را مي پسنديد يا شمشير را، تمام مؤمنين عالم خواهند گفت: ما شمشير را مي پسنديم نه ذلت را. من ان نؤثر طاعه اللئام علي مصارع الکرام آنها نمي پسندند که ما اطاعت لئيمان و پست فطرتان را ترجيح بدهيم بر خوابگاه مردمان بزرگوار يعني بر مقاتل و کشتنگاه ها.
🔸از سخنان امام در روز عاشورا است: لا والله لا اعطيکم بيدي اعطاء الذليل و لا افر فرار العبيد. [2] همچنين از سخنان آن حضرت است: الصدق عز و الکذب عجز (نظير اين کلمات در کلمات ائمه زياد داريم) راستي، عزت است و دروغ از ناتواني است. نکته ها همه در اين موارد است که تدريجا شرح مي دهم.
🔹اينگونه تعبيرات خيلي معني دارد: به اين دليل بايد دنبال راستي بود که راستي عزت است و يک انسان دنبال عزت و شرف است، و به اين دليل از دروغ بايد پرهيز کرد که دروغ عجز و ناتواني است. آدم دروغگو به دليل احساس عجز و ناتواني و زبوني که در روح خودش مي کند دروغ مي گويد. يعني محال است يک انسان در روح خودش احساس عزت و نيرو و شرف بکند و حاضر باشد يک کلمه دروغ به زبان خودش بياورد. [3] .
📙[1] بلاغه الحسين، ص 141.
📘[2] انسان الاشراف، ج 3، ص 188، نه، به خدا قسم مانند يک انسان ذليل با آنها بيعت نمي کنم و نيز مانند يک برده فرار نمي کنم.
📗[3] فلسفه اخلاق، ص 152.
#حسين_مرد_بيعت_نيست
🔹حر بعد از برخورد با ابا عبدالله مي خواست ايشان را به طرف کوفه ببرد و امام امتناع کرد. حسين_حاضر_نبود_تن_به_ذلت_بدهد، چون او مي خواست آقا را تحت الحفظ ببرد. فرمود: ابدا من نمي آيم.
🔸بالاخره پس از مذاکرات قرار شد راهي را بگيرند که نه منتهي به کوفه بشود و نه منتهي به مدينه، يعني به اصطلاح جهت غرب را بگيرند، که آمدند تا منتهي شد به سرزمين #کربلا.
⚫️ السلام علیک یا اباعبداللّه الحسین(ع)
🔴 لبیک یا حسین ثارالله ✊
https://telegram.me/man_engelabiyam
Telegram
✔ من انقلابی ام 🔊
🚨 کانال : #من_انقلابیام
با رویکرد:
سیاسی ، فرهنگی ، انتقادی ، روشنگری
تحلیلهای سیاسیاقتصادی روز کشور
🚩من انقلابی ام✊
https://t.iss.one/man_engelabiyam
با رویکرد:
سیاسی ، فرهنگی ، انتقادی ، روشنگری
تحلیلهای سیاسیاقتصادی روز کشور
🚩من انقلابی ام✊
https://t.iss.one/man_engelabiyam
▪️امام سجّاد عليه السلام ▪️
❗️هشدار كه منفورترين مردم نزد خداوند كسى است كه سيره امامى را برگزيند ولى از كارهاى او پيروى نكند!
📒الكافى ، ج 8 ، ص 234
🔴 لبیک یا حسین ثارالله ✊
@man_engelabiyam
❗️هشدار كه منفورترين مردم نزد خداوند كسى است كه سيره امامى را برگزيند ولى از كارهاى او پيروى نكند!
📒الكافى ، ج 8 ، ص 234
🔴 لبیک یا حسین ثارالله ✊
@man_engelabiyam
Forwarded from اخبار آذربایجان [ آناج ]
Forwarded from من انقلابی ام 🔊
🌹یاد امام و شهدا شاد🌹
📢 شهید زین الدین:
🔹هر گاه شب جمعه شهدا را یاد کردید🌹
🔹آنها شما را نزد اباعبدالله (ع) یاد میکنند...🌹
✊ من انقلابی ام ✊
https://telegram.me/man_engelabiyam
📢 شهید زین الدین:
🔹هر گاه شب جمعه شهدا را یاد کردید🌹
🔹آنها شما را نزد اباعبدالله (ع) یاد میکنند...🌹
✊ من انقلابی ام ✊
https://telegram.me/man_engelabiyam
Forwarded from عکس نگار
🌹الهی و ربّی مَن لِی غَیرُک
🔹روزی حضرت سلیمان (ع ) در کنار دریا نشسته بود ، نگاهش به مورچه ای افتاد که دانه گندمی را با خود به طرف دریا حمل می کرد
🔸سلیمان (ع) همچنان به او نگاه می کرد که دید او نزدیک آب رسید
🔹در همان لحظه قورباغه ای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود
🔸مورچه به داخل دهان او وارد شد ، و قورباغه به درون آب رفت
🔹سلیمان مدتی در این مورد به فکر فرو رفت و شگفت زده فکر می کرد
🔸ناگاه دید آن قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود آن مورچه آز دهان او بیرون آمد
🔹ولی دانه ی گندم را همراه خود نداشت سلیمان (ع) آن مورچه را طلبید
🔸و داستان او را پرسید مورچه گفت : ای پیامبر خدا در قعر این دریا سنگی تو خالی وجود دارد
🔹و کِرمی در درون آن زندگی می کند خداوند آن را در آنجا آفرید او نمی تواند از آنجا خارج شود
🔸و من روزی او را حمل می کنم خداوند این قورباغه را مامور کرده مرا درون آب دریا به سوی آن کرم حمل کرده و ببرد این قورباغه مرا به کنار سوراخی که در آن سنگ است می برد
🔹و دهانش را به درگاه آن سوراخ می گذارد من از دهان او بیرون آمده و خود را به آن کرم می رسانم
🔸و دانه گندم را نزد او می گذارم و سپس باز می گردم
🔹و به دهان همان قورباغه که در انتظار من است وارد می شود او در میان آب شناوری کرده
🔸مرا به بیرون آب دریا می آورد و دهانش را باز می کند و من از دهان او خارج میشوم
🔹سلیمان به مورچه گفت : وقتی که دانه گندم را برای آن کرم می بری آیا سخنی از او شنیده ای ؟
🔸مورچه گفت آری او می گوید :
⬅️ « ای خدایی که رزق و روزی مرا درون این سنگ در قعر
این دریا فراموش نمی کنی رحمتت را نسبت به بندگان با ایمانت فراموش نکن »
🌸الهی آمین🌸
🔴 لبیک یا حسین ثارالله ✊
https://telegram.me/man_engelabiyam
🔹روزی حضرت سلیمان (ع ) در کنار دریا نشسته بود ، نگاهش به مورچه ای افتاد که دانه گندمی را با خود به طرف دریا حمل می کرد
🔸سلیمان (ع) همچنان به او نگاه می کرد که دید او نزدیک آب رسید
🔹در همان لحظه قورباغه ای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود
🔸مورچه به داخل دهان او وارد شد ، و قورباغه به درون آب رفت
🔹سلیمان مدتی در این مورد به فکر فرو رفت و شگفت زده فکر می کرد
🔸ناگاه دید آن قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود آن مورچه آز دهان او بیرون آمد
🔹ولی دانه ی گندم را همراه خود نداشت سلیمان (ع) آن مورچه را طلبید
🔸و داستان او را پرسید مورچه گفت : ای پیامبر خدا در قعر این دریا سنگی تو خالی وجود دارد
🔹و کِرمی در درون آن زندگی می کند خداوند آن را در آنجا آفرید او نمی تواند از آنجا خارج شود
🔸و من روزی او را حمل می کنم خداوند این قورباغه را مامور کرده مرا درون آب دریا به سوی آن کرم حمل کرده و ببرد این قورباغه مرا به کنار سوراخی که در آن سنگ است می برد
🔹و دهانش را به درگاه آن سوراخ می گذارد من از دهان او بیرون آمده و خود را به آن کرم می رسانم
🔸و دانه گندم را نزد او می گذارم و سپس باز می گردم
🔹و به دهان همان قورباغه که در انتظار من است وارد می شود او در میان آب شناوری کرده
🔸مرا به بیرون آب دریا می آورد و دهانش را باز می کند و من از دهان او خارج میشوم
🔹سلیمان به مورچه گفت : وقتی که دانه گندم را برای آن کرم می بری آیا سخنی از او شنیده ای ؟
🔸مورچه گفت آری او می گوید :
⬅️ « ای خدایی که رزق و روزی مرا درون این سنگ در قعر
این دریا فراموش نمی کنی رحمتت را نسبت به بندگان با ایمانت فراموش نکن »
🌸الهی آمین🌸
🔴 لبیک یا حسین ثارالله ✊
https://telegram.me/man_engelabiyam
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بدون شرح🤔‼️
📢 اثبات کوروش و تاریخچه وجودی او ، و سخنان حکیمانه منتسب به ایشان
🔴 لبیک یا حسین ثارالله ✊
@man_engelabiyam
📢 اثبات کوروش و تاریخچه وجودی او ، و سخنان حکیمانه منتسب به ایشان
🔴 لبیک یا حسین ثارالله ✊
@man_engelabiyam
Forwarded from عکس نگار
#پناه_مستمندان
🔹اي پناه مستمندان #يا_حسين_بن_علي
اي دواي دردمندان يا حسين بن علي
🔸کشتي راه نجات ما گنه کاران
رس به فرياد غريبان يا حسين بن علي
🔹آرزوي آذري اين است از لطف و کرم
کن نظر سويش ز احسان يا حسين بن علي
📘سيد جلال ياسيني
🔴 لبیک یا حسین ثارالله ✊
https://telegram.me/man_engelabiyam
🔹اي پناه مستمندان #يا_حسين_بن_علي
اي دواي دردمندان يا حسين بن علي
🔸کشتي راه نجات ما گنه کاران
رس به فرياد غريبان يا حسين بن علي
🔹آرزوي آذري اين است از لطف و کرم
کن نظر سويش ز احسان يا حسين بن علي
📘سيد جلال ياسيني
🔴 لبیک یا حسین ثارالله ✊
https://telegram.me/man_engelabiyam
.
🌷چرابعضی دعاها مستجاب نمیشود؟؟🌷
#منبرمتنی
🔹آیت الله مجتهدی تهرانی
🔴گاهی انسان یک دعاهایی میکند که به صلاحش نیست.
آن حاجت را در دنیا به او نمیدهند، ولی در قیامت میدهند.
➖ میگوییم:« خدایا این چیست؟»
🔱میگویند:« در دنیا دعا کردی، صلاح نبود به تو بدهیم، اینحا دادیم. » ذوق میکند و میگوید:
❗️« عجب! کاش هیچ یک از دعاهای من مستجاب نمیشد و همه را اینجا به من میدادند، اینجا بهتر است...
🌺خیلی وقت ها بچه به پدر و مادرش میگوید:« به من شیرینی بدهید»، ولی پدر و مادر صلاح نمیدانند.
مثلا شام خورده، صلاح نیست شیرینی بخورد.
🌹مادری بچه اش را دوست دارد، طوری که لقمه را از دهان خودش برمیدارد و به بچه اش میدهد، ولی گاهی برخی چیزها که بچه به آن علاقه دارد، مادر میداند که به صلاحش نیست و آن را به بچه نمیدهد.
⚡️مثلا غذای سرخ کردنی برای بچه خوب نیست، مادر به او نمیدهد.
🔱خدا هم اینگونه است. ما بعضی چیزها را از خدا میخواهیم که صلاح نیست به ما بدهد اما عقل ما نمیرسد که صلاح نیست!
✅باید بدانیم که هرچه را خدا به ما داده، صلاح ما بوده است. به یکی داده و به یکی نداده است.
به کسی که داده، صلاح بوده و به کسی هم که نداده، صلاح بوده است. بهتر است به خدای خودمان اعتماد داشته باشیم.🌷
🌿🌺🌿🌸🌿🌺🌿🌸🌿🌺
📚کتاب طریق وصل
🔴 لبیک یا حسین ثارالله ✊
https://telegram.me/man_engelabiyam
🌷چرابعضی دعاها مستجاب نمیشود؟؟🌷
#منبرمتنی
🔹آیت الله مجتهدی تهرانی
🔴گاهی انسان یک دعاهایی میکند که به صلاحش نیست.
آن حاجت را در دنیا به او نمیدهند، ولی در قیامت میدهند.
➖ میگوییم:« خدایا این چیست؟»
🔱میگویند:« در دنیا دعا کردی، صلاح نبود به تو بدهیم، اینحا دادیم. » ذوق میکند و میگوید:
❗️« عجب! کاش هیچ یک از دعاهای من مستجاب نمیشد و همه را اینجا به من میدادند، اینجا بهتر است...
🌺خیلی وقت ها بچه به پدر و مادرش میگوید:« به من شیرینی بدهید»، ولی پدر و مادر صلاح نمیدانند.
مثلا شام خورده، صلاح نیست شیرینی بخورد.
🌹مادری بچه اش را دوست دارد، طوری که لقمه را از دهان خودش برمیدارد و به بچه اش میدهد، ولی گاهی برخی چیزها که بچه به آن علاقه دارد، مادر میداند که به صلاحش نیست و آن را به بچه نمیدهد.
⚡️مثلا غذای سرخ کردنی برای بچه خوب نیست، مادر به او نمیدهد.
🔱خدا هم اینگونه است. ما بعضی چیزها را از خدا میخواهیم که صلاح نیست به ما بدهد اما عقل ما نمیرسد که صلاح نیست!
✅باید بدانیم که هرچه را خدا به ما داده، صلاح ما بوده است. به یکی داده و به یکی نداده است.
به کسی که داده، صلاح بوده و به کسی هم که نداده، صلاح بوده است. بهتر است به خدای خودمان اعتماد داشته باشیم.🌷
🌿🌺🌿🌸🌿🌺🌿🌸🌿🌺
📚کتاب طریق وصل
🔴 لبیک یا حسین ثارالله ✊
https://telegram.me/man_engelabiyam
Telegram
✔ من انقلابی ام 🔊
🚨 کانال : #من_انقلابیام
با رویکرد:
سیاسی ، فرهنگی ، انتقادی ، روشنگری
تحلیلهای سیاسیاقتصادی روز کشور
🚩من انقلابی ام✊
https://t.iss.one/man_engelabiyam
با رویکرد:
سیاسی ، فرهنگی ، انتقادی ، روشنگری
تحلیلهای سیاسیاقتصادی روز کشور
🚩من انقلابی ام✊
https://t.iss.one/man_engelabiyam
.
🌷ثواب خوردن آب با یاد کردن امام حسین علیه السلام🌷
داود رقّي مي گويد:
🔹من محضر امام صادق عليه السلام مشرف بودم. حضرت آب طلب كردند و همين كه آب را نوشيدند؛ ديدم امام منقلب شد و حالت گريه پيدا كرد و دوچشم مباركش پر از اشك شد.
ثمّ قال لي: يا داود"لعنَ اللهُ قاتلَ الحسين"
🔸سپس به من فرمودند: اي داود خدا لعنت كند قاتل حسين را.
فَما من عبدٍ شرِبَ الماءَ، فَذكرَ الحسين [عليه السلام] و لَعَنَ قاتلَه الّا كتب الله له مائة الف حسنة و حطّ عنه مائة الف سيئة و رفع له مائة الف درجة و كانّما أعتق مائة الف نسمة و حشره الله تعالى يوم القيامة ثلج الفؤاد
🔹بنده اي نيست كه آب بنوشد و حسين عليه السلام را ياد نموده و قاتلش را لعنت كند مگر اينكه خدا
صدهزار حسنه برايش مي نويسد و
صدهزار گناه از سيئات او را پاك مي كند و او را صدهزار درجه معنوي بالا مي برد و با اين عمل گويي او صدهزار برده را آزاد كرده و خداي متعال روز قيامت او را با دلي شاد و آرام [در آن محشر سوزان با دلي بسيار خُنك -ثلج الفؤاد- و نه جگري تفديده!] محشور مي كند.
🔸شايد اينها همه از اجابت دعاي مادرش باشد.
▪️السلام علی الشهید العطشان
◾️صل الله عليك يا اباعبدالله
🔴 لبیک یا حسین ثارالله ✊
https://telegram.me/man_engelabiyam
🌷ثواب خوردن آب با یاد کردن امام حسین علیه السلام🌷
داود رقّي مي گويد:
🔹من محضر امام صادق عليه السلام مشرف بودم. حضرت آب طلب كردند و همين كه آب را نوشيدند؛ ديدم امام منقلب شد و حالت گريه پيدا كرد و دوچشم مباركش پر از اشك شد.
ثمّ قال لي: يا داود"لعنَ اللهُ قاتلَ الحسين"
🔸سپس به من فرمودند: اي داود خدا لعنت كند قاتل حسين را.
فَما من عبدٍ شرِبَ الماءَ، فَذكرَ الحسين [عليه السلام] و لَعَنَ قاتلَه الّا كتب الله له مائة الف حسنة و حطّ عنه مائة الف سيئة و رفع له مائة الف درجة و كانّما أعتق مائة الف نسمة و حشره الله تعالى يوم القيامة ثلج الفؤاد
🔹بنده اي نيست كه آب بنوشد و حسين عليه السلام را ياد نموده و قاتلش را لعنت كند مگر اينكه خدا
صدهزار حسنه برايش مي نويسد و
صدهزار گناه از سيئات او را پاك مي كند و او را صدهزار درجه معنوي بالا مي برد و با اين عمل گويي او صدهزار برده را آزاد كرده و خداي متعال روز قيامت او را با دلي شاد و آرام [در آن محشر سوزان با دلي بسيار خُنك -ثلج الفؤاد- و نه جگري تفديده!] محشور مي كند.
🔸شايد اينها همه از اجابت دعاي مادرش باشد.
▪️السلام علی الشهید العطشان
◾️صل الله عليك يا اباعبدالله
🔴 لبیک یا حسین ثارالله ✊
https://telegram.me/man_engelabiyam
Telegram
✔ من انقلابی ام 🔊
🚨 کانال : #من_انقلابیام
با رویکرد:
سیاسی ، فرهنگی ، انتقادی ، روشنگری
تحلیلهای سیاسیاقتصادی روز کشور
🚩من انقلابی ام✊
https://t.iss.one/man_engelabiyam
با رویکرد:
سیاسی ، فرهنگی ، انتقادی ، روشنگری
تحلیلهای سیاسیاقتصادی روز کشور
🚩من انقلابی ام✊
https://t.iss.one/man_engelabiyam
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #گندم کاشتم ولی دعا میکنم که #جو در بیاد!❗️
💢حجه الاسلام ماندگاری
🔹بترس از مکافات عمل
🔸گندم ز گندم روید جُو ز جو
🔴 لبیک یا حسین ثارالله ✊
https://telegram.me/man_engelabiyam
💢حجه الاسلام ماندگاری
🔹بترس از مکافات عمل
🔸گندم ز گندم روید جُو ز جو
🔴 لبیک یا حسین ثارالله ✊
https://telegram.me/man_engelabiyam
.
#گریه_و_خنده_اطفال
🌸 ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻣﻴﻔﺮﻣﻮﺩ ﻧﺰﻧﻴﺪ ﺍﻃﻔﺎﻝ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ ﺯﻳﺮﺍ ﮔﺮﻳﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﺎ ﭼﻬﺎﺭ ﻣﺎﻩ ﺛﻮﺍﺏ ﮔﻔﺘﻦ «ﻟﺎ ﺇﻟﻪ ﺇﻟﺎ ﺍﻟﻠﻪ» ﺩﺍﺭﺩ، ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﻣﺎﻩ ﺛﻮﺍﺏ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﺮ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺩﺍﺭﺩ، ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﻣﺎﻩ ﺩﻋﺎ ﺑه پدﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﻣﻴﻨﻤﺎﻳﻨﺪ
📘📘فواید گریه اطفال
✳️ﺣﻀﺮﺕ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﻓﺎﺋﺪﻩ ﮔﺮﻳﻪ ﻃﻔﻞ به ﻤﻔﻀﻞ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ: ﺑﺸﻨﺎﺱ ﺍﻯ ﻣﻔﻀﻞ ﻣﻨﻔﻌﺖ ﮔﺮﻳﻪ ﺍﻃﻔﺎﻝ ﺭﺍ، ﺑﺪﺍﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺩﻣﺎﻍ ﺍﻃﻔﺎﻝ ﺭﻃﻮﺑﺘﻰ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﻋﻠﺘﻬﺎ ﻭ ﺩﺭﺩﻫﺎﻯ ﺑﺰﺭﮒ ﺩﺭ ﺑﺪﻥ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﭘﺪﻳﺪ ﻣﻰ ﺁﻳﺪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻛﻮﺭﻯ ﻭ ﺍﻣﺜﺎﻝ ﺁﻥ. ﭘﺲ ﮔﺮﻳﻪ ﺍﻳﻦ ﺭﻃﻮﺑﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻓﺮﻭﺩ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﺎﻋﺚ ﺻﺤﺖ ﺑﺪﻥ ﻭ ﺳﻠﺎﻣﺘﻰ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻣﻴﮕﺮﺩﺩ.
✅علت خنده و گریه بدون علت بچه
ﻣﻔﻀﻞ ﻧﻘﻞ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ ﺑﺤﻀﺮﺕ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻋﺮﺿﻜﺮﺩﻡ ﮔﺎﻫﻰ ﺑﭽﻪ ﺍﻯ ﻣﻴﺨﻨﺪﺩ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻌﺠﺐ، ﻭ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﺑﺪﻭﻥ ﺩﺭﺩ، ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻯ ﻣﻔﻀﻞ ﻫﻴﭻ ﺑﭽﻪ ﺍﻯ ﻧﻴﺴﺖ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﻰ ﺑﻴﻨﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺳﺨﻦ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ، ﻭ ﮔﺮﻳﻪ ﻃﻔﻞ ﺑﺮﺍﻯ ﻏﺎﺋﺐ ﺷﺪﻥ ﺍﻣﺎﻣﺴﺖ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺍﻭ، ﻭ ﺧﻨﺪﻩ ﺍﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻣﺪﻥ ﺍﻣﺎﻣﺴﺖ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺍﻭ ﺑﺎﺯ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﻳﺪ ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﻴﻨﻤﺎﻳﺪ ﺩﻳﺪﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ
.(الله اكبر!!!)
🔹حضرت موسي عليه السلام فرمودند كه شوخي و كج خلقي طفل در كودكي علامت آن است كه در بزرگي دانا و بردبار خواهد بود
📚 منابع:
📕علل الشرایع شیخ صدوق
📘حلية المتقين،باب چهارم فصل يازدهم
📙توحيد مفضل علامه مجلسي
🔴 لبیک یا حسین ثارالله ✊
https://telegram.me/man_engelabiyam
#گریه_و_خنده_اطفال
🌸 ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻣﻴﻔﺮﻣﻮﺩ ﻧﺰﻧﻴﺪ ﺍﻃﻔﺎﻝ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ ﺯﻳﺮﺍ ﮔﺮﻳﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﺎ ﭼﻬﺎﺭ ﻣﺎﻩ ﺛﻮﺍﺏ ﮔﻔﺘﻦ «ﻟﺎ ﺇﻟﻪ ﺇﻟﺎ ﺍﻟﻠﻪ» ﺩﺍﺭﺩ، ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﻣﺎﻩ ﺛﻮﺍﺏ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﺮ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺩﺍﺭﺩ، ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﻣﺎﻩ ﺩﻋﺎ ﺑه پدﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﻣﻴﻨﻤﺎﻳﻨﺪ
📘📘فواید گریه اطفال
✳️ﺣﻀﺮﺕ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﻓﺎﺋﺪﻩ ﮔﺮﻳﻪ ﻃﻔﻞ به ﻤﻔﻀﻞ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ: ﺑﺸﻨﺎﺱ ﺍﻯ ﻣﻔﻀﻞ ﻣﻨﻔﻌﺖ ﮔﺮﻳﻪ ﺍﻃﻔﺎﻝ ﺭﺍ، ﺑﺪﺍﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺩﻣﺎﻍ ﺍﻃﻔﺎﻝ ﺭﻃﻮﺑﺘﻰ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﻋﻠﺘﻬﺎ ﻭ ﺩﺭﺩﻫﺎﻯ ﺑﺰﺭﮒ ﺩﺭ ﺑﺪﻥ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﭘﺪﻳﺪ ﻣﻰ ﺁﻳﺪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻛﻮﺭﻯ ﻭ ﺍﻣﺜﺎﻝ ﺁﻥ. ﭘﺲ ﮔﺮﻳﻪ ﺍﻳﻦ ﺭﻃﻮﺑﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻓﺮﻭﺩ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﺎﻋﺚ ﺻﺤﺖ ﺑﺪﻥ ﻭ ﺳﻠﺎﻣﺘﻰ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻣﻴﮕﺮﺩﺩ.
✅علت خنده و گریه بدون علت بچه
ﻣﻔﻀﻞ ﻧﻘﻞ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ ﺑﺤﻀﺮﺕ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻋﺮﺿﻜﺮﺩﻡ ﮔﺎﻫﻰ ﺑﭽﻪ ﺍﻯ ﻣﻴﺨﻨﺪﺩ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻌﺠﺐ، ﻭ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﺑﺪﻭﻥ ﺩﺭﺩ، ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻯ ﻣﻔﻀﻞ ﻫﻴﭻ ﺑﭽﻪ ﺍﻯ ﻧﻴﺴﺖ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﻰ ﺑﻴﻨﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺳﺨﻦ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ، ﻭ ﮔﺮﻳﻪ ﻃﻔﻞ ﺑﺮﺍﻯ ﻏﺎﺋﺐ ﺷﺪﻥ ﺍﻣﺎﻣﺴﺖ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺍﻭ، ﻭ ﺧﻨﺪﻩ ﺍﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻣﺪﻥ ﺍﻣﺎﻣﺴﺖ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺍﻭ ﺑﺎﺯ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﻳﺪ ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﻴﻨﻤﺎﻳﺪ ﺩﻳﺪﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ
.(الله اكبر!!!)
🔹حضرت موسي عليه السلام فرمودند كه شوخي و كج خلقي طفل در كودكي علامت آن است كه در بزرگي دانا و بردبار خواهد بود
📚 منابع:
📕علل الشرایع شیخ صدوق
📘حلية المتقين،باب چهارم فصل يازدهم
📙توحيد مفضل علامه مجلسي
🔴 لبیک یا حسین ثارالله ✊
https://telegram.me/man_engelabiyam
Telegram
✔ من انقلابی ام 🔊
🚨 کانال : #من_انقلابیام
با رویکرد:
سیاسی ، فرهنگی ، انتقادی ، روشنگری
تحلیلهای سیاسیاقتصادی روز کشور
🚩من انقلابی ام✊
https://t.iss.one/man_engelabiyam
با رویکرد:
سیاسی ، فرهنگی ، انتقادی ، روشنگری
تحلیلهای سیاسیاقتصادی روز کشور
🚩من انقلابی ام✊
https://t.iss.one/man_engelabiyam