مدرسه
4.58K subscribers
45 photos
5 videos
7 files
39 links
AlinejatGholami.yek.link

ἐπὶ τὰ πράγματα αὐτά
Download Telegram
«سلام علی‌نجاتِ سی‌ساله! می‌دانم الان که داری اینها را دوباره می‌خوانی چقدر احساس خجالت داری! حق داری! بالاخره متن‌های زیادی خوانده‌ای و کاملاً فروتن شده‌ای و مثل من بی‌سواد و بلندپرواز و دون‌ژوانی نیستی و در مرحله‌ی سقراطی سیر می‌کنی. من دانشی که نداشتم، فقط باوری داشتم و تلاش خودم را کردم. به هر حال دانش کمی نداری و می‌دانی نوشتن متن واقعی یعنی چه؟! می‌توانی تصمیم‌ات را بگیری، یا تبدیل شدن به استادی فروتن که در حاشیه‌ی متن فلاسفه‌ی گذشته نانی کمابش چرب می‌خورد یا قدم در مسیر جنون مطلق و رنج بی‌پایان می‌گذاری، در تلاشی برای تولید متن خودت که اصلاً هم معلوم نیست موفق شوی یا نشوی! تصمیم با خودت است! من که شوخی بودم ولی تو آیا می‌توانی جدی باشی؟!»
بلند شدم نقد عقل محض را دوباره برداشتم. جمله‌ی اول را دوباره و دوباره و بارها خواندم، چرا سرشت؟! چرا سرشت؟! چرا سرشت؟ آیا کانت در فهم فاهمه اشتباه نکرده است؟ چرا این جمله باید تقدیرگرایانه باشد؟ مگر قرار نبود این کتاب ِنقادی عقل محض باشد و هیچ پیش‌فرض سرشت‌گونه‌ای را از پیش مفروض نگیرد؟ آیا لایه‌ای پایه‌تر از فاهمه یعنی «قوه‌ی استفهام» پشت فاهمه نیست؟ آیا همین سرشت کانت سرنوشت فلسفه‌ی غرب را در نهایت‌اش در گادامر به بن بست نکشید: «هیچ روشی برای فهم پرسش وجود ندارد!». اگر روشی درکار باشد چه؟! پرسش فقط بحثی در منطق صوری نیست، بلکه به "منطق فروانده" یعنی قواعدِ کلی و ضروری پیشینی غیراحتمالیِ حاکم بر ساختار خودِ آگاهی مربوط است. یعنی پرسش‌شناسی خود فلسفه‌ی محض خواهد بود. آخرین لایه‌ی سوبژکتیویته‌ اگر چنین قوه‌ای باشد چه خواهد شد؟ به منطق ارسطو برگشتم موبه‌مو گشتم تا ببینیم ارسطو با ادات‌های استفهام چه کرده است که سرنخ‌های ارزشمندی یافتم، در آخر برهان شفای ابن‌سینا شاه‌کلید را یافتم مبحثی به نام «مطالب علمی» یا همان ادات‌های استفهامی که علم می‌سازند، اما بسیار گذرا. فهمیدم که دیگر کارم درآمده. چمدان سفر را دور انداختم. ادامه تحصیل و نوشته‌ها و ترجمه‌های سابق و اینها دیگر دغدغه‌ی اصلی‌ام نبودند. من دیگر هدفم مترجم و محقق و استاد شدن نبود. کمی در نقاب یک معلم فلسفه و پدیدارشناسی ظاهری حفظ می‌کنیم. اما در کنه و در خلوت فقط یک چیز هدف اصلی‌ام بود: پرسش از خود پرسش. طولی نکشید که با درک معنای دقیق ارسطویی کلمه‌ی «طلب» و «سئوال» بفهمم که قوه‌ی استفهام و گزاره‌های غیرآپوفانتیک استفهامی در نسبتی تنگاتنگ با گزاره‌های غیرآپوفانتیک دیگری هستند یعنی «امرها» که این مرا به سمت قوه‌ای زیرین که آخرین لایه‌ی گایست بود کشانید: "قوه‌ی آمر". تحلیلات پدیدارشناسانه‌ی هوسرل و هایدگر از روی‌آورندگی استفهامی چونان مدالیته‌های آگاهی و نقدهای به‌ویژه هایدگر بر منطق آپوفانتیک ولو در جهت واسازی مفهوم کوپلا بودند کمک‌های بسیاری به من کردند. اما اگرچه پرسش را بهتر توانستم درک کنم اما امر را خیر، این دیگر بی‌نهایت مبهم بود؛ تاریکی محض. امر چونان مصدر تمامی ساحات اگزیولوژیک عملاً مرا به سمت فهم سپهر تجویز کشانید که تحلیلاتم طولی نکشید به پرسش مخوف «خاستگاه زبان» ختم شد! چونان منشاء آگاهی! امر برای من آخرین لایه‌ی گایست یا همان روح بود. ابهامات این پروژه باعث شد که سالها درنگ کنم. چراکه در پیوند با پروژه‌ی دیگرم یعنی "بستریابی تفکر" نیز قرار گرفت که با فهم‌ام از ژرفای نهایی کار هوسرل و هدف او چونان بازتأسیس متافیزیک چونان فلسفه‌ی خاستگاه قوام یافته بود.
آنقدر طولش دادم که پخته‌ و پخته‌تر شوم و مناقشات عظیم فلسفی را بر اساس مسائلی پرسش‌شناختی از نظمی بنیادی‌تر بازفهم کنم مثلاً دوگانه‌ی مکانیسم/ارگانیسم نیوتونی/لایب‌نیتسی و امثال آن را و متن‌های بیشتر و بیشتر بخوانم که دقیق‌تر باشم که از چیزی بی‌نهایت مهم غافل شدم: وقتم که داشت تمام می‌شد. زمانی که آماده شدم که در سه مجلد پروژه‌ام را بنویسم دیگر زنگ پایان وقت زده شد:
- نقد قوه‌ی استخبار: تبارشناسی حکم و ویران‌سازیِ منطق آپوفانتیک
- نقد قوه‌ی استفهام: باستانشناسی ادات‌های استفهام
- نقد قوه‌ی آمر: فسیل‌شناسیِ منشاء لوگوس!
چهل ساله که شدم داشتم با سرعت شروع به نوشتن می‌کردم که زنگ پایان مرحله‌ی سقراطی به صدا درآمد! و دیگر قلمم از من گرفته شد! و به درون مازی تاریک پرتاب شدم... پیچیده شد زبانم ... کو به تأیید نظر حل معما می‌کرد... و کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردن ... سه سال خیره به در و دیوار... تا سه روز به زبان رمز سخن خواهی گفت... "حکمت" چیست؟!
مدرسه
https://www.instagram.com/reel/DH6pxSpIcRS/?igsh=Zmdhcmk0cXM0MHl3
لینک لایو دیشب در اینستاگرام. تقدیم شما عزیزان.
Forwarded from Mani
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
لایو اینستاگرام؛ شماره ۰
عنوان: توضیح پروژه و کلیاتی درباب فلسفهٔ آزادی
ارائه: استاد #علی‌نجات_غلامی

#فلسفه #پدیدارشناسی #اندیشه_سیاسی
توضیحی مختصر از پروژه‌ی "بستریابی تفکر: بازتأسیس متافیزیک"

بخش اول:
مقدمه: چه نوع نسبتی با اندیشه‌ی هوسرل دارم؟

جدای از اینکه این یادداشت‌های اول سال، حالا که قوت قدیم به بازوی قلم برگشت، دارد به خوبی پیش می‌رود که سیمایی از تشخصِ فکری‌ام به‌دور از هر حاشیه و عامیت‌زدگی‌ای را بدواً نمایان سازم که این تلخیص پیش از تفصیل باعث انگیزه‌ی نوشتنِ منسجمِ من و حوصله‌ی خواندنِ مستمرِ تو شود، اما عملاً متن قبلی و این متن حاضر در پاسخ به پرسش پارسای عزیز نیز هستند که سوال جذابی را برای دوستان گروه آکادمیا و خود من مطرح کرد: «که شما هرگز سیری از تحول و تکوین مفاهیم و مسائل فلسفی‌تان را توضیح نداده‌اید و اینکه نهایتاً چرا در هوسرل ماندگار شدید نه کسانی دیگر مثلاً هگل؟!». اگرچه قبلاً گذرا چیزهایی هم گفته یا نوشته بودم، اما به هر حال یک متن روشن وجود نداشت. متن قبلی گزارشی از تکوین و سرنوشت پروژه‌هایم بود. در این متن ضمن توضیح پروژه‌ی محوری‌ام یعنی بستریابی تفکر، به‌طور مشخص به سیر تکوین مسائل و مفاهیم در زیست‌مشغله‌ام می‌پردازم که طبعاً یک متن فنی خواهد بود.
مقدمه:
اما اول (در این پست) باید این را روشن سازم که اساساً چه نسبتی با اندیشه‌ی هوسرل دارم؟ یعنی آیا هوسرل همان نقشی را برای من دارد که مثلاً مارکس برای یک چپ دارد، یعنی در مقام برسازنده‌ی یک دستگاه مفهومی و نظام باور که چونان دستورالعمل برای نظر و عمل در زندگی‌ فردی یا سیاسی‌اجتماعی‌ام به کارم آید؟ یا حتی نقشی که یک فیلسوف چونان موضوعِ تخصص برای یک محقق و مترجم دارد؛ مثلاً کسانی که متخصص هگل و مترجم آثار او هستند، آیا هوسرل برای من هم همین‌طور است؟ یا نقشی که یک متفکر برای یک متخصص در حوزه‌ای انضمامی برای کاربست روش و مفاهیم او دارد مثلاً نقشی که فروید یا لکان برای یک روانکاو دارد که حالا هوسرل هم برای انجام تحقیقات من در حوزه‌ی بزشناسی اجتماعی، مرجع باشد؟ یا مانند بسیاری از ره‌گم‌کردگان برایم فیلسوفی باشد که با حفظ مفاهیم‌اش پزی دهیم؟ پاسخ قطعاً منفی است. اینجا صحبت بر سر یک ایدئولوژی نیست که هوسرل برای من نقش یک مرشد و رهبر فکری را داشته باشد، یا صحبت بر سر تخصص و این چیزها هم نیست، و حتی صحبت بر سر کاربست هم نیست. نقش هوسرل برای من یک چراغ راهنما به سوی فهم مسائل اساسی فلسفه است که خودم بخواهم بدانها البته ضمن بازطرح‌شان از منظرگاه اول شخصی خودم پاسخ بدهم. یعنی به بیان دقیق فیلسوفی است که کمکم می‌کند که فلسفه‌ورزی خود من در مسیر اصلی قرار بگیرد. به چه معنا؟ مثال کاملاً روشنی می‌زنم هوسرل باور داشت که ایده‌ی فلسفه به مثابه یک علم متقن یا یک علم بستریاب یا علم‌العلوم، ایده‌ای بوده است که از آغاز فلسفه همواره سرخطی بوده است که در طول تاریخ، فلاسفه‌ی بزرگی خیز برداشتند که آن را یک بار برای همیشه تأسیس کنند، اما هر بار از بستری به حد کافی رادیکال آغاز نکردند بنابراین به زودی نظامی که ساختند فروریخت و در نتیجه کار خودش را آغاز از رادیکال‌‌ترین نقطه‌ی ممکن می‌داند. حال برای من نفس این ایده مهم است و پرسش اینکه چرا بعد از هوسرل هم دوباره داستان تکرار شد و آیا موفق نشد و اگر نشد چرا؟ اگر هم شد چرا درک نشد؟ و اگر نشد من چه باید بکنم؟ طبعاً کاری که در پیش می‌گیرم این است که اول بررسی کنم ببینم آیا اینی که هوسرل می‌گوید اساساً درست است و بر می‌گردم از آغاز فلسفه را بررسی می‌کنم. و می‌بینم بله حق با هوسرل است. از آغاز این تلاش وجود داشته است. حال کار من در گام اول بررسی دقیق تاریخ فلسفه و سیر فلسفه‌هاست که بفهمم خصایص این ایده‌ چه بوده است یعنی ویژگی‌هایش چه بوده و تلاش‌ها و شیوه‌های تحقق‌اش چگونه بوده و چرا موفق نشده‌اند؟ در گام دوم این است که عناصر و مؤلفه‌های این ایده را استخراج کنم و بخواهم خودم هم تلاش خودم را بکنم شاید من توانستم تأسیسش کنم! بدین معنا، هوسرل مرا به یک مصرف‌کننده‌ی افکار انحصاری خودش تبدیل نکرد، بلکه کمکم کردم که با یک هدف درست، عمده‌ی فلسفه‌ها و متون را با دقت بخوانم که بفهمم فلسفه چیست؟ متافیزیک چیست؟ یا به عبارت بهتر «فلسفه چه باید باشد؟» یا «متافیزیک چه باید باشد؟» نه اینکه هوسرل بخوانم که مثل حجم عظیمِ این اجتماعِ نسیانِ فلسفه‌خوان، بنشینم مقاله‌ی آی‌اس‌آس در باب نسبت خیار با شقیقه به روش هوسرلی در آثار ونگوگ و ربط آن با آهنگ‌های متالیکا بنویسم که البته این هم خوبی‌هایی دارد اما نه اینکه با نفس این کار توهم بزنم که فیلسوفم. خیر! وقتی می‌پذیرم که به قول هوسرل «فلسفه زندگی من است» یعنی دیگر فن، تکنیک، تکنولوژی و امثالهم نیست که فلسفه شغل من باشد که فلانی بقال باشد من هم پدیدارشناس که چهار مقاله‌ی ای اس‌ای در ویترینم است.
پس هوسرل مرا نه به سمت تخصصی شدن یا حالات فوق، بلکه به سمت عام‌ترین مسائل خود فلسفه هدایت کرد که نه اینکه آنها را بازگو کنم بلکه از جانب خودم در مقام اول شخص مفرد بدانها بیاندیشم که صدالبته بسیاری از بخش‌های اندیشیدن هوسرل و دیگران بدان مسائل نیز خود در تعمیقِ هرچه بیشترِ تعمق‌ام در نه تنها پاسخ‌هایم بلکه واسازیِ خود مسائل‌ام کمک‌کننده بوده‌ و هستند و خواهند بود.
حال ممکن است باز هم بپرسید که «خب همین را چرا در هگل نیافتی؟ آیا هگل یا فیلسوف دیگری نمی‌توانست این نقش هدایتگر را داشته باشد؟ چرا هوسرل؟» نکته همینجاست. صحبت بر سر گستره و عمق و تکوین درک از مولفه‌های آن ایده‌ی اصلیِ فلسفه‌ی اولی یا متافیزیک و گستره‌ی آنچه است که در تقابل با آنهاست. همان‌طور که در بخش بعدی توضیح خواهم داد ایده‌ی محوری فلسفه‌ی اولی مفهوم "سوبژکتیویته" یا به نحو دقیق‌تر "گایست" است، یعنی فیزیک به طبیعت می‌پردازد و در نتیجه متافیزیک به گایست یا روح. اما وقتی هوسرل می‌گوید که هگل با دفاع ضعیف‌اش از گایست بدتر پوزیتیویسم را پررو کرد، دیگر نمی‌توانم در هگل بمانم. این بحث علاقه‌ی شخصی نیست، مسئله عمق و گستره‌ی میدان دید است. بنابراین، هوسرل توانست برای من نقش یک فانوس دریایی را داشته باشد که در اقیانوس بیکران متون فلاسفه و متونِ غیر از فلسفه، اعم از ادبیات و اسطوره و غیره سرگردان نشوم. بنابراین، اصلاً این‌طور نیست که چسبیده باشم به صرف هوسرل. بلکه همان‌طور که خواهیم دید و در درس‌های مختلف‌ام در فضاهای گوناگون و موضوعات گوناگون دیده‌اید، نقش راهنما را در خواندن هر متنی برای من داشته است. چون فیلسوفی است که عمیق‌ترین مسائل تاریخ فلسفه و اساسی‌ترین دوگانه‌هایی که متون در طول تاریخ فلسفه بر اساس آنها نگاشته شده‌اند در تأملات او در آخرین نسخه‌ و آپدیت‌شان به نحو منسجم مطرح می‌شوند.
در ادامه وارد این محتوا نیز خواهیم شد و روشن خواهد شد که این دوگانه‌ها چقدر اساسی‌اند و با درک آنهاست که نه تنها بر ماسبق بلکه بر مابعد نیز پروتوهایی اساسی افکنده می‌شود.


علی نجات غلامی
Forwarded from مدرسه (علی نجات غلامی)
Forwarded from مدرسه (علی نجات غلامی)
مدرسه
Photo
برای نام‌نویسی و توضیحات بیشتر به گروه زیر بپیوندید: https://t.iss.one/+kuItKucQ6z8yODQ0
مدرسه
Photo
برای نام نویسی و توضیح و راهنمایی ثبت نام به این گروه بپیوندید، ساعت برگزاری جلسات طبق روال 19 الی 21 خواهد بود: https://t.iss.one/+h2fWGLQi1AEyMWI0
Forwarded from مدرسه (علی نجات غلامی)
Forwarded from مدرسه (علی نجات غلامی)
مدرسه
Photo
برای نام نویسی و توضیح و راهنمایی ثبت نام به این گروه بپیوندید، ساعت برگزاری جلسات طبق روال 19 الی 21 خواهد بود: https://t.iss.one/+h2fWGLQi1AEyMWI0
لایو اینستاگرام
فلسفه‌ی زن، زندگی، آزادی
فلسفه آزادی: جلسه اول (فایل جلسه مقدماتی در صفحه اینستاگرام موجود است)
فردا غروب
ساعت 20
علی‌نجات غلامی
لایو برگزار شد و در اینستاگرام سیو شد و فایل ویدیویی قابل دیدن است
Forwarded from s@man
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
لایو اینستاگرام/تصویری
فلسفه‌ی زن، زندگی، آزادی
فلسفه آزادی: جلسه اول
ارایه از استاد علی نجات غلامی
Audio
لایو اینستاگرام/صوتی
فلسفه‌ی زن، زندگی، آزادی
فلسفه آزادی: جلسه اول
ارایه از استاد علی نجات غلامی